Telegram Web Link
Audio
🎙گفت‌وگوی شاهین کلانتری با علی معتمدی (نویسنده‌ی کتاب «باید به کسی می‌گفتم که این‌جا بوده‌ام»)

✔️درباره‌ی جستار شخصی و روایت تجربه‌ی زیسته

#پادکست
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗣️ ایماژپردازی که هم در شعر و هم در داستان به‌کار گرفته‌ می‌شود، چون بر پایه‌ی برانگیزاندن حواس پنجگانه است، توان تأثیرگذاری بالایی دارد. در ایماژپردازی گاهی از ترفندهایی چون استعاره و تشبیه هم بهره ‌گرفته می‌شود. در میان ایماژها هم ایماژ دیداری بسیار پرکاربرد و بسیار تأثیرگذار است. این بیت شعر زیر (از صادق سرمد) را بسیاری بارها و بارها شنیده و خوانده‌اند: چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد/چه نکوتر آن که مرغی ز قفس پریده باشد. در این خط شعر شاعر هرچند از حال مرغ می‌گوید تا سپس به حال خود برسد، پیش و بیش از هرچیز با بازآفرینی کلامی ایماژی می‌آفریند تا خواننده بتواند تصویری یا نقشی را در خیال خود ببیند. به بیان روشن‌تر، نخست مرغ پران و قفس که فیزیکی یا جسمانی‌اند، در ذهن شکل می‌گیرند تا از این شکل خیالی بشود به شور پریدن و حال مرغ که ذهنی و نادیدنی‌ست، رسید. تضاد مرغ و قفس بدیهی و بی‌چون‌وچرا و دردم درک‌شدنی‌ست. هرکس می‌تواند با «مرغ» یکی‌انگاری کند و «قفس» را بنا به درک و برداشت خود معنی کند.

©️فرشته مولوی (+)


#از_نوشتن
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صحبت به ساختارهای زبانی نسل جدید می‌رسد و به‌همان سیاق می‌گوییم:
«یه کتابفروشی‌مون نشه؟» و راهی مغازهٔ کتاب‌های دست‌دوم یا دست‌چندم می‌شویم.

بار جدید آمده و بیشترش تفکیک شده و باقی‌اش هنوز کف مغازه مانده. قاب عکس هیتلر و قابی از عقاب حزب نازی، لابد میراث یکی از هواخواهان ناکام رایش، روی تکیه‌گاه صندلی چوبی پشت ستونی از کتاب‌ها پنهان شده. دسته‌ای بارنامۀ کامیون و قبالهٔ ازدواج با نشان شیر و خورشید و عکس‌هایی از تختی روی میزی شلوغ دسته شده و کتابفروشان دربارهٔ قیمت‌گذاری کاغذها کمیسیون کرده‌اند.

شماره‌ای از مجلۀ جوانان را دست می‌گیرم. چشم‌درچشمِ فروغِ جلد می‌شوم. حاشیۀ جلد نوشته: فروغ: پری کوچک غمگینی که...

مجله‌ای‌ست از میانۀ دهۀ پنجاه که میانه‌اش گزارش اجتماعی و میدانیِ مفصلی دارد از «نسل ساندویچ، سیگار و آبجو». نیمی از عنوان در یک صفحه و نیمی دیگر در صفحۀ مقابل. نویسنده نگران هجوم دانش‌آموزان به اغذیه‌فروشی‌ها و خطر سلامت جسمی آنان است و از عادی شدن سیگار برای نوجوانان می‌نویسد و میان مقاله تیتر می‌زد: چقدر ساندویچ؟ عکس‌ها را هم نامگذاری کرده: بترتیب: مطالعه در ساندویچ‌فروشی! ... سیگار و تفکر در ساندویچ‌فروشی ...

یک صفحه هم دربارۀ  جنگ و صلح است. ماجرای فلسطین و اسرائیل. موضوعی همیشه موضوع روز.

در مصاحبه‌ای نصرت رحمانی با دو انگشت سیگار را نگه داشته و با دو انگشت دیگر سبیلش را تاب می‌دهد که شعر امروز بخواب رفته است.

بخشی از مجله، ویژۀ یازدهمین سالروز فقدان فروغ است. با نوشته‌هایی از اخوان و مشیری و کاظمیه، حتی طاهره صفارزاده و دیگران. خوبی‌اش به عکس‌هایی اختصاصی و دیده‌نشده است.

تنوع مطالب مجله شگفت‌آور است: نوشته‌ای دربارۀ غول اعتیاد، نقد فیلم راکی و یادداشت‌های رسول پرویزی دربارۀ نیویورک که: کبریت‌های جفت‌شده بنام اطاق لنگ آسمان را دریده است و قیاس ویکتور هوگو و میشل پلاتینی برای تیم ملی فوتبال فرانسه و این‌ها همه میان تبلیغ آدامس شیک و محصولات داروگر و کفش ملی و  رادیوپخش اتومبیل با دکمۀ رفت و برگشت سریع نوار با ضامن و هد ضدخش و سائیدگی و دکمۀ مونو استریو در بیش از ۶۰ مدل مختلف برای انواع اتومبیل‌های جهان.

از فروغ فارغ می‌شوم. دسته‌ای کارت‌پستال از نقاشی‌های کلاسیک مسیحی و اتومبیل‌های کلاسیک آلمانی با کشی پاره هنوز پخش زمین است. خم می‌شوم و کارت‌ها را بر می‌دارم و زیر و رو می‌کنم و می‌گذارمشان روی میز. حالا هیچی کف مغازه نمانده جز کارتی دست‌ساز که توجه‌ام را می‌دزدد. کارتی مستطیل شبیه کاردستی‌های مدرسه و هم‌قوارۀکتاب‌های‌ پالتویی با پهنایی کم‌تر. ترکیبی از عکسی سه‌درچهار و دو بیت شعر و تزییناتی دستی.

کارت را برمی‌دارم. شبیه مقوای شیرینی است. حاشیۀ کارت، لبه‌به‌لبه با ماژیک سبز و رد قرمز خودکار قاب شده و چهار قلب تیره و قرینه در چهار کنج کارت نقاشی شده‌اند. قلب‌هایی مایل به مرکز تصویر با حاشیۀ آبی و سه لکه‌نقطۀ سفید در سه گوشۀ قلب.

پرترۀ دختری میان قابی شابلونی وتخم‌مرغی‌شکل با حاشیۀ قرمز آرام گرفته. فضای خالی میان پرتره و قاب تخم‌مرغی با خطوطی آبی به موازات طول‌ و عرض عکس هاشورهایی خط‌کش‌‌وار خورده. زیر عکس، در حاشیۀ سفید خود عکس، نام دختر نوشته شده. فاصلۀ بین اسم و فامیل و فاصلۀ بین حروف فامیل زیادتر از مقدار معمول است. این دست‌‌‌خط با دست‌خط دوبیتیِ پایین عکس یکی نیست. پشت کارت با اینکه سطحی صیقلی و غیرقابل نوشتن دارد، با همین دستخط با خودکار قرمز نام دختر به‌دشواری تکرار شده: متولد ۱۳۴۳، تهران، مرحوم.

چهرۀ دختر چهرۀ سال‌های آغاز جوانی‌ست با موهایی صاف و درخشان و صورتی نه چاق و نه لاغر و چشمانی نه ریز و نه درشت که نگاه خالی از لبخندش را از دوربین دریغ کرده. کتی تیره به تن دارد با یقه‌اسکیِ راه‌راه و گردنبندی با نشان علیِ نستعلیق.

زیر عکس دو بیت شعر در چهار خط با فاصله‌هایی یکسان و اندکی زیاد با خودنویسی مشکی نوشته شده. ردی از شعر در وب نیست. احتمالن از خود صاحب عکس باشد:

نقاش را بگو که از تصویر عکس من
زین صرف وقت بیهوده خود را رها کن
گیرم که هزار سال بماند به یادگار
با من فلک چه کرد که بعکسم چه‌ها کند


اردیبهشت ۱۴۰۳

@MortezaAbbasy_G
تو نوشتن را داری-مدرسه نویسندگی.jpg
5.4 MB
💜تصویرزمینه‌‌هایی برای گوشیِ نویسندگان | ۱

طراحی: مرتضی عباسی

#تصویرزمینه
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اهل نوشتن
🎙وبینار نو‌شتیار را بشنوید | ۱۵

☁️نکات متنوعی درباره‌ی نوشتن و نویسندگی

✉️چرا باید زیادتر حرف بزنیم؟

#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗣️بهتر بنویسیم


©️رضا بابایی | کتاب «یادداشت‌ها و گفتاره‌های خارج از نوبت»، ص ۳۳


#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اهل نوشتن
🎙وبینار نو‌شتیار را بشنوید | ۱۶

☁️نکات متنوعی درباره‌ی نوشتن و نویسندگی

✉️در مسیر نوشتن

#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✍️🏻کارگاهی که مسیر نویسندگی‌ام را تغییر داد|همه‌ی آنچه باید درباره‌ی کارگاه تمرین نوشتن بدانید


دوشنبه هشتم شهریور سال ۱۴۰۰ بود که فراخوان کارگاه «بداهه‌نویسی» را در کانال تلگرام مدرسه‌ی نویسندگی دیدم. آن زمان تازه دو ماه بود که نوشتن را به‌صورت جدی آغاز کرده بودم. می‌توان گفت تنها چیزی که می‌نوشتم گاه‌شمار روزانه بود. مسیرم روشن نبود و نمی‌دانستم چطور باید نوشتن را ادامه بدهم تا پیشرفت کنم. برای ثبت‌نام در کارگاه دودل بودم. با خودم می‌گفتم: «نکنه بقیه خیلی بیشتر از من بدونن و آبروم بره.» ظرفیت کارگاه فقط پنج نفر بود. سه نفر ثبت‌نام کرده بودند و تنها دو جای خالی باقی مانده بود...

🔗 ادامه‌ی این نوشته را در لینک زیر بخوانید:🌸

mitrajajarmi.com/162


💌 شما هم اگر تجربه‌ی حضور در این کارگاه رو دارید، در قسمت دیدگاه‌های سایت با دوستان به اشتراک بگذارید.
🗣️ «کتابی ننویس که حدس می‌زنی مردم قصد خواندنش را دارند، یا لازم است آن را بخوانند. کتابی بنویس که خودت دوست داری بخوانی.»


©️یوران هگ | کتاب «کارگاه نوین نویسندگی»، ص ۲۰۱


#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اهل نوشتن
🎙وبینار نو‌شتیار را بشنوید | ۱۷

☁️نکات متنوعی درباره‌ی نوشتن و نویسندگی

✉️از این شاخه به آن شاخه

#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗣️ «بهتر است که سه یا پنج داستان کوتاه را به طور هم‌زمان نوشت. اگر کسی انرژی‌اش را دارد، نُه تا پانزده داستان در آن واحد.»


©️روبرتو بولانیو | کتاب «فراموش نکن که خواهی مُرد»، ص ۱۱


#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📱با عضویت در کانال زیر از دوره‌های جدید مدرسه نویسندگی مطلع شوید:
➡️
https://www.tg-me.com/kelasenevisandegi
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗣️هیچ‌وقت برای نوشتن دیر نیست


©️پتریک لیندسی | کتاب «هیچ‌وقت برای ... دیر نیست»، ص ۹۷


#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تمرین تازه: ۷ جمله برای هر روز

چه چیزی از نوشتن بازی شیرین و دلچسبی می‌سازد؟
این پرسشی‌ست که این‌جا در پی پاسخ آنیم.
نیچه‌ گفت: «پختگی انسان یعنی کشف دوباره‌‌ی همان جدیتی که در کودکی به هنگام بازی داشته است.»
بنابراین تبدیل نوشتن به بازی، نه خوارداشت نوشتن بلکه برای پاسداشت آن است.
باری، تمرین پیشنهادی تازه نوشتن ۷ جمله در روز است درباره‌ی ۷ موضوع ثابت.

فقط کافی‌ست هر روز فهرست زیر را کپی کنیم و جلوی هر یک از گزینه‌ها دستِ‌کم یه جمله بنویسیم (حتا می‌توانید نوشته‌هایتان را منتشر هم بکنید.):

📌۷ جمله‌ی امروز من:

۱. درباره‌ی یک فرد: (می‌تواند درباره‌ی یکی از عزیزانمان‌ باشد، از جمله عزیزی ازدست‌رفته که دوست‌ داریم یاد او را با نوشتن زنده نگه داریم.)

۲. درباره‌ی یک کتاب: (نظری درباره‌ی کتابی که امروز خوانده‌اید.)

۳. درباره‌ی یک خاطره:
(امروز یاد کدام خاطره‌تان افتادید؟ آن خاطره چه نکته‌یی برای شما دارد؟)

۴. درباره‌ی یک شعر:
(می‌توانید حس‌تان را درباره‌ی یک بیت یا سطری از شعری بنویسید.)

۵. درباره‌‌ی یک هدف:
(امروز چه گامی در جهت رسیدن به یکی از اهدافتان برداشتید؟)

۶. درباره‌ی یک حس:
(امروز چه حسی را بیشتر تجربه کردید؟ این حس چگونه شکل گرفت و چه نکته‌یی برایتان داشت؟)

۷. سپاسگزاری:
(امروز به خاطر کدام یک از داشته‌هایتان احساس خوبی دارید؟)

شکل خام این فهرست را این پایین می‌گذارید تا راحت‌تر کپی کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اهل نوشتن
🎙وبینار نو‌شتیار را بشنوید | ۱۹

☁️نکات متنوعی درباره‌ی نوشتن و نویسندگی

✉️بهترین دلیل نوشتن

#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Audio
🎙نسخه‌ی صوتی کتاب «چرا باید زیادتر حرف بزنیم؟»

نوشته‌ی شاهین کلانتری
صدای علی یکانی

@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗣️ «نویسنده همیشه باید در جست‌وجوی چیزی باشد که هرگز کسی انجام نداده است یا دیگران کوشیده‌اند انجام دهند ولی نتوانسته‌اند. آن‌وقت گاهی، اگر بخت واقعاً یار نویسنده باشد، از عهده‌ی کار برمی‌آید. اگر در ادبیات فقط لازم بود که آنچه را تاکنون به‌خوبی نوشته‌اند به طرز دیگری بنویسیم، نوشتن چقدر آسان می‌شد.»

©️ارنست همینگوی | از پیشگفتار احمد کسایی‌پور در کتاب «داستان یک رمان»، ص ۱۳


#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2024/10/01 16:45:20
Back to Top
HTML Embed Code: