This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸 این اثر یک پویانمایی با طراحی نور است که حالت سایهبازی دارد و در آن، از هنر خطاطی بهره گرفته شده است. مثلا خون سیاوش با ریختن جوهر و حروف خطاطی نمایش داده شده است.
🏵«سیاوش، شاهزاده غمگین»
🎭اثر حمید رحمانیان
🎼اجرای موسیقی : کیهان کلهر
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
🏵«سیاوش، شاهزاده غمگین»
🎭اثر حمید رحمانیان
🎼اجرای موسیقی : کیهان کلهر
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
🔸فرانسیس فورد کاپولا از شاهنامه می گوید
کتاب صوتی ترجمه انگلیسی شاهنامه فردوسی در آمریکا چندی پیش منتشر شد. از ویژگی های جالب این نسخه صوتی از شاهنامه مقدمه فرانسیس فورد کاپولا، فیلمساز مشهور آمریکایی بر آن است.
این مجموعه، نسخه صوتی کتاب «شاهنامه: حماسه پادشاهان ایرانی» است که بهعنوان ترجمه نو از شاهنامه در سال ۲۰۱۳ توسط دکتر احمد صدری به انگلیسی برگردان شده است و بخشی از پروژه شاهنامه بنیاد «کینگوراما» است که بهطور ویژه در زمینه شناساندن شاهنامه کوشش میکند.
حمید رحمانیان، گرافیست و فیلمساز ایرانی ساکن آمریکا سرپرستی این کار را برعهده دارد. او پس از انتشار نسخه کامل شاهنامه به زبان انگلیسی، به چاپ نسخه مصور و نقش برجسته «ماجرای ضحاک» پرداخت. او از ماه فوریه سال ۲۰۱۶ اپرای عروسکی-سایهای بزرگی به نام «پرهای آتش» را به روی صحنه برده که به روایت داستان زال از کودکی تا پهلوانی میپردازد. نخستین اجراهای این تئاتر بزرگ در بورلی هیلز کالیفرنیا بود که با استفاده از هشت بازیگر، بیش از ۱۵۰ عروسک و حدود ۱۲۰ صحنه متحرک به نمایش درآمد.
فرانسیس فورد کاپولا نیز در همین زمان به تماشای این نمایش نشست و به گزارش لس آنجلس تایمز، آنقدر از آن لذت برد که دو بار دیگر هم آن را تماشا کرد!
این مسئله به همراه علاقه شخصی این فیلمساز ۷۸ ساله به شاهنامه فردوسی، موجب شد تا کاپولا مقدمه کتاب صوتی شاهنامه را برای این مرکز آماده کند. گفتاری که میتوانید در ادامه متن کامل آن را بخوانید.
من فرانسیس فورد کاپولا هستم.
شاهنامه، حماسه شاهان، چندسال پیش برای نخستین بار به دست من رسید و من آن را به سرعت و با ولع خواندم. احساس کردم گنجینهای در حد و اندازههای گیلگمش یا حماسههای هومر را کشف کردهام. البته این بار از ایران باستان...
🔹برای خواندن ادامه متن اینجا برنید
کتاب صوتی ترجمه انگلیسی شاهنامه فردوسی در آمریکا چندی پیش منتشر شد. از ویژگی های جالب این نسخه صوتی از شاهنامه مقدمه فرانسیس فورد کاپولا، فیلمساز مشهور آمریکایی بر آن است.
این مجموعه، نسخه صوتی کتاب «شاهنامه: حماسه پادشاهان ایرانی» است که بهعنوان ترجمه نو از شاهنامه در سال ۲۰۱۳ توسط دکتر احمد صدری به انگلیسی برگردان شده است و بخشی از پروژه شاهنامه بنیاد «کینگوراما» است که بهطور ویژه در زمینه شناساندن شاهنامه کوشش میکند.
حمید رحمانیان، گرافیست و فیلمساز ایرانی ساکن آمریکا سرپرستی این کار را برعهده دارد. او پس از انتشار نسخه کامل شاهنامه به زبان انگلیسی، به چاپ نسخه مصور و نقش برجسته «ماجرای ضحاک» پرداخت. او از ماه فوریه سال ۲۰۱۶ اپرای عروسکی-سایهای بزرگی به نام «پرهای آتش» را به روی صحنه برده که به روایت داستان زال از کودکی تا پهلوانی میپردازد. نخستین اجراهای این تئاتر بزرگ در بورلی هیلز کالیفرنیا بود که با استفاده از هشت بازیگر، بیش از ۱۵۰ عروسک و حدود ۱۲۰ صحنه متحرک به نمایش درآمد.
فرانسیس فورد کاپولا نیز در همین زمان به تماشای این نمایش نشست و به گزارش لس آنجلس تایمز، آنقدر از آن لذت برد که دو بار دیگر هم آن را تماشا کرد!
این مسئله به همراه علاقه شخصی این فیلمساز ۷۸ ساله به شاهنامه فردوسی، موجب شد تا کاپولا مقدمه کتاب صوتی شاهنامه را برای این مرکز آماده کند. گفتاری که میتوانید در ادامه متن کامل آن را بخوانید.
من فرانسیس فورد کاپولا هستم.
شاهنامه، حماسه شاهان، چندسال پیش برای نخستین بار به دست من رسید و من آن را به سرعت و با ولع خواندم. احساس کردم گنجینهای در حد و اندازههای گیلگمش یا حماسههای هومر را کشف کردهام. البته این بار از ایران باستان...
🔹برای خواندن ادامه متن اینجا برنید
باشگاه شاهنامه پژوهان
فرانسیس فورد کاپولا از شاهنامه می گوید | باشگاه شاهنامه پژوهان
شاهنامه، شاهنامه خوانی، شاهنامه پژوهی، شاهنامه فردوسی، آرامگاه فردوسی، فردوسی، مقالات شاهنامه پژوهی، اخبار شاهنامه، سخنرانی شاهنامه پژوهان
🔸کتاب سهبعدی ضحاک: افسانهی شاه ماردوش | Zahhak: The Legend of the Serpent King (pop-up book)
🔹مهندسی صفحات: سایمون آریزپه
Paper Engineering : Simon Rizpe
🖼تصویرگری و هنر: حمید رحمانیان
Art and design: Hamid Rahmanian
📚این کتاب به زبان انگلیسی، با جلد سخت و همراه قاب میباشد.
برای سفارش به شناسه @koroshariadad پیام دهید.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
🔹مهندسی صفحات: سایمون آریزپه
Paper Engineering : Simon Rizpe
🖼تصویرگری و هنر: حمید رحمانیان
Art and design: Hamid Rahmanian
📚این کتاب به زبان انگلیسی، با جلد سخت و همراه قاب میباشد.
برای سفارش به شناسه @koroshariadad پیام دهید.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸کتاب سهبعدی ضحاک: افسانهی شاه ماردوش | Zahhak: The Legend of the Serpent King (pop-up book)
🔹مهندسی صفحات: سایمون آریزپه
Paper Engineering : Simon Rizpe
🖼تصویرگری و هنر: حمید رحمانیان
Art and design: Hamid Rahmanian
📚این کتاب به زبان انگلیسی، با جلد سخت و همراه قاب میباشد.
برای سفارش به شناسه @koroshariadad پیام دهید.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
🔹مهندسی صفحات: سایمون آریزپه
Paper Engineering : Simon Rizpe
🖼تصویرگری و هنر: حمید رحمانیان
Art and design: Hamid Rahmanian
📚این کتاب به زبان انگلیسی، با جلد سخت و همراه قاب میباشد.
برای سفارش به شناسه @koroshariadad پیام دهید.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
📢در مورد زندگی فردوسی، افسانهها با واقعیات خلط شدهاند / گفتگو با لیلی ورهرام
🔸فردوسی در دربار غزنوی هم مدافعانی داشته است و هم مخالفانی/ تقدیم کتاب به حاکم در آن زمان رسم بسیار رایج روزگار بوده است/ شاهنامه ابومنصوری در همان شهری تدوین شده بوده که فردوسی در آن میزیسته است/ گویی که نگاه فردوسی به تاریخ لایههای داستانی و پهلوانی بیشتری داشته است/ در شاهنامه اندک اندک معنای خرد دارد به معنای امروزین آن نزدیک میشود/ کسی که زبانهای باستانی خوانده است کاملاً متوجه ارتباط بین شاهنامه با متون پیش از اسلام میشود (گفتگو از ایبنا)
احمد ابوالفتحی: فردوسی از دیرباز از همراهان همیشگی ذهن و ضمیر ایرانی بوده است. اثر او شاهنامه در تار و پود فرهنگ ایران تنیده شده است و فراتر از یک کتاب ادبی، به اثری هویتساز تبدیل شده است. اما اطلاعاتی که ما درباره زندگی فردوسی داریم تا چه میزان مستند است؟ چه اطلاعاتی درباره سرچشمههای شاهنامه و منابع شکلدهنده به آن داریم؟ در پی یافتن پاسخی برای چنین سوالاتی به سراغ لیلی ورهرام، دانشآموخته مقطع دکترای رشته فرهنگ و زبانهای باستانی و نویسنده کتاب «مدخل حماسه ملی ایران» رفتیم که به تازگی در «نشر فاطمی» منتشر شده و اطلاعات پرمایهای درباره شاهنامه و دیگر متون حماسی ایرانی ارائه میدهد. او معتقد است بخش اعظم تفاسیر ما درباره فردوسی تحت تاثیر گفتمانهای روز است.
روایتهای مختلفی از زندگی فردوسی در دسترس ماست. کدام بخشها از این روایتها را میتوانیم به عنوان بخشهایی که قابلیت استناد دارند و میتوانند ما را به واقعیات زندگی فردوسی رهنمون سازند در نظر بگیریم؟
در مورد زندگی فردوسی از همان منابع کهنی که در دسترس ماست، افسانهها با واقعیات خلط شدهاند. یکی از منابع خیلی قدیمی در مورد زندگی فردوسی چهارمقاله نظامی عروضی است که چندان فاصلهای با زمان زیست فردوسی ندارد و میتوان آن را در زمینه آشنایی با زندگی فردوسی مورد توجه قرار داد اما این را هم باید مدنظر قرار داد که حتی در این منبع هم روایاتی هست که میتوان در مورد آنها شک و تردید کرد. در حال حاضر دو کتاب در زمینه زندگی فردوسی در دسترس ماست که میتوانند بسیار مفید باشند. یکی «زندگینامه تحلیلی فردوسی» نوشته مرحوم دکتر علیرضا شاپور شهبازی که در حال حاضر بهترین منبع در این زمینه است و تمام منابع مربوط به زندگی فردوسی را با نگاه انتقادی مدنظر قرار داده است و مشخص کردهاند کدام یک از روایتها از زندگی او قابل قبولتر است. کتاب دیگری که در این زمینه قابل توجه است «سرچشمههای فردوسیشناسی» نوشته مرحوم دکتر محمدامین ریاحی است که منابع قدیمی در مورد فردوسی را گردآوری کردهاند و به مخاطب ارائه دادهاند.
🔹برای خواندن ادامه گفتگو اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
🔸فردوسی در دربار غزنوی هم مدافعانی داشته است و هم مخالفانی/ تقدیم کتاب به حاکم در آن زمان رسم بسیار رایج روزگار بوده است/ شاهنامه ابومنصوری در همان شهری تدوین شده بوده که فردوسی در آن میزیسته است/ گویی که نگاه فردوسی به تاریخ لایههای داستانی و پهلوانی بیشتری داشته است/ در شاهنامه اندک اندک معنای خرد دارد به معنای امروزین آن نزدیک میشود/ کسی که زبانهای باستانی خوانده است کاملاً متوجه ارتباط بین شاهنامه با متون پیش از اسلام میشود (گفتگو از ایبنا)
احمد ابوالفتحی: فردوسی از دیرباز از همراهان همیشگی ذهن و ضمیر ایرانی بوده است. اثر او شاهنامه در تار و پود فرهنگ ایران تنیده شده است و فراتر از یک کتاب ادبی، به اثری هویتساز تبدیل شده است. اما اطلاعاتی که ما درباره زندگی فردوسی داریم تا چه میزان مستند است؟ چه اطلاعاتی درباره سرچشمههای شاهنامه و منابع شکلدهنده به آن داریم؟ در پی یافتن پاسخی برای چنین سوالاتی به سراغ لیلی ورهرام، دانشآموخته مقطع دکترای رشته فرهنگ و زبانهای باستانی و نویسنده کتاب «مدخل حماسه ملی ایران» رفتیم که به تازگی در «نشر فاطمی» منتشر شده و اطلاعات پرمایهای درباره شاهنامه و دیگر متون حماسی ایرانی ارائه میدهد. او معتقد است بخش اعظم تفاسیر ما درباره فردوسی تحت تاثیر گفتمانهای روز است.
روایتهای مختلفی از زندگی فردوسی در دسترس ماست. کدام بخشها از این روایتها را میتوانیم به عنوان بخشهایی که قابلیت استناد دارند و میتوانند ما را به واقعیات زندگی فردوسی رهنمون سازند در نظر بگیریم؟
در مورد زندگی فردوسی از همان منابع کهنی که در دسترس ماست، افسانهها با واقعیات خلط شدهاند. یکی از منابع خیلی قدیمی در مورد زندگی فردوسی چهارمقاله نظامی عروضی است که چندان فاصلهای با زمان زیست فردوسی ندارد و میتوان آن را در زمینه آشنایی با زندگی فردوسی مورد توجه قرار داد اما این را هم باید مدنظر قرار داد که حتی در این منبع هم روایاتی هست که میتوان در مورد آنها شک و تردید کرد. در حال حاضر دو کتاب در زمینه زندگی فردوسی در دسترس ماست که میتوانند بسیار مفید باشند. یکی «زندگینامه تحلیلی فردوسی» نوشته مرحوم دکتر علیرضا شاپور شهبازی که در حال حاضر بهترین منبع در این زمینه است و تمام منابع مربوط به زندگی فردوسی را با نگاه انتقادی مدنظر قرار داده است و مشخص کردهاند کدام یک از روایتها از زندگی او قابل قبولتر است. کتاب دیگری که در این زمینه قابل توجه است «سرچشمههای فردوسیشناسی» نوشته مرحوم دکتر محمدامین ریاحی است که منابع قدیمی در مورد فردوسی را گردآوری کردهاند و به مخاطب ارائه دادهاند.
🔹برای خواندن ادامه گفتگو اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
باشگاه شاهنامه پژوهان
در مورد زندگی فردوسی، افسانهها با واقعیات خلط شدهاند / گفتگو با لیلی ورهرام | باشگاه شاهنامه پژوهان
در مورد زندگی فردوسی از همان منابع کهنی که در دسترس ماست، افسانهها با واقعیات خلط شدهاند. یکی از منابع خیلی قدیمی در مورد زندگی فردوسی چهارمقاله نظامی عروضی است که چندان فاصلهای با زمان زیست فردوسی ندارد و میتوان آن را در زمینه آشنایی با زندگی فردوسی…
📢سخنی درباره شاهنامه نقالان / ابوالفضل خطیبی
🔸باشگاه شاهنامه پژوهان _ سخن (متن کامل سخنرانی ابوالفضل خطیبی در رونمایی شاهنامه نقالان): سخن خود را با شعری از بانو گلرخسار، شاعر نامدار تاجیک آغاز میکنم: شاهنامه وطن است/ وطن بیمرگی/ آری، آری، شاهنامه وطن است/ وطنی کز من و تو/ نتوانند به شمشیر و به تزویر ربودن…/ شاهنامه نَفَس است/ نَفَسی کز من و تو گر بربایند/ بمیریم/ بمیریم/ بمیریم.
امروز بسی شادمانم که در این مجلس عزیز، در شبی دیگر از شبهای بخارا که با کوششهای خستگیناپذیر حضرت دهباشی برگزار میشود، به مناسبت رونمایی از کتاب شاهنامۀ نقّالان، نوشتۀ زندهیاد مرشد عباس زریری سخن میگویم. علاقهمندان به شاهنامه سالهاست که منتظر چنین روزی بودند و خوشبختانه این کتاب ارزشمند سرانجام به کوشش دوست دانشمند ما دکتر جلیل دوستخواه – که امروز بهراستی جایشان در این مجلس خالی است- انتشار یافت. همچنین شایسته است یاد کنیم از زندهیاد محمّد زهرایی، مدیر انتشارات کارنامه که این کتاب چند سال زیر نظر دقیق او مراحل آمادهسازی را طی کرد و سرانجام در انتشارات ققنوس به بار نشست. و سرانجام باید از مدیر فرهنگدوست و ایراندوست این انتشارات آقای امیر حسین زادگان سپاسگزاری کنیم که در این بازار آشفتۀ نشر، این کتابِ مستطاب را با ظاهری چشمنواز به چاپ رساندند و دل دوستداران شاهنامه و هنر نقّالی را شاد کردند.
مرشد زریری در مقدمۀ کتاب میگوید: به مدت چهل سال در قهوهخانهای در اصفهان نقل میگفت که بسیاری از مشتریان آن هر روز به قهوهخانه میآمدند و پای نقلِ او مینشستند و این گفته از این نظر جالب است که این مشتریان بارها نقلهای تکراری را از مرشد شنیدهاند و از آنها لذّت بردهاند و هنر واقعی یعنی همین که شنونده و بیننده نه تنها از تکرار عرضۀ هنر ملول نمیشود، بلکه بیشتر و بیشتر از آن لذت هم میبرد. به نوشتۀ زریری نوشتن این کتاب که در واقع تلفیقی بود از طومارهایی که خود طی سالیان دراز گردآوری کرده بود، هجده سال طول کشید و به نوشتۀ دکتر دوستخواه، تصحیح کتاب هم همراه با نوشتن یادداشتها ۵۰ سال به درازا کشید. دکتر دوستخواه مقدمهای سودمند بر کتاب نوشته و نیز یادداشتهای سودمندتر در پایان هر فصل.
🔹برای خواندن متن کامل سخنرانی اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
🔸باشگاه شاهنامه پژوهان _ سخن (متن کامل سخنرانی ابوالفضل خطیبی در رونمایی شاهنامه نقالان): سخن خود را با شعری از بانو گلرخسار، شاعر نامدار تاجیک آغاز میکنم: شاهنامه وطن است/ وطن بیمرگی/ آری، آری، شاهنامه وطن است/ وطنی کز من و تو/ نتوانند به شمشیر و به تزویر ربودن…/ شاهنامه نَفَس است/ نَفَسی کز من و تو گر بربایند/ بمیریم/ بمیریم/ بمیریم.
امروز بسی شادمانم که در این مجلس عزیز، در شبی دیگر از شبهای بخارا که با کوششهای خستگیناپذیر حضرت دهباشی برگزار میشود، به مناسبت رونمایی از کتاب شاهنامۀ نقّالان، نوشتۀ زندهیاد مرشد عباس زریری سخن میگویم. علاقهمندان به شاهنامه سالهاست که منتظر چنین روزی بودند و خوشبختانه این کتاب ارزشمند سرانجام به کوشش دوست دانشمند ما دکتر جلیل دوستخواه – که امروز بهراستی جایشان در این مجلس خالی است- انتشار یافت. همچنین شایسته است یاد کنیم از زندهیاد محمّد زهرایی، مدیر انتشارات کارنامه که این کتاب چند سال زیر نظر دقیق او مراحل آمادهسازی را طی کرد و سرانجام در انتشارات ققنوس به بار نشست. و سرانجام باید از مدیر فرهنگدوست و ایراندوست این انتشارات آقای امیر حسین زادگان سپاسگزاری کنیم که در این بازار آشفتۀ نشر، این کتابِ مستطاب را با ظاهری چشمنواز به چاپ رساندند و دل دوستداران شاهنامه و هنر نقّالی را شاد کردند.
مرشد زریری در مقدمۀ کتاب میگوید: به مدت چهل سال در قهوهخانهای در اصفهان نقل میگفت که بسیاری از مشتریان آن هر روز به قهوهخانه میآمدند و پای نقلِ او مینشستند و این گفته از این نظر جالب است که این مشتریان بارها نقلهای تکراری را از مرشد شنیدهاند و از آنها لذّت بردهاند و هنر واقعی یعنی همین که شنونده و بیننده نه تنها از تکرار عرضۀ هنر ملول نمیشود، بلکه بیشتر و بیشتر از آن لذت هم میبرد. به نوشتۀ زریری نوشتن این کتاب که در واقع تلفیقی بود از طومارهایی که خود طی سالیان دراز گردآوری کرده بود، هجده سال طول کشید و به نوشتۀ دکتر دوستخواه، تصحیح کتاب هم همراه با نوشتن یادداشتها ۵۰ سال به درازا کشید. دکتر دوستخواه مقدمهای سودمند بر کتاب نوشته و نیز یادداشتهای سودمندتر در پایان هر فصل.
🔹برای خواندن متن کامل سخنرانی اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
باشگاه شاهنامه پژوهان
سخنی درباره شاهنامه نقالان / ابوالفضل خطیبی | باشگاه شاهنامه پژوهان
(متن کامل سخنرانی ابوالفضل خطیبی در رونمایی شاهنامه نقالان) :سخن خود را با شعری از بانو گلرخسار، شاعر نامدار تاجیک آغاز میکنم: شاهنامه وطن است/ وطن بیمرگی/ آری، آری، شاهنامه وطن است/ وطنی کز من و تو/ نتوانند به شمشیر و به تزویر ربودن…/ شاهنامه نَفَس است/…
📢مرگ رستم، فرجامبخش تاریخ پهلوانی شاهنامه است / محمدتقی راشد محصل
🔸داستان رستم و شغاد در شاهنامه استاد توس، پایان زندگی قهرمان بزرگ حماسه جاودان فردوسی و فرجام بخش پهلوانی است و یکی از گیراترین و دلنشینترین بخش شاهنامه به شمار می رود.
هنگامی که رستم از شاهنامه برود، کلام فردوسی، فضای حاکم بر داستانها و شکوه سخن فردوسی رنگی دیگر می گیرد. اینها عواملی هستند که صحنهآرایی داستان شاهنامه را عوض می کند، فردوسی را غمی فرا می گیرد و از این روست که در آغاز آن داستان از تنگحالی و اندوه سخن می گوید و کوتاه بیان می کند و زمینه را برای بیان مرگ رستم آماده می سازد.
اندوه از مقدمه داستان آشکار است و بی حوصلگی شاعر احساس کردنی است، اما نفوذ غم در خواننده دیده نمی شوذ بلکه بی ارزشی جهان، گذرایی زمان و بدعهدی روزگار بیشتر آشکار است. مرگ رستم نیز مانند زندگانی او حماسی است. رستم همراه با اسب باوفایش رخش، در چاهی پر از نیزه و خنجر که نابرادری او، شغاد بر سر راه او کنده بود، می افتد و پیش از آنکه بمیرد، شغاد را با یک تیر به درختی در فراز چاه می دوزد. داستان رستم و شغاد ۳۴۸ بیت از شاهنامه را در برمی گیرد و یکی از جذابترین و گیراترین بخش از شاهنامه فردوسی به شمار می رود. عظمت رستم در شاهنامه به گونهای است که بعد از مرگ رستم، خود فردوسی نیز دیگر دل بسته زندگی نیست و تمایل دارد شاهنامهاش را به پایان برساند لذا این معنی را میتوان از فضای پایانی داستان رستم و شغاد بعد از نابودی خاندان زال دریافت. وقتی رستم در فضای شاهنامه نیست، سراینده و خواننده شاهنامه احساس تنهایی می کند و خود را نومید و بی یاور می بیند.
🔹برای خواندن ادامه متن اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
🔸داستان رستم و شغاد در شاهنامه استاد توس، پایان زندگی قهرمان بزرگ حماسه جاودان فردوسی و فرجام بخش پهلوانی است و یکی از گیراترین و دلنشینترین بخش شاهنامه به شمار می رود.
هنگامی که رستم از شاهنامه برود، کلام فردوسی، فضای حاکم بر داستانها و شکوه سخن فردوسی رنگی دیگر می گیرد. اینها عواملی هستند که صحنهآرایی داستان شاهنامه را عوض می کند، فردوسی را غمی فرا می گیرد و از این روست که در آغاز آن داستان از تنگحالی و اندوه سخن می گوید و کوتاه بیان می کند و زمینه را برای بیان مرگ رستم آماده می سازد.
اندوه از مقدمه داستان آشکار است و بی حوصلگی شاعر احساس کردنی است، اما نفوذ غم در خواننده دیده نمی شوذ بلکه بی ارزشی جهان، گذرایی زمان و بدعهدی روزگار بیشتر آشکار است. مرگ رستم نیز مانند زندگانی او حماسی است. رستم همراه با اسب باوفایش رخش، در چاهی پر از نیزه و خنجر که نابرادری او، شغاد بر سر راه او کنده بود، می افتد و پیش از آنکه بمیرد، شغاد را با یک تیر به درختی در فراز چاه می دوزد. داستان رستم و شغاد ۳۴۸ بیت از شاهنامه را در برمی گیرد و یکی از جذابترین و گیراترین بخش از شاهنامه فردوسی به شمار می رود. عظمت رستم در شاهنامه به گونهای است که بعد از مرگ رستم، خود فردوسی نیز دیگر دل بسته زندگی نیست و تمایل دارد شاهنامهاش را به پایان برساند لذا این معنی را میتوان از فضای پایانی داستان رستم و شغاد بعد از نابودی خاندان زال دریافت. وقتی رستم در فضای شاهنامه نیست، سراینده و خواننده شاهنامه احساس تنهایی می کند و خود را نومید و بی یاور می بیند.
🔹برای خواندن ادامه متن اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
باشگاه شاهنامه پژوهان
مرگ رستم، فرجامبخش تاریخ پهلوانی شاهنامه است / محمدتقی راشد محصل | باشگاه شاهنامه پژوهان
داستان رستم و شغاد در شاهنامه، پايان زندگی قهرمان بزرگ و فرجام بخش پهلوانی است و يكی از گيراترين و دلنشينترين بخش شاهنامه به شمار می رود
📢سیمرغ نهاد با همکاری باشگاه شاهنامه پژوهان برگزار می کند :
💠آموزش زبان پهلوی (فعل)
🎙آموزگار : دکتر امیر زمانی
🔸پژوهشگر دکتری زبانشناسی تاریخی تطبیقی هندواروپایی از دانشگاه لیدن، هلند
🔲 پنج نشست #آنلاین (هر نشست یک ساعت و نیم) | امکان ارائه دوره به شکل آفلاین (ضبط شده)
🔹آغاز دوره : شنبه، 30 تیرماه | هر هفته یک نشست
⏰۶ تا ۷.۳۰ پسین(عصر)
🌐مکان برگزاری به شکل #آنلاین در بستر گوگل میت
💎هزینه دوره : ۴۵۰ هزار تومان
☎️نام نویسی با شماره 09386278607 و یا پیام به شناسه @koroshariadad
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
💠آموزش زبان پهلوی (فعل)
🎙آموزگار : دکتر امیر زمانی
🔸پژوهشگر دکتری زبانشناسی تاریخی تطبیقی هندواروپایی از دانشگاه لیدن، هلند
🔲 پنج نشست #آنلاین (هر نشست یک ساعت و نیم) | امکان ارائه دوره به شکل آفلاین (ضبط شده)
🔹آغاز دوره : شنبه، 30 تیرماه | هر هفته یک نشست
⏰۶ تا ۷.۳۰ پسین(عصر)
🌐مکان برگزاری به شکل #آنلاین در بستر گوگل میت
💎هزینه دوره : ۴۵۰ هزار تومان
☎️نام نویسی با شماره 09386278607 و یا پیام به شناسه @koroshariadad
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
📚کتاب چهار جلدی تاریخ مصوّر ایران باستان
🔸این مجموعهی چهار جلدی، تلاشیست برای شناخت بهتر ایران و آشنایی با تجربههای ساکنان این سرزمین در درازنای تاریخ.
🔹جلد نخست: تاریخ مصور ایران، در سپیدهدم تاریخ
فصل نخست: دورانِ پیشاتاریخ (شامل پیدایش ایران در دورانِ پارینهسنگی، نوسنگی، مسسنگی)
فصل دوم: دوران مفرغ و آهن در ایران
فصل سوم: تمدن عیلام
فصل چهارم: قبایل آریایی و اتحادیهی قبایل ماد
🔸جلد دوم: تاریخِ مصورِ ایران هخامنشی
🔹جلد سوم: تاریخ مصورِ تاریخ سلوکی و اشکانی
🔸جلد چهارم: تاریخ مصورِ ایران ساسانی
برای سفارش به شناسه @koroshariadad پیام دهید و یا به فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان بروید.
👇👇👇👇
https://shahnamehpajohan.ir/shop
@shahnamehpajohan
🔸این مجموعهی چهار جلدی، تلاشیست برای شناخت بهتر ایران و آشنایی با تجربههای ساکنان این سرزمین در درازنای تاریخ.
🔹جلد نخست: تاریخ مصور ایران، در سپیدهدم تاریخ
فصل نخست: دورانِ پیشاتاریخ (شامل پیدایش ایران در دورانِ پارینهسنگی، نوسنگی، مسسنگی)
فصل دوم: دوران مفرغ و آهن در ایران
فصل سوم: تمدن عیلام
فصل چهارم: قبایل آریایی و اتحادیهی قبایل ماد
🔸جلد دوم: تاریخِ مصورِ ایران هخامنشی
🔹جلد سوم: تاریخ مصورِ تاریخ سلوکی و اشکانی
🔸جلد چهارم: تاریخ مصورِ ایران ساسانی
برای سفارش به شناسه @koroshariadad پیام دهید و یا به فروشگاه باشگاه شاهنامه پژوهان بروید.
👇👇👇👇
https://shahnamehpajohan.ir/shop
@shahnamehpajohan
📢بنی آدم اعضای یک «پیکرند!» مضمونی در اندرزنامه اردشیر بابکان
🔸بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار
(گلستان سعدی، باب دهم: ۶۶)
شبیه به چنین مضمونی، افزون بر گفته بولس طرسوسی مروّج بزرگ عیسوی مذهب ۱ و احادیث نبوی، در لابه لای سخنان اردشیر بابکان نیز دیده میشود؛ از اینروی پس از گفته بولس، کهن ترین اشاره به چنین سخنی را باید به ابتدای دوره ساسانی و گفتار اردشیر بابکان بازگرداند.
از میان اندرزنامه های شاهان ساسانی که از طریق ترجمه های خداینامه و دیگر منابع پهلوی به بسیاری از آثار از جمله گفتار سعدی راه یافته اند و ابعاد تربیتی و تأثیرگذار آنها به شکلی بسیار گسترده مورد توجه قرار گرفته اند، «اندرزهای اردشیر به ایرانیان»، در زمینه اخلاق و شیوه کشورداری، از جمله مدارک سیاسی– اجتماعی بازماندۀ عصر ساسانی است که افزون بر «شاهنامه فردوسی» در «غررالسیر»، «تجاربالامم» و «مروجالذهب» نیز دیده میشود؛۲ اما از میان این چهار منبع، تنها کتاب «غررالسیر» است که بخش مهمی از مضمون مورد نظر (همین دو بیت معروف سعدی) در آن یافت میشود. ثعالبی اندرزهای اردشیر به ایرانیان را با عنوان «فصول من غرر کلامه فی کلّ فنّ» در چهارده فصل عنوان نموده و مضمون مورد نظر را دوازدهمین فصل (نکته) از گفتارهای اردشیر بابکان قرار داده و چنین آورده است: «اعلموا انا و ایاکم کالبدن الواحد؛ الذی ما وصل الی بعض اعضائه من راحه و اذی فهو لسائر الاعضاء ماسّ والی کلّها واصل و فیکم ثوم هم بمنزله الرؤوس التی تقیم الاوصال و قوم بمنزله الایدی التی تدفع المضارّ و تجلب المنافع و قوم بمنزله القلوب التی تفکّر و تدبّر و قوم بمنزله ما دونها من الاعضآء التی هی اعوان الجسم علی مصالحه فلیکن تعاضدکم و تناصحکم و موت الاحقاد و الضغائن بینکم علی حسب هذه الحال». (ثعالبی، بیتا: ۴۸۳: ۴۸۴) «بدانید که من و شما بهسان یک پیکر هستیم؛ چون آسایش و آزار به یکی از اندامها برسد، به اندامهای دیگر و به سراسر پیکر، همان خواهد رسید. در میان شما عده ای هستند که مانند سرند و در کار پیوند دادن کار اندامها با یکدیگرند و عده ایی به جای دستانند که زیانها را دور کنند و سودها را نزدیک سازند و عده ای به جای دلند که میاندیشند و چاره گری میکنند و عده ای به سان دیگر اندامهای پیکرند که یاران و یاری رسانان به پیکرند. پس باید همیاری و غمخواری با هم، و ستردن کینه ها و تنگدلی از میان خود بر همین روال باشد». (ثعالبی، ۱۳۶۸: ۳۰۵– ۳۰۶)
🔹برای خواندن ادامه یادداشت اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
🔸بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار
(گلستان سعدی، باب دهم: ۶۶)
شبیه به چنین مضمونی، افزون بر گفته بولس طرسوسی مروّج بزرگ عیسوی مذهب ۱ و احادیث نبوی، در لابه لای سخنان اردشیر بابکان نیز دیده میشود؛ از اینروی پس از گفته بولس، کهن ترین اشاره به چنین سخنی را باید به ابتدای دوره ساسانی و گفتار اردشیر بابکان بازگرداند.
از میان اندرزنامه های شاهان ساسانی که از طریق ترجمه های خداینامه و دیگر منابع پهلوی به بسیاری از آثار از جمله گفتار سعدی راه یافته اند و ابعاد تربیتی و تأثیرگذار آنها به شکلی بسیار گسترده مورد توجه قرار گرفته اند، «اندرزهای اردشیر به ایرانیان»، در زمینه اخلاق و شیوه کشورداری، از جمله مدارک سیاسی– اجتماعی بازماندۀ عصر ساسانی است که افزون بر «شاهنامه فردوسی» در «غررالسیر»، «تجاربالامم» و «مروجالذهب» نیز دیده میشود؛۲ اما از میان این چهار منبع، تنها کتاب «غررالسیر» است که بخش مهمی از مضمون مورد نظر (همین دو بیت معروف سعدی) در آن یافت میشود. ثعالبی اندرزهای اردشیر به ایرانیان را با عنوان «فصول من غرر کلامه فی کلّ فنّ» در چهارده فصل عنوان نموده و مضمون مورد نظر را دوازدهمین فصل (نکته) از گفتارهای اردشیر بابکان قرار داده و چنین آورده است: «اعلموا انا و ایاکم کالبدن الواحد؛ الذی ما وصل الی بعض اعضائه من راحه و اذی فهو لسائر الاعضاء ماسّ والی کلّها واصل و فیکم ثوم هم بمنزله الرؤوس التی تقیم الاوصال و قوم بمنزله الایدی التی تدفع المضارّ و تجلب المنافع و قوم بمنزله القلوب التی تفکّر و تدبّر و قوم بمنزله ما دونها من الاعضآء التی هی اعوان الجسم علی مصالحه فلیکن تعاضدکم و تناصحکم و موت الاحقاد و الضغائن بینکم علی حسب هذه الحال». (ثعالبی، بیتا: ۴۸۳: ۴۸۴) «بدانید که من و شما بهسان یک پیکر هستیم؛ چون آسایش و آزار به یکی از اندامها برسد، به اندامهای دیگر و به سراسر پیکر، همان خواهد رسید. در میان شما عده ای هستند که مانند سرند و در کار پیوند دادن کار اندامها با یکدیگرند و عده ایی به جای دستانند که زیانها را دور کنند و سودها را نزدیک سازند و عده ای به جای دلند که میاندیشند و چاره گری میکنند و عده ای به سان دیگر اندامهای پیکرند که یاران و یاری رسانان به پیکرند. پس باید همیاری و غمخواری با هم، و ستردن کینه ها و تنگدلی از میان خود بر همین روال باشد». (ثعالبی، ۱۳۶۸: ۳۰۵– ۳۰۶)
🔹برای خواندن ادامه یادداشت اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
باشگاه شاهنامه پژوهان
بنی آدم اعضای یک «پیکرند!» مضمونی در اندرزنامه اردشیر بابکان | باشگاه شاهنامه پژوهان
«اندرزهای اردشیر به ایرانیان» در زمینه اخلاق و شیوه کشورداری، از جمله مدارک بازماندۀ عصر ساسانی است که افزون بر شاهنامه در دیگر منابع نیز نیز دیده میشود
📢درختهای دهکده / میلاد عظیمی
🔸نام استاد محمد امین ریاحی برای من تداعیگر نجابت است. تداعیگر عشق به ایران است. نامش به یادم می آورد حکایتی را که برایم گفت. گفت و به گریه افتاد. لبخند میزد و میگریست. ایران معشوق ریاحی بود و او از معشوق جفا دید. اما جفای معشوق را خوش میداشت.
انگار این حکایت وصف حال او بود. ریاحی گفت این حکایت را از دهان سید حسن تقیزاده در دانشگاه تهران شنیده. وقتی رئیس انجمن ادب و سخنرانی دانشجویان دانشکده ادبیات بود و تقیزاده را برای سخنرانی دعوت کرده بود. تقیزاده مردی امین و خوددار و استوار بود. ریاحی گفت و بعدها نوشت که تقیزاده هنگام نقل حکایت به گریه افتاد و دانشجویان هم با او گریستند. استاد زرینکوب هم این حکایت را از تقیزاده شنید و سالها بعد داستان دلاویز «درختهای دهکده» را نوشت که در کلک دهباشی چاپ شد. زرینکوب هم نوشت تقیزاده به گریه افتاد. حکایتی که استاد ریاحی گفت را از کتاب خاطرات تقیزاده نقل میکنم:
«مثالی از احساسات اسلامی و ایرانی مردم آنجا [= نواحی جنوبی و شرقی قفقاز] قصهای است که در مسافرت خودم بدان منطقه در حدود سنه ۱۳۱۶ قمری دیدم؛ وقتی که پس از سه روز طی مسافت از تبریز به چاروادار در آخرین منزل که قریه سوجا، نزدیک جلفا باشد، خوابیدم. از اهالی آنجا شنیدم که یکی گفت وقتی به آن طرف رود ارس یعنی قفقازیه رفته بود در دهی به اسم یاجی نزدیک رود ارس. روزی دید جمعی از اهل قریه در میدان ده دور هم نشستهاند و چند نفر پیرمرد در میدان نهال چنار کاشتهاند و هر روز مراقبت و آبیاری میکنند. پس روزی به آنها گفت: عمو چرا این همه زحمت به خودتان میدهید. این چنارها سالها میخواهد که درخت تناور و سایهدار شوند و شما با این سن و سال رشد و بزرگی آنها را نمیبینید. پیرمردها گریه کردند و گفتند: پسر! ما از خدا همین قدر عمر میخواهیم که این چنارها بلند و تناور شوند و اینجاها باز ملک ایران گردد و مأمورین مالیاتی ایران اینجا برای جمع مالیات بیایند و ما قادر به ادای دین مالیاتی خود نباشیم و آن مأمورها پاهای ما را به این چنارها بسته و شلاق بزنند… خانوادۀ من و پدر من [= تقیزاده] دارای همین احساسات بودند».
🔹برای خواندن ادامه یادداشت اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
🔸نام استاد محمد امین ریاحی برای من تداعیگر نجابت است. تداعیگر عشق به ایران است. نامش به یادم می آورد حکایتی را که برایم گفت. گفت و به گریه افتاد. لبخند میزد و میگریست. ایران معشوق ریاحی بود و او از معشوق جفا دید. اما جفای معشوق را خوش میداشت.
انگار این حکایت وصف حال او بود. ریاحی گفت این حکایت را از دهان سید حسن تقیزاده در دانشگاه تهران شنیده. وقتی رئیس انجمن ادب و سخنرانی دانشجویان دانشکده ادبیات بود و تقیزاده را برای سخنرانی دعوت کرده بود. تقیزاده مردی امین و خوددار و استوار بود. ریاحی گفت و بعدها نوشت که تقیزاده هنگام نقل حکایت به گریه افتاد و دانشجویان هم با او گریستند. استاد زرینکوب هم این حکایت را از تقیزاده شنید و سالها بعد داستان دلاویز «درختهای دهکده» را نوشت که در کلک دهباشی چاپ شد. زرینکوب هم نوشت تقیزاده به گریه افتاد. حکایتی که استاد ریاحی گفت را از کتاب خاطرات تقیزاده نقل میکنم:
«مثالی از احساسات اسلامی و ایرانی مردم آنجا [= نواحی جنوبی و شرقی قفقاز] قصهای است که در مسافرت خودم بدان منطقه در حدود سنه ۱۳۱۶ قمری دیدم؛ وقتی که پس از سه روز طی مسافت از تبریز به چاروادار در آخرین منزل که قریه سوجا، نزدیک جلفا باشد، خوابیدم. از اهالی آنجا شنیدم که یکی گفت وقتی به آن طرف رود ارس یعنی قفقازیه رفته بود در دهی به اسم یاجی نزدیک رود ارس. روزی دید جمعی از اهل قریه در میدان ده دور هم نشستهاند و چند نفر پیرمرد در میدان نهال چنار کاشتهاند و هر روز مراقبت و آبیاری میکنند. پس روزی به آنها گفت: عمو چرا این همه زحمت به خودتان میدهید. این چنارها سالها میخواهد که درخت تناور و سایهدار شوند و شما با این سن و سال رشد و بزرگی آنها را نمیبینید. پیرمردها گریه کردند و گفتند: پسر! ما از خدا همین قدر عمر میخواهیم که این چنارها بلند و تناور شوند و اینجاها باز ملک ایران گردد و مأمورین مالیاتی ایران اینجا برای جمع مالیات بیایند و ما قادر به ادای دین مالیاتی خود نباشیم و آن مأمورها پاهای ما را به این چنارها بسته و شلاق بزنند… خانوادۀ من و پدر من [= تقیزاده] دارای همین احساسات بودند».
🔹برای خواندن ادامه یادداشت اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
باشگاه شاهنامه پژوهان
درختهای دهکده / میلاد عظیمی | باشگاه شاهنامه پژوهان
نام محمد امین ریاحی برای من تداعیگر نجابت است. تداعیگر عشق به ایران است. نامش به یادم می آورد حکایتی را که برایم گفت. گفت و به گریه افتاد.
📢فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی / مرتضی ثاقب فر
🔸در این نوشتارکوتاه جای آن نیست که به بحث درباره ماهیت فلسفهی تاریخ و چیستی حماسهی ملّی بپردازیم، تنها اشاره میشود که این نویسنده به تعریف هگل از فلسفهی تاریخ که آن را والاترین پایه خودآگاهی قومی میشمارد باور دارد و فلسفهی تاریخ را همان بررسی اندیشهگرانه تاریخ میداند. درواقع فلسفهی تاریخ پژوهشی است که میخواهد در پس رویدادهای پراکنده و گونهگون تاریخ، نظمی منطقی و هماهنگ و یگانه بیابد؛ یعنی همان کاری که یک دستگاه نظری در سایر رشتههای علوم انجام میدهد.
در مورد حماسه نیز، گذشته از تمرینهای رایج امروزی، از بزرگان کلاسیک هیچ یک به دقت ارستو در کتاب فن شعر در این باره سخن نگفتهاند و پس از او نیز یکی از کاملترین بحثها شاید متعلق به هگل باشد. به هر حال با بررسی اندیشههای این دو متفکر بزرگ درمییابیم که یک حماسهی ملّی مانند شاهنامهی فردوسی، از آنجا که از سرگذشت قوم سخن میگوید نوعی تاریخ است، اما از سوی دیگر چون بازتابنده هدفها و آرمانهای جمعی جامعه است از تاریخ فراتر میرود و به فلسفهی تاریخ نزدیک میشود، زیرا راست آن است که فلسفهی تاریخ به معنای دقیق آن نیز به هر روی فراتر از یک تاریخ ساده میکوشد تا گذشته را از دریچهی چشم اکنونی و حتی آینده، یعنی آرزوها و آرمانهای فیلسوف تاریخ، بنگرد. بدین گونهی فلسفهی تاریخ و حماسهی ملی–بهویژه از نوعی که فردوسی پرورانده است- بیش از همیشه به یکدیگر نزدیک میشوند.
ارستو با دقت همیشگی و حیرتانگیزش در تفاوت میان حماسه و تاریخ مینویسد:
«حماسه فلسفیتر از تاریخ و مقامش بالاتر از آن است. چون با کلیات سروکار دارد و یگانگی کلّی رویدادها و پیوند میان آنها بنا به ضرورت در آن وجود دارد حال آنکه تاریخ از چنین وحدت و پیوندی بیبهره است.»
بنابراین، هم حماسه و هم فلسفهی تاریخ میکوشند تا از دیدگاهی کلّی و به هم پیوسته و یگانه و همبافت به تاریخ نگاه کنند اما در این میان چنین مینماید که فلسفهی تاریخ میکوشد تا نگرشی اندیشیده و خردمندانه در برابر تاریخ داشته باشد، در صورتی که حماسه جز از دید آشکار آرمان و جز با شور و شیدایی و احساس به گذشته و حال و آینده قوم نمینگرد.
🔹برای خواندن ادامه یادداشت اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
🔸در این نوشتارکوتاه جای آن نیست که به بحث درباره ماهیت فلسفهی تاریخ و چیستی حماسهی ملّی بپردازیم، تنها اشاره میشود که این نویسنده به تعریف هگل از فلسفهی تاریخ که آن را والاترین پایه خودآگاهی قومی میشمارد باور دارد و فلسفهی تاریخ را همان بررسی اندیشهگرانه تاریخ میداند. درواقع فلسفهی تاریخ پژوهشی است که میخواهد در پس رویدادهای پراکنده و گونهگون تاریخ، نظمی منطقی و هماهنگ و یگانه بیابد؛ یعنی همان کاری که یک دستگاه نظری در سایر رشتههای علوم انجام میدهد.
در مورد حماسه نیز، گذشته از تمرینهای رایج امروزی، از بزرگان کلاسیک هیچ یک به دقت ارستو در کتاب فن شعر در این باره سخن نگفتهاند و پس از او نیز یکی از کاملترین بحثها شاید متعلق به هگل باشد. به هر حال با بررسی اندیشههای این دو متفکر بزرگ درمییابیم که یک حماسهی ملّی مانند شاهنامهی فردوسی، از آنجا که از سرگذشت قوم سخن میگوید نوعی تاریخ است، اما از سوی دیگر چون بازتابنده هدفها و آرمانهای جمعی جامعه است از تاریخ فراتر میرود و به فلسفهی تاریخ نزدیک میشود، زیرا راست آن است که فلسفهی تاریخ به معنای دقیق آن نیز به هر روی فراتر از یک تاریخ ساده میکوشد تا گذشته را از دریچهی چشم اکنونی و حتی آینده، یعنی آرزوها و آرمانهای فیلسوف تاریخ، بنگرد. بدین گونهی فلسفهی تاریخ و حماسهی ملی–بهویژه از نوعی که فردوسی پرورانده است- بیش از همیشه به یکدیگر نزدیک میشوند.
ارستو با دقت همیشگی و حیرتانگیزش در تفاوت میان حماسه و تاریخ مینویسد:
«حماسه فلسفیتر از تاریخ و مقامش بالاتر از آن است. چون با کلیات سروکار دارد و یگانگی کلّی رویدادها و پیوند میان آنها بنا به ضرورت در آن وجود دارد حال آنکه تاریخ از چنین وحدت و پیوندی بیبهره است.»
بنابراین، هم حماسه و هم فلسفهی تاریخ میکوشند تا از دیدگاهی کلّی و به هم پیوسته و یگانه و همبافت به تاریخ نگاه کنند اما در این میان چنین مینماید که فلسفهی تاریخ میکوشد تا نگرشی اندیشیده و خردمندانه در برابر تاریخ داشته باشد، در صورتی که حماسه جز از دید آشکار آرمان و جز با شور و شیدایی و احساس به گذشته و حال و آینده قوم نمینگرد.
🔹برای خواندن ادامه یادداشت اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
باشگاه شاهنامه پژوهان
فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی / مرتضی ثاقب فر | باشگاه شاهنامه پژوهان
مرتضی ثاقب فر: از آنجا که شاهنامهی فردوسی یک حماسهی ملّی است و نه فلسفهی تاریخ، پس هیچجا از فلسفهی تاریخ ویژهای آشکارا سخن نمیگوید و نباید بگوید.