#شرع_گریزی
✅ تا کجا و چقدر میخواهند مِی و میخانه در أشعار #حافظ را تأویل عرفانی کنند؟!
📸 دکتر علی حصوری حافظ پژوه معاصر:
حافظ از پادشاه دینمحور نفرت داشت، چون درب میخانهها را بسته بود، و حافظ به این مکان علاقه داشت ...
این همه کاربردِ "مِی و میخانه و شادباشی و ..." در اشعار حافظ را نمیتوان تأویل عرفانی کرد، بلکه اینها ناظر بر واقعیتی است که در دوران او بوده ...
@tazvir2
✅ تا کجا و چقدر میخواهند مِی و میخانه در أشعار #حافظ را تأویل عرفانی کنند؟!
📸 دکتر علی حصوری حافظ پژوه معاصر:
حافظ از پادشاه دینمحور نفرت داشت، چون درب میخانهها را بسته بود، و حافظ به این مکان علاقه داشت ...
این همه کاربردِ "مِی و میخانه و شادباشی و ..." در اشعار حافظ را نمیتوان تأویل عرفانی کرد، بلکه اینها ناظر بر واقعیتی است که در دوران او بوده ...
@tazvir2
🔻 تأثیر سیره حلاج، در فکر حافظ
👈🏻 دکتر زرين کوب:
#عشق در وجود #حافظ همه از يك گونه نيست. عشق هست و عشقِ جسمانى و روحانى؛ در دلى كه او دارد هم اندوهِ عشق جسمانى مىگنجد و هم خار عشق روحانى، عشق عارفان. اينجاست كه فهم كلام او غالبا دشوار مىشود و آگنده از ابهام؛ اما اين سِرِّ عشق نه در حوصلۀ دانش هر مدعى است و هرچند تحصيل آن، مثل درس اهل مدرسه در اول آسان بنظر مىآيد، در آخر كار دشواریها دارد و خود را مسئلهاى نشان مىدهد كه امثال شافعى آن را شرح نتوانند كرد _ ( از شافعی نپرسند أمثال این مسائل) _ بلكه شرح و حل آن كسى را مىخواهد مثل #حلاج، آن هم بر سرِ دار؛ آيا مىتوان شك كرد كه لااقل در بعضى موارد اين عشق، چيزى نيست جز همان عشقِ حلاج، عشق حق كه وجود عاشق در آن ميان فقط حجاب است و همين حجاب است كه او را از معشوق دور مىدارد و جُدا.
📘 از کوچه رندان، ص ١٠٨
اگر کسی مطالب پیشین درباره حلاج را با دقت خوانده باشد، این کلام دکتر زرینکوب برایش واضح و ملموس خواهد بود. حافظ نیز مانند حلاج در پی نوعی خودمحوری و إبهام در عرفانش بوده، تا نه شاگرد کسی محسوب شود و نه مورد نقد و بررسی دیگران قرار گیرد.
@tazvir2
👈🏻 دکتر زرين کوب:
#عشق در وجود #حافظ همه از يك گونه نيست. عشق هست و عشقِ جسمانى و روحانى؛ در دلى كه او دارد هم اندوهِ عشق جسمانى مىگنجد و هم خار عشق روحانى، عشق عارفان. اينجاست كه فهم كلام او غالبا دشوار مىشود و آگنده از ابهام؛ اما اين سِرِّ عشق نه در حوصلۀ دانش هر مدعى است و هرچند تحصيل آن، مثل درس اهل مدرسه در اول آسان بنظر مىآيد، در آخر كار دشواریها دارد و خود را مسئلهاى نشان مىدهد كه امثال شافعى آن را شرح نتوانند كرد _ ( از شافعی نپرسند أمثال این مسائل) _ بلكه شرح و حل آن كسى را مىخواهد مثل #حلاج، آن هم بر سرِ دار؛ آيا مىتوان شك كرد كه لااقل در بعضى موارد اين عشق، چيزى نيست جز همان عشقِ حلاج، عشق حق كه وجود عاشق در آن ميان فقط حجاب است و همين حجاب است كه او را از معشوق دور مىدارد و جُدا.
📘 از کوچه رندان، ص ١٠٨
اگر کسی مطالب پیشین درباره حلاج را با دقت خوانده باشد، این کلام دکتر زرینکوب برایش واضح و ملموس خواهد بود. حافظ نیز مانند حلاج در پی نوعی خودمحوری و إبهام در عرفانش بوده، تا نه شاگرد کسی محسوب شود و نه مورد نقد و بررسی دیگران قرار گیرد.
@tazvir2
✅ مدتی است که الحمدلله از دست صوفیمسلکانی که شبکه چهارم سیما را به خانقاه تبدیل کرده بودند، راحت شدیم
👈🏻 اما جناب آقای عظیمی که یکی از کارشناسان برنامه "یاد خدا" در شبکه قرآن است، دارند جبران میکنند. موضوع برنامه ایشان قواعد قرآنی است، و در این بین، از عُرفاء و صوفیه سخن به میان میآورند، غزل #حافظ را با آب و تاب و تمجید، میخوانند و تفسیر میکنند و بر آیات قرآن تطبیق میدهند که البته هیچ ربطی بین آنها دیده نمیشود!
وقتی ملاک و مبنای ایشان برای تبيین مطالب، روایات و تفاسیر معتبر نیست، و از میراث صوفیان و عارفان استفاده میکنند، نباید توقع خوشبینی به برنامه داشته باشند. اصلا فرض میکنیم حافظ یک شخصیت دینی و مثبت داشته باشد، آیا أهليت تفسیر قرآن هم دارد؟! آنهم با أشعاری معلوم الحال، یا حداقل متشابه و مبهم!!! آیا این ظلم نیست که قرآن را با اشعار یک صوفی خراباتی اهل عیش و نوش تبیین کنیم، و روایات سراسر نور از معادن علم و حکمت خدا را کناری نهیم؟! آیا اهل بیت علیهم السلام چیزی از قرآن نیاموختهاند که متوسل به اشعار حافظ شویم؟! آیا تفاسیری که قابل اعتناء باشد وجود ندارد؟!
حافظ کجا و تفسیر قرآن کجا!
@tazvir2
👈🏻 اما جناب آقای عظیمی که یکی از کارشناسان برنامه "یاد خدا" در شبکه قرآن است، دارند جبران میکنند. موضوع برنامه ایشان قواعد قرآنی است، و در این بین، از عُرفاء و صوفیه سخن به میان میآورند، غزل #حافظ را با آب و تاب و تمجید، میخوانند و تفسیر میکنند و بر آیات قرآن تطبیق میدهند که البته هیچ ربطی بین آنها دیده نمیشود!
وقتی ملاک و مبنای ایشان برای تبيین مطالب، روایات و تفاسیر معتبر نیست، و از میراث صوفیان و عارفان استفاده میکنند، نباید توقع خوشبینی به برنامه داشته باشند. اصلا فرض میکنیم حافظ یک شخصیت دینی و مثبت داشته باشد، آیا أهليت تفسیر قرآن هم دارد؟! آنهم با أشعاری معلوم الحال، یا حداقل متشابه و مبهم!!! آیا این ظلم نیست که قرآن را با اشعار یک صوفی خراباتی اهل عیش و نوش تبیین کنیم، و روایات سراسر نور از معادن علم و حکمت خدا را کناری نهیم؟! آیا اهل بیت علیهم السلام چیزی از قرآن نیاموختهاند که متوسل به اشعار حافظ شویم؟! آیا تفاسیری که قابل اعتناء باشد وجود ندارد؟!
حافظ کجا و تفسیر قرآن کجا!
@tazvir2
❌ #شاهد_بازی در فکر و شعر #حافظ
📸 معشوق حافظ کیست؟!
👈🏻 سیروس شمیسا:
حافظ در اشعارش فریاد زده که رِند و نظرباز است و معشوق او مُذکر است و عاشق خوبرویان است.
( مشروح در تصاویر، کتاب شاهد بازی در ادبیات فارسی )
@tazvir2
📸 معشوق حافظ کیست؟!
👈🏻 سیروس شمیسا:
حافظ در اشعارش فریاد زده که رِند و نظرباز است و معشوق او مُذکر است و عاشق خوبرویان است.
( مشروح در تصاویر، کتاب شاهد بازی در ادبیات فارسی )
@tazvir2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚠️ تحلیلهای سست از يک غزل #حافظ و إرتباط آن با مصيبت کربلا
همانطور که در جمع مطالب مربوط به حافظ بیان شد، اشعار وی مرتبط با اوضاع و احوالِ مردم و شاهان و عرفان شیراز است، و بدون اطّلاع از تاریخ آن عصر، تلاش برای تحلیل و فهم أشعار او بیهوده میباشد. نمونههایی را پیشتر ملاحظه نمودید که کوچکترین ارتباطی با تحلیلهای سستِ عرفانی_مذهبی نداشت. یکی دیگر از این نوع تحلیلها، درباره چند بیت ذیل میباشد که در ایّام عزاداری بازارش داغتر است:
«زان يار دلنوازم، شكرى است با شكايت
گر نكتهدانِ عشقى، خوش بشنو اين حكايت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت.»
👈🏻 برخی افراد اصرار دارند که این أبيات را به مصیبت کربلا ربط دهند !!! مگر هرجا سخن از بیآبی و بریده شدن سر بود، منظور کربلاست؟ کسانی که ذرّهای با أشعار حافظ آشنایی دارند میدانند که او اصلا در این فضاها نبوده، پیشتر هم مؤیداتی از برخی محقّقین عرفان و تصوّف در این باره ارائه شد. اگر در معنای "رِند" که پیشتر بیان شد، تأمل شود، خواهید دید که تطبیق این بیت بر شهدای کربلا، چیزی جز إهانت نخواهد نبود.
🔻 کتاب «جمال آفتاب و آفتاب هر نظر» شرحی عرفانی از آقای علی سعادت پرور ( پهلوانی) بر دیوان حافظ است، که با اقتباس از روش استاد خود جناب "محمدحسین طباطبائی" بخصوص در زمینه غزلیات حافظ و تعالیم اخلاقی عرفانی وی، به درخواست جناب #حسن_زاده_آملی در ده جلد گردآوری شده؛ آنجا ذیل غزل مذکور نوشته:
«از اين غزل ظاهر مىشود خواجه را فراق، بس طولانى گشته، در مقام ياد آورى مشكلات و نتايج امورى كه در راه سلوك الى الله براى سالك پيش مىآيد، بر آمده؛ و در ضمن، تقاضاى پايان يافتن روزگار هجران و راه يافتن به كمالات انسانيّت را نموده و مى گويد:
زآن يار دلنوازم، شكرى است با شكايت
گر نكتهدانِ عشقى، خوش بشنو اين حكايت
آرى، سالك عاشق همواره در كشاكش جمال و جلال معشوق قرار گرفته از طرفى تجلّيات جمالى او به سبب اعمال خالصانه عبادى وى را از راه كثرات نوازش داده و توجّه به خود مى دهد؛ و از طرف ديگر تجلّيات جلالى او به جهت نظر استقلالى داشتن عاشق به مظاهر عالم و خويشتن پرستىاش دست ردّ به سينۀ او زده و محروم از ديدارش مى نمايد، ناچار تا عاشق به كلّى از خويش نرهد به دوام ديدار محبوب راه نخواهد يافت، بخواهد با اين بيان بگويد: اگر شكر در پيشگاهش دارم بدين حساب است كه حضرتش با مهجور نمودنم مى خواهد دوام ديدارم بخشد و اگر شكايت دارم، براى بىصبريم در اين كشاكش مىباشد.»
📚 جمال آفتاب، ج ٢ ص ٢٣۵
💠 شرح سودی بر حافظ، اثر محمد سودی بوسنوی است که به گفته بسیارى از حافظ شناسان و حافظپژوهان، یکى از بهترین شروح و تفاسیرى است که بر سرودههای حافظ نگاشته شده است. محمد سودی بوسنوی، پژوهشگر، مترجم، از ادیبان بوسنیایی مربوط به قرن دهم و یازدهم هجری است که به سه زبان فارسی، ترکی و عربی، مسلّط بوده و شروح مهمّی بر دیوان حافظ و بوستان و گلستان #سعدی نوشته است. او ذیل غزل مذکور نوشته:
رندان تشنه لب را آبى نمىدهد كس
گويى ولى شناسان رفتند ازين ولايت.
✍🏻 رندان تشنه لب- اضافۀ بيانى. تشنه لب، تركيب وصفى است، يعنى لب بى آب.
آبى- يا وحدت راست يعنى يك جرعه آب. در بعض نسخ "جامى" واقع شده است، يعنى يك قدح، و جايز است كه مراد از آب، در اين بيت باده باشد.
ولىّ شناسان- تركيب وصفى است، جمع ولىّ شناس، يعنى كسانيكه قدر بزرگان را ميدانند.
ازين ولايت- مراد شيراز ميباشد.
مراد از رِندان، در اين بيت مجازاً اولياست.
محصول بيت: به رندان تشنه لب كسى يك جرعه آب و يا يك قدح باده نميدهد. كاّنه ولىّ شناسان از اين مملكت رفتهاند، يعنى كسانيكه براى مردم ارزش قائل بودند و مقادير ناس را ميدانستند در اين مملكت نماندهاند و بى سر و صدا از اين شهر رفتهاند.
در زلف چون كمندش اى دل مپيچ كانجا
سرها بريده بينى بى جرم و بى جنايت.
✍🏻 در زلف- در به معناى حرف صله است.
كمند را- به زبان تركى "اقرق" گويند اما تركى اين كلمه مستعمل نيست، بلكه فارسيش بكار ميرود. مپيچ- فعل نهى مخاطب است از پيچيدن.
كانجا- كه حرف تعليل و آنجا يعنى در زلف چون كمند جانان.
بريده_ به ضَم با و به كسرِ را اسم مفعول است، يعنى بريده شده.
جرم - گناه است و جنايت تفسير عطف ميباشد.
محصول بيت: اى دل به زلف چون كمند جانان مپيچ. يعنى علاقمند مباش، زيرا خيلى سرهاى بريده در آن زلف ميبينى كه بدون داشتن گنه و جنايت به آن روزگار گرفتار شدهاند، يعنى هر علاقمندى به آن بايد از جان و سر بگذرد.
📚 شرح سودى بر حافظ، ج ١ ص ۵٧٨
لذا هیچ ارتباطی بین أبیات مذکور با مصيبت کربلا وجود ندارد و سعی برای مرتبط نمودن، تحمیل کردن است، آن هم از نوع مضحک و سست.
@tazvir2
همانطور که در جمع مطالب مربوط به حافظ بیان شد، اشعار وی مرتبط با اوضاع و احوالِ مردم و شاهان و عرفان شیراز است، و بدون اطّلاع از تاریخ آن عصر، تلاش برای تحلیل و فهم أشعار او بیهوده میباشد. نمونههایی را پیشتر ملاحظه نمودید که کوچکترین ارتباطی با تحلیلهای سستِ عرفانی_مذهبی نداشت. یکی دیگر از این نوع تحلیلها، درباره چند بیت ذیل میباشد که در ایّام عزاداری بازارش داغتر است:
«زان يار دلنوازم، شكرى است با شكايت
گر نكتهدانِ عشقى، خوش بشنو اين حكايت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت.»
👈🏻 برخی افراد اصرار دارند که این أبيات را به مصیبت کربلا ربط دهند !!! مگر هرجا سخن از بیآبی و بریده شدن سر بود، منظور کربلاست؟ کسانی که ذرّهای با أشعار حافظ آشنایی دارند میدانند که او اصلا در این فضاها نبوده، پیشتر هم مؤیداتی از برخی محقّقین عرفان و تصوّف در این باره ارائه شد. اگر در معنای "رِند" که پیشتر بیان شد، تأمل شود، خواهید دید که تطبیق این بیت بر شهدای کربلا، چیزی جز إهانت نخواهد نبود.
🔻 کتاب «جمال آفتاب و آفتاب هر نظر» شرحی عرفانی از آقای علی سعادت پرور ( پهلوانی) بر دیوان حافظ است، که با اقتباس از روش استاد خود جناب "محمدحسین طباطبائی" بخصوص در زمینه غزلیات حافظ و تعالیم اخلاقی عرفانی وی، به درخواست جناب #حسن_زاده_آملی در ده جلد گردآوری شده؛ آنجا ذیل غزل مذکور نوشته:
«از اين غزل ظاهر مىشود خواجه را فراق، بس طولانى گشته، در مقام ياد آورى مشكلات و نتايج امورى كه در راه سلوك الى الله براى سالك پيش مىآيد، بر آمده؛ و در ضمن، تقاضاى پايان يافتن روزگار هجران و راه يافتن به كمالات انسانيّت را نموده و مى گويد:
زآن يار دلنوازم، شكرى است با شكايت
گر نكتهدانِ عشقى، خوش بشنو اين حكايت
آرى، سالك عاشق همواره در كشاكش جمال و جلال معشوق قرار گرفته از طرفى تجلّيات جمالى او به سبب اعمال خالصانه عبادى وى را از راه كثرات نوازش داده و توجّه به خود مى دهد؛ و از طرف ديگر تجلّيات جلالى او به جهت نظر استقلالى داشتن عاشق به مظاهر عالم و خويشتن پرستىاش دست ردّ به سينۀ او زده و محروم از ديدارش مى نمايد، ناچار تا عاشق به كلّى از خويش نرهد به دوام ديدار محبوب راه نخواهد يافت، بخواهد با اين بيان بگويد: اگر شكر در پيشگاهش دارم بدين حساب است كه حضرتش با مهجور نمودنم مى خواهد دوام ديدارم بخشد و اگر شكايت دارم، براى بىصبريم در اين كشاكش مىباشد.»
📚 جمال آفتاب، ج ٢ ص ٢٣۵
💠 شرح سودی بر حافظ، اثر محمد سودی بوسنوی است که به گفته بسیارى از حافظ شناسان و حافظپژوهان، یکى از بهترین شروح و تفاسیرى است که بر سرودههای حافظ نگاشته شده است. محمد سودی بوسنوی، پژوهشگر، مترجم، از ادیبان بوسنیایی مربوط به قرن دهم و یازدهم هجری است که به سه زبان فارسی، ترکی و عربی، مسلّط بوده و شروح مهمّی بر دیوان حافظ و بوستان و گلستان #سعدی نوشته است. او ذیل غزل مذکور نوشته:
رندان تشنه لب را آبى نمىدهد كس
گويى ولى شناسان رفتند ازين ولايت.
✍🏻 رندان تشنه لب- اضافۀ بيانى. تشنه لب، تركيب وصفى است، يعنى لب بى آب.
آبى- يا وحدت راست يعنى يك جرعه آب. در بعض نسخ "جامى" واقع شده است، يعنى يك قدح، و جايز است كه مراد از آب، در اين بيت باده باشد.
ولىّ شناسان- تركيب وصفى است، جمع ولىّ شناس، يعنى كسانيكه قدر بزرگان را ميدانند.
ازين ولايت- مراد شيراز ميباشد.
مراد از رِندان، در اين بيت مجازاً اولياست.
محصول بيت: به رندان تشنه لب كسى يك جرعه آب و يا يك قدح باده نميدهد. كاّنه ولىّ شناسان از اين مملكت رفتهاند، يعنى كسانيكه براى مردم ارزش قائل بودند و مقادير ناس را ميدانستند در اين مملكت نماندهاند و بى سر و صدا از اين شهر رفتهاند.
در زلف چون كمندش اى دل مپيچ كانجا
سرها بريده بينى بى جرم و بى جنايت.
✍🏻 در زلف- در به معناى حرف صله است.
كمند را- به زبان تركى "اقرق" گويند اما تركى اين كلمه مستعمل نيست، بلكه فارسيش بكار ميرود. مپيچ- فعل نهى مخاطب است از پيچيدن.
كانجا- كه حرف تعليل و آنجا يعنى در زلف چون كمند جانان.
بريده_ به ضَم با و به كسرِ را اسم مفعول است، يعنى بريده شده.
جرم - گناه است و جنايت تفسير عطف ميباشد.
محصول بيت: اى دل به زلف چون كمند جانان مپيچ. يعنى علاقمند مباش، زيرا خيلى سرهاى بريده در آن زلف ميبينى كه بدون داشتن گنه و جنايت به آن روزگار گرفتار شدهاند، يعنى هر علاقمندى به آن بايد از جان و سر بگذرد.
📚 شرح سودى بر حافظ، ج ١ ص ۵٧٨
لذا هیچ ارتباطی بین أبیات مذکور با مصيبت کربلا وجود ندارد و سعی برای مرتبط نمودن، تحمیل کردن است، آن هم از نوع مضحک و سست.
@tazvir2
❌ با توجّه به آنچه که تا به الان پیرامون #حافظ ارائه شده، سخنان جناب آقای رئیسی درباره حافظ را مشاهده فرمائید:
https://www.president.ir/fa/147129
بدون شرح...
@tazvir2
https://www.president.ir/fa/147129
بدون شرح...
@tazvir2
Forwarded from حرزهای آسمانی
#چله_نشینی #بدعت #صوفیه #آداب
❌ "چلّه کلیمیه" يا "اربعین موسوی"
الف) این چلّه، توصیه عارفان و صوفیان است، و هیچ مستند شرعی ندارد، حتّی یک روایت برای توصیه به این چلّه نداریم، در سیره و سنّت نیز هیچ اثری از این مسئله وجود ندارد
ب) این چهل روزی که خداوند متعال به حضرت موسی علیه السّلام دستور به عبادت در کوه طور دادند، دستور خاصّ به حضرت موسی علیه السّلام است، به دیگران هیچ ارتباطی ندارد، دستور عمومی نیست
ج) توصیه کارشناسان برنامههای مذهبی و تأکید بر این چلّه در صدا و سیما، دلیل بر صحّت و اعتبار این مسئله نمیباشد. برخی از این بزرگواران تخصّصی در این مسائل ندارند و آسیبهای آن را نمیشناسند
د) برای روشنتر شدن این بحث، هشتکهای ابتدای مطلب را دنبال فرمائید.
@herz_asemani
❌ "چلّه کلیمیه" يا "اربعین موسوی"
الف) این چلّه، توصیه عارفان و صوفیان است، و هیچ مستند شرعی ندارد، حتّی یک روایت برای توصیه به این چلّه نداریم، در سیره و سنّت نیز هیچ اثری از این مسئله وجود ندارد
ب) این چهل روزی که خداوند متعال به حضرت موسی علیه السّلام دستور به عبادت در کوه طور دادند، دستور خاصّ به حضرت موسی علیه السّلام است، به دیگران هیچ ارتباطی ندارد، دستور عمومی نیست
ج) توصیه کارشناسان برنامههای مذهبی و تأکید بر این چلّه در صدا و سیما، دلیل بر صحّت و اعتبار این مسئله نمیباشد. برخی از این بزرگواران تخصّصی در این مسائل ندارند و آسیبهای آن را نمیشناسند
د) برای روشنتر شدن این بحث، هشتکهای ابتدای مطلب را دنبال فرمائید.
@herz_asemani
Forwarded from عرفان و تصوف
می دانید که غالب ایرانیان قرن ها سنی مذهب بودند، در حوالی قرن هفتم و در عهد پادشاهی سلطان محمد خدا بنده، مردم میل به تشیع پیدا کردند.
اما در همین زمان برخی چهره ها به ویژه در خلافت عثمانی، خیلی دست و پا زدند که مردم ایران، شیعه نشوند! از جمله این افراد سلطان ولد (فرزند مولوی و رهبر صوفیان مولویه در قونیه) بود که خدابنده را به استهزاء «خربنده» لقب می داد و علامه حلی را «قبیح رافضی» نام داده بود.
سلطان ولد حتی یکی از مهم ترین شاگردانش یعنی عارف چلپی را راهی سلطانیه در ایران کرد تا سلطان محمد خدابنده را از گرایش به تشیع و رواج شیعی گری در ایران باز دارد. مطالعه تفصیل ماجرا:
B2n.ir/s48026
حال فیلم ساختند و دشمن شماره یک فرهنگ و سنت مردم ایران را بزک کرده و به عنوان عارف بالله در پاچه مردم می کنند. (تصویر سمت راست، چهره خیالی فرزند مولوی در فیلمی که اخیرا به نمایش درآمد)
خط علی بن بی طالب علیه السلام و خط عمربن خطاب مثل روز روشن است و وای به حال رهروانی که مسیر را به غلط می روند.
اما در همین زمان برخی چهره ها به ویژه در خلافت عثمانی، خیلی دست و پا زدند که مردم ایران، شیعه نشوند! از جمله این افراد سلطان ولد (فرزند مولوی و رهبر صوفیان مولویه در قونیه) بود که خدابنده را به استهزاء «خربنده» لقب می داد و علامه حلی را «قبیح رافضی» نام داده بود.
سلطان ولد حتی یکی از مهم ترین شاگردانش یعنی عارف چلپی را راهی سلطانیه در ایران کرد تا سلطان محمد خدابنده را از گرایش به تشیع و رواج شیعی گری در ایران باز دارد. مطالعه تفصیل ماجرا:
B2n.ir/s48026
حال فیلم ساختند و دشمن شماره یک فرهنگ و سنت مردم ایران را بزک کرده و به عنوان عارف بالله در پاچه مردم می کنند. (تصویر سمت راست، چهره خیالی فرزند مولوی در فیلمی که اخیرا به نمایش درآمد)
خط علی بن بی طالب علیه السلام و خط عمربن خطاب مثل روز روشن است و وای به حال رهروانی که مسیر را به غلط می روند.
#شرع_گریزی #مشترکات_عرفانی #عقل_ستیزی
👈🏻 به بهانه ايّام سفر حجّ _ که خداوند متعال مکرّر روزیمان کند _ بحثی که پیشتر درباره "تضعیف حجّ توسط صوفیه" گذشت را متذکّر میشوم. (اینجا)
❌ این مسئله خسارتهای جبرانناپذیری بر امّت اسلام وارد کرد و هنوز هم آثار تضعیفات صوفیه پیرامون حجّ دیده و شنیده میشود، و همان سخنان گاهی صراحتا و گاهی در قالبی دیگر ترویج و بیان میگردد.
@tazvir2
👈🏻 به بهانه ايّام سفر حجّ _ که خداوند متعال مکرّر روزیمان کند _ بحثی که پیشتر درباره "تضعیف حجّ توسط صوفیه" گذشت را متذکّر میشوم. (اینجا)
❌ این مسئله خسارتهای جبرانناپذیری بر امّت اسلام وارد کرد و هنوز هم آثار تضعیفات صوفیه پیرامون حجّ دیده و شنیده میشود، و همان سخنان گاهی صراحتا و گاهی در قالبی دیگر ترویج و بیان میگردد.
@tazvir2