ش. ک.
🔗 https://shahinkalantari.com/resanesazi-1/
🔗 https://shahinkalantari.com/resanesazi-2/
🔗 https://shahinkalantari.com/resanesazi-3/
🔗 https://shahinkalantari.com/resanesazi-4/
🔗 https://shahinkalantari.com/resanesazi-5/
🔗 https://shahinkalantari.com/resanesazi-6/
🔗 https://shahinkalantari.com/resanesazi-7/
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
YouTube
با این روش مهارت نویسندگیتان را ارزیابی کنید+بهترین شیوه برای به خاطر سپردن کتابها
©️فلانری اوکانر
#از_نوشتن #قصار
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
-یعنی مثلاً موقعی که همسایهها را مینوشتید فرضاً در فلان شرکت هم کار میکردید؟ مگر میشود اینطوری داستان نوشت؟ آن هم داستان بلند.
-بله، کار میکردم. من زن داشتم، بچه داشتم، میبایستی خرجیشان را میدادم. میبایستی اجارهخانه را میدادم. بیرون کار میکردم، کارم هم جدی و وقتگیر بود.
©️از کتاب «محمود، پنجشنبهها، درکه»، برزو نابت، نشر بازتابنگار، ۱۳۸۴
#از_نوشتن #قصار
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اهل نوشتن
🔴Daily Live | وبینار روزانهی اهل نوشتن
🟢حضور برای همه آزاد و رایگان است.
💬سخنران امروز: شاهین کلانتری
🟡موضوع وبینار: نویسنده شدن
🔔شروع وبینار از ساعت ۱۸
لینک ورود به وبینار:
➡️
https://webinar.madresenevisandegi.com/ch/ahleneveshtan
📌نکات فنی:
برای آنکه بهخوبی در جریان بحث قرار بگیرید سر وقت در وبینار حاضر شوید. ما رأس ۶ عصر میآغازیم.
برای ورود به وبینار، گزینهی «میهمان» را انتخاب کنید و سپس نام و نام خانوادگی خود را ثبت کنید. نیاز به نام کاربری و رمز عبور نیست.
برای ورود به اسکایروم باید فیلترشکن خاموش باشد تا صدا و تصویر را با کیفیت بالاتری دریافت کنید.
دقت کنید که دکمهی بلندگو در بخش بالای صفحه فعال باشد تا صدا را دریافت کنید.
هر وقت به مشکل خوردید صفحه را رفرش کنید.
🌐لینک کانال اختصاصی وبینارهای روزانه:
@ahleneveshtan
✔️خوشحالمان میکنید اگر وبینار اهل نوشتن را به افرادی که حس میکنید نوشتن میتواند برایشان مفید باشد، معرفی کنید.
🟢حضور برای همه آزاد و رایگان است.
💬سخنران امروز: شاهین کلانتری
🟡موضوع وبینار: نویسنده شدن
🔔شروع وبینار از ساعت ۱۸
لینک ورود به وبینار:
➡️
https://webinar.madresenevisandegi.com/ch/ahleneveshtan
📌نکات فنی:
برای آنکه بهخوبی در جریان بحث قرار بگیرید سر وقت در وبینار حاضر شوید. ما رأس ۶ عصر میآغازیم.
برای ورود به وبینار، گزینهی «میهمان» را انتخاب کنید و سپس نام و نام خانوادگی خود را ثبت کنید. نیاز به نام کاربری و رمز عبور نیست.
برای ورود به اسکایروم باید فیلترشکن خاموش باشد تا صدا و تصویر را با کیفیت بالاتری دریافت کنید.
دقت کنید که دکمهی بلندگو در بخش بالای صفحه فعال باشد تا صدا را دریافت کنید.
هر وقت به مشکل خوردید صفحه را رفرش کنید.
🌐لینک کانال اختصاصی وبینارهای روزانه:
@ahleneveshtan
✔️خوشحالمان میکنید اگر وبینار اهل نوشتن را به افرادی که حس میکنید نوشتن میتواند برایشان مفید باشد، معرفی کنید.
Forwarded from اهل نوشتن
ش. ک.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
احساس مفید بودن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاهین کلانتری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تردیدار @Tardidar
وبینار تمام میشود. برای استراحت روانهی کتابفروشی میشویم. توی راه با خودم میگویم بگذار کار مفیدی بکنم، حرفی به میان بیاورم تا با آن ایدهی یادداشت امشب را بپرورم. از ماهان میپرسم «با انجام چه کاری احساس مفید بودن میکنی؟» در پاسخ درنگ میکند.
از راهکار خودم میگویم:
ارائهی شیوهیی برای انجام بهتر کارها، هر کاری، از جمله:
چطور روز خود را بهتر شروع کنیم؟
چطور ساختار بهتری به مقالههایمان بدهیم؟
چطور دندانهای سالمتری داشته باشیم؟
چطور معلم انشا بهتری باشیم؟
چطور قورمهسبزی خوشمزهتری بپزیم؟
بعد از طرح موضوع، گام نخست، نوشتن مقالهیی در این باب است. حتا میتواند کل کار همین باشد. یعنی اول تحقیق کنی، تجربه کنی، و بعد مقاله بنویسی و بگویی که چطوری فلان کار را میتوان بهتر انجام داد. این قبیل نوشتهها بخش بزرگی از کتابهای جهان را هم تشکیل میدهند (و هم نمونهی فاخر دارند هم نمونهی زرد و کمارزش).
باری، این نوع مقالهنویسی میتواند با کارآفرینی هم پیوند بیابد. یعنی اول یک مسئله را میگذاری وسط، برای یافتن راهحلش میکوشی و راجع به آن مقاله مینویسی و بعد کسبوکاری میسازی و راهحل را به عنوان خدمت یا کالا میفروشی.
اینطوری احساس مفید بودن میکنی، چون نوشتن برایت میشود شبیه کار مخترعهایی که نمونهی آنها را در کارتونهای کودکی میدیدیم: فردی پریشان و خندان در اتاقی نیمهتاریک در میان انبوهی از اشیای عجیبوغریب در پی شکافتن سقف فلک و در انداختن طرحی نو.
ماهان هم جواب میدهد:
یک) سادهکردن کاری دشوار
برای مثال، آموزش درسی دشوار به شیوهیی ساده.
دو) خنداندن
بهرهمندی از شوخطبعی به شیوهیی صحیح برای دگرگون کردن حال اطرافیان.
📌پاسخ شما چیست؟ چه زمانی احساس مفیدبودن میکنید؟
#یادداشت_روز
@shahinkalantari
ShahinKalantari.com
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاهین کلانتری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تردیدار @Tardidar
وبینار تمام میشود. برای استراحت روانهی کتابفروشی میشویم. توی راه با خودم میگویم بگذار کار مفیدی بکنم، حرفی به میان بیاورم تا با آن ایدهی یادداشت امشب را بپرورم. از ماهان میپرسم «با انجام چه کاری احساس مفید بودن میکنی؟» در پاسخ درنگ میکند.
از راهکار خودم میگویم:
ارائهی شیوهیی برای انجام بهتر کارها، هر کاری، از جمله:
چطور روز خود را بهتر شروع کنیم؟
چطور ساختار بهتری به مقالههایمان بدهیم؟
چطور دندانهای سالمتری داشته باشیم؟
چطور معلم انشا بهتری باشیم؟
چطور قورمهسبزی خوشمزهتری بپزیم؟
بعد از طرح موضوع، گام نخست، نوشتن مقالهیی در این باب است. حتا میتواند کل کار همین باشد. یعنی اول تحقیق کنی، تجربه کنی، و بعد مقاله بنویسی و بگویی که چطوری فلان کار را میتوان بهتر انجام داد. این قبیل نوشتهها بخش بزرگی از کتابهای جهان را هم تشکیل میدهند (و هم نمونهی فاخر دارند هم نمونهی زرد و کمارزش).
باری، این نوع مقالهنویسی میتواند با کارآفرینی هم پیوند بیابد. یعنی اول یک مسئله را میگذاری وسط، برای یافتن راهحلش میکوشی و راجع به آن مقاله مینویسی و بعد کسبوکاری میسازی و راهحل را به عنوان خدمت یا کالا میفروشی.
اینطوری احساس مفید بودن میکنی، چون نوشتن برایت میشود شبیه کار مخترعهایی که نمونهی آنها را در کارتونهای کودکی میدیدیم: فردی پریشان و خندان در اتاقی نیمهتاریک در میان انبوهی از اشیای عجیبوغریب در پی شکافتن سقف فلک و در انداختن طرحی نو.
ماهان هم جواب میدهد:
یک) سادهکردن کاری دشوار
برای مثال، آموزش درسی دشوار به شیوهیی ساده.
دو) خنداندن
بهرهمندی از شوخطبعی به شیوهیی صحیح برای دگرگون کردن حال اطرافیان.
📌پاسخ شما چیست؟ چه زمانی احساس مفیدبودن میکنید؟
#یادداشت_روز
@shahinkalantari
ShahinKalantari.com
از استرس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاهین کلانتری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تردیدار @Tardidar
فرشته مولوی در آغاز نخستین داستان کتاب «زرد خاکستری»مینویسد: «آن روزها به روزها بی اعتنا بودم.»
اما چطور میشود به روزها بی اعتنا نبود؟ یا دقیقن چه خاکی باید سر یک روز ریخت تا هدر نرود؟
اکنون فقط به یکی از نابودگران روزها بپردازیم:
استرس
باید فکری به حال استرس کرد.
بهتر است مدتی تمام ذوق و نیرویمان را بگذاریم برای کشف روشهای مناسب کنترل استرس.
پارهیی از یادداشتهای شخصیام را برایتان نقل میکنم:
«علاوه بر استرسی که قبل از انجام کارهای دارم یک دردم این است که بعد از انجام هر کار بلاتکلیف میمانم (همان دقایقی که باید استراحت کرد و برای کار بعدی آماده شد). یعنی نمیدانم دقیقن چه باید بکنم. هزار گزینه پیش رویم قرار میگیرد. اصلن شاید یک دلیل استرسم انبوه گزینههاست که خیلی وقتها خستگی شناختی میآورد و سبب میشود بیخیال همهچیز شوم، و در نتیجه در گوشی ول بچرخم یا بروم بیرون پرسهگردی (که بیشتر اوقات به کتابفروشی و خریددرمانی ختم میشود.) باید فکری به حال فاصلهی خطرناک میان کارها بکنم. به طور میانگین روزی پانزده تا کار در فهرست کارهای روزانهام هست، پس یعنی حدود پانزده بار در معرض استرس و تخریب زمان قرار میگیرم. و اگر دو سه بارش را تسلیم شوم، زنجیرهیی از کارها روی هم تلنبار میشود.
اما اما اما چرا متوجه نیستم؟ من نوشتن را دارم. چی از نوشتن مؤثرتر برای غلبه بر استرس؟ اما با استرسِ نوشتن چه کنم؟ آزادنویسی که استرس ندارد. فقط ذرهیی اراده میطلبد که تا سریع شروع کنی. کافی است پس و پیش کارها قدری بنویسم. وقتی بیقراری و استرس تبدیل به کلمه و جمله میشود تسلط ذهنی افزایش مییابد. میتوانی به خودت بگویی «برو آرام چند لحظه یک گوشه بنشین، چشمانت را ببند و استراحت کن، و سپس کار بعدیات را انجام بده». انگار با نوشتن، حرفها برای آدم جدیتر میشوند. همین حرفها را اگر فقط درون خودت بگویی شاید هیچ قدرتی نداشته باشند.»
دکتر سامان نونهال در همین رابطه مینویسد:
«هیجاناتِ ما متأثر از اقداماتی هستند که در چند قلمروی مغز صورت میگیرد. یکی از این قلمروها سیستم لیمبیک نام دارد، قلمرویی که بادامه (amygdala)، بهنوعی، فرمانروایش است. بادامه به خطر حساس است. این حساسیت مفید است و به بقای ما کمک میکند، اما خدا آن روز را نیاورد که حساسیتاش بیش از حد شود. دیگر گوشاش به هیچ حرفی بدهکار نیست، حتا به حرفهای صادره از قلمروی اندیشه - یعنی، قشر تازهی مخ (neocortex). سالهاست که مداخلات دارویی و روانیِ مختلفی برای رامکردن این اسبِ سرکش طراحی میشوند. شماری از مداخلات روانیِ این مسأله فصل مشترکی دارند: نامیدن هیجان. جالب است که بدانید نتایج پژوهشهای علمی حاکیست که نامیدن هیجان - یعنی، پوشاندن رخت واژه به تن هیجان – بادامهی حاکم را کمی آرام میکند! و وقتی بادامه آرامتر شود، از قلمروی اندیشه بیشتر میتوان کمک گرفت تا، با خلق معنای جدید، درد روانی را التیام بخشید. راستی، یکی از این مداخلات روانی نوشتنابرازی نام دارد!»
بیایید بیازماییم:
پس و پیش از کارها چند سطر بنویسیم.
شاید این گفتهی اندور تیت هم بر انگیزهتان بیفزاید: «مهمترین شاخص موفقیت یک فرد توانایی او در مدیریت استرس است.»
#یادداشت_روز
@shahinkalantari
ShahinKalantari.com
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاهین کلانتری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تردیدار @Tardidar
فرشته مولوی در آغاز نخستین داستان کتاب «زرد خاکستری»مینویسد: «آن روزها به روزها بی اعتنا بودم.»
اما چطور میشود به روزها بی اعتنا نبود؟ یا دقیقن چه خاکی باید سر یک روز ریخت تا هدر نرود؟
اکنون فقط به یکی از نابودگران روزها بپردازیم:
استرس
باید فکری به حال استرس کرد.
بهتر است مدتی تمام ذوق و نیرویمان را بگذاریم برای کشف روشهای مناسب کنترل استرس.
پارهیی از یادداشتهای شخصیام را برایتان نقل میکنم:
«علاوه بر استرسی که قبل از انجام کارهای دارم یک دردم این است که بعد از انجام هر کار بلاتکلیف میمانم (همان دقایقی که باید استراحت کرد و برای کار بعدی آماده شد). یعنی نمیدانم دقیقن چه باید بکنم. هزار گزینه پیش رویم قرار میگیرد. اصلن شاید یک دلیل استرسم انبوه گزینههاست که خیلی وقتها خستگی شناختی میآورد و سبب میشود بیخیال همهچیز شوم، و در نتیجه در گوشی ول بچرخم یا بروم بیرون پرسهگردی (که بیشتر اوقات به کتابفروشی و خریددرمانی ختم میشود.) باید فکری به حال فاصلهی خطرناک میان کارها بکنم. به طور میانگین روزی پانزده تا کار در فهرست کارهای روزانهام هست، پس یعنی حدود پانزده بار در معرض استرس و تخریب زمان قرار میگیرم. و اگر دو سه بارش را تسلیم شوم، زنجیرهیی از کارها روی هم تلنبار میشود.
اما اما اما چرا متوجه نیستم؟ من نوشتن را دارم. چی از نوشتن مؤثرتر برای غلبه بر استرس؟ اما با استرسِ نوشتن چه کنم؟ آزادنویسی که استرس ندارد. فقط ذرهیی اراده میطلبد که تا سریع شروع کنی. کافی است پس و پیش کارها قدری بنویسم. وقتی بیقراری و استرس تبدیل به کلمه و جمله میشود تسلط ذهنی افزایش مییابد. میتوانی به خودت بگویی «برو آرام چند لحظه یک گوشه بنشین، چشمانت را ببند و استراحت کن، و سپس کار بعدیات را انجام بده». انگار با نوشتن، حرفها برای آدم جدیتر میشوند. همین حرفها را اگر فقط درون خودت بگویی شاید هیچ قدرتی نداشته باشند.»
دکتر سامان نونهال در همین رابطه مینویسد:
«هیجاناتِ ما متأثر از اقداماتی هستند که در چند قلمروی مغز صورت میگیرد. یکی از این قلمروها سیستم لیمبیک نام دارد، قلمرویی که بادامه (amygdala)، بهنوعی، فرمانروایش است. بادامه به خطر حساس است. این حساسیت مفید است و به بقای ما کمک میکند، اما خدا آن روز را نیاورد که حساسیتاش بیش از حد شود. دیگر گوشاش به هیچ حرفی بدهکار نیست، حتا به حرفهای صادره از قلمروی اندیشه - یعنی، قشر تازهی مخ (neocortex). سالهاست که مداخلات دارویی و روانیِ مختلفی برای رامکردن این اسبِ سرکش طراحی میشوند. شماری از مداخلات روانیِ این مسأله فصل مشترکی دارند: نامیدن هیجان. جالب است که بدانید نتایج پژوهشهای علمی حاکیست که نامیدن هیجان - یعنی، پوشاندن رخت واژه به تن هیجان – بادامهی حاکم را کمی آرام میکند! و وقتی بادامه آرامتر شود، از قلمروی اندیشه بیشتر میتوان کمک گرفت تا، با خلق معنای جدید، درد روانی را التیام بخشید. راستی، یکی از این مداخلات روانی نوشتنابرازی نام دارد!»
بیایید بیازماییم:
پس و پیش از کارها چند سطر بنویسیم.
شاید این گفتهی اندور تیت هم بر انگیزهتان بیفزاید: «مهمترین شاخص موفقیت یک فرد توانایی او در مدیریت استرس است.»
#یادداشت_روز
@shahinkalantari
ShahinKalantari.com
©️لنا آندرشون ۲۰۱۳
#از_نوشتن #قصار
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کلاس نویسندگی | دورههای جدید مدرسه نویسندگی
فرق «دلنوشته» و «قطعهی ادبی» چیست؟
چه چیزهایی یک نوشته را به اثری ادبی تبدیل میکند؟
بهترین نمونههای قطعههای ادبی کار کدام نویسندگان است؟
چگونه در عبارتپردازیِ خلاق مهارت بیشتری بیابیم؟
چگونه به ارزیابی و بهبود قطعههایمان بپردازیم؟
آرایههای خلاقانه را چگونه کشف کنیم؟
به محض ثبتنام وارد کانال و گروه دوره میشوید.
مدت زمان برگزاری: ۲۰ روز
شروع از ۱۰ آذر
مزیت ثبتنام زودهنگام: آشنایی سریعتر با پیشنیازها
هر جلسه ۲۰ دقیقه است. زمان جلسات متغیر است. همهی جلسات ضبط خواهد شد.
شهریه پیوستن به حرکت قطعهنویسی: برای حضور در نخستین حرکت تخفیف ویژهیی در نظر گرفته شده. میتوانید با پرداخت ۹۹ هزار تومان به این حرکت بپیوندید.
برای ثبتنام شهریه به شماره کارت زیر واریز کنید:
5892101022431759
(بانک سپه، به نام رحیم کلانتری)
سپس رسید برای نشانی تلگرامی زیر بفرستید تا اطلاعات ورود به دوره برایتان ارسال شود:
@nevisandeganim
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
©️عباس کیارستمی
#از_نوشتن #قصار
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
یک قطعهی ادبی از کتاب «سی دیدار» نوشتهی «پرویز مرزبان»
▪️قطعهی ادبی، یک سبک نوشتاری سطح بالاست.
در چنین قطعههایی برخلاف دلنوشتههای سطحی و رایج، روایت از احساسها و درونیات در قالبی ادبی و با نثری درست و پاکیزه انجام میگیرد.
▪️در حرکتی تازه، قرار شده دور هم جمع شویم. ضمن آشنایی با بهترین نمونههای قطعهنویسی، نوشتن قطعههای ادبی را یاد بگیریم.
برای پیوستن به این حرکت: کلیک کنید
@shahinkalantari
▪️قطعهی ادبی، یک سبک نوشتاری سطح بالاست.
در چنین قطعههایی برخلاف دلنوشتههای سطحی و رایج، روایت از احساسها و درونیات در قالبی ادبی و با نثری درست و پاکیزه انجام میگیرد.
▪️در حرکتی تازه، قرار شده دور هم جمع شویم. ضمن آشنایی با بهترین نمونههای قطعهنویسی، نوشتن قطعههای ادبی را یاد بگیریم.
برای پیوستن به این حرکت: کلیک کنید
@shahinkalantari
Forwarded from مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
کتاب قدرت نوشتن-مدرسه نویسندگی.pdf
1.5 MB
📥دانلود رایگان
این کتابچه را سالها پیش هوا کرده بودیم.
مجموعهایست از جملات قصاری دربارهی نوشتن و نویسندگی.
ShahinKalantari.com
@shahinkalantari
این کتابچه را سالها پیش هوا کرده بودیم.
مجموعهایست از جملات قصاری دربارهی نوشتن و نویسندگی.
ShahinKalantari.com
@shahinkalantari
«روز میگذشت. آبی دریا تیرهتر میشد. چون دریایی از آبرنگ. با تماشای افق که هر دم رنگی تازه به خود میگرفت، تنهایی را از یاد برده بود. اما ناگهان خورشید را دید که برافروخته و سرخگون، همراه با هرآنچه آبی بود، از آسمان بیرون لغزید و رفت. دلش میخواست بگرید. برای تنهایی خود. برای مرگ رنگ آبی و آسمانی بیخورشید.»
یک قطعهی ادبی نوشتهی «ژاله مساعد» از کتاب «در سایهی گل نشین»
برای اطلاعات بیشتر دربارهی نوشتن قطعههای ادبی و پیوستن به حرکت قطعهنویسی: کلیک کنید
@shahinkalantari
یک قطعهی ادبی نوشتهی «ژاله مساعد» از کتاب «در سایهی گل نشین»
برای اطلاعات بیشتر دربارهی نوشتن قطعههای ادبی و پیوستن به حرکت قطعهنویسی: کلیک کنید
@shahinkalantari
©️محمد کشاورز، رادیو هنوز یک راز بود، نشر چشمه، ۱۴۰۲، ص. ۹۱
#از_نوشتن #قصار
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from معیننامک | معین پایدار
واژهورزی: از واژهبازی تا واژهسازی
من در دانشگاه، زبانشناسی و واژهشناسی خواندهام. مدام با واژهها ورمیروم و همین که با واژهای روبهرو میشوم، تا جایی که تیغ سوادم میبُرد، آن زبانبسته را بُرش میزنم؛ مثلاً همین «زبانبسته»، خودش سوژۀ بامزهای است. همۀ مردمْ زبانبسته را انسانی یا حیوانی تصور میکنند که زبانش بسته است و نمیتواند حرف بزند؛ اما آن را من دستِکم یک جور دیگر هم میبینم: «بستۀ زبان»، یعنی بستهای که محتوایش زبان است. حالا مهم نیست که زبانش توی دیگ کلهپزی سر کوچه قُل بخورد یا در ذهن من واژهباز زباندراز وول.
میبینید؟! یک واژه را میتوانیم به چند صورت بُرش بزنیم و به چندین صورت معنا کنیم. شاید پیش خودتان بگویید «من مثل تو آنقدری بیکار نیستم که این بلاها را سر واژهها بیاورم. من میخواهم نویسنده بشوم و باید خروار خروار رمان و داستان بخوانم.» آنوقت من هم کم نمیآورم و پیش خودم میگویم «بابا گُلی به گوشۀ جمالت، اصلاً نویسنده نصف کارش همین است. باید آنقدر با واژهها بازی کند که ذهنش چالاک و ورزیده شود و بتواند روی اسب چموش نوشته بپرد.» این درونگویهها همان حرف ناگفتۀ اغلب نویسندهها و نانویسندهها با همدیگر است. زبان ذهن باید باز شود و بازی کند.
در این مطلب قصد ندارم در بحر واژهها فروبرویم؛ همین که پایمان قدری تر شود کافی است. متأسفانه ما حتی جسارت نداریم نوک شَست پایمان را در حوض واژهها خیس کنیم، چه رسد به اینکه در بحر واژهها فروبرویم! البته این بیعلت نیست. از کودکی اشتباهات واژگانیمان را بیرحمانه به رخمان کشیدهاند، بعد در مدرسه بابت کاربرد نادرست واژهها تنبیهمان کردهاند، و بعدتر هم مدام نهیبمان زدهاند که دقت کن، درست بگو، زبان حرمت دارد، واژهها اهمیت دارند.
این توصیهها درکُل درستاند؛ ولی ما را به غلطهراسی میاندازند. افراط در این هشدارها درست مثل این است که به شناگر بگوییم آبْ مقدس و مایۀ حیات است؛ پس حرمتش را نگه دار و فقط با کتوشلوار شنا کن.
حرفم این است که بهصِرفِ چند بار وررفتن با واژهها و شوخی با آنها، نه زبان نابود میشود، نه فرهنگ به قهقرا میرود، نه عیب و هنر شخص عیان میگردد. پس راحت باشید. دستکم همین اولکاری راحت باشید. واژهها را ورانداز کنید. وارونهشان کنید، تجزیهشان کنید، ترکیبشان کنید، حتی ازقصد اشتباه تلفظشان کنید. باور کنید آسمان به زمین نمیآید.
زبانْ ابزار است، ابزار برقراری ارتباط و رساندن پیام؛ بنابراین واژه و عبارت و جمله هم ابزارند و باید در موقعیتهای گوناگون، متناسب با نیاز کاربر به کار گرفته شوند. فهم و اجرای این رویکرد نهتنها به توان واژهورزی شخص کمک میکند، بلکه به زبانْ قوت و قوّت و پویش و رویش میبخشد.
پس اولین گام و مهمترین اقدامْ واژهبازی است. واژهبازی اصلاً بد نیست؛ ولی واژهتازی خیلی بد است! عدهای خواهناخواه به ورطۀ واژهتازی میافتند و چشمۀ زبان خود و دیگران را میخشکانند.
خب، حالا اینها را گفتم که چه؟ قرار است در هر فرستۀ این زنجیره، درسی علمی و عملی بنویسم تا با هم تمرین کنیم و ذهنمان واژهباز و واژهساز و واژهپرداز شود.
واقعیت هم این است که نویسنده اگر واقعاً نویسنده باشد، در این دو کار زبردست است: واژهیافتن و واژهبافتن. این دو را اگر با واژهآگاهی ترکیب کنیم، میشود واژهورزی؛ برای همین هم اسم این زنجیرۀ درسها را گذاشتهام «واژهورزی».
این درسها را خودم روی خودم اجرا کردهام و نتیجۀ مطلوب گرفتهام. پس پیش بهسوی واژهزار بیکران زبان!
#نگارش #واژهشناسی #واژهسازی #واژهورزی
معین پایدار، ۰۴ آذر ۱۴۰۲
من در دانشگاه، زبانشناسی و واژهشناسی خواندهام. مدام با واژهها ورمیروم و همین که با واژهای روبهرو میشوم، تا جایی که تیغ سوادم میبُرد، آن زبانبسته را بُرش میزنم؛ مثلاً همین «زبانبسته»، خودش سوژۀ بامزهای است. همۀ مردمْ زبانبسته را انسانی یا حیوانی تصور میکنند که زبانش بسته است و نمیتواند حرف بزند؛ اما آن را من دستِکم یک جور دیگر هم میبینم: «بستۀ زبان»، یعنی بستهای که محتوایش زبان است. حالا مهم نیست که زبانش توی دیگ کلهپزی سر کوچه قُل بخورد یا در ذهن من واژهباز زباندراز وول.
میبینید؟! یک واژه را میتوانیم به چند صورت بُرش بزنیم و به چندین صورت معنا کنیم. شاید پیش خودتان بگویید «من مثل تو آنقدری بیکار نیستم که این بلاها را سر واژهها بیاورم. من میخواهم نویسنده بشوم و باید خروار خروار رمان و داستان بخوانم.» آنوقت من هم کم نمیآورم و پیش خودم میگویم «بابا گُلی به گوشۀ جمالت، اصلاً نویسنده نصف کارش همین است. باید آنقدر با واژهها بازی کند که ذهنش چالاک و ورزیده شود و بتواند روی اسب چموش نوشته بپرد.» این درونگویهها همان حرف ناگفتۀ اغلب نویسندهها و نانویسندهها با همدیگر است. زبان ذهن باید باز شود و بازی کند.
در این مطلب قصد ندارم در بحر واژهها فروبرویم؛ همین که پایمان قدری تر شود کافی است. متأسفانه ما حتی جسارت نداریم نوک شَست پایمان را در حوض واژهها خیس کنیم، چه رسد به اینکه در بحر واژهها فروبرویم! البته این بیعلت نیست. از کودکی اشتباهات واژگانیمان را بیرحمانه به رخمان کشیدهاند، بعد در مدرسه بابت کاربرد نادرست واژهها تنبیهمان کردهاند، و بعدتر هم مدام نهیبمان زدهاند که دقت کن، درست بگو، زبان حرمت دارد، واژهها اهمیت دارند.
این توصیهها درکُل درستاند؛ ولی ما را به غلطهراسی میاندازند. افراط در این هشدارها درست مثل این است که به شناگر بگوییم آبْ مقدس و مایۀ حیات است؛ پس حرمتش را نگه دار و فقط با کتوشلوار شنا کن.
حرفم این است که بهصِرفِ چند بار وررفتن با واژهها و شوخی با آنها، نه زبان نابود میشود، نه فرهنگ به قهقرا میرود، نه عیب و هنر شخص عیان میگردد. پس راحت باشید. دستکم همین اولکاری راحت باشید. واژهها را ورانداز کنید. وارونهشان کنید، تجزیهشان کنید، ترکیبشان کنید، حتی ازقصد اشتباه تلفظشان کنید. باور کنید آسمان به زمین نمیآید.
زبانْ ابزار است، ابزار برقراری ارتباط و رساندن پیام؛ بنابراین واژه و عبارت و جمله هم ابزارند و باید در موقعیتهای گوناگون، متناسب با نیاز کاربر به کار گرفته شوند. فهم و اجرای این رویکرد نهتنها به توان واژهورزی شخص کمک میکند، بلکه به زبانْ قوت و قوّت و پویش و رویش میبخشد.
پس اولین گام و مهمترین اقدامْ واژهبازی است. واژهبازی اصلاً بد نیست؛ ولی واژهتازی خیلی بد است! عدهای خواهناخواه به ورطۀ واژهتازی میافتند و چشمۀ زبان خود و دیگران را میخشکانند.
خب، حالا اینها را گفتم که چه؟ قرار است در هر فرستۀ این زنجیره، درسی علمی و عملی بنویسم تا با هم تمرین کنیم و ذهنمان واژهباز و واژهساز و واژهپرداز شود.
واقعیت هم این است که نویسنده اگر واقعاً نویسنده باشد، در این دو کار زبردست است: واژهیافتن و واژهبافتن. این دو را اگر با واژهآگاهی ترکیب کنیم، میشود واژهورزی؛ برای همین هم اسم این زنجیرۀ درسها را گذاشتهام «واژهورزی».
این درسها را خودم روی خودم اجرا کردهام و نتیجۀ مطلوب گرفتهام. پس پیش بهسوی واژهزار بیکران زبان!
#نگارش #واژهشناسی #واژهسازی #واژهورزی
معین پایدار، ۰۴ آذر ۱۴۰۲
-کلمات را چگونه میتوان به دام انداخت؟
این را شاعر جوانی پرسید که دفترچه در دست روبهروی شاعر پیر ایستاده بود.
-کلمات، حروف متراکمند. رسوب عشق و عقل. حضور نور در خورشید.
چشمان شاعر به سمت آسمان بود و دو خورشید روشن در آسمان چشمانش میدرخشیدند.
©️آرش نصیری، از کتاب «برای کلانتر صندلی بگذارید»
➖به جای دلنوشتههای کلیشهیی، قطعهی ادبی بنویسیم
📌در «حرکت قطعهنویسی» از راهورسم نگارش قطعههای ادبی میگوییم.
شما هم میتوانید به ما بپیوندید:
www.tg-me.com/kelasenevisandegi/153
@shahinkalantari
این را شاعر جوانی پرسید که دفترچه در دست روبهروی شاعر پیر ایستاده بود.
-کلمات، حروف متراکمند. رسوب عشق و عقل. حضور نور در خورشید.
چشمان شاعر به سمت آسمان بود و دو خورشید روشن در آسمان چشمانش میدرخشیدند.
©️آرش نصیری، از کتاب «برای کلانتر صندلی بگذارید»
➖به جای دلنوشتههای کلیشهیی، قطعهی ادبی بنویسیم
📌در «حرکت قطعهنویسی» از راهورسم نگارش قطعههای ادبی میگوییم.
شما هم میتوانید به ما بپیوندید:
www.tg-me.com/kelasenevisandegi/153
@shahinkalantari
دوست عزیزم
از من میپرسی، چرا همه از گذشته میگویی، از حال هم بگو. چه بگویم؟ من زمان را به گذشته و آینده تقسیم نمیکنم و گمان میکنم، حال تنها لحظهای بیش نیست که آدمی حتی مجال آن را نمییابد تا به آن بیندیشد. هر کلمهای که به زبان میآید به گذشته میپیوندد و هر ثانیهای چندان نمیپاید و انگار عجله دارد هرچه زودتر به گذشته رو آورد.
©️کاظم ساداتاشکوری، از کتاب «مکتوب اشتیاق»
➖نوشتن قطعههای ادبی را جایگزین دلنوشتههای کلیشهیی کنیم
📌در «حرکت قطعهنویسی» از راهورسم نگارش قطعههای ادبی میگوییم.
شما هم میتوانید به ما بپیوندید:
www.tg-me.com/kelasenevisandegi/153
@shahinkalantari
از من میپرسی، چرا همه از گذشته میگویی، از حال هم بگو. چه بگویم؟ من زمان را به گذشته و آینده تقسیم نمیکنم و گمان میکنم، حال تنها لحظهای بیش نیست که آدمی حتی مجال آن را نمییابد تا به آن بیندیشد. هر کلمهای که به زبان میآید به گذشته میپیوندد و هر ثانیهای چندان نمیپاید و انگار عجله دارد هرچه زودتر به گذشته رو آورد.
©️کاظم ساداتاشکوری، از کتاب «مکتوب اشتیاق»
➖نوشتن قطعههای ادبی را جایگزین دلنوشتههای کلیشهیی کنیم
📌در «حرکت قطعهنویسی» از راهورسم نگارش قطعههای ادبی میگوییم.
شما هم میتوانید به ما بپیوندید:
www.tg-me.com/kelasenevisandegi/153
@shahinkalantari
پادکستهای داستانکنویسی را در کانال زیر بشنوید:
@ahleneveshtan
🟢 با اجرای ماهان ابوترابی
https://www.tg-me.com/ahleneveshtan/1679
@ahleneveshtan
https://www.tg-me.com/ahleneveshtan/1679
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کلاس نویسندگی | دورههای جدید مدرسه نویسندگی
قطعهنویسی پیوستهاند.
https://www.tg-me.com/kelasenevisandegi/153
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM