📄 #تلههای_اجتماعی ۱
✍️#علی_طایفی
تلههای اجتماعی کدامند؟ از نظر جان پلات، تله اجتماعی تضاد منافع یا انگیزه انحرافی است که در آن افراد یا گروهی از افراد برای به دست آوردن منافع فردی کوتاه مدت اقدام می کنند امری که در دراز مدت منجر به زیان کل گروه میشود. از این منظر تله های اجتماعی را میتوان به تله های فردی تا اجتماعی طبقه بندی کرد.
تلههای اجتماعی اما، موقعیتهاییاند که جماعت بزرگی با پیامدهای منفی طولانیمدت ناشی از تعقیب منافع شخصی و درک نادرست از موقعیت، در آن گرفتار میآیند. چنین تلههایی نشان دهنده از جمله بسیاری از مسائل زیست محیطی جاری در سراسر جهان، به ویژه تغییرات آب و هوایی است. همچنین درگیری در تلههای دمکراسیهایفریبنده در تحقق حقوق شهروندی در ساختارهای غیردمکراتیک از دیگر ساحتهای چنین تلههایی است که اغلب در نظامهای شبهدمکراتیک بوقوع میپیوندند.
این فریبندگی کوتاهمدت و کوتهنظرانه بهعنوان ویژگیهای برجسته تلههایاجتماعی را میتوان به گونه دیگری نیز عینیت بخشید خواه درتلههای رسانهای، خواه تلههای قبیلگی، قومیتی، جنسیتی، جنسی، دینی، باورهای سیاسی، و ژنتیکی یا به تعبیر عامیانه نژادی. برخی از این تلههایاجتماعی را میتوان چنین برشمرد و سنجشگری کرد.
تله زمان. زمان نخستین بستری است که انسان درچرخه حیات خود در آن اسیر میشود. زمانمند بودن انسان و پدیدههای انسانساخت در ساختارهای اجتماعی در بستر زمان پدید آمده، رشد کرده و تغییر هویت و ماهیت میدهند. مردمانی که در دوره زمانی مشخص تاریخی در تلههای زمانی و در یک موقعیت اجتماعی در میغلتند و مبتنی بر ارزشها و هنجارهای عصری زندگی کرده و بر حیات خود و دیگران اثر میگذارند دستخوش فریبی فراگیر، سودخواهانه و کوتاهمدت میشوند.
انسان درگیر در تلههای زمانی گاه چنان بر اندیشه و آرای خود پای تاکید مینهد و منافع جمعی و اجتماعی را قربانی منافع فردی یا گروهی کوتاهمدت و در زمان میکند که با رویکردی تاریخی میتوان به پلشتی، بیهودگی و بیبنیان بودن آن پیبرد. مروری بر کنشگریها و رفتارهای گذشتگان خواه در قشر نخبگان قدرت، خواه در بین ملت و قومیتی خاص نشان میدهد چگونه محیط اجتماعی، زندگی انسانها و حتی محیط زیست طبیعی، قربانی اهداف عصری و دوره زمانی خاص اسیران این تلههای زمانی شده است.
تله مکان. مکان نیز از زمره دومین پهنههای تله فریب آدمی در پهنه اجتماعی است. انسانهای بسیاری در تاریخ اسیر مکانهای نامناسب و نابرابر بوده و هستند. انسانی که در جغرافیای خشونت، تولد و رشد میکند طبعا خشونت به یکی از ارکان رفتاری او تبدیل شده و منشا تباهیهای بیشمار میشود. ملت و مردمانی که در جغرافیایی دینی توام با اوهام و خرافات بدنیا آمده و زندگی میگذرانند بمراتب بیش از کسانی دیگر درگیر و اسیر سلولهای فکری خود در عصر و دوره زمانی حیات خویش میشوند تا کسانی که در فضایی غیردینی و سکولار بسر میبرند.
در تلههایمکانی افراد چنان از خود بیگانه شده و اسیر اندیشه و ارزشهای جغرافیای زیست خود میکردند که به مطلقانگاری باورهای خود رویآورده و درصدد تحمیل آرای مطلق و مقدس خود به دیگران برمیآیند. بروز جنگها، نزاعهای قومیتی، تبعیضهای جنسیتی و قومیتی و خشونتهای دینی محصولی از همین تلههای مکانی است. چه بسا اگر یک داعشی یا افراطی سیکباور یا کاتولیک تندرو درجغرافیای دیگری دنیا آمده و رشد میکرد به توتم با باورهای ذهنی دیگری روی میآورد و دستخوش فریب در مطلق انگاری باورهای جغرافیایی خود نمیشد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✍️#علی_طایفی
تلههای اجتماعی کدامند؟ از نظر جان پلات، تله اجتماعی تضاد منافع یا انگیزه انحرافی است که در آن افراد یا گروهی از افراد برای به دست آوردن منافع فردی کوتاه مدت اقدام می کنند امری که در دراز مدت منجر به زیان کل گروه میشود. از این منظر تله های اجتماعی را میتوان به تله های فردی تا اجتماعی طبقه بندی کرد.
تلههای اجتماعی اما، موقعیتهاییاند که جماعت بزرگی با پیامدهای منفی طولانیمدت ناشی از تعقیب منافع شخصی و درک نادرست از موقعیت، در آن گرفتار میآیند. چنین تلههایی نشان دهنده از جمله بسیاری از مسائل زیست محیطی جاری در سراسر جهان، به ویژه تغییرات آب و هوایی است. همچنین درگیری در تلههای دمکراسیهایفریبنده در تحقق حقوق شهروندی در ساختارهای غیردمکراتیک از دیگر ساحتهای چنین تلههایی است که اغلب در نظامهای شبهدمکراتیک بوقوع میپیوندند.
این فریبندگی کوتاهمدت و کوتهنظرانه بهعنوان ویژگیهای برجسته تلههایاجتماعی را میتوان به گونه دیگری نیز عینیت بخشید خواه درتلههای رسانهای، خواه تلههای قبیلگی، قومیتی، جنسیتی، جنسی، دینی، باورهای سیاسی، و ژنتیکی یا به تعبیر عامیانه نژادی. برخی از این تلههایاجتماعی را میتوان چنین برشمرد و سنجشگری کرد.
تله زمان. زمان نخستین بستری است که انسان درچرخه حیات خود در آن اسیر میشود. زمانمند بودن انسان و پدیدههای انسانساخت در ساختارهای اجتماعی در بستر زمان پدید آمده، رشد کرده و تغییر هویت و ماهیت میدهند. مردمانی که در دوره زمانی مشخص تاریخی در تلههای زمانی و در یک موقعیت اجتماعی در میغلتند و مبتنی بر ارزشها و هنجارهای عصری زندگی کرده و بر حیات خود و دیگران اثر میگذارند دستخوش فریبی فراگیر، سودخواهانه و کوتاهمدت میشوند.
انسان درگیر در تلههای زمانی گاه چنان بر اندیشه و آرای خود پای تاکید مینهد و منافع جمعی و اجتماعی را قربانی منافع فردی یا گروهی کوتاهمدت و در زمان میکند که با رویکردی تاریخی میتوان به پلشتی، بیهودگی و بیبنیان بودن آن پیبرد. مروری بر کنشگریها و رفتارهای گذشتگان خواه در قشر نخبگان قدرت، خواه در بین ملت و قومیتی خاص نشان میدهد چگونه محیط اجتماعی، زندگی انسانها و حتی محیط زیست طبیعی، قربانی اهداف عصری و دوره زمانی خاص اسیران این تلههای زمانی شده است.
تله مکان. مکان نیز از زمره دومین پهنههای تله فریب آدمی در پهنه اجتماعی است. انسانهای بسیاری در تاریخ اسیر مکانهای نامناسب و نابرابر بوده و هستند. انسانی که در جغرافیای خشونت، تولد و رشد میکند طبعا خشونت به یکی از ارکان رفتاری او تبدیل شده و منشا تباهیهای بیشمار میشود. ملت و مردمانی که در جغرافیایی دینی توام با اوهام و خرافات بدنیا آمده و زندگی میگذرانند بمراتب بیش از کسانی دیگر درگیر و اسیر سلولهای فکری خود در عصر و دوره زمانی حیات خویش میشوند تا کسانی که در فضایی غیردینی و سکولار بسر میبرند.
در تلههایمکانی افراد چنان از خود بیگانه شده و اسیر اندیشه و ارزشهای جغرافیای زیست خود میکردند که به مطلقانگاری باورهای خود رویآورده و درصدد تحمیل آرای مطلق و مقدس خود به دیگران برمیآیند. بروز جنگها، نزاعهای قومیتی، تبعیضهای جنسیتی و قومیتی و خشونتهای دینی محصولی از همین تلههای مکانی است. چه بسا اگر یک داعشی یا افراطی سیکباور یا کاتولیک تندرو درجغرافیای دیگری دنیا آمده و رشد میکرد به توتم با باورهای ذهنی دیگری روی میآورد و دستخوش فریب در مطلق انگاری باورهای جغرافیایی خود نمیشد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #تقدم_دو_گانهی #توسعهی_سیاسی و #فرهنگی
✍️ #حسن_محدثیی_گیلوایی
دستگیریهای اخیر بار دیگر برای من یادآور و تذکر دهندهی مسالهی اصلیی ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب ۱۳۵۷ و تا هماکنون است: مسالهی مهار قدرت سیاسی و از بین بردن انسداد سیاسی و بدل کردن حاکمان جامعه به خادمان جامعه.
از سال ۱۲۸۴ که جنبش مشروطه آغاز شد، دو انقلاب در ایران رخ داده است و انبوهی خیزش اجتماعی، اما هنوز نتوانستیم قدرت سیاسی را مهار بکنیم و انسداد سیاسی را از بین ببریم.
هر بار انسداد سیاسی در ایران بازتولید شده است؛ گاهی تحت لوای نهاد سلطنت و گاهی تحت لوای دین.
تا زمانی که ایرانیان نتوانند این مشکل را حل بکنند، مشکل اصلی یا مشکل مادر ایران سر جای خود خواهد ماند و تمام مشکلات مهم دیگر پا بر جا خواهند ماند زیرا همهگی وابسته به این مشکل مادر اند.
در نتیجه دایماً خیزشهای اجتماعی خواهیم داشت و دایماً این تقابلها ادامه خواهد یافت.
در این فرآیند، اما یک نقطهی روشن وجود دارد و آن دگرشد نهادیی چندجانبه است. دگرشد نهادیی چندجانبه به استقلال تدریجیی نهادها در ایران و رها شدن تدریجیی انها از زیر یوغ دو نهاد سیاست و دین اشاره دارد.
برای حل این مشکل اساسی و مادر نیازمند دو نوع توسعه به صورت همرمان هستیم:
۱. توسعهی سیاسی که به تحول در درون قلمروی سیاسی و پیدایش جامعهی مدنیی نیرومند و پدید آوردن ساختارهای دموکراتیک واجد پایهی اجتماعیی تضمینکننده ناظر است،
۲. توسعهی فرهنگی که به پیدایش فرهنگ مسوولیتپذیریی مدنی و تشکلیابیی مدنی و تربیت انسانی ناظر است که قرار است محمل توسعه باشد و حامل نوآوریهای توسعهای گردد.
از نظر من این دو نوع توسعه لازم و ملزوم هماند و میبایست همزمان پیش بروند و همدیگر را تقویت کنند. من این دو نوع توسعه را مقدم بر توسعهی اقتصادی و اجتماعی میدانم.
امیدوار ام سه هنرمند گرامی (آقایان پناهی، رسولاف، و آل احمد) و کنشگر سیاسیی فعال دکتر مصطفی تاجزاده، و نیز خانم شیربیشه مادر دردمند هر چه زودتر آزاد شوند و این شیوهی نامطلوب مواجهه با مخالفان و منتقدان از سوی صاحبان قدرت بهکلی از جامعه و فرهنگ سیاسیی ما برچیده شود!
بارها گفته ام بهترین معیار برای داوری در بارهی حکومتها ارزیابیی نوع برخورد آنها با مخالفان است.
کسانی که زمانی از اسطورهی علی سخن میگفتند و طرز برخورد او را با مخالفاناش تبلیغ میکرده اند، اکنون چرا گفتهها و سخنان و تبلیغات دینیی خود را فراموش کرده اند؟
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✍️ #حسن_محدثیی_گیلوایی
دستگیریهای اخیر بار دیگر برای من یادآور و تذکر دهندهی مسالهی اصلیی ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب ۱۳۵۷ و تا هماکنون است: مسالهی مهار قدرت سیاسی و از بین بردن انسداد سیاسی و بدل کردن حاکمان جامعه به خادمان جامعه.
از سال ۱۲۸۴ که جنبش مشروطه آغاز شد، دو انقلاب در ایران رخ داده است و انبوهی خیزش اجتماعی، اما هنوز نتوانستیم قدرت سیاسی را مهار بکنیم و انسداد سیاسی را از بین ببریم.
هر بار انسداد سیاسی در ایران بازتولید شده است؛ گاهی تحت لوای نهاد سلطنت و گاهی تحت لوای دین.
تا زمانی که ایرانیان نتوانند این مشکل را حل بکنند، مشکل اصلی یا مشکل مادر ایران سر جای خود خواهد ماند و تمام مشکلات مهم دیگر پا بر جا خواهند ماند زیرا همهگی وابسته به این مشکل مادر اند.
در نتیجه دایماً خیزشهای اجتماعی خواهیم داشت و دایماً این تقابلها ادامه خواهد یافت.
در این فرآیند، اما یک نقطهی روشن وجود دارد و آن دگرشد نهادیی چندجانبه است. دگرشد نهادیی چندجانبه به استقلال تدریجیی نهادها در ایران و رها شدن تدریجیی انها از زیر یوغ دو نهاد سیاست و دین اشاره دارد.
برای حل این مشکل اساسی و مادر نیازمند دو نوع توسعه به صورت همرمان هستیم:
۱. توسعهی سیاسی که به تحول در درون قلمروی سیاسی و پیدایش جامعهی مدنیی نیرومند و پدید آوردن ساختارهای دموکراتیک واجد پایهی اجتماعیی تضمینکننده ناظر است،
۲. توسعهی فرهنگی که به پیدایش فرهنگ مسوولیتپذیریی مدنی و تشکلیابیی مدنی و تربیت انسانی ناظر است که قرار است محمل توسعه باشد و حامل نوآوریهای توسعهای گردد.
از نظر من این دو نوع توسعه لازم و ملزوم هماند و میبایست همزمان پیش بروند و همدیگر را تقویت کنند. من این دو نوع توسعه را مقدم بر توسعهی اقتصادی و اجتماعی میدانم.
امیدوار ام سه هنرمند گرامی (آقایان پناهی، رسولاف، و آل احمد) و کنشگر سیاسیی فعال دکتر مصطفی تاجزاده، و نیز خانم شیربیشه مادر دردمند هر چه زودتر آزاد شوند و این شیوهی نامطلوب مواجهه با مخالفان و منتقدان از سوی صاحبان قدرت بهکلی از جامعه و فرهنگ سیاسیی ما برچیده شود!
بارها گفته ام بهترین معیار برای داوری در بارهی حکومتها ارزیابیی نوع برخورد آنها با مخالفان است.
کسانی که زمانی از اسطورهی علی سخن میگفتند و طرز برخورد او را با مخالفاناش تبلیغ میکرده اند، اکنون چرا گفتهها و سخنان و تبلیغات دینیی خود را فراموش کرده اند؟
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎤 #مصاحبه با #پی_یر_بوردیو در مورد کتابش با عنوان #انسان_دانشگاهی
📍#جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📍#جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 در مورد کتاب سیمون دوبووار با نام جنس دوم
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #بازگشایی_مفهوم_توسعه
▫️ تحولات در دنیای امروز بهقدری سریع شده که همیشه احساس میکنیم از بخشی از تحولات عقب ماندهایم. بهروزبودن برایمان مهم است چون اگر بخواهیم برای آینده برنامهریزی کنیم، دستِکم باید تحولات امروز را درک کرده باشیم و تاریخ را نیز فراموش نکنیم.
▫️ همیشه این سؤال ذهن را مشغول میکند که دنیا با این سرعت به کجا میرود و چه هدفی در سر دارد که چنین سریع و شتابان برای وصالش حرکت میکند. چه شوقی در قدمهای دنیای مدرن میتواند چنین انرژی بزرگی ایجاد کند، که این جثه عظیم را با این سرعت بهحرکت درآورد. واقعیت این است که هرچه در لابهلای فلسفه و اقتصاد و سیاست بگردیم، هدفی پیدا نمیکنیم.
▫️ اعتیاد جهان به حرکت و تحول است که روزبهروز شدیدتر میشود، بهطوریکه دوست دارد همهچیز را بهتر کند و اجازه ندهد هیچچیز دیگری بدتر شود! شوق دنیا به خودِ تحول و تسلطیافتن بر پدیدههاست. مقصدی در کار نیست. دنیای جدید اسم این شوق را توسعه گذاشته است.
▫️ ما هم در میان این تحولات توسعه دنیای مدرن قرار گرفتهایم و چند سالیست که فهم عمومی «هویت و عزت» خود را در جایگاه جهانی ما از توسعه دنبال میکند. اما ابهام توسعه ایران همه را در این مسیر سردرگم کرده است.
▫️ ابهام توسعه شامل دو بخش اصلی ابهام از «وضعیت موجود» و ابهام از «مسیر آینده» است، که بخش دوم آن طبیعی و به احتمالات وابسته است. اما ابهام «وضع موجود» توجیه پذیر نیست و سردرگمی فضای موجود، انرژی سیستم را تخلیه میکند. مضاف بر اینکه فرصتی برای ایستادن و لذت بردن در «ابهام یا توهم» نیست و تحولات دنیای مدرن به قدری سریع است که خیلی زود، دیر میشود.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
▫️ تحولات در دنیای امروز بهقدری سریع شده که همیشه احساس میکنیم از بخشی از تحولات عقب ماندهایم. بهروزبودن برایمان مهم است چون اگر بخواهیم برای آینده برنامهریزی کنیم، دستِکم باید تحولات امروز را درک کرده باشیم و تاریخ را نیز فراموش نکنیم.
▫️ همیشه این سؤال ذهن را مشغول میکند که دنیا با این سرعت به کجا میرود و چه هدفی در سر دارد که چنین سریع و شتابان برای وصالش حرکت میکند. چه شوقی در قدمهای دنیای مدرن میتواند چنین انرژی بزرگی ایجاد کند، که این جثه عظیم را با این سرعت بهحرکت درآورد. واقعیت این است که هرچه در لابهلای فلسفه و اقتصاد و سیاست بگردیم، هدفی پیدا نمیکنیم.
▫️ اعتیاد جهان به حرکت و تحول است که روزبهروز شدیدتر میشود، بهطوریکه دوست دارد همهچیز را بهتر کند و اجازه ندهد هیچچیز دیگری بدتر شود! شوق دنیا به خودِ تحول و تسلطیافتن بر پدیدههاست. مقصدی در کار نیست. دنیای جدید اسم این شوق را توسعه گذاشته است.
▫️ ما هم در میان این تحولات توسعه دنیای مدرن قرار گرفتهایم و چند سالیست که فهم عمومی «هویت و عزت» خود را در جایگاه جهانی ما از توسعه دنبال میکند. اما ابهام توسعه ایران همه را در این مسیر سردرگم کرده است.
▫️ ابهام توسعه شامل دو بخش اصلی ابهام از «وضعیت موجود» و ابهام از «مسیر آینده» است، که بخش دوم آن طبیعی و به احتمالات وابسته است. اما ابهام «وضع موجود» توجیه پذیر نیست و سردرگمی فضای موجود، انرژی سیستم را تخلیه میکند. مضاف بر اینکه فرصتی برای ایستادن و لذت بردن در «ابهام یا توهم» نیست و تحولات دنیای مدرن به قدری سریع است که خیلی زود، دیر میشود.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
#وقتی_هر_چهار_چرخ #توسعه_پنچر_است!
✍️ #حسین_عباسی / اقتصاددان و استاد دانشگاه مریلند
دنی رادریک، اقتصاددان و استاد دانشگاه هاروارد، بهطور خلاصه چهار اصل را در حوزه اقتصاد توسعه برمیشمارد که برای دستیابی به توسعه لازمند:
«ثبات اقتصاد کلان»
«حقوق مالکیت و نفوذ قرارداد»
«روابط بینالملل»
و «اعتماد عمومی به نهادها» این چهار اصل هستند هر کدام را کمی بیشتر توضیح می دهیم.
▫️ برای بهبود شرایط وجود ثبات نسبی در اقتصاد کلان ضروری است. در اقتصاد ایران مهمترین مشکل در همین حوزه است، یعنی تورم که ناشی از کسری بودجه دولت است. دولت کسری بودجهاش را از طریق چاپ پول تامین کرده و میکند. هر زمان که شرایط برای صادرات نفت مهیا و قیمت آن در بازارهای جهانی بالا بوده، چاپ پول برای تامین کسری کمتر و تورم هم حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد در نوسان بود. این تعادل بد برای نزدیک به نیمقرن از اوایل دهه ۵۰ تا همین چند سال اخیر شکل گرفته و پابرجا بود. وقتی تحریمها شدت گرفت و درآمدهای نفتی از این معادله حذف شد، چاپ پول بالا رفت و تورم را هم به حوزه بالای ۴۰ درصد کشاند.
▫️ ترجمه ساده مساله حقوق مالکیت و نفوذ قرارداد این است که اگر دولت از فعال اقتصادی انتظاری دارد و برای کسبوکارها تعیین تکلیف میکند، باید توجیهی از جایی غیر از دولت برای صاحب کسبوکار وجود داشته باشد که مثلاً نظام مجوزدهی، استانداردگذاری و سایر مداخلات ریز و درشت دولت را بپذیرد. در عین وجود این توجیه، باید حق شکایت برای او محفوظ باشد. ببینید دولت چه حقی دارد که یک روز صادرات مرغ و تخممرغ را ممنوع و یک روز آزاد کند؟ اگر مصرفکننده از افزایش قیمت در بازار داخلی ناراحت است، حقی برای دولت ایجاد نمیشود که در کار تولیدکننده مداخله کند. تولیدکننده با طرف خارجی قرارداد بسته و موظف به ایفای تعهداتش در برابر اوست و دولت نمیتواند با ایجاد ممنوعیت صادرات به دلیل تنظیم بازار داخل، تولیدکننده و صادرکننده را از حق خودشان محروم کند. این مصداق بیتوجهی و به رسمیت نشناختن حق مالکیت و نفوذ قرارداد است.
▫️ هیچ اقتصادی بدون ارتباط تجاری با دنیا نمیتواند در دنیای امروز توسعه پیدا کند. در چند ماه گذشته و با روی کار آمدن دولت بایدن، از سختی تحریمها اندکی کاسته شده و همین موجب رشد تجارت خارجی، بهبود فروش نفت و رشد اقتصاد شده. همین رخداد خود حجتی است بر اینکه ماندگاری این تحریمها طی سالهای گذشته تا امروز شرایط اقتصاد را سخت کرده و شواهد آن هم مشخص است. حتی اگر بهترین سیاستهای اقتصادی در داخل کشور پیاده شود اما روابط خارجی بد باشد و تحریم پابرجا بماند، باز هم اقتصاد از توسعه باز میماند. روابط خارجی صرفاً فروش کالا به خارج یا وارد کردن کالا از خارج نیست؛ مهمتر از آن مساله «یادگیری» است که طی این بدهبستانها حاصل میشود و تقریباً یک دهه است که در اقتصاد ایران اندک بوده و به سمت صفر میل کرده است. یعنی در یک بازه ۱۰ساله رشد اقتصادی ایران نزدیک به صفر بوده اما ترکیه تولیدش دو برابر و چین ۲.۵ برابر شده است.
▫️ اصل چهارم مربوط به چفتوبست اجتماعی و سیاسی و مجموعه مبهمی از عواملی مانند اعتماد، اطمینان، خوشبینی به حاکمیت، امید به بهبود شرایط در آینده و... است. وقتی میزان نومیدی مردم از آینده بالا برود، رفتار آنها تغییر میکند. این ناامیدی را با تبلیغات تلویزیونی و شعاردرمانی و سخنرانی نمیتوان درمان کرد. اگر مردم احساس بیپناهی در برابر نهادهای حاکم داشته باشند، انتظاری به بهبود نخواهند داشت. در این شرایط باید سیستم تامین اجتماعی فعالتر شود، امنیت جانی و مالی و روانی مردم تامین شود و پوشش گستردهتری داده شود. خارج کردن مردم از شرایط بیاعتمادی و نومیدی و اقناع آنها به اینکه اقتصاد در مسیر درستی قرار گرفته، کاری است که دولت باید انجام دهد. نظام حکمرانی کشور باید اقدامات خود را در راستایی قرار دهد که ریسک زندگی مردم کمتر و کمتر شود (مقاله دکتر حسین عباسی منتشر شده در تجارت فردا)
☑️⭕️تجویز راهبردی
اگر در جستجوی پیشرفت و عدالت باید حواسمان به هر چهار چرخ توسعه باشد.باید
▪️پیش بینی پذیری را به اقتصاد و اجتماع برگردانیم با بودن در شرایط حساس کنونی به توسعه نمی رسیم
▪️فعالان اقتصادی (از صادرکننده محصولات پتروشیمی یا خانمی که بوتیک شال و روسری دارد) باید مطمئن باشد که منافع فعالیت اقتصادی اش محترم است و به او می رسد.
▪️ به جای گفتار درمانی برویم به سمت واقعیت درمانی. با گفتار نمی شود مشکل امید را برطرف کرد، مردم بر اساس واقعیت ها قضاوت می کنند نه گفتارها و سخنرانی ها و وعده های تکراری ما
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_developmeny
✍️ #حسین_عباسی / اقتصاددان و استاد دانشگاه مریلند
دنی رادریک، اقتصاددان و استاد دانشگاه هاروارد، بهطور خلاصه چهار اصل را در حوزه اقتصاد توسعه برمیشمارد که برای دستیابی به توسعه لازمند:
«ثبات اقتصاد کلان»
«حقوق مالکیت و نفوذ قرارداد»
«روابط بینالملل»
و «اعتماد عمومی به نهادها» این چهار اصل هستند هر کدام را کمی بیشتر توضیح می دهیم.
▫️ برای بهبود شرایط وجود ثبات نسبی در اقتصاد کلان ضروری است. در اقتصاد ایران مهمترین مشکل در همین حوزه است، یعنی تورم که ناشی از کسری بودجه دولت است. دولت کسری بودجهاش را از طریق چاپ پول تامین کرده و میکند. هر زمان که شرایط برای صادرات نفت مهیا و قیمت آن در بازارهای جهانی بالا بوده، چاپ پول برای تامین کسری کمتر و تورم هم حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد در نوسان بود. این تعادل بد برای نزدیک به نیمقرن از اوایل دهه ۵۰ تا همین چند سال اخیر شکل گرفته و پابرجا بود. وقتی تحریمها شدت گرفت و درآمدهای نفتی از این معادله حذف شد، چاپ پول بالا رفت و تورم را هم به حوزه بالای ۴۰ درصد کشاند.
▫️ ترجمه ساده مساله حقوق مالکیت و نفوذ قرارداد این است که اگر دولت از فعال اقتصادی انتظاری دارد و برای کسبوکارها تعیین تکلیف میکند، باید توجیهی از جایی غیر از دولت برای صاحب کسبوکار وجود داشته باشد که مثلاً نظام مجوزدهی، استانداردگذاری و سایر مداخلات ریز و درشت دولت را بپذیرد. در عین وجود این توجیه، باید حق شکایت برای او محفوظ باشد. ببینید دولت چه حقی دارد که یک روز صادرات مرغ و تخممرغ را ممنوع و یک روز آزاد کند؟ اگر مصرفکننده از افزایش قیمت در بازار داخلی ناراحت است، حقی برای دولت ایجاد نمیشود که در کار تولیدکننده مداخله کند. تولیدکننده با طرف خارجی قرارداد بسته و موظف به ایفای تعهداتش در برابر اوست و دولت نمیتواند با ایجاد ممنوعیت صادرات به دلیل تنظیم بازار داخل، تولیدکننده و صادرکننده را از حق خودشان محروم کند. این مصداق بیتوجهی و به رسمیت نشناختن حق مالکیت و نفوذ قرارداد است.
▫️ هیچ اقتصادی بدون ارتباط تجاری با دنیا نمیتواند در دنیای امروز توسعه پیدا کند. در چند ماه گذشته و با روی کار آمدن دولت بایدن، از سختی تحریمها اندکی کاسته شده و همین موجب رشد تجارت خارجی، بهبود فروش نفت و رشد اقتصاد شده. همین رخداد خود حجتی است بر اینکه ماندگاری این تحریمها طی سالهای گذشته تا امروز شرایط اقتصاد را سخت کرده و شواهد آن هم مشخص است. حتی اگر بهترین سیاستهای اقتصادی در داخل کشور پیاده شود اما روابط خارجی بد باشد و تحریم پابرجا بماند، باز هم اقتصاد از توسعه باز میماند. روابط خارجی صرفاً فروش کالا به خارج یا وارد کردن کالا از خارج نیست؛ مهمتر از آن مساله «یادگیری» است که طی این بدهبستانها حاصل میشود و تقریباً یک دهه است که در اقتصاد ایران اندک بوده و به سمت صفر میل کرده است. یعنی در یک بازه ۱۰ساله رشد اقتصادی ایران نزدیک به صفر بوده اما ترکیه تولیدش دو برابر و چین ۲.۵ برابر شده است.
▫️ اصل چهارم مربوط به چفتوبست اجتماعی و سیاسی و مجموعه مبهمی از عواملی مانند اعتماد، اطمینان، خوشبینی به حاکمیت، امید به بهبود شرایط در آینده و... است. وقتی میزان نومیدی مردم از آینده بالا برود، رفتار آنها تغییر میکند. این ناامیدی را با تبلیغات تلویزیونی و شعاردرمانی و سخنرانی نمیتوان درمان کرد. اگر مردم احساس بیپناهی در برابر نهادهای حاکم داشته باشند، انتظاری به بهبود نخواهند داشت. در این شرایط باید سیستم تامین اجتماعی فعالتر شود، امنیت جانی و مالی و روانی مردم تامین شود و پوشش گستردهتری داده شود. خارج کردن مردم از شرایط بیاعتمادی و نومیدی و اقناع آنها به اینکه اقتصاد در مسیر درستی قرار گرفته، کاری است که دولت باید انجام دهد. نظام حکمرانی کشور باید اقدامات خود را در راستایی قرار دهد که ریسک زندگی مردم کمتر و کمتر شود (مقاله دکتر حسین عباسی منتشر شده در تجارت فردا)
☑️⭕️تجویز راهبردی
اگر در جستجوی پیشرفت و عدالت باید حواسمان به هر چهار چرخ توسعه باشد.باید
▪️پیش بینی پذیری را به اقتصاد و اجتماع برگردانیم با بودن در شرایط حساس کنونی به توسعه نمی رسیم
▪️فعالان اقتصادی (از صادرکننده محصولات پتروشیمی یا خانمی که بوتیک شال و روسری دارد) باید مطمئن باشد که منافع فعالیت اقتصادی اش محترم است و به او می رسد.
▪️ به جای گفتار درمانی برویم به سمت واقعیت درمانی. با گفتار نمی شود مشکل امید را برطرف کرد، مردم بر اساس واقعیت ها قضاوت می کنند نه گفتارها و سخنرانی ها و وعده های تکراری ما
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_developmeny
#سندروم_آتیلا: شتردزدان و تخممرغدزدان
✍️ #محمد_فاضلی
خلاصه داستان
آتیلا آدم کمسواد، ناتوان و درمانده یه لا قبایی بود که در رومانی کمونیستی و فقیر دوران چائوشسکو با بدبختی از مرز غیرقانونی و گذشت و به امید زندگی بهتر راهی مجارستان شد. آتیلا دروازهبان درجه چندم هاکی هم بود، اونقدر درجه چند که باشگاهش در مجارستان فقط ی جای خواب تو ورزشگاه بهش داده بود بدون دستمزد، اما خب بدن ورزیدهای داشت.
آتیلا در زمان فروپاشی کمونیسم و شیر تو شیر شدن اوضاع مملکت که مقامات رژیم سابق و رژیم بعد از فروپاشی هر کدام به نحوی داشتن فساد و اختلاس و دزدی میکردند، استعداد خاص خودش را کشف میکند: استفاده از قابلیت و توانمندی بدنی برای دزدی از بانکها، دفاتر پست و هر جایی که در آن پول نقد وجود داشت. آتیلا اندروش به این ترتیب راه دزدی از این مراکز را پیش میگیرد. آتیلا بعد از چند دزدی به مجرم سریالی سرقت بانکها، بیمهها، دفاتر پست و ... تبدیل میشود.
نکته جامعهشناختی جالب داستان آتیلا آمبروش (Attila Ambrus) این است که وقتی پلیس مجارستان در مقطعی تصویری بازسازیشده از او را منتشر میکند تا مردم هر اطلاعی درباره او را به پلیس منتقل کنند، با بازخورد منفی مردم مواجه میشود. روایتی در بین مردم شکل گرفته بود مبنی بر اینکه شاید این دزد ناشناخته، رابینهودی عمل میکند و پولها را بین فقرا تقسیم میکند. گروههایی از مردم میگفتند باز هم دم این دزد گرم که مردانه میدزدد، مقامات که خیلی شیک و مجلسی اختلاس میکنند. خلاصه، پلیس نتوانست از حمایت مردمی برای مقابله با آتیلا اندروش برخوردار شود. آتیلا اندروش حتی به گونهای قهرمان مردمی هم میشود.
داستان آتیلا آمبروش یکی از جذابترین داستانهای واقعی است که در «پادکست کانال بی» (Channel B Podcast) (اپیزودهای 69 تا 72) منتشر شده و شنیدنی است؛ اما این داستان واقعی غیر از جذابیت داستانی، نتیجه جامعهشناختی مهمی دارد.
نتیجه جامعهشناختی داستان آتیلا آمبروش را با عبارت سندروم آتیلا میتوان نشان داد. سندروم آتیلا وضعیتی است که جامعهای بر اثر شدت گرفتن «ادراک فساد» یا «مشاهده فساد» رهبران سیاسی، مقامات دولتی و کارگزاران حکومت، به ستایش دزدی و فساد شهروندان عادی روی میآورند. شاید این ستایش را آشکارا بیان نکنند، اما پیش خود میگویند «مقامات که با ناجوانمردی، در مقیاس کلان، از جیب میلیونها نفر، در پناه حمایت قانونی و بدون پاسخگویی دزدی میکنند؛ پس من چرا باید از برداشتن سهمام از منابع کشور خجالت بکشم؟»
سندروم آتیلا میتواند به نقطهای برسد که دزدان خردهپا مثل آتیلا را تقدیس و ستایش کند، و حتی افسانههایی حول خیرخواهی و شجاعت آنها بسازد. دستگیری آتیلا معلوم کرد که همه پولهای دزدی را برای قمار و مشروب مصرف میکرده و هیچ کنش رابینهودی هم نداشته است، اما افسانههای رابینهودی حول او شکل گرفته بود.
جامعه وقتی دچار سندروم آتیلا میشود که بر اثر شدت مشاهده کردار ناشایست حاکمان، هر فردی شروع میکند توانایی ذهنی تبدیل شدن به یک آتیلا را در خود تقویت کند. سندروم آتیلا نقطه آغاز و البته بخشی از فرایند فروپاشی اخلاقی، کارآمدی و همهگیر شدن فساد است؛ لحظهای است که اخلاق انسجامبخش رو به نابودی میرود.
سندروم آتیلا نقطه بیبازگشت نیست اما بازگشتن از آن هم دشوار است. سندروم آتیلا بیان معکوسی از یک ضربالمثل هم هست. گفتهاند «تخممرغ دزد شتر دزد میشود.» روایت جامعهشناختیتر این است: «شتردزدها مردم را تخممرغ دزد میکنند.» وقتی شتردزدی پدیده رایج قدرتمندان شود، آنچه به ذهن شهروند درماندهای در سطح آتیلا میرسد، تخممرغ دزدی است. خودش و بقیه نیز تار و پود ذهنی توجیه آنرا فراهم خواهند کرد.
سندروم آتیلا صورتی از زمینهسازی شتردزدی فرادستان برای تخممرغدزدی فرودستان است.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✍️ #محمد_فاضلی
خلاصه داستان
آتیلا آدم کمسواد، ناتوان و درمانده یه لا قبایی بود که در رومانی کمونیستی و فقیر دوران چائوشسکو با بدبختی از مرز غیرقانونی و گذشت و به امید زندگی بهتر راهی مجارستان شد. آتیلا دروازهبان درجه چندم هاکی هم بود، اونقدر درجه چند که باشگاهش در مجارستان فقط ی جای خواب تو ورزشگاه بهش داده بود بدون دستمزد، اما خب بدن ورزیدهای داشت.
آتیلا در زمان فروپاشی کمونیسم و شیر تو شیر شدن اوضاع مملکت که مقامات رژیم سابق و رژیم بعد از فروپاشی هر کدام به نحوی داشتن فساد و اختلاس و دزدی میکردند، استعداد خاص خودش را کشف میکند: استفاده از قابلیت و توانمندی بدنی برای دزدی از بانکها، دفاتر پست و هر جایی که در آن پول نقد وجود داشت. آتیلا اندروش به این ترتیب راه دزدی از این مراکز را پیش میگیرد. آتیلا بعد از چند دزدی به مجرم سریالی سرقت بانکها، بیمهها، دفاتر پست و ... تبدیل میشود.
نکته جامعهشناختی جالب داستان آتیلا آمبروش (Attila Ambrus) این است که وقتی پلیس مجارستان در مقطعی تصویری بازسازیشده از او را منتشر میکند تا مردم هر اطلاعی درباره او را به پلیس منتقل کنند، با بازخورد منفی مردم مواجه میشود. روایتی در بین مردم شکل گرفته بود مبنی بر اینکه شاید این دزد ناشناخته، رابینهودی عمل میکند و پولها را بین فقرا تقسیم میکند. گروههایی از مردم میگفتند باز هم دم این دزد گرم که مردانه میدزدد، مقامات که خیلی شیک و مجلسی اختلاس میکنند. خلاصه، پلیس نتوانست از حمایت مردمی برای مقابله با آتیلا اندروش برخوردار شود. آتیلا اندروش حتی به گونهای قهرمان مردمی هم میشود.
داستان آتیلا آمبروش یکی از جذابترین داستانهای واقعی است که در «پادکست کانال بی» (Channel B Podcast) (اپیزودهای 69 تا 72) منتشر شده و شنیدنی است؛ اما این داستان واقعی غیر از جذابیت داستانی، نتیجه جامعهشناختی مهمی دارد.
نتیجه جامعهشناختی داستان آتیلا آمبروش را با عبارت سندروم آتیلا میتوان نشان داد. سندروم آتیلا وضعیتی است که جامعهای بر اثر شدت گرفتن «ادراک فساد» یا «مشاهده فساد» رهبران سیاسی، مقامات دولتی و کارگزاران حکومت، به ستایش دزدی و فساد شهروندان عادی روی میآورند. شاید این ستایش را آشکارا بیان نکنند، اما پیش خود میگویند «مقامات که با ناجوانمردی، در مقیاس کلان، از جیب میلیونها نفر، در پناه حمایت قانونی و بدون پاسخگویی دزدی میکنند؛ پس من چرا باید از برداشتن سهمام از منابع کشور خجالت بکشم؟»
سندروم آتیلا میتواند به نقطهای برسد که دزدان خردهپا مثل آتیلا را تقدیس و ستایش کند، و حتی افسانههایی حول خیرخواهی و شجاعت آنها بسازد. دستگیری آتیلا معلوم کرد که همه پولهای دزدی را برای قمار و مشروب مصرف میکرده و هیچ کنش رابینهودی هم نداشته است، اما افسانههای رابینهودی حول او شکل گرفته بود.
جامعه وقتی دچار سندروم آتیلا میشود که بر اثر شدت مشاهده کردار ناشایست حاکمان، هر فردی شروع میکند توانایی ذهنی تبدیل شدن به یک آتیلا را در خود تقویت کند. سندروم آتیلا نقطه آغاز و البته بخشی از فرایند فروپاشی اخلاقی، کارآمدی و همهگیر شدن فساد است؛ لحظهای است که اخلاق انسجامبخش رو به نابودی میرود.
سندروم آتیلا نقطه بیبازگشت نیست اما بازگشتن از آن هم دشوار است. سندروم آتیلا بیان معکوسی از یک ضربالمثل هم هست. گفتهاند «تخممرغ دزد شتر دزد میشود.» روایت جامعهشناختیتر این است: «شتردزدها مردم را تخممرغ دزد میکنند.» وقتی شتردزدی پدیده رایج قدرتمندان شود، آنچه به ذهن شهروند درماندهای در سطح آتیلا میرسد، تخممرغ دزدی است. خودش و بقیه نیز تار و پود ذهنی توجیه آنرا فراهم خواهند کرد.
سندروم آتیلا صورتی از زمینهسازی شتردزدی فرادستان برای تخممرغدزدی فرودستان است.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #مفاهیم_جامعهشناسان:
۱_🔸 #آگوست_کنت: فیزیک اجتماعی، جامعهشناسی، پویاییشناسی، ایستاییشناسی، پوزیتیویسم، اینهمانی علوم .
۲_🔸 #هربرت_اسپنسر: ارگانیسمگرایی (انداموارهگی)، سوپرارگانیسم(والا اندامواره)، تحولگرایی(تکاملگرایی).
۳_🔸 #امیل_دورکیم: واقعیت اجتماعی، وجدان جمعی، همبستگی مکانیکی، همبستگی ارگانیکی، آنومی(بیهنجاری)، جامعهگرایی.
۴_🔸 #رابرت_مرتون: کارکرد آشکار، کارکرد پنهان، تئوری برد متوسط، گسست بین اهداف نهادی و وسایل.
۵_🔸 #تالکوت_پارسونز: مدل آجیل(AGIL)کنش ارادی، تفکیک کارکردی.
۶_🔸 #جفری_الکساندر: کارکردگرایی جدید، الگوی تلفیقی، نظریه چندبعدی، جامعهشناسی فرهنگی و جامعه مدنی.
۷_🔸 #کارل_مارکس: جبر تاریخی، تضاد طبقاتی، آگاهی طبقاتی، دورانهای پنجگانه، آگاهی راستین و کاذب، طبقه پرولتاریا، طبقه بورژوا، تضادگرایی.
۸_🔸 #ماکس_وبر: انواع کنش، تیپ ایدهال، افسونزدایی، اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری، بوروکراسی(دیوانسالاری).
۹_🔸 #جرج_هومنز: قضایای هومنز، نظریه مبادله، رفتارگرایی.
۱۰_🔸 #جرج_هربرت_مید: کنش متقابل نمادین، نشانه، نماد، بازی نقش، نقشگیری، خود، من فاعلی، من مفعولی، دیگران مهم (دیگران عمومیتیافته).
۱۱_🔸 #ادموند_هوسرل: پدیدارشناسی، بود، نمود، واقعیت خنثی، اپوخه، تحلیل نیتی، تقلیل پدیدارشناختی.
۱۲_🔸 #آلفرد_شوتس: جهانهای اجتماعی، جامعهشناسی خرد، نظامهای ارزشی.
۱۳_🔸 #آروین_گافمن: روششناسی مردمی(مردم روش)، نظریه نمایشنامهای، نقض موقعیت، داغ ننگ.
۱۴_🔸 #جُرج_زیمل: سنخشناسی، غریبه، فلسفه پول، کلانشهر و حیات ذهنی.
۱۵_🔸 #تورستین_وبلن: طبقه تنآسا، مصرف فرهنگی، مصرف تظاهرآمیز.
۱۶_🔸 #ویلفردو_پارهتو: کنش منطقی و غیرمنطقی، تهنشستها، مشتقات، گردش نخبگان.
۱۷_🔸 #رالف_دارندورف: توزیع دوگانه اقتدار، گروه ذینفع، شبهگروه، تضاد.
۱۸_🔸 #هربرت_مارکوزه: انسان تکساحتی، نئومارکسیسم، نظریه انتقادی.
۱۹_🔸 #لویی_آلتوسر: بازتولید شرایط تولید، نظریه مارکسیستی دولت، ایدئولوژی، گسست معرفتشناسی، دستگاههای دولتی.
۲۰_🔸 #آنتونیو_گرامشی: هژمونی، روشنفکر ارگانیک، فنسالاری.
۲۱_🔸 #یورگن_هابرماس: حوزه عمومی، نظریه کنش ارتباطی، بازسازی، زیست جهان.
۲۲_🔸 #سی_رایت_میلز: طبقه جدید، یقهسفیدها، هراس پایگاهی.
۲۳_🔸 #میشل_فوکو: گفتمان، تبارشناسی، دانش و قدرت.
۲۴_🔸 #نوربرت_الیاس: درباره تمدن، جامعه درباریان، آرایشهای اجتماعی، تکوین اجتماعی.
۲۵_🔸 #آنتونی_گیدنز: دیدگاه تلفیقی، ساختیابی(ساختاریابی)، نقد دوآلیسم، قواعد و منابع.
۲۶_🔸 #مارگارت_آرچر: جهتگیری فرهنگی، پویایی نظام فرهنگی، مشروطسازی فرهنگی، تناقضات فرهنگی، تکمیل فرهنگی، مکالمه درونی.
۲۷_🔸 #پیر_بوردیو: میدان، عادتواره، ذائقه، سرمایه فرهنگی، سرمایه نمادین، خشونت نمادین، نازعه برای تصاحب سرمایه.
۲۸_🔸 #جرج_ریتزر: پارادایمهای سهگانه، متاتئوری(فرانظریه)، جامعهشناسی ترکیبی، مکدونالدی شدن، جهانی شدن، مصرفگرایی.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
۱_🔸 #آگوست_کنت: فیزیک اجتماعی، جامعهشناسی، پویاییشناسی، ایستاییشناسی، پوزیتیویسم، اینهمانی علوم .
۲_🔸 #هربرت_اسپنسر: ارگانیسمگرایی (انداموارهگی)، سوپرارگانیسم(والا اندامواره)، تحولگرایی(تکاملگرایی).
۳_🔸 #امیل_دورکیم: واقعیت اجتماعی، وجدان جمعی، همبستگی مکانیکی، همبستگی ارگانیکی، آنومی(بیهنجاری)، جامعهگرایی.
۴_🔸 #رابرت_مرتون: کارکرد آشکار، کارکرد پنهان، تئوری برد متوسط، گسست بین اهداف نهادی و وسایل.
۵_🔸 #تالکوت_پارسونز: مدل آجیل(AGIL)کنش ارادی، تفکیک کارکردی.
۶_🔸 #جفری_الکساندر: کارکردگرایی جدید، الگوی تلفیقی، نظریه چندبعدی، جامعهشناسی فرهنگی و جامعه مدنی.
۷_🔸 #کارل_مارکس: جبر تاریخی، تضاد طبقاتی، آگاهی طبقاتی، دورانهای پنجگانه، آگاهی راستین و کاذب، طبقه پرولتاریا، طبقه بورژوا، تضادگرایی.
۸_🔸 #ماکس_وبر: انواع کنش، تیپ ایدهال، افسونزدایی، اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری، بوروکراسی(دیوانسالاری).
۹_🔸 #جرج_هومنز: قضایای هومنز، نظریه مبادله، رفتارگرایی.
۱۰_🔸 #جرج_هربرت_مید: کنش متقابل نمادین، نشانه، نماد، بازی نقش، نقشگیری، خود، من فاعلی، من مفعولی، دیگران مهم (دیگران عمومیتیافته).
۱۱_🔸 #ادموند_هوسرل: پدیدارشناسی، بود، نمود، واقعیت خنثی، اپوخه، تحلیل نیتی، تقلیل پدیدارشناختی.
۱۲_🔸 #آلفرد_شوتس: جهانهای اجتماعی، جامعهشناسی خرد، نظامهای ارزشی.
۱۳_🔸 #آروین_گافمن: روششناسی مردمی(مردم روش)، نظریه نمایشنامهای، نقض موقعیت، داغ ننگ.
۱۴_🔸 #جُرج_زیمل: سنخشناسی، غریبه، فلسفه پول، کلانشهر و حیات ذهنی.
۱۵_🔸 #تورستین_وبلن: طبقه تنآسا، مصرف فرهنگی، مصرف تظاهرآمیز.
۱۶_🔸 #ویلفردو_پارهتو: کنش منطقی و غیرمنطقی، تهنشستها، مشتقات، گردش نخبگان.
۱۷_🔸 #رالف_دارندورف: توزیع دوگانه اقتدار، گروه ذینفع، شبهگروه، تضاد.
۱۸_🔸 #هربرت_مارکوزه: انسان تکساحتی، نئومارکسیسم، نظریه انتقادی.
۱۹_🔸 #لویی_آلتوسر: بازتولید شرایط تولید، نظریه مارکسیستی دولت، ایدئولوژی، گسست معرفتشناسی، دستگاههای دولتی.
۲۰_🔸 #آنتونیو_گرامشی: هژمونی، روشنفکر ارگانیک، فنسالاری.
۲۱_🔸 #یورگن_هابرماس: حوزه عمومی، نظریه کنش ارتباطی، بازسازی، زیست جهان.
۲۲_🔸 #سی_رایت_میلز: طبقه جدید، یقهسفیدها، هراس پایگاهی.
۲۳_🔸 #میشل_فوکو: گفتمان، تبارشناسی، دانش و قدرت.
۲۴_🔸 #نوربرت_الیاس: درباره تمدن، جامعه درباریان، آرایشهای اجتماعی، تکوین اجتماعی.
۲۵_🔸 #آنتونی_گیدنز: دیدگاه تلفیقی، ساختیابی(ساختاریابی)، نقد دوآلیسم، قواعد و منابع.
۲۶_🔸 #مارگارت_آرچر: جهتگیری فرهنگی، پویایی نظام فرهنگی، مشروطسازی فرهنگی، تناقضات فرهنگی، تکمیل فرهنگی، مکالمه درونی.
۲۷_🔸 #پیر_بوردیو: میدان، عادتواره، ذائقه، سرمایه فرهنگی، سرمایه نمادین، خشونت نمادین، نازعه برای تصاحب سرمایه.
۲۸_🔸 #جرج_ریتزر: پارادایمهای سهگانه، متاتئوری(فرانظریه)، جامعهشناسی ترکیبی، مکدونالدی شدن، جهانی شدن، مصرفگرایی.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
اكثريت عظيم روشنفكرانى كه مىشناسم در جستوجوى چيزى نيستند و هيچ كارى نمىكنند و به درد كارى نمىخورند. همهشان بد تحصيل كردهاند، به طور جدى مطالعه نمىكنند، دربارهى علوم فقط پر حرفى مىكنند، از هنر هم كم سر در مىآورند. همهشان خودشان را مىگيرند و با قيافهى جدى، گندهگويى و فلسفهبافى مىكنند؛ حال آن كه پيش چشمشان كارگرها غذا ندارند و چهل نفرى در يك اتاق نامناسب مىخوابند، توى ساس و تعفن و گند و رطوبت و ناپاكى اخلاقى مىلولند …پر واضح است كه همهى حرفهاى قشنگمان فقط براى آن است كه سر خودمان و ديگران شيره بماليم !
# برگرفته از داستان #باغ_آلبالو
#آنتوان_چخوف
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
# برگرفته از داستان #باغ_آلبالو
#آنتوان_چخوف
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #هربرت_مارکوزه
هربرت مارکوزه فیلسوف و جامعهشناس آلمانی و از اعضای اصلی مکتب فرانکفورت بود.
از میان نظریه پردازان اصلی مکتب فرانکفورت فقط مارکوزه بود که نسبت به اهمیت و مرکزیت فرهنگ تودهای برای زندگی روزمره در جامعه سرمایه داری اخیر تا حدی خوشبینی نشان میداد. مارکوزه که در ابتدا همان دیدگاههای انتقادی آدورنو و هورکهایمر را داشت، بعدها شاهد پیدایش پادفرهنگ هیپیها در اواخر دهه ۱۹۶۰ بود و تفسیر خویش را از فرهنگ تودهای مورد بازبینی قرار داد. مارکوزه، خصوصاً تحت تأثیر شیوه استفاده پادفرهنگ از همان فراوردههای صنایع فراغتی و مصرفی سرمایهداری اخیر، بهخصوص موسیقی و مد تودهای، برای شورش مستقیم علیه نهادهای مسلط سرمایهداری، مانند کار، آموزش و پروش، خانواده و سیاست مرسوم، قرار گرفت.
با این حال دوره نسبتاً کوتاه پادفرهنگ، و همچنین نهضتهای فرهنگی بعدی جوانان که بر محور موسیقی و سبک زندگی میگشت، مانند پانک راک از نظر خیلیها تأییدی بود بر درستی بنیادین نقد مکتب فرانکفورت از فرهنگ تودهای؛ بنابراین، به گفته باتومور، «دامنه محدود و سرعت زوال، یا همانندگردی پادفرهنگ، در واقع، میتوانست نیروی صنعت فرهنگ را عیان سازد». او در کتاب انسان تکساختی توضیح میدهد که جامعه صنعتی میتواند با سهیم کردن کارگران در مصرفگرایی کاری کند که آنان اسارت خود را آزادی بدانند.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
هربرت مارکوزه فیلسوف و جامعهشناس آلمانی و از اعضای اصلی مکتب فرانکفورت بود.
از میان نظریه پردازان اصلی مکتب فرانکفورت فقط مارکوزه بود که نسبت به اهمیت و مرکزیت فرهنگ تودهای برای زندگی روزمره در جامعه سرمایه داری اخیر تا حدی خوشبینی نشان میداد. مارکوزه که در ابتدا همان دیدگاههای انتقادی آدورنو و هورکهایمر را داشت، بعدها شاهد پیدایش پادفرهنگ هیپیها در اواخر دهه ۱۹۶۰ بود و تفسیر خویش را از فرهنگ تودهای مورد بازبینی قرار داد. مارکوزه، خصوصاً تحت تأثیر شیوه استفاده پادفرهنگ از همان فراوردههای صنایع فراغتی و مصرفی سرمایهداری اخیر، بهخصوص موسیقی و مد تودهای، برای شورش مستقیم علیه نهادهای مسلط سرمایهداری، مانند کار، آموزش و پروش، خانواده و سیاست مرسوم، قرار گرفت.
با این حال دوره نسبتاً کوتاه پادفرهنگ، و همچنین نهضتهای فرهنگی بعدی جوانان که بر محور موسیقی و سبک زندگی میگشت، مانند پانک راک از نظر خیلیها تأییدی بود بر درستی بنیادین نقد مکتب فرانکفورت از فرهنگ تودهای؛ بنابراین، به گفته باتومور، «دامنه محدود و سرعت زوال، یا همانندگردی پادفرهنگ، در واقع، میتوانست نیروی صنعت فرهنگ را عیان سازد». او در کتاب انسان تکساختی توضیح میدهد که جامعه صنعتی میتواند با سهیم کردن کارگران در مصرفگرایی کاری کند که آنان اسارت خود را آزادی بدانند.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 چرا #جامعهی_ایران در برابر #فجایع_طبیعی مانند سیل اینقدر آسیبپذیر شده است؟
🔸ابعاد فاجعهبار بلاهای طبیعی سالهای اخیر از زلزلهی کرمانشاه در سالهای اخیر تا سیل روزهای اخیر در نقاط مختلف کشور، بیش از هر چیز ناشی از ساختارهای معیوب اقتصادی ـ سیاسی ـ اجتماعی ایران امروز است. ازاینرو، بحث دربارهی اقتصاد سیاسی فجایع طبیعی را اهمیت بخشیده است.
🔸فجایع در تلاقی مخاطرات طبیعی و فضاهای آسیبپذیر رخ میدهد از این رو بیش از آن که یک عامل طبیعی صرف باشد یک برساختهی اجتماعی است.
🔸مسألهی مهم شناخت عوامل اجتماعی ـ اقتصادی است که میزان آسیب ناشی از فجایع طبیعی را افزایش میدهد. مهمترین عاملی که به نظر میرسد میزان آسیبپذیری کالبدهای زیست انسانها در برابر فجایعی از قبیل سیل را افزایش داده است. مشکلات ناشی از ساختوسازهای جدید غیر استاندارد و نیز وجود ساختمانهای فرسوده بوده است. عامل نخست تاحدودی ناشی از فقدان نظامهای نظارتی بر ساختوسازهاست و عامل دوم ناشی از عدم تخصیص منابع مالی برای ساختوساز جدید است. اما چه عاملی باعث عدم تخصیص سرمایهگذاری در ساختوساز جدید و از سوی دیگر چه عاملی باعث نظارت نامطلوب بر ساختوسازها شده است.
🔸هر دو عامل در نگاه کالایی به فضای زیست انسانها ریشه دارد. نخست، از آنجا که فضای زیست آنها همچون کالایی نگریسته میشود که باید بیشترین سود از آن به دست آید از بسیاری از سرمایهگذاریهای زیرساختی اجتناب میشود. از سوی دیگر، تصمیمگیری برای سرمایهگذاری برمبنای انتظار احتمالی سودآوری مالی آن صورت میگیرد. از این رو، از بسیاری از سرمایهگذاریهای زیرساختی ضروری اجتناب میشود. حاصل آن مجموعهی پیوستهای از آسیبهای کالبدی، اجتماعی و روانی است.
🔸از جانب سوم، وقتی نگاه سوداگر بر تصمیمگیریهای اقتصادی حاکم باشد و در مقابل نهادهای دموکراتیک و مدافع حقوق شهروندان و محرومان از امکان فعالیت برخوردار نباشند، بهراحتی میتوان نهادهای نظارتی موجود را دور زد. در چنین شرایطی بهوضوح در چند دههی اخیر شاهد ناکارآمدی نظامهای نظارتی و گسترش فسادهای ساختاری بودهایم.
🔸حاصل ساختارهای معیوب اقتصادی ـ سیاسی ـ اجتماعی را امروز بهوضوح در بحرانهای بهاصطلاح طبیعی مشاهده میکنیم. دولتها از بسیاری از سرمایهگذاریهای زیرساختاری اعراض میکنند چراکه اهداف دیگری برای خود دنبال میکنند، سرمایهگذاران خصوصی به دنبال حداکثر سود در سرمایهگذاریهای خود هستند و از این رو به مسایل کالبدی و مسایل مربوط به ایمنی واحدهای تحت ساخت که از میزان سودآوری میکاهد بیاعتنا هستند، نهادهای نظارتی وظایف خود را بهدرستی انجام نمیدهند، چراکه فرهنگ پاسخگویی و پاسخخواهی به علت فقدان نهادهای دموکراتیک وجود ندارد. عامل دیگری که این وضعیت را در ایران تشدید میکند وجود نوعی انتظام آنارشیک در دستگاههای اجرایی و سازمانهای اجرایی موازی است که خود هماهنگی در کمکرسانی به آسیبدیدگاه از بلاهای طبیعی را دشوار میسازد و گره کور دیگری بر کلاف سردرگم کنونی میافزاید.
🔸حاصل این همه شکلگیری جامعهای با کالبدی کاملاً آسیبپذیر در برابر فجایع طبیعی و زلزلهها و سیلها در تمامی سالهای اخیر بوده و پیششرط برونرفت از آن نیز از مسیر دگرگونیهای ساختاری میگذرد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
🔸ابعاد فاجعهبار بلاهای طبیعی سالهای اخیر از زلزلهی کرمانشاه در سالهای اخیر تا سیل روزهای اخیر در نقاط مختلف کشور، بیش از هر چیز ناشی از ساختارهای معیوب اقتصادی ـ سیاسی ـ اجتماعی ایران امروز است. ازاینرو، بحث دربارهی اقتصاد سیاسی فجایع طبیعی را اهمیت بخشیده است.
🔸فجایع در تلاقی مخاطرات طبیعی و فضاهای آسیبپذیر رخ میدهد از این رو بیش از آن که یک عامل طبیعی صرف باشد یک برساختهی اجتماعی است.
🔸مسألهی مهم شناخت عوامل اجتماعی ـ اقتصادی است که میزان آسیب ناشی از فجایع طبیعی را افزایش میدهد. مهمترین عاملی که به نظر میرسد میزان آسیبپذیری کالبدهای زیست انسانها در برابر فجایعی از قبیل سیل را افزایش داده است. مشکلات ناشی از ساختوسازهای جدید غیر استاندارد و نیز وجود ساختمانهای فرسوده بوده است. عامل نخست تاحدودی ناشی از فقدان نظامهای نظارتی بر ساختوسازهاست و عامل دوم ناشی از عدم تخصیص منابع مالی برای ساختوساز جدید است. اما چه عاملی باعث عدم تخصیص سرمایهگذاری در ساختوساز جدید و از سوی دیگر چه عاملی باعث نظارت نامطلوب بر ساختوسازها شده است.
🔸هر دو عامل در نگاه کالایی به فضای زیست انسانها ریشه دارد. نخست، از آنجا که فضای زیست آنها همچون کالایی نگریسته میشود که باید بیشترین سود از آن به دست آید از بسیاری از سرمایهگذاریهای زیرساختی اجتناب میشود. از سوی دیگر، تصمیمگیری برای سرمایهگذاری برمبنای انتظار احتمالی سودآوری مالی آن صورت میگیرد. از این رو، از بسیاری از سرمایهگذاریهای زیرساختی ضروری اجتناب میشود. حاصل آن مجموعهی پیوستهای از آسیبهای کالبدی، اجتماعی و روانی است.
🔸از جانب سوم، وقتی نگاه سوداگر بر تصمیمگیریهای اقتصادی حاکم باشد و در مقابل نهادهای دموکراتیک و مدافع حقوق شهروندان و محرومان از امکان فعالیت برخوردار نباشند، بهراحتی میتوان نهادهای نظارتی موجود را دور زد. در چنین شرایطی بهوضوح در چند دههی اخیر شاهد ناکارآمدی نظامهای نظارتی و گسترش فسادهای ساختاری بودهایم.
🔸حاصل ساختارهای معیوب اقتصادی ـ سیاسی ـ اجتماعی را امروز بهوضوح در بحرانهای بهاصطلاح طبیعی مشاهده میکنیم. دولتها از بسیاری از سرمایهگذاریهای زیرساختاری اعراض میکنند چراکه اهداف دیگری برای خود دنبال میکنند، سرمایهگذاران خصوصی به دنبال حداکثر سود در سرمایهگذاریهای خود هستند و از این رو به مسایل کالبدی و مسایل مربوط به ایمنی واحدهای تحت ساخت که از میزان سودآوری میکاهد بیاعتنا هستند، نهادهای نظارتی وظایف خود را بهدرستی انجام نمیدهند، چراکه فرهنگ پاسخگویی و پاسخخواهی به علت فقدان نهادهای دموکراتیک وجود ندارد. عامل دیگری که این وضعیت را در ایران تشدید میکند وجود نوعی انتظام آنارشیک در دستگاههای اجرایی و سازمانهای اجرایی موازی است که خود هماهنگی در کمکرسانی به آسیبدیدگاه از بلاهای طبیعی را دشوار میسازد و گره کور دیگری بر کلاف سردرگم کنونی میافزاید.
🔸حاصل این همه شکلگیری جامعهای با کالبدی کاملاً آسیبپذیر در برابر فجایع طبیعی و زلزلهها و سیلها در تمامی سالهای اخیر بوده و پیششرط برونرفت از آن نیز از مسیر دگرگونیهای ساختاری میگذرد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #برابری_جنسیتی
▫️ «برابری» انواع مختلفی دارد مانند برابری جنسیتی، قومی، نژادی، جغرافیایی، دینی و ... که شاید معروفترین آنها در این سالها «برابری جنسیتی» باشد. تاریخ به گونهای رقم خورده است که به دلیل جنگ جهانی و سایر جنگهای داخلی در کشورهای مختلف، در قرن گذشته بیشتر بحث برابری نژادی و برابری دینی مطرح بوده و همه کشورها برای برپا شدن این دو نوع برابری تلاش میکردند.
▫️اما در قرن بیست و یکم موضوع برابری جنسیتی بسیار پررنگتر از دیگر انواع برابری شده است. با وجود تلاشهای علمی و کنشهای مدنی فراوانی که در کشورهای مختلف صورت گرفته است، اما همچنان در اکثر کشورها میتوان مصادیقی از نابرابری جنسیتی یافت و جامعه مدنی در مقابل آنها واکنش نشان میدهد.
▫️اولین گام برای اینکه برابری در هر بخشی و از هر نوعی آغاز شود و جامعه بتواند به سمت برابری حرکت کند، این است که ساختار نهادی به اجزاء جامعه مدنی و اقلیتها اجازه دهد تا صدای خود را به گوش مسئولین و قانونگذاران برسانند. اگر چنین اجازهای در یک ساختار نهادی وجود نداشته باشد، تقریبا هیچ امیدی برای احیای برابری در شکلهای مختلف آن وجود ندارد.
▫️آنچه در عمل اتفاق میافتد دارای فرایندیست که مراحل آن باید به طور کامل طی شود. اولین مرحله این است که گروهی از افراد که احساس نابرابری میکنند، اعتراض خود را به گوش سایرین میرسانند، بقیه افراد جامعه، آنها را میشنوند و اجازه میدهند که آنها وضعیت خود را توضیح دهند، پس از توضیح برخی از افراد در سایر گروهها نیز متوجه وجود نابرابری مربوطه میشوند و حق را به آنها میدهند و از آنها دفاع میکنند، این جریان ادامه پیدا میکند تا موافقین این موضوع به اکثریت میرسند و پس از آن معمولا میتوانند نظر خود را به قانون تبدیل کنند و نابرابری مربوطه را به صورت قانونی حل کنند.
▫️البته کمی زمان میبرد تا این ساختار نهادی جدید و قوانین جای خود را در فرهنگ پیدا کنند و به صورت قواعد اجتماعی تبدیل شوند، اما با این حال تا زمانی که امری قانون نشده باشد، نمیتواند جای خود را در فرهنگ و اجتماع به راحتی باز کند.
▫️بر اساس توضیحات اخیر اولین گام برای حرکت به سوی ارتقای برابری در جامعه این است که ساختار نهادی اجازه اعتراض و شنیده شدن اقلیتهایی که مورد نابرابری قرار گرفتهاند، را به آنها بدهد. زیرا واقعا هیچکسی نمیتواند بدون توضیح یا تجربه، خود را در جای دیگری قرار دهد و از وضعیت همه اقشار جامعه به طور دقیق آگاه باشد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
▫️ «برابری» انواع مختلفی دارد مانند برابری جنسیتی، قومی، نژادی، جغرافیایی، دینی و ... که شاید معروفترین آنها در این سالها «برابری جنسیتی» باشد. تاریخ به گونهای رقم خورده است که به دلیل جنگ جهانی و سایر جنگهای داخلی در کشورهای مختلف، در قرن گذشته بیشتر بحث برابری نژادی و برابری دینی مطرح بوده و همه کشورها برای برپا شدن این دو نوع برابری تلاش میکردند.
▫️اما در قرن بیست و یکم موضوع برابری جنسیتی بسیار پررنگتر از دیگر انواع برابری شده است. با وجود تلاشهای علمی و کنشهای مدنی فراوانی که در کشورهای مختلف صورت گرفته است، اما همچنان در اکثر کشورها میتوان مصادیقی از نابرابری جنسیتی یافت و جامعه مدنی در مقابل آنها واکنش نشان میدهد.
▫️اولین گام برای اینکه برابری در هر بخشی و از هر نوعی آغاز شود و جامعه بتواند به سمت برابری حرکت کند، این است که ساختار نهادی به اجزاء جامعه مدنی و اقلیتها اجازه دهد تا صدای خود را به گوش مسئولین و قانونگذاران برسانند. اگر چنین اجازهای در یک ساختار نهادی وجود نداشته باشد، تقریبا هیچ امیدی برای احیای برابری در شکلهای مختلف آن وجود ندارد.
▫️آنچه در عمل اتفاق میافتد دارای فرایندیست که مراحل آن باید به طور کامل طی شود. اولین مرحله این است که گروهی از افراد که احساس نابرابری میکنند، اعتراض خود را به گوش سایرین میرسانند، بقیه افراد جامعه، آنها را میشنوند و اجازه میدهند که آنها وضعیت خود را توضیح دهند، پس از توضیح برخی از افراد در سایر گروهها نیز متوجه وجود نابرابری مربوطه میشوند و حق را به آنها میدهند و از آنها دفاع میکنند، این جریان ادامه پیدا میکند تا موافقین این موضوع به اکثریت میرسند و پس از آن معمولا میتوانند نظر خود را به قانون تبدیل کنند و نابرابری مربوطه را به صورت قانونی حل کنند.
▫️البته کمی زمان میبرد تا این ساختار نهادی جدید و قوانین جای خود را در فرهنگ پیدا کنند و به صورت قواعد اجتماعی تبدیل شوند، اما با این حال تا زمانی که امری قانون نشده باشد، نمیتواند جای خود را در فرهنگ و اجتماع به راحتی باز کند.
▫️بر اساس توضیحات اخیر اولین گام برای حرکت به سوی ارتقای برابری در جامعه این است که ساختار نهادی اجازه اعتراض و شنیده شدن اقلیتهایی که مورد نابرابری قرار گرفتهاند، را به آنها بدهد. زیرا واقعا هیچکسی نمیتواند بدون توضیح یا تجربه، خود را در جای دیگری قرار دهد و از وضعیت همه اقشار جامعه به طور دقیق آگاه باشد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📋 #وضعیت_محیط_کار در #سطح_جهان در سال ۲۰۲۲
🔘 موسسه گالوپ در گزارش سال ۲۰۲۲ خود، وضعیت محیط کار در سطح جهان را با سوال و نظرسنجی از کارمندان در سرتاسر دنیا بررسی کرده است. یافته ها نشان می دهد که همه گیری کووید و پس لرزه های آن کماکان محیط کار را تحت تاثیر قرار می دهد.
چکیده یافته های این گزارش را می توانید در ویدئو ببینید.
📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
🔘 موسسه گالوپ در گزارش سال ۲۰۲۲ خود، وضعیت محیط کار در سطح جهان را با سوال و نظرسنجی از کارمندان در سرتاسر دنیا بررسی کرده است. یافته ها نشان می دهد که همه گیری کووید و پس لرزه های آن کماکان محیط کار را تحت تاثیر قرار می دهد.
چکیده یافته های این گزارش را می توانید در ویدئو ببینید.
📍کانال تلگرام #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
اصطلاح جامعه شناسی را نخستین بار آگوست کنت به کار برد. او در اولین نظریه پردازان جامعه شناسی (به ویژه هربرت اسپنسر و امیل دورکیم) بسیار نفوذ داشت. کنت نیز مانند بسیاری از جامعه شناسان معاصر، معتقد بود که جامعه شناسی باید وجهه ای علمی به خودگیرد. با این همه، او اکنون دیگر در جامعه شناسی نفوذ چندانی ندارد.
دست کم بخشی از افکار کنت را باید به عنوان واکنشی در برابر انقلاب فرانسه و روشن اندیشی به شمار آورد که او آن را علت عمده ی این انقلاب می انگاشت. او از هرج و مرجی که در جامعه رواج یافته بود بسیار رمیده بود و به آن دسته از اندیشمندانی که بانی روشن اندیشی و انقلاب بودند، انتقاد داشت. کنت دیدگاه علمیش را که همان «اثباتگرایی» یا «فلسفه ی اثباتی» بود، برای مقابله با آنچه که خود فلسفه ی منفی و ویرانگر روشن اندیشی می پنداشت، ساخته و پرداخته بود. او با کاتولیکهای ضدانقلابی فرانسه (به ویژه دوبونالد و دومیستر) هم آواز و تحت تأثیرشان بود. اما با این همه دست کم از دو جهت کار کنت را می توان از کار آنها جدا کرد. نخست این که او تصور نمی کرد که بازگشت به قرون وسطی امکانپذیر است، زیرا پیشرفت علم و صنعت این امر را امکان ناپذیر ساخته بود. دوم آن که کنت نوعی نظام نظری بسیار پیچیده تر و کارآمدتر از آن پیشینیانش را ساخته و پرداخته کرد که برای شکلگیری بخش مهمی از جامعه شناسی اولیه کفایت می کرد.
کنت فیزیک اجتماعی، یا آنچه که بعد جامعه شناسی خواند، را برای مبارزه با فلسفه های منفی و هرج و مرجی که به نظر او جامعه ی فرانسوی را فراگرفته بود، ساخته و پرداخته کرد. خود اصطلاح فیزیک اجتماعی این نکته را آشکار می سازد که کنت در پی آن بود تا جامعه شناسی را با الگوی «علوم دقیق» تطبیق دهد. این علم نوین که به نظر او می بایست سرانجام به علم مسلط تبدیل گردد، می بایست هم به ایستایی اجتماعی (ساختارهای موجود اجتماعی) و هم به پویایی اجتماعی (دگرگونی اجتماعی) بپردازد. گرچه هر دو بخش یاد شده می بایست در پی کشف قوانین زندگی اجتماعی باشند، اما او احساس می کرد که پویایی اجتماعی از ایستایی اجتماعی مهمتر است. همین تأکید کنت بر دگرگونی، علاقه اش را به اصلاح اجتماعی نشان می دهد، به ویژه اصلاح نابسامانی هایی که انقلاب فرانسه و روشن اندیشی پدید آورده بودند. او در پی دگرگونی انقلابی نبود، زیرا احساس می کرد که تکامل طبیعی جامعه برای بهبود اوضاع بهتر است. اصلاحات تنها برای آن مورد نیاز بود که به این فراگرد طبیعی کمی کمک کند.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
دست کم بخشی از افکار کنت را باید به عنوان واکنشی در برابر انقلاب فرانسه و روشن اندیشی به شمار آورد که او آن را علت عمده ی این انقلاب می انگاشت. او از هرج و مرجی که در جامعه رواج یافته بود بسیار رمیده بود و به آن دسته از اندیشمندانی که بانی روشن اندیشی و انقلاب بودند، انتقاد داشت. کنت دیدگاه علمیش را که همان «اثباتگرایی» یا «فلسفه ی اثباتی» بود، برای مقابله با آنچه که خود فلسفه ی منفی و ویرانگر روشن اندیشی می پنداشت، ساخته و پرداخته بود. او با کاتولیکهای ضدانقلابی فرانسه (به ویژه دوبونالد و دومیستر) هم آواز و تحت تأثیرشان بود. اما با این همه دست کم از دو جهت کار کنت را می توان از کار آنها جدا کرد. نخست این که او تصور نمی کرد که بازگشت به قرون وسطی امکانپذیر است، زیرا پیشرفت علم و صنعت این امر را امکان ناپذیر ساخته بود. دوم آن که کنت نوعی نظام نظری بسیار پیچیده تر و کارآمدتر از آن پیشینیانش را ساخته و پرداخته کرد که برای شکلگیری بخش مهمی از جامعه شناسی اولیه کفایت می کرد.
کنت فیزیک اجتماعی، یا آنچه که بعد جامعه شناسی خواند، را برای مبارزه با فلسفه های منفی و هرج و مرجی که به نظر او جامعه ی فرانسوی را فراگرفته بود، ساخته و پرداخته کرد. خود اصطلاح فیزیک اجتماعی این نکته را آشکار می سازد که کنت در پی آن بود تا جامعه شناسی را با الگوی «علوم دقیق» تطبیق دهد. این علم نوین که به نظر او می بایست سرانجام به علم مسلط تبدیل گردد، می بایست هم به ایستایی اجتماعی (ساختارهای موجود اجتماعی) و هم به پویایی اجتماعی (دگرگونی اجتماعی) بپردازد. گرچه هر دو بخش یاد شده می بایست در پی کشف قوانین زندگی اجتماعی باشند، اما او احساس می کرد که پویایی اجتماعی از ایستایی اجتماعی مهمتر است. همین تأکید کنت بر دگرگونی، علاقه اش را به اصلاح اجتماعی نشان می دهد، به ویژه اصلاح نابسامانی هایی که انقلاب فرانسه و روشن اندیشی پدید آورده بودند. او در پی دگرگونی انقلابی نبود، زیرا احساس می کرد که تکامل طبیعی جامعه برای بهبود اوضاع بهتر است. اصلاحات تنها برای آن مورد نیاز بود که به این فراگرد طبیعی کمی کمک کند.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #شناور_شدن_واژهها و #رابطهٔ_آن_با #دموکراسی و #استبداد*
✍️ #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
🟨 اگر به محیط زندگی مردم جامعه و رسانههای کشور انگلستان دقت کنید مُحال است کسی را که «دکتر» نیست در خطاب -خواه کتباً و خواه شفاهاً- «دکتر» بخوانند یا کسی را که «مهندس» نیست مهندس بنامند.
غرض یادآوری این نکته است که در جامعۀ برخوردار از دموکراسی، کلمات را بهراحتی نمیتوان شناور کرد. کلمات مانند انسانها حیثیتِ خاص خود را دارند و کل،ّ جامعه است که میتواند در باب سرنوشتِ مفهومی کلمات تصمیم بگیرد.
بنابراین اگر کسی «کشیش» است شما در چنان جامعهای نمیتوانید بهراحتی او را «اسقُفِ اعظم» یا بالاتر خطاب کنید. هم او ناراحت میشود و هم جامعه شما را از بابتِ تجاوُز به حدود کلمات مورد شماتت قرار خواهد داد. بر همین قیاس کلماتی از نوع «استاد» و «دانشمند» و «فیلسوف» و امثال آن.
🟨 امّا در جامعۀ استبدادی مسائل برعکس جریان دارد.
شما جای هر کلمه را با همسایههای آن و با مدارجِ بالای آن بهراحتی میتوانید عوض کنید. نه مخاطب شما از این بابت احساس شرمساری خواهد کرد و نه جامعه شما را مورد انتقاد قرار خواهد داد که این کسی را که تو مثلاً فلان عنوان را به او دادهای، او دارای چنین مقامی نیست.
تجاوز در حریمِ کلمات در جامعۀ استبدادی چنان راحت انجام میشود که خیلی بهآسانی میتوان کلمۀ «پاپ» را _که مفهومی منحصر به فرد و هیچگاه در تاریخ دو تا نبوده است- اندکاندک بر هر دربان و کشیشی، اطلاق کرد و این تجاوز به حدود کلمات را تا آنجا گسترش داد که در هر روستایی چندین پاپ در عرض هم وجود داشته باشند...
همانطور که در جامعۀ استبدادی میتوان به حقوق افراد تجاوز کرد به حدود کلمات هم میتوان تجاوز کرد، و همانطور که در جامعۀ برخوردار از آزادی و قانون به حقوق افراد نمیتوان تجاوز کرد، به حدود کلمات هم نمیتوان تجاوز کرد.
از این روی زبان قلمروی است که از مطالعۀ در آن میتوان به حدود رعایت حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی موجود در آن جامعه پی بُرد.
🟨 اکنون به یاد ندارم که در کجا خواندهام ولی یقین دارم گفتار یکی از حکیمان بزرگ چین است که گفته است : «روزی اگر زمامِ اصلاح جامعه را به من بسپارند، نخست زبانِ ایشان را اصلاح میکنم.» گویا مقصود او نشان دادن همین رابطۀ استبداد اجتماعی و شناور شدن زبان است...
🟨 هرقدر جوامع برخوردار از اندیشۀ دمکراسی باشند زبانشان از شناوریهای تند بر کنار است و هرقدر استبدادی باشند به همان میزان زبانهاشان شناور است.
🟨 هرکس با شعر فارسی کوچکترین آشنایی داشته باشد و مدایحِ رودکی را با مدایح فرّخی و مدایح فرّخی را با مدایح انوری سنجیده باشد، شناور شدن کلمات را از حوزۀ قاموسی آنها در مسیر این سه دورۀ تاریخی آشکارا مشاهده خواهد کرد :
در شعر رودکی تجاوز به حدودِ کلمات بسیار اندک است، زیرا جامعۀ سامانی جامعهای است تا حدِّ زیادی برخوردار از قانون و آزادی...
در تاریخ اجتماعی ایران، عصر سامانی و به ویژه در قلمروِ فرمانروایی سامانیان کمتر نشانهای از زورگوییهای اجتماعی دورۀ غزنوی وجود دارد و با همۀ استبداد غزنویان استبداد مذهبی سلاجقه بسی بیرحمانهتر از استبداد غزنویان است... . میتوان با آمار نشان داد که شناوریِ کلمات در فاصلۀ عصر سامانی تا سلجوقی به اوج خود میرسد.
🟨 شناور بودن زبان هیچ ربطی به زایندگی زبان ندارد، شک نیست که زبان انگلیسی در عصر حاضر -به دلیل هزار عامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی- زایندهترین زبان جهان است، ولی ممکن است به اعتبار عارضۀ «شناور بودن» با زبان فلان کشور عقبماندۀ نیمهمُرده در زنجیر استبداد در اعماق قارۀ سیاه قابل مقایسه نباشد؛ یعنی زبان آن کشور از زبان انگلیسی شناورتر باشد.
شناور شدن زبان اصلاً شاید یکی از دلایل نازایی زبان باشد. زیرا زایایی از خواص رشد اجتماعی و فرهنگی است و شناور شدن از لوازم عقبگرد و فروماندگی[است].
🟨 وقتی زبانی حرفی برای گفتن ندارد، با شناور کردنِ کلمات خود، خودش را گول میزند که من حرف تازهای دارم میزنم در صورتی که هیچ حرف تازهای ندارد.
شناور شدن نشانۀ فقدانِ اندیشههای فلسفی و عقلانی در زیربنای جامعه است و جامعهای که در آن اندیشۀ حکیمان و فرزانگان نقشی نداشته باشد، بهناگزیر بازیچۀ خودکامگان و عوامفریبان است
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✍️ #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
🟨 اگر به محیط زندگی مردم جامعه و رسانههای کشور انگلستان دقت کنید مُحال است کسی را که «دکتر» نیست در خطاب -خواه کتباً و خواه شفاهاً- «دکتر» بخوانند یا کسی را که «مهندس» نیست مهندس بنامند.
غرض یادآوری این نکته است که در جامعۀ برخوردار از دموکراسی، کلمات را بهراحتی نمیتوان شناور کرد. کلمات مانند انسانها حیثیتِ خاص خود را دارند و کل،ّ جامعه است که میتواند در باب سرنوشتِ مفهومی کلمات تصمیم بگیرد.
بنابراین اگر کسی «کشیش» است شما در چنان جامعهای نمیتوانید بهراحتی او را «اسقُفِ اعظم» یا بالاتر خطاب کنید. هم او ناراحت میشود و هم جامعه شما را از بابتِ تجاوُز به حدود کلمات مورد شماتت قرار خواهد داد. بر همین قیاس کلماتی از نوع «استاد» و «دانشمند» و «فیلسوف» و امثال آن.
🟨 امّا در جامعۀ استبدادی مسائل برعکس جریان دارد.
شما جای هر کلمه را با همسایههای آن و با مدارجِ بالای آن بهراحتی میتوانید عوض کنید. نه مخاطب شما از این بابت احساس شرمساری خواهد کرد و نه جامعه شما را مورد انتقاد قرار خواهد داد که این کسی را که تو مثلاً فلان عنوان را به او دادهای، او دارای چنین مقامی نیست.
تجاوز در حریمِ کلمات در جامعۀ استبدادی چنان راحت انجام میشود که خیلی بهآسانی میتوان کلمۀ «پاپ» را _که مفهومی منحصر به فرد و هیچگاه در تاریخ دو تا نبوده است- اندکاندک بر هر دربان و کشیشی، اطلاق کرد و این تجاوز به حدود کلمات را تا آنجا گسترش داد که در هر روستایی چندین پاپ در عرض هم وجود داشته باشند...
همانطور که در جامعۀ استبدادی میتوان به حقوق افراد تجاوز کرد به حدود کلمات هم میتوان تجاوز کرد، و همانطور که در جامعۀ برخوردار از آزادی و قانون به حقوق افراد نمیتوان تجاوز کرد، به حدود کلمات هم نمیتوان تجاوز کرد.
از این روی زبان قلمروی است که از مطالعۀ در آن میتوان به حدود رعایت حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی موجود در آن جامعه پی بُرد.
🟨 اکنون به یاد ندارم که در کجا خواندهام ولی یقین دارم گفتار یکی از حکیمان بزرگ چین است که گفته است : «روزی اگر زمامِ اصلاح جامعه را به من بسپارند، نخست زبانِ ایشان را اصلاح میکنم.» گویا مقصود او نشان دادن همین رابطۀ استبداد اجتماعی و شناور شدن زبان است...
🟨 هرقدر جوامع برخوردار از اندیشۀ دمکراسی باشند زبانشان از شناوریهای تند بر کنار است و هرقدر استبدادی باشند به همان میزان زبانهاشان شناور است.
🟨 هرکس با شعر فارسی کوچکترین آشنایی داشته باشد و مدایحِ رودکی را با مدایح فرّخی و مدایح فرّخی را با مدایح انوری سنجیده باشد، شناور شدن کلمات را از حوزۀ قاموسی آنها در مسیر این سه دورۀ تاریخی آشکارا مشاهده خواهد کرد :
در شعر رودکی تجاوز به حدودِ کلمات بسیار اندک است، زیرا جامعۀ سامانی جامعهای است تا حدِّ زیادی برخوردار از قانون و آزادی...
در تاریخ اجتماعی ایران، عصر سامانی و به ویژه در قلمروِ فرمانروایی سامانیان کمتر نشانهای از زورگوییهای اجتماعی دورۀ غزنوی وجود دارد و با همۀ استبداد غزنویان استبداد مذهبی سلاجقه بسی بیرحمانهتر از استبداد غزنویان است... . میتوان با آمار نشان داد که شناوریِ کلمات در فاصلۀ عصر سامانی تا سلجوقی به اوج خود میرسد.
🟨 شناور بودن زبان هیچ ربطی به زایندگی زبان ندارد، شک نیست که زبان انگلیسی در عصر حاضر -به دلیل هزار عامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی- زایندهترین زبان جهان است، ولی ممکن است به اعتبار عارضۀ «شناور بودن» با زبان فلان کشور عقبماندۀ نیمهمُرده در زنجیر استبداد در اعماق قارۀ سیاه قابل مقایسه نباشد؛ یعنی زبان آن کشور از زبان انگلیسی شناورتر باشد.
شناور شدن زبان اصلاً شاید یکی از دلایل نازایی زبان باشد. زیرا زایایی از خواص رشد اجتماعی و فرهنگی است و شناور شدن از لوازم عقبگرد و فروماندگی[است].
🟨 وقتی زبانی حرفی برای گفتن ندارد، با شناور کردنِ کلمات خود، خودش را گول میزند که من حرف تازهای دارم میزنم در صورتی که هیچ حرف تازهای ندارد.
شناور شدن نشانۀ فقدانِ اندیشههای فلسفی و عقلانی در زیربنای جامعه است و جامعهای که در آن اندیشۀ حکیمان و فرزانگان نقشی نداشته باشد، بهناگزیر بازیچۀ خودکامگان و عوامفریبان است
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📈📍مقایسه درآمدی سرانه ایران با برخی از کشورها
کانال #جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
کانال #جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✅ بانک جهانی: فقر مطلق در ایران ۳ برابر شد
🔹 آمارهای منتشرشده از سوی بانک جهانی نشان میدهد جمعیت دارای فقر مطلق در ایران طی سالهای 1392 تا 1398 رشد قابل ملاحظهای داشته است.
🔹بر این اساس در سال ۲۰۱۳ (۱۳۹۲) نسبت جمعیت دارای فقر مطلق به کل جمعیت در ایران ۰.۲ درصد بوده است اما این رقم در سال ۲۰۱۹ (۱۳۹۸) که آخرین آمار منتشرشده از سوی بانک جهانی است به ۰.۶ درصد افزایش مییابد. یعنی در این سال فقر مطلق در ایران سه برابر شده است.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
🔹 آمارهای منتشرشده از سوی بانک جهانی نشان میدهد جمعیت دارای فقر مطلق در ایران طی سالهای 1392 تا 1398 رشد قابل ملاحظهای داشته است.
🔹بر این اساس در سال ۲۰۱۳ (۱۳۹۲) نسبت جمعیت دارای فقر مطلق به کل جمعیت در ایران ۰.۲ درصد بوده است اما این رقم در سال ۲۰۱۹ (۱۳۹۸) که آخرین آمار منتشرشده از سوی بانک جهانی است به ۰.۶ درصد افزایش مییابد. یعنی در این سال فقر مطلق در ایران سه برابر شده است.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄#تاریخچه #از_خود_بیگانگی؛
نخستین سرچشمه مفهوم از خود بیگانگی، اندیشههای ژان ژاک روسو در رسالهای که درباره نابرابری نگاشته است، میباشد. تصویر زندهای که او از خوبی ناشی از طبیعت انسان و فاسد شدنش توسط جامعه به تصویر کشیده است، تأکید او را بر برابریای که طبیعت در میان انسانها برقرار کرده است و همچنین نابرابریای که انسانها، خود ایجاد کردهاند نشان می دهد و لذا وحشتی که او از تأثیر تباهکننده جامعه بر طبیعت بشری داشته است، همگی باعث برانگیختن نظریه های انتقادی او شده است.
کارل مارکس ، نیز نخستین بار در خلال مطالعاتش در مورد آراء هگل به این عقیده برخورد کرده بود. به طور خاص، مارکس تحت تأثیر نقد فوئرباخ از عقاید دینی هگل قرار گرفته بود. به نظر فوئرباخ، دین خصایص و قدرتهای ویژهای مانند بخشندگی و ترحم و دانش و قدرت خلق کردن را به موجودی برتر، یعنی خدا نسبت میدهد. در حقیقت، فوئرباخ معتقد بود که این خصلتها کمال خصایص و قدرتهای خود انسان است، خصایصی که از انسان جدا شده و از او بیگانه شده و به خدایی افسانهای نسبت داده شده است. به نظر مارکس فرآیند بیگانگی مشابهی در قلمرو کار انسان در نظام سرمایهداری به وقوع میپیوندد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
نخستین سرچشمه مفهوم از خود بیگانگی، اندیشههای ژان ژاک روسو در رسالهای که درباره نابرابری نگاشته است، میباشد. تصویر زندهای که او از خوبی ناشی از طبیعت انسان و فاسد شدنش توسط جامعه به تصویر کشیده است، تأکید او را بر برابریای که طبیعت در میان انسانها برقرار کرده است و همچنین نابرابریای که انسانها، خود ایجاد کردهاند نشان می دهد و لذا وحشتی که او از تأثیر تباهکننده جامعه بر طبیعت بشری داشته است، همگی باعث برانگیختن نظریه های انتقادی او شده است.
کارل مارکس ، نیز نخستین بار در خلال مطالعاتش در مورد آراء هگل به این عقیده برخورد کرده بود. به طور خاص، مارکس تحت تأثیر نقد فوئرباخ از عقاید دینی هگل قرار گرفته بود. به نظر فوئرباخ، دین خصایص و قدرتهای ویژهای مانند بخشندگی و ترحم و دانش و قدرت خلق کردن را به موجودی برتر، یعنی خدا نسبت میدهد. در حقیقت، فوئرباخ معتقد بود که این خصلتها کمال خصایص و قدرتهای خود انسان است، خصایصی که از انسان جدا شده و از او بیگانه شده و به خدایی افسانهای نسبت داده شده است. به نظر مارکس فرآیند بیگانگی مشابهی در قلمرو کار انسان در نظام سرمایهداری به وقوع میپیوندد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
روح استاد تکمیل همایون شاد و یادش گرامی باد.
✍️امیر رزاقی - دانش آموخته جامعه شناسی
به یاری ایشان و جناب شاکری بود که من و چند تن از دوستان توانستیم روز علوم اجتماعی را اولین بار در خانه اندیشمندان علوم انسانی در خیابان استاد نجات الهی در ۱۲ آذر سال ۱۳۹۳ برگزار نمایم و از آن پس هر سال در دانشکده های علوم اجتماعی گرامی داشته شود و مراسماتی برگزار شود.
>>> چرا " ۱۲ آذر" به عنوان روز علوم اجتماعی انتخاب شد.
در گفتگویی که با دوستان داشتیم ۱۲ آذر را برگزیدیم چونکه ۱۲ اذر روز تولد زنده یاد دکتر صدیقی از پایه گذاران و پیشقراوان جامعه شناسی ایران بود.
بسیاری از بزرگداشت ها در تقویم کشورمان زمان مرگ بزرگی است یا اتفاق ناگواری است، از اینرو بود که همگی متفق القول تصمیم گرفتیم اینبار بجای انتخاب روز مرگ بیاییم زاد روز را بعنوان بزرگداشت اعلام نماییم.
>>> چرا روز "علوم اجتماعی " نام گذاری شد:
ابتدا بنا بود به مانند علومی چون (پزشکی، مهندسی، پرستاری و...) که در تقویم کشورمان به نامشان ثبت شده و برایشان نیکوداشتی برگزار می شود روزی را هم بعنوان روز جامعه شناسی معرفی و در تقویم کشور به ثبت برسانیم و مراسمی برای این روز در دانشگاه های کشور برگزار شود.
در این خصوص با اساتیدی وارد گفتگو و رای زنی شدیم از جمله کسانی که بسیار به ما کمک کرد زنده یاد استاد تکمیل همایون بود. به پیشنهاد جناب تکمیل همایون و برخی اساتید مورد مشورت بنا شد روز جامعه شناسی را به روز علوم اجتماعی تبدیل نمایم و این اقدام بتواند پیوند بیشتری را بین خانواده علوم اجتماعی ( جامعه شناسی، مردم شناسی، جمعیت شناسی، پژوهشگری اجتماعی ، برنامه ریزی اجتماعی و... ) برقرار نماید و همگی در بزرگداشت این روز شرکت نمایند.
در آن زمان بسیار سعی شد بتوانیم این روز را در تقویم رسمی کشور بگنحانیم اما متاسفانه در سطح تصمیم گیران با مقاومت مواجه و مورد پذیرش واقع نشد. اما از سال ۹۳ تا به امروز ۱۲ آذر بعنوان روز علوم اجتماعی شناخته شده و برای آن نیکوداشت ها و همایش هایی برگزار می شود.
روح استاد تکمیل همایون آرام و در بهشت جاوید شاد باشد.
یادش گرامی باد.
✍️امیر رزاقی - دانش آموخته جامعه شناسی
به یاری ایشان و جناب شاکری بود که من و چند تن از دوستان توانستیم روز علوم اجتماعی را اولین بار در خانه اندیشمندان علوم انسانی در خیابان استاد نجات الهی در ۱۲ آذر سال ۱۳۹۳ برگزار نمایم و از آن پس هر سال در دانشکده های علوم اجتماعی گرامی داشته شود و مراسماتی برگزار شود.
>>> چرا " ۱۲ آذر" به عنوان روز علوم اجتماعی انتخاب شد.
در گفتگویی که با دوستان داشتیم ۱۲ آذر را برگزیدیم چونکه ۱۲ اذر روز تولد زنده یاد دکتر صدیقی از پایه گذاران و پیشقراوان جامعه شناسی ایران بود.
بسیاری از بزرگداشت ها در تقویم کشورمان زمان مرگ بزرگی است یا اتفاق ناگواری است، از اینرو بود که همگی متفق القول تصمیم گرفتیم اینبار بجای انتخاب روز مرگ بیاییم زاد روز را بعنوان بزرگداشت اعلام نماییم.
>>> چرا روز "علوم اجتماعی " نام گذاری شد:
ابتدا بنا بود به مانند علومی چون (پزشکی، مهندسی، پرستاری و...) که در تقویم کشورمان به نامشان ثبت شده و برایشان نیکوداشتی برگزار می شود روزی را هم بعنوان روز جامعه شناسی معرفی و در تقویم کشور به ثبت برسانیم و مراسمی برای این روز در دانشگاه های کشور برگزار شود.
در این خصوص با اساتیدی وارد گفتگو و رای زنی شدیم از جمله کسانی که بسیار به ما کمک کرد زنده یاد استاد تکمیل همایون بود. به پیشنهاد جناب تکمیل همایون و برخی اساتید مورد مشورت بنا شد روز جامعه شناسی را به روز علوم اجتماعی تبدیل نمایم و این اقدام بتواند پیوند بیشتری را بین خانواده علوم اجتماعی ( جامعه شناسی، مردم شناسی، جمعیت شناسی، پژوهشگری اجتماعی ، برنامه ریزی اجتماعی و... ) برقرار نماید و همگی در بزرگداشت این روز شرکت نمایند.
در آن زمان بسیار سعی شد بتوانیم این روز را در تقویم رسمی کشور بگنحانیم اما متاسفانه در سطح تصمیم گیران با مقاومت مواجه و مورد پذیرش واقع نشد. اما از سال ۹۳ تا به امروز ۱۲ آذر بعنوان روز علوم اجتماعی شناخته شده و برای آن نیکوداشت ها و همایش هایی برگزار می شود.
روح استاد تکمیل همایون آرام و در بهشت جاوید شاد باشد.
یادش گرامی باد.