بهت گفته بودم نذار دلم بشکنه ،
حالا من چطور توعه تیکه پاره رو جمع کنم ؟
کجا بذارمت که نشکنی ،
که نیوفتی،
که زخمی نشی؟
حالا من چطور توعه تیکه پاره رو جمع کنم ؟
کجا بذارمت که نشکنی ،
که نیوفتی،
که زخمی نشی؟
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
مقدار غم؟ زیاد آقا، زیاد. بیشتر از قدّم.
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
[ما رازِ غمت به كس نگوييم،اگر
بوىِ جگرِ سوخته رسوا نكند... ]
آره عزیزم، آره.
بوىِ جگرِ سوخته رسوا نكند... ]
آره عزیزم، آره.
جز تو هیچ چیز و هیچ کس دو جا و یکى نیست. همزمان فرسنگ ها ازم فاصله دارى و در دلم هستى. همزمان هم گریزگاه و هم پناهگاهى.
سيدمحمد مرکبيان
سيدمحمد مرکبيان
Bedoone Gharare Ghabli
Mohamad Motamedi
یا دعا کن تا فراموشی بگیرم...
+شب بخیر...
+شب بخیر...
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
امروز برات مینویسم:
غمت زیباترت کرده، مثل آرایش چشمهات.
غمت زیباترت کرده، مثل آرایش چشمهات.
تو ترسویی، نصفه نیمهای!
نه بودنم را میخواهی نه نبودنم را.
-نامه غسان کنفانی به غادة السمان
نه بودنم را میخواهی نه نبودنم را.
-نامه غسان کنفانی به غادة السمان
Forwarded from از اینجا که منم.
خستهیِ خسته است. تنش تکه غمی بود که تکان میخورد، قلبش توده دلتنگیای بود که میتپید، سرش بازارِ حرفهایِ مردمانِ پرسخن بود؛ خسته بود، خسته از تظاهر کردن، خسته بود، خسته بود از آدم بودن.
Forwarded from • رایمون
دوست دارم حرف بزنم؛ اما نمیدونم از «چی» حرف بزنم، «چهجوری» حرف بزنم، با «کی» حرف بزنم، و «چرا» حرف بزنم اصلن؟!
▪️
بعضی روزها
انسان فقط خسته است
نه تنهاست، نه غمگین
و نه عاشق، فقط خستهست.
ایلهان برک
بعضی روزها
انسان فقط خسته است
نه تنهاست، نه غمگین
و نه عاشق، فقط خستهست.
ایلهان برک
کسی را می شناسی چهره ی شاداب بفروشد؟
به یک بیمار افسرده کمی اعصاب بفروشد؟
گلویَم سخت خشکیده، خریدار دوخط شعرم
کسی را می شناسی شعر جایِ آب بفروشد؟
در این تاریکیِ مطلق که خورشیدی نمی تابد
یکی پیدا نشد تا اندکی مهتاب بفروشد
به عکس مبهم اسطوره های شهر می خندم
کسی را می شناسی قصه هایِ ناب بفروشد؟
که از تکرار این افسانه هایِ پوچ بیزارم
دکانی می شناسی رستم و سهراب بفروشد؟
دهان باغ را بسته غم گُل هایِ خشکیده
یکی باید به ما نیلوفرِ مرداب بفروشد
من از بیداریِ کابوس وارم سخت می ترسم
کسیرا می شناسی این حوالی خواب بفروشد؟
💔:)))))
#اخوان...
به یک بیمار افسرده کمی اعصاب بفروشد؟
گلویَم سخت خشکیده، خریدار دوخط شعرم
کسی را می شناسی شعر جایِ آب بفروشد؟
در این تاریکیِ مطلق که خورشیدی نمی تابد
یکی پیدا نشد تا اندکی مهتاب بفروشد
به عکس مبهم اسطوره های شهر می خندم
کسی را می شناسی قصه هایِ ناب بفروشد؟
که از تکرار این افسانه هایِ پوچ بیزارم
دکانی می شناسی رستم و سهراب بفروشد؟
دهان باغ را بسته غم گُل هایِ خشکیده
یکی باید به ما نیلوفرِ مرداب بفروشد
من از بیداریِ کابوس وارم سخت می ترسم
کسیرا می شناسی این حوالی خواب بفروشد؟
💔:)))))
#اخوان...
Forwarded from مائده🌱 (Maede Zaman)
کاش میشد نگاهتو جمع کنم تو دستام.که وقتی دوری هم نگاهم کنی.کاش نفس کشیدنات قبل از اینکه به هوا می رسید و قبل از اینکه مولکول های هوارو لمس می کرد، تارهای صوتیِ منو نوازش می کرد! کاش میشد صداتو جمع کرد توی یه بطری شیشه ای و درشو بست، بعد درست همین حالا که گریه قایم شده پشتِ پلکهام درشو باز کرد...
+برای بار هزارم...
مائده زمان
+برای بار هزارم...
مائده زمان