Forwarded from تحکیم ملت
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
انتشارات تیمورزاده
🔹 فردی به دلیل نداشتن ضامن معتبر از ثبت نام دوره ی دستیاری محروم نخواهد شد 🗣دكتر باقرى فرد معاون آموزشی وزارت بهداشت در حاشیه ی شانزدهمین المپیاد دانشجویان علوم پزشکی 🔹نداشتن ضامن معتبر برای ورود به دوره دستیاری قابل حل است و شرایط افراد در کمیته موارد…
✅ #پیام_رزیدنت
❌انواع دیگر ضمانت!؟
خجالت آور و شرم آوره
بله درست میفرمایید
هیچ رزیدنتی از شروع و تحصیل دوره رزیدنتی باز نمیماند بلکه از زندگی و نفس کشیدن ساقط میشود. این صحبت های مجلسی و اتو کشیده صرفا تا پشت تریبون مطرح میشوند زیبا هستند اما واقعیت چیزی دیگریست.
همه ما صحبت ها و تلاش های سیامک رو سال قبل شاهد بودیم. این حرف های به ظاهر حمایت کننده رزیدنت قبل ها هم مطرح شد.
اکنون بروید با دکتر بهروان این مسائل را واضح تر مطرح کنید. شاید درد وجدان کاریتان کم شود.
اگر دارید!
☑️ کدام کمیسیون
رزیدنت با ۱۵ کشیک در ماه
توان بحث و جدل با کمیسیون های وزارت بهداشت را ندارد.
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم.
وقتی وزارت بهداشت ارزش و قبح و منزلتی برای تعهد پزشک خود قائل نیست و نیاز به کارمند دولتی برای تایید آن دارد چه انتظاری از ملت درد کشیده کشور عزیزم در اورژانس ها داشته باشم.
دکتر ظفرقندی عزیز
ما از شما لغو هر گونه ، تاکید میکنم هر گونه ضامن و ضمانتی در قبال تعهدات لازم الاجرا داریم. بیاید افزایش کرامت و منزلت پزشک را از خود سیستم شروع کنیم. قطعا بازتاب آن را در جامعه خواهیم دید.
❌انواع دیگر ضمانت!؟
خجالت آور و شرم آوره
بله درست میفرمایید
هیچ رزیدنتی از شروع و تحصیل دوره رزیدنتی باز نمیماند بلکه از زندگی و نفس کشیدن ساقط میشود. این صحبت های مجلسی و اتو کشیده صرفا تا پشت تریبون مطرح میشوند زیبا هستند اما واقعیت چیزی دیگریست.
همه ما صحبت ها و تلاش های سیامک رو سال قبل شاهد بودیم. این حرف های به ظاهر حمایت کننده رزیدنت قبل ها هم مطرح شد.
اکنون بروید با دکتر بهروان این مسائل را واضح تر مطرح کنید. شاید درد وجدان کاریتان کم شود.
اگر دارید!
☑️ کدام کمیسیون
رزیدنت با ۱۵ کشیک در ماه
توان بحث و جدل با کمیسیون های وزارت بهداشت را ندارد.
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم.
وقتی وزارت بهداشت ارزش و قبح و منزلتی برای تعهد پزشک خود قائل نیست و نیاز به کارمند دولتی برای تایید آن دارد چه انتظاری از ملت درد کشیده کشور عزیزم در اورژانس ها داشته باشم.
دکتر ظفرقندی عزیز
ما از شما لغو هر گونه ، تاکید میکنم هر گونه ضامن و ضمانتی در قبال تعهدات لازم الاجرا داریم. بیاید افزایش کرامت و منزلت پزشک را از خود سیستم شروع کنیم. قطعا بازتاب آن را در جامعه خواهیم دید.
Forwarded from پُست کشیک
@postkeshik
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from خبرفوری (خبر فوری ۱۲۳)
🔺️بهروز نعمتی معاون امور حقوقی و مجلس وزارت نفت شد
وزیر نفت در حکمی «بهروز نعمتی» را بهعنوان معاون امور حقوقی و مجلس وزارت نفت منصوب کرد.
@khabarfouri
وزیر نفت در حکمی «بهروز نعمتی» را بهعنوان معاون امور حقوقی و مجلس وزارت نفت منصوب کرد.
@khabarfouri
Forwarded from MEDYAR | مدیار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 قوانین باورنکردنی انصراف رزیدنتها/ رزیدنت چشمپزشکی باید ۷۰۰ میلیون تومان میداد، خودکشی کرد
▫️دکتر یزدانی در نشست #خبرآنلاین از قوانین باورنکردنی انصراف رزیدنتها میگوید.
#انسداد_در_انصراف
🔹مدیار
🔸همراه کادر درمان
@med_yar
▫️دکتر یزدانی در نشست #خبرآنلاین از قوانین باورنکردنی انصراف رزیدنتها میگوید.
#انسداد_در_انصراف
🔹مدیار
🔸همراه کادر درمان
@med_yar
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
من فرق دارم!
ما دو پاها موجودات رياكاري هستيم. بعيد ميدانم ديگر جانداران اهل ريا باشند. آنها رفتار غريزي خودشان را دارند كه كاملا صادقانه و فارغ از تظاهر و رياست، حتي اگر خونخوار باشند. البته ميمونها ادا و اطوارهايي در ميآورند كه آن هم ريا به حساب نميآيد. در واقع تقليد است. همين تقليد هم به نظر من، براي موجود جاندار كار پسنديدهاي نيست، اما خب، ميمونند ديگر! هر چه نباشد، داروين مدعي شده است كه خويشيتي با ما دوپاها دارند و اجدادِ خيلي دورمان محسوب ميشوند. همينجا گفته باشم كه من اين را قبول ندارم، چون اين در واقع اين ماييم كه اجداد ميمونها هستيم! اين را يك طلبه كه در سال 1360 براي آموزش ايدئولوژي به دانشآموزان از «مركز» به شهر ما سيرجان اعزام شده بود، برايمان اثبات كرد. در سر كلاسش يكي از دانشآموزان رشته تجربي كه تازه بحث تكامل را از معلم زيستشناسياش شنيده بود، براي خودنمايي و در حقيقت رياي آشكار، از جايش بلند شده و پرسيد: آقا اجازه؟ راست ميگن كه نسل ما از ميمون است؟ طلبه هم در پاسخش گفت: نه برعكس است. ميمون از نسل آدم است. بعد هم براي اثبات حرفش آيه «فقُلْنا لهُمْ كُونُوا قِردةً خاسِئِين» را خواند!
من كه هميشه بچه فضول و لوس و غيرقابلي تحملي بودم، به علامت ريشخند بلافاصله نيشم را تا بناگوش گشودم و گفتم؛ تفسير آقاي طالقاني از اين آيه كه چيز ديگري است! نوع لحن و كلامم لج طلبه بيچاره را در آورد، اما اينقدرها ميدانستم كه بحث با يك طلبه ايدئولوژيك در آن زمان خيلي هم بدون عواقب نيست. مثل الان نبود كه هر ياوهاي به ذهن و زبانمان بيايد، فوري ادا كنيم و بعد هم براي فرار از مجازات مدعي شويم كه پس آزادي بيان چه شد؟ در آن دوران، آزادي بيان در واقع همينقدر بود كه خطر كنيم و مدعي شويم آزادي بيان وجود ندارد! خودِ همين انكار به معناي اثباتِ وجود آزادي بيان اعلام ميشد! از اين رو من ميدانستم كه هر چه بوي ماركس و انگلس و داروين و اينها بدهد، به جاي خيلي خيلي باريك ختم ميشود. از اين رو حرف طلبه را پذيرفتم و لعنتي هم نثار داروين كردم كه به آدميزادگان توهين كرده و ما را از نسل ميمون فرض كرده، حال آنكه به گفته آن طلبه اين ميمون است كه از نسل ما آدميزادگان است! حالا چرا بحث اينقدر منحرف شد؟ بحث بر سر رياكاري ما دوپاها بود. بله. ريا يعني اينكه خلاف چيزي را كه در دل و ذهن و ضميرمان ميگذرد، بر زبان آوريم. مثلا همه ما از تعريف و تمجيد ديگران خوشمان ميآيد و قند در دلمان آب ميشود. اما ميگوييم كه از اين بدمان ميآيد و در عوضش از نقد خوشمان ميآيد هر چند كه لحنش هم تند باشد! يا مثلا ميگوييم انتقاد از همگان حق همگان است، اما وقتي كسي به آن كه دوست داريم كوچكترين انتقادي كند برميآشوبيم و آن را به صدها خصلت منفي شخصي و عمومي از حسادت گرفته تا انواع توطئه نسبت ميدهيم! حالا اگر من اين وسط بخواهم ادعا كنم كه «من فرق دارم و از انتقاد بدم نميآيد» به ريشم نميخنديد؟ خب بخنديد! من ميخواهم اين ادعا را مطرح كنم! راستش از خدا كه پنهان نيست از شما چه پنهان كه تا همين چند سال پيش من هم از تعريف و تمجيد ديگران خيلي خوش به حالم ميشد! اما در آن دورهاي كه به تعبير زيبا و قِشنگ و منصفانه مديرمسوول كيهان، شير و نسكافهام قطع شد، با تمام وجودم حس كردم كه تمام تعريف و تمجيدهاي عالم به لعنت خدا هم نميارزد و آدمي را حتي لحظهاي از تنگناي آن جحيم رها نميسازد. بنابراين از نقد بدم نيامد! با آنكه از نقد بدم نميآيد، اما خيلي هم دنبالش نيستم مگر اينكه اتفاقي به آنها بربخورم! از بخت بد من بهطور اتفاقي گاه با نقدهايي روبهرو ميشوم كه نزديك است از خنده بتركم! براي مثال، طرف كه مويي را در راه مبارزه از نوع مدني و مسلحانه در هر دو نظام سپيد كرده برداشته يادداشت طنز من در اين ستون را با چنان جديتي نقد كرده كه از خواندنش چنان به خنده ميافتم كه از خواندن رساله دلگشاي مرحوم زندهياد عبيد زاكاني آنطور به خنده نميافتم. حالا بقيهاش براي بعد!
@ahmadzeidabad
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/page/2768/8/
ما دو پاها موجودات رياكاري هستيم. بعيد ميدانم ديگر جانداران اهل ريا باشند. آنها رفتار غريزي خودشان را دارند كه كاملا صادقانه و فارغ از تظاهر و رياست، حتي اگر خونخوار باشند. البته ميمونها ادا و اطوارهايي در ميآورند كه آن هم ريا به حساب نميآيد. در واقع تقليد است. همين تقليد هم به نظر من، براي موجود جاندار كار پسنديدهاي نيست، اما خب، ميمونند ديگر! هر چه نباشد، داروين مدعي شده است كه خويشيتي با ما دوپاها دارند و اجدادِ خيلي دورمان محسوب ميشوند. همينجا گفته باشم كه من اين را قبول ندارم، چون اين در واقع اين ماييم كه اجداد ميمونها هستيم! اين را يك طلبه كه در سال 1360 براي آموزش ايدئولوژي به دانشآموزان از «مركز» به شهر ما سيرجان اعزام شده بود، برايمان اثبات كرد. در سر كلاسش يكي از دانشآموزان رشته تجربي كه تازه بحث تكامل را از معلم زيستشناسياش شنيده بود، براي خودنمايي و در حقيقت رياي آشكار، از جايش بلند شده و پرسيد: آقا اجازه؟ راست ميگن كه نسل ما از ميمون است؟ طلبه هم در پاسخش گفت: نه برعكس است. ميمون از نسل آدم است. بعد هم براي اثبات حرفش آيه «فقُلْنا لهُمْ كُونُوا قِردةً خاسِئِين» را خواند!
من كه هميشه بچه فضول و لوس و غيرقابلي تحملي بودم، به علامت ريشخند بلافاصله نيشم را تا بناگوش گشودم و گفتم؛ تفسير آقاي طالقاني از اين آيه كه چيز ديگري است! نوع لحن و كلامم لج طلبه بيچاره را در آورد، اما اينقدرها ميدانستم كه بحث با يك طلبه ايدئولوژيك در آن زمان خيلي هم بدون عواقب نيست. مثل الان نبود كه هر ياوهاي به ذهن و زبانمان بيايد، فوري ادا كنيم و بعد هم براي فرار از مجازات مدعي شويم كه پس آزادي بيان چه شد؟ در آن دوران، آزادي بيان در واقع همينقدر بود كه خطر كنيم و مدعي شويم آزادي بيان وجود ندارد! خودِ همين انكار به معناي اثباتِ وجود آزادي بيان اعلام ميشد! از اين رو من ميدانستم كه هر چه بوي ماركس و انگلس و داروين و اينها بدهد، به جاي خيلي خيلي باريك ختم ميشود. از اين رو حرف طلبه را پذيرفتم و لعنتي هم نثار داروين كردم كه به آدميزادگان توهين كرده و ما را از نسل ميمون فرض كرده، حال آنكه به گفته آن طلبه اين ميمون است كه از نسل ما آدميزادگان است! حالا چرا بحث اينقدر منحرف شد؟ بحث بر سر رياكاري ما دوپاها بود. بله. ريا يعني اينكه خلاف چيزي را كه در دل و ذهن و ضميرمان ميگذرد، بر زبان آوريم. مثلا همه ما از تعريف و تمجيد ديگران خوشمان ميآيد و قند در دلمان آب ميشود. اما ميگوييم كه از اين بدمان ميآيد و در عوضش از نقد خوشمان ميآيد هر چند كه لحنش هم تند باشد! يا مثلا ميگوييم انتقاد از همگان حق همگان است، اما وقتي كسي به آن كه دوست داريم كوچكترين انتقادي كند برميآشوبيم و آن را به صدها خصلت منفي شخصي و عمومي از حسادت گرفته تا انواع توطئه نسبت ميدهيم! حالا اگر من اين وسط بخواهم ادعا كنم كه «من فرق دارم و از انتقاد بدم نميآيد» به ريشم نميخنديد؟ خب بخنديد! من ميخواهم اين ادعا را مطرح كنم! راستش از خدا كه پنهان نيست از شما چه پنهان كه تا همين چند سال پيش من هم از تعريف و تمجيد ديگران خيلي خوش به حالم ميشد! اما در آن دورهاي كه به تعبير زيبا و قِشنگ و منصفانه مديرمسوول كيهان، شير و نسكافهام قطع شد، با تمام وجودم حس كردم كه تمام تعريف و تمجيدهاي عالم به لعنت خدا هم نميارزد و آدمي را حتي لحظهاي از تنگناي آن جحيم رها نميسازد. بنابراين از نقد بدم نيامد! با آنكه از نقد بدم نميآيد، اما خيلي هم دنبالش نيستم مگر اينكه اتفاقي به آنها بربخورم! از بخت بد من بهطور اتفاقي گاه با نقدهايي روبهرو ميشوم كه نزديك است از خنده بتركم! براي مثال، طرف كه مويي را در راه مبارزه از نوع مدني و مسلحانه در هر دو نظام سپيد كرده برداشته يادداشت طنز من در اين ستون را با چنان جديتي نقد كرده كه از خواندنش چنان به خنده ميافتم كه از خواندن رساله دلگشاي مرحوم زندهياد عبيد زاكاني آنطور به خنده نميافتم. حالا بقيهاش براي بعد!
@ahmadzeidabad
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/page/2768/8/
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
ماجرای مشکوک!
جمهوری اسلامی گرچه در جنگ اوکراین آشکارا جانب روسیه را گرفته، اما در عین حال تأکید کرده است که خواهان پایان فوری جنگ، مخالف حمله به زیرساختهای اقتصادی و مراکز غیرنظامی و ارسال سلاح به طرفهای درگیر در جنگ است.
با این وضع، روی چه حسابی هر از چندی غائلۀ ارسال پهپادهای انتحاری و موشکهای کروز یا بالستیک از طرف جمهوری اسلامی به روسیه بالا میگیرد؟
منطقاً موضوع از سه حال خارج نیست. یا ادعای کشورهای اروپایی و آمریکا در این باره دروغ است، یا بین سیاست اعلامی و سیاست عملی جمهوری اسلامی در این باره تفاوت فاحش وجود دارد و یا اینکه محافلی خارج از کنترل نهادهای تصمیمگیر اقدام به صدور سلاح تهاجمی به روسیه میکنند.
به نظرم طرفِ ثالثِ معتبر و بیطرفی باید تکلیف این موضوع را روشن کند. حال که مقام های رسمی جمهوری اسلامی، طرفهای غربی را به اتهام زنی و دروغگویی در این زمینه متهم میکنند، بهتر است از آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل درخواست رسیدگی به این مسئله را کنند تا ماجرا برای افکار عمومی مردم جهان روشن شود.
اینکه درست در ابتدای کار دولت آقای پزشکیان که با وعدۀ رفع تحریمهای اقتصادی علیه کشور سر کار آمده است، بحث فروش موشک از جانب ایران به روسیه بالا بگیرد و سبب تشدید تحریمها شود، از هر جهت مشکوک مینماید. مقامهای دولت پزشکیان لازم است با بررسی موضوع، اطلاعات روشن و شفافی در این ماجرا به مردم ایران ارائه کنند تا بدانیم چه خبر است!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
جمهوری اسلامی گرچه در جنگ اوکراین آشکارا جانب روسیه را گرفته، اما در عین حال تأکید کرده است که خواهان پایان فوری جنگ، مخالف حمله به زیرساختهای اقتصادی و مراکز غیرنظامی و ارسال سلاح به طرفهای درگیر در جنگ است.
با این وضع، روی چه حسابی هر از چندی غائلۀ ارسال پهپادهای انتحاری و موشکهای کروز یا بالستیک از طرف جمهوری اسلامی به روسیه بالا میگیرد؟
منطقاً موضوع از سه حال خارج نیست. یا ادعای کشورهای اروپایی و آمریکا در این باره دروغ است، یا بین سیاست اعلامی و سیاست عملی جمهوری اسلامی در این باره تفاوت فاحش وجود دارد و یا اینکه محافلی خارج از کنترل نهادهای تصمیمگیر اقدام به صدور سلاح تهاجمی به روسیه میکنند.
به نظرم طرفِ ثالثِ معتبر و بیطرفی باید تکلیف این موضوع را روشن کند. حال که مقام های رسمی جمهوری اسلامی، طرفهای غربی را به اتهام زنی و دروغگویی در این زمینه متهم میکنند، بهتر است از آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل درخواست رسیدگی به این مسئله را کنند تا ماجرا برای افکار عمومی مردم جهان روشن شود.
اینکه درست در ابتدای کار دولت آقای پزشکیان که با وعدۀ رفع تحریمهای اقتصادی علیه کشور سر کار آمده است، بحث فروش موشک از جانب ایران به روسیه بالا بگیرد و سبب تشدید تحریمها شود، از هر جهت مشکوک مینماید. مقامهای دولت پزشکیان لازم است با بررسی موضوع، اطلاعات روشن و شفافی در این ماجرا به مردم ایران ارائه کنند تا بدانیم چه خبر است!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
Forwarded from طب اورژانس EMERGENCY
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
💢برگرفته از توییتر دکتر بابک زمانی
پ.ن:قبولی دانشگاه علوم پزشکی تهران
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
💢برگرفته از توییتر دکتر بابک زمانی
پ.ن:قبولی دانشگاه علوم پزشکی تهران
Forwarded from هممیهن
یادداشت عباس عبدی خطاب به ریاست محترم قوه قضائیه
حکومت و امنیت؛
🔹️امروز پنجشنبه روزنامهها تعطیل بودند اینجا مینویسم. مهمترین وظیفه حکومت حتی مهمتر از عدالت تامین امنیت است البته بیعدالتی محض به معنای ناامنی کامل است ولی در کلیت ماجرا امنیت مقدم بر هر چیز است. کسی تعریف میکرد که در کشوری پیشرفته امتحان گواهینامه رانندگی میداد رسید به چهار راه و چراغ سبز بود سرعت را کم کرد و از چهارراه رد شد. امتحان کننده پرسید چرا سرعت را کم کردی؟ گفت احتیاط کردم که اگر خودروی از طرف دیگر آمد تصادف نکنم. گفت خودروهای دیگر از چراغ قرمز رد نمیشوند و نیاز نبود احتیاط کنی. این یعنی حاکمیت قانون و امنیت. حالا ببینیم در اینجا چه خبر است؟
🔹️ریاست محترم قوه قضائیه تا کنون بارها در باره ممنوعالخروجیها تذکر داده است از جمله همین امسال برای چندمین بار تاکید کردند که: ▪️«اگر کسی ممنوعالخروج شده باید به او اعلام شود نه اینکه در فرودگاه همراه خانوادهاش متوجه شود.»▪️ خوب آیا این یک خواهش است یا دستور قانونی؟
🔹️دو روز پیش خانم مریم مقدم، کارگردان سینما اعلام کرد که که پاسپورت وی و همسرش دوباره توقیف شده است. مسأله اصلی در ادامه است که میگوید: ▪️«در حالی که میخواستم بعد از مدتی طولانی بروم و خانوادهام را در سوئد ببینم و شاید بتوانم در نمایش فیلممان حضور داشته باشم، در فرودگاه پاسپورتم را دوباره توقیف کردند و گفتند که مجددا من و بهتاش(همسرش) ممنوعالخروج شدهایم. بعد از تهیه بلیط و پرداخت خروجی و کلی هزینه دیگر. تازه یک هفته بود که پاسپورتمان را پس داده بودند. متوجه نمیشوم اگر نمیخواستند اجازه خروج بدهند چرا پاسپورتها را پس دادند؟ که روح ما را بیازارند و به ما خسارت وارد کنند؟»▪️
🔹️جدا از مسالهای که برای این خانم و همسرشان پیش آمده این فرآیند اعلام ممنوعالخروجی هنگام حضور در گیت بعد از آنکه چمدانها تحویل داده شده است کار غیر مدنی خلاف حرمت شهروندی و حتی عقل سلیم است. چرا ممنوعالخروجی را در سامانه ثنا اعلام نمیکنید؟ این شهروندآزاری از کجا آمده است؟ بلیت هواپیما از بین میرود و پولش قابل برگشت نیست چون امکان کنسلی نیست. هزینه خروجی که گرفته شده را چه کسی تقبل می کند که پس دهد؟ وقتی خروجی صورت نگرفته است. گمان نمیرود که تاخیر پرواز هواپیمای خارجی به دلیل بیرون آوردن چمدانها، بدون پرداخت خسارت برای فرودگاه باشد.
🔹️در ضمن این همه وقت مسافرین که معطل خروج چمدان ها میشوند کجا میرود؟ همه این عوارض کلان مادی در برابر تبعات روانی و سیاسی این رفتار هیچ است؟ یعنی چی که پس از یک سال ممنوعالخروجی از اداره گذرنامه زنگ بزنند بیایید گذرنامه را بگیرید بعد سه روز در فرودگاه دوباره ممنوع الخروج شوند؟
🔹️مسأله این است که آقای اژهای با روسای قبلی قوه از دو جهت تفاوت مهمی دارد. هم با سیر تا پیاز این قوه و حقوق مربوط به مردم و دخالتهای ضابطان آشنا هستند و هم ارادهای برای اصلاح این وضعیت دارند. اگر اراده نبود هیچگاه در این مورد بطور مکرر سخن نمیگفت همانگونه که قبلیها هم چیزی نمیگفتند. پس اگر این اراده میخواهد محقق شود باید دستور رسیدگی در همین مورد را صادر کنند. اگر قانونی بوده صریحا اعلام کنند تا همه بدانند چه قوانینی داریم و اگر قانونی نبوده با مقصرین برخورد و خسارت مادی و روانی نیز از آنان تادیه گردد.
🔹️مگر نه این به تصریح قرآن اگر یک نفر بدون حق کشته شود گویی همه را کشتهاند پس تضییع حق هر فرد نیز به معنای تضییع حق عموم مردم است. امیدوارم این مورد رسیدگی و خسارت جبران و پایهای برای رفتارهای بعدی شود.
🖊عباس عبدی
@hammihanonline
hammihanonline.ir
حکومت و امنیت؛
🔹️امروز پنجشنبه روزنامهها تعطیل بودند اینجا مینویسم. مهمترین وظیفه حکومت حتی مهمتر از عدالت تامین امنیت است البته بیعدالتی محض به معنای ناامنی کامل است ولی در کلیت ماجرا امنیت مقدم بر هر چیز است. کسی تعریف میکرد که در کشوری پیشرفته امتحان گواهینامه رانندگی میداد رسید به چهار راه و چراغ سبز بود سرعت را کم کرد و از چهارراه رد شد. امتحان کننده پرسید چرا سرعت را کم کردی؟ گفت احتیاط کردم که اگر خودروی از طرف دیگر آمد تصادف نکنم. گفت خودروهای دیگر از چراغ قرمز رد نمیشوند و نیاز نبود احتیاط کنی. این یعنی حاکمیت قانون و امنیت. حالا ببینیم در اینجا چه خبر است؟
🔹️ریاست محترم قوه قضائیه تا کنون بارها در باره ممنوعالخروجیها تذکر داده است از جمله همین امسال برای چندمین بار تاکید کردند که: ▪️«اگر کسی ممنوعالخروج شده باید به او اعلام شود نه اینکه در فرودگاه همراه خانوادهاش متوجه شود.»▪️ خوب آیا این یک خواهش است یا دستور قانونی؟
🔹️دو روز پیش خانم مریم مقدم، کارگردان سینما اعلام کرد که که پاسپورت وی و همسرش دوباره توقیف شده است. مسأله اصلی در ادامه است که میگوید: ▪️«در حالی که میخواستم بعد از مدتی طولانی بروم و خانوادهام را در سوئد ببینم و شاید بتوانم در نمایش فیلممان حضور داشته باشم، در فرودگاه پاسپورتم را دوباره توقیف کردند و گفتند که مجددا من و بهتاش(همسرش) ممنوعالخروج شدهایم. بعد از تهیه بلیط و پرداخت خروجی و کلی هزینه دیگر. تازه یک هفته بود که پاسپورتمان را پس داده بودند. متوجه نمیشوم اگر نمیخواستند اجازه خروج بدهند چرا پاسپورتها را پس دادند؟ که روح ما را بیازارند و به ما خسارت وارد کنند؟»▪️
🔹️جدا از مسالهای که برای این خانم و همسرشان پیش آمده این فرآیند اعلام ممنوعالخروجی هنگام حضور در گیت بعد از آنکه چمدانها تحویل داده شده است کار غیر مدنی خلاف حرمت شهروندی و حتی عقل سلیم است. چرا ممنوعالخروجی را در سامانه ثنا اعلام نمیکنید؟ این شهروندآزاری از کجا آمده است؟ بلیت هواپیما از بین میرود و پولش قابل برگشت نیست چون امکان کنسلی نیست. هزینه خروجی که گرفته شده را چه کسی تقبل می کند که پس دهد؟ وقتی خروجی صورت نگرفته است. گمان نمیرود که تاخیر پرواز هواپیمای خارجی به دلیل بیرون آوردن چمدانها، بدون پرداخت خسارت برای فرودگاه باشد.
🔹️در ضمن این همه وقت مسافرین که معطل خروج چمدان ها میشوند کجا میرود؟ همه این عوارض کلان مادی در برابر تبعات روانی و سیاسی این رفتار هیچ است؟ یعنی چی که پس از یک سال ممنوعالخروجی از اداره گذرنامه زنگ بزنند بیایید گذرنامه را بگیرید بعد سه روز در فرودگاه دوباره ممنوع الخروج شوند؟
🔹️مسأله این است که آقای اژهای با روسای قبلی قوه از دو جهت تفاوت مهمی دارد. هم با سیر تا پیاز این قوه و حقوق مربوط به مردم و دخالتهای ضابطان آشنا هستند و هم ارادهای برای اصلاح این وضعیت دارند. اگر اراده نبود هیچگاه در این مورد بطور مکرر سخن نمیگفت همانگونه که قبلیها هم چیزی نمیگفتند. پس اگر این اراده میخواهد محقق شود باید دستور رسیدگی در همین مورد را صادر کنند. اگر قانونی بوده صریحا اعلام کنند تا همه بدانند چه قوانینی داریم و اگر قانونی نبوده با مقصرین برخورد و خسارت مادی و روانی نیز از آنان تادیه گردد.
🔹️مگر نه این به تصریح قرآن اگر یک نفر بدون حق کشته شود گویی همه را کشتهاند پس تضییع حق هر فرد نیز به معنای تضییع حق عموم مردم است. امیدوارم این مورد رسیدگی و خسارت جبران و پایهای برای رفتارهای بعدی شود.
🖊عباس عبدی
@hammihanonline
hammihanonline.ir
Forwarded from یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
يادداشت روز چهارشنبه شرق
اتهام ،طبابت
جرم ،تخصص
خانم دكتر جوان در تمام دوران تحصيل از عمومى تا تخصص همواره سخت گير بود هم بر خود ووهم بر خانواده . با وسواس درس ميخواند و سخت كار ميكرد .
اقامت وتحصيل به تنهايي در يك شهر دور ، گذران طرح عمومي در روستايي پر هراس آن هم به تنهايي ، شب هاي كشيك در دوران كرونا و تحمل بار سنگين بحران سلامت كه بيش از همه به بردگان دستيار منتقل ميشد . طرح تخصص در كوهستاني دور بدون كمترين امكانات .هيچ كدام كوچكترين تزلزلي در ادامه تحصيل در او ايجاد نكرد .مگر تعهد نامه حقارت باري كه براي فوق و فلو پيش نهادند و منتشر كردند تا ته مانده هاي اميدواران را جارو كرده از كشور مهاجرت بدهند .
تعهد نامه و كلمات و جملاتي كه تنها در دوران برده داري و تنها براي مجرمين وورشكستگان به تقصير ، زندانيان ، بدهكاران كاربرد دارد .تعهد نامه اى كه نه براي استخدام كه براي برده داري تدوين شده است و انواع و أقسام مجازات ها و نقره داغ كردن هاىى را كه براي برده دار مناسب است بر ميشمارد و به شيوه بدترين ديكتاتوري ها نه تنها خود انسان كه بستكان وونزديكان را هم گروگان ميگيرد .بستگاني كه شايد اميد و آرزويشان پيشرفت اين جوان بوده است تا مرحمي بر الام ايشان وونزديكان بگذارد پدر ومادري كه تنها آرزويشان پيشرفت علمي خانم دكتر بود حالا خود را در برابر تعهد نامه اي ميبينند كه از تبهكاران ميگيرند . خانم دكتر نميخواهد به هيچكس رو بيندازد او تمام اين مشكلات را تحمل كرده تا كمكي باشد !
دو بار سالها در جاهايي كه ميلش نبود با كمترين حقوق كار كرده!
از نگاه او اين تعهد نامه تعيين كننده نوع نگاهي است كه سيستم به او و دوستانش دارد و در ميماند كه اين چگونه سيستمي است كه نيت پاك و تلاش هاي صادقانه او را درك نميكند ؟
راستي هم اين همه راه حل هاي مدرن و إنساني اي كه در تمام دنيا براي پايبند كردن مردم به سرزمينشان و تلاش براي بهبود آن هست چرا در تفكرات حاكم ذره اي راه ندارد ؟ تهيه سرپناهي با امكاناتي با بازپرداخت چند ده ساله ، تضمين مسافرت هاي علمي ، دادن اختيار براي ساخت بخش و بيمارستان و دانشگاه ، شنيدن صداها و ناله هاي او از طريق نهاد ها و انجمن ها و ايجاد اين باور كه شنيده ميشوند و….
آخر سيستمي كه با تو برده دارانه صحبت ميكند چگونه ميتواند به اين سمت و سو برود ؟ چگونه برده دار ميتواند اميد ،آرزو و اعتماد بيافريند …..
خانم دكتر ميگويد ؛ ارزاني خودتان من نه قباي ژنده ام ،كه روپوش سفيد ،زيبا و تزيين شده ام را نه بر اين شب تيره ،كه به اسماني از آبي زلال خواهم آويخت !
خانم دكتر تصميم خود را گرفته است . فرصت زيادي نيست .آينده او دراز و روشن است . مجال شما كوتاه !
https://www.tg-me.com/bzyad
اتهام ،طبابت
جرم ،تخصص
خانم دكتر جوان در تمام دوران تحصيل از عمومى تا تخصص همواره سخت گير بود هم بر خود ووهم بر خانواده . با وسواس درس ميخواند و سخت كار ميكرد .
اقامت وتحصيل به تنهايي در يك شهر دور ، گذران طرح عمومي در روستايي پر هراس آن هم به تنهايي ، شب هاي كشيك در دوران كرونا و تحمل بار سنگين بحران سلامت كه بيش از همه به بردگان دستيار منتقل ميشد . طرح تخصص در كوهستاني دور بدون كمترين امكانات .هيچ كدام كوچكترين تزلزلي در ادامه تحصيل در او ايجاد نكرد .مگر تعهد نامه حقارت باري كه براي فوق و فلو پيش نهادند و منتشر كردند تا ته مانده هاي اميدواران را جارو كرده از كشور مهاجرت بدهند .
تعهد نامه و كلمات و جملاتي كه تنها در دوران برده داري و تنها براي مجرمين وورشكستگان به تقصير ، زندانيان ، بدهكاران كاربرد دارد .تعهد نامه اى كه نه براي استخدام كه براي برده داري تدوين شده است و انواع و أقسام مجازات ها و نقره داغ كردن هاىى را كه براي برده دار مناسب است بر ميشمارد و به شيوه بدترين ديكتاتوري ها نه تنها خود انسان كه بستكان وونزديكان را هم گروگان ميگيرد .بستگاني كه شايد اميد و آرزويشان پيشرفت اين جوان بوده است تا مرحمي بر الام ايشان وونزديكان بگذارد پدر ومادري كه تنها آرزويشان پيشرفت علمي خانم دكتر بود حالا خود را در برابر تعهد نامه اي ميبينند كه از تبهكاران ميگيرند . خانم دكتر نميخواهد به هيچكس رو بيندازد او تمام اين مشكلات را تحمل كرده تا كمكي باشد !
دو بار سالها در جاهايي كه ميلش نبود با كمترين حقوق كار كرده!
از نگاه او اين تعهد نامه تعيين كننده نوع نگاهي است كه سيستم به او و دوستانش دارد و در ميماند كه اين چگونه سيستمي است كه نيت پاك و تلاش هاي صادقانه او را درك نميكند ؟
راستي هم اين همه راه حل هاي مدرن و إنساني اي كه در تمام دنيا براي پايبند كردن مردم به سرزمينشان و تلاش براي بهبود آن هست چرا در تفكرات حاكم ذره اي راه ندارد ؟ تهيه سرپناهي با امكاناتي با بازپرداخت چند ده ساله ، تضمين مسافرت هاي علمي ، دادن اختيار براي ساخت بخش و بيمارستان و دانشگاه ، شنيدن صداها و ناله هاي او از طريق نهاد ها و انجمن ها و ايجاد اين باور كه شنيده ميشوند و….
آخر سيستمي كه با تو برده دارانه صحبت ميكند چگونه ميتواند به اين سمت و سو برود ؟ چگونه برده دار ميتواند اميد ،آرزو و اعتماد بيافريند …..
خانم دكتر ميگويد ؛ ارزاني خودتان من نه قباي ژنده ام ،كه روپوش سفيد ،زيبا و تزيين شده ام را نه بر اين شب تيره ،كه به اسماني از آبي زلال خواهم آويخت !
خانم دكتر تصميم خود را گرفته است . فرصت زيادي نيست .آينده او دراز و روشن است . مجال شما كوتاه !
https://www.tg-me.com/bzyad
Telegram
یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
اين كانال برای بازنشرِ يادداشتهای منتشرشدهام تأسيس شده است.
Forwarded from یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
١٢ سپتامبر
ديروز بيستمين سومين سالگرد حمله به برج هاي دو قلو در امريكا بود
روز 12 سپتامبر 2001 در اولین کنگره اروپایی و امریکایی "ام اس" در شهر دوبلین یان مک دونالد خود را اماده کرده بود که نتیجه تحقیقات خود و گروه های متعدد همکارش را اعلام کند . هزاران هزار بیمار مبتلا به ام اس توسط صدها متخصص شامل نورولوژیست و رادیولوژیست و ایمنولوژیست و متخصص امار در بخش هاي مختلف مورد بررسی قرار گرفته بودند و نهایتا معیارها یی تدوین شده بود که تشخیص بیماری ام اس را دقیق تر میکرد .معیارهایی که تنها تکمیل شده معیارهای قبلی بودند .همین ! نه داروی خاصی کشف شده بود و نه ادعا شده بود که به اصطلاح "علت بیماری ام اس " کشف شده . جامعه جهانی برامدن چنین معیارهایی را اقدام بزرگی به حساب اورده بود . ازاین پس بیماران با دقت بیشتری تشخیص داده میشدند و راه برای تحقیقات بیشتر باز شده بود. معيارهاي مك دونالد در تشخيص ام اس از همان روز بر زبان ها جاري شد .
حمله تروریستی به برج های تجارتی نیویورک يك روز قبل ار کنگره مانع برگزاری اجلاس نشد ویان مک دونالد هم سخنرانی خود را ایراد کرد. اما تاثری عمیق نه تنها از چهره که از تمام وجود او خوانده میشد او حتی رغبت نکرده بود کت وشلوار چروك و خاکستری خود را برای اطو به مستخدم هتل بسپارد . و این تاثر نه فقط به خاطر از رونق افتادن این روز بزرگ زندگی او و سالن نیمه خالی و مستمعين مبهوت ونه فقط به خاطر تاثر عمیق در مرگ عده ای بیگناه از هموطنانش بود بلکه بيش از ان مثل بسیاری دیگر از مردم به خاطر اینده مبهم واکنده از خشونتی بود که در اغاز هزاره جديد در برابر خود و دنياي خود میدید .
تقارن کنگره با واقعه تروریستی نیویورک به نوعی نمایانگر تناقض بزرگی بود که جهان در استانه هزاره سوم در بطن خود میپروراند . از یک سو پیشرفت های بزرگ علمی و دستیابی به رموز افسانه ای دانایی –مثل طب برمبنای شاهد-دنیایی را درنظر اورده بود بسیار پیچیده و متلون در لایه های مختلف که در دسترس نمیامد –هم از نظر شناخت وهم از نظر تاثیر گذاری بر ان – مگر با رنج سالیان و عقل منسجم وتحمل نظرات و تعدد افراد! جمعیتی که فرد دران گم است و زمانی که هر لحظه هم در ان غنیمت است . چراکه دیگر"یک لحظه" با شکوه معجزه یا تغییر در ان وجود ندارد ! در عین حال همچنان نظرات" میان بر"گونه به زندگی ، به حیات خود ادامه میدهند . و به دنبال پاک کردن جهان ( به تعبير خود )از طریق انفجار و قتل است .
بازده سپتامبر روز بن لادن روز مرگ و سياهي و دوازده سپتامبر روز مکدونالد روز زندگی و روشنايي است .روز بخش های وسیعی از مردم تمام دنیاست که زندگی را نه یک بازی ساده و خشونت اميز که مجموعه رنگارنگی از جزییات بیشمار میبینند که تعامل با انها در توان یک فرد یا یک لحظه نمیگنجد .تاريخ بيست ساله بعد از ان روز هم نشانه تداوم همين نبرد ميان مرگ و زندگي بود . اتش كينه وًتعصب همچنان بر افروخته بود و سفينه هاي مرگ و اتش هم چنان بر شهر هاي زادگاه بشريت. "بين النحرين " فرو ريخته شد. يان مك دونالد در ارامشي نمونه وار در خواب در گذشت اما محققيني كه پا بر جاي پاي او گذاشتند ميروند تا طومار بيماري ام اس را در هم بپيچند .
بعد از طهر دوازده سپتامبر چند كوچه انطرف تر از محل كنگره در خانه - موزه خالق اوليس "جايي كه جويس ، "استيقن ددالوس* را آفريده بود در ست در همان اتاق ،پيرمردي امريكايي كه فرزندانش در فرودگاهي در نيويورك گير افتاده بودند گريبان حقير را به جرم رنگ پوست وًمو در چنگ گرفت اما به سرعت و با وساطت متولي موزه _خواهر زاده سالخورده جويس _ان را رها كرد . چند دقيقه بعد در حالي كه معذرت خواهي كرده بود داشتيم با هم درباره نثر دشوار جويس حرف ميزديم او عمري جويس درس داده بود و من هنوز در حسرت خواندن همراه با درك عميق اوليس ! مانده بودم
سو تفاهم ميان مردم عادي خيلي زود مرتفع ميشود اما نه در ميان حكومت ها !
*استيفن ددالوس قهرمان رمان اوليس اثر جيمز جويس
https://www.tg-me.com/bzyad
ديروز بيستمين سومين سالگرد حمله به برج هاي دو قلو در امريكا بود
روز 12 سپتامبر 2001 در اولین کنگره اروپایی و امریکایی "ام اس" در شهر دوبلین یان مک دونالد خود را اماده کرده بود که نتیجه تحقیقات خود و گروه های متعدد همکارش را اعلام کند . هزاران هزار بیمار مبتلا به ام اس توسط صدها متخصص شامل نورولوژیست و رادیولوژیست و ایمنولوژیست و متخصص امار در بخش هاي مختلف مورد بررسی قرار گرفته بودند و نهایتا معیارها یی تدوین شده بود که تشخیص بیماری ام اس را دقیق تر میکرد .معیارهایی که تنها تکمیل شده معیارهای قبلی بودند .همین ! نه داروی خاصی کشف شده بود و نه ادعا شده بود که به اصطلاح "علت بیماری ام اس " کشف شده . جامعه جهانی برامدن چنین معیارهایی را اقدام بزرگی به حساب اورده بود . ازاین پس بیماران با دقت بیشتری تشخیص داده میشدند و راه برای تحقیقات بیشتر باز شده بود. معيارهاي مك دونالد در تشخيص ام اس از همان روز بر زبان ها جاري شد .
حمله تروریستی به برج های تجارتی نیویورک يك روز قبل ار کنگره مانع برگزاری اجلاس نشد ویان مک دونالد هم سخنرانی خود را ایراد کرد. اما تاثری عمیق نه تنها از چهره که از تمام وجود او خوانده میشد او حتی رغبت نکرده بود کت وشلوار چروك و خاکستری خود را برای اطو به مستخدم هتل بسپارد . و این تاثر نه فقط به خاطر از رونق افتادن این روز بزرگ زندگی او و سالن نیمه خالی و مستمعين مبهوت ونه فقط به خاطر تاثر عمیق در مرگ عده ای بیگناه از هموطنانش بود بلکه بيش از ان مثل بسیاری دیگر از مردم به خاطر اینده مبهم واکنده از خشونتی بود که در اغاز هزاره جديد در برابر خود و دنياي خود میدید .
تقارن کنگره با واقعه تروریستی نیویورک به نوعی نمایانگر تناقض بزرگی بود که جهان در استانه هزاره سوم در بطن خود میپروراند . از یک سو پیشرفت های بزرگ علمی و دستیابی به رموز افسانه ای دانایی –مثل طب برمبنای شاهد-دنیایی را درنظر اورده بود بسیار پیچیده و متلون در لایه های مختلف که در دسترس نمیامد –هم از نظر شناخت وهم از نظر تاثیر گذاری بر ان – مگر با رنج سالیان و عقل منسجم وتحمل نظرات و تعدد افراد! جمعیتی که فرد دران گم است و زمانی که هر لحظه هم در ان غنیمت است . چراکه دیگر"یک لحظه" با شکوه معجزه یا تغییر در ان وجود ندارد ! در عین حال همچنان نظرات" میان بر"گونه به زندگی ، به حیات خود ادامه میدهند . و به دنبال پاک کردن جهان ( به تعبير خود )از طریق انفجار و قتل است .
بازده سپتامبر روز بن لادن روز مرگ و سياهي و دوازده سپتامبر روز مکدونالد روز زندگی و روشنايي است .روز بخش های وسیعی از مردم تمام دنیاست که زندگی را نه یک بازی ساده و خشونت اميز که مجموعه رنگارنگی از جزییات بیشمار میبینند که تعامل با انها در توان یک فرد یا یک لحظه نمیگنجد .تاريخ بيست ساله بعد از ان روز هم نشانه تداوم همين نبرد ميان مرگ و زندگي بود . اتش كينه وًتعصب همچنان بر افروخته بود و سفينه هاي مرگ و اتش هم چنان بر شهر هاي زادگاه بشريت. "بين النحرين " فرو ريخته شد. يان مك دونالد در ارامشي نمونه وار در خواب در گذشت اما محققيني كه پا بر جاي پاي او گذاشتند ميروند تا طومار بيماري ام اس را در هم بپيچند .
بعد از طهر دوازده سپتامبر چند كوچه انطرف تر از محل كنگره در خانه - موزه خالق اوليس "جايي كه جويس ، "استيقن ددالوس* را آفريده بود در ست در همان اتاق ،پيرمردي امريكايي كه فرزندانش در فرودگاهي در نيويورك گير افتاده بودند گريبان حقير را به جرم رنگ پوست وًمو در چنگ گرفت اما به سرعت و با وساطت متولي موزه _خواهر زاده سالخورده جويس _ان را رها كرد . چند دقيقه بعد در حالي كه معذرت خواهي كرده بود داشتيم با هم درباره نثر دشوار جويس حرف ميزديم او عمري جويس درس داده بود و من هنوز در حسرت خواندن همراه با درك عميق اوليس ! مانده بودم
سو تفاهم ميان مردم عادي خيلي زود مرتفع ميشود اما نه در ميان حكومت ها !
*استيفن ددالوس قهرمان رمان اوليس اثر جيمز جويس
https://www.tg-me.com/bzyad
Telegram
یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
اين كانال برای بازنشرِ يادداشتهای منتشرشدهام تأسيس شده است.
Forwarded from چند ثانیه
Forwarded from Davood Ghanbari
متأسفانه هیچ کجای سخنان معاون آموزشی شفاف نیست
اصلا چرا تعهد؟
شما که مدرک را بعد از فارغ التحصیل شدن و اتمام طرح تحویل نمی دهید، پس هر فارغالتحصیلی مجبور است تعهدات را انجام دهد تا مدرکش را دریافت و شروع بکار کند
شما حتی میتوانید امکان کار در مقطع قبلی را هم به رزیدنت ندهید لذا باز هم مجبور است تعهدات خود را انجام دهد.
در همه شرایط حتی بدون اخذ تعهد محضری هم رزیدنت چاره ای جز اطاعت و طی دوره رزیدنتی و رفتن به طرح ندارد لذا از اساس تعهد محضری لازم نیست
فقط در مورد مرگ و حوادث غیرمترقبه چگونه باید تعهد داد؟
آیا تعهد مبنی بر نمردن طی ۴ تا ۶ سال آینده عقلا،اخلاقا،شرعا،قانونا مجاز است؟ آیا از نظر حقوقی میتوان چنین تعهدی داد؟
بیایید مسئله را ساده بررسی کنیم
بعنوان رزیدنت وارد یک دانشگاه علوم پزشکی میشوید مدار ک لازم را تحویل مسئول مربوط می دهید و در نهایت اداره حقوقی دانشگاه فرم تعهدنامه محضری را به شما تحویل داده میگوید طبق این تعهد نامه بروید و در دفتر خانه تعهد بدهید و شما هم عرض میکنید من ضامن معتبر ندارم خوب مرحله بعدی چیست؟
قاعدتاً هنوز ثبت نام شما ناقص است
دانشگاه چگونه این مشکل را حل خواهد کرد؟ راهکارش معلوم نیست و دستورالعمل مکتوب وجود ندارد و
سر در گمی وجود دارد
اگر دانشگاه نتوانست مسئله را حل کند مشکل پیچیده تر میشود زیرا وزارت بهداشت باید تصمیم گیری کند؟ چقدر زمان میبرد؟ در وزارتخانه دستورالعمل شفاف در این باره چیست؟
می بینید که یک رویه شفاف و مشخص وجود ندارد و سخن گفته شده کارآیی لازم را ندارد جز اینکه بظاهر اینطور تداعی میشود یک نوع همدلی با رزیدنت میشود فقط همین
واضح است سخن باید متقن و سنجیده باشد و لازم است دستورالعمل مشخص داشته باشد
باز هم تاکید میکنم
اصلا هیچ نیازی به تعهد نیست
زیرا رزیدنت بعد از شروع دوره رزیدنتی دیگر نمیتواند در مقطع قبلی فعالیت کند و تا وضعیت رزیدنتی خود را مشخص نکند نمیتواند فعالیت پزشکی داشته باشد و برای برخورداری از مواهب تخصص و فوق تخصصی هم تا دوره طرح خود را نگذراند نمیتواند فعالیت پزشکی داشته باشد
لذا در همین شرایط هم رزیدنت کاملا خلع سلاح و تسلیم است و در شرایط تسلیم ،تعهد لازم نیست.
وزیر بهداشت اگر چند دقیقه فرصت بگذارد و متن تعهد نامه رزیدنتی را مطالعه کند
باید فورا آنرا حذف کند نه اصلاح
و زمان انجام کار الان است نه چند روز یا ماه دیگر.
خوشبختانه گروه پزشکی با مفهوم فوریت آشناست.
داود قنبری
۱۴۰۳/۶/۲۲
اصلا چرا تعهد؟
شما که مدرک را بعد از فارغ التحصیل شدن و اتمام طرح تحویل نمی دهید، پس هر فارغالتحصیلی مجبور است تعهدات را انجام دهد تا مدرکش را دریافت و شروع بکار کند
شما حتی میتوانید امکان کار در مقطع قبلی را هم به رزیدنت ندهید لذا باز هم مجبور است تعهدات خود را انجام دهد.
در همه شرایط حتی بدون اخذ تعهد محضری هم رزیدنت چاره ای جز اطاعت و طی دوره رزیدنتی و رفتن به طرح ندارد لذا از اساس تعهد محضری لازم نیست
فقط در مورد مرگ و حوادث غیرمترقبه چگونه باید تعهد داد؟
آیا تعهد مبنی بر نمردن طی ۴ تا ۶ سال آینده عقلا،اخلاقا،شرعا،قانونا مجاز است؟ آیا از نظر حقوقی میتوان چنین تعهدی داد؟
بیایید مسئله را ساده بررسی کنیم
بعنوان رزیدنت وارد یک دانشگاه علوم پزشکی میشوید مدار ک لازم را تحویل مسئول مربوط می دهید و در نهایت اداره حقوقی دانشگاه فرم تعهدنامه محضری را به شما تحویل داده میگوید طبق این تعهد نامه بروید و در دفتر خانه تعهد بدهید و شما هم عرض میکنید من ضامن معتبر ندارم خوب مرحله بعدی چیست؟
قاعدتاً هنوز ثبت نام شما ناقص است
دانشگاه چگونه این مشکل را حل خواهد کرد؟ راهکارش معلوم نیست و دستورالعمل مکتوب وجود ندارد و
سر در گمی وجود دارد
اگر دانشگاه نتوانست مسئله را حل کند مشکل پیچیده تر میشود زیرا وزارت بهداشت باید تصمیم گیری کند؟ چقدر زمان میبرد؟ در وزارتخانه دستورالعمل شفاف در این باره چیست؟
می بینید که یک رویه شفاف و مشخص وجود ندارد و سخن گفته شده کارآیی لازم را ندارد جز اینکه بظاهر اینطور تداعی میشود یک نوع همدلی با رزیدنت میشود فقط همین
واضح است سخن باید متقن و سنجیده باشد و لازم است دستورالعمل مشخص داشته باشد
باز هم تاکید میکنم
اصلا هیچ نیازی به تعهد نیست
زیرا رزیدنت بعد از شروع دوره رزیدنتی دیگر نمیتواند در مقطع قبلی فعالیت کند و تا وضعیت رزیدنتی خود را مشخص نکند نمیتواند فعالیت پزشکی داشته باشد و برای برخورداری از مواهب تخصص و فوق تخصصی هم تا دوره طرح خود را نگذراند نمیتواند فعالیت پزشکی داشته باشد
لذا در همین شرایط هم رزیدنت کاملا خلع سلاح و تسلیم است و در شرایط تسلیم ،تعهد لازم نیست.
وزیر بهداشت اگر چند دقیقه فرصت بگذارد و متن تعهد نامه رزیدنتی را مطالعه کند
باید فورا آنرا حذف کند نه اصلاح
و زمان انجام کار الان است نه چند روز یا ماه دیگر.
خوشبختانه گروه پزشکی با مفهوم فوریت آشناست.
داود قنبری
۱۴۰۳/۶/۲۲
Forwarded from بنای بندگی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی ؛ موضوع : شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام.....
@safirehedayaat
@safirehedayaat
Forwarded from شبکه توسعه
🔲⭕️دولت ایران گرفتار سارکوپنيا شده است!
مجتبی لشکربلوکی
در علم پزشکی پدیده ای هست به نام سارکوپنيا. به زبان ساده یعنی از دست رفتن و کاهش ماهیچهها. گفته می شود کمابیش انسانها بعد از ۴۰ سالگی سالانه حدود یک درصد از حجم ماهیچههایشان را از دست میدهند. با ضعف بافت ماهیچه ها ممکن است وزن شما تغییر نکند. حتی لاغر هم نشوید، اتفاقی که می افتد این است که نسبت عضله به چربی و استخوان کاهش پیدا می کند و شما تبدیل می شوید به پوست، چربی و استخوان و اندکی ماهیچه (عضله)! به همین خاطر افراد مسن مستعد زمینخوردن و شکستگی میشوند.
حالا این چه ربطی دارد به دولت؟ توضیح می دهم. فقط قبلش را بگویم که منظورم از دولت، قوه مجریه نیست بلکه کل سازوکار اداره کشور یعنی کل نظام حکمرانی است. دولت ما نشانه های سارکوپنيا را دارد.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
وقتی روی کاغذ نگاه می کنیم تمام وزارت خانه ها، نهادها و سازمان ها -مشابه آنچه در کشورهای پیشرفته وجود دارد- را داریم. در روی کاغذ ساختار نظام حکمرانی ما تفاوت جدی ای با بقیه کشورها ندارد. (ساختار دولت می شود همان اسکلت استخوانی در بدن). برای اینکه اسکلت استخوانی به حرکت در بیاید و کار کند نیاز به نیروی انسانی با انگیزه، شایسته و کاردان داریم. وقتی به نیروی انسانی نگاه می کنیم متوجه می شویم سرجمع و از نظر تعدادی، کارکنان دولت کم نیستند.
مساله چیست؟ ما ساختارها را روی کاغذ ایجاد کرده ایم، نیروی انسانی هم به وفور به این ساختار تزریق کرده ایم. اما این ترکیب تبدیل شده به موجودی که گرفتار سارکوپنيا است. استخوان دارد. چربی به وفور دارد. عضله ای برای حرکت ندارد. سه مثال بزنم: یکی از بزرگ ترین نهادهای دولتی، آموزش و پرورش است اما معدل دانش آموزان ما در رشته های ریاضی، تجربی، انسانی به ترتیب برابر است با ۱۱.۸، ۱۲ و ۹.۱۳!! افتضاح است نه؟ باهوش ترین فرزندان این سرزمین پزشکی می خوانند اما همچنان از کمبود پزشکان متخصص رنج می بریم. روی میلیاردها مترمکعب گاز و میلیاردها بشکه نفت می خوابیم و بلند می شویم، اما زمستان بی گازیم و تابستان بی برق. این نظام حکمرانی شده است چربی و استخوان که توان راه رفتن و حل مساله ندارد. چرا؟ فعلا به دنبال دلایل پیچیده نمی رویم به سه دلیل مشهود بسنده می کنم:
۱) مهاجرت نخبگان از ایران به خارج؛ فقط کافیست آمار مهاجرت پزشکان و پرستاران را امروز در گوگل سرچ کنید.
۲) عزیمت شایستگان از دولت به بخش خصوصی: فرض کنید نخبه ای مهاجرت نکند و بخواهد سالم زندگی کند. دو گزینه پیش رو دارد: با حقوق دولتی کار کند و در عین حال از رانت های دولتی استفاده نکند و در عین حال پاسخگوی ۱۶ نهاد نظارتی و امنیتی و بازرسی باشد در برابر گزینه دیگر که در بخش خصوصی کار کند و حقوق بالاتر دریافت کند و به هیچ نهادی هم پاسخ گو نباشد. شما کدام را انتخاب می کنید؟
۳) ممانعت از حضور نخبگان: حالا فرض کنید که نخبه ای مهاجرت از ایران و عزیمت از دولت را انتخاب نکند، با پدیده شوم تری مواجه می شود به نام ممانعت. یکی را به این خاطر که در خارج درس خوانده می بریم زیر ذره بین. دیگری چون هم حزبی و هم شهری ما نیست. سومی به این خاطر که ده سال پیش در اعتراضات شرکت داشته. چهارمی به این خاطر که فرزندش مقیم کشور دیگری است. پنجمی به این خاطر که رفتار همسرش به سلیقه ما نمی خورد و این داستان شوم ادامه دارد.
آن اندک عضله ای هم که باقی مانده درگیر بروکراسی های دست و پاگیر، مافیای قدرت، ائتلاف های توزیع منافع شده و عملا به سکوت و سکون و رکود کشیده شده.
نگران آنم نظام حکمرانی آنقدر ناتوان شود که توان بهبود خودش را هم نداشته باشد و حتی نتواند نسل جدیدی از حکمرانان را پرورش دهد. همه دولت ها از چپ و راست با شعار جوان گرایی می آیند و آخرش یا دوباره در دام کهن سالاری می افتیم و یا در دام خام سالاری (جوانان قدکوتاه مدعی که یک شبه به مقامات می رسند)
نظام حکمرانی ما پوست شده و استخوان و مقدار زیادی چربی. استخوان یعنی همین ساختاری که با سازمان های عریض و طویل درست کرده ایم. عزم وجود دارد. عضله وجود ندارد. نمی توانیم مساله حل کنیم. به همین خاطر نمی توانیم ناترازی ها را حل کنیم. ناترازی های آب، انرژی، بودجه و هفت هشت ناترازی دیگر که ریشه در چند ناترازی بزرگ تر دارند که یکی از بزرگ ترین آن ها این است: ناترازی بین ظرفیت حکمرانی (عضله) مورد نیاز و ظرفیت موجود نظام حکمرانی برای حل مسایل کشور.
تحلیل گرانی که هر روز بر طبل ناترازی ها می کوبند به این سوال جواب بدهند که دولت با چه ظرفیتی می خواهد این ناترازی ها را برطرف کند؟ این یک ناترازی نیست، یک ابرناترازی است. در زمان ضعف بروکراسی، باید رفت سراغ نتوکراسی؛ حکمرانی شبکه ای و ائتلاف های مسالهمحورِ موقت بخش مردمی با دولت برای حل مسایل ملی.
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
در علم پزشکی پدیده ای هست به نام سارکوپنيا. به زبان ساده یعنی از دست رفتن و کاهش ماهیچهها. گفته می شود کمابیش انسانها بعد از ۴۰ سالگی سالانه حدود یک درصد از حجم ماهیچههایشان را از دست میدهند. با ضعف بافت ماهیچه ها ممکن است وزن شما تغییر نکند. حتی لاغر هم نشوید، اتفاقی که می افتد این است که نسبت عضله به چربی و استخوان کاهش پیدا می کند و شما تبدیل می شوید به پوست، چربی و استخوان و اندکی ماهیچه (عضله)! به همین خاطر افراد مسن مستعد زمینخوردن و شکستگی میشوند.
حالا این چه ربطی دارد به دولت؟ توضیح می دهم. فقط قبلش را بگویم که منظورم از دولت، قوه مجریه نیست بلکه کل سازوکار اداره کشور یعنی کل نظام حکمرانی است. دولت ما نشانه های سارکوپنيا را دارد.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
وقتی روی کاغذ نگاه می کنیم تمام وزارت خانه ها، نهادها و سازمان ها -مشابه آنچه در کشورهای پیشرفته وجود دارد- را داریم. در روی کاغذ ساختار نظام حکمرانی ما تفاوت جدی ای با بقیه کشورها ندارد. (ساختار دولت می شود همان اسکلت استخوانی در بدن). برای اینکه اسکلت استخوانی به حرکت در بیاید و کار کند نیاز به نیروی انسانی با انگیزه، شایسته و کاردان داریم. وقتی به نیروی انسانی نگاه می کنیم متوجه می شویم سرجمع و از نظر تعدادی، کارکنان دولت کم نیستند.
مساله چیست؟ ما ساختارها را روی کاغذ ایجاد کرده ایم، نیروی انسانی هم به وفور به این ساختار تزریق کرده ایم. اما این ترکیب تبدیل شده به موجودی که گرفتار سارکوپنيا است. استخوان دارد. چربی به وفور دارد. عضله ای برای حرکت ندارد. سه مثال بزنم: یکی از بزرگ ترین نهادهای دولتی، آموزش و پرورش است اما معدل دانش آموزان ما در رشته های ریاضی، تجربی، انسانی به ترتیب برابر است با ۱۱.۸، ۱۲ و ۹.۱۳!! افتضاح است نه؟ باهوش ترین فرزندان این سرزمین پزشکی می خوانند اما همچنان از کمبود پزشکان متخصص رنج می بریم. روی میلیاردها مترمکعب گاز و میلیاردها بشکه نفت می خوابیم و بلند می شویم، اما زمستان بی گازیم و تابستان بی برق. این نظام حکمرانی شده است چربی و استخوان که توان راه رفتن و حل مساله ندارد. چرا؟ فعلا به دنبال دلایل پیچیده نمی رویم به سه دلیل مشهود بسنده می کنم:
۱) مهاجرت نخبگان از ایران به خارج؛ فقط کافیست آمار مهاجرت پزشکان و پرستاران را امروز در گوگل سرچ کنید.
۲) عزیمت شایستگان از دولت به بخش خصوصی: فرض کنید نخبه ای مهاجرت نکند و بخواهد سالم زندگی کند. دو گزینه پیش رو دارد: با حقوق دولتی کار کند و در عین حال از رانت های دولتی استفاده نکند و در عین حال پاسخگوی ۱۶ نهاد نظارتی و امنیتی و بازرسی باشد در برابر گزینه دیگر که در بخش خصوصی کار کند و حقوق بالاتر دریافت کند و به هیچ نهادی هم پاسخ گو نباشد. شما کدام را انتخاب می کنید؟
۳) ممانعت از حضور نخبگان: حالا فرض کنید که نخبه ای مهاجرت از ایران و عزیمت از دولت را انتخاب نکند، با پدیده شوم تری مواجه می شود به نام ممانعت. یکی را به این خاطر که در خارج درس خوانده می بریم زیر ذره بین. دیگری چون هم حزبی و هم شهری ما نیست. سومی به این خاطر که ده سال پیش در اعتراضات شرکت داشته. چهارمی به این خاطر که فرزندش مقیم کشور دیگری است. پنجمی به این خاطر که رفتار همسرش به سلیقه ما نمی خورد و این داستان شوم ادامه دارد.
آن اندک عضله ای هم که باقی مانده درگیر بروکراسی های دست و پاگیر، مافیای قدرت، ائتلاف های توزیع منافع شده و عملا به سکوت و سکون و رکود کشیده شده.
نگران آنم نظام حکمرانی آنقدر ناتوان شود که توان بهبود خودش را هم نداشته باشد و حتی نتواند نسل جدیدی از حکمرانان را پرورش دهد. همه دولت ها از چپ و راست با شعار جوان گرایی می آیند و آخرش یا دوباره در دام کهن سالاری می افتیم و یا در دام خام سالاری (جوانان قدکوتاه مدعی که یک شبه به مقامات می رسند)
نظام حکمرانی ما پوست شده و استخوان و مقدار زیادی چربی. استخوان یعنی همین ساختاری که با سازمان های عریض و طویل درست کرده ایم. عزم وجود دارد. عضله وجود ندارد. نمی توانیم مساله حل کنیم. به همین خاطر نمی توانیم ناترازی ها را حل کنیم. ناترازی های آب، انرژی، بودجه و هفت هشت ناترازی دیگر که ریشه در چند ناترازی بزرگ تر دارند که یکی از بزرگ ترین آن ها این است: ناترازی بین ظرفیت حکمرانی (عضله) مورد نیاز و ظرفیت موجود نظام حکمرانی برای حل مسایل کشور.
تحلیل گرانی که هر روز بر طبل ناترازی ها می کوبند به این سوال جواب بدهند که دولت با چه ظرفیتی می خواهد این ناترازی ها را برطرف کند؟ این یک ناترازی نیست، یک ابرناترازی است. در زمان ضعف بروکراسی، باید رفت سراغ نتوکراسی؛ حکمرانی شبکه ای و ائتلاف های مسالهمحورِ موقت بخش مردمی با دولت برای حل مسایل ملی.
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Forwarded from شبکه توسعه
🔳⭕️لطفا خودکشی نکنید! جابجاش کنید!
جان کندی تول، در سال ۱۹۳۷ در نیواورلئانز به دنیا آمد، او در ۱۷ سالگی بورسه دانشگاه تولن شد و در ۲۲ سالگی به مقام استادی کال هانتر نیویورک رسید، او جوانترین استادی بود که در این کالج ادبیات انگلیسی، تدریس کرده بود. او در سال ۱۹۵۹ زمانی که برای خدمت سربازی به پورتوریکو رفته بود، ماشین تحریر دوستش را قرض گرفت و نوشتن اتحادیه ابلهان را شروع کرد.
بعد از بازگشت به آمریکا، او رمان را بارها برای ناشران بسیار فرستاد، اما هیچ یک حاضر به چاپ آن نشدند. همین ناکامی باعث افسردگی او شد، تا اینکه در ۳۲ سالگی با وصل کردن شلنگ به اگزوز ماشین و تنفس از گاز سمی خودرو به زندگی خود خاتمه داد.
اما مادرش بعد از دو سال افسردگی از دست دادن پسرش، آستین را بالا زد، و ۹ سال تمام جواب رد شنید، تا اینکه «واکر پرسی»، یکی از استادان دانشگاه لوییزیانا که از سماجت مادر به ستوه آمده بود، حاضر شد برای رفع تکلیف نگاهی به کتاب بیندازد، او در نظر داشت بالافاصله بعد از خواندن چند صفحه جواب رد بدهد، اما این استاد هر چه بیشتر کتاب را خواند، بیشتر مجذوب شد، شگفتزده از متن کتاب و اینکه چرا کسی متوجه این شاهکار نشده بود. پیشگفتاری برای کتاب نوشت، شمارگان چاپ نخست، تنها ۲۵۰۰ نسخه بود، اما کتاب بلافاصله بعد از انتشار غوغایی به پا کرد و سال بعد جایزه پولیتزر را گرفت و به یک و نیم میلیون نسخه رسید. به این ترتیب جان کندی تول تنها نویسندهای شد که بعد از مرگ پولیتزر میگیرد.
جایزه پولیتزر، جایزهای در روزنامهنگاری، ادبیات و موسیقی است که بخشهای گوناگون دارد. این جایزه معتبرترین جایزه روزنامهنگاری و ادبیات آمریکاست که از سال ۱۹۱۷ هر ساله با نظارت دانشگاه کلمبیا به روزنامهنگاران و نویسندگان و شاعران و موسیقیدانان داده میشود.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
این اتفاق برای خیلی ها افتاده است. پسری که دختری را می خواسته، نرسیده. روی دختر اسید می پاشد و خودش را نیز می کشد. کتابی که منتشر نشده، پروژه ای که به پایان نرسیده، تجارتی که به شکست انجامیده، مذاکره ای که با سرانجام نرسیده؛ سرمایه ای که بر باد رفته، معاهده ای که با خیانت طرف مقابل روبرو شده. زندگی و کسب وکار سراسر ناکامی است و گاهی البته پیروزی. بنابراین ما بیش از آنکه خود را برای پیروزی آماده کنیم باید خود را برای ناکامی در اهداف آماده کنیم. در این زمینه 4 تکنیک بنیادین اما ساده قابل استفاده است:
▫️تکنیک جدایی از اهداف: باید از اهداف مان فاصله بگیریم. اولین کاری که باید انجام دهیم و یاد بگیریم این است که بدانیم ما مساوی هدف مان نیستیم. آنقدر خود را با هدف مان گره نزنیم که شکست در دستیابی به هدف مساوی با از بین رفتن من باشد. شخصیت و زندگی خود را در گرو تحقق یک هدف قرار ندهید. این تکنیک مقدمه تکنیک دوم است.
▫️تکنیک جایگزینی اهداف: عدم دستیابی به یک هدف، گاهی اوقات نشانه آن است که هدف نامناسبی را انتخاب کرده ایم. وقتی نمی توانید در یک دانشگاه معتبر در مقطع دکترا پذیرش بگیرید، شاید باید هدف تان را تغییر دهید. دانشگاه هدف تان را عوض کنید. گرایش تحصیلی را عوض کنید. یا حتی شاید لازم باشد که ابتدا در مقطع ارشد پذیرش بگیرید و سپس با یک پشتوانه قوی برای دکترا و یک دید بهتر در مورد دکترا اقدام کنید.
▫️تکنیک شکست اهداف: اهداف بزرگ را به اهداف کوچک بشکنید. آنگاه عدم دستیابی به اهداف کوچک، شکست بزرگ، تلقی نمی شود بله یک شکست کوچولو تلقی می شود که می تواند به راحتی جبران شود.
▫️تکنیک جابجایی اهداف: گاهی اوقات پیگیری هدف در یک موقعیت زمانی-مکانی اشتباه است. مثلا ممکن است شما یک ایده خیلی خوب در زمینه ماساژدرمانی داشته باشید اما کشور در شرایط جنگی است. پس یا باید کشورتان را عوض کنید (جابجایی مکانی) یا این ایده را نگاه دارید تا شرایط عوض شود (جابجایی زمانی). دلیل بزرگ بسیاری از ایده هایی که شکست می خورند، بد بودن ایده نیست. بلکه زمان یا مکان نادرست طرح ایده است.
جان کندی تول خودکشی کرد چون بلد نبود، جدایی از اهداف، جایگزینی اهداف و جابجایی اهداف را به خوبی به کار ببرد. او برای موفقیت ساخته شده بود و توانایی لازم برای مواجهه با ناکامی را نداشت. کسانی می توانند به موفقیت برسند که در شکست خوردن حرفه ای باشند.
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
جان کندی تول، در سال ۱۹۳۷ در نیواورلئانز به دنیا آمد، او در ۱۷ سالگی بورسه دانشگاه تولن شد و در ۲۲ سالگی به مقام استادی کال هانتر نیویورک رسید، او جوانترین استادی بود که در این کالج ادبیات انگلیسی، تدریس کرده بود. او در سال ۱۹۵۹ زمانی که برای خدمت سربازی به پورتوریکو رفته بود، ماشین تحریر دوستش را قرض گرفت و نوشتن اتحادیه ابلهان را شروع کرد.
بعد از بازگشت به آمریکا، او رمان را بارها برای ناشران بسیار فرستاد، اما هیچ یک حاضر به چاپ آن نشدند. همین ناکامی باعث افسردگی او شد، تا اینکه در ۳۲ سالگی با وصل کردن شلنگ به اگزوز ماشین و تنفس از گاز سمی خودرو به زندگی خود خاتمه داد.
اما مادرش بعد از دو سال افسردگی از دست دادن پسرش، آستین را بالا زد، و ۹ سال تمام جواب رد شنید، تا اینکه «واکر پرسی»، یکی از استادان دانشگاه لوییزیانا که از سماجت مادر به ستوه آمده بود، حاضر شد برای رفع تکلیف نگاهی به کتاب بیندازد، او در نظر داشت بالافاصله بعد از خواندن چند صفحه جواب رد بدهد، اما این استاد هر چه بیشتر کتاب را خواند، بیشتر مجذوب شد، شگفتزده از متن کتاب و اینکه چرا کسی متوجه این شاهکار نشده بود. پیشگفتاری برای کتاب نوشت، شمارگان چاپ نخست، تنها ۲۵۰۰ نسخه بود، اما کتاب بلافاصله بعد از انتشار غوغایی به پا کرد و سال بعد جایزه پولیتزر را گرفت و به یک و نیم میلیون نسخه رسید. به این ترتیب جان کندی تول تنها نویسندهای شد که بعد از مرگ پولیتزر میگیرد.
جایزه پولیتزر، جایزهای در روزنامهنگاری، ادبیات و موسیقی است که بخشهای گوناگون دارد. این جایزه معتبرترین جایزه روزنامهنگاری و ادبیات آمریکاست که از سال ۱۹۱۷ هر ساله با نظارت دانشگاه کلمبیا به روزنامهنگاران و نویسندگان و شاعران و موسیقیدانان داده میشود.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
این اتفاق برای خیلی ها افتاده است. پسری که دختری را می خواسته، نرسیده. روی دختر اسید می پاشد و خودش را نیز می کشد. کتابی که منتشر نشده، پروژه ای که به پایان نرسیده، تجارتی که به شکست انجامیده، مذاکره ای که با سرانجام نرسیده؛ سرمایه ای که بر باد رفته، معاهده ای که با خیانت طرف مقابل روبرو شده. زندگی و کسب وکار سراسر ناکامی است و گاهی البته پیروزی. بنابراین ما بیش از آنکه خود را برای پیروزی آماده کنیم باید خود را برای ناکامی در اهداف آماده کنیم. در این زمینه 4 تکنیک بنیادین اما ساده قابل استفاده است:
▫️تکنیک جدایی از اهداف: باید از اهداف مان فاصله بگیریم. اولین کاری که باید انجام دهیم و یاد بگیریم این است که بدانیم ما مساوی هدف مان نیستیم. آنقدر خود را با هدف مان گره نزنیم که شکست در دستیابی به هدف مساوی با از بین رفتن من باشد. شخصیت و زندگی خود را در گرو تحقق یک هدف قرار ندهید. این تکنیک مقدمه تکنیک دوم است.
▫️تکنیک جایگزینی اهداف: عدم دستیابی به یک هدف، گاهی اوقات نشانه آن است که هدف نامناسبی را انتخاب کرده ایم. وقتی نمی توانید در یک دانشگاه معتبر در مقطع دکترا پذیرش بگیرید، شاید باید هدف تان را تغییر دهید. دانشگاه هدف تان را عوض کنید. گرایش تحصیلی را عوض کنید. یا حتی شاید لازم باشد که ابتدا در مقطع ارشد پذیرش بگیرید و سپس با یک پشتوانه قوی برای دکترا و یک دید بهتر در مورد دکترا اقدام کنید.
▫️تکنیک شکست اهداف: اهداف بزرگ را به اهداف کوچک بشکنید. آنگاه عدم دستیابی به اهداف کوچک، شکست بزرگ، تلقی نمی شود بله یک شکست کوچولو تلقی می شود که می تواند به راحتی جبران شود.
▫️تکنیک جابجایی اهداف: گاهی اوقات پیگیری هدف در یک موقعیت زمانی-مکانی اشتباه است. مثلا ممکن است شما یک ایده خیلی خوب در زمینه ماساژدرمانی داشته باشید اما کشور در شرایط جنگی است. پس یا باید کشورتان را عوض کنید (جابجایی مکانی) یا این ایده را نگاه دارید تا شرایط عوض شود (جابجایی زمانی). دلیل بزرگ بسیاری از ایده هایی که شکست می خورند، بد بودن ایده نیست. بلکه زمان یا مکان نادرست طرح ایده است.
جان کندی تول خودکشی کرد چون بلد نبود، جدایی از اهداف، جایگزینی اهداف و جابجایی اهداف را به خوبی به کار ببرد. او برای موفقیت ساخته شده بود و توانایی لازم برای مواجهه با ناکامی را نداشت. کسانی می توانند به موفقیت برسند که در شکست خوردن حرفه ای باشند.
مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
Forwarded from پُست کشیک
موحد، نایب رییس کمیسیون اصل نود مجلس:
@postkeshik
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اخبار دولت چهاردهم
🔻دیدار مسعود بارزانی با رئیسجمهور ایران
🔹رئیس جمهور در ادامۀ سفر به عراق، ساعتی پس از ورود به اربیل، با مسعود بارزانی و سایر مقامات کردستان عراق دیدار و گفتگو کرد.
🔹رئیس جمهور در ادامۀ سفر به عراق، ساعتی پس از ورود به اربیل، با مسعود بارزانی و سایر مقامات کردستان عراق دیدار و گفتگو کرد.