🌼🌿🌼🌿🌼
لب به احساس زدم مست شدم، فهمیدم
شاعران مست ترین طایفه هشیارند!
بی خود از حال شدن گرچه گناه است، ولی،،،،
شاعری جرم قشنگیست اگر بگذارند!
#ارس_آرامی
💥💥💥
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
لب به احساس زدم مست شدم، فهمیدم
شاعران مست ترین طایفه هشیارند!
بی خود از حال شدن گرچه گناه است، ولی،،،،
شاعری جرم قشنگیست اگر بگذارند!
#ارس_آرامی
💥💥💥
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
مرا ببوس که گردن بگیرم آن لب را
میان موی رهای تو سر کنم شب را
جنون سرخ تو آتش کشیده در تختم
جهان گم شدهی نسبتاً مرتب را
برای این که نمانی میان آغوشم
درست نیست اگر چه!!! بهانه کن تب را
فقط تو دیدهای آن روی دیگرم را، تو
تمام این منِ جنتلمن مؤدب را
کنار مستی لبهای تو خودم هستم
کسی که سوخته درس و کتاب و مکتب را
مرا بخواه که بشناسی از غزلهایم
تمام کن، جهلِ ممتد مرکب را
در عمق چشم تو اسکندر است و آب حیات
که سوخت کل وجود منِ مخاطب را
#اصغر_کرمشاهی_روداب
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
مرا ببوس که گردن بگیرم آن لب را
میان موی رهای تو سر کنم شب را
جنون سرخ تو آتش کشیده در تختم
جهان گم شدهی نسبتاً مرتب را
برای این که نمانی میان آغوشم
درست نیست اگر چه!!! بهانه کن تب را
فقط تو دیدهای آن روی دیگرم را، تو
تمام این منِ جنتلمن مؤدب را
کنار مستی لبهای تو خودم هستم
کسی که سوخته درس و کتاب و مکتب را
مرا بخواه که بشناسی از غزلهایم
تمام کن، جهلِ ممتد مرکب را
در عمق چشم تو اسکندر است و آب حیات
که سوخت کل وجود منِ مخاطب را
#اصغر_کرمشاهی_روداب
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
رو به پایان می روم آغـاز را پیدا کنم
تا کـه رمــزی از رمــوزِ راز را پیدا کنم
میروم تا در کنارِ فوجی ازگنجشک ها
با نـــوایِ سمفـــونی آواز را پیــدا کنم
میروم تا بُگذرانم روز وشب را با بنان
می روم تا خـانه ی شهناز را پیدا کنم
ابتدایِ تکنوازی سیم تارم کوک نیست
سعی دارم نغمـه های ساز را پیدا کنم
آن قَــدر پر میزنم در سرزمین باغ گل
تا مگـر گل غنچه هـای ناز را پیدا کنم
بال هـا را رو به بالا بارها وا کــرده ام
هم چنان تا حـالت پــرواز را پیدا کنم
دلگشا را می دوم تا کـوچه ی باغ ارم
یک نفس تا شهره ی شیراز را پیداکنم
راز خود را باعسل بانو گذارم در میان
هــر زمانی جــرأت ابـــراز را پیدا کنم
#علی_قیصری
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
رو به پایان می روم آغـاز را پیدا کنم
تا کـه رمــزی از رمــوزِ راز را پیدا کنم
میروم تا در کنارِ فوجی ازگنجشک ها
با نـــوایِ سمفـــونی آواز را پیــدا کنم
میروم تا بُگذرانم روز وشب را با بنان
می روم تا خـانه ی شهناز را پیدا کنم
ابتدایِ تکنوازی سیم تارم کوک نیست
سعی دارم نغمـه های ساز را پیدا کنم
آن قَــدر پر میزنم در سرزمین باغ گل
تا مگـر گل غنچه هـای ناز را پیدا کنم
بال هـا را رو به بالا بارها وا کــرده ام
هم چنان تا حـالت پــرواز را پیدا کنم
دلگشا را می دوم تا کـوچه ی باغ ارم
یک نفس تا شهره ی شیراز را پیداکنم
راز خود را باعسل بانو گذارم در میان
هــر زمانی جــرأت ابـــراز را پیدا کنم
#علی_قیصری
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
کاش می شد خنده را تدریس کرد
کارگاه خوشدلی تاسیس کرد..
کاش می شد عشق را تعلیم داد
نا امیدان را امید و بیم داد..
شاد بود و شادمانی را ستود
با نشاط دیگران دلشاد بود..
کاش می شد دشمنی را سر برید
دوستی را مثل شربت سر کشید
کاش می شد پشت پا زد بر غرور
دور شد از خودپسندی,دور دور
با صفا و یکدل و آزاده بود
مثل شبنم بی ریا و ساده بود.
از دو رنگی و ریا پرهیز کرد
کینه را در سینه حلق آویز کرد.
کاش می شد ساده و آزاد زیست
در جهانی خرم و آباد زیست!
کامیلیا_نباتیان
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
کاش می شد خنده را تدریس کرد
کارگاه خوشدلی تاسیس کرد..
کاش می شد عشق را تعلیم داد
نا امیدان را امید و بیم داد..
شاد بود و شادمانی را ستود
با نشاط دیگران دلشاد بود..
کاش می شد دشمنی را سر برید
دوستی را مثل شربت سر کشید
کاش می شد پشت پا زد بر غرور
دور شد از خودپسندی,دور دور
با صفا و یکدل و آزاده بود
مثل شبنم بی ریا و ساده بود.
از دو رنگی و ریا پرهیز کرد
کینه را در سینه حلق آویز کرد.
کاش می شد ساده و آزاد زیست
در جهانی خرم و آباد زیست!
کامیلیا_نباتیان
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
✨️
تنت یک شاهکار تازه در دنیای معماری ست
لبت شیرین ترین تجویزِ دکان های عطاری ست
خدا را شکر هم عصرِ توام،می بینمت گاهی
که جز این هر خیالی در سرم باشد طمع کاری ست
تو تنها اتفاق خوب این دنیای غمگینی
به لطف توست در این سرزمین شعری اگر جاری ست
چه فرقی میکند اهل کجای این جهان باشی
وطن آغوش امنِ آدمی که دوستش داری ست
تو رودی میروی من کوه غمگینی که میداند
که حتی فکر کردن به تو هم نوعی خودآزاری ست
چه بیم از مرگ جاِن خسته را، لالایی پاییز
برای برگ خشکی مثل من توفیق اجباری ست
تصور میکنم نزدیکمی، میبوسمت حتی
و این تنها گناهم بعد عمری آبروداری ست
#سجاد_صفری_اعظم
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
✨️
تنت یک شاهکار تازه در دنیای معماری ست
لبت شیرین ترین تجویزِ دکان های عطاری ست
خدا را شکر هم عصرِ توام،می بینمت گاهی
که جز این هر خیالی در سرم باشد طمع کاری ست
تو تنها اتفاق خوب این دنیای غمگینی
به لطف توست در این سرزمین شعری اگر جاری ست
چه فرقی میکند اهل کجای این جهان باشی
وطن آغوش امنِ آدمی که دوستش داری ست
تو رودی میروی من کوه غمگینی که میداند
که حتی فکر کردن به تو هم نوعی خودآزاری ست
چه بیم از مرگ جاِن خسته را، لالایی پاییز
برای برگ خشکی مثل من توفیق اجباری ست
تصور میکنم نزدیکمی، میبوسمت حتی
و این تنها گناهم بعد عمری آبروداری ست
#سجاد_صفری_اعظم
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
چہ حالے میدهد دستت بہ دستِ یار بگذاری
قرارے خیس در بارانِ گندمزار بگذاری
مرا دعوت ڪنے تا باغِ عطرآگینِ فیروزه
بہ برگِ هر درختے شعرے از عطار بگذاری
بهشت و شُرشُرِ رود و ڪباب و آتش و دود و
اجاقے چاق و قلیانِ دوسیبے بار بگذاری
نسیمت تخت و ابرت رخت و مویت لخت و رامت بخت
بہ پایت رقصِ خلخال و بہ دستت تار بگذاری
پیانو از نسیم و برگ، سنتور از نمِ باران
همآوا با قنارے پنجہ بر گیتار بگذاری
خیالش هم قشنگ است اینهمہ توصیفِ شیدایی
اگر این گونہ با من وعدہ یِ دیدار بگذاری
شود شرمندہ یِ زیبایے ات استادِ نستعلیق
در آیینہ اگر خطے بر آن رخسار بگذاری
تصور ڪن چہ خواهد شد بگویے "دوستت دارم"
شبے ڪہ بر دهانم بوسہ با اقرار بگذاری
ستارہ در ستارہ میشمارم عشق در چشمت
در آغوشت مرا تا صبح اگر بیدار بگذاری
گذشت این خواب و من بے تاب و دل بر آب و در اعجاب
ڪہ بر رف قاب و شعرے ناب و یڪ خودڪار بگذاری
براے این ڪہ مجنون باز برگردد بہ این دنیا
خدامیخاستدردلگامِ لیلےواربگذاری
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
چہ حالے میدهد دستت بہ دستِ یار بگذاری
قرارے خیس در بارانِ گندمزار بگذاری
مرا دعوت ڪنے تا باغِ عطرآگینِ فیروزه
بہ برگِ هر درختے شعرے از عطار بگذاری
بهشت و شُرشُرِ رود و ڪباب و آتش و دود و
اجاقے چاق و قلیانِ دوسیبے بار بگذاری
نسیمت تخت و ابرت رخت و مویت لخت و رامت بخت
بہ پایت رقصِ خلخال و بہ دستت تار بگذاری
پیانو از نسیم و برگ، سنتور از نمِ باران
همآوا با قنارے پنجہ بر گیتار بگذاری
خیالش هم قشنگ است اینهمہ توصیفِ شیدایی
اگر این گونہ با من وعدہ یِ دیدار بگذاری
شود شرمندہ یِ زیبایے ات استادِ نستعلیق
در آیینہ اگر خطے بر آن رخسار بگذاری
تصور ڪن چہ خواهد شد بگویے "دوستت دارم"
شبے ڪہ بر دهانم بوسہ با اقرار بگذاری
ستارہ در ستارہ میشمارم عشق در چشمت
در آغوشت مرا تا صبح اگر بیدار بگذاری
گذشت این خواب و من بے تاب و دل بر آب و در اعجاب
ڪہ بر رف قاب و شعرے ناب و یڪ خودڪار بگذاری
براے این ڪہ مجنون باز برگردد بہ این دنیا
خدامیخاستدردلگامِ لیلےواربگذاری
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
در راہ رسیدن بہ تو گیرم ڪہ بمیرم
اصلا بہ تو افتاد مسیرم ڪہ بمیرم
یڪ قطرہ آبم ڪہ در اندیشہ دریا
افتادم و باید بپذیرم ڪہ بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم ڪہ بمیرم
این ڪوزہ ترڪ خورد چہ جاے نگرانیست
من ساختہ از خاڪ ڪویرم ڪہ بمیرم
خاموش مڪن آتش افروختہ ام را
بگذار بمیرم ڪہ بمیرم ڪہ بمیرم
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
در راہ رسیدن بہ تو گیرم ڪہ بمیرم
اصلا بہ تو افتاد مسیرم ڪہ بمیرم
یڪ قطرہ آبم ڪہ در اندیشہ دریا
افتادم و باید بپذیرم ڪہ بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم ڪہ بمیرم
این ڪوزہ ترڪ خورد چہ جاے نگرانیست
من ساختہ از خاڪ ڪویرم ڪہ بمیرم
خاموش مڪن آتش افروختہ ام را
بگذار بمیرم ڪہ بمیرم ڪہ بمیرم
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
صبحت بخیر حضرتِ معشوقِ هر غزل
خورشیدِ سبزِ مشرقیِ شهرِ بی عبور
با هر طلوعِ چشمِ شما غبطه می خورند
خورشید هایِ پاپتیِ شهر هایِ دور
کامل غلامی
@sherjanan
خورشیدِ سبزِ مشرقیِ شهرِ بی عبور
با هر طلوعِ چشمِ شما غبطه می خورند
خورشید هایِ پاپتیِ شهر هایِ دور
کامل غلامی
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
ای عشق از قلبِ پریشانم چه میخواهی؟
از چشمهایِ خیسو گریانمچه میخواهی؟
عمریسـت در کـوهِ دلـم آتشفشان دارم
ایچشمهیِخشکیدهاز جانمچهمیخواهی؟
جای شراب و بوسه و شور و شر و شادی
لبریزِ از درد است فنجانم، چه میخواهی؟
ای صخرهیِ سنگیِ دور افتاده از ساحل
موجی میانِخشمِ طوفانم،چهمیخواهی؟
ای بادِ وحشی، ای هوای سرد و طوفانی
از ابرِ بی آهنگِ بارانم چـه میخواهی؟
مـنِ تـک درختم، بـر تنم زخمِ تبر دارم
از شاخههایِ بی بهارانم، چه میخواهی؟
آغوشم از تنهایی و تشویش لبریز است
در زیرِ پایِ بغض پنهانم،چه میخواهی؟
مانند یک شب_برکهای تاریک و طولانی
جا ماندهام از ماهِ تابانم، چه میخواهی؟
سـقفی فـرو افـتاده و تنها و متـروکـم
ای عشق از دنیای ویرانم،چه میخواهی؟
#مجتبی_خوش_زبان
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
ای عشق از قلبِ پریشانم چه میخواهی؟
از چشمهایِ خیسو گریانمچه میخواهی؟
عمریسـت در کـوهِ دلـم آتشفشان دارم
ایچشمهیِخشکیدهاز جانمچهمیخواهی؟
جای شراب و بوسه و شور و شر و شادی
لبریزِ از درد است فنجانم، چه میخواهی؟
ای صخرهیِ سنگیِ دور افتاده از ساحل
موجی میانِخشمِ طوفانم،چهمیخواهی؟
ای بادِ وحشی، ای هوای سرد و طوفانی
از ابرِ بی آهنگِ بارانم چـه میخواهی؟
مـنِ تـک درختم، بـر تنم زخمِ تبر دارم
از شاخههایِ بی بهارانم، چه میخواهی؟
آغوشم از تنهایی و تشویش لبریز است
در زیرِ پایِ بغض پنهانم،چه میخواهی؟
مانند یک شب_برکهای تاریک و طولانی
جا ماندهام از ماهِ تابانم، چه میخواهی؟
سـقفی فـرو افـتاده و تنها و متـروکـم
ای عشق از دنیای ویرانم،چه میخواهی؟
#مجتبی_خوش_زبان
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
گفتم غمِ تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماهِ من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مِهرورزان رسمِ وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راهِ نظر ببندم
گفتا که شبرو است او از راهِ دیگر آید
گفتم که بویِ زلفت گمراهِ عالَمَم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز بادِ صبح خیزد
گفتا خُنُک نسیمی کز کویِ دلبر آید
گفتم که نوشِ لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دلِ رحیمت کِی عزمِ صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقتِ آن درآید
گفتم زمانِ عِشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصّه هم سر آید
حافظ
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
گفتم غمِ تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماهِ من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مِهرورزان رسمِ وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راهِ نظر ببندم
گفتا که شبرو است او از راهِ دیگر آید
گفتم که بویِ زلفت گمراهِ عالَمَم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز بادِ صبح خیزد
گفتا خُنُک نسیمی کز کویِ دلبر آید
گفتم که نوشِ لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دلِ رحیمت کِی عزمِ صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقتِ آن درآید
گفتم زمانِ عِشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصّه هم سر آید
حافظ
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
صــفـای آیـنـه دارنـد نـور چـشـمانت
به حیرت است دلم در حضور چشمانت
ز تاب عشق تو صحرای سینهام سیناست
بخوان کلیم دلم را به طور چشمانت
یکی دو جرعه بنوشان مرا که میجوشد
شراب عشق ز جام بلور چشمانت
قسم به صبح نگاهت که دیدهام هرصبح
طلوع عاطفه را در ظهور چشمانت
همیشه عاشق آن لحظهام که میافتد
به کـوچـهسـار خـیالم عبـور چـشمانت
جمال خویش نهان کن از آن که میشکند
غـرور آیـنـه پـیش غـرور چـشـمـانت
از آن زمان دل بی طاقتم شـکیبا شد
که گـشت محـو نگـاه صـبور چشمانت
نظیر خـط عبـور غـزال زیبـایی است
به جــاری غـزل من مـرور چـشمانت
مـن آن سـخـای خراباتیام کـه با نگهی
شـدم خـراب شـراب طـهور چـشمانت
#فضلالله_شیرانی
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
صــفـای آیـنـه دارنـد نـور چـشـمانت
به حیرت است دلم در حضور چشمانت
ز تاب عشق تو صحرای سینهام سیناست
بخوان کلیم دلم را به طور چشمانت
یکی دو جرعه بنوشان مرا که میجوشد
شراب عشق ز جام بلور چشمانت
قسم به صبح نگاهت که دیدهام هرصبح
طلوع عاطفه را در ظهور چشمانت
همیشه عاشق آن لحظهام که میافتد
به کـوچـهسـار خـیالم عبـور چـشمانت
جمال خویش نهان کن از آن که میشکند
غـرور آیـنـه پـیش غـرور چـشـمـانت
از آن زمان دل بی طاقتم شـکیبا شد
که گـشت محـو نگـاه صـبور چشمانت
نظیر خـط عبـور غـزال زیبـایی است
به جــاری غـزل من مـرور چـشمانت
مـن آن سـخـای خراباتیام کـه با نگهی
شـدم خـراب شـراب طـهور چـشمانت
#فضلالله_شیرانی
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی میرسدت کبر و منی
مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی
مست بی خویشتن از خمر ظلوم است و جهول
مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی
تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی
#سعدی
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی میرسدت کبر و منی
مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی
مست بی خویشتن از خمر ظلوم است و جهول
مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی
تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی
#سعدی
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼