دوستش داشته ای
و در سانحه ای مرگبار از دستش داده ای...
حالا می بینی کنار دیگری نشسته است،
زنده
و دارد لبخند می زند!
خوشحال نیستی؟
علیرضا آدینه
و در سانحه ای مرگبار از دستش داده ای...
حالا می بینی کنار دیگری نشسته است،
زنده
و دارد لبخند می زند!
خوشحال نیستی؟
علیرضا آدینه
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
احسان عبدیپور یه جایی میگه: "من تمام غمهای از سر گذشته را مرور میکنم."
کاری که نباید انجام بدم، ولی شبها میکنم.
کاری که نباید انجام بدم، ولی شبها میکنم.
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸
یه روزی وسط خوشیای روزگار ,
اونجا که تازه داشتم برق چشمای غم زده مو به رخ عالم میکشیدم که بگم :میگذره !
دیر یا زود ،
سخت و آسون میگذره
یه آن دنیا غافلگیرم کرد ،
چطور و چجوری و چرا بمونه واسه چند روز و چند ماه و چند سال بعد که بازم بعد غم فراوون رفته ی چشمام، بیام و همین جا برات بنویسم اینم گذشت !
ولی میخوام ایننو بگم که :
آدميزاد زاده شده برای درد و رنج ،به هر نحو و شکلی،
جوری که انگار با دنیا قرار بستی این یکی که تموم شد اون یکی رو بذار جاش!
و این یک چرخه است که ادامه داره ،یک چرخه ی بی پایان که تهش رو نه من دیدم نه تو ،اون آخر راهی که هی نشستیم و گفتیم میاد و باز میشه در ،صبح میشه شب و نشد ،
دلم میخواست برای عالم و آدم بنویسم
من دیدم، من حس کردم ،لمس کردم
باز نمیشه ،
صبح نمیشه ,
نمیگذره ،
سخت میگذره ،
عجیب و نفس گیر میگذره ،
ولی اونی که قراره تا ته این مسیر بره ،تویی ،
منم ،
ماییم ،
پس بذار خاطرت رو جمع کنم ،این روزها ،این شبا،این اشکا ،این دردا ،تموم نمیشن عزیزکم
باهاشون راه بیا ،مدارا کن ،
روشون کم کن،
زانوی غم بغل نگیر ،انقد قبل من وتو رنج کشیدن و الان نفسشون حبس شده زیر خاک ،
دنیا همینِ ، من و توهم همینیم ،انسانیم و زاده ی همین غصه های خرد و کلان
بخند ،
برو ،بگرد ، برقص، و دل قدِ گنجیشکت رو
قوی کن و پوستت رو کلفت کن مثه کرگدن،
واسه تموم روزا و شبایی که پیش رو داری ..
دردی که تموم نشه رو باید آروم کرد
با مسکنی ،مرهمی ،نوری،امیدی ،امیدی ،امیدی...
#فاطمه_سلمانی
@termenevesht
اونجا که تازه داشتم برق چشمای غم زده مو به رخ عالم میکشیدم که بگم :میگذره !
دیر یا زود ،
سخت و آسون میگذره
یه آن دنیا غافلگیرم کرد ،
چطور و چجوری و چرا بمونه واسه چند روز و چند ماه و چند سال بعد که بازم بعد غم فراوون رفته ی چشمام، بیام و همین جا برات بنویسم اینم گذشت !
ولی میخوام ایننو بگم که :
آدميزاد زاده شده برای درد و رنج ،به هر نحو و شکلی،
جوری که انگار با دنیا قرار بستی این یکی که تموم شد اون یکی رو بذار جاش!
و این یک چرخه است که ادامه داره ،یک چرخه ی بی پایان که تهش رو نه من دیدم نه تو ،اون آخر راهی که هی نشستیم و گفتیم میاد و باز میشه در ،صبح میشه شب و نشد ،
دلم میخواست برای عالم و آدم بنویسم
من دیدم، من حس کردم ،لمس کردم
باز نمیشه ،
صبح نمیشه ,
نمیگذره ،
سخت میگذره ،
عجیب و نفس گیر میگذره ،
ولی اونی که قراره تا ته این مسیر بره ،تویی ،
منم ،
ماییم ،
پس بذار خاطرت رو جمع کنم ،این روزها ،این شبا،این اشکا ،این دردا ،تموم نمیشن عزیزکم
باهاشون راه بیا ،مدارا کن ،
روشون کم کن،
زانوی غم بغل نگیر ،انقد قبل من وتو رنج کشیدن و الان نفسشون حبس شده زیر خاک ،
دنیا همینِ ، من و توهم همینیم ،انسانیم و زاده ی همین غصه های خرد و کلان
بخند ،
برو ،بگرد ، برقص، و دل قدِ گنجیشکت رو
قوی کن و پوستت رو کلفت کن مثه کرگدن،
واسه تموم روزا و شبایی که پیش رو داری ..
دردی که تموم نشه رو باید آروم کرد
با مسکنی ،مرهمی ،نوری،امیدی ،امیدی ،امیدی...
#فاطمه_سلمانی
@termenevesht
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸 (ادمین تبلیغات میشم)
آدم وقتی منتظر یک نفر میمونه، که دوستش داشته باشه. حالا این انتظار میتونه نیم ساعت پای تلفن باشه، يا یک ساعت گوشهی خیابون، یا یک ماه توی خونه، و یا حتی یک عمر توی ذهنش. تو اگر کسی رو دوست نداشته باشی، لحظهای منتظرش نمیمونی، چون چیزی با ارزشتر از زمانت و سختتر از گذر عمرت نیست، و تنها در یک صورت آدمیزاد از ارزشهای زندگیش براحتی میگذره، و تنها در یک صورت سختیها رو خودخواسته به جون میخره، و اون همون زمانیه که یک نفر رو از صمیم قلب دوست داشته باشه …
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸
خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا؟
گذری کن
که زِ غم، راهِ گذر نیست مرا...
امیرخسرو دهلوی
گذری کن
که زِ غم، راهِ گذر نیست مرا...
امیرخسرو دهلوی
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸
- «كيف لايشتاقون الا يوجد في مدينتهم ليل؟»
چگونه دِلتنگ نمیشوند، مگر شهرِشان شب ندارد؟
چگونه دِلتنگ نمیشوند، مگر شهرِشان شب ندارد؟
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
شما که غریبه نیستید، یه شبایی تو زندگی هست که آدمیزاد تا خرخره پُر از نیازه؛
نیاز به شنیدن و قضاوت نشدن، نیاز به دستی که از این تنهایی نجاتش بده؛
هر آدمی که اون شبُ تنها بگذرونه، از فردا یه آدمِ کاملاً جدیده
نیاز به شنیدن و قضاوت نشدن، نیاز به دستی که از این تنهایی نجاتش بده؛
هر آدمی که اون شبُ تنها بگذرونه، از فردا یه آدمِ کاملاً جدیده
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸
Hamgonah
Sogand
تـــبر زدن انگار عشق مو از ریشه....:)
برای امشب و غم زیادیش...🖤
برای امشب و غم زیادیش...🖤
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸 (🍃Fateme salmani🍃)
دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود و بهار بود و پنجره باز...
استاد شفیعی کدکنی رو به ما دانشجو ها : خاک بر سرِ دانشجویی که عاشق نشود!
همين!
#شهاب_سليمانى
@termenevesht
استاد شفیعی کدکنی رو به ما دانشجو ها : خاک بر سرِ دانشجویی که عاشق نشود!
همين!
#شهاب_سليمانى
@termenevesht
Forwarded from • رایمون
نوشته بود سکوت آدمهارو جدی بگیرید! کارمندی که دیگه درباره افزایش حقوقش حرفی نمیزنه، همسری که دیگه از بیتوجهیتون نمیناله، شهروندی که دیگه از دولتش انتقادی نداره، مدیری که دیگه کار سخت ازتون نمیخواد. اونها دارن شمارو ترک میکنن ...
Forwarded from • رایمون
میخواستم جوری او را در آغوش بگیرم که دستهام را حس نکنم. بازوهایش را بفشارم و بعد که داشتم کف دستم را میگذاشتم روی ساعدش، جوری نگاهش کنم که چشمهاش بخندند.
Mahe Mah
Mehdi Yaghmaei
دلیل حال خوبمی
طلوع بی غروبمی
کنار تو پراز غرورم
اگه رو کوه شونه هام
نباشه دست تو مدام
نمیرسه به غصه زورم ...❤️
طلوع بی غروبمی
کنار تو پراز غرورم
اگه رو کوه شونه هام
نباشه دست تو مدام
نمیرسه به غصه زورم ...❤️
Forwarded from 52ʜᴇʀᴛᴢɪ🐋 (پارسا شریعتی)
گفتی برای چه آمده بودی؟ برای ماندن؟
خب چرا رفتی؟ یادم است گفتی دلیلی برای ماندن نداشتی.
پس برای چه برگشتی؟ برگشتی و اعتراض کردی از بیتفاوت بودنم، از رفتار سردم، از بی محلی هایم.
یادت نمی آید؟ من همانم. فقط کمی دور تر...
کمی غریبه تر...
راستی!
شما؟؟
خب چرا رفتی؟ یادم است گفتی دلیلی برای ماندن نداشتی.
پس برای چه برگشتی؟ برگشتی و اعتراض کردی از بیتفاوت بودنم، از رفتار سردم، از بی محلی هایم.
یادت نمی آید؟ من همانم. فقط کمی دور تر...
کمی غریبه تر...
راستی!
شما؟؟
فقط همین که من محرم اسرارش بودم کافی بود تا هرگز نتوانم معشوقه اش باشم!
| رومن پولانسکی |
| رومن پولانسکی |
Forwarded from امشب خیلی دیوانه هستم 🍃 (hadis)
عزیزم،آدم باید با جان همیشه به قدری غمگینش چکار کند؟