ایدهماهی
از صید و شکار و کشتارِ هر موجود زندهیی -حتا سوسک- بیزارم.
از استعارهی صید و شکار اما خوشم میاید. و کاش صید و شکار تنها در دنیای مجاز باقی بماند.
آزادنویسیِ روزانه ماهیگیریست
با آزادنویسی ماهیگیری میآموزی (ایده را با نوشتن مییابی)، به جای انتظار برای الهامِ ایده (طلب ماهی از دیگری).
تور واژهها را پهن کن، ایدهماهیها تشنهی صیدند.
از فردا در وبینارهای نویسندهساز از همسفرانم میپرسم «امروز چند تا ماهی گرفتید؟»
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
از صید و شکار و کشتارِ هر موجود زندهیی -حتا سوسک- بیزارم.
از استعارهی صید و شکار اما خوشم میاید. و کاش صید و شکار تنها در دنیای مجاز باقی بماند.
آزادنویسیِ روزانه ماهیگیریست
با آزادنویسی ماهیگیری میآموزی (ایده را با نوشتن مییابی)، به جای انتظار برای الهامِ ایده (طلب ماهی از دیگری).
تور واژهها را پهن کن، ایدهماهیها تشنهی صیدند.
از فردا در وبینارهای نویسندهساز از همسفرانم میپرسم «امروز چند تا ماهی گرفتید؟»
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Forwarded from نشر نویسندهساز
سخنران: شاهین کلانتری
آموزش+پرسشوپاسخ
https://www.skyroom.online/ch/madresenevisandegi/nevisandesaz
پس از کلیک روی پیوند بالا، گزینهی «میهمان» را انتخاب کنید و سپس نام و نام خانوادگی خود را ثبت کنید. نیاز به نام کاربری و رمز عبور نیست.
برای ورود به اسکایروم باید فیلترشکن خاموش باشد تا صدا و تصویر را با کیفیت بالاتری دریافت کنید.
هر وقت به مشکل خوردید صفحه را ببندید و از نو بگشایید.
مدرسه نویسندگی+نشر نویسندهساز
@nevisandehsaz
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Audio
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Audio
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
پرسشها میرهانند
چه میشد اگر سوقاتی سؤال میآوردی؟
تو بگو؛ ترجیح میدهی سوقاتی برایت عطر یا لباسی گرانبها بیاورند یا پرسشی که میتواند جرقهی بهترین دگرگونیهای زندگیات را بزند؟
نگو «سؤال روی زمین ریخته، کو جواب؟»
سفر (درونی و بیرونی)برای پاسخیابی نیست. رهاوردت نیمچه پرسشی هم باشد بیراهه نرفتهیی. مشاهدهیی که به پرسش نینجامد، جواب نیست.
چهبسا پرسشی که کوششِ نافرجام برای پاسخ آن میارزد به هزارها جوابِ حاضروآماده.
امروز توی وبنشستِ «نویسندهساز» از همسفرانم خاستم، کوشاتر از پیش، از سفرشان در راهِ نوشتن، پرسشی پیشکشِ جمع کنند، که رونق گفتوگو به پرسش است.
گوشهیی نوشته بودم:
«گاه با بزرگترین تغییر زندگیمان تنها یک پرسش فاصله داریم.»
پرسشی جوشیده از سفر/عمل.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
چه میشد اگر سوقاتی سؤال میآوردی؟
تو بگو؛ ترجیح میدهی سوقاتی برایت عطر یا لباسی گرانبها بیاورند یا پرسشی که میتواند جرقهی بهترین دگرگونیهای زندگیات را بزند؟
نگو «سؤال روی زمین ریخته، کو جواب؟»
سفر (درونی و بیرونی)برای پاسخیابی نیست. رهاوردت نیمچه پرسشی هم باشد بیراهه نرفتهیی. مشاهدهیی که به پرسش نینجامد، جواب نیست.
چهبسا پرسشی که کوششِ نافرجام برای پاسخ آن میارزد به هزارها جوابِ حاضروآماده.
امروز توی وبنشستِ «نویسندهساز» از همسفرانم خاستم، کوشاتر از پیش، از سفرشان در راهِ نوشتن، پرسشی پیشکشِ جمع کنند، که رونق گفتوگو به پرسش است.
گوشهیی نوشته بودم:
«گاه با بزرگترین تغییر زندگیمان تنها یک پرسش فاصله داریم.»
پرسشی جوشیده از سفر/عمل.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Audio
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
ساعت ۰ تا ۱:
یک:
دو:
ساعت ۱ تا ۲:
یک:
دو:
ساعت ۲ تا ۳:
یک:
دو:
ساعت ۳ تا ۴:
یک:
دو:
ساعت ۴ تا ۵:
یک:
دو:
ساعت ۵ تا ۶:
یک:
دو:
ساعت ۶ تا ۷:
یک:
دو:
ساعت ۷ تا ۸:
یک:
دو:
ساعت ۸ تا ۹:
یک:
دو:
ساعت ۹ تا ۱۰:
یک:
دو:
ساعت ۱۰ تا ۱۱:
یک:
دو:
ساعت ۱۱ تا ۱۲:
یک:
دو:
ساعت ۱۲ تا ۱۳:
یک:
دو:
ساعت ۱۳ تا ۱۴:
یک:
دو:
ساعت ۱۴ تا ۱۵:
یک:
دو:
ساعت ۱۵ تا ۱۶:
ساعت ۱۶ تا ۱۷:
یک:
دو:
ساعت ۱۷ تا ۱۸:
یک:
دو:
ساعت ۱۸ تا ۱۹:
یک:
دو:
ساعت ۱۹ تا ۲۰:
یک:
دو:
ساعت ۲۰ تا ۲۱:
یک:
دو:
ساعت ۲۱ تا ۲۲:
یک:
دو:
ساعت ۲۲ تا ۲۳:
یک:
دو:
ساعت ۲۳ تا ۰:
یک:
دو:
یک:
دو:
ساعت ۱ تا ۲:
یک:
دو:
ساعت ۲ تا ۳:
یک:
دو:
ساعت ۳ تا ۴:
یک:
دو:
ساعت ۴ تا ۵:
یک:
دو:
ساعت ۵ تا ۶:
یک:
دو:
ساعت ۶ تا ۷:
یک:
دو:
ساعت ۷ تا ۸:
یک:
دو:
ساعت ۸ تا ۹:
یک:
دو:
ساعت ۹ تا ۱۰:
یک:
دو:
ساعت ۱۰ تا ۱۱:
یک:
دو:
ساعت ۱۱ تا ۱۲:
یک:
دو:
ساعت ۱۲ تا ۱۳:
یک:
دو:
ساعت ۱۳ تا ۱۴:
یک:
دو:
ساعت ۱۴ تا ۱۵:
یک:
دو:
ساعت ۱۵ تا ۱۶:
ساعت ۱۶ تا ۱۷:
یک:
دو:
ساعت ۱۷ تا ۱۸:
یک:
دو:
ساعت ۱۸ تا ۱۹:
یک:
دو:
ساعت ۱۹ تا ۲۰:
یک:
دو:
ساعت ۲۰ تا ۲۱:
یک:
دو:
ساعت ۲۱ تا ۲۲:
یک:
دو:
ساعت ۲۲ تا ۲۳:
یک:
دو:
ساعت ۲۳ تا ۰:
یک:
دو:
چون آدمی
میگویی: «هر کاری شروع میکنم نیمهکاره رها میکنم.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «نمیتوانم روی کارم تمرکز کنم و حین کار فکرم به هزار جا میرود.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «حوصله نمیکنم کتابهای قطور و کلاسیک را بخانم.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «نمیتوانم آنچه در دل دارم همانگونه که میخاهم بنویسم.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «حس میکنم رشدم کُند است و درجا میزنم.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «از افزایش سنم هراسانم و حس میکنم فرصت چندانی ندارم.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «میترسم از اینکه کارم را ارائه کنم و دیگران ناچیز بپندارندش.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «میدانم چه باید بکنم، اما از انجامش ناتوانم.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «چاره چیست؟ درد کشیدن و دم بر نیاوردن؟»
میگویم: آدم بودنت را بپذیر. برای کامیابی محکومی به دلخوشی برای دستاوردهای ناچیز و تدبیرِ تدریجی برای چیز کردنِ همین ناچیزها.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
میگویی: «هر کاری شروع میکنم نیمهکاره رها میکنم.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «نمیتوانم روی کارم تمرکز کنم و حین کار فکرم به هزار جا میرود.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «حوصله نمیکنم کتابهای قطور و کلاسیک را بخانم.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «نمیتوانم آنچه در دل دارم همانگونه که میخاهم بنویسم.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «حس میکنم رشدم کُند است و درجا میزنم.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «از افزایش سنم هراسانم و حس میکنم فرصت چندانی ندارم.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «میترسم از اینکه کارم را ارائه کنم و دیگران ناچیز بپندارندش.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «میدانم چه باید بکنم، اما از انجامش ناتوانم.»
میگویم: چون آدمی.
میگویی: «چاره چیست؟ درد کشیدن و دم بر نیاوردن؟»
میگویم: آدم بودنت را بپذیر. برای کامیابی محکومی به دلخوشی برای دستاوردهای ناچیز و تدبیرِ تدریجی برای چیز کردنِ همین ناچیزها.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Audio
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
۳ پرسش از همهی مشتاقان و کوشندگان نویسندگی
اگر گروه معتبری از دانشمندان با دقیقترین و معتبرترین سنجهها و یافتههای علمِ روز دنیا به تو ثابت کنند که مطلقن هیچ استعدادی در نویسندگی نداری، آیا کماکان به نوشتن ادامه میدهی یا بیخیال نویسندگی میشوی؟
اگر پیشرفتهترین ربات هوش مصنوعی بتواند اثری چند برابر بهتر از حد تصورت تولید کند، آیا همچنان تن میدهی به تلاشی طاقتفرسا برای خلق اثری ادبی؟
اگر همین حالا به نهایت ثروت برسی و مطمئن باشی که همیشه هم ثروتمند خاهی بود و در اوج رفاه، باز انگیزهیی برای تلاش برای نویسندگی داری؟
برای رسیدن به پاسخی ژرفنگرانه چهبهتر که از خودِ نوشتن سود بجوییم.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
اگر گروه معتبری از دانشمندان با دقیقترین و معتبرترین سنجهها و یافتههای علمِ روز دنیا به تو ثابت کنند که مطلقن هیچ استعدادی در نویسندگی نداری، آیا کماکان به نوشتن ادامه میدهی یا بیخیال نویسندگی میشوی؟
اگر پیشرفتهترین ربات هوش مصنوعی بتواند اثری چند برابر بهتر از حد تصورت تولید کند، آیا همچنان تن میدهی به تلاشی طاقتفرسا برای خلق اثری ادبی؟
اگر همین حالا به نهایت ثروت برسی و مطمئن باشی که همیشه هم ثروتمند خاهی بود و در اوج رفاه، باز انگیزهیی برای تلاش برای نویسندگی داری؟
برای رسیدن به پاسخی ژرفنگرانه چهبهتر که از خودِ نوشتن سود بجوییم.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
بیقرارگاه | جاواژهی احساسات
بیقرار نوشتنیم
قرار نوشتن داریم
@shahinkalantari
قرار نوشتن داریم
@shahinkalantari
Audio
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
داستانهای نیمهکاره
محمد بهارلو گفت: «نویسنده داستان را تمام نمیکند، رها میکند.»
چندان نگران قصههای ناتمامت نباش، که قصهی منتشرشده هم آلوده به زهر ناتمامیست.
همیشه همهچیز ناتمام میماند. شاید بتوان گفت برخی چیزها نیمچهناتمامند و برخی تمامناتمام.
اصلن به سیاق «کورمالکورمال» باید «ناتمامناتمام» را بسازیم:
«دارم مینویسم و ناتمامناتمام پیش میرم.»
«ناتمامناتمام عشق میورزم.»
«رؤیا میبافم ناتمامناتمام.»
این یادداشت هم محکوم به ناتمامیست.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
محمد بهارلو گفت: «نویسنده داستان را تمام نمیکند، رها میکند.»
چندان نگران قصههای ناتمامت نباش، که قصهی منتشرشده هم آلوده به زهر ناتمامیست.
همیشه همهچیز ناتمام میماند. شاید بتوان گفت برخی چیزها نیمچهناتمامند و برخی تمامناتمام.
اصلن به سیاق «کورمالکورمال» باید «ناتمامناتمام» را بسازیم:
«دارم مینویسم و ناتمامناتمام پیش میرم.»
«ناتمامناتمام عشق میورزم.»
«رؤیا میبافم ناتمامناتمام.»
این یادداشت هم محکوم به ناتمامیست.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Audio
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کدام سال را دوباره میخاهی؟
کاش روزی کتابی بنویسم و تقدیم کنم به نوزده سالگیام.
در هر سالِ زندگی آدمی دیگریم، پس چرا برای نوزدهسالگیام ننویسم که حالا برایم بیگانهییست با شخصیتی رشکبرانگیز؛ جوانک سراپا تپش بود، سرخترین قلبی که میتوانستی در پیادهرو ببینی.
چه بنویسم برایش؟ بنویسم که کاش ذرهیی، ذرهیی ناچیز، از خریت و خامیِ تو را باز تجربه کنم؟
تو بگو: کدام سالت را دوباره میخاهی؟ چرا میخاهیش؟
پینوشت:
با این یادداشت دوباره نوزده ساله شدم. مینویسم که نوزده ساله بمانم. میخانم که نوزده ساله بمانم. هستم که نوزده ساله بمانم.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
کاش روزی کتابی بنویسم و تقدیم کنم به نوزده سالگیام.
در هر سالِ زندگی آدمی دیگریم، پس چرا برای نوزدهسالگیام ننویسم که حالا برایم بیگانهییست با شخصیتی رشکبرانگیز؛ جوانک سراپا تپش بود، سرخترین قلبی که میتوانستی در پیادهرو ببینی.
چه بنویسم برایش؟ بنویسم که کاش ذرهیی، ذرهیی ناچیز، از خریت و خامیِ تو را باز تجربه کنم؟
تو بگو: کدام سالت را دوباره میخاهی؟ چرا میخاهیش؟
پینوشت:
با این یادداشت دوباره نوزده ساله شدم. مینویسم که نوزده ساله بمانم. میخانم که نوزده ساله بمانم. هستم که نوزده ساله بمانم.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
(برای تهیهی فایل کارگاه میتوانید با ما در تماس باشید: @nevisandeganim)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
این سطرهای نازدودنی
برخی سطرها همواره در ذهنت جاریاند، بیمناسب و نآگاه زمزمهشان میکنی و هرگز نمیفهمی فرق این عبارات با هزارها سخن دیگر در چیست که تنها آنها اینگونه در عمق جانت نشستهاند:
«گم در غبار»
-پرویز اوصیا
«چیزی فسرده است و نمیسوزد امسال/در سینه در تنم»
«آه/من/حرام شدهام»
-احمد شاملو
«امروز در خانه نیستی که ترکِ خانه کنم، اینجا ترکِ تو میکنم بیکه اینجا باشی.»
«از تو سخن از به آزادی»
-یداله رویایی
«پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت»
-محمدکاظم کاظمی
«هنگام که گریه می دهد ساز این دود سرشتِ ابر بر پشت»
«میتراود مهتاب»
-نیما یوشیج
«آن روز که میآیی/کاش دیشب/ای کاش دیروز باشد»
-سعید صدیق
«از تو به تو میگریزم»
«بر استان هزار در به انتظار توام/و حواسام نیست/که تنی هزارپاره دارم»
-سعید عقیقی
«درست نمینویسم، درست نتوانسته بودم بنویسم. اختیار کلمات با من نیست. اختیار من با کلمات است.»
«بیا گذشتهها را اگر دوست داریم در آیندهها تکرار کنیم. در آیندهها زنده کنیم.»
-بهمن فرسی
«از داد و وداد آنهمه گفتند و نکردند/یا رب چقدر فاصلهی دست و زبان است»
-هوشنگ ابتهاج
ادامه دارد…
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
برخی سطرها همواره در ذهنت جاریاند، بیمناسب و نآگاه زمزمهشان میکنی و هرگز نمیفهمی فرق این عبارات با هزارها سخن دیگر در چیست که تنها آنها اینگونه در عمق جانت نشستهاند:
«گم در غبار»
-پرویز اوصیا
«چیزی فسرده است و نمیسوزد امسال/در سینه در تنم»
«آه/من/حرام شدهام»
-احمد شاملو
«امروز در خانه نیستی که ترکِ خانه کنم، اینجا ترکِ تو میکنم بیکه اینجا باشی.»
«از تو سخن از به آزادی»
-یداله رویایی
«پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت»
-محمدکاظم کاظمی
«هنگام که گریه می دهد ساز این دود سرشتِ ابر بر پشت»
«میتراود مهتاب»
-نیما یوشیج
«آن روز که میآیی/کاش دیشب/ای کاش دیروز باشد»
-سعید صدیق
«از تو به تو میگریزم»
«بر استان هزار در به انتظار توام/و حواسام نیست/که تنی هزارپاره دارم»
-سعید عقیقی
«درست نمینویسم، درست نتوانسته بودم بنویسم. اختیار کلمات با من نیست. اختیار من با کلمات است.»
«بیا گذشتهها را اگر دوست داریم در آیندهها تکرار کنیم. در آیندهها زنده کنیم.»
-بهمن فرسی
«از داد و وداد آنهمه گفتند و نکردند/یا رب چقدر فاصلهی دست و زبان است»
-هوشنگ ابتهاج
ادامه دارد…
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
نوشتن و نرسیدن
در نهایت میرسی به جنونِ گنجاندنِ همهچیز در یک جمله.
کاری ناشدنی.
اما چه بیهوده بود نویسندگی اگر از پسِ نوشتن همهی دلداشتهها برمیآمدیم.
بهمن فرسی نوشته بود: «نوشتن پا میخواهد، پایی که برود و برود و برود.»
باید افزود: پایی که از رفتن و نرسیدن نهراسد.
نوشتن یعنی رفتن و نرسیدن، بیذرهیی احساس باخت.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
در نهایت میرسی به جنونِ گنجاندنِ همهچیز در یک جمله.
کاری ناشدنی.
اما چه بیهوده بود نویسندگی اگر از پسِ نوشتن همهی دلداشتهها برمیآمدیم.
بهمن فرسی نوشته بود: «نوشتن پا میخواهد، پایی که برود و برود و برود.»
باید افزود: پایی که از رفتن و نرسیدن نهراسد.
نوشتن یعنی رفتن و نرسیدن، بیذرهیی احساس باخت.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Audio
#پادکست #نویسندهساز
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM