Telegram Web Link
🔳⭕️بخشی از یادداشت اختصاصی "مل رابینز" نویسنده کتاب "قانون پنج ثانیه"


تا به حال اتفاق افتاده فهرست کارهای روزانه درست کنید اما به هیچ یک پایبند نمانید؟ به عنوان یک مدیر آیا شده بخواهید در پروژه‌‌هایی خاص پیشرفتی واقعی داشته باشید اما زیر حجم انبوهی از جزئیات دفن شوید؟ یا با خود اندیشیده‌‌اید که «من چه مرگم شده؟ می‌‌دونم باید چکار کنم، خب چرا پا نمیشم برم اون لعنتی رو انجامش بدم؟»

خیالتان راحت. من خودِ خودِ شما هستم؛ اما این را کشف کرده‌‌ام: دانستن اینکه باید چه کنید به هیچ عنوان کفایت نمی‌‌کند. اینکه چرا باید آن کار را انجام بدهید هرگز کفایت نخواهد کرد. پس آنچه واقعاً نیاز داریم چیزیست که ما را در حالت کنش و عمل قرار دهد. چراکه اگر بنشینید به انتظار تا اینکه انگیزه‌ ای پیدا شود، بر عبث می‌‌پایید.


پس این تعریف یک خطی قانون پنج ثانیه را داشته باشید:
"اگر برای رسیدن به هدفی خیز برداشته‌‌اید تا پنج ثانیه مهلت دارید به حرکت درآیید در غیر اینصورت مغز شما آن ایده را نابود خواهد کرد."

#قانون_پنج_ثانیه
#هدف




🔹 با ما همراه باشید در:
🌐 کانال ترفند مدیریت👇👇
📷 Instagram |✉️  Telegram |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️داستان مدیریتی: جایگاه مناسب



پدری پیش از مرگش پسرش را فرا خواند و ساعت کهنه قدیمی خودش را از دستش بیرون کشیده و به او داد و گفت: «این ساعت از پدر بزرگم به من رسیده و عمر آن به بیشتر از ۲۰۰ سال می‌رسد. پیش از این‌که آن را به تو بدهم، این ساعت را ببر از ساعت‌ساز سر کوچه بپرس که چند می‌خرد؟»

پسر رفت و پس برگشت و گفت: «دکان‌دار این را به ۵ دلار می‌خرد چون خیلی کهنه و فرسوده هست.»
پدر دوباره به پسرش گفت: «ببر از دکان‌دار آن گوشه‌تر هم بپرس که چند می‌خرد؟»
پسر رفت و برگشت و گفت: «آن‌هم ۵ دلار می‌خرد.»

پدر گفت: «حالا ببر از موزه بپرس چند می‌خرند؟»
پسر رفت و برگشت و با تعجب به پدر گفت: «پدر، آن‌ها این ساعت را به یک میلیون دلار می‌خرند.»

پدر گفت: «پسرم، همین را می‌خواستم برایت نشان بدهم که جایگاه مناسب می‌تواند ارزش واقعی تو را به تو بدهد. جایگاه خودت را دریاب و هیچ‌گاه خودت را در جای نادرست و نامناسب محصور نساز. تو را کسی قدر خواهد کرد که ارزشت را بخوبی درک کند.
هیچ‌گاه جایگاه و ارزشت را از یاد نبر.»

#داستان_مدیریتی
#جایگاه_مناسب



🔹 با ما همراه باشید در:
🌐 کانال ترفند مدیریت👇👇
📷 Instagram |✉️  Telegram |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️حداکثر چند ساعت در هفته کار کنیم تا استرس نگیریم یا به سلامت‌مان آسیب نزنیم؟


ما معمولا تمایل داریم ساعت‌های زیادی را در محل کار خود سپری کنیم. اما حداکثر چند ساعت کار کنیم تا به سلامتی خود آسیب وارد نکنیم؟ بهترین تعداد ساعت کاری در هفته چند ساعت است؟ بیشتر از چه مقداری برای سلامتی و ذهن خطرناک است؟

محققان در کشور استرالیا دریافتند کار زیاد در کنار همه مزایایش می‌تواند به سلامتی یا روند شناختی خودمان آسیب بزند.
طبق تحقیقی که توسط نشریه Melbourne Institute Worker Paper منتشر شده است، حداکثر ۲۵ ساعت کار در یک هفته یا سه روز، می‌تواند سالم‌ترین تعداد ساعت کاری برای یک فرد باشد؛ به‌ویژه اگر سن شما بیش از ۴۰ سال باشد.


محققان استرالیایی در این تحقیق، ۳ هزار مرد و ۳ هزار زن کارمند و تعداد ساعت‌های کاری آن‌ها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. آن‌ها دریافتند بیش از ۵۵ ساعت کار در هفته می‌تواند روی اعصاب فرد تاثیر بگذارد. همین‌طور، قدرت خودآگاهی فرد را کاهش می‌دهد و عملکردهای شناختی او ضعیف می‌شوند.
در همین تحقیق، مشخص شده است اگر فردی زمان کار خود را به ۲۵ ساعت در هفته کاهش دهد، قدرت حافظه، استدلال انتزاعی و دانش‌های خاص خود را بهبود داده است.

اگر نتوانم ۲۵ ساعت در هفته کار کنم؟

اگرچه در این مطالعه توصیه می‌شود حتما ساعت‌های کار خود را کاهش دهید اما متذکر می‌شود اگر بیشتر از ۲۵ ساعت در هفته کار می‌کنید، نباید احساس بدی داشته و خود را سرزنش کنید.

این مطالعه نشان می‌دهد ۴۰ ساعت کار در هفته، آسیب کمتری به مغز در مقایسه با ۵۵ ساعت کار در هفته وارد می‌کند. در واقع، ۵۵ ساعت کار در هفته ضررهایی بیشتر از بیکاری برای سیستم مغزی انسان دارد.


در این مطالعه اشاره شده: «کار می‌تواند یک شمشیر دو لبه باشد. به این معنا که می‌تواند باعث تحریک مغز شود اما در عین حال مقدار زیاد کار کردن باعث ایجاد استرس و خستگی می‌شود و روی عملکردهای شناختی انسان تاثیرگذار است و بسیار آسیب‌زننده است.»

به گفته متخصصان، داشتن یک کار متعادل در افراد بالای ۴۰ سال می‌تواند به بهبود سلامتی و ایجاد انگیزه در بخش‌هایی از مغز که شروع به کند شدن کردند، کمک کند. کلمه کلیدی «تعادل» است و باید همه سعی کنیم در کار کردن تعادل داشته باشیم.




🔹 با ما همراه باشید در:
🌐 کانال ترفند مدیریت👇👇
📷 Instagram |✉️  Telegram |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️هر آن‌چه را که فکر می‌کنید انجام ناشدنی است، روزی کسی پیدا می‌شود و انجامش می‌دهد.

👤تلانیوس مانک

#سخنان



🔹 با ما همراه باشید در:
🌐 کانال ترفند مدیریت👇👇
📷 Instagram |✉️  Telegram |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳موفقیت تصادفی نیست بلکه نیاز به مطالعه و یادگیری دارد.

کانالهای زیر که به شما معرفی میشود هر کدام در یک شاخه مدیریت باعث موفقیت شما خواهد شد.

کانالها زیر این شرایط ویژه را دارند:

🟢 روزی نهایت یک پست تولیدی و کاربردی گذاشته می‌شود.

🟢 تبلیغاتی هم اگر در این کانالها درج می‌شود در راستای بهبود موقعیت شغلی شما خواهد بود.



🚩 شرکتهای بزرگ چگونه با مدیریت فروش به سودآوری می‌رسند؟
@sales_managerss


🚩 کارآفرینان بزرگ چگونه به موفقیت رسیده‌اند؟
@startup_managers


🚩 رمز موفقیت شما چیست؟ مدیریت توسعه فردی
@development_management


🚩 دیجیتال مارکتینگ و ابزارهای آن را در این کانال یاد بگیرید.
@marketing_dg


🚩سخنان مدیریتی را صرفا در این کانال دنبال کنید. متفاوت ترین کانال مدیریتی👇
@Managementwords

با ما به روز باشید...
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️ ایاز و سلطان محمود غزنوی!



🔘 ‌‌می‌گویند که ایاز (غلام سلطان محمود غزنوی)، در آغاز چوپان بود و با گذشت زمان، در دربار پادشاه صاحب منصب شد.
او اتاقی داشت که هر روز صبح به آن سر می زد و وقت خروج بر در اتاق قفلی محکم می زد تا این که درباری‌ها گمان کردند ایاز گنجی در اتاق پنهان کرده است و موضوع را از سر حسادت به گوش شاه رساندند.

🔘 پادشاه دستور داد وقتی غلام در اتاقش نیست در را باز کنند و گنج نهان را به محضر شاه بیاورند.
به این ترتیب 30 نفر از بدخواهان به اتاق ایاز ریختند و قفل را شکستند و هرچه گشتند چیزی نیافتند جز یک چارق کهنه و یک دست لباس مندرس که به دیوار آویخته شده بود.

🔘به این ترتیب دست خالی پیش شاه برگشتند و شاه گفت : آن لباس های مندرس مربوط به دوره چوپانی اوست و آنها در اتاقش آویخته است تا روزگار فقر و سختی اش را به یاد داشته باشد و به رفاه امروزش غره نشود.

🔘 هدف مولانا از داستان ایاز، این است که مخاطب هایش در هر جایگاهی که هستند همیشه پوستین کهنه روزگار سختی را برای خودشان نگه دارند تا قدرت، آنها را مغرور و غافل نکند.



🔹 با ما همراه باشید در:
🌐 کانال ترفند مدیریت👇👇
📷 Instagram |✉️  Telegram |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️ به موقع مچ بگیرید!



در فرهنگ ما مچ گیری امری طبیعی است و کلا بار منفی دارد، چرا که همیشه تلاش می کنیم، زمانی که افراد در حال انجام کار اشتباه هستند، مچ آنها را بگیریم. با اینکار ما هرگز نخواهیم توانست به آنها کمک کنیم تا بهتر شوند، چون آنها حالت تدافعی گرفته و با بهانه های مختلف از خودشان دفاع می کنند.


حال بیایید برعکس عمل کنید زمانی که کار خوبی انجام می دهند مچ آنها را بگیرید، آنوقت متوجه نتایج ارزشمندی که افراد به بار می آورند خواهید شد. با اینکار روحیه ی آنها را تقویت می کنید و آنها خودشان را باور می کنند و تلاش خواهند کرد که بهتر دیده شوند. دنبال کارهای فوق العاده هم نباشید تا آنها را تحسین کنید، از هر فرصتی استفاده کنید.




🔹 با ما همراه باشید در:
🌐 کانال ترفند مدیریت👇👇
📷 Instagram |✉️  Telegram |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️ بدون شرح ( متن در تصویر !)


اتابک: چه کرده ای استاد؟!
کمال الملک: کاری ساده...
قدری از جانم مایه گذاشتم!

👤 کمال الملک




🔹 با ما همراه باشید در:
🌐 کانال ترفند مدیریت👇👇
📷 Instagram |✉️  Telegram |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
قاتلان بهره وری در کار و زندگی را در اینجا بشناسید👇


@time_managers
@time_managers
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️ خرد جمعی چیست؟


در یک روز پاییزی در سال ١٩٠٦ دانشمند انگلیسی، فرانسیس گالتون، خانه خود را در شهر پلیموت به مقصد یک بازار مکاره در خارج شهر ترک کرد.


گالتون ٨٥ ساله آثار کهولت را رفته‌رفته در خود احساس می‌کرد اما هنوز از ذهنی خلاق و کنج‌کاو برخوردار بود، چیزی که در طول عمرش به وی کمک کرده بود به شهرت دست یابد.


دلیل شهرت وی یافته‌های او در موردِ وراثت بود که موافقان و مخالفان سرسختی داشت. در آن روز خاص گالتون می‌خواست در مورد احشام مطالعه کند. مقصد گالتون بازار مکاره سالیانه‌ای بود در غرب انگلستان، جایی که زارعین احشام خود را از گوسفند و اسب و خوک و غیره برای ارزش‌یابی و قیمت‌گذاری به آنجا می‌آوردند.


حضور دانشمندی مانند گالتون در چنان جمعی غیرعادی می‌نمود. ولی باید توجه داشت که گالتون به دو چیز بسیار علاقه‌ مند بود. یکی اندازه‌گیری پارامترهای فیزیکی و ذهنی و دیگری مطالعه در خصوص پرورش نسل.

گالتون که در عین حال پسرخاله داروین نیز بود شدیدا اعتقاد داشت که در یک جامعه تنها تعداد اندکی، مشخصه‌های لازم برای هدایت سالم آن جامعه را در خود دارند و از همین رو مطالعه مربوط به مسائل وراثت و نیز پرورش نسل، مورد توجه وی بود. او بخش بزرگی از عمر خود را صرف اثبات این نظریه کرده بود که اکثریت افراد یک جامعه فاقد ظرفیت لازم برای اداره جامعه هستند.

آن روز او در حالی که در میان غرفه‌های نمایشگاه مشغول قدم زدن بود به جائی رسید که در آن مسابقه‌ای ترتیب داده شده بود. یک گاو نر فربه انتخاب شده و در معرض دید عموم قرار گرفته بود. هر کس که تمایل شرکت در مسابقه را داشت باید ٦ پنس می‌پرداخت و ورقه‌ای مهر شده را تحویل می‌گرفت.

در آن ورقه باید تخمین خود را از وزن گاو نر می‌نوشت. نزدیک‌ترین تخمین به واقعیت برنده مسابقه بود و جوائزی به صاحب آن تعلق می‌گرفت.


٨٠٠ نفر در مسابقه شرکت کردند تا شانس خود را بیازمایند. افراد از همه تیپ و طبقه‌ای آمده بودند. از قصاب گرفته که قاعدتا باید بهترین و نزدیک‌ترین نظر را به واقعیت می‌داد تا کشاورز و مردم عامی بی تخصص. گالتون این گروه افراد را در مقاله‌ای که بعدا در مجله علمی «طبیعت» منتشر کرد به کسانی تشبیه کرد که در مسابقات اسب دوانی، بدون کم‌ترین دانشی در موردِ اسب ها و مسابقه و تنها بر اساس شنیده‌هایی از دوستان، روزنامه‌ها و این طرف و آن طرف بر روی اسبها شرط می‌بستند.


اما یک چیز برای گالتون جالب بود، این که میانگینِ نظر افراد چیست. او می‌خواست ثابت کند چگونه تفکر افراد وقتی نظریاتشان با هم جمع شده و معدل گرفته می‌شود در صورتی که متخصص نباشند از واقعیت به دور است. او آن مسابقه را به یک تحقیق علمی بدل کرد. پس از این که مسابقه به انتها رسید و جوایز پرداخت شد، ورقه‌هائی را که افراد بر روی آن نظرات خود را در خصوص وزن گاو نر منعکس کرده بودند از مسئولین مسابقه به عاریت گرفت تا مطالعات آماری خود را بر روی آنان انجام دهد.

مجموعا ٧٨٧ نظر داده شده بود. گالتون به غیر از تهیه یک سری منحنی آماری دست به محاسبه میانگینِ نظرات زد. او می‌خواست دریابد عقل جمعی مردم پلیموت چگونه قضاوت کرده است. بدون شک تصور او این بود که عدد مزبور فرسنگ‌ها از عدد واقعی فاصله خواهد داشت چرا که از دید وی افراد خنگ و عقب مانده در آن جمع اکثریت قاطع را تشکیل می‌دادند.


میانگینِ نظرات جمعیت این بود که گاو نر ١١٩٧ پوند وزن دارد و وزن واقعی گاو که در روز مسابقه وزن کشی شد ١١٩٨ پوند بود. گالتون اشتباه می‌کرد. تخمینِ جمع بسیار به واقعیت نزدیک بود. گالتون نوشت نتایج نشان می‌دهد که قضاوتهای جمعی و دموکراتیک از اعتبار بیش‌تری نسبت به آنچه که من انتظار داشتم برخوردارند. این حداقل چیزی بود که گالتون می‌توانست گفته باشد.

در خصوص قضاوت «خرد جمعی» ذکر این مطلب ضروری است که نظر هر فرد دو عنصر را در درون خود دارد، اطلاعات صحیح و غلط. اطلاعات صحیح، از آن رو که صحیح‌ اند، هم‌جهتند و بر روی یکدیگر انباشته می‌شوند اما خطاها در جهات مختلف و غیرهمسو عمل می‌کنند. لذا تمایل به حذف یکدیگر دارند. نتیجه این می‌شود که پس از جمع نظرات آن‌چه که می‌ماند اطلاعات صحیح است.



🔹 با ما همراه باشید در:
🌐 کانال ترفند مدیریت👇👇
📷 Instagram |✉️  Telegram |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️جان مینارد کینز، اقتصاددان مشهور: اجازه ندهید کارکنانتان بیکار باشند! حتی اگر کاری برای آنان ندارید از آنان بخواهید زمین را بکنند، و بعد از آن بخواهید همان زمین - چاله - را پر کنند.

مطالعات بیزنس نوروساینس:
اجازه ندهید کارکنانتان - حتی خود شما - بیکار باشند، اما چرا؟

🔹مغز ما نباید در محیط کار به بیکاری عادت کنه!

🔹اگر کاری برای انجام دادن نداریم، مهمه که در محیط کار و پشت میز کار قرار نگیریم، ترک محیط کار بسیار اثربخش تر از پشت میز قرار گرفتن است.

🔹اگر کاری برای هشت ساعت کار نداریم، نیروی جدید استخدام نکنیم، بیکاری کارکنان حتی برای چندساعت به آسانی تبدیل به عادتی برای هدر دادن بقیه زمانش خواهد شد.

🔹البته این به معنای ندادن زمان استراحت مابین کار نیست که جزو ضروریات حتمی است.

🔹جالبتر اینکه این موضوع تنها به محیط کار محدود نمی شود:
اگر خوابتان نمی آید و یا نمی خواهید بخوابید، در رختخواب قرار نگیرد، نشستن و یا دراز کشیدن در رختخواب سبب بی خوابی و یا بدخوابی شما خواهد.


🔹 با ما همراه باشید در:
🌐 کانال ترفند مدیریت👇👇
📷 Instagram |✉️  Telegram |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️ تو مجبور نیستی عاشق شغلت باشی، می‌توانی عاشق چیز‌هایی باشی که شغلت به تو هدیه می‌دهد؛ چیزهایی مثل اعتماد به خود و عزت‌نفس که حاصل کارکردن و پول در‌آوردن است.

👤چیماماندا آدیشی


🔹با ما همراه باشید در:
🌐کانال ترفند مدیریت👇👇
Instagram | Telegram | Linkedin
🔳⭕️ داستان زندگی

پسرم درسش خوب نبود، تو مدرسه اذیتش می‌کردند، لاغر بود و عرضه هیچ ورزشی هم نداشت. من و زنم از اینکه این بچه اینقدر بی‌عرضه است خجالت زده بودیم.
گفتیم ازت حمایت می کنیم. تو می تونی.
کلاس ورزش ثبت نامش کردیم.
بچه همه‌اش در ورزش سوتی می داد. بقیه مسخره اش می‌کردند.

بهش می‌گفتیم به تو باور داریم تو می‌تونی.
ازش هر جور می تونستیم حمایت می‌کردیم که موفق بشه اما هیچی به هیچی.

اون سالها به شرکتها خدمات مشاوره مدیریت می دادم و روی این موضوع کار می کردم که شرکت‌هایی که مدیرها شاکی هستند از ناتوانی کارمندها مشکل اصلی کارمندها نیستند.
مشکل مدیر است.

چون مدیر واقعا کارمندهاش را قبول نداره. برای همین به خاطر این نگاهش، علیرغم همه تلاشی که می‌کنه و ظاهری تشویقشون می‌کنه اما در باطن کلا قبولشون نداره، برای همین کارمندها همیشه بهش وابسته هستند و به جایی نمی‌رسند.

به یکباره شک افتادم نکنه در مورد پسرم هم مشکل خود بچه نیست.
مشکل از من است.
در خودم کنکاش کردم و دیدم آره، بر خلاف ظاهری که به بچه میگم تو می تونی و من از تو حمایت می کنم در باطن احساس می کنم ناتوان است.

اصلا برای همین حمایتش می‌کنم. در باطن و پس نهان وجودم باورش ندارم.
به زنم این دریافتم را گفتم.
اون هم خوب که درمورد خودش عمیق شد دید واقعا بچه را قبول نداره و برای خود بچه و توانش احترامی قایل نیست.

اینجا بود که فهمیدیم اونکه که احتیاج به تغییر داره ما هستیم نه بچه.
بعد فهمیدیم ما می خواهیم بچه موفق باشه چون پزش را بدیم چون بخشی از دارایی ما است

ناتوانی از ما است که بار خواسته خودمون و انتظاری که فکر می کنیم جامعه و اطرافیانمون از بچه های ما دارند به دوش اونها گذاشتیم.

ناتوانی از بچه نیست که شبیه خواسته ی ما نیست

سعی کردیم تغییر کنیم. و اینجا بود که وقت گذاشتیم خود بچه را بشناسیم.
چیزی براش نخواهیم ببینیم خودش چی می خواد

و تازه از اینجا بود که بچه مون را پذیرفتیم و از اینجا به بعد تازه شناختیمش و هر چی بیشتر خودش را شناختیم و باهاش آشنا شدیم بیشتر ازش خوشمون اومد. تازه پذیرای خود واقعیش شدیم.

بچه تازه از اینجا به بعد حمایت ما را حس کرد و پیشرفت کرد و الان زندگی موفق و خوبی داره.

ماجرا واقعی است. اما مربوط به زندگی من نیست. ترجمه بخشی از این کتاب است:

the habits of highly effective people
stephen r.covey

و تجربه نویسنده در مواجه با فرزندش و آموزش اینکه چطور اولین مرحله برای کمک به دیگری، پذیرفتن و شناختش است


🔹با ما همراه باشید در:
🌐کانال ترفند مدیریت👇👇
Instagram | Telegram | Linkedin
🔳⭕️ منطق ماشین دودی!



یکی از دوستان ما که مرد نکته سنجی است، یک تعبیر بسیار لطیف داشت که اسمش را گذاشته بود: «منطق ماشین دودی».

می گفتیم منطق ماشین دودی چیست؟ می گفت من یک درسی را از قدیم آموخته ام و جامعه را روی منطق ماشین دودی می شناسم.
وقتی بچه بودم، منزلمان در حضرت عبدالعظیم بود و آن وقت ها قطار راه آهن به صورت امروز نبود و فقط همین قطار تهران-شاه عبدالعظیم بود. من می دیدم که قطار وقتی در ایستگاه بود، بچه ها دورش جمع می شوند و آن را تماشا می کنند و به زبان حال می گویند: «ببین چه موجود عجیبی است!»


معلوم بود که یک احترام و عظمتی برای آن قائل هستند. تا قطار ایستاده بود، با یک نظر تعظیم و تکریم و احترام و اعجاب به او نگاه می کردند تا کم کم ساعت حرکت قطار می رسید و قطار راه می افتاد. همین که راه می افتاد، بچه ها می دویدند، سنگ بر می داشتند و قطار را مورد حمله قرار می دادند.


من تعجب می کردم که اگر به این قطار باید سنگ زد، چرا وقتی که ایستاده یک ریگ کوچک هم به آن نمی زنند و اگر باید برایش اعجاب قائل بود، اعجاب بیشتر در وقتی است که حرکت می کند. این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم.


دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است، مورد احترام است. تا ساکت است، مورد تعظیم و تجلیل است. اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت، نه تنها کسی کمکش نمی کند، بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود.



🔹 با ما همراه باشید در:
🌐 کانال ترفند مدیریت👇👇
📷 Instagram |✉️  Telegram |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️نوابغ بزرگ دنیا چگونه وقت خود را تنظیم می‌کردند؟

🔸اغلب ما، از کمبود وقت شاکی هستیم و در آخر شب متوجه می‌شویم که کارهایی را انجام نداده‌ایم یا به صورت کامل به اتمام‌شان نرسانده‌ایم. حالا تصور می‌کنید که نوابغ دنیا چطور وقت خود را تنظیم می‌کردند؟ آنها چگونه تعادلی بین کار حرفه‌ای و زمان استراحت خود برقرار می‌کردند یا احتمالا از چه کارهایی صرف‌نظر می‌کردند تا به کار اصلی خود برسند؟
اپنها سؤالاتی هستند که در اینجا می‌خواهیم پاسخ بدهیم.

🔺گوستاو فلوبر:
او یکی از نویسندگان تأثیرگذار قرن نوزدهم فرانسه  و از جمله بزرگترین رمان‌نویسان دنیا بود. او بین ساعت ۹ تا ۳ شب روی رمان مادام بوآری کار می‌کرد و بعد تا ساعت ۱۰ صبح می‌خوابید. او هر روز ۵ ساعت تمام، مطالعه هم می‌کرد و برای خانواده‌اش هم وقت می‌گذاشت.

🔺بتهوون
چیزهایی که در مورد او جالب هستند اینها هستند: ۸ ساعت خواب در شبانه‌روز – اهمیت به صبحانه – کار صبحگاهی که تا ساعت دوی عصر ادامه می‌یافت.
چیز جالب دیگر اختصاص زمانی برای قدم زدن بود، ظاهرا به صورت مرتب در حین قدم زدن ایده‌هایی به ذهن بتهوون می‌رسید و برای همین او همیشه با خودش مداد و کاغذ داشت.

🔺ولفگانگ موزارت
در مورد موزارت چیزی که جالب است این است که او در شبانه‌روز فقط ۵ ساعت می‌خوابید و در دو نوبت صبح و شب مشغول نوشتن موسیقی‌های شاهکار خود می‌شد. چیز شاخص دیگر این است که او هر روز صبح، یک ساعت را صرف پوشیدن لباس‌ها و آراستگی خود می‌کرد!

🔺زیگموند فروید
او شش ساعت خواب شبانه داشت. ۴ ساعت صبح‌ها بیمارانش را روانکاوی می‌کرد. شش ساعت هم عصرها مشغول این کار بود و دو ساعت و نیم در آخر شب مطالعه می‌کرد و مقاله می‌نوشت.

🔺امانوئل کانت
او  از جمله مشهورترین فیلسوف‌های قرن هجدهم بود. کانت در زندگی نظمی استثنایی داشت. او هر کارش را در ساعتی مخصوص به خود انجام می‌داد و ذره‌ای از آن تخلف نمی‌کرد. بین مردم شهرش این جمله رایج بود که: می‌توانید ساعتتان را با کارهای کانت تنظیم کنید.
او بین ۱۰ شب تا ۵ صبح می‌خوابید و از شش صبح مشغول به کار می‌شد. خورد و خوراک و پیاده‌روی‌های او مطابق یک نظم خاص انجام می‌شد.

🔺مایا آنجلو
این شاعر و بازیگر آمریکایی عادت داشت که از اول صبح تا ساعت ۲ عصر در هتل‌ها و متل‌ها قلم بزند و عصر را صرف کارهای شخصی‌اش بکند.

🔺انوره دو بالزاک
تقویم کاری بالزاک، رمان‌نویس مشهور فرانسوی، بسیار متفاوت با بقیه بزرگانی است که تا حالا بررسی کردیم. او بین ساعت ۶ عصر تا یک شب می‌خوابید. بعد بین یک شب تا هشت صبح می‌نوشت. یک ساعت و نیم چرت می‌زد و بعد دوباره تا ۴ عصر می‌نوشت!

🔺ویکتور هوگو

او صبحش را با خواندن نامه‌های معشوقه‌اش و خوردن دو تخم‌مرغ خام شروع می‌کرد، حدود ظهر در وان آب یخ استحمام می‌کرد! و بین ۶ تا ۸ شب می‌نوشت.

🔺چارلز دیکنز
دیکنز هم صبح‌کار بود و عصرها کارهای شخصی‌اش را می‌کرد و با خانواده و دوستانش وقت می‌گذارند.

🔺چارلز داروین 
داروین بین ۱۲ شب تا هفت صبح می‌خوابید. اول صبح قدم می‌زد و صبحانه‌ای را به تنهایی میل می‌کرد. بعد تا ظهر کار می‌کرد. عصرها بیشتر کارهای شخصی‌اش را می‌کرد و بعد بین ساعت ۱۰ تا ۱۲ شب، در رختخواب در مورد سؤالاتی که در ذهنش ایجاد شده بود، اندیشه می‌کرد و سعی می‌کرد آنها را حل کند.

🔺پیوتر ایلیچ چایکوفسکی
این آهنگساز مشهور روسی- در شبانه‌روز هشت ساعت می‌خوابید و د ردو نوبت صبح و عصر، به مدت دو ساعت آهنگ‌های مشهورش را تصنیف می‌کرد.

🔺بنجامین فرانکلین
او یکی از بنیانگذاران ایالات متحده است. فرانکلین یک دانشمند، نویسنده برجسته و چاپخانه‌دار، طنزنویس، نظریه پرداز سیاسی، سیاستمدار، رئیس پست، مخترع، فعال مدنی و دیپلمات بود. او بین ۸ تا ۱۲ صبح و ۲ تا ۶ عصر کار می‌کرد.


🔹با ما همراه باشید در:
🌐کانال ترفند مدیریت👇👇
Instagram | Telegram | Linkedin
🔳⭕️توصيه های مدیریتی پيتر دراكر



دنبال کسی نگردید که در گرفتن تصمیم های مرتبط با کارکنان هرگز اشتباه نکرده است، چنین فردی را نمی‌توان یافت.

مدیران موفق از پنج اصل بنیادین پیروی می‌کنند.

🚩مدیر باید مسئولیت انتصابهای نادرست را بپذیرد.

متهم کردن کسی که توان انجام کار را نداشته، اقرار به جرم است، مدیر در گزینش او اشتباه کرده است.

🚩 مدیر مسئولیت دارد کسی را که قادر به انجام درست کار نیست بر کنار کند.

اگر آدم ضعیف یا نالایق را به امید خود رها کنیم دودش به چشم دیگران هم می‌رود و روحیه کل سازمان را خراب می‌کند.

🚩تنها به این خاطر که فرد نمی‌تواند کاری را که به او محول شده به خوبی انجام دهد نمی‌توان نتیجه گرفت که به درد کار نمی‌خورد و باید عزل شود.

باید نتیجه گرفت که او به کار نامناسب گماشته شده است.

🚩 مدیر باید بکوشد برای هر شغل فرد و مناسب با آن را پیدا کند.

هر سازمان به اندازه استعداد کارکنانش شکوفا می‌شود بنابراین تصمیم مربوط به کارکنان باید درست باشد.

🚩 تازه واردها را باید در منصبهای جا افتاده قرار داد، در جایی که توقعات مشخص شده و کمک در دسترس فرد است.

🔰ماموریت های مهم و جدید را باید به کسانی داد که رفتار و عادات آنها را خوب می‌شناسیم و پیشاپیش اعتماد و اعتبار لازم را دارند،مسئولیت انتصاب‌های بد را بپذیرید، کسانی را که نمی‌توانند کارشان را به خوبی انجام دهند عوض کنید.



🔹 با ما همراه باشید در:
🌐 کانال ترفند مدیریت👇👇
📷 Instagram |✉️  Telegram |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
چه کسی می‌تواند ثروتمند شود؟

مطالعات می‌گوید همه‌ی انسان‌ها توانایی‌های‌ بالقوه‌ برای خلق ثروت را دارند. اما سوال این است که چرا اکثر انسان‌ها نمی‌توانند این مهارت‌ها برای پول‌سازی را عینیت ببخشند؟

پاسخ یافته‌های تحقیقاتی آن است که برای تبدیل مهارت‌های بالقوه به «ثروت» باید به تعدادی موانع ذهنی غلبه کرد. اولین گام کسانی که به ثروت‌های افسانه‌ای دست یافته‌اند غلبه بر همین موانع ذهنی بوده است.

ارائه راهکارهای غلبه بر موانع
«خلق ثروت» مأموریت ماست👇🏻

@startup_per
@startup_per
🔳⭕️ همان‌گونه كه مشت بسته قادر به دریافت هدیه نیست، به همان ترتیب هم، اندیشه و ذهن بسته نمی‌تواند هیچ درسی را بیاموزد.

👤پیتر مک‌ویلیام




🔹 با ما همراه باشید در:
🌐 کانال ترفند مدیریت👇👇
📷 Instagram |✉️  Telegram |
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️چرت نیم‌روز در برخی از شرکت‌های ژاپنی

🔸سبک زندگی مردم و استفاده از دستگاه‌های دیجیتالی مانند اسمارت‌فون‌ها و تلویزیون، باعث شده مردم خواب کمتری در طول شب داشته باشند. کم‌خوابی برای سلامتی بدن بسیار مضر است و از قدرت هوشیاری، تعقل و سلامتی ذهن و روان می‌کاهد.

🔸در کشور ژاپن، کم‌خوابی به یک نگرانی عمومی و جدی تبدیل شده است. شرکت‌های فناوری، از جمله پیشگامان راه‌اندازی اتاق‌های چرت در میان شرکت‌های ژاپنی هستند. شرکت توکیویی Nextbeat دو اتاق چرت به نام «strategic sleeping rooms» یکی برای زنان و دیگری برای مردان راه‌اندازی کرده است.
این اتاق‌ها در خود دفتر مرکزی این شرکت مستقر شدند و قرار است اتاق‌های بیشتری برای چرت کارکنان آماده شوند.

🔸کارمندان حق استفاده از دستگاه‌های همراهی مانند اسمارت‌فون، تبلت و لپ‌تاپ را در اتاق‌های چرت ندارند. دستگاه‌هایی در این اتاق‌ها نصب شده است که ارتباطات رادیویی و موبایل را بلوکه می‌کند.
در این اتاق‌ها، مبل‌های راحتی با رنگ‌ها، عطرها و بوهای آرامش‌بخش استفاده شده است تا کارمندان بتوانند در زمان استراحت، بهتر تجدید قوا کرده و دوباره سرکار خودشان برگردند.

🔸شرکت Nextbeat که در زمینه خدمات آی‌تی فعالیت می‌کند، به کارمندان خود اجازه می‌دهد تا ۳۰ دقیقه از این اتاق‌ها استفاده کنند و این مدت زمان جزیی از ساعت کار محسوب می‌شود. آن‌ها می‌توانند از ساعت ۹ صبح محل کار خود را ترک کنند و به اتاق چرت بروند. به علاوه، کارمندان این شرکت اجازه ندارند تا دیروقت و شب هنگام در شرکت کار کنند.

🔸شرکت توسعه املاک Mitsubishi Estate نیز در ماه ژانویه امسال به دفتر جدیدش اسباب‌کشی کرده و سه اتاق را برای استراحت و چرت نیم‌روز اختصاص داده است. این شرکت با همکاری شرکت Neurospace که در زمینه برنامه‌ریزی خواب برای شرکت‌ها فعالیت دارد، ارزیابی‌هایی را روی کارکنان خود انجام داده و متوجه شده اگر استراحت کوتاهی داشته باشند، تمرکز کاری بیشتری خواهند داشت و با انگیزه طول روز را ادامه می‌دهند.

🔸گزارش‌های شرکت‌هایی که اتاق چرت راه‌اندازی کردند نشان می‌دهد که کارمندان ابتدا از استفاده این اتاق‌ها خودداری می‌کنند ولی کم‌کم با درک اهداف و نتایج آن، حاضر می‌شوند در محل کار دراز کشیده و چرت بزنند.

◀️ اصلاح الگوی خواب

🔸برخی دیگر از شرکت‌های ژاپنی با نصب دستگاه‌هایی که می‌تواند میزان خواب‌آلودگی کارمندان را اندازه‌گیری کند، در صدد هستند الگوی خواب شبانه آن‌ها را بهبود بخشند. از سوی دیگر، دستگاه‌های قابل حملی عرضه شده که می‌تواند مدت زمان و عمق یک خواب را اندازه‌گیری کند.

🔸شرکت‌های ژاپنی به مسئله خواب کارمندان‌شان حساس شدند و به دنبال روش‌هایی هستند که هم خواب شبانه آن‌ها را اصلاح کنند و هم در طول روز، تمرکز و انرژی کافی برای انجام کارها را داشته باشند.


🔹با ما همراه باشید در:
🌐کانال ترفند مدیریت👇👇
Instagram | Telegram | Linkedin
🔳⭕️ دام عسل چیست؟

🔸یکی از مهم‌ترین مأموریت هایی که سازمان اطلاعاتی اسرائیل انجام داد، بازگرداندن یک دانشمند هسته‌ای اسرائیلی بود که به انگلستان فرار کرده بود. او اسرار تأسیسات اتمی اسرائیل را به هفته نامه ساندی‌ تایمز فروخته بود. مشکل آنجا بود که با توافقات امنیتی بین سرویس‌های جاسوسی اسرائیل و انگلیس، دستگيری و ربودن او در خاک انگلستان امکان‌پذیر نبود. 

🔸یکی از جاسوسان موساد در نقش یک زن گردشگر آمریکایی خود را به این دانشمند نزدیک کرد و بعد از مدتی با هم قرار گذاشتند که تعطیلات آخر هفته را برای تفریح به ایتالیا بروند. چند ساعت پس از ورودشان به خاک ایتالیا، موساد وی را دستگیر و به اسرائیل برگرداند. وی محاکمه و به 18 سال زندان محکوم شد.
این یکی از انواع دام عسل است!

🔸دام عسل (Honey Trap) نام مأموریت‌های ویژه‌ای است که جاسوسان زن اسرائیلی انجام آن را بر عهده دارند. در جریان این مأموریت‌ها، جاسوسان به افراد مورد نظر نزدیک شده و با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنند و آن ها را وارد یک رابطه بدون بازگشت می‌کنند. اطلاعاتی از آن‌ها بدست می‌آورند، اگر آن‌ها متوجه نشوند، که این فرآیند دزدی اطلاعات ادامه خواهد داشت. اگر هم متوجه شوند دو گزینه دارند:
یا اینکه به خطای خود اعتراف کنند که هزینه بالایی برای آبروی شان خواهد داشت و حتی ممکن است به قیمت جانشان تمام شود. یا اینکه به فرآیند همکاری ادامه دهند و همچنان اطلاعات بدهند. یک بازی دو سر باخت!
(رفرنس: مشرق نیوز)
 
⭕️ تحلیل و تجویز راهبردی:

ممکن است فکر کنید دام عسل فقط برای سیاست‌مداران و دانشمندان استفاده می شود. این تفکر اشتباه است. بگذارید با یک مثال مساله را تشریح کنم:

🔸مدیر ارشد یک سازمان هستید. به شما می‌گویند بیایید در اینجا سرمایه‌گذاری کنید‌‌. سرمایه گذاری خیلی جذاب به نظر می‌رسد. شما هم قانع می‌شوید و سرمایه‌گذاری می‌کنید. سه ماه بعد می‌گویند اگر یک میلیارد دیگر ندهید کل سرمایه‌گذاری از بین می رود. شما دو گزینه دارید: یا اعلام کنید که تصمیم تان از اول برای سرمایه‌گذاری اشتباه بوده است که این منجر به از بین رفتن اعتبار شما می‌شود یا یا اینکه یک میلیارد دیگر تزریق کنید، خُب شما گزینه دوم را انتخاب می کنید!

🔸ماه بعد می‌گویند انجام پروژه به مشکل خورده و تا رشوه ندهیم کار جلو نمی‌رود. شما باز دو گزینه دارید، یا پروژه را کنسل کنید یا اینکه رشوه بدهید. شما گزینه دوم را انتخاب می‌کنید. و چون نمی دانید که چگونه رشوه را در حساب های شرکت ثبت کنید، مجبورید یک قرارداد صوری ببندید و حساب سازی کنید.

🔸دو ماه بعد می‌گویند برای پیشبرد پروژه به یک امضای طلایی نیاز داریم که روی میز فلان مدیر گیر کرده است. اتفاقا آن مدیر با شما آشناست. از شما می خواهند که با وی مذاکره و بده بستان کنید. شما باز هم دو گزینه دارید...

🔸خلاصه چشم باز می‌کنید می‌بینید که بعد از چند مدت یک پروژه دارید با هزینه های دو برابرِ تخمین اولیه، بازدهی پنجاه درصد آنچه به شما قول داده بودند و در ضمن شما آلوده به رشوه، حساب‌سازی، پول‌شویی و لابی‌گری شده‌اید. آنقدر فرو رفته‌اید که دیگر امکان بازگشت ندارید.

⭕️چه می توان کرد؟

▪️تصمیمات با چسبندگی بالا را بشناسید. برخی تصمیمات هستند که وقتی آن ها را می‌گیرید بازگشت از آن‌ها آسان نیست. این تصمیمات معمولا بار مالی-عاطفی-اعتباری زیادی دارند. اولا که با وسواس این تصمیمات را بگیرید و دوم اینکه همیشه یک برنامه برای خروج داشته باشید. قرار نیست همه چیز طبق نقشه پیش برود.

▪️سوابق و انگیزه‌های آدم‌ها را چک کنید. هر پیشنهادی از طرف یک پیشنهاد دهنده است؛ از خودتان بپرسید چرا این پیشنهاد به من ارایه شده؟

▪️هر جا متوجه تصمیم اشتباه شدید، شجاعانه اعلام کنید. برای مدتی کوتاه احمق به نظر رسیدن بهتر است از اینکه یک عمر خسارت یک پروژه اشتباه را تحمل کنید. /دکتر لشگربلوکی


🔹با ما همراه باشید در:
🌐کانال ترفند مدیریت👇👇
Instagram | Telegram | Linkedin
2024/10/03 13:20:28
Back to Top
HTML Embed Code: