Telegram Web Link
ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم

ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم
وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم

ای شش جهت ز نورت چون آینه‌ست شش رو
وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم

دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته
جان نیز گشت خسته از تو کجا گریزم

گر بندم این بصر را ور بسکلم نظر را
از دل نه‌ای گسسته از تو کجا گریزم

#شعر_مولوی

@sserfan
تفکر و محرم شدن با اسرار نظام هستی :

تفکر در نظام هستی باعث محرمیت انسان با عالم می شود و موجودات عالم اسرار خود را به انسان می نمایانند زمین با انسان حرف می زند و آنچه سالها ضبط کرده با ما در میان می گذارد اگر کسی حتی با یک تکه سنگ و چوب حشر پیدا کند و محرم شود می تواند تمام اسرار عالم را بیابد! زیرا هر سنگ می تواند آنچه را از اسرار و اخبار در عالم شنیده است بازگو کند مثلا در و دیوار یک مسجد می تواند بگوید سالها پیش چه کسانی اینجا رفت و آمد داشته اند. زبان همه اشیاء نظام عالم این است که :  ما سمیعیم و بصیریم و هشیم     با شما نامحرمان ما خامشیم  - ملاک محرمیت است

استاد صمدي آملی
شرح معرفت نفس

#تفکر

@sserfan
از مراقبه نا امید نشوید :

برادر جان ! انسان نباید از نافرمانی و غفلت و خلاف مراقبه عمل کردن ، نومید از سیر الی الله گردد ؛

زیرا اگر روی از آن سو بر گیریم ، به کجا می توان رو کرد ؟!
علاوه بر اینکه که خودش می داند که ما ضعیفیم و سراپا جهل ، به طبق ضعف و جهل مان با ما معامله می کند.
کتاب رسائل عرفانی
آیت الله پهلوانی

#مراقبه

@sserfan
در راه ِ رسیدن  به  تو،  گیرم که بمیرم
اصلاً  به  تو افتاده  مسیرم،  که  بمیرم

 یا چشم بپوش از من و از  خویش برانم
یا  تنگ  در  آغوش  بگیرم،  که  بمیرم

 این جامِ ترک خورده چه جای نگرانی ست
من  ساخته  از خاک ِ کویرم ،   که بمیرم

 خاموش  مکن  آتش ِ افروخته ام   را
بگذار بمیرم  که  بمیرم  که  بمیرم!!!

#شعر_فاضل_نظری

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل هجدهم :تفکر
(قسمت دوازدهم )
ادامه...

اگر در  مطالب قبلی به خوبی دقت کرده باشید ،در باب «علم» و «درك» و "تفکر" می شود گفت که :

آنچه از محسوسات و متخيلات مى‏يابى، و به شرحى كه گذشت در «مثال خويش» مى‏يابى، در حقيقت،
همه ظهورات حقيقت «تو» مى‏باشد، و همه «تو» هستى.

و آنچه از معقولات مى‏يابى، باز «خودت» هستى در مقام اتحاد با حقايق نوريه، و وجودات عاليه، وليكن اتحادى ضعيف، و توأم با نقائص زياد. نقائص و ضعفى كه از حجابها و تيرگيهاى «تو» مى‏باشد، و از وسوسه بدن و خيال بر مى‏خيزد.

اگر از وسوسه بدن رها شوى، و قيد و بند خيال پاره كنى، و به عبارتى، بميرى و سپس هستى ديگر بيابى، حقيقت براى تو روشن مى‏گردد.
بقول شاعر :
چو دوديده را ببستى ز جهان جهان نماند

از مجموع آنچه گذشته فهميديم كه:
توجه ما به خارج از خود، و گمان اينكه آنچه مى ‏يابيم در خارج از خود مى‏يابيم، ما را از توجه به «مثال خويش» و اينكه هر چه مى‏يابيم، ما را از توجه به «مثال خويش» و اينكه هر چه مى‏يابيم در مثال خود مى‏يابيم غافل گردانيده است. اين از يك سو، و از سوى ديگر نيز، مشغول بودن ما به خارج، و به آنچه در مثال خود مى‏يابيم، ما را از عالم عقلانى و مرتبه تجرد خويش غافل و دور ساخته، و ما را از مرتبه نورانيت ما، كه موطن شهود است محجوب گردانيده است.

طبعاً، در مقام «سير» و در مقام «فكر» بايد اول از خارج از خود، يعنى از عالم طبيعت، به سوى «خيال» يعنى «مثال خويش» سفر كنيم و بر گرديم، سپس از «خيال» يا «مثال» به سوى «عالم عقلانى» خود سفر كنيم و به نورانيت خويش برگرديم كه #مرحله_شروع_شهود_است. و سپس با ادامه سير و گذر از عالم عقلانى، فنا و بقا حاصل خواهد شد.
ادامه دارد...

#تفکر
#عالم_مثال
#عالم_خیال
#عالم_عقل
#شهود
#فنا

http://T.me/sserfan
هر چه می بینی و ادراک می کنی ، همه خودتی :

از مرحوم استاد علامه طباطبائى در بيان نامه مرحوم آميرزا جواد آقا كه فرمود: (( آن وقت به عالم خيالش ملتفت مى كردند )) يعنى چه ؟

فرمود: آقا انسان بدانچه علم پيدا مى كند همه در صعق  نفس او است ، همه عالم مثال علم او است .

و هر چه كه مى بينى (يعنى ادراك مى كنى ) همه خودتى و از تو خارج نيست .

و مراد اين كه آقاى ملكى فرمود: (( بايد فكر را تغيير دهد و همه صورت ها موهومات را محو كرد و فكر در عدم كرد )) اين است كه همه اين ها را مظاهر و مجالى حق داند و حق را در اين مظاهر ببيند و براى آنها استقلال وجودى ننگرد كه مراد عدم اين است .

چه ظهور بدون مظهر و جلوه بدون مجلى معنى ندارد و تحقق پيدا نمى كند، پس همه را حق بيند و عارف همان را در آخر مى يابد كه در اول يافته بود. و عامه مردم در حال مى يابند جز اين كه نحوه يافتن تفاوت دارد، و در اين حال به عالم نور و بياض و عيان رسيده است.


منبع:آسمان معرفت ، ص 110
علامه حسن زاده  آملی
#عالم_مثال
#عالم_خیال
@sserfan
عوالم چهارگانه ای که سالک الی الله باید طی کند.

بدانکه عوالم بین انسان و خدا را که باید سالک عبور کند به چهار عالم تعبیر فرموده اند.

1. عالم طبع: که آن را نفس و عالم حس، عالم شهادت، عالم ماده، عالم ملک و عالم ناسوت نیز گویند.

2. عالم مثال: که آن را عالم برزخ، عالم خیال، عالم قلب و عالم ملکوت نیز گویند در فارسی از آن به عالم دل تعبیر می کنند.

3. عالم عقل: که آن را عالم روح و عالم تجرد از ماده و صورت و عالم جبروت نیز گویند و در فارسی از آن به عالم جان تعبیر می کنند.

4. عالم ربوبی: که آن را عالم لاهوت نیز گویند و در فارسی از آن به جانِ جان یا عالم جانان تعبیر می کنند.

و چون انسان بخواهد یا به موت ارادی که موت نفس اماره است یا به موت قهری که موت طبیعی است از عالم ناسوت و طبع عبور کند از قیامت صغری عبور کرده است چون کشمکش با نفس اماره یا گیرودار در میدان جهاد، عبارت از تحقق قیامت صغری و عبور از آن عبور از قیامت صغری خواهد بود. و در این حال انسان خود را در عالم مثال می بیند و برای تجاوز از آن نیز باید مجاهده کند. این مجاهده را قیام و تحقق قیامت وسطی گویند که در عالم مثال و ملکوت صورت می گیرد و عبور از عالم مثال را به عالم عقل و جبروت عبور از قیامت وسطی گویند. و چون انسان در عالم عقل و جبروت وارد شد، برای طی مراحل این عالم نیز باید مجاهده کند بنابراین قیامت کبرای انفسیه قائم و متحقق می شود.

لذا قیامت کبری در عالم جبروت و عقل خواهد بود و عبور از عالم جبروت و عقل را به عالم لاهوت عبور از قیامت کبرای انفسیه گویند.
علامه طهرانی
منبع رساله سیر و سلوک منسوب به بحر العلوم
#عوالم_چهارگانه_بین_انسان_و_خدا

@sserfan
من نمي توانم چیزی به كسی بياموزم ، تنها کاری كه مي توانم انجام دهم ، وادار كردن آنان به تفكر كردن است.

سقراط
@sserfan
دید عارف در مقام فنا:

عارف در این مقام موجودات دیگر را نمی نگرد و صدای آنها را هم نمی شنود و فقط مستقیما صدا را از خود ذات اقدس خداوند می شنود و برای غیر خدا سهمی قایل نیست. نه این که کثرتی را ببیند و آنگاه بگوید اینها، آیینه دار جلال و جمال او هستند. در این مرحله هم همه اشیا در جای خود محفوظ است و چیزی نابود نمی شود؛ اما عارف سالک به جایی رسیده است که جز خدا نمی بیند نه این که همه را می بیند ولی آیینه و آیت خدا می داند، بلکه غیر از خدا، هیچ کس را نمی بیند.
آیت اله جوادی آملی

#فنا

@sserfan
مراقبه راهیست به سوی فنا :

زمانی که شما در حال مراقبه هستید "خود " یا " من"  ی وجود ندارد.
زیرا همین آگاهی که از خودتان دارید ،شما را از همه کس و همه چیز جدا می کند .
اگر شما هنوز سر جایتان باشید،موضوع ها نیز سر جای شان هستند . "من هستم "، اما  "من " نمی تواند در تنهایی همه سویه زندگی کند . من در پیوند با جهان بیرون است که هستی دارد ،
"من" موجودی وابسته است.در این صورت ، "خود"  یا  "من هستم " چیزی است در درون شما، که در پیوند با چیزی بیرون از شما هستی دارد.
توجه به عالم بیرون ،سبب تشکیل هویت فکری و مجازی در عالم درون می گردد ،اما اگر این توجه به چیزی در بیرون نباشد ،این درون نیز رنگ می بازد ،آنگاه ،تنها آگاهی ناب  به جای می ماند.
(فتامل ان من اهله )
#مراقبه
#سکوت
#فنا

@sserfan
ذوق مناجات :

آتش عشقم بسوخت خرقه طاعات را
سیل جنون در ربود رخت عبادات را

مسئله عشق نیست در خور شرح و بیان
به که به یک سو نهند لفظ و عبارات را

دامن خلوت ز دست کی دهد آنکس که یافت
در دل شبهای تار ذوق مناجات را

هر نفسم چنگ و نی از تو پیامی دهد
پی نبرد هر کسی رمز و اشارات را

جای دهید امشبم مسجدیان تا سحر
مستم و گم کرده ام راه خرابات را

خاک نشینان عشق بی مدد جبرئیل
هر نفسی میکنند سیر سماوات را

دوش تفرج کنان خوش ز حرم تا به دیر
رفتم و کردم تمام سیر مقامات را

غیر خیالات نیست عالم و ما کرده ایم
از دم پیر مغان رفع خیالات را

بر سر بازار عشق کس نخرد ای عزیز
از تو به یک جو هزار کشف و کرامات را

وحدت از این پس مده دامن رندان ز دست
صرف خرابات کن جمله اوقات را

#شعر_وحدت_کرمانشاهی

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل هجدهم :تفکر
(قسمت سیزدهم )

ادامه...
در اين مقام به حقايقى چند نيز اشاره مى‏كنيم، حقايقى كه براى اصحاب «سير در نفس» دانستن آنها هم مفيد، و بلكه ضرورى است، و بصيرتهايى را به دنبال خواهد آورد.

خيال واهى :
من و تو به خيال واهى چنين مى ‏پنداريم كه با خيلى چيزها در اطراف خود در اختلاط هستيم، آنهم بسيار محكم، و اختلاط بسيار حساب شده و ريشه‏دار، و به عبارتى، چنين مى‏پنداريم كه با خيلى چيزها هستيم، و با آنها در جمع و پيوند.

اين، جز يك خيال واهى نيست، و حقيقت كاملا خلاف اين است، بنحوى كه اگركمى فكر بكنيم ،به اين معنى به وضوح پى خواهيم برد، و خود را منقطع ازهمه خواهيم يافت.

مسئله شبيه بعضى از خوابهاست كه مى‏بينيم. در بعضى از خوابها كه مصنوع خيال ماست، خود را در وضع و حال، و در مكان وشرايط خاصى مى‏بينيم، و در اطراف خويش خيلى چيزها مشاهده مى‏كنيم، و خود را نيز با آنها سخت در اختلاط مى‏يابيم. و وقتى بيدار مى‏شويم ، خود را تنها مى‏بينيم و خبرى از آنچه بود نمى‏بينيم، كه همه خيال بوده است و بس، و ما در گيرو دار خيال خود اسير، و در ساخته ‏ها و پرداخته ‏هاى آن مشغول، و از حقيقت نيز غافل بوده‏ايم.

البته منظور از اين تشبيه اين نيست كه در خارج از وجود ما و در اطراف ما هيچ چيز وجود ندارد و همه چيز در ذهن ما و در فكر ماست، آنچنان كه سوفسطايى مى‏گويد و مى‏پندارد، و آنچنان كه در اين قبيل خوابها كه اشاره كرديم هست.

مقصود اين است كه ما هيچگونه اختلاط جدى و حقيقى با خارج از وجود خود، و با آنچه در اطراف ما هست نداريم، و اختلاطى كه خيال مى‏كنيم، شبيه اختلاطى است كه در خواب با خارج از وجود خود مى‏بينيم.

و اين حقيقتى است كه براى اهل آن در اينجا واضح است، و براى همه هم به هنگام مرگ كاملا روشن مى‏گردد.

و چه بهتر در اين مقام به بيان معروف رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم دقت كنيم كه فرمود: «الناس نيام فاذا ماتوا انتبهوا» يعنى «مردم همه در خوابند، و وقتى مى‏ميرند بيدار مى‏شوند».

البته در اين بيان فقط به اين حقيقت اشاره نشده، بلكه به حقايق بسيار ديگر نيز اشاره شده است. اين بيان به دگرگون شدن همه محاسبه‏ها به هنگام مرگ اشاره ميكند كه حقيقت مورد بحث از جمله آنها مى‏باشد.

در هر صورت، اگر به «خود» بر گردى، و در آنچه با كلمه «من» به آن اشاره مى‏نمايى دقت كنى، خواهى ديد به چيزى از آنچه «خود» را مختلط با آنها مى‏پندارى اختلاط وجودى، و اختلاط واقعى ندارد، جز اينكه تو خود چنين خيال مى‏كنى، و خود را مختلط مى‏دانى، و جز اينكه تو خود، خود را مرتبط مى‏سازى، و با خيال خود، خود را به اين و آن پيوند مى‏دهى و گره مى‏زنى.

به «من» خويش برگرد، خوب بر گرد، و خوب فكر كن. و از پروردگارت بخواه تو را يارى دهد.

و بدان كه اگر به «خود» خوب فكر بكنى، و دنبال امر را بيگرى، حقيقت براى تو روشن خواهد شد.
ادامه دارد ....
(منبع قسمت های اخیر الذکر،کتاب  مقالات از مرحوم آیت اله محمد شجاعی جلد سوم می باشد.)

#تفکر
#خود
#خواب

http://T.me/sserfan
تفکر و کشف اسرار عالم :

تفکر موجب جاري شدن فيض حق مي گردد. تفکر از بهترين کدهاي کشف اسرار عالم است.

علامه طباطبائي (عليه الرحمه) عارفي قوي، عالمي زبردست، مفسر کبير قرآن، مهندسي زبر دست و باغداري قوي بود که ده سال هم در تبريز باغداري کرده بودند. ايشان در باغباني آنچنان مهارت داشتند که هيچ کدام از باغبانان آن زمان، به پاي ايشان نمي رسيدند. در مهندسي بسيار کارآمد بودند. حتي نقشه ساختمان مدرسه حجتيه قم را نيز ايشان رسم کرده بودند آن جناب مي فرمودند: روزي در باغ بودم و ناگهان متوجه شدم تمام کلاغهاي روي درخت يکپارچه «الله»، «الله» مي گويند.

آري اگرگوش جان باز شود، انسان مي تواند حقائق را بشنود،
استاد صمدی آملی
شرح مراتب طهارت

#تفکر

@sserfan
2024/09/27 13:31:31
Back to Top
HTML Embed Code: