Telegram Web Link
Forwarded from حضوری اتفاقی
تمام چیزی که میخواستم این بود که یکی بهم بگه
ببخش تو روزایی که سخت گذشتن، نبودم بغلت کنم.
هزار حس غریب است پشت هر غزلم
رها نمی‌شوم از نیمه‌ی زنانه‌ی خود
هزار کودک آواره در دلم جمع‌اند
چقدر گریه کنم در یتیم‌خانه‌ی خود...

-حامد ابراهیم پور
[ باور کردنی نیست که چگونه زمان میتواند خاطره ی موجودی را که همه‌چیز آدمی بوده، کدر و حتی محو کند. ]
_ اوریانا فالاچی.
لأنك شديد الصبر ظنوا أنك لا تشعر أبدًا.

چون بیش‌از حد «صبوری» گمان کردند که هیچ چیز را «احساس» نمی‌کنی...
من تهشو دیدم.
هیچکس نجاتت نمیده
تلخ ترینِ لحظات دقیقاً وقتیه که بعضی جاها قلباً و خیلی جدی میخوای بخندی تا اشکات نریزه
اینکه توی مکان های خیلی شلوغ هم یاد کسی بیوفتی و بُغض کنی یعنی خیلی درد سنگینی داری
می فهمیدچی میگم؟
بارها شده میون جمع صورتم رو یه سَمت دیگه کردم که کسی صورتی که از شدت بُغض قرمز شده رو نبینن!
و محکم لباموچسپوندم بِهَم تا بره اون ته مه ها و کسی متوجه نشه یعنی قورت دادن مداوم بُغضا
و خدا خدا کردم کسی باهام حرف نزنه حتی یه کلمه
چون کافیه دهنمو وا کنم همه چی از چشام میزنه بیرون!!!
#سمیه_اسمعیلی
جمعه و غصه و تنهایی و بی حوصلگی
تازه این اول ظهر است و غروبش در پیش...
#مهدی_امیری
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸 (Fatemeh Salmani)
[بخنــــد حتی اگه درونـــت پر از دلهـــره اس!
نذار هیچـــکس بفهمه کجای قلبت زخمیه!
آدما خاصیتشونه زخماتو نشونه بگیـــرن]
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸 (PariSa)
اولین و تنها همسر من، نقاشی می‌کشید
و در موردش با من حرف می‌زد:
"خیلی دردناکه، هر ضربه قلم ‌مو پر درده...
کافیه یه اشتباه کنی تا کل نقاشی خراب بشه...
تو هیچ ‌وقت درد رو درک نمی‌کنی..."
گفتم:
"ببین عزیزم، چرا کاری رو که دوست داری انجام نمیدی؟"
اون فقط بهم نگاه کرد
و فکر کنم اولین باری بود
که می‌فهمید با هم‌بودنِ ما چه فاجعه ی بزرگیه.
این جور چیزها
بالاخره از یه نقطه‌ای شروع میشه.

چارلز_بوکوفسکی
"لذت های نفرین شده"

@termenevesht
[ تو را به گریه قسم: بازگرد...آن بوسه
برای آن که خداحافظی کنیم، نبود
من و تو دور شدیم و خدا نگاه نکرد
من و تو دور شدیم و خدا کریم نبود... ]
_حامد ابراهیم پور.
جان و خاطر با تو دارم روز و شب...

#سعدی
[ حضورش برایم هیچ اهمیتی نداشت اما غیبتش خیلی آزار دهنده بود. ]
_عباس معروفی.
‌ ‌
‌هر چيزى را نمی‌نويسم ؛
‏می‌ترسم
‏چون اگر بنويسم
‏خودم خيلى ويران خواهم شد ...

#نيلگون_مارمارا ‌ ‌
‌ ‌
Nagam Barat
Babak Jahanbakhsh
وابسته است تموم لحظه های زندگیم به خنده هات ♡
@termenevesht
کاش روی پیشونی آدمایی که دارن زیر بار غصه‌هاشون له می‌شن یه چیزی نوشته بود تا بقیه کمی مراعاتشون رو می‌کردن.
مثلا نوشته بود: این آقا دارد از صدمین جایی که فرم پر کرده و استخدام نشده برمیگردد،
این خانم سالهاست بغل نشده،
این آقا را دارند می‌گذارند خانه‌ی سالمندان،
این خانم مادرش مریضی صعب‌العلاج دارد،
این آقا قول داده تابستان برای پسرش دوچرخه بخرد ولی پول ندارد،
این خانم تا حالا کسی عاشقش نشده،
این آقا خیلی حالش بد است و
اگر یقه‌اش را بگیرید
امشب خودش را می‌کشد...
این آدم شکستنی‌ست...

حمید باقرلو
2024/10/07 22:19:10
Back to Top
HTML Embed Code: