Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
مقدار غم؟ زیاد آقا، زیاد. بیشتر از قدّم.
【الحَنینُ هُوَ حینَ لَا یَستطیعُ الجَسدُ ان یَذهبَ حَیثُ تَذهبُ الرُّوح】
《دلتنگی آن است که جسمت نتواند به آنجایی برود که جانت به آنجا میرود...》
《دلتنگی آن است که جسمت نتواند به آنجایی برود که جانت به آنجا میرود...》
من واسه خودم رفیق بودم، دشمن بودم، به خودم خوبی کردم و بدی کردم، خودم خودمو گم کردم و پیدا کردم، پس اگه هیچکی هم نباشه من برای خودم هستم و همین کافیه!
|یک عدد فرفری|
|یک عدد فرفری|
دوستان حرف بزنید
خفه کنید خودتون با حرف زدن
قبل از اینکه خفه شید از حرف نزدن :)))
خفه کنید خودتون با حرف زدن
قبل از اینکه خفه شید از حرف نزدن :)))
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸
"کاوه راد" نوشته ؛
آخر آخرش یه جمعه ای خدا خسته میشه از همه چی، نوارِ نوایِ شجریان میذاره، یه سیگار روشن میکنه، دکمه شو میزنه و تموم میشه همه چی.....
آخر آخرش یه جمعه ای خدا خسته میشه از همه چی، نوارِ نوایِ شجریان میذاره، یه سیگار روشن میکنه، دکمه شو میزنه و تموم میشه همه چی.....
Forwarded from 52ʜᴇʀᴛᴢɪ🐋 (𝗜.𝗗a)
بزرگترین خوشبختی این است که مارا بخاطر خودمان و برای آنچه واقعا هستیم دوست بدارند.
-52HERTZI | ویکتور هوگو
-52HERTZI | ویکتور هوگو
Forwarded from از اینجا که منم.
آخه غم چطور دلش میاد که بیاد سراغِ تو؟
تو حیفی، خیلی حیف عزیزِ من.
تو حیفی، خیلی حیف عزیزِ من.
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
دیگر از دستم در رفته کبوتر
زیاد باختهام، نگرانم نشو. خیالت راحت. کرگدنی شدهام برای خودم، پوست کلفت و دلنازک.
زیاد باختهام، نگرانم نشو. خیالت راحت. کرگدنی شدهام برای خودم، پوست کلفت و دلنازک.
Forwarded from قاپوچی
برای نریختن اشک های مادرم است اگر به زندگی ادامه میدهم.
- محمود درویش
- محمود درویش
Forwarded from چیکسای
به قول نیلوفر:
من دیگه اولین دیدارم رو با آدما تاریخ نمیزنم. دیگه اولین دوستت دارمشون رو سیو نمیکنم. دیگه نمیبینم ساعت چند بود که شنیدمش. دیگه به زمانها دقت نمیکنم؛ چون تمام حافظهم پر شده از تاریخ و ساعتهایی که آدماش رفتن.
من دیگه اولین دیدارم رو با آدما تاریخ نمیزنم. دیگه اولین دوستت دارمشون رو سیو نمیکنم. دیگه نمیبینم ساعت چند بود که شنیدمش. دیگه به زمانها دقت نمیکنم؛ چون تمام حافظهم پر شده از تاریخ و ساعتهایی که آدماش رفتن.
Forwarded from • رایمون
میدونید آخرش چی گفت؟ گفت دیگه منو نمیخواد. میفهمید؟ گفت دیگه «بنده» رو نمیخواد. حتی نگفت زندگی با منو نمیخواد، گفت «م ن و» نمیخواد!
• بندهی ناخواسته
• رضا عظیمی
• بندهی ناخواسته
• رضا عظیمی
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
عزیزم زخم، زخمه
حتی بوسه هم به دردش میاره.
حتی بوسه هم به دردش میاره.
Forwarded from مائده🌱
و اما جايزهى درد آشناترين بيت هم که بتونه حال الان و توصیف کنه میرسه به «تمام خانه سكوت و تمام شهر صداست، هم از سكوت گريزان، هم از صدا بيزار» .
Forwarded from سيد تقى سيدى
من خیلی وقته مُردم و دیگه نیستم، ولی تو نمی فهمی چون هر روز باید برم سرکار، خرید کنم، تو جمع لبخند بزنم و گرم بگیرم، شعر بنویسم و هزار تا کار دیگه که دیگران نفهمن مُردم، که ناراحت نشن، ببخش من طاقت دیدن اشک عزیزامو نداشتم، مجبور شدم خودمو به زنده بودن بزنم، من خیلی وقته مردم…
Forwarded from سيد تقى سيدى
يك نفر گفت خدا كاش كه عاشق بشوم
شد و در پيچ و خم عشق خدا را گم كرد…
شد و در پيچ و خم عشق خدا را گم كرد…