Forwarded from مائده🌱 (Maede Zaman)
ما چلّه نشین شب آزادی خویشیم
ایکاش که یلدای وطن را سحری بود...
ایکاش که یلدای وطن را سحری بود...
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
آدمیزاد یه وقتایی ته دلش میگه کاش یکی بود دوباره زندهم میکرد.
Forwarded from حسن علینژاد
در نامه اش پرسيده بود ؛
بى من خوشبختى؟
دردم تازه شد،
بال و پرم را چيده بود و از پرواز مى پرسيد...
بى من خوشبختى؟
دردم تازه شد،
بال و پرم را چيده بود و از پرواز مى پرسيد...
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
بلد باش چینهای گوشهی چشمم موقع خندیدن رو ببوس.
بهت گفته بودم نذار دلم بشکنه ،
حالا من چطور توعه تیکه پاره رو جمع کنم ؟
کجا بذارمت که نشکنی ،
که نیوفتی،
که زخمی نشی؟
حالا من چطور توعه تیکه پاره رو جمع کنم ؟
کجا بذارمت که نشکنی ،
که نیوفتی،
که زخمی نشی؟
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
مقدار غم؟ زیاد آقا، زیاد. بیشتر از قدّم.
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
[ما رازِ غمت به كس نگوييم،اگر
بوىِ جگرِ سوخته رسوا نكند... ]
آره عزیزم، آره.
بوىِ جگرِ سوخته رسوا نكند... ]
آره عزیزم، آره.
جز تو هیچ چیز و هیچ کس دو جا و یکى نیست. همزمان فرسنگ ها ازم فاصله دارى و در دلم هستى. همزمان هم گریزگاه و هم پناهگاهى.
سيدمحمد مرکبيان
سيدمحمد مرکبيان
Bedoone Gharare Ghabli
Mohamad Motamedi
یا دعا کن تا فراموشی بگیرم...
+شب بخیر...
+شب بخیر...
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
امروز برات مینویسم:
غمت زیباترت کرده، مثل آرایش چشمهات.
غمت زیباترت کرده، مثل آرایش چشمهات.
تو ترسویی، نصفه نیمهای!
نه بودنم را میخواهی نه نبودنم را.
-نامه غسان کنفانی به غادة السمان
نه بودنم را میخواهی نه نبودنم را.
-نامه غسان کنفانی به غادة السمان
Forwarded from از اینجا که منم.
خستهیِ خسته است. تنش تکه غمی بود که تکان میخورد، قلبش توده دلتنگیای بود که میتپید، سرش بازارِ حرفهایِ مردمانِ پرسخن بود؛ خسته بود، خسته از تظاهر کردن، خسته بود، خسته بود از آدم بودن.
Forwarded from • رایمون
دوست دارم حرف بزنم؛ اما نمیدونم از «چی» حرف بزنم، «چهجوری» حرف بزنم، با «کی» حرف بزنم، و «چرا» حرف بزنم اصلن؟!