نویسندهی خوشبخت
گفتی نویسندهی خوشبخت کسی نیست که کتابهای پرفروش و خوانندگان بیشمار دارد.
گفتی نویسندهی خوشبخت کسیست که به واسطهی نوشتههایش دوستانی یافته بهتر از آدمهای خیالش.
گفتی اما، نخست باید، دوستی با نوشتن را بیاموزی.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
گفتی نویسندهی خوشبخت کسی نیست که کتابهای پرفروش و خوانندگان بیشمار دارد.
گفتی نویسندهی خوشبخت کسیست که به واسطهی نوشتههایش دوستانی یافته بهتر از آدمهای خیالش.
گفتی اما، نخست باید، دوستی با نوشتن را بیاموزی.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Audio
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ژرفابخش
نویسنده به واژهها ژرفا میبخشد.
تو مینویسی تا بگویی، آی آدمها، که گوشی به دست نشسته و شاد و خندانید، من این کلمه را جور دیگری میفهمم.
امیرحسین افراسیابی در پیشانی دفتر شعر «ایستگاه*» نوشته بود:
«ایستگاه نشانهای است زمان-مکانی که بر ایستایی دلالت دارد.
ایستگاه، زمان-مکانیاست میانِ دو سفر. زمان-مکانی بعد از پایان و دلهرهٔ آغاز. حاضر، ایستا و معلّق میانِ زمانها و مکانهایِ غایبِ جاری.
آنکه در ایستگاه توقّف میکند، از جایی در گذشته آمده است و به جایی در آینده میرود.
ایستگاه، مرزی است حاضر، در میان دو جهانِ غایب، دو جهانِ دور از دسترس.»
حالیا «ایستگاه» در نظرت عمق دیگری نیافت؟
بگو از وسوسههات؛ کدام واژه را، با تعریفی ژرف، از آن خود خواهی کرد؟
شاهین کلانتری
*نشر ویژهنگار، ۱۳۸۱
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
نویسنده به واژهها ژرفا میبخشد.
تو مینویسی تا بگویی، آی آدمها، که گوشی به دست نشسته و شاد و خندانید، من این کلمه را جور دیگری میفهمم.
امیرحسین افراسیابی در پیشانی دفتر شعر «ایستگاه*» نوشته بود:
«ایستگاه نشانهای است زمان-مکانی که بر ایستایی دلالت دارد.
ایستگاه، زمان-مکانیاست میانِ دو سفر. زمان-مکانی بعد از پایان و دلهرهٔ آغاز. حاضر، ایستا و معلّق میانِ زمانها و مکانهایِ غایبِ جاری.
آنکه در ایستگاه توقّف میکند، از جایی در گذشته آمده است و به جایی در آینده میرود.
ایستگاه، مرزی است حاضر، در میان دو جهانِ غایب، دو جهانِ دور از دسترس.»
حالیا «ایستگاه» در نظرت عمق دیگری نیافت؟
بگو از وسوسههات؛ کدام واژه را، با تعریفی ژرف، از آن خود خواهی کرد؟
شاهین کلانتری
*نشر ویژهنگار، ۱۳۸۱
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
از کانالهای تلگرامی فعال همسفران مدرسه نویسندگی:
@mitrajajarmy
@maryamkashfi290
@aramghanbary
@Morteza_Abbasi_g
@parisasaadat
@hanieholiaie5
@azamheshmati_physics
@ensanenoghrei
@atefehataeiii
@molaiemobina
@Moradpour_frogism
@maryamnankali1
@potiil
@homaatabatabaei
@mohtavakaar
@golnesasher
@Sahar_mghasemi
@zahra_solhdar
@ZahraKordevaly
@baharokhovat
@mahdiyeshouryabi
@aidaseyedhosseini
@drzahradadafarid
@faezehazami
@paknewis_ir
@NajmehFatehi
@opheliafassihi
@saghiniaki
@elahebaseda
@somayeh_forouzandeh_ir
@AsalHosseinzadehF
@yaddashthayemaryamgoli
@fahime_adabi_59
@taherehkhademi
@maadiyan
@mahdie_bayat
@sadafpourmonsef
@Maryam_abdollahi_am
@Maryam_jelvani
@sosheibani
@naghoftehayma
@procheasta
@fatemehebrahimi_ir
@elahehalizade1
@mahdiseghbal
@nahid40rasti02
@leila_aligholizade
@jalalshayan
@motamediradmaryam
@farahnazvahabi
@leilanaseriee
@p_r_44
@pardeneshin2018
@rood_e_koochak
@Nahid_Yousefzadeh_Shoushtri
@nasibehsarr
@sarakhooshabi
@sarakhooshabi
@yaddashtneda
@melikaejabati12
@zahrasajadnia
@REZACHAMBAR2009
@vajhe_baf_hajipour
@CoolClasss
@shadisafavi
@shivanotes
@jaryanevazhegan
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Audio
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تو هستی، کلمه هست
تو هستی، کلمه هست، کار میکنیم و میسازیم. تو که نباشی، شاید کلمه باشد، اما کار و ساختن نه.
کلمه به اضافهی تو است که هست میشود، هستیام میشود. تو هستی، کلمه هست، من خوشبختم.
من کلمهام.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
تو هستی، کلمه هست، کار میکنیم و میسازیم. تو که نباشی، شاید کلمه باشد، اما کار و ساختن نه.
کلمه به اضافهی تو است که هست میشود، هستیام میشود. تو هستی، کلمه هست، من خوشبختم.
من کلمهام.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
واژه واژه مزه مزه
اما به این فکر نکرده بودم که مینویسم تا خوشبختی را مزهمزه کنم.
ساعت از یازده گذشته. میخواهم بنویسم. بهانه چیست؟
به خوشیهای روز فکر میکنم. به کلاس صبح در دبیرستان البرز و دیدن نوجوانهایی که میتوانند بخندند و به آینده امیدوار باشند. به کلاس عصرِ مدرسه نویسندگی میاندیشم، که جمعیست از عزیزترینها. به جواز کار تازه فکر میکنم که امروز رسید، به کتابهایی خوبی که خریدهام، به خانه که شکلی تازه گرفته، به نسیم که از هجرتش راضیست، اینها را با واژهها مزهمزه میکنم.
تجربه، حین صورت گرفتن، عین یکهویی سرکشیدنِ نوشیدنیست، اما نوشتن، هر قلپ آبمیوه را در دهن نگه داشتن و زیروبم طعمش را روی زبان حس کردن است.
حالا تو بگو، اصلن میتوان مزهمزه کردن تجربهها را سپرد هوش مصنوعی؟
خوشا لذت ابدیِ مزهمزه کردن.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
اما به این فکر نکرده بودم که مینویسم تا خوشبختی را مزهمزه کنم.
ساعت از یازده گذشته. میخواهم بنویسم. بهانه چیست؟
به خوشیهای روز فکر میکنم. به کلاس صبح در دبیرستان البرز و دیدن نوجوانهایی که میتوانند بخندند و به آینده امیدوار باشند. به کلاس عصرِ مدرسه نویسندگی میاندیشم، که جمعیست از عزیزترینها. به جواز کار تازه فکر میکنم که امروز رسید، به کتابهایی خوبی که خریدهام، به خانه که شکلی تازه گرفته، به نسیم که از هجرتش راضیست، اینها را با واژهها مزهمزه میکنم.
تجربه، حین صورت گرفتن، عین یکهویی سرکشیدنِ نوشیدنیست، اما نوشتن، هر قلپ آبمیوه را در دهن نگه داشتن و زیروبم طعمش را روی زبان حس کردن است.
حالا تو بگو، اصلن میتوان مزهمزه کردن تجربهها را سپرد هوش مصنوعی؟
خوشا لذت ابدیِ مزهمزه کردن.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Forwarded from مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نقشهی راه تبدیل علایق به کسبوکار اینترنتی از طریق تولید محتوا
@shahinkalantari
بهترین تمرینها برای شروع نویسندگی
نویسندگی و کارآفرینی چگونه با هم ترکیب میشوند؟
چگونه موضوع مناسبی برای فعالیت در یک حوزهی خاص انتخاب کنیم؟
چرا همهی ما باید با دو مهارت «تولید محتوا» و «تبلیغنویسی» آشنا باشیم؟
با چه مدلها و برنامههایی میتوان یک کسبوکار اینترنتی را به جریان درآمدی پایداری رساند؟
چگونه در مسیر نویسنده-کارآفرین شدن تداوم داشته باشیم؟
چگونه سفارشها و پروژههای پولسازی در زمینهی تولید محتوا و تبلیعنویسی دریافت کنیم؟
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
چنین داستانی بنویس
گفت داستانی بنویس که تحقیق برای نگارش آن وادارت کند به انجام کاری که از آن طفره میروی. مثلن اگر سالهاست که میخواهی برنامهنویسی یاد بگیری، قصهیی بنویس دربارهی یک برنامهنویس، تا به واسطهی این داستان مجبور شوی بروی سراغ برنامهنویسی.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
گفت داستانی بنویس که تحقیق برای نگارش آن وادارت کند به انجام کاری که از آن طفره میروی. مثلن اگر سالهاست که میخواهی برنامهنویسی یاد بگیری، قصهیی بنویس دربارهی یک برنامهنویس، تا به واسطهی این داستان مجبور شوی بروی سراغ برنامهنویسی.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Audio
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
«واو معدوله را کنار میگذاریم خاهر، خاندن، خاستن، خاب و خیش... مینویسیم.
تلفظ امروز این کلمات همین است.
تا کی میشود به کودکان گفت واو بنویس اما مخان؟ آیا چنین کاری در سدهی ۲۱م خرمندانه است؟»
©️ناصر وثوقی، مجلهی اندیشه و هنر، ۱۵ام اردیبهشت ۱۳۸۵
#از_نوشتن
@shahinkalantari
تلفظ امروز این کلمات همین است.
تا کی میشود به کودکان گفت واو بنویس اما مخان؟ آیا چنین کاری در سدهی ۲۱م خرمندانه است؟»
©️ناصر وثوقی، مجلهی اندیشه و هنر، ۱۵ام اردیبهشت ۱۳۸۵
#از_نوشتن
@shahinkalantari
وجدآفرینی با زبان
چشمم به واژهنامه افتاد.
پنداشتم دل کلمات ترکیده لای صفحات.
گفتم هر روز دستِ یک واژه را بگیرم و ببرم به جملهیی نادیده، به جملهیی که پیشتر پا به آن نگذاشته.
کلمه را به وجد بیاورم، خودم را به وجد بیاورم، شاید تو را هم به وجد بیاورم.
که نوشتن یعنی وجدآفرینی با زبان.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
چشمم به واژهنامه افتاد.
پنداشتم دل کلمات ترکیده لای صفحات.
گفتم هر روز دستِ یک واژه را بگیرم و ببرم به جملهیی نادیده، به جملهیی که پیشتر پا به آن نگذاشته.
کلمه را به وجد بیاورم، خودم را به وجد بیاورم، شاید تو را هم به وجد بیاورم.
که نوشتن یعنی وجدآفرینی با زبان.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Forwarded from کلاس نویسندگی | دورههای جدید مدرسه نویسندگی
madresenevisandegi.com/195
همچنین میتوانید نظرات شرکتکنندگان دورههای قبلی را در لینک زیر بخوانید:
https://shahinkalantari.com/yadegari
@nevisandeganim
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Audio
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Audio
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گیفی که دوستان از من ساختن 🤣 🤣
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بیمعنینویسی*
انبردست را میخارم و خاب میبینم بیدار پختهام. لیوان از دیوار نشانی میگیرد و دندان را به دستور دستمال مینویسم روی چمن. کلمه پا شده و نبض میبارد. جملهها جان هم را بساط کردهاند و اسفالت از پستچی امضا میسوزاند. شیارهای شوفاژ به بنفشه میبرازد و شبنم شادی میانبارد. خار کتاب میخارد و سوزن از نیزارِ خامطبع طراوت میجوید. من کتاب میتابم. کلمه بازی میدوزد. فعل میپرد تاب جمله را میتکاند. چکمهبوس میتازد و آتشآوارهی جنگلِ جیوه میشود. در گوشرسم نیست کاغذی که صورتی میبالد و بهرهی پوشال میچپاند در دسترس.
هذیان محض.
*«بیمعنینویسی» عنوان ستون جذابی بود در مجلهی «طنز و کاریکاتور» با این قصار از رنه ماگریت در بالای آن: «هیچ مهملی نیست که در آن نشانی از حقیقت نباشد».
اما دلیل جذابیت این ستون چه بود؟ بهگمانم پس زدن استبداد زبان که ذهن را در چنگ چارچوبهای معنا اسیر کرده.
شاید درهمریختن قاعدههای زبان آسانیابترین امکان ما باشد برای گریز از روزمرگی.
بیمعنینویسی شاید در نگاه نخست کاری عبث به نظر برسد، اما با ژرفنگری درمییابیم که فرصتیست برای به جان هم انداختن کلماتی که در موقعیتهای دیگر امکانی برای همکناری ندارند. «انبردستِ» بیچاره کی میتواند در جملهیی کنار «خاریدن» قرار بگیرد جز در این مهملنوشتهها؟ «انبردستی که میخارد» یکسره بیمعناست، اما ساختن همین جمله جراتی به ذهن میدهد تا بتواند چیزهای دیگر را نیز درهمبیامیزد.
و این فقط محدود به نوشتن نیست که در شغل و رابطه و هر چیز دیگر هم تازگی، نتیجهی ترکیبهای نادر است.
عجیب اینکه در کارگاهها همواره غلطنویسی برای شرکتکنندگان دشوارتر است (مقصودم از غلط در اینجا غلط املایی نیست.).
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
انبردست را میخارم و خاب میبینم بیدار پختهام. لیوان از دیوار نشانی میگیرد و دندان را به دستور دستمال مینویسم روی چمن. کلمه پا شده و نبض میبارد. جملهها جان هم را بساط کردهاند و اسفالت از پستچی امضا میسوزاند. شیارهای شوفاژ به بنفشه میبرازد و شبنم شادی میانبارد. خار کتاب میخارد و سوزن از نیزارِ خامطبع طراوت میجوید. من کتاب میتابم. کلمه بازی میدوزد. فعل میپرد تاب جمله را میتکاند. چکمهبوس میتازد و آتشآوارهی جنگلِ جیوه میشود. در گوشرسم نیست کاغذی که صورتی میبالد و بهرهی پوشال میچپاند در دسترس.
هذیان محض.
*«بیمعنینویسی» عنوان ستون جذابی بود در مجلهی «طنز و کاریکاتور» با این قصار از رنه ماگریت در بالای آن: «هیچ مهملی نیست که در آن نشانی از حقیقت نباشد».
اما دلیل جذابیت این ستون چه بود؟ بهگمانم پس زدن استبداد زبان که ذهن را در چنگ چارچوبهای معنا اسیر کرده.
شاید درهمریختن قاعدههای زبان آسانیابترین امکان ما باشد برای گریز از روزمرگی.
بیمعنینویسی شاید در نگاه نخست کاری عبث به نظر برسد، اما با ژرفنگری درمییابیم که فرصتیست برای به جان هم انداختن کلماتی که در موقعیتهای دیگر امکانی برای همکناری ندارند. «انبردستِ» بیچاره کی میتواند در جملهیی کنار «خاریدن» قرار بگیرد جز در این مهملنوشتهها؟ «انبردستی که میخارد» یکسره بیمعناست، اما ساختن همین جمله جراتی به ذهن میدهد تا بتواند چیزهای دیگر را نیز درهمبیامیزد.
و این فقط محدود به نوشتن نیست که در شغل و رابطه و هر چیز دیگر هم تازگی، نتیجهی ترکیبهای نادر است.
عجیب اینکه در کارگاهها همواره غلطنویسی برای شرکتکنندگان دشوارتر است (مقصودم از غلط در اینجا غلط املایی نیست.).
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar