ما بدي تقرب ليي
دیگه نمیخوام نزدیکم باشی
وتسلم عادي عليي
یا حتی یه سلام معمولی بهم بکنی
كأني حدا عرفتو
به عنوان کسی که یه روزی میشناختی
وخلصت الخبرية
ختم داستان
حسلي شي كرهني
تنفره
عصب لما تلمحني
وقتی به طور اتفاقی چشمت بهم میوفته ازم عصبانی باش
اطلع بقسوة فيي
ساعتها بتريحني
یه نگاه تلخ بهم بنداز
اونوقت من میتونم آروم بگیرم
أنا ما بدي ياك
بس ما بدي تنساني
دیگه نمیخوام نزدیکم باشی
ولی دلم نمیخواد که فراموشم کنی
اللي عشتو معي
ممنوع تعيشو مع حدا تاني
خاطراتی که با هم ساختیم رو حق نداری
با کس دیگه ای تجربه کنی
ضلك حبني عن بعد
عاشقم باش حتی وقتی ازم دوری
وتخيل انا مع بعض
ما رو با هم تصور کن
حسسني انا وقدامك
إنو وقفت فيك الأرض
بذار حس کنم که وقتی پیشت هستم
دنیات از حرکت می ایسته

#اليسا
@sheradabemoaser

✨يمكن للإنسان أن يكبر
عشرة سنين دفعة واحدة في
لحظة واحدة وفي موقف واحد...✨

💫اين امكان وجود دارد انسان به یکباره در یک لحظه و از یک پیش آمد ده سال بزرگتر شود...💫

#غسان_كنفاني

مترجم: أ.د

@sheradabemoaser

✨تُنسى كمصرع طائر
ككنيسة مهجورة تُنسى
كحب عابر
وكوردة في الليل... تُنسى
أنا للطريق... هناك من سبقت خُطاه خُطاي
من أملى رؤاه على رؤاي. هناك من
نثر الكلام على سجيّته ليدخل في الحكاية
أو يضيء لمن سيأتي بعده
أثراً غنائياً... وحدسا
تُنسى، كأنك لم تكن
شخصاً، ولا نصاً... وتُنسى..✨

💫فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده ای
چون مرگ یک پرنده
یا چون یکی کنیسه‌ی متروک
فراموش می شوی
چون عشق رهگذر
چون گل به دست باد
چون گل میان برف
فراموش می شوی
من آنِ جاده.ام
آن‌جا که هست:
آنان که گامشان
پیشی گرفته است ز گامم
وآنان که روشناییِ رویاشان
سرمشق خواب‌های من است
و آن دیگران که با مدد خلق و خوی نیک
منثور می‌کنند سخن را
تا بگذرد ز مرز حکایت
یا روشنی دهد به تغزل
یا با جرس
آن را که خواهد آمد از آن پس.
از یاد می‌روی
گویی نبوده‌ای
هرگز نه متنی و نه تنی
از یاد می‌روی…💫

#محمود_درویش
@sheradabemoaser

‏✨أنا ليس لي وطنٌ
‏أفاخر باسمهِ
‏وأقول حين أراه:
‏فليحيا الوطنْ.
‏وطني هو الكلماتُ
‏والذكرى
‏وبعضٌ من مراراتِ الشجنْ
‏باعوه للمستثمرين وللصوص
‏وللحروبِ
‏ومشت على أشلائهِ
‏زُمرُ المناصبُ والمذاهب
‏والفتن.✨

💫من وطنی ندارم
به نامش افتخار کنم
و با دیدنش بگویم:
زنده باد وطن!

وطن  من کلمات وُ خاطره است وُ اندکی اندوه

آن‌ها وطن  را به سرمایه‌داران وُ دزدان
وُ برای آتش  جنگ‌هایی که  افروختند، فروختند

و مقامات و ُحزب‌ها وُ فتنه‌گران  بر بقایایش  راه رفتند.💫

‏ ‌ #عبدالعزيز_المقالح⁩

برگردان: #معصومه_قهرمانپور

@sheradabemoaser

✨وقد فتّشوا صدره
فلم يجدوا غير قلبه
وقد فتّشوا قلبه
فلم يجدوا غير شعبه
وقد فتّشوا صوته
فلم يجدوا غير حزنه
وقد فتّشوا حزنه
فلم يجدوا غير سجنه
وقد فتّشوا سجنه
فلم يجدوا غير أنفسهم في القيود
وكان المساء مساء
وكان المغنّي يغنّي...✨

💫سینه‌اش را تفتیش کردند
جز قلبش
            چیزی نیافتند.
قلبش را تفتیش کردند
غیر از مردمش
                 چیزی نیافتند.
صدایش را تفتیش کردند
غیر از اندوهش
                 چیزی نیافتند.
اندوهش را تفتیش کردند
غیر از زندانش
                 چیزی نیافتند.
زندانش را تفتیش کردند
غیر از خودشان
             چیزی در بند نیافتند؛
و شب
شب بود وْ
آوازخوان
آواز می‌خواند...💫

#محمود_درویش
@sheradabemoaser

‏لا أتذکّرُ إلا صوتَك...

من فقط صدای شما را به یاد دارم💙

@sheradabemoaser

✨مَطَر ناعمٌ في خريف بعيدْ
والعصافير زرقاءُ.. زرقاءُ
والأرض عيد.
لا تقولي أنا غيمة في المطارْ
فأنا لا أريدْ
من بلادي التي سقطتْ من زجاج القطار
غير منديل أُمي
وأسباب موت جديد.
مطر ناعم في خريف غريبْ
والشبابيك بيضاءُ... بيضاءُ
والشمسُ بيّارة في المغيب
وأنا برتقالٌ سليب,
فلماذا تفرّين من جَسَدي
وأنا لا أُريد
من بلاد السكاكين والعندليب
غير منديل أُمي
وأسباب موت جديد...✨

💫بارانی آرام در پاییزی دور
وَ گنجشک‌ها آبی‌اند… آبی
وَ زمین، ضیافتی.
به من مگو که من ابرِ فرودگاه‌ام
چون من هیچ نمی‌خواهم
از سرزمینی که افتاد از پنجره‌ی قطاری بیرون
جز دستمالِ‌ مادرم
وَ دلایلی برای مرگی نو.
بارانی آرام در پاییزی غریب
وَ پنجره‌ها سفیدند…سفید
وَ خورشید اناری در گرگ و میش عصر
وَ من نارنج‌بُنی متروک
پس از چه رو می‌گریزی از تنم
حال که من هیچ نمی‌خواهم
از سرزمینِ خون‌واژه‌ها و بلبل
جز دستمالِ‌ مادرم
وَ دلایلی برای مرگی نو...💫

#محمود_درویش
@sheradabemoaser

ورَائِحَةُ الشوقِ عنّدَ اللِقَاءِ كرَائِحةِ الأرضِ بعّد المَطَرِ...

وبویِ شوق هنگامِ دیدار
مانند بویِ زمین است بعد باران...
@sheradabemoaser

سألتني: ماهي أمنيتك..؟ فظلت افكر ، كيف يسأل المرء سؤالا هو اجابته..؟ . . .✨

از من پرسید: آرزویَت چیست؟
و من به این فکر می‌کردم
که چگونه می‌توان سؤالی را مَطرح کرد
که پاسخ خودَش باشد.💫

#نجيب_محفوظ
@sheradabemoaser

#صبحتون_زیبا

ما أنبل قطعة السكر
حين أعطت الشاي ما لديها
ثم اختفت!✨

چه شَریف است، حَبه قند
آنگاه که دارایی اَش را به چای داد و ناپدید شد!💫

#محمود_درویش

@sheradabemoaser

إلهي! ‏لستُ أدري ما أريد
ما الذي أبحث عنه ليلا نهارا
‏ولا عمَّ تبحث عيوني المتعبة
‏ولمَ أصبح هذا القلب حزينًا.✨

نمی‌دانم چه می‌خواهم خدایا
به دنبال چه می‌گردم شب و روز
چه می‌جوید نگاه خسته من
چرا افسرده‌است این قلب پرسوز💫

#فروغ_فرخزاد
@sheradabemoaser

✨الشمسُ كانتْ ميْتَةً
ولا أحدَ كانَ يعلمُ
أنَّ الطيرَ الحزينَ الذي فرَّ مِنَ القلوبِ هوَ الإيمانُ ..✨🖤

💫خورشید مرده بود
و هیچ کس نمی‌دانست
که نام آن کبوتر غمگین
کز قلب‌ها گریخته
ایمان است.💫🖤

#فروغ‌فرخزاد
@sheradabemoaser

أعدي لي الأرض كي أستريح فإني أحبك حتى التعب صباحك فاكهة للأغاني وهذا المساء ذهب...✨

زمين را به من بازگردان تا آسوده خاطر شوم
که تا مرز خستگي دوستت دارم
صبح تو، ميوه آهنگها
و این شب از جنس طلاست...💫

#محمود_درویش
@sheradabemoaser

صَباح الخِیر
وَ أما بَعد
‏أنت ذنبُ قلبي
وذنوبُ القلب لا توبة عنها✨

صبح بخیر
واما بعد ،
تو گناه قلبم هَستی
و گناهان قلب توبه‌ای ندارند .💫

@sheradabemoaser

وطنی حزینٌ أکثرَ مِمّا یجبُ...✨🥀

وطنم غمگین‌تر از آن چیزی است که باید باشد...💫

@sheradabemoaser

كنتُ أظنّ القمر يقطن في أعالي السَّماء ..
حتَّى اكتشفتُ ليلة نزهتنا في "كورنيش المنارة" أنّه يقطن في عينيك!
ليلتها حلّقتُ على ارتفاع ثلاثين ألف قدم.. تحت جلدك...✨

مى پنداشتم كه ماه در اوج آسمان خانه دارد تا اين كه در شب گشت و گذارمان در بلوار المناره کشف كردم كه ماه در چشمان تو خانه دارد.
در آن شب من در ارتفاع سه هزارپایی در اوج بودم در زير پوست تو...💫

#غادة_السمان

@sheradabemoaser

في البيت أَجلس، لا حزيناً لا سعيداً لا أَنا، أَو لا أَحَدْ
كتبي مُبَعْثَرَةٌ.
ووردُ المزهريَّةِ لا يذكِّرني بمن أهدته لي
فاليوم عطلة كل الذكری✨

در خانه می‌نشینم، نه غمگینم و نه شاد،
نه خودم و نه هیچکس دیگری.
کتاب‌هایم پراکنده‌اند
و گل گلدان، به یادم نمی‌آورد
که آن را چه کسی به من هدیه داده است.
امروز، روز تعطیل همه خاطره‌هاست...💫

#محمود_درویش
برگردان: #م‌_قهرمان‌پور

@sheradabemoaser

لا أتذكر شيئًا سوى أني فتحت الباب فدخلت كل هذه الأيام غير المفهومة...✨

چیزی به یاد ندارم جز اینکه در را باز کردم‌ و وارد تمام این روزهای نامفهوم شدم...💫

#حسن_الألمعي

@sheradabemoaser

أريد أن أكتب لك....
أو لأي رجل في المطلق
أريد أن أقول للورق
ما لا أستطيع قوله للآخرين
فالآخرون منذ خمسة عشر قرنا
يتآمرون ضد الأنوثة.....✨

می‌خواهم برای تو
یا هر مردی که در بی‌نهایت است بنویسم
می‌خواهم به ورق بگویم
هر چه را که نمی‌توانم با دیگران بازگو کنم؛
دیگران پانزده قرن است که بر علیه زنانگی توطئه می‌کنند...💫

شعر: #سعاد_الصباح
ترجمه: #معصومه_قهرمانپور

@sheradabemoaser