🔰پاسخ به ادعاهای خراسانیکا

پاسخ ما به خراسانیکا

پس از طرح پرسشی از ایران‌شهری‌ها در یکی از پست‌های اخیر، با این مضمون که

حکومت‌های ایرانی‌تبار (هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان) در طول 1118 سال حکومت خود بر بخش وسیعی از جهان چه دستاوردهایی برای جهان به ارمغان آورده‌اند؟،

تعداد زیادی کامنت دریافت کردیم که هیچ یک نتوانستند پاسخ دقیقی به سؤال ما بدهند. در نهایت پس از دوهفته سکوت ایرانشهری ها، صفحه‌ای با نام دانشکده خراسانیکا برای اولین بار پاسخی برای ما استوری کرد.

🔷لازم به ذکر است که در تحقیقات انجام‌شده، هیچ دانشکده رسمی با این نام پیدا نکردیم و هیچ مقاله علمی تاکنون به نام این نهاد منتشر نشده است. به‌نظر می‌رسد این صفحه تنها یک صفحه اینستاگرامی است که در حوزه تاریخ فعالیت می‌کند. همچنین اطلاعات دقیقی درباره کتاب‌ها و مقالات نوشته شده توسط ادمین‌های این صفحه در دسترس نیست.

🔷به هر حال تسامحاً به منظور پایبندی به قولی که به خراسانیکا دادیم و به جهت آگاهی بیشتر مخاطبین پاسخ ایشان را بررسی می کنیم.

🔷پاسخ خراسانیکا: آقای علی حجازی سوال میکنند که در این ۱۱۰۰ سال حکومت ایرانی تبارها به منطقه وسیعی از جهان چه چیزی به بشریت اضافه شد ؟ خب باید بگوییم در لحظه ای که اعراب نبطی متمدن ترین اعراب ) مشغول خدمت به هخامنشیان بودند . اولین سیستم نامه رسانی سریع دنیا ( چاپار به نقل از هرودوت در امپراطوری هخامنشیان ایجاد شد .... سيستمى بسيار نوين شبیه به بانکداری که در دوران هخامنشیان ایجاد شد و سه لوح مربوط به آن تا حالا در تخت جمشید کشف شده .... در علم كيميا و فلسفه مع های زرتشتی تاثیر فراوانی بر امثال فيثاغورت و دموکریت گذاشتند ... سیستم دیوانی و مالیاتی ساسانیان چنان تاثیر گذار بود که بر روی خلافتهای بزرگ اسلامی مخصوصا خلافت عباسی تاثیر فراوانی گذاشتند ..... با این همه خدمت و بزرگی ایران باستان شما اعراب در دوران طلایی اسلامی بدون امثال برادران خراسانی ، مجوسی اهوازی خوارزمی المجوسى ابوريحان بيرونی ، ابن سینا و فارابی کاشانی و زکریای رازی و هزاران دانشمند فيلسوف بربر و آندلسی غیر عرب میخواستید چه کنید ؟ دانشمندان بسیاری بزرگی که به نام اسلام آنرا برای تمدن به اصطلاح عربی دزدیدید.

🔷پاسخ های ما در اسلاید ها

@tamadone_islami
@isllam_history

چرا ما ایرانیان اینقدر نژادپرستیم؟!


@tamadone_islami

پاسخ به شبهه:

در اینجا مسعودی به پادشاهی #پوراندخت دختر خسرو پرویز اشاره می کند که خبر حکومت کردن یک زن بر پادشاهی ساسانی به پیامبر رسید و ایشان نسبت به شنیدن این خبر این سخن مشهور را گفتند

«قومی که تدبیر امورش را به یک زن سپرده باشد، رستگار نخواهد شد».

خیلی ها آمدن شبهه اوردن که این سخن پیامبر اسلام مصداق زن ستیزی است و این سخنان!!

پاسخ 👇

@tamadone_islami

پاسخ: شما باید اول آشنایی داشته باشی با سیاق سخن

اصلا چرا این سخن رو گفتند؟! برای چه موضوعی گفتن ؟! و آیا سخن درست از آب درآمد یا خیر؟!اصلا پیامبر برای چه این سخن را گفتند؟!

وقتی پیامبر - صلى الله عليه وسلم به سوی کسری پادشاه ساسانیان نامه فرستاد و وی نامه را خواند و آن را پاره کرد. پیامبر صلى الله عليه وسلم - آنها را نفرین کرد و دعا کرد تا حکومت آنها تکه پاره شود. خداوند متعال دعای وی را مستجاب کرد، و آنان به کشتار یکدیگر شروع کردند، تا اینکه پادشاهی به دختر کسری رسید، زیرا کسی از مردان را برای امر حکومت شایسته نمی‌دیدند.

و اینجا بود که پیامبر صلى الله عليه وسلم فرمود حکومت او قومش را به رستگاری نمی‌رساند. « لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ تَمْلِكُهُمْ امْرَأَةٌ » هیچ قومی که زن بر آنان امر (حکومت) را بدست داشته باشد رستگار نمیشوند!!!

وقتی بیشتر فرزندان و نسل ذکور خسرو کشته شدن و بعد از کشته شدن پسرش ، شاهنشاهی ساسانی وقتی مردی پیدا نکردند دختر خسرو را به تخت نشاندن!!!! ( و این موضوع اصلا موضوع عادی نه برای ساسانیان بود نه حتی اعراب )

و پیش بینی پیامبر به این انتخاب چی بود؟!

شکست ساسانیان و پیروز نشدن آنها در حکومت (ساسانی)

و‌ما دیدیم که دقیقا بعد از #پوران_دخت چگونه شاهنشاهی ساسانی به آشوب ها و مشکلات و جنگهای داخلی کشیدن شد تا جایی که با حمله ی اعراب به کل ساسانیان سقوط و منقرض شدند!!!!! (یعنی عین اتفاق افتادن پیشگویی و خبر پیامبر به این موضوع )

پس عملا باید ببینی پیامبر سخن و پیش بینی درستی کرد!! حتی اگر به مزاق شما خوش نیاد

اصلا موضوع زن ستیزی و دشمنی با زن نیست!! پیامبر در شرایط حکومتداری ساسانیان این پیش بینی رو کرد که اگر حکومت به زنی برسه انها پیروز نمیشوند!!

نه اینکه زن بد هست و یا ستیز با زن دارند!! زن برای شرایط حکومت داری و دولت انهم در آن زمان مناسب نبوده!! همانطور ک در تاریخ همیشه مردان شاه و سلطان و خلیفه و شاهنشاه و رییس جمهور قدرتمند بودند و بزرگترین اتفاقات تاریخ بشریت بدست رهبران مرد صورت گرفت.

چقدر در تاریخ مردها حکومت را داشتند و چقدر زن ها حکومت مطلقه کردند؟!

چقدر مردها موفقیت داشتند در پیشبرد تمدن ها و دولت ها و شاهنشاهی ها و چقدر زنان ؟!

پس ما باید واقعیت تاریخی را قبول کنیم !!

تمام بزرگترین اتفاقات تاریخ و بشریت در حیطه ی کشورداری و دولت و امپراتوری ها بدست مردان بوده!!! نه زنان!!!

و این طبیعت انسان و بشری است که مرد به خاطر شرایط روحی ، جسمی و قدرت تصمیم گیری و مدیریت و رهبری همیشه در راس امور رهبری تاریخ بودند ، و زنان نسبت به این امر اکثرا در حاشیه بودند ، آنهم بدلیل شرح وظایف و عواطف و احساسات و شرایط فیزیکی و ....خود هیچ گاه نسبت به مردان نتوانستند رهبران تاریخ بشوند! و این منوط و محصور به دین اسلام یا ادیان نیست!!! و طبیعت بشری از ابتدا این گونه بوده است.

آیا ما زنانی مثل این مردان در تاریخ داشتیم؟! به تعداد و تاثیرات آنان در تشکیل دولت ها ، امپراتوری ها ، حکومت ها ، جنگ ها ، تجارت ، اقتصاد ، سیاست و ....؟!

حمورابی
آشوربانی پال
نبونید
بخت النصر
آمنهوتپ
حتشپ‌سوت
رامسس دوم
بطلمویوس اول
پریکلس
کوروش کبیر
داریوش
خشایار شاه
اسکندر کبیر
جولیوس سزار
آگوستوس سزار
اردشیر بابکان
شاپور ساسانی
خسرو پرویز
انوشیروان
کین شی هوآنگ
مهرداد اشکانی
آشوکای هند
زرتشت
بودا
محمد پیامبر اسلام
موسی پیامبر یهود
عیسی مسیح
ناپلئون بناپارت
هانیبال
عمر ابن خطاب
هارون الرشید
شارلمانی
ولید بن عبدالملک
عبدالرحمن اول
کنستانتین کبیر
یوسف بن تاشفین
صلاح الدین ایوبی
الظاهر بایبارس
شاه ریچارد
ویلیام فاتح
قوبلای خان
هنری هشتم
فردیناند اول
فیلیپ
چنگیزخان مغول
آلپ ارسلان سلجوقی
خواجه نظام الملک طوسی
ملکشاه سلجوقی
شاه عباس کبیر
سلطان محمد فاتح
سلطان سلیمان قانونی
سلطان سلیم
نادرشاه افشار
وينستون چرچيل
آبراهام لینکلن
ارنستو چه گوارا
خوزه د سان مارتین
ه.یت_لر
استالین
تزار نیکولای سوم
سیمون بولیوار
لنین
موسیلینی
صدام حسین
گورباچف
گاندی
مائو
نلسون ماندلا
جرج واشنگتن
توماس جفرسون
روزولت
محمد رضا شاه پهلوی
ولادمیر پوتین
و....

اصلا تاریخ را رهبران مرد ساختند نه زن ها!! و این اصلا بد بودن یا پایین اوردن مقام زن نیست.

این قدرت بالای مردان در رهبری و مدیریت دولت ها و کشورها و امپراتوری ها و جنگ هارا نشان میدهد

زیرا با روحیه و شخصیت و ذات مرد همخوانی دارد و داشته نه زن!!! البته گاه استثناء هم بوده در تاریخ که زنان رهبری امت هایی را داشتند و در مقاطعی موفق بودند ، ولی ما داریم درباره ی عام و عموم تاریخ صحبت میکنیم.

✍️اطلاعات بیشتر در مورد به حکومت رسیدن پوران دخت👇

https://www.tg-me.com/tamadone_islami/14347

@tamadone_islami

#معرفی_کتاب

A Brief History of Islam in Europe

Thirteen Centuries of Creed, Conflict and Coexistence
Maurits Berger
Leiden Univ Pr 2014

تاریخ مختصر اسلام در اروپا

@tamadone_islami

1. اروپا در طلوع فتوحات مسلمانان

برای توضیح پیشینه این دوره باید به گذشته یعنی به قرن پنجم میلادی بازگردیم. فروپاشی بخش غربی امپراتوری روم با پایتخت آن در رم، در ترکیب با امواج گسترده مهاجرت قبایل بربر اروپایی و مردمان از شرق به غرب اروپا، هرج و مرج عظیمی را در همه جنبه های کلمه ایجاد کرده بود.

ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، هر حسی از زندگی منسجم که ممکن است آن را تمدن بنامیم از بین رفته بود. شبکه‌ای از جاده‌های آجری طولانی که رومی‌ها در سرتاسر اروپا ساخته بودند، به هم ریخته شد و سرنوشت مشابهی برای دیوارها، مدارس، حمام‌های عمومی و سیستم‌های فاضلاب شهرها رقم خورد. خواندن و نوشتن به یک مهارت منسوخ تبدیل شد و کسانی که در آن پشتکار داشتند باید آن را انجام می دادند

| اروپای غیرمتمدن (700-1000 میلادی)

استفاده از پوست گران بود ، زیرا پاپیروس دیگر در دسترس نبود. بدتر از آن، تمام دانش‌هایی که زمانی باعث مهارت فنی رومیان شده بود، همراه با دولت، هنر، ادبیات و علم آنها به تدریج ناپدید شد.

آنچه زمانی امپراتوری روم بود، برای مردم اروپای غربی که اکنون در حال گذراندن روند طولانی و دردناک اختراع مجدد و بازسازی خود بودند، بسته شد. از این رو نام #قرون_وسطی را به عنوان دوره بین دوران روم و رنسانس نامیده اند. تنها بخش جنوب شرقی قاره اروپا از این فروپاشی نجات یافت.

در اینجا، #امپراتوری_بیزانس جانشین امپراتوری روم شرقی شده بود. بیزانسی ها به ساختن و گسترش امپراتوری پر رونقی که امروزه بالکان، ترکیه، خاورمیانه، شمال آفریقا و جنوب ایتالیا نامیده می شود، ادامه دادند.

موضوع مورد بحث این است که فتوحات #مسلمانان در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم تا چه اندازه مقصر انحطاط اروپای غربی است؟!

برخی از مورخان استدلال کرده‌اند که اشغال سرزمین‌های جنوب مدیترانه توسط مسلمانان و محاصره دریایی کل دریای مدیترانه توسط مسلمانان، فرصت واردات کالاهای حیاتی را از اروپا سلب کرد و در نتیجه شریان اصلی اقتصاد اروپا را قطع کرد. با این حال، این نظریه عمدتاً به این دلیل که افول اروپا در زمانی بسیار زودتر از فتوحات مسلمانان در قرن هفتم آغاز شده بود، مورد اعتراض قرار گرفته است.

حتی چندین مورخ نیز موضع مخالفی اتخاذ می‌کنند و استدلال می‌کنند که فتوحات مسلمانان در واقع به احیای اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیک بعدی اروپای غربی کمک کرده است نه اینکه باعث انحطاط اولیه آن شود.

اگر عاملی در وخامت اقتصاد اروپا نقش داشته است، #اسلام نبوده بلکه #مسیحیت بوده است. کلیسا به شدت با ثروت مخالفت کرد و بازگشت به فقر و زندگی زاهدانه را به عنوان فضیلت نهایی موعظه کرد. در زمانی که صومعه‌ها، کلیساها شاید آخرین مؤسسه‌هایی بودند که سرمایه برای خرج کردن داشتند، کلیسای کاتولیک تمام روحانیون را از قرض دادن پول با بهره یا تجارت به عنوان تاجران حرفه‌ای در اوایل سال 325 میلادی منع کرده بود (شورای نیکا).

کلیسا #ربا را ممنوع کرد، که توسط رهبران جهانی مانند شارلمانی در اواخر قرن هشتم جرم شناخته شد. در نتیجه، اروپای غربی برای چندین قرن «از سرمایه‌داران، بانکداران، بازرگانان بزرگ و پیمانکاران و به عبارت دیگر متخصصان تولید و مبادله محروم بود».

اجرای دقیق قواعد مسیحی در مورد ربا، سرمایه و ثروت دلیلی برای تداوم، اگر نگوییم علت، اقتصاد اروپای اولیه قرون وسطی بود که کاملاً از هم پاشیده بود: استفاده از پول تقریباً منسوخ شده بود و تا حد زیادی یک اقتصاد مبادله ای جایگزین آن شده بود. ، به دلیل اجرای دقیق ممنوعیت ربا، سرمایه گذاری تقریباً صفر بود

این وضعیت فقط در حدود 1000 پس از میلاد تغییر می کرد.در این دوران، دو قدرت اروپایی نقش کلیدی در تعامل با همسایه جدید مسلمان داشتند.

اولی امپراتوری #بیزانس بود، بخش شرقی امپراتوری روم سابق که زندگی جدیدی را آغاز کرده بود در حالی که بخش غربی سقوط کرد و فروپاشید. امپراتوری بیزانس از نظر قلمرو و همچنین سیاست، قدرت نظامی و فرهنگ قدرتمند شد. حتی پس از اینکه مسلمانان عرب بیشتر مناطق آن را در خاورمیانه و شمال آفریقا غصب کردند، توانست قدرت و تمدن خود را حفظ کند.

ادامه...

@tamadone_islami

دومین امپراتوری که در این دوره نقش مهمی ایفا کرد، امپراتوری فرانک های #کارولینژی بود که پایگاه قدرتشان در فرانسه بود.

این امپراتوری از بقایای اروپایی امپراتوری روم غربی به وجود آمد و ماهیتی کاملاً متفاوت با امپراتوری بیزانس داشت، زیرا به قول یکی از مورخین، «از لحاظ مذهبی نابردبار، از نظر فکری فقیر، از نظر اجتماعی آهسته و از نظر اقتصادی اولیه بود.". اوج موفقیت و قدرت آن دوران سلطنت شارلمانی بود که از سال 768 تا 814 حکومت کرد و به عنوان قهرمان مسیحیت با پاپ روم وفاداری خود را اعلام کرده بود. او بخش‌های وسیعی از اروپا را زیر پرچم فرانک-مسیحی متحد کرد، اما لشکرکشی‌های او با تعصب مذهبی فزاینده‌ای انجام شد که هدف آن تغییر قبایل تسخیر شده با زور شمشیر و اعمال سبعیت انتقام‌جویانه علیه کسانی بود که مقاومت می‌کردند یا برگشته بودند. حتی کشورهایی که قبلاً مسیحی بودند با این ادعا که مسیحیان واقعی نیستند، زیر شمشیر فرانک قرار گرفتند.

همه اینها به برکت پاپ و با کمک کشیشان مبلغی که ارتش فرانک را همراهی می کردند انجام شد.

کارولینگی ها و بیزانسی ها چشم به هم نمی دیدند و رقابت جدی و حتی خصومت بین دو قدرت وجود داشت. بارزترین تفاوت بین آنها تفسیر آنها از مسیحیت بود: کارولینژیان در غرب از مسیحیتی پیروی می کردند که از نظر زبان و آیین لاتین بود و مقر پاپ آن در روم بود، در حالی که بیزانسی ها در شرق از مسیحیت قسطنطنیه پیروی کردند که زبان و آیین یونانی بود. بنابراین، هر دو طرف ادعای برتری بر تمام جهان مسیحیت داشتند و رهبران عالی کلیسای رقیب را به رسمیت نمی‌شناختند.

با توجه به رابطه نزدیک بین قدرت روحانی و دنیوی، ادعای قدرت بر گله مسیحی صرفاً یک موضوع الهیات نبود، بلکه یک موضوع قدرت و در نتیجه محل اختلاف مستمر بود. این تضاد با ملاحظات مادی تر تشدید شد. غنا و ثروت امپراتوری بیزانس، و به ویژه پایتخت آن قسطنطنیه، خاری بود.

اروپای غیرمتمدن (700-1000 میلادی)

در کنار اروپای غربی فقیر و بدوی. بیزانسی ها نیز فرصتی را از دست ندادند تا تحقیر خود را نسبت به عقب ماندگی فکری و تکنولوژیکی اروپاییان ابراز کنند. این رگه از دشمنی که اروپا را از هم جدا کرده است، باید در نظر داشت زمانی که به تعاملات با دشمن جدید یعنی اسلام نگاه می کنیم.

در کنار اروپای غربی فقیر و بدوی. بیزانسی ها نیز فرصتی را از دست ندادند تا تحقیر خود را نسبت به عقب ماندگی فکری و تکنولوژیکی اروپاییان ابراز کنند. این رگه از دشمنی که اروپا را از هم پاشید، باید در نظر داشت وقتی به تعاملات با دشمن جدید یعنی اسلام نگاه می کنیم.

2. امپراتوری اسلامی

در دورانی که اروپا هنوز رو به زوال بود، مسلمانان در مقابل، امپراتوری پر رونقی را تأسیس کردند که با سرعت خیره کننده ای نه تنها از نظر سرزمینی، بلکه از نظر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ساخته بودند. امنیت نسبی در امپراتوری وسیع آنها باعث پدید آمدن Pax Islamica شد که باعث رونق روزافزون فرهنگی و اقتصادی شد و به دوران طلایی معروف شد که تا پایان قرن دهم میلادی ادامه یافت.

پس از سلطنت کوتاه به‌ اصطلاح «خلفای راشدین»، امپراتوری اسلامی از سال 661 تا 750 توسط خاندان بنی امیه از پایتخت آن دمشق اداره می‌شد که سپس با خاندان عباسی که پایتخت را به سمت شرق، به بغداد منتقل کردند، جایگزین شد. در آن زمان، امپراتوری از مراکش و شبه جزیره ایبری تا افغانستان امروزی و آسیای مرکزی امتداد داشت. با انتقال پایتخت به سمت شرق به بغداد در سال 762 پس از میلاد، تمرکز امپراتوری به سمت آسیا متمرکز شد و چین و هند به عنوان منابع اصلی تجارت و دانش بودند. حوضه مدیترانه تنها از اهمیت حاشیه ای برخوردار بود، زیرا در حومه غربی امپراتوری قرار داشت.

تجارت به ویژه از امنیت Pax Islamica در سراسر وسعت امپراتوری سود می برد. اکنون می‌توان تجارت را در مسیرهایی انجام داد که از شرق آسیا تا غرب آفریقا امتداد داشت و پر از کاروانسراها بود، ساختمان‌هایی که خوابگاه و مرکز تجاری را ترکیب می‌کرد. همین مسیرها جریان دانش و فناوری را در سراسر امپراتوری تسهیل کرد. این امر به ویژه برای کشاورزی، یکی از ستون فقرات شکوفایی ساکنان امپراتوری اسلامی، اهمیت داشت. محصولاتی که در مناطق نیمه خشک هند و بین النهرین عملکرد خوبی داشتند، به سایر مناطق امپراتوری با آب و هوای مشابه پیوند زدند و در ترکیب با تکنیک های جدید کشاورزی، امکان افزایش برداشت را فراهم کردند.

ادامه...

@tamadone_islami

یکی از ویژگی های اصلی این عصر طلایی، حمایت دربار خلافت از هنرها و علوم بود. در قلب این حمایت مجموعه ای از رساله های علمی و علمی از سراسر امپراتوری برای مطالعه توسط دانشمندان در بغداد بود. انبوهی از نسخ خطی علمی یونانی، فارسی و سانسکریت جمع آوری شد و از به عربی ترجمه شده و به منبع عظیمی از دانش در زمینه علوم مختلف تبدیل شده است. علمای مسلمان عرب که به مطالعه این رساله ها گماشته شده بودند، به نوبه خود نظریه ها و علومی را که با آنها آشنا شده بودند، بیشتر کردند." «خانه حکمت»، یک مرکز تحقیقاتی آکادمیک معتبر بود

به استثنای شبه جزیره ایبری، امپراتوری اسلامی در آن زمان به نظر چندان به اروپا اهمیت نمی داد: اروپا چیزی برای ارائه نداشت و مسلمانان از نظر بازرگانی و دانش بیشتر به سمت شرق، به سمت هند و چین روی آوردند.

تجارت اندکی که بین اروپا و امپراتوری اسلامی وجود داشت، عمدتاً یک امر یک طرفه بود که بر اساس تقاضای اروپا برای کالا از امپراتوری اسلامی بود، و به سختی برعکس.

علاوه بر این، مسلمانان برای تجارت در سراسر دریای مدیترانه جرأت نکردند. آنها کاروان های خود را تا امپراتوری بیزانس می بردند در حالی که قسطنطنیه بر تجارت بیشتر به حوزه مدیترانه تسلط داشت. دانش هنوز مورد تقاضای اروپایی ها نبود که تبدیل به یک کالا شد

حضور حکومت عربی-اسلامی در اندلس تقریباً هشت قرن، از سال 711 تا 1492 پس از میلاد ادامه داشت. همانطور که در فصل سوم خواهیم دید، قرار بود حضور جمعیت مسلمان بیشتر طول بکشد. پیش از این در قرن نهم، پیشرفت اقتصادی و کشاورزی #آندلس را «حداقل چهار قرن از مسیحیت غربی پیشرفته‌تر» کرد.

قرن دهم شاهد یک عصر طلایی واقعی بود که تحت تأثیر دستاوردهای اقتصادی، فرهنگی، علمی و اجتماعی که در کل امپراتوری اسلامی به وقوع پیوست و تحت تأثیر آن قرار گرفت. امارت آندلس از سال 929 تا 1031 پس از میلاد به خلافت تبدیل شد و پایتخت قرطبه در آن زمان با تقریباً یک میلیون جمعیت ، بزرگترین شهر قاره اروپا بود که تنها با قسطنطنیه در گروه بازیگران مشابه بود. علاوه بر این همه رونق، خلافت همچنین با معرفی تکنیک‌های آبیاری جدید و محصولات جدید مانند برنج، نیشکر، پنبه، پرتقال، لیمو، موز، اسفناج، کنگر فرنگی، انقلاب سبز را آغاز کرد.

امارت - خلافت بعدی و همسایگان فرانک آن در طرف دیگر پیرنه به طور منظم حملات و تهاجماتی را به قلمروهای یکدیگر انجام می دادند. با این حال، یکی دیگر از همسایگان کوچک در شبه جزیره ایبری، اثبات ضرب المثل میخ در تابوت سلطنت مسلمانان در شبه جزیره بود. فتح اعراب و مسلمانان تمام شبه جزیره را فرا نگرفته بود و در شمال چندین پادشاهی کوچک مسیحی باقی مانده بودند. مقر قدرت قلمرو مسلمانان در جنوب، ابتدا در قرطبه و بعداً در گرانادا، بسیار پایین بود، و حاکمان آن علاقه چندانی به شمال نداشتند. همانطور که در مورد بیزانس و امپراتوری اسلامی، مرز بین شمال مسیحی و جنوب مسلمان امری سیال بود، منطقه ای برای حملات متقابل و اسلام

قسمت دیگر اروپای جغرافیایی که مسلمانان در آن با مسیحیان زندگی می کردند سیسیل بود.قلب سیاسی قدرت مسلمانان در شهر پالرمو جنوب ایتالیا قرار داشت که به مرکز پر رونق فرهنگ عربی-اسلامی تبدیل شد و سیسیل عرب را «خواهر کوچک اندلس» نامید. بسیاری از فقها و علما، دستور نویسان، دانشمندان و شاعران مشهور به سرعت در سیسیل صاحب نظر و استاد دانشگاه شدند.

@tamadone_islami

نامه های پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به ملوک و شاهان و امرای همسایگان خود :

هراکلیوس بیرانس سال 6 هجری
خسرو پرویز ساسانی سال 7 هجری
المقوقس در اسكندرية سال 6 هجری
الحارث الغساني سال 6 هجری
النجاشي در حبشة سال 6 هجری
هوذة الحنفي در يمامة سال 6 هجری
المنذر العبدي ، البحرين سال 6 هجری
أبناء الجلندي در عمان سال 8 هجری
الحارث الحميري در يمن سال 9 هجری

@tamadone_islami