Telegram Web Link
📄 #محیط_اطراف بیش از آنچه تصور می‌کنیم بر #واکنش‌های_ذهنی ما اثر می‌گذارد

میزان سخاوت آدم ها ربط دارد به خیابانی که دارند در آن قدم می‌زنند

چند محقق دانشگاه کارولینای جنوبی هنگام مطالعۀ رفتار آدم‌ها در یک مرکز خرید متوجه نکتۀ عجیبی شدند: میزان احتمال کمک مالی به دیگران، در میان کسانی که از پله‌برقی بالا می‌رفتند، دو برابر کسانی بود که از پله‌برقی پایین می‌آمدند. آن‌ها نتیجه گرفتند صعود نوعی حس سخاوت و مناعت‌طبع به آدم‌ها می‌دهد، هرچند به‌صورت ناخودآگاه. این تنها یک مثال است از تأثیرات شگفت‌آوری که تجربه‌های محیطی بر رفتارهای اجتماعی ما می‌گذارد.

💢نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
B2n.ir/z65736

📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
💢جدول کامل حقوق و مزایای کارگران در سال ۱۴۰۳

📍به کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
بپیوندید
@sociology_economic_development
📄 #مراسم_نوروزی و #تغییرات_اجتماعی

سعید مدنی


در شرایط کنونی جامعه ایران هر مناسبت، جشن یا رسمی که تظاهر هویت ایرانی باشد باید تقویت و ترویج شود زیرا ارتقا‌ی هویت ملی و تعمیق آن یکی از مولفه‌های مهم خروج جامعه ایران از بحران‌های کنونی است. در حال حاضر بزرگ‌ترین سرمایه‌ای که می‌تواند انسجام جامعه ایران را حفظ کند و به آن انگیزه کافی بدهد تا وضعیت بحرانی موجود را پشت سر بگذارد و زمینه و انگیزه لازم برای یک مشارکت همگانی ایجاد کند همین هویت ملی است.

آداب و رسومی مثل نوروز، چهارشنبه‌سوری و سایر اعیاد و مناسبت‌ها مثل مهرگان که با هویت ملی ارتباط دارد، می‌تواند به تقویت روح و انسجام ملی کمک کند و این تفرق و تعارضات، شکاف‌ها و کش‌مکش‌هایی که تقریبا تمامی ابعاد جامعه ایران را گرفته تا حدی ترمیم کند و از متلاشی شدن جامعه ایران جلوگیری کند.

مدرنیته تقریبا تمامی ابعاد زندگی جامعه ایرانی را تحت تاثیر قرار داده و نوروز و سایر اعیاد و رسومات و رفتارهای ایرانیان را هم طبیعتا متاثر کرده است. این تغییرات اجتناب‌ناپذیر است و نمی توان در همان ظواهر و تظاهرات زندگی سنتی ماند و تحت تاثیر تحولات ناشی از مدرنیته قرار نگرفت. این مسئله به خودی خود نباید امر منفی‌ای قلمداد شود و باید به عنوان یک واقعیت آن را بپذیریم.

با وجود تاثیر پذیری رسوم ملی از مدرنیته روح و متن آیین‌هایی مثل نوروز همچنان کارکردهای خودشان را دارند.

سیاست‌های غلط در دهه‌های گذشته تلاش داشته یکی از دوبعد ملی و مذهبی جامعه ایران را به نفع دیگری حذف یا تضعیف کند که موفق هم نبوده و به همین خاطر هم می‌بینیم که وقتی در گذشته جریاناتی اصرار داشتند نوروز را به عنوان رسمی به جا مانده از ایران باستان در مقابل اعیاد مذهبی کم‌رنگ‌ کنند، کمترین موفقیتی حتی در میان اقشار مذهبی به دست نیاوردند. این نشان می‌دهد که جامعه ایران در مقابل چنین گرایشاتی مقاومت مدنی میکند. 

هنوز به میزان کافی توصیه‌هایی مثل نخریدن ماهی قرمز و استفاده نکردن از حبوبات برای کاشت سبزه سفره هفت‌سین چندان مورد توجه قرار نگرفته است. منتها واقعیت این است که این مسئله ناشی از کم‌کاری فعالان محیط‌زیست و کسانی است که باید در این زمنیه آموزش دهند، کار ترویجی کنند و به نوعی جامعه را با روش‌های مناسبت‌تر برگزاری آیین‌های نوروز آشنا کنند. برای به نتیجه رسیدن این تلاش ها باید الگوهای جایگزین ارائه کرد. حذف سبزه یا ماهی از سفره هفت‌سین معمولا با مقاومت مواجه می‌شود. آنچه کمک می‌کند ارائه مدل‌ها و الگوهای بدیلی است.

همه ابعاد زندگی جامعه ایران درگیر مناسبات فعلی شده است . هیچ چیزی در خلاء رخ نمی‌دهد و آداب و رسوم نوروز هم در بستر اجتماعی امروز باید مورد توجه قرار گیرند که کالایی‌شدن بخش و سهم قابل توجهی از فرهنگ و زندگی را تحت تاثیر قرار داده است. اگر کسی با کالایی‌شدن مشکل دارد باید سیاست‌های لیبرال و نئولیبرالی را نقد کند که دراقتصاد، فرهنگ و اجتماع ترویج و تشویق می‌شود. کالایی‌شدن بخشی از رفتارها و مناسک نوروز تحت تاثیر سیاست‌های نئولیبرالی است که متاسفانه در اقتصاد ایران ساری و جاری است.

اینکه مناسک و آدابی آن هم در سطح ملی و مرتبط با هویت ملی مورد سوء‌استفاده قرار می‌گیرد طبیعتا جای نقد و ارزیابی مجدد و روشن کردن موارد سوء‌ استفاده را دارد. درست همان‌طور که در مناسک مذهبی مثلا ایام تاسوعا و عاشورا خشونت ترویج یا شکاف‌های مذهبی و حتی قومی فعال می شود. درواقع از این مناسک و روحیات ملی و مذهبی سوء‌استفاده‌ می‌شود. درحالیکه تاکید بر مناسک ملی و مذهبی باید مبنایی برای انسجام هویت ملی شود. 

تمایل دولت‌ها و کلا نظام سیاسی به مداخله در تمامی جوانب زندگی جامعه پس از انقلاب آثار به شدت منفی بر زندگی و رفتار ایرانیان گذاشته است. در گذشته ساز و کارهای اجتماعی و نظارت جمعی رفتارها را متعادل می‌کرد.شبکه‌ای از ارتباطات وجود داشت که نوعی از کنترل جمعی و همگانی را محقق می‌کرد. دولت و نظام این شبکه روابط را از بین برده و خواست خودش جای آن بشیند. سال به سال نشان داده شده که جامعه مدنی مرجعیتی برای دولت و نظام در رسوم و مناسک ملی قائل نیست. یعنی جامعه مدنی اساسا از ورود نظام سیاسی به این مسائل ناراضی است و به هیچ‌وجه این هژمونی را قبول ندارد و نمی‌پذیرد. به همین دلیل هم مداخلات نظام سیاسی در این امور فقط تبعات و آثار منفی داشته است.....

📍به کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
بپیوندید
@sociology_economic_development
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #سود چیست و چرا برای همه بسیار مهم است؟

🔹آیا سود، چیز بدی است؟ آیا بدون وجود سود، جهان به جایی بهتر برای زندگی تبدیل می‌شود؟ یا برعکس، سود مشوق فعالیت‌هایی است که سبب شده زندگی بشر آسان‌تر و بهتر شود؟

🔹 والتر ویلیامز اقتصاددان  درباره جنبه‌های مختلف سود و اثرات آن توضیحاتی ارائه می‌کند.

📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #معمار_توسعه_سنگاپور چگونه می‌انديشيد؟‌

لی کوان‌یو نخست‌وزیرِ فقید و معمار توسعۀ پایدار سنگاپور، ۳دهه (از ۱۹۵۹ تا ۱۹۹۰) بر این کشور حکومت کرد و توانست سنگاپور را از جزیره‌ای متروک و بی‌حاصل به یکی از مهم‌ترین قطب‌های اقتصادی دنیا و کشوری تراز اوّل مبدل سازد.

او به‌نحوی معجزه‌آسا برمبنای ارزش‌های ملی و اصول آسیایی، با تکیه بر فرهنگ و سنت‌های شرقی، با تأکید بر مشارکت نخبگان و شایسته‌سالاری، با بهره‌گیری از سیاستِ درهای باز و البته با مشتی آهنین و به سیاقی منحصربه‌فرد پرچم‌دارِ توسعه سنگاپور شد.
کوان‌یو صلح مشروط با همسایگان را بنا نهاد و اصلاحات اجتماعیِ مؤثر و گسترده‌ای به راه انداخت. او نظریات قابل‌تأملی در باب قانون، نظم، برابری، رقابت‌گری، دانش تاریخی، واقعیت‌گرایی، عدالت، توسعۀ دموکراسی، رشد تکنولوژی، آزادی بیان، نظرسنجی‌های سیاسی و ... دارد. در این نوشتار، با پاره‌ای از اندیشه‌های او آشنا خواهیم شد.

⭕️مهم‌ترین دیدگاه‌های لی کوان‌یو:

۱. برای هم‌ترازی با ابرقدرت‌ها به تبادل‌نظر و بیان آزادانۀ عقاید نیازمندیم. تولید ناخالص داخلیِ چین لاجرم به سطحی از رشد می‌رسد که با تولید ناخالص آمریکا برابری می‌کند، اما به‌لحاظ رشد خلاقیت هرگز به پای این کشور نخواهد رسید زیرا فرهنگ سنتی اجازۀ تبادل نظر آزادانه، رشد خلاقیت و رقابت ایده‌ها را نخواهد داد.

۲. تکنولوژی نحوۀ عملکرد حاکمیت را تغییر خواهد داد. رشد تکنولوژی سرانجام سیستم حکومتی چین را منسوخ خواهد کرد. تا سال ۲۰۳۰، بالای هفتاد درصد از جمعیت ساکنِ شهرهای کوچک و بزرگ خواهند بود و به تلفن‌همراه، اینترنت، تلویزیون و ماهواره دسترسی خواهد داشت. این بدان معنی است که مردم قرار است آگاه شوند و می‌توانند خود را سازمان‌دهی کنند.

۳. سعی نکنید دموکراسی را در کشوری پیاده کنید که قبلاً بهره‌ای از آن نبرده است. نمی‌توانید استانداردها و فرهنگ دموکراسی را به کشورهایی تحمیل کنید که با این مفاهیم کاملاً بیگانه‌اند

۴. همیشه از داشتن و آموختنِ دستاوردهای بشری و یافته‌های جدید جهانی استقبال کنید. امپراتوری‌های موفق در طول تاریخ آن‌هایی بوده‌اند که قادر به تحمل و گردآوریِ مردم از نژادها، زبان‌ها، مذاهب و فرهنگ‌های متفاوت بوده‌اند.

۵. واقع‌بین باشید. به نتایج اقدامات توجه کنید و دست از وعده و وعید بردارید. برای کسب دموکراسیِ واقعی چاره‌ای ندارید جزاین‌که به صداهای بیشتری مجال حضور بدهید.

۶. دولت‌ها نباید راهکارهای ساده‌ای برای برون‌رفت از مشکلات داشته باشند. دولت‌های آمریکا و اروپا بر این باور بودند که می‌توانند تا ابد از فقرا و نیازمندان، بیوه‌ها، یتیمان، سالمندان و بی‌خانمان‌ها، اقلیت‌های محروم و مادران سرپرست خانوار حمایت کنند. جامعه‌شناسان این مناطق این نظریه را بیان کرده‌اند که سختی و شکست ارتباطی به شخصیت افراد ندارد و تابعی از نقص در سیستم اقتصادی است.

۷. به استانداردهای زیستی و بهبود آن‌ها توجه کنید. استانداردهای زندگی به عوامل اساسی بستگی دارند: اولین عامل، منابع است که به میزان جمعیت وابسته است. دومین عامل توان تکنولوژیکی و استانداردهای توسعۀ صنعتی است و استانداردهای تعلیم‌و‌تربیت و نهایتا فرهنگ، انضباط و انگیزۀ نیروی کار است.

۸. مهم‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین عاملِ رقابت‌پذیری ملی، کیفیت منابع نیروی انسانی کشور است. نوآوری، کارآفرینی، روحیۀ کار تیمی و اخلاق حرفه‌ای سبب می‌شوند که انگیزه‌های لازم برای رقابت‌پذیری در افراد ایجاد شود. نوآوری به خلق محصولات و فرایندهای جدید منجر می‌شود.

۹. فرهنگ و جایگاه تاریخی‌تان را دریابید. جمعیت هر کشور تنها امتیاز و عامل توفیقش نیست اراده، انسجام، پایداری، نظم و انضباط ملی و کیفیت عمل رهبران است که جایگاه هر ملت را در تاریخ مشخص می‌کند.

۱۰. فقط ضعیف‌ترین رهبران درپی نتایج نظرسنجی و تبلیغات سیاسی‌اند. هرگز نگران نظرسنجی‌ها و میزان محبوبیت خود نبوده‌ام. رهبری که در پی این جور چیزهاست، شخصیت ضعیفی دارد و از کار اصلی خود غافل است.

۱۱. بشر به‌نحوی بنیادین ستیزه‌جو است و رقابتی عمل می‌کند. انسان‌ها از بدو تولد با یکدیگر برابر نیستند. ما به‌شدت نابرابر و رقابت‌جو خلق شده‌ایم. سیستم‌هایی مثل کمونیسم شوروی و چین شکست خوردند زیرا سعی کردند منافع افراد را یک‌دست کنند. در این شرایط هیچ‌کس به میزان لازم سخت‌کوش نخواهد بود اما همه می‌خواهند به اندازۀ دیگری به دست آورند.

۱۲. از ارزش تاریخ و اهمیت روندهای تاریخی غافل نشوید. اگر تاریخ را نخوانده باشید، نگاهتان به زندگی محدود خواهد بود. دانش تاریخی این حسن را دارد که به ما یاد می‌دهد مبسوط و وسیع بیندیشیم./

برگرفته از صفحه تفکر استراتژیک


📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
‍ ‍📄 #سبزه_گره‌زدن به یاد #پیوند_مهری_مهریانی
 
شاهین سپنتا

🌱 سبزه گره‌زدن یکی از آیین‌های سیزده‌به‌در و به معنای گره‌زدن زندگی خود با طبیعت است با این آرمان که همیشه زندگی سبز داشته باشیم.
اما در پس این رفتار نمادین باوری زیبا و  کهن، بسیار متعالی و انسانی نهفته است.

دختران و پسران جوان در روز «سیزده‌به‌در» دو سبزه را با نیت پیوند با زوج مناسب یا مورد نظر خود به هم گره‌می‌زنند و این دو سبزه در حقیقت نماد «مهری و مهریانی» (نخستین زوج بشر) هستند.

🌱 در باور‌های کهنسال ایرانی، مهری و مهریانی (مشی و مشیانه) نخستین زوج بشر در زمین بودند که به صورت دو گیاه از نطفه کیومرث (نخستین انسان) رویدند و با پیچش و پیوند با هم از «گیاه‌پیکری» به «انسان‌پیکری» درآمدند، روان مینوی یافتند و نسل بشر در گیتی از آنان پاگرفت.

🌱 مهری و مهریانی (نخستین زوج آدمی) در باورهای ایرانی جایگاهی بس فراتر نسبت به باورهای سایر ملت‌ها دارند.

👈 جایگاه آن‌ها از این نظر بلندتر است که از خوردن میوه ممنوعه (سیب یا گندم) منع نشدند بلکه اهورامزدا به آنان کشت گندم، دامداری، خانه‌سازی، هنر، پیشه و هم‌آغوشی آموخت؛ از جایی همچون بهشت رانده نشدند، بلکه در زمین خاکی پدید آمدند تا با آموزه‌های اهورایی (اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک) زمین را بهشت سازند؛ یکی از دنده دیگری پدید نیامد (تحقیر جنسیتی در میان نبود) بلکه هر دو در کنار هم و با هم رویدند و بالیدند.

🌱 مهری و مهریانی، (در پیوند با هم گیاهی به نام مهرگیا یا مردم گیا هستند) بر روی زمین رویدند؛ این دو وظیفه دارند با یاری یکدیگر زمین را از وجود اهریمن پاک کنند، هر دو همسان (همانند) و همبالا (هم‌اندازه) هستند (تاکید بر اصل برابری زن و مرد از ابتدای خلقت) و تن آنها چنان به هم پیوند می‌خورد که شناخت یکی از دیگری به آسانی ممکن نیست (هیچ یک بر دیگری برتری جنسیتی ندارد)؛ زندگی مهری و مهریانی در زمین با اقرار به آفریدگاری اهورامزدا و نبرد با اهریمن (اندیشه بد، گفتار بد، کرداربد) آغاز می‌شود.

🌱 بر این پایه، در باورهای ایرانی داستان آفرینش آدمیان با بهار طبیعت در هم گره‌می‌‌خورد و همه ساله به هنگام نوروز و در روز تیر از ماه فروردین دختران و پسران جوان با گره زدن سبزه، به یاد «مهری و مهریانی» (نخستین زوج آدمیان) در اندیشه پیوند و خوشبختی هستند.

📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #رتبه_ایران و #کشورهای_منطقه در #شاخص_شادی ۲۰۲۴

در تازه‌ترین گزارش سالانه شادی در جهان، ایران در میان ۱۴۳ کشور در رتبه صدم قرار گرفته است. در همسایگی ایران، عراق در جایگاه ۹۲ و آذربایجان یک رتبه پایین‌تر در رتبه ۱۰۱ قرار گرفته است. کویت و امارات متحده عربی هم بالاتر از آمریکا (جایگاه ۲۳)، به ترتیب در جایگاه‌های ۱۳ و ۲۲ قرار گرفته‌اند

📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 چطور در حوالی سال ۲۰۰۰ معنای پدر و مادر بودن عوض شد؟

این مطلب نوشتۀ کلر کِین می باشد و میترا دانشور آن را ترجمه کرده است.

🔴 بچه بزرگ‌کردن هیچ‌وقت کار آسانی نبوده است، اما حالا که به تاریخ فرزندپروری نگاه می‌کنیم، می‌توانیم نقطۀ عطف مهمی را مشخص کنیم که معنای والدگری و فرزندپروری را به شکلی بنیادین تغییر داده است. شارون هیز، جامعه‌شناس آمریکایی، در کتابی به نام تضادهای فرهنگی مادری که در آستانۀ قرن جدید میلادی به انتشار رسید، از ظهور شکلِ جدیدی از پدر و مادری سخن گفت: «فرزندمحور، تحت راهنمایی متخصص، از نظر هیجانی جذاب، با کار فشرده و از نظر مالی پرهزینه».

🔴 هیز نام این نوع تربیت را «والدگری فشرده» گذاشت. در این نوع تربیت، از پدر و مادر انتظار می‌رود که شبانه‌روز در حال فرزندپرروی باشند و این کار را به اندازۀ شغلشان و چه بسا بیشتر از آن، جدی بگیرند.

🔴 طی دهه‌های گذشته، زمانی‌ که والدین در کنار فرزندانشان حضور دارند تغییر چندانی نکرده است، اما والدین امروزی بخش بیشتری از این زمان را به دخالت مستقیم اختصاص می‌دهند. زمان صرف‌شده برای فعالیت‌هایی مثل کتاب‌خواندن برای بچه‌ها، ساخت کاردستی، بردنشان به کلاس‌های آموزشی، شرکت در اجراها و بازی‌ها، و کمک در تکالیف مدرسه بیشتر از همه افزایش یافته است. در مقایسه با ۱ ساعت و ۴۵ دقیقه در سال ۱۹۷۵برای چنین کارهایی، امروز مادران آمریکایی نزدیک به ۵ ساعت در هفته وقت می‌گذارند و دائماً نگران‌اند که این زمان کافی نباشد.

🔴 این در حالی است که با سست‌تر شدن پیوندهای گستردۀ خانوادگی و از بین رفتن شبکه‌های همسایگی مادران خانه‌دار، در مجموع پدر و مادرها در تربیت فرزندانشان بسیار تنهاتر از نسل‌های قبلی هستند.

🔴 پرورش کودک در سال‌های اخیر، هر چه بیشتر به مسئولیتی «خصوصی» تبدیل شده است، نه وظیفه‌ای اجتماعی. بنابراین پدر و مادرها یا باید خودشان وقت و انرژی صرف کنند، یا اگر نمی‌توانند، باید آن‌قدر پول داشته باشند که مراقبت از کودکشان را «بخرند». این روند نشان می‌دهد که چرا سهمی از درآمد خانواده که به مراقبت و تربیت از کودکان اختصاص داده می‌شود، در میان طبقات بالا، همواره رو به افزایش بوده است. اما این اتفاق پیامد دیگری هم دارد: عمیق‌تر شدن شکافِ میان کودکان خانواده‌های ثروتمند و کودکان طبقات فرودست.

🔴 متخصصان توافق دارند که سرمایه‌گذاری بر روی فرزندان کاری مثبت است؛ بااین‌حال، نکتۀ شایان توجه این است که مشخص نیست چقدر از موفقیت بچه‌ها در آینده واقعاً با والدگری تعیین می‌شود.

🔴 لیانا سایر، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه مریلند، می‌گوید: هنوز مشخص نیست که آیا روش‌های والدگری تفاوتی در بزرگسالی بچه‌های ایجاد می‌کنند، یا صرفاً بزرگ‌شدن با والدین تحصیل‌کرده و پردرآمد است باعث تفاوت می‌شود. اگر والدگری فشرده، تضمینی برای موفقیت بچه‌ها در آینده نباشد، آنگاه با تردیدهای بسیار جدی‌تری روبه‌رو خواهد بود. زیرا تقریباً شکی نیست که این نوع مراقبت از فرزندان، پیش از هر چیز، پدر و مادرها را فرسوده و خسته می‌کند و به‌دلیل احساس گناه و اضطرابی که به همراه می‌آورد، زندگی آن‌ها را سخت‌تر می‌کند.

📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «چرا دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند پدر و مادر خوبی باشد؟»

📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/s74976

📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #انجمن_هنر و #فرهنگ_تحول

#آنتون_هاوز – مدرس تاریخ اقتصاد کالج کینگ لندن

انقلاب صنعتی و آغاز آن از بریتانیا نقطه عطف تاریخ است؛ پدیده‌ای بی‌سابقه که ضمن آن از 1730 تا 1820 ثروت بشری پانزده برابر می‌شود و منفعتش در بهبود فوق‌العاده استاندارد زندگی مردم قابل مشاهده است. اما وقتی به تاریخ بشر می‌نگریم زمان‌های دیگری نیز بودند که پتانسیل آن رشد فوق‌العاده وجود داشت. مثلا امپراطوری روم تکنولوژی‌هایی همچون مکانیکی‌سازی فرایندها با استفاده از انرژی آب را در اختیار داشت، و حتی شرایط امپراطوری چین پیش از حمله مغول بسیار مشابه بریتانیا قبل از انقلاب صنعتی بود.

در 1547 کشور بریتانیا از نظر توسعه تکنولوژیک عقب‌تر از بقیه اروپا بود، بطوریکه مثلا شیشه‌سازان با وجود حمایت دولت دهه‌ها طول می‌کشید تا بتوانند شکاف مهارتی خود با سایر کشورها را جبران کنند. حتی مهمترین صادرات این کشور یعنی نساجی از کیفیت پایین رنج می‌برد. مساله بریتانیا در آن زمان توسعه تکنولوژیک نبود بلکه اینکه صرفا خود را بقیه برساند. با این همه سه قرن بعد در 1851 بریتانیا پیشتاز تکنولوژی در جهان گشت. همزمان هرچند جوامع تجاری دیگری غیر از بریتانیا هم وجود داشتند ولی هیچکدام شاهد انقلاب صنعتی و افزایش عظیم ثروت نبودند. پس چه چیزی است که بریتانیا را متفاوت می‌کند؟

آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد، در کتابش ثروت ملل از منافع تقسیم کار و تجارت آزاد صحبت می‌کند. اما نمی‌توان تمام پیشرفت‌های انقلاب صنعتی را بدلیل بازار آزاد دانست زیرا وقتی تاریخدانان به توسعه صورت گرفته در سال‌های بین 1698 تا 1903 نگاه کردند تخمین زدند فقط 13 درصد آن بدلیل تقسیم کار و تجارت آزاد بود.

از طرف دیگر بنظر کارل مارکس، جامعه‌شناس آلمانی، انباشت سرمایه در دست بورژوازی به آنها امکان می‌دهد که زمینداران فئودال را سرنگون کرده و موجب تغییرات نوآورانه شوند. اما این تئوری هم صحیح نیست، که اگر بود انتظار می‌رفت نهادهای قدیمی‌تری مانند دانشگاه‌ها و صومعه‌ها که بیشترین میزان انباشت سرمایه را داشتند پیشگام انقلاب صنعتی گردند. تئوری دیگر مارکسیستی به فرآیند معروف به حصارکشی اشاره می‌کند که طی آن زمین‌های کوچک در هم ادغام و محصور شده و استفاده از آنها فقط به مالک محدود گشت. بنظر این تئوری در عمل رعایا را از زمین‌ها بیرون کردند تا تولید کاراتر شود. اما تحقیقات نشان می‌دهند تاثیر این واقعه معادل تنها 1.7 درصد تولید ناخالص داخلی بود.

ماکس وبر، جامعه‌شناس شهیر آلمانی، اخلاق کاری مذهب پروتستان را عامل محرکه کاپیتالیسم می‌دانست، اما مردم بریتانیا دقیقا پروتستان نبودند. امپریالیسم را نیز نمی‌توان دلیل انقلاب صنعتی نامید زیرا این تئوری احتمالا پیش‌بینی می‌کند که امپراطوری‌های بزرگتر مانند هلند و اسپانیا و فرانسه باید موفق‌تر باشند و نه بریتانیا.

جرت دایموند، استاد جغرافیای دانشگاه کالیفرنیا، در کتاب مشهورش "اسلحه، میکروب، و فولاد" تفاوت‌های جغرافیایی را مسئول برتری اروپایی‌ها می‌داند، اما سوال اینجاست که چرا بریتانیا. تفاوت مشخصی بین بریتانیا و بقیه اروپا وجود ندارد، درحالیکه انقلاب صنعتی بطور مشخص از بریتانیا شروع شده و به بقیه دنیا گسترش یافت.

بعضی دلیل موفقیت بریتانیا را وجود ذغال‌سنگ بعنوان یکی از مهمترین منابع تامین انرژی می‌دانند اما حتی اگر بریتانیا ذغال سنگ هم نداشت، واردات آن حدود یک درصد جی‌دی‌پی بیشتر خرج برنمی‌داشت که هزینه بزرگی نیست. جدا از اینکه در عمل انقلاب صنعتی شاهد بهبود پایدار در بسیاری صنایع غیر مرتبط بود، از کشاورزی گرفته تا ساعت سازی، طراحی، معماری، و باغبانی.

در عمل هیچکدام از این تئوری‌ها قادر به توضیح کامل این پدیده تاریخی نیستند. بریتانیا اولین مورد رشد اقتصادی پایدار تاریخ بشر است و مهمترین دلیل موفقیت آن را باید در تحولی فرهنگی و نهادهای مشوق آن جستجو نمود.

متن کامل در تارنمای🔻
https://vrgl.ir/9IQvh

📍به کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
بپیوندید
@sociology_economic_development
📄 #نظریه_مصرف

نظریه مصرف فریدمن

نظریه مصرف فریدمن، که توسط میلتون فریدمن ارائه شد، یکی از بنیان‌های نظریه‌های رفتاری مصرف است. بر اساس دیدگاه وی، افراد تصمیمات مصرفی خود را براساس درآمد فعلی خود می‌گیرند نه ثروت فعلی خود. این ایده به عنوان فرض اصلی در نظریه مصرف فریدمن شناخته می‌شود.

به طور خاص، فریدمن فرض کرد که اندازه قلمرو درآمدی (که شامل درآمد است، اما نه تنها آن) بر تصمیمات مصرفی تاثیر دارد، اما ثروت فعلی فرد دارای تاثیر ناچیزی است. او این نظریه را با مطالعه شرایط مختلف اقتصاد آزمایش کرد. وی به این نتیجه رسید که درآمد فعلی بیش از ثروت فعلی، متاثرکننده‌ی تصمیمات مصرفی است.

از منظر فریدمن "برخورداری از یک دلار دیگر باعث افزایش مصرف، توسعه و بهبود فعالیت‌های اقتصادی می‌شود، در حالی که دلاری کمتر باعث کاهش مصرف و فعالیت‌های اقتصادی می‌شود."

نظریه مصرف هایک

نظریه مصرف هایک در اصل به توضیح و پیش‌بینی الگوی مصرف افراد بر اساس درآمد آن‌ها می‌پردازد. ایده اصلی در این نظریه این است که انفاق (مصرف) افراد بیشتر به تاثیر فعلی درآمدشان نسبت به سرمایه و ذخیره‌سازی آینده‌شان وابسته است.

در واقع، نظریه مصرف هایک به نوعی اظهار می‌کند که اندازه مصرف افراد در یک جامعه بیشتر به درآمد فعلی آن‌ها نسبت داده می‌شود تا به اندازه‌ای که باید به عوامل دیگری مانند سرمایه یا درآمد آینده‌شان.

📍به کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
بپیوندید
@sociology_economic_development
📄 #ملیجک در گلدان نقره.....!
✍️علی مرادی مراغه ای

یکی از درخشانترین دیالوکهای فیلم حاجی واشینگتن ساخته مرحوم علی حاتمی اینست:
مملکت رو تعطیل کنید. دار الایتام دایر کنید درست تره .
مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه می آید.
قحطی است، دوا نیست، مرض بیداد می کند، نفوس حق النفس می دهند.
باران رحمت از دولتی سر قبله عالم است و سیل و زلزله از معصیت مردم.
میر غضب بیشتر داریم تا سلمانی. سر بریدن از ختنه سهل ‌تر .
ریخت مردم از آدمیزاد برگشته. سالک بر پیشانی همه مهر نکبت زده.
چشم‌ها خمار از تراخم است. چهره‌ها تکیده از تریاک...

♦️یکی از کارهای عجیب ناصرالدین شاه که توجیه آن بسیار مشکل است علاقه بیش از حدش به یک دلقک خانگی به نام غلامعلی خان ملقب به عزیزالسلطان و مشهور به ملیجک است، پسرك كثيفى كه از سراپاى وجودش نكبت مى‌ريخت و آب دهان و بينى خود را نمى‌توانست جمع كند به امر شاه، اما دربارى مستقل داشت با مزگونچی ها و فراشهای متعدد که دائما بله قربان گو و دست به سينه منتظر فرمانش بودند!
اما در تاریخ ما، عزیزالسلطان یا ملیجک تنها یک طفل زشت سیرت و زشت صورت در دربار ناصرالدین شاه نیست، بلکه قدمتی به تاریخ ما دارد و به مَثَل تبدیل شده و ملیجک یعنی کسی بودن یعنی عزیزکرده کسی بودن است.
ملیجک یک آفت در تاریخ ماست، درست نقطه مقابل شایسته سالاری است.
می توانید ملیجک را هر برهه ای از تاریخ پیدا کنید حتی در هر وزارتخانه ای، در هر اداره ای در هر شغلی...

♦️این کودک زشت پیش ناصرالدین شاه چنان عزیز بود که خودش مینویسد:
«در دوشان‌تپه، سخت ناخوش شدم و شاه برای رفع خطر و بیماری از من، ۴۳ روز آنجا متوقف شد و توقف شاه اسباب حیرت همه شده بود...»
ناصرالدین شاه وقتی از فرنگ برگشت گفت:
«دو ماهه طهران باید مثل پاريس شود. اول كارى كه كرد شب عملجات بسيارى فرستاد سكوهاى بازارها را خراب كردند. وزير نظام ديد اين کارها منافى رياست اوست. رفت خدمت شاه و هرچه گفت شاه اعتنا نكرد. فرمود حكم همان است كه كرده‌ام. وزير نظام، بزرگ خواجه‌هاى حرمسرا را واسطه كرد باز شاه فرمود حكم همان است كه كرده‌ام. انيس الدوله را واسطه كرد باز شاه فرمود حكم همان است و واسطۀ هيچكس در اين باب قبول نيست.
وزير نظام از همه جا مأيوس به مليجك ۸ یا ۹ ساله بود متوسل شد، رفت خدمت شاه، كه مليجك ديشب تب كرده است و این بواسطۀ آه بيچاره كسبۀ مظلوم است که شما حكم كرده‌ايد ميرزاعباس خان مهندس‌باشى سكوهاى بازار را خراب كند...»
اینجا بود که بخاطر تب ملیجک، شاه دستور داد سكوهاى مردم را مثل اول بسازند تا به واسطۀ رفع ظلم به بازاریان، خداوند مليجك را شفا دهد و بدین ترتیب، شاه از پاریس کردن تهران منصرف شد!
(یغمایی، اقبال، ‌شهید راه آزادی سید جمال واعظ، ص ۲۰۲)

♦️ملیجک در همه سفرها حتی سفر اروپا همراه شاه بود، شاه املاك بسيار مرغوب حتی دخترش اخترالدوله را نیز بدو داد و عروسی ملیجک چنان باشکوه برگزار شد که چندین نفر بخاطر آن تلف شدند!
(مستوفی، ‌شرح زندگانی من، ج ۱، ص ۴۹۹) 
اما یک مشکل در شب زفاف بود اینکه، بقول اعتمادالسلطنه، ناصرالدین شاه از شدت علاقه اش به او نگذاشته بود ملیجک ختنه شود! شاه می گفت:
«امپراطور روس که ختنه نشده مگر پادشاه مملکت روس نیست؟...»
(روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه...ص۹۶۱)

♦️اما عروسی بدون ختنه امکان نداشت و اعتمادالسلطنه در خاطراتش می نویسد:
«عاقبت با التماسهای پدر و مادر ملیجک و مادر عروس، خاطر ملوکانه راضی شد ملیجک را "سنت" کنند اما ملیجک رضایت نمی داد و به راحتی تسلیم تیغ دلاک نمی شد تا اینکه به عشق وصال دختر ۱۰ ساله شاه و قول شاهانه مبنی بر ازدواج با اخترالدوله، با اکراه پذیرفت»
  بدین ترتیب، ختنه ملیجک بزرگتر اتفاق سال ۱۳۱۱ ق ایران شد!
«مجلسی بزرگ آراستند. تمام اطبا را از فرنگی و ایرانی خبر کردند»
هنگامیکه ختنه شد یک کاغذی به دختر شاه نامزدش نوشته:
«این همه جور از برای تو می کشم...»
و وقتی «مژده ختنه به شاه دادند انگشتر تخمه مرواریدش را به ملیجک هدیه داد».
(خاطرات اعتمادالسلطنه...ص۹۶۱)

می بینید که این عین تاریخ و مستند است و تراژیک، اما در عین حال خنده دار است!
ملیجکها همیشه ی تاریخ ما بوده اند، ملیجک پروری یک بیماری است و درست، خار چشم شایستگان و شایسته سالاری...


📍به کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
بپیوندید
@sociology_economic_development
📄 #آدم_متمدن و #آدم_بدوی!

✍️علی مرادی مراغه ای

دو نوع آدم وجود دارد:
آدمی که متمدن و مدرن بوده و تحولات رنسانس و صنعتی را پشت سر گذاشته و با صنعت و تکنیکِ خودش، جهان را تسخیر کرده...
و آدمهایی که بدوی و عقب مانده اند و غیرمتمدن و در غارها مانده...

اما آن آدمِ مدرن و متمدن، سوار بر آن آدمِ غیرمتمدن شده و یا او را برده خود ساخته و دارد می فروشد...!
به نظر شما کدامیک از اینها وحشی تر و عقب مانده تر هستن؟!
می توان گفت که متاسفانه، اخلاقِ ما آدمها، به اندازه تکنیک و فن آوری هایمان رشد نکرده...

♦️داگلاس نورث برنده نوبل اقتصاد در مورد آموزش و تربیت سخن ژرفی دارد  میگوید اگر میخواهید بدانید کشوری در آینده توسعه میابد یا نه، اصلا سراغ فناوری، کارخانه و ابزاری که استفاده میکند نروید؛ اینها را براحتی میتوان دزدید یا کپی کرد!
برای دیدن توسعه بروید ببینید در دبستانها و پیش دبستانی ها چگونه بچه ها را آموزش میدهند اگر کودکان شما را پرسشگر، خلاق، صبور، دمکرات و دارای روحیه تعامل، مشارکت در کار تیمی بار آورند، اینها انسانهایی خواهند شد که میتوانند توسعه ایجاد کنند...

📍به کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
بپیوندید
@sociology_economic_development
📄 #چرا_جنبش‌های_خیابانی در دهۀ ۲۰۱۰ #به_شکست_منجر_شدند؟

تاریخْ پس از اعتراضات همچنان به سیر خود ادامه می‌دهد

از برزیل گرفته تا مصر و ترکیه و هنگ‌کنگ، دهۀ ۲۰۱۰ خیزش‌های همگانی بزرگی را به خود دید. اما بسیاری از این جنبش‌ها به نتایجی عکس آنچه دنبالش بودند منجر شدند. وینست بوینز، روزنامه‌نگار برجستۀ آمریکایی، با بیش از دویست نفر از دوازده کشور مختلف که در تظاهرات شرکت کرده بودند صحبت کرد تا چرایی این موضوع را دریابد.


📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/b16671

📍به کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
بپیوندید
@sociology_economic_development
🔺#تطور_پرولتاریا: از معلم تاریای ایران تا ملاتاریای فرانسه!
✍️ صلاح الدین خدیو
روز معلم بود، روز کارگر. در سال های اخیر بدلیل فشارهای اقتصادی ناشی از رکود و تورم لجام گسیخته، این " مجاورت تقویمی "، توجه بیش تری برانگیخته است.باب شدن دوگانه هایی نظیر کارگر - معلم و تاکید بر همبستگی و هم سرنوشتی آن ها راه به سوی تفاسیری می کشاند که مطالبات معلمان و کارگران را از یک جنس و جامعه فرهنگیان را به مثابه نوعی پرولتاریای جدید قلمداد می کند.رکود اقتصادی، تورم سنگین و عدم افزایش کافی دستمزدها ، بالقوه می تواند، گروه های بیشتری از طبقات متوسط و مواجب بگیر دولتی را به همراه کارگران صنعتی و روزمزد در جرگه تهیدستان شهری قرار دهد.به لحاظ پایگاه اجتماعی و شیوه تولید اقتصادی، سنخیت زیادی میان این دو قشر وجود ندارد. معلمان معمولا جزو دهک های میانی درامد هستند و به لحاظ اجتماعی هم علائق طبقه متوسط را دارند. در حالی که کارگران که به لحاظ درآمدی جزو طبقات پایین محسوب می شوند، به تبع زیست اجتماعی و علائق فرهنگی، محافظه کارتر هستند.اما فشارهای طاقت فرسای اقتصادی که باعث ریزش طبقه متوسط شده، به مرور فاصله های اجتماعی و درآمدی را کاهش داده است. این کاهش مسافت در میان طبقه متوسط پایین نظیر معلمان، کارمندان دون پایه و صاحبان کسب و کارهای کوجک بخش خصوصی، که با سرعت بیشتری به سمت خط فقر حرکت می کنند، بیشتر است.اتحادهای فراطبقاتی با محوریت " زحمتکشان" پیشینەای معتبر به ویژه در جوامعی دارد که از نابرابری های شدید اقتصادی رنج می برند.امری که در جوامع توسعه یافته نیز که مبتلا به عوارض پیری و محافظه کاری سیستم های سیاسی و ساختارهای اقتصادی می شوند، قابل ردیابی است.جنبش 1968 فرانسه که آثار دیرپایی بر سیاست و اقتصاد این کشور گذاشت، ناشی از اتحاد تاکتیکی جنبش
دانشجویی و طبقه کارگر صنعتی بود.
در چشم انداز نظریه پردازانی چون هربرت مارکوزه، این اتحاد امری موقت و تاکتیکی نبود، بلکه درخشش جنبش های دانشجویی رادیکال دهه شصت، وی را به این قناعت رسانده بود که در تحول سوسیالیستی و عدالت خواهانه موعود، نقش پیشتاز را به دانشجویان دهد و آنان را به مثابه پرولتاریای نوین بستاید.ظاهرا جناح چپ فرانسه که با قهر طبقەی کارگر روبروست، اکنون اقلیت شش میلیون نفری مسلمانان فرانسه و مهاجران را در جایگاه پرولتاریا قرار داده است. و به دو قطبی شدن سیاست منجر شده.جنبش 1968 و کمپلکس طبقاتی عجیب آن مقهور تضادهای بنیادین خود شد، اما نظام آن را به عنوان نشانگان بیماری، جدی گرفت و بسیاری از مطالبات آن را برآورده و به آسیب شناسی عمیق زمینه های آن  پرداخت.اصلاحات پیشگفته دست کم چهل سال کفاف داد،تا این که در ده دوازده سال گذشته بر اثر گذشت زمان، روشن شد که دوباره نظام سیاسی و ساختار اقتصادی و اجتماعی فرانسه"  تب " کرده و  محتاج درمان و عفونت زدایی است. اعتراضات موسوم به جلیقه زردها به کمبود عدالت که عمدتا ترکیبی از طبقات متوسط به پایین هستند و دارای برخی شباهت ها به جنبش معلمان در ایران است، یکی از نشانه های این بیماری است.آرایش های انتخاباتی اخیر و برآمدن راست افراطی که بوی نوعی ائتلاف طبقه متوسط پایین و طبقه کارگر علیه طبقات مرفه و متوسط را می دهد، هشدار مهم تری است. صد البته در اینجا هم نارضایتی طبقه کارگر عامل اصلی است.پرولتاریای کشورهای مرکز که از روند جهانی شدن و برون سپاری تولید به شرق آسیا و ماشینی شدن بیش از پیش کار و برجسته شدن نقش هوش مصنوعی بیمناکند، به آغوش راست افراطی خزیدەاند.پشت کردن طبقەی کارگر غربی به هم پیمانان سنتی شان در جناح چپ و راست میانه و روی آوردن به راست افراطی، از عوامل اصلی برساختن سیاست هویت و ملی گرایی افراطی در جهان امروز است.بر خلاف کارل مارکس که می گفت کارگران وطن ندارند، کارگران اروپایی امروز به وطن پرستان دو آتشه تبدیل شدەاند.
ساختارهای اجتماعی و اقتصادی ایران که به صورت ساختاری به نابرابری دامن می زند، واجد مشکلات و بحران های در خور تاملی است.آرمان عدالت که در دو دهه گذشته، اغلب از سوی اقتدارگرایان به صورت بدیل کثرت گرایی  مطرح می شد، در غیاب مصداق و عینیت راستین، به شعاری توخالی بدل شده است.با افزایش شکاف های درآمدی و بالارفتن نرخ ضریب جینی که برملا کننده ساختارهای نابرابری ساز موجود و رواج اقتصاد غارت از رهگذر فساد و ویژه خواری است، یک بازتوزیع راستین ثروت، ضرورتی مبرم به شمار می آید.
اصول گرایان به دلیل نگاه تاکتیکی و ابزاری به عدالت و اصلاح طلبان بخاطر غفلت از آن هر یک به درجاتی مقصرند. مساوات اجتماعی به مساوات سیاسی و برابری حقوقی شهروندان مربوط است، اما برابری حقیقی امری علیحده است که جز از طریق حکومت قانون و بازتوزیع قاعده مند و دوره ای قدرت و ثروت بدست نمی آید.
📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄#ایدئولوژی_ویرانگر و #عرف_زدایی_از_جامعه

✍️
#هادی_شفایی

     ایدئولوژی در ادبیات فلسفی و سیاسی، به معانی گوناگونی بکار رفته است که هر یک از این معانی، از زاویه‌ای خاص و با دیدگاهی خاص مطرح می‌شود. ایدئولوژی- در این نوشتار- به معنای یک نظام ثابت و جامد فکری که نقدگریز است، بخصوص اگر به بخشی از یک عارضه اجتماعی به نام موجه‌سازی قدرت تبدیل گردد کارکردی ویرانگر خواهد یافت. مساله حجاب به عنوان یک حکم فقهی، پیش از انقلاب ۵۷، فرع بر عرف‌های اجتماعی بود. اگرچه در آن دوران، اغلب روحانیان و علمای دین، آن را امری واجب می‌پنداشتند اما فقدان یک ایدئولوژی فراگیر سیاسی که حکم فقهی حجاب، بخشی از آن گردد موجب شده بود که این حکم (فارغ از صحت و سقم یا حدود و ثقور آن) در حد یک حکم شرعی باقی بماند و در مقابل، عرف اجتماعی، اصالت یابد. بدین ترتیب، این عرف‌های اجتماعی بود که انواعی از پوشش را بسته به مکان و موقعیت، تعیین می‌نمود و اغلب، نه روحانیان و متشرعان، معترض به پوشش غیرشرعی بودند و نه باورمندان به پوشش غیرشرعی، حجاب متشرعین را متعرض می‌شدند. نوعی فرهنگ تساهل و تسامح و تحمل سبک‌های مختلف زندگی، در جامعه صلح و آرامش نسبی برقرار ساخته بود. 

اما در جریان انقلاب اسلامی ۵۷ و بخصوص در سالهای اولیه پساانقلاب، شکل‌گیری یک جریان ایدئولوژیک توسط برخی روحانیون به رهبری آیت الله خمینی که تفسیر خاصی از دین را با کسب قدرت سیاسی همساز ساخته‌ بودند و در بی‌توجهی و غفلتِ جریاناتِ سیاسی دیگر که مساله آزادی پوشش عرفی را کم اهمیت می‌پنداشتند، موجب شد که بسیاری از احکام فقهی از جمله حجاب سر، تبدیل به شاخص وفاداری به نظام سیاسی و بهره‌مندی از حقوق اجتماعی و در واقع، ابزاری جهت سلطه بر نیمی از جامعه و معیار اسلامی بودن نظام گردد. بانوانی که مایل بودند از حقوق اجتماعی خود برخوردار باشند می‌بایست حجاب سر را رعایت کنند، تخطی‌کنندگان از حجاب سر، وفاداری‌شان به نظام سیاسی به چالش کشیده می‌شد و تحت پیگرد قرار می‌گرفتند و متشرعینی که دغدغه دین داشتند، با حاکمیت قانون حجاب اجباری، در اسلامی بودن و الاهی بودن نظام سیاسی تردید به خود راه نمی‌دادند. بدین ترتیب، حاکمان می‌توانستند ضمن کنترل اراده و اختیار نیمی از جامعه، مشروعیت الاهی خود را از این راه توجیه نمایند.

بدین ترتیب، پس از انقلاب، ایدئولوژی حاکم، عرف‌های اجتماعی را برهم زد و تا سالیان سال، جامعه ایرانی که اغلب مایل نبود منافع و حقوق اجتماعی خود را از دست بدهد، به جامعه‌ای بدون عرف مبدل گشت، ایدئولوژی‌زده شد و مسخ باورهای تزریق شده از سوی حاکمان. تردید در اینکه آیا حقیقتاً حجابِ سر، یک حکم واجب قرانی و فرازمانی است به اندیشه‌‌ی کمتر کسی خطور می‌نمود. با گذشت زمان و توسعه فناوری اطلاعات و ورود شبکه‌های ماهواره‌ای خارجی به خانه‌های ایرانیان و نیز با افزایش ارتباطات میان ملت‌ها، ایرانیان دریافتند که در اغلب کشورهای اسلامی منطقه، گویی اسلام دیگری و احکام دیگری و شریعت دیگری جاری است! حجاب که در ایران از سوی روحانیان حاکم، واجب شرعیِ قطعی معرفی و بطور قانونی اجرا می‌شد در کشورهای اسلامی دیگر صرفاً یک انتخاب بود و هیچ کس بخاطر عدم رعایت پوشش سر، از حقوق اجتماعی محروم نمی‌شد و تحت تعقیب قرار نمی‌گرفت! از سوی دیگر، برخوردهای امنیتی-نظامی با مساله حجاب تحت نام گشت ارشاد و خشونت خیابانی با بانوان، به تدریج خشم عمومی را برانگیخت و مقاومت مدنی برخی بانوان را به همراه ساخت. از این گذشته، یک جریان فکری و پژوهشی نواندیش، از فقیه و روحانی تا غیرروحانی، نظریه‌پردازی‌ها و مطالعات خود از قرآن و تاریخ اسلام را عرضه نمودند که عموم مطالعات مدعی بود که حجاب سر، حکم قرآنی نیست، که صرفاً یک حکم و رای رایج فقهی است، که تنها یک توصیه از سوی پیامبر است و بدین ترتیب، انواعی از فهم‌های متفاوت از دین از سوی اندیشمندان، نظریه‌پردازی و ارائه شد.

پس از خیزش سراسری مهسا در ۱۴۰۱، کنار گذاشتن علنیِ حجاب اجباری و قانونی به عنوان نماد ایدئولوژی سلطه، از سوی بخشی از بانوان که جسارت خطرپذیری داشتند در جامعه گسترده‌تر شد. این کنش اعتراضی اکنون تا حد بسیار گسترده‌تری نسبت به قبل، از پذیرش و یا پشتیبانی مردان جامعه و حتی بخشی از متدینان جامعه برخوردار است. منازعه میان حاکمان و مخالفان وضع موجود، در میدان حجاب سر همچنان در جریان است اما به نظر می‌رسد عرف‌های نابود‌شده‌ی جامعه ایرانی به تدریج در حال احیاء و شکل‌گیری‌اند و اغلب ایرانیان با گذار از تله‌ی ایدئولوژی اندیشی در میدان دین، قدرت و شانس خود را در احیای حقوق عرفی به آزمون گذارده‌اند؛ آزمونی پرچالش و نه چندان آسان که به باور آنها ارزش جنگیدن را دارد.

📍کانال تلگرام
#جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
5 نقل قول کلیدی از ژان پل سارتر؛ چرا «مجبوریم» که «آزاد» باشیم؟

ژان پل سارتر یکی از مشهورترین روشنفکران فرانسه در قرن بیستم می باشد فیلسوفی که نامش با مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم گره خورده و اندیشه‌ها و نقل‌قول‌هایش دربارۀ زندگی و احوالات شخصی انسان جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ معاصر پیدا کرده‌اند.

سارتر یکی از تاثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم است که با نقل قول‌های تأمل‌برانگیزش اثر عمیقی بر تفکر معاصر درباره «انسان بودن» گذاشته است. برخی از مفاهیم کلیدی که آموزه‌های او را پر کرده‌اند برای تک‌تک انسان‌ها در همۀ مراحل زندگی دارای اهمیت هستند: از آزادی و اضطراب گرفته تا مسئولیت شخصی.

به گزارش فرادید، اصل و اساس فلسفه سارتر این است که هیچ «ماهیت» یا «چیستی» از پیش تعیین‌شده‌ای وجود انسان را تعریف نمی‌کند، بلکه ما قدرت زیادی برای شکل دادن به هویت‌های خود از طریق انتخاب‌ها و اعمالمان داریم؛ این ایده‌ای است که ما را به سوی پذیرفتن مسئولیت زندگی‌مان و اندیشیدن به هر کدام از انتخاب‌هایمان سوق می‌دهد.

نقل‌قول‌های معروف زیادی از سارتر وجود دارد که می‌توان بر اساس آن‌ها طرحی ساده و کلی از اندیشه او را بیان کرد. در اینجا برخی از معروف‌ترین نقل‌قول‌های او را تا حد ممکن شرح خواهیم داد.

۱. وجود بر ماهیت مقدم است

یکی از معروف‌ترین نقل قول‌های ژان پل سارتر این است: «وجود بر ماهیت مقدم است». این نقل قول خلاصه‌ای از یک ایده کلیدی در فلسفه اگزیستانسیالیسم است. برای درک اینکه سارتر از این جمله چه می‌خواست بگوید، باید به معانی این کلمات نگاهی بیندازیم.
در سیستم‌های فلسفی سنتی، گفته می‌شد که افراد دارای «ماهیت» یا طبیعتی هستند که قبل از اینکه وجود داشته باشند، به آن‌ها تعلق می‌گیرد. این ماهیت به هر فرد هدف و هویتی در زندگی می‌دهد. به عبارت دیگر خود «انسان بودن» نوعی طبیعت خاص است که اقتضائات خاصی را به دنبال دارد. اما سارتر این ایده را به‌طور مستقیم به چالش می‌کشد و می‌گوید که برای انسان، «وجود» قبل از هر ماهیت یا طبیعت مفروضی می‌آید.
او می‌گوید انسان‌ها بدون ویژگی‌های از پیش تعیین شده یا طبیعت‌های ثابت وارد جهان می‌شوند. آن‌ها به‌طور کامل آزاد و مسئول ساختن هویت و اهداف خود از طریق انتخاب‌ها و اعمال خود هستند. به تعبیر دیگر، از نظر سارتر هر انسانی تنها از طریق انتخاب‌ها و اعمالی که در طول زندگی‌اش انجام می‌دهد تعریف می‌شود و نه بر اساس یک ماهیت کلی به نام «انسان».
برای مثال دو نفر را تصور کنید. یکی در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا می‌آید و از همان لحظه ورود به جهان، همه فرصت‌ها را برایش فراهم می‌کنند. از سوی، آن دیگری زندگی‌اش را در فقر آغاز می‌کند و در طول زندگی‌اش با بسیاری از دشواری‌ها روبرو می‌شود.

بر اساس یک دیدگاه سنتی ممکن است بگویید «نفر اول ثروت و موفقیت را به عنوان بخشی از وجودش دارد» در حالی که «وجود نفر دوم با سختی و دشواری همراه خواهد بود». با این حال، طبق نظر سارتر هر دوی آن‌ها آزاد هستند تا هویت‌های خود را فراتر از نقاط شروع خود شکل دهند.
شاید پسر ثروتمند هر چیزی را که پس‌زمینه‌ی ممتازش به او ارائه می‌دهد رد کند و کنار بگذارد؛ شاید او به‌طور کامل خود را به تعقیب عدالت اجتماعی اختصاص دهد و شاید بخواهد زندگی کاملا زاهدانه و پر از ریاضتی را انتخاب کند. از سوی دیگر شاید مری از سال‌های سخت اولیه‌اش به‌عنوان انگیزه‌ای برای بهبود شرایط خود استفاده کند. خلاصه اینکه چیزی به عنوان سرنوشت از پیش تعیین شده برای هیچ یک از آن‌ها وجود ندارد؛ هرچقدر هم که شرایط اولیه آن‌ها با هم متفاوت باشد، در نهایت، تنها انتخاب‌ها و اعمال آن‌هاست که زندگی‌شان را خواهد ساخت.

۲. دیگری جهنم است

نقل قول «دیگری جهنم است»، یک جنبه کلیدی از فلسفه سارتر درباره روابط بین انسان‌ها و اضطراب وجودی را به تصویر می‌کشد. برای درک معنای آن، باید مفهوم او از «بین‌الاذهانی بودن» را بررسی کنیم؛ یعنی اینکه احساس ما نسبت به خودمان تا حد زیادی بر اساس نگاهی که دیگران به ما دارند تعریف می‌شود.
سارتر معتقد بود که در هر برخورد با دیگران، آن‌ها ما را به «اشیاء» تبدیل می‌کنند؛ یعنی آن‌ها ما را درک و قضاوت می‌کنند و آزادی ما را از طریق انتظارات و نظراتشان محدود می‌کنند.
آگاهی ما از نحوه دید دیگران نسبت به خودمان باعث می‌شود که اغلب رفتار خود را تغییر دهیم تا انتظارات آن‌ها را برآورده کنیم؛ این چیزی است که سارتر به آن «تظاهر» می‌گوید.
بودن با دیگران ما را ناآرام می‌کند زیرا به ما یادآوری می‌کند که وجود ما به تعریف آن‌ها از ما بستگی دارد.

📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development

ادامه 👇👇
ما به مدیریت تصویر خود مشغول می‌شویم و از رد یا نارضایتی «آن‌ها» می‌ترسیم. به این ترتیب، حضور دیگران می‌تواند مانند یک نوع زندان احساس شود که به نظر می‌رسد آزادی واقعی ما را محدود می‌کند. این معنی «جهنم» بودن دیگران است.
برای نشان دادن این نکته، از یک مثال ساده استفاده می‌کنیم: در مهمانی‌ها، قراردادهای نانوشتۀ اجتماعی افراد را مجبور می‌کنند برخلاف خود واقعی‌شان رفتار کنند؛ نقاب به چهره بزنند یا تظاهر کنند به علاقه داشتن به چیزهایی که واقعا علاقه‌ای به آن‌ها ندارند؛ تنها از ترس قضاوت یا طرد شدن توسط اطرافیانشان.
اما طبق نظر سارتر در حالی که برخوردهای اجتماعی محدودیت‌هایی را بر ما اعمال می‌کنند، آن‌ها فرصت‌هایی برای بیان واقعی خود و ارتباط با جان‌های هم‌فکر که ارزش‌ها و ایده‌آل‌های مشابهی دارند را نیز ارائه می‌دهند. ارتباطات واقعی می‌توانند تنهاییِ وجودی را کاهش دهند و زندگی را غنی‌تر کنند.
۳. من «محکوم» به «آزادی» هستم
آیا تا به حال به مفهوم عمیق آزادی فکر کرده‌اید؟ ژان پل سارتر یکی از فیلسوفانی این ایده را به طور عمیق بررسی کرده است. یکی از معروف‌ترین جملات او این است: «من محکوم به آزادی هستم»؛ این عبارت به‌طور خلاصه برخی از بینش‌های عمیق درباره وجود انسانی را بیان می‌کند.
طبق نظر سارتر، ما کاملا آزاد به دنیا می‌آییم اما این آزادی گاهی بیش از اینکه خوشایند باشد، دشوار و آزاردهنده است؛ چرا؟ چون آزاد بودن به معنی مسئولیت داشتن است و شاید همه آدم‌ها نتوانند بار بزرگ مسئولیت زندگی را به دوش بکشند. به همین خاطر است که خیلی از آدم‌ها ترجیح می‌دهند آزادی خودشان را فراموش کنند یا طوری زندگی کنند که انگار مجبور هستند همین‌گونه زندگی کنند.
برخلاف اشیاء یا حیواناتی که با یک طبیعت ثابت و مسیر از پیش تعیین‌شده به وجود می‌آیند، انسان‌ها با آزادی کامل بر سرنوشت خود وارد صحنه زندگی می‌شوند. عبارت «محکوم به آزادی» دو نکته را نشان می‌دهد: اولاً اینکه ممکن است پذیرش آزادی کاری سخت و مسئولیتی اضطراب‌برانگیز باشد و ثانیاً اینکه هیچ گریزی از این آزادی وجود ندارد. ما هرچقدر هم که بخواهیم از آزادی خودمان غفلت کنیم یا آن را نادیده بگیریم باز هم نمی‌توانیم از قلاب تصمیم‌گیری و پذیرفتن مسئولیت برای اعمالمان فرار کنیم.
برای مثال، به یک هنرمند جوان فکر کنید که می‌خواهد تصمیم بگیرد که آیا به هنر مورد علاقه‌اش بپردازد یا چیزی پایدارتر از نظر مالی مثل یک کار اداری را انتخاب کند.
هر گزینه‌ای که او انتخاب کند بر شخصیت او به عنوان یک فرد تأثیر خواهد گذاشت و به نوعی او را تعریف خواهد کرد. ممکن است او احساس کند که جامعه دارد او را به یک سمت خاص سوق می‌دهد (تظاهر به مجبور بودن) اما واقعیت این است که در نهایت این تنها و تنها به تصمیم خود او بستگی دارد.
سارتر معتقد است که حتی اگر افراد سعی کنند از تصمیم‌گیری خودداری کنند و آن‌ها را به دیگران بسپارند، همچنان تصمیم‌گیری کرده‌اند: انتخاب نکردن، خودش یک انتخاب است.

۴. انسان هیچ نیست مگر آنچه از خود می‌سازد

شما سازنده‌ی وجود خود هستید؛ این کلمات سارتر خلاصه‌ای از یک ایده کلیدی در فلسفه او هستند. این نقل قول دوباره باور سارتر به قدرت انسانی را بیان می‌کند: این ایده که افراد از طریق انتخاب‌ها و اعمال خود هویت‌های خود را شکل می‌دهند.
سارتر ایده‌ی یک طبیعت انسانی ذاتی یا ماهیت از پیش تعیین‌شده را رد می‌کند. او پیشنهاد می‌کند که انسان‌ها با آزادی فردی برای انتخاب ارزش‌ها، باورها و اعمال تعریف می‌شوند. نیروهای خارجی یا انتظارات اجتماعی ما را محدود نمی‌کنند، بلکه ما قدرت خلق هویت خود را از طریق تصمیم‌گیری‌هایمان داریم.
به کسی فکر کنید که با یک تصمیم دشوار روبرو است: آیا باید یک شغل معتبر را که با ایده‌های جامعه درباره موفقیت هم‌خوانی دارد دنبال کند یا بر حسب علاقه‌اش به چیزی کمتر مرسوم ولی شخصاً معنادار بپردازد؟
طبق نظر سارتر، انتخاب او نشان می‌دهد که واقعاً چه کسی است و این به شکل‌دهی هویت او کمک می‌کند.
این نقل قول به این معناست که انتخاب‌های ما، ما را نه تنها از نظر آنچه از زندگی می‌خواهیم بلکه همچنین در رابطه با دیگران و جامعه به‌طور کلی تعریف می‌کنند. هر روز، صدها تصمیم‌گیری به شکل‌گیری هر فرد منحصربه‌فرد کمک می‌کند.
برای مثال، کسی را در نظر بگیرید که همواره مهربانی و همدلی را در برخورد با دیگران انتخاب می‌کند: با گذشت زمان، او به عنوان کسی که دلسوز است شناخته می‌شود. این هم به شکل‌گیری خود او و هم نحوه دید دیگران از او کمک می‌کند.
در طرف مقابل، کسی را تصور کنید که همواره خودخواهانه عمل می‌کند: به زودی به نظر می‌رسد که خودخواهی برای او یک ویژگی ذاتی است.

📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development

ادامه 👇👇
۵. آزادی آن کاری است که شما در قبال آنچه در قبال شما انجام شده انجام می‌دهید

فلسفه سارتر با ایده آزادی آکنده شده و این نقل قول خلاصه‌ی دیدگاه او را بیان می‌کند. آزادی واقعی در چگونگی «پاسخ» ما به وضعیتی که در آن قرار داریم نهفته است.
سارتر قبول داشت که انسان‌ها توسط شرایط خاصی احاطه شده‌اند که می‌تواند فرصت‌ها و انتخاب‌های بیشتر یا کمتری برای آن‌ها فراهم کند، اما او استدلال می‌کرد که هر کس در نهایت همیشه یک انتخاب اساسی یا آزادی بنیادین دارد.
شخصی را در نظر بگیرید که با سختی‌های زیادی روبرو بوده است. او ممکن است با خشونت یا تبعیض مواجه شده باشد که جامعه اغلب آن‌ها را به عنوان عوامل محدودکننده می‌بیند. آزادی واقعی به معنای وانمود نکردن به وجود این محدودیت‌ها نیست؛ بلکه به معنای استفاده از قدرت خود برای فراتر رفتن از آن‌ها است. آزادی یعنی ما همیشه می‌توانیم به شکل‌های متفاوتی به شرایط اطرافمان واکنش نشان بدهیم.
نلسون ماندلا را در نظر بگیرید. او به دلیل فعالیت‌هایش علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی ۲۷ سال در زندان بود و در طول اسارتش رنج زیادی کشید. اما او هرگز نقش «قربانی» را نپذیرفت؛ بلکه زندان را به عنوان فرصتی برای تأمل و رشد در نظر گرفت؛ پس حتی در زندان هم انسان به لحاظ وجودی و بنیادین «آزاد» است؛ آزاد است که درباره هویت و شرایط خودش تصمیم بگیرد.
به‌طور خلاصه، این نقل قول سارتر ما را به چالش می‌کشد تا قدرت خود را حتی در مواجهه با شرایط چالش‌برانگیز یا محدودیت‌های اجتماعی بشناسیم؛ او به ما یادآوری می‌کند که پاسخ‌ها و اقدامات ما تحت کنترل ما هستند، هر چند که شرایط خارجی بسیار محدودکننده باشند.

📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
🔴 زنانی در میان مردان

👈 کنشی در مدیریت زنان بر جوامع مردانه و زن‌ گریز

#علیرضا_مهدیه

سال‌های زیادیست که نرخ مشارکت زنان، شاخص مهمی در توسعه کشورهاست و حضور زنان در بازار کار برای رشد اقتصادی و افزایش بهره‌وری بسیار مفید است و جوامعی که مشارکت زنان بالاتری دارند، می‌توانند ثبات و رشد اقتصادی بیشتری را تجربه کنند و علت این است که زنان بخش قابل‌توجهی از منابع انسانی بالقوه را در جامعه تشکیل می‌دهند.
در این‌ خصوص آموزنده هست که یکی از مهم‌ترین یافته‌های کلودیا گلدین، برنده نوبل اقتصاد سال ۲۰۲۳، این  بود که میزان مشارکت زنان در فعالیت‌های اقتصادی و طی ۲۰۰ سال در آمریکا همیشه صعودی نبوده، بلکه به شکل منحنی یو بوده و در اوایل قرن نوزدهم، با تغییر شکل جوامع سنتی کشاورزی‌محور به جوامع مدرن، میزان مشارکت زنان پس از ازدواج کاهش یافته است و در اوایل قرن بیستم بوده که با رشد بخش خدمات، مجددا این روند افزایشی شده است.
و آموزنده تر هست که این زن اقتصاددان آمریکایی، اعلام کرده که این‌ الگو نتیجه تغییر ساختاری و هنجارهای اجتماعی در رابطه با مسئولیت‌های زنان و در قبال خانه و خانواده بوده که باعث کاهش و بعدها افزایش مشارکت شده است.
و اینکه بیشترین نرخ مشارکت زنان، حتما مربوط به کشورهای توسعه‌یافته و پردرآمد نیست و کشورهایی چون ماداگاسکار و بوروندی، با حدود ۸۰ درصد، بیشترین نرخ را دارند، زیرا این کشورها متکی بر اقتصاد کشاورزی‌محور و خانواده محور می‌باشند ولی درصد مدیران زن، یقینا به این میزان نیست و مشکلات دیگری هم هست.
در طرف دیگر، کشورهای افغانستان و یمن، کمترین نرخ مشارکت زنان را با ۵ درصد دارند و ایران نیز در شرایط خوبی نیست و تنها ۱۴ درصد زنان ایرانی در بازار کار هستند و حتما این اتفاق و با توجه به نرخ پایین مشارکت در خاورمیانه و شمال آفریقا، منعکس‌کننده چالش‌ها و موانع عمیق اجتماعی و فرهنگیست که فرصت‌های زنان را محدود و حتی نابود می‌کنند.
البته این چالش‌ها هنوز هم تا حدی در جهان وجود دارند و با همه توسعه در دستیابی به حقوق زنان، نابرابری‌های جنسیتی دیده می‌شوند و تنها مواردی چون شاخص برابری در محیط کار است که تفاوت‌ها را آشکار خواهد کرد.
شاخصی مهم‌تر که مرتبط به امنیت‌ زنان در محیط کار بوده و شامل فاکتورهایی چون استقلال حرفه‌ای، عدم تبعیض، حفاظت از انواع خشونت، حمایت از مادران و دستیابی به فرصت‌های برابر در جذب امکانات است و این‌بار کشورهایی چون استرالیا و کانادا در صدر هستند و شوربختانه ایران در کنار کشورهایی چون یمن، سوریه و سودان، جزو بدترین کشورها در این شاخص مهم می‌باشد.
و شاخصی دیگر که به زنان، صلح و امنیت معروف است و به برسی مباحثی چون آموزش، رفاه، استخدام و تبعیض می‌پردازد و در آن کشورهایی چون نروژ و سوئیس جزو بهترین کشورها برای حضور زنان هستند و ایران در این شاخص نیز رتبه خوبی ندارد.
پس نتیجه می‌گیریم که شرایط متناسب در آموزش، استخدام، اشتغال، ارتقای شغلی و رسیدن به مدیریت سازمان‌ها و حتی دولت‌ها، اهمیت بیشتری نسبت به میزان نرخ مشارکت زنان دارد و البته هدفی است که از راه نرخ‌های بیشتر و بهتر مشارکت به دست خواهد آمد.
شرایطی که باعث می‌شود یک زن با شرایط برابر دانشجوی پزشکی شود و با آموزش مناسب پزشک شده و طبابت کند و به تدریج وارد هیئت اجرایی بیمارستان‌ها و سازمان‌ها گردد و بعنوان‌ یک مدیر ارشد اجرایی، روزی نامزد و منتخب رهبری وزارتخانه‌ها و حتی ریاست دولت‌ها باشد.
همانند زنانی که در همین شرایط نابرابر و ناجور هم ثابت کرده‌اند که می‌توانند رئیس‌جمهور یا نخست‌وزیر خوبی در کشورهایی متفاوت باشند و در کنار همسر و مادر بودن، توسعه کشور را یاری دهند.
که زنی که می‌تواند گاها بهتر از مردان مدیر باشد و بعضا می‌تواند بیشتر تحلیل و تدبیر کند، حیف است که جنس دومی باشد که در انتظار مردودی جنس اول بماند تا اگر مقدور بود بيايد و اگر مجبور هم نبود، برود !

📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Neoliberalism نئولیبرالیسم

✍️
جان اندروس John Andrews

حسین شیران

     یک ایدئولوژی سیاسی اقتصادی که درصدد است تکیه و تأکید بر "بازار آزاد و رشد اقتصادی" را با دغدغه‌های آزادی‌خواهی سنتی در خصوص "عدالت اجتماعی" تلفیق کند. این اصطلاح در سال 1938 توسط الکساندر روستو(1)جامعه‌شناس و اقتصاددان آلمانی ابداع شد- روستو یکی از نظریه‌پردازان "اقتصاد بازار اجتماعی" بود که به آلمان کمک کرد تا از زخم‌ها و ضربه‌های جنگ جهانی دوم بهبود یابد. با این‌حال معنی و مفهوم مدرن نئولیبرالیسم که در آن توجه به عدالت اجتماعی کمتر برجسته است، به دهه‌ی 1980 و سیاست‌های اقتصادی مارگارت تاچر در بریتانیا و رونالد ریگان در آمریکا برمی‌گردد؛ هر دوی اینها تحت تأثیر ایده‌ی بازار آزادی بودند که پس از جنگ جهانی دوم توسط اقتصاددانانی همچون فردریش هایک(2) در مدرسه‌ی اقتصاد لندن و میلتون فریدمن(3)در دانشگاه شیکاگو مطرح شد. نئولیبرالیسم در تلاش برای به حداقل رساندن نقش دولت در اقتصاد در مقابل کینزگرایی(4) قرار می گیرد و در واقع تا حد زیادی به دلیل شکست سیاست‌های کینزی در حل بحران‌های مختلف اقتصادی دهه‌ی 1970 بود که محبوبیت پیدا کرد. نئولیبرالیسم اغلب به "اجماع واشنگتن" مرتبط است- اصطلاحی که در سال 1989 توسط یک اقتصاددان انگلیسی به نام جان ویلیامسون(5) برای توصیف اصلاحاتی از قبیل برنامه‌های ریاضت اقتصادی، آزادسازی، مقررات‌زدایی و خصوصی‌سازی تجارت ابداع شد؛ این‌ها چاره‌های استانداردی بودند که برای بحران اقتصادی کشورهای در حال توسعه توسط صندوق بین‌المللی پول مستقر در واشنگتن، بانک جهانی و وزارت خزانه‌داری ایالات متحده  ارائه شدند.

1. Alexander Rüstow (1885–1963)
2. Friedrich Hayek (1899–1992)
3. Milton Friedman (1912–2006)
4. Keynesianism
5. John Williamson

📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
2024/11/14 04:31:05
Back to Top
HTML Embed Code: