Telegram Web Link
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸 (Fatemeh Salmani)
جلوی آینه هیکلمو چک می‌کنم و
زوم می‌کنم رو صورتم میگم : اِاِاِ دیدی ابروهام ریخته ؟
دیدی موهام داره می‌ریزه ؟ دیدی چقد لاغر شدم ؟
میگه مامان شدی
عادیه
غصه نخور ،
میگم ولی ...
نمی‌ذاره بقیه‌شو بگم
میگه ولی و اما و اگر نداره ،
هورمونات ریخته بهم طبیعیه ،
میگم بذار حرف بزنم
میگه حرفات قشنگ نیست آخه .
هزارتا عیب می‌ذاری رو خودت اگه بذارم دهن وا کنی .
میگم اگه زشت و بی‌ریخت شدم چی ؟
هنوزم دوستم داری ؟
میگه دیدی بذارم دهن وا کنی چرت می‌پره بیرون ؟
میگم ولی می‌ترسم ،
می‌ترسم از اینکه دیگه منو نخوای ،
می‌ترسم از اینکه تکراری شم ،
می‌ترسم از اینکه تنها شم ،
آخه هیچکس نیست !
همه رفتن ، همه نیستن ،
آبستنِ درد و رنج و اندوهم و
هیچکس نیست ...
می‌ترسم اگه دستای لرزونم قوت نگیره
یه آن همه‌ی دار و ندارم بیوفته کفِ زمین ؛
چجوری با پاهای بیجونم خم شم و جمعشون کنم ؟
میگه زندگی تا بوده همین بوده
نَشین با خودت دو دوتا چهار تا کن ،
نَشین انقد غم و غصه رو بخور که بالا بیاریشون ،
میگم تهِ تموم اینا چی میشه ؟
میگه نور می‌پاشه به تاریکیِ دلت ،
میگم : غم رسوخ کرده تو تک تک سلول‌های تنم
سردمه ،خستم
بگو که قراره سبز شیم دوباره ،
بگو دوباره ریشه‌ی دلم جوونه می‌زنه ،
میگه خدا حواسش هست،
میگم می‌شنوه صدامو ؟
میگه تو دلته ،
میگم اگه تو دلمه چرا تاریکه ؟
چرا سرده ؟
چرا بی‌قراره
چرا همه چی سخته ؟
میگه : بیا بغلم دوتایی بگردیم دنبال جواب این چراها ...
میگم : راستی دیدی چقدر بی‌ریخت شدم ؟
و باز یادم میوفته زندگی
تکرارِ مداومِ هر چیزی هست که تو ازش بیزاری .
بقولِ اون خواننده بهترین دارو برای هر انسانی یک انسان دیگه است و
اونوقت گم میشم تو بغلش ...
#فاطمه_سلمانی
@termenevesht
Forwarded from استیصال
‏من واقعا این روزا از معاشرت و حرف‌زدن حتی با کسانی که دوستشون‌ دارم و دلم براشون‌ تنگ شده هم گریزونم‌، چون می‌خوان بپرسن چیکار داری می‌کنی و من نمی‌دونم چیکار دارم می‌کنم


-از توییتر دختر بازیگوش
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
حالِ دل
پرسیدی و گفتم که خوبم بارها
خوبم اما خوبِ ویرانم نفهمیدی مرا
زمانه یک سر سوزن اگر که غیرت داشت
تو‌ سهم من شده بودی و عشق حرمت داشت!
همیشه بی تو جهان لحظه لحظه‌اش غم بود
اگرچه-از تو چه پنهان- غم تو لذت داشت
- امید صباغ‌نو
حسود نیستم امّا کسی به غیر خودم
غلط کند بخواهد رقیب من باشد!
به هرکسی که شبیه تو نیست بدبینم!
اجازه هست که عشقت نصیب من باشد؟
- امید صباغ‌نو
که زیر بار غمت سربه‌زیر تر شده‌ام
- امید صباغ‌نو
Forwarded from دوران (Vafa Doran)
فرمایش می‌کرد: «الدنيا ضُحْكَةُ مُستَعبِرٍ»
دنيا، مضحكه اى گريه انگيز است...
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
توی فرندز یه جا راس به ریچل میگه که تو به یکی احتیاج داری که قدرتو بدونه، بدونه چقدر جالب و دوست داشتنی و جذابی؛
کسی که هرروز صبح بیدار شه و فکر کنه اوه خدای من، من با ریچلم!!
کسی که باعث شه حس خوبی داشته باشی، این قشنگترین حسیه که میشه نسبت به یه نفر داشت.
Forwarded from قاپوچی
کسی از ظاهر یک کوه حالش را نمی‌فهمد
به ظاهر ساکتم؛ در سینه‌ام آتشفشان دارم
- امید صباغ‌نو
صبر اندک‌ را بگویم، یا غم بسیار را؟


هلالی جغتایی
Forwarded from Blue Life (Zahra Shafiei)
«یا رَبِّ لا تُعَلِّق قَلْبِی بِما لَیْسَ لِی»
+‏پروردگارا! قلب مرا به آنچه برای من نیست، وابسته مگردان
دلِ خوش ♡
[ شبت بخیر صنوبر غمگین که یادت رفته منو... ]
Forwarded from دیوانگارد
رفته بود جلوی آینه، داشت صورتشو از زوایای مختلف بررسی می‌کرد و می‌گفت: «احساس می‌کنم دردی که می‌کشم قیافمو تغییر داده»
رقص، آواز و بوسه:
يادم آمد كسی به جز تو نبود
كه تو را تنگ در بغل بكشد
يادم آمد كه خواهرت بودی
و خودت با خودت برادر بود

آرزوهای بالدارت را
سر بريدی سپس رها كردی
تا به هم بپّرند در قفسی
كه از اعماق خود مكدّر بود

رو به هم وا شديم و بسته شديم
رو به غم وا شديم و بسته شديم
كه بهشتت اگر پر از بن بست
دَرَكت لااقل پر از در بود

كاشکی عشق را زبان سخن...
كاشكی عشق را زبان سخن...
كاشكی عشق را زبان سخن...
كاشكی...كاشکی ميسّر بود

-حسین صفا
2024/10/06 06:34:47
Back to Top
HTML Embed Code: