Telegram Web Link
Forwarded from [کنعان] (mania)
مرگ پشت سرمان بود نمی‌دانستيم
بوسه‌ی آخرمان بود نمی‌دانستيم...
Forwarded from • رایمون (کامل غلامی)
می‌گویند که درد
آدم‌ها را به هم نزدیک می‌کند
به من بگو
کدام‌مان شاد هستیم
که این‌همه از هم دور مانده‌ایم؟


• اوغوز آتای
• ترجمه‌ی سیامک تقی‌زاده
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸 (Fatemeh)
خسته ام دلبر !
اونقدر خسته
که حواسم رفته پیِ رگای دستم !
که زدن بیرون
که یخ زدن !
که دستاتو ندارم ...
خسته ام دلبر !
خواستم برات بنویسم
دیده نشدن را چه لذتیست ؟
اما تو نور بودی !
دیدمت دلبر :)
همیشه و همه جا !
خواستم برات بنویسم
بی‌انصاف ،
کی قده من خون شد تو رگات ؟!
اما دلبر یادمه
بغضِ چشماتو ، چشمای من بارید !
حالا بگو خستگی خاصیتِ آدمه !
خب هـِی خواستن و رسیدن نتوانیم
که چه ؟!
دلبر من میگم خسته‌ام
اما نیگا !
دِ اخه نیگا !
حقارتُ ببین ,
رسیده به استخونم !
به رگم !
به قلبم !
به دستم !
به نبودنت !
ببین دلبر ،
ما خواستیمت‌ها
اما می‌گفتن خواستن کفایت نمی‌کنه !
باس جون بدی !
باس خفه شی !
باس دیوونه شی !
دیوونه ایمااا ...
ولی دلبر خسته ایم از نداشتنت !
میدونی ؟!
داریمت هااا
اما چشمات واسه ما باهاری نمیشه !
برق نمیفته !
نمیخنده !
اون قلبت واسه ما تاپ تاپ نمی‌کنه !
ما میگیم خسته ایم دلبر !
اما بی‌مروت ،
چطو نشستی تو این گزگز سرمایِ پاییز وسطِ زندگیمون
و حواست نیس بهمون ؟!
خستگی خاصیتِ آدمه !
ولی ما خستگیمون از سرِ خواستن و نرسیدنه !
حالا نشستی وسطِ زندگیمون حرفی نیس !
ولی خب دِ آخه نیگا !
پاییز رفت
میگمااا ،
تو چرا نمی‌رَوی زِ خاطرِ من ؟!

#فاطمه_سلمانی
@termenevesht
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
کارد بزنی افسردگی میپاشه...
قل لي..
ماذا أفعل هذه التركة الثقيلة من الذكريات
ألتي تركتها على كتفي؟

به من بگو..
با این میراث سنگین خاطراتی
که بر شانه هایم گذاشته‌ای، چه کنم؟!

-سعاد الصباح🌱
کاش این نعش، به تقدیر خودش تن بدهد
کاش این شعر به من جرعت مردن بدهد
یکی که مثه حمید فرخ نژاد
تو میدان سرخ،
بهت بگه :
من این دنیای گوه فقط بخاطر تو تحمل میکنم:(
‌ ‌
‌امشب چنان احساس تنهایی می‌کنم
که نمی‌دانم چه بگویم !
بی‌فایده است نشستن و نوشتن
وقتی که ترجیح می‌دهم با تو باشم .

#نورا_بارناکل ‌ ‌
‌ ‌
ولی بخون منو!
من به جز نوشتن، هیچ راه دیگه‌ای بلد نیستم
واسه اینکه بهت بگم دوست دارم...

•| مهسا جلال
Bemoni Baram
Reza Sadeghi
@termenevesht

همه دنیا میدونن من ازت عاشقترم♡
Forwarded from [کنعان] (mania)
شهرزاد: «خواهش میکنم انقد تجاوز نکن به حریمِ این کلمه مظلوم و بی پناه. تو عاشقی؟ تو عاشقی واقعاً؟ عاشق چیزی رو با چیزی تاخت نمیزنه، عاشق اونقدر ترسو نمیشه که هنوز هایی به هویی نرسیده اینجوری آدمو تنها ول کنه. عاشقِ بزدل عشق رو هم ضایع میکنه آقای قباد دیوان سالار...»
کنار تخت، کسی نیست وقت بی تابی
چه مانده است به جز صبر و گریه کردن ها؟!
کنار مبل، کسی نیست وقتِ دیدنِ فیلم
کنار پنجره سیگار می کشم تنها

کسی نمانده که از پشتِ من بیاغوشد!
تمام خستگی ام را از آشپزخانه
کسی نمانده که در کوچه ها قدم بزنیم
برای خواندن آوازهای دیوانه...


#سید_مهدی_موسوی
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸 (Fatemeh Salmani)
دلم میخواد بنویسم ،
اونقدر حرف وکلمه تو مغزم رژه میرن که گاهی وقتا حس میکنم باید بالشت بذارم رو سرم تا صداهای توش خفه کنم ،
دلم میخواد اندازه تک تک سلول‌های تنم هوار بکشم، گریه کنم ،داد بزنم و خودمو ،خود واقعی مو از این نقابی که رو چهرمه نجات بدم ،
دلم میخواد به همه بگم من واقعا حالم خوب نیست!
واقعا روحم پراز خراش و ترکِ!
پر از کبودی ،پراز غم و حسرت و ای کاش،
دلم میخواد یکی باشه که بخاطر من ،خود خود خود من یک قدم برداره، یکی که حالت چشمام براش مهم باشه ،
حالت خنده هام ،
یکی که برای چند دقیقه هم شده جز من به هیچکس و هیچ چیز فکر نکنه،
دلم میخواد دنبال کلمات قلمبه سلمبه نگردم واسه خالی شدن از بغض و اشک و ساده بنویسم :خوب نیستم و ساده باورم کنند،
از این حجم غمِ رسوخ کرده تو پوست و استخونم بیتابم ،بیقرارم ،بیزااارم ،از این حجم
پوست کرگدن داشتن بیزارم ...
دلم میخواد و درد روی تموم دردها اینکه دلم میخواد و دستم بسته اس،
دستم خالیه ،
بازشون میکنم جز زندگی و چرت بودنش هیچی پیدا نمیکنم ..
کاش میتونستم برای دلم و این همه خواستنش کاری کنم ،برای غم هاش ،برای نداشته هاش،برای حسرتاش..
کاش میتونستم خودمو از این وضع نکبت بارِ قوی بودن بکشم بیرون و خفه شم تو اشکام ،تو گریه هام ،تو هرچیزی که می‌شد روح جلا داد،
اما نمیتونم ونمیتونم ونمیتونم‌‌...
#فاطمه_سلمانی
[ کاش من تمام کسانی که نگاهت می کنند بودم... ]
Aram aram (MusicsFarsi.com)
reza malekzadeh ~ @MusicsFarsi
@termenevesht
ای غم در سینه مانده دوری ات دیوانه ام کرد..
می‌دانم. می‌دانم که دیگر هرگز به چیزی یا کسی برخورد نخواهم کرد که احساس تندی را در من به وجود آورد. می‌دانی، شروع به دوست داشتن کسی کردن، اقدام مهمی است. باید نیرو، کنجکاوی، کوری داشت.
حتی لحظه‌ای هست، در آغاز، که باید از پرتگاهی پایین پرید: اگر کسی بهش فکر کند، این کار را نخواهد کرد. می‌دانم که من دیگر هیچ‌وقت نخواهم پرید.

#ژان_پل_سارتر
از کتابِ تهوع
Forwarded from • رایمون (کامل غلامی)
کاظم بهمنی می‌گفت «پیش از آنی که بخواهی از کنارت می‌روم / تا بدانی عذر ِ ما را خواستن، کارِ تو نیست»
Forwarded from • رایمون (کامل غلامی)
مرا ببخش که وقتی موهات را نوازش می‌کردم دست‌هام می‌لرزید. ببخش که سکوت می‌کردم و باهات حرف نمی‌زدم. دلم نمی‌خواست اینطور باشد، ولی شد. کنترل دست‌هام سخت شده. لرزششان بیشتر. به چیزهای زیاد و مزخرفی فکر می‌کنم که توضیح دادنش راحت نیست. مرا ببخش که توضیح دادنِ اینجور چیزها برایم ساده نیست. مرا ببخش که دست‌هات را از همه‌چیز بیشتر دوست داشتم. شاید به این خاطر بود که دست‌های خودم زیبا نبودند، می‌لرزیدند، سرد بودند. برعکسِ دست‌های تو. مرا ببخش که سرمایِ توی دست‌هام را ریخته بودم لایِ موهای بلندت. ببخش که همیشه سرد بودم. انگار تکه‌های یخ توی خون‌هام جاری شده. مرا ببخش که نمی‌شود یخ‌های قطب را با خورشید ذوب کرد.
Forwarded from [ بَنَفچه ] (رَهآ)
دوست‌داشتنت مثل زَهره برام .
اما حالا من تشنه شدم به نوشیدنِ این زهر. تلخه، می‌سوزونه، گلومو پاره می‌کنه اما ذره‌ذره‌ی وجودم تشنه‌ی چشیدنشه.
2024/10/02 14:28:26
Back to Top
HTML Embed Code: