Telegram Web Link
‍ اخلاص شرط رسیدن به حضور :

راسخون فی العلم کسانی هستند که به حضورشان توجه می‌کنند و از مفهوم می‌گذرند و می‌توانند خودشان را تخلیه کنند. حضور، انزوا و نشستن صوفیانه و خانقاهی نیست، بلکه توجه به خود است. به عبارت دیگر، انسان خودش را بیابد که اصل منم.

فیض کاشانی با حدیثی برخورد کرد که می‌گفت؛ مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحًا نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ ، وَأَجْرَى يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ، چهل روز نشست و ریاضت کشید و روز چهلم دید خبری نیست. چهل روز دیگر نشست و دید حکمت جاری نشد. سپس فهمید سند و معنی حدیث درست است. حدیث می‌گوید؛ من اخلص لله، اما او چهل روز نشست تا حکمت بر زبانش جاری شود. چله نشستن او برای خداوند نبود بلکه برای جریان حکمت بود.
غلامحسین ابراهیمی دینانی

#اخلاص
#حضور

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل پانزدهم :اخلاص
(قسمت پنجم)
ادامه...
ای عزیز، در کارهای خود دقیق شو و از نفس خود در هر عملی حساب بکش، و او را در برابر هر پیش آمدی استنطاق کن که آیا اقدامش در خیرات و در امور شریفه برای چیست؟ دردش چیست که می خواهد از مسائل نماز شب سؤال کند، یا اذکار آن را تحویل بدهد؟ می خواهد برای خدا مسئله بفهمد یا بگوید، یا می خواهد خود را از اهل آن قلمداد کند؟ چرا سفر زیارتی که رفته با هر وسیله است به مردم می فهماند؟ حتی عددش را! چرا صدقاتی را که در خفا می دهد راضی نمی شود که کسی از او مطلع نشود، با هر راهی شده سخنی از آن به میان آورده به مردم ارائه می دهد؟ اگر برای خداست و می خواهد که مردم دیگر به او تأسی کنند و مشمولِ الدّالُّ عَلَی الخَیرِ کَفاعِلِه گردد، اظهارش خوب است؛ شکر خدا کند به این ضمیر صاف و قلب پاک؛ ولی ملتفت باشد که در مناظرۀ با نفس گول شیطنت اورا نخورده باشد، و عمل ریایی را با صورت مقدسی به خوردش ندهد. و اگر برای خدا نیست، ترک آن اظهار کند که این «سُمعه» است، و از شجرۀ ملعونۀ ریا است و عمل او را خداوند منّان قبول نمی فرماید و امر می فرماید در سجّین قرار دهند.

باید به خدای تعالی از شرّ مکاید نفس پناه ببریم که مکاید آن خیلی دقیق است ولی اجمالاً می دانیم که اعمال ما خالص نیست. اگر ما بندۀ مخلص خداییم، چرا شیطان در ما این قدر تصرف دارد؟ با آنکه او با خدای خود عهد کرده است که به «عِباد الله المخلَصین» کار نداشته باشد و دست به ساحت قدس آنها دراز نکند. به قول شیخ بزرگوار ما، شیطان سگ درگاه خداست: اگر کسی با خدا آشنا باشد، به او عوعو نکند و او را اذیت نکند. سگ درِ خانه آشنایان صاحبخانه را دنبال نکند. شیطان نمی گذارد کسی که آشنایی با صاحبخانه ندارد وارد خانه شود. پس، اگر دیدی شیطان با تو سر و کار دارد، بدان کارهایت از روی اخلاص نیست و برای حق تعالی نیست. اگر شما مخلصید، چرا چشمه های حکمت از قلب شما به زبان جاری نشده، با اینکه چهل «سال» است به خیال خود قربۀ الی الله عمل می کنید؛ با اینکه در حدیث وارد است که «کسی که اخلاص ورزد از برای خدا و چهل «صباح»، جاری گردد چشمه   های حکمت از قلبش به زبانش.» پس بدان اعمال ما برای خدا نیست و خودمان هم ملتفت نیستیم و درد بیدرمان همین جاست. چهل حدیث
ادامه دارد ...

#اخلاص

@sserfan
خوش آن رندي که دارد عاشقانه
سحرگاهان بياد تو ترانه

خوش آن دل کاندر او جاي تو باشد
خوش آن جا کز غمت دارد نشانه

بود بالاترين کردار دولت
گدائي بر در آن آستانه

چه غم گر شد گناهم بي‏نهايت
که باشد بحر عفوت بي‏کرانه

دلم ز آشوب عشقت لرزد آسان
که در شب پرتو عشق شبانه

دلم بي ‏پرده خواهد ديد رويت
الهي پرده بردار از ميانه

بجز فضل و عطا و بخشش تو
ندارم ديگر از عصيان بهانه

تو خودداني دل افسرده ‏ي من
نگردد جز به لطفت شادمانه

#شعر


@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل پانزدهم :اخلاص
(قسمت ششم )
ادامه...
ما در این جا تذکر می دهیم به چیزی که امید است برای این مرض قلبی مؤثر افتد در این مقام و مقامات دیگر. و آن چیزی است که مطابق برهان و مکاشفه و عیان و اخبار معصومین و کتاب خداست، و عقل شما هم تصدیق دارد. و آن این است که خدای تبارک و تعالی به واسطه احاطه قدرتش در جمیع موجودات و بسط سلطنتش در تمام کائنات و احاطه قیومیش به کافه ممکنات، تمام قلوب بندگان در تحت تصرف او و به ید قدرت و در قبضه سلطنت اوست، و کس دیگر را در قلوب بندگان بدون اذن قیومی و اجازه تکوینی او تصرفی نیست و نخواهد بود، خود صاحبان قلب نیز بی اذن و تصرف حق تعالی تصرف در قلوب خود ندارند - و بدین معنی اشارة و کنایة و صراحة در قرآن و اخبار اهل بیت، علیهم السلام، اخبار شده است.

پس خدای تبارک و تعالی صاحب قلب و متصرف در اوست، و شما که یک بنده ضعیف عاجز هستید نمی توانید تصرف در قلوب کنید بی تصرف حق، بلکه اراده او قاهر است بر اراده شما و همه موجودات، پس ریا و سالوس شما اگر برای جلب قلوب عباد است و جانب دلها نگاه داشتن و منزلت و قدر در قلوب پیدا کردن و اشتهار به خوبی یافتن است، این از تصرف شما به کلی خارج و در تحت تصرف حق است. خداوند قلوب و صاحب دلها که هر کس می خواهد قلوب را متوجه می فرماید. بلکه ممکن است شما نتیجه به عکس بگیرید. دیدیم و شنیدیم اشخاص سالوس دورو که قلوب آنها پاک نبود آخر کار رسوا شدند و آنچه می خواستند نتیجه بگیرند به عکس اتفاق  افتاد.

پس ای عزیز، نام نیک را از خداوند بخواه. قلوب مردم را از صاحب قلب خواهش کن با تو باشد. تو کار را برای خدا بکن، خداوند علاوه بر کرامتهای اخروی و نعمتهای آن عالم در همین عالم هم به تو کرامتها می کند، تو را محبوب می نماید، موقعیت تو را در قلوب زیاد می کند، تو را در دو نیا سربلند می فرماید. ولی اگر بتوانی با مجاهده و زحمت قلب خود را از این حب هم بکلی خالص نما، باطن را صفا ده تا عمل از این جهت خالص شود و قلب متوجه حق گردد، روح بی آلایش شود، کدورت نفس برطرف گردد.

حب و بغض مردم ضعیف، شهرت و اسم نزد بندگان ناچیز، چه فایده دارد. فرضاً فایده داشته باشد، یک فایده ناچیز جزئی چند روزه است. ممکن است این حب عاقبت کار انسان را به ریا برساند و خدای نخواسته آدم را مشرک و منافق و کافر کند، اگر در این عالم رسوا نشود، در آن عالم در محضر عدل ربوبی پیش بندگان صالح خدا و انبیاء عظام او و ملائکه مقربین رسوا شود، سرافکنده گردد، بیچاره شود. رسوایی آن روز را نمی دانی چه رسوایی است. سرشکسته در آن محضر را خدا می داند چه ظلمتها دنبال دارد. آن روز است که به فرموده حق تعالی کافر می گوید: ای کاش خاک بودم  و دیگر فایده ندارد.

ای بیچاره، تو بواسطه یک محبت جزئی، یک شهرت بی فایده پیش بندگان، از آن کرامتها گذشتی، رضای خدای را از دست دادی، خود را مورد غضب خدای تعالی نمودی. اعمالی را که باید به آنها دار کرامت تهیه کنی، زندگانی ابدی و فرحناکی همیشگی فراهم کنی و به واسطه آنها در اعلی علیین بهشت قرار گیری، مبدل کردی به ظلمات شرک و نفاق، و برای خود حسرت و ندامت و عذابهای شدید تهیه نمودی، و خود را سجینی نمودی، چنانچه در حدیث شریف کافی می فرماید حضرت امام صادق، علیه السلام، که پیغمبر فرمود که همانا فرشته بالا می برد کار بنده را با فرحناکی. پس چون کارهای نیکوی او را بالا برد، خدای عزوجل می فرماید: قرار بدهید این اعمال را در سجین. همانا این شخص در این اعمال فقط مرا نخواسته است.
منبع :امام خمینی چهل حدیث
ادامه دارد...
#اخلاص

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل پانزدهم :اخلاص
(قسمت هفتم )

ادامه...
بـسـیـار اتـفـاق افـتـد کـه شـخـص ریـاکـار خـودش هــم مـلتـفــت نـیــسـت کــه ریــا در اعـمـال او رخـنـه کـرده و اعـمـالش ریـایى و ناچیز است ، زیرا کـه مکایـد شـیطان و نفـس بـه قـدرى دقـیـق و بـاریـک اسـت و صراط انسانیت به طورى نازک و تاریـک اسـت کـه تـا انـسان مـوشـکـافـى کـامـل نکند نمى فهمد چه کاره است . انسان چون مفطور به حب نفس است ، لهذا پـرده خودخواهى معایب او را بر خود او مى پوشاند.

مـثـلا تحصیل علم دیانت ، که از مهمات اطاعات و عبادات است ، انسان گاهى مبتلا مى شـود در
این عبادت بزرگ به ریا، در صورتى که خودش هم ملتفت نیست ، به واسطه همان حجاب غـلیـظ حـب نـفـس . انـسـان مـیـل دارد در مـحـضـر عـلمـا و رؤ سـا و فـضـلا مـطـلب مـهـمــى را حل کند به طورى که کسى دیگر حل نکرده باشد، و خود او متفرد باشـد بـه فهـم آن ، و هـر چـه
مطلب را بهتر بیان کند و جلب نظر اهل مجلس را بنماید بیـشتر مبـتهج اسـت ، و هـر کـس بـا او طـرف شـود مـیـل دارد بـر او غـلبـه کـنـد و او را در بـیـن جـمـعـیـت خـجـل و سـرافـکـندهکند، و حرف خود را، حق یا باطل ، به حلق خصم فرو ببرد، و بعد از غـلبـه یـک نـحـو تــدلل و فـضـل فـروشـى در خـود ادراک مى کند، اگر یکى از رؤ سا هم تـصـدیـق آن کـنـد نـور عــلى نـور مـى شـود. بـیـچـاره غافل از آنکه اینجا در نظر علما و فضلا موقعیت پیدا کرده ، ولى از نظر خداى آنها و مالک المـلوک هـمـه عـالم افـتـاد، و این عمـل را بـه امـر حـق تعـالى وارد سـجین کردند. در ضمن ، این عـمـل ریـایـى مـخـلوط بـه چـنـدیـن مـعـصـیـت دیـگـر هـم بـود، مثل رسوا کردن و خوار نمودن مؤ من ، اذیت کردن برادر ایمانى ، گاهى جسارت کردن و هتک کــردن
از مـؤ مـن ، کـه هـر یـک از آنـهـا از مـوبـقــات و بــراى جـهـنـمــى کــردن انــسـان خــود مستقل اند. 
اگـر نـفـس . بـاز دام کـیـد خـود را بـیـفـکند و به تو بگوید که مقصود من معلـوم شـدن حکـم شـرعـى اسـت و اظـهـار کـلمـه حـق اســت ، کــه از افــضـل طـاعــات اســت ، نــه اظهـار فضیلت و خـودنـمـایى ، در باطن خود از او استفسار کن کـه اگـر ایـن حکـم شـرعى را رفیـق و
همدرجه من مـى گـفـت و او حـل ایـن مـعـضـله را مـى کـرد و شما در آن محضر مغلوب شده بودید، آیا به حال شما فرقى نمى کرد؟! اگر چنین است ، تو در این دعوى صادق هستى . 
اگـر باز از کید و مکرش دست نکشد و بگوید اظهار حق چون فـضیلت دارد و ثـواب پـیش حـق دارد، من مى خواهم به این فضیلت نایل گردم و دار ثواب االله را تعمیر کنم ، به او بگو اگـر فـرض شـود کـه عین آن فضیلت را خداوند به شما عنایت کند در صورت مغلوبیت و تـصـدیـق حــق ،
آیـا بـاز طـالب غـلبه هستى ؟ پس ، اگر رجوع به باطن ذات خود کردید دیـدیـد بـاز مـایـل بــه غـلبـه هـسـتـیـد و اشـتـهـار پـیـش عـلمـا بـه عـلم و فضل و این بحـث علمـى بـراى حـصول منزلت بود در قلوب آنها، پس شما بدانید که در این بـحـث عـلمـى ، کـه از افـضـل طـاعــات و عـبـادات اسـت ، مـرائى هـسـتـیـد، و ایـن عـمـل شـمـا، بـه حـسـب روایـت شـریـف کافى ،
در سجین است و شما مشرک به خدا هستید. این عمل براى حـب جـاه و شـرف اسـت .
چهل حدیث امام خمینی ره
ادامه دارد...

#اخلاص

@sserfan
 اخلاص
شیطان و عابد

در بنى اسرائیل عابدى بود به او گفتند: در فلان مكان درختى است كه قومى آن را مى پرستند. خشمناك شد و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را قطع كند. ابلیس به صورت پیر مردى در راه وى آمد و گفت : كجا مى روى ؟
عابد گفت : مى روم تا درخت مورد پرستش مردم را قطع كنم ، تا مردم خداى را نه درخت را بپرستند.
ابلیس گفت : دست بدار تا سخنى باز گویم . گفت : بگو، گفت : خداى را رسولانى است اگر قطع این درخت لازم بود خداى آنان را مى فرستاد. عابد گفت : ناچار باید این كار انجام دهم .
ابلیس گفت : نگذارم و با وى گلاویز شد، عابد وى را بر زمین زد. ابلیس ‍ گفت : مرا رها كن تا سخن دیگرى برایت گویم ، و آن این است كه تو مردى مستمند هستى اگر ترا مالى باشد كه بكارگیرى و بر عابدان انفاق كنى بهتر از قطع آن درخت است .
دست از این درخت بردار تا هر روز دو دینار در زیر بالش تو گذارم .
عابد گفت : راست مى گویى ، یك دینار صدقه مى دهم و یك دینار بكار برم بهتر از این است كه قطع درخت كنم ؛ مرا به این كار امر نكرده اند و من پیامبر صلى الله علیه و آله نیستم كه غم بیهوده خورم ؛ و دست از شیطان برداشت .
دو روز در زیر بستر خود دو دینار دید و خرج مى نمود، ولى روز سوم چیزى ندید و ناراحت شد و تبر برگرفت كه قطع درخت كند.
شیطان در راهش آمد و گفت : به كجا مى روى ؟ گفت : مى روم قطع درخت كنم ، گفت : هرگز نتوانى و با عابد گلاویز شد و عابد را روى زمین انداخت و گفت : بازگرد و گرنه سرت را از تن جدا كنم .
گفت : مرا رها كن تا بروم ؛ لكن بگو چرا آن دفعه من نیرومندتر بودم ؟
ابلیس گفت : تو براى خدا و با اخلاص قصد قطع درخت را داشتى لذا خدا مرا مسخر تو كرد و این بار براى خود و دینار خشمگین شدى ، و من بر تو مسلط شدم .
#اخلاص
@sserfan
عارف كسي بود كه به شب اي خدا كند
با سوز سينه خسته دلان را دعا كند

پيچد سر از عنايت سلطان به كبر و ناز
در كوي فقر قامت خدمت دو تا كند

بر پاي شاه اگر سر ذلت نهاده است
با شرم توبه سجده ي حق را قضا كند

#شعر_سهیلی

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل پانزدهم :اخلاص
(قسمت هشتم )

ادامه...
امام صادق ، علیه السلام  فرمود : سه نشانه اسـت بـراى ریاکار: بهجت و نشاط دارد وقتى که ببیند مردم را، و کسالت پیـدا مـى کنـد وقتـى تنهـا اسـت ، و دوست دارد که ثنا کرده شود در جمیع امورش . 
چـون ایـن سـیـئه خـبـیثه گاهى چنان مخفى است که انسان خودش بیخبر است از آن ـ در بـاطن
اهـل ریـا اسـت و گـمـان مى کند عملش خالص است ـ لهذا براى آن علامت ذکر فرموده اند کـه انسان به واسطه آن علامت اطلاع بر نفس  خود پیدا کند و در صدد معالجه برآید. 
  انسان وقتی تنهاست مایل به عبادت نیست اگر با زحمت یا از روی عادت هم عبادتی بکند ،آن را با حال نمی کند ولی وقتی در مساجد و مجامع حاضر شد  ،آن را از روی نشاط انجام می دهد
بدبخت در باطن ذات خود  میل دارد عمل خود را به مردم ارائه دهـد و خـود غفلـت از آن دارد. بـلکـه مـعـصـیـت را بـه صـورت عـبـادت جـلوه مـى دهـد و خـودنـمـائى را بـه شـکـل ترویج  مذهب در مى آورد. با اینکه انجام  به مستحبات در خلوات مستحب است ، چرا نفـس مایـل است در علن همیشه به جا آورد؟ گریه از خوف در مجامع عمومى از روى نـشاط و بهجـت مــى کند، ولى در خلوات هر چه خود را فشار مى دهد چشمش تر نمى شود! خوف خـدا چـه شـد درمـجـامـع پـیـدا مـى شود؟

در شبهاى قدر. آه و ناله و سوز و گـداز در بـین چنـد هـزار جمعیـت دارد، صـد رکـعـت نـمـاز و جـوشـن کبیر و صغیر و چند جزو قرآن مجید را مى خواند، خم بـه ابرویش نمى آید، خستگى احساس نمى کند، ولى ده رکعت نمـاز در خلـوت اگـر بکنـد، کمـرش خسته شده حالش وفا نمى کند. اگر انسان کارهایش محض رضاى خدا یا براى جلب رحمـت یــا
بـراى خـوف از جـهـنـم و شـوق بـه بـهـشـت اسـت ، چـرا مـیـل دارد هـر کـارى مـى کـنــد مـردم مـداحـى او را بکنند؟ گوشش به زبان مردم و دلش پیش آنـهـاسـت که ببیند کى از او مدح مى کند، حاجى آقا چه آدم صحیح درستى اسـت ! در معـاملات کــذا و کـذاســت ! اگــر خــدا مـنـظـور اسـت ایـن حـب مـفرط چیست ؟ اگر بهشت و جهـنم تـو را بـه عـمــل وادار کــرده اسـت ، ایـن حـب چـه مـى گـوید؟ ملتفت باش که این حب از همان شجره خبیثه ریـاســت ، و تـا مـى تـوانـى در صـدد اصـلاح بـرآیـد و خـود را اگـر مـمـکـن اسـت از امثال این محبت هـا خالص کن .
چهل حدیث امام ره

#اخلاص

@sserfan
راه پیدا کردن حقیقت ، در سکوت نشستن و به درون نگریستن :

حقيقت چيزي نيست كه بتوان به آن دست يافت. حقيقت از پيش درون ماست. ما خود حقيقت هستيم- جست و جوگر همان جست و جو شونده است. اما ما همچنان در اينجا و آنجا به دنبال حقيقت مي گرديم. هيچگاه حقيقت را در هيچ جايي نخواهيم يافت. يگانه راه يافتن حقيقت دست برداشتن از جست و جوي آن در بيرون است و تنها راه پيدا كردن حقيقت در سكوت نشستن و به درون نگريستن است. مساله انجام دادن كاري مطرح نيست، مساله، انجام ندادن هيچ كاري است. همين كه در حالت سكون قرار گيري و آرامش كامل يابي، حقيقت رخ مي نماياند. حقيقت هميشه در آنجا درون تو بوده است اما تو هيچگاه در آنجا نبوده اي. زماني با حقيقت رو در رو مي شوي كه تو نيز در درونت باشي.

#مراقبه
#سکوت
#ذهن

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل پانزدهم :اخلاص
(قسمت نهم )

ادامه...

صور و اشکال مختلف ریاء :
1- مقصود عبادت كننده از عمل عبودى، فقط اغراض ديگر باشد و هيچگونه قصد تقرب به خداى متعال نداشته باشد. فقط مى‏خواهد او را چنين و چنان بدانند تا به مقصد دنيوى به انحاء مختلف نايل گردد. اين، بزرگترين و شديدترين صورت «رياء» است. پيداست كه نه تنها عبادت او عبادت نيست، و نه تنها عمل بظاهر عبادت او باطل است، و نيز، نه تنها امر خداى متعال راامتثال نكرده و از عهده تكليف بر نيامده، بلكه، گناه يا گناهان بزرگ ديگرى هم مرتكب شده و عقوباتى را براى خود اكتساب نموده است ،و وضع او بدتر از وضع كسى است كه همان عبادت را بطور كلى ترك بكند. زيرا او علاوه بر اينكه عبادتى انجام نداده، استهزاء به حق نموده و به مردم نيز تلبيس كرده است، و هر يك به جاى خود، مخصوصاً اولى از گناهان بزرگ و هلاكت آور است.

2- اصل مقصود، و مقصود اصلى او از عمل عبودى اغراض ديگر، يعنى اغراض نفسانى و دنيوى بوده و منظور اولى وى اين باشد كه اين و آن ببينند و مطلع شوند تا او از اين طريق كه او را اهل دين و عبادت به حساب بياوردند به اهداف دنيوى خود به اشكال مختلف نايل گردد، و در ضمن و بطور فرعى قصد تقرب و قصد امتثال امر خدا هم داشته باشد، بنحوى كه اگر كسى نبيند و در مسير اهداف دنيوى او قرار نگيرد، عبادت را انجام نخواهد داد، و مجرد امتثال امر حق به تنهايى او را وادار به آن عمل عبودى نخواهد كرد، و به بيان ديگر،
اگر رياء در بين نباشد، آن داعى الهى در وجود او نيست كه فقط براى خدا قيام به آن عمل عبودى بكند اين صورت نيز به همان صورت اول نزديك است و از جهت بطلان عمل و مسائل ديگر شبيه آن است.

3- مقصود او هم امتثال امر حق و تقرب به او باشد، هم نيل به اغراض ديگر از قبيل اطلاع اين و آن، و مدح و تعريف آنان، و كسب منزلت نزد آنان، و جاه و شهرت و مقام، و اهداف نفسانى و دنيوى كه از طريق همين اطلاع مردم و مدح و تعريف آنان، و از طريق جلب قلوب آنان به آنها مى‏رسد. يعنى هر دو جنبه، هم جهت رياء، هم جهت امتثال و تقرب، با هم مساوى باشند و هيچ كدام بر ديگرى رجحان نداشته باشد، بنحوى كه اگر كسى نمى‏ديد و اغراض ديگر حاصل نمى‏شد و در مسير اهداف نفسانى دنيو او قرار نمى‏گرفت، داعى طاعت از حق و امتثال امر، و داعى تقرب به حق به تنهايى او را وادار به عبادت نمى‏كرد و آنرا انجام نمى‏داد. و نيز، اگر مسئله امتثال امر و تقرب به حق در ميان نبود، فقط براى نشان دادن به اين و آن و براى اغراض نفسانى و اهداف دنيوى اقدام به عبادت نمى‏نمود و اين جهات نيز به تنهايى او را وادار به عبادت نمى‏كرد.
اين صورت از رياء نيز اگر چه با دو صورت قبلى فرق مى‏كند، ليكن در اينكه موجب بطلان عبادت و فساد عمل مى‏باشد، و در اينكه چنين عبادتى به سوى حضرت پروردگار صعود نمى‏كند و چنين كسى از عهده تكليف بر نمى‏آيد و امر خدا را امتثال نكرده و تقربى نداشته است، هيچگونه شبهه‏اى نيست.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «يقول الله تعالى: من عمل لى عملا أشرك فيه غيرى فهوله كله، و أنامنه برئ، و أنا أغنى الاغنياء عن الشرك» (جامع السعادات، ج 2، ص 370) يعنى «خداى تعالى مى‏فرمايد: هر كس عملى را براى من انجام دهد كه در آن غير من را شريك بگرداند، همه آن عمل مخصوص همان غير خواهد بود و من از چنين عملى بيزارم، و من از شرك از همه غنى‏تر هستم».
شبيه همين مضمون از امام صادق سلام الله نيز در اصول كافى در باب رياء نقل شده است.
و نيز از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود: «لا يقبل الله تعالى عملا فيه مثقال ذرة من رياء»(جامع السعادات، ج 2، ص 370). يعنى «خداى تعالى قبول نمى‏كند عملى را كه در آن به اندازه ذره‏اى رياء باشد».
كما اينكه از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «ان ادنى الرياء شرك»(جامع السعادات، ج 2، ص 370) يعنى «كمترين رياء، شرك است».
ادامه دارد...

#اخلاص
#ریا

@sserfan
مرحوم شاه آبادی :
برای دنیایتان هم که شده ،سحر ها بیدار شوید،چون بیداری سحر ،وسعت رزق، زیبایی چهره ،وخوش اخلاقی می آورد.
#سحرخیزی
@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل پانزدهم :اخلاص
(قسمت دهم )

صور و اشکال مختلف ریاء :
ادامه...
4- مقصود اصلى او از عمل عبودى همان امتثال امر حق و تقرب به او باشد، بنحوى كه او به هر صورت آن عمل عبودى را انجام خواهد داد، چه كسى بداند و مطلع بشود، و چه كسى نداند و مطلع نگردد، چه در معرض ديد اين و آن باشد، و چه نباشد. ليكن به لحاظ اينكه گرفتار نفس و هواهاى نفسانى است، از اطلاع يافتن اين و آن به نشاط خاصى برخوردار مى‏گردد و با حال و ذوق مخصوصى عمل عبودى را انجام مى‏دهد، و اما به وقت تنهايى و آنجا كه كسى يا كسانى حاضر و ناظر نيستند، آن نشاط و آن حال و هوا را ندارد و بى نشاط و بى حال و بى ذوق است، و عبادت را با كسالت انجام مى‏دهد.
اين هم صورتى از صور گوناگون «رياء» است. در اين مورد از جهت بطلان عبادت و فساد عمل و يا عدم بطلان اصل آن، ما هيچگونه نظرى نمى‏دهيم و لازم است هر كسى به استنباط خود از ادله شرعى عامل باشد در صورتى كه از اهل استنباط و اجتهاد باشد، والا به فتواى مرجع تقليد خود عمل نماید.البته در صور قبلی نظر فقها شیعه همان است که گفتیم و در اینکه این هم صورتی از ریاء است شکی نیست.

اين صورت از رياء براى بسيارى از صاحبان ايمان مورد ابتلاء مى‏باشد و نجات يافتن و پاك شدن از آن احتياج به مجاهدت دارد. جهت آن هم عبارت از اين است كه اكثر صاحبان ايمان اگر اغراض ديگر نفسانى و دنيوى را هم در عبادات خود دخالت ندهند و فقط براى امتثال امر حق و تقرب به او كارهاى عبودى خود را انجام بدهند، به لحاظ اينكه گرفتار حب مدح وحب جاه هستند، و خلاص شدن از اين رذيله هم بسيار سخت است چون در هر فرصتى به نوعى به ظهور مى‏رسد، طبعاً در مقام عبادت هم از شراين رذيله مصون نمى‏مانند، و به اقتضاى همين رذيله اگر چه بسيار دقيق هم باشد و احياناً خود نيز متوجه نشوند، براى جلب توجه نظر اين و آن، و براى اينكه نزد مؤمنين محبوب و ممدوح گردند و منزلتى نزد آنان پيدا كنند، آنجا كه كسى يا كسانى حاضر هستند و مى‏بينند، اعمال عبودى خود را با نشاط و حال خاصى بجا مى‏آورند، وليكن در تنهايى آن نشاط و حال را ندارند.
پيداست كه اين نشاط، اگر چه خود انسان بر اثر مكر نفس نفهمد، نشاط برخاسته از انجذاب به سوى حضرت مقصود نيست، زيرا اگر آن بود نه تنها در همه وقت مى‏بود، بلكه در خلوت و تنهايى بيشتر وكاملتر هم مى‏شد. اين نشاط در حقيقت، نشاط برخاسته از نفس و هواى نفس است. و همچنين اين حال و ذوق، اگر چه خود انسان نداند، حال و ذوق نشأت گرفته از انقطاع الى الله نيست، بلكه، نشأت گرفته از نفس، و در اصل، حال و ذوق نفس است، مانند همه حالها و ذوقها كه نفس انسان نسبت به خواسته‏هاى خود دارد.
ادامه دارد...

#اخلاص
#ریاء

@sserfan
2024/09/29 09:26:21
Back to Top
HTML Embed Code: