Telegram Web Link
از سبک زندگی‌تان بگویید

پژوهشگران از «بیماری سبک زندگی» می‌گویند. بیماری‌هایی مانند سرطان، سکته و مشکلات قلبی عروقی‌.
سبک زندگی ناسالم یعنی نداشتن فعالیت‌های سالم فکری و جسمی و همین‌طور رفتارها و عادات مخرب روزانه که احتمال بروز چنین بیماری‌هایی را تشدید می‌کند.

اگر شما هم طرز زندگی صدها نفر از اطرافیانتان را نمی‌پسندید یا اگر با تلخی و شکست مداوم دست‌وپنجه نرم می‌کنید‌، یکی از بهترین اقدامات این است که سبک زندگی‌تان را تغییر دهید.

گنجاندن قدم‌های کوچک زیر در برنامه روزانه می‌تواند شروعی باشد برای ایجاد رضایت‌خاطر بیشتر:

▪️تشویق کردن خود بابت کارهای موفق کوچک
▪️مدیتیشن و مراقبه روزانه
▪️فیلتر گذاشتن برای ورود افکار سمی
▪️نوشتن و تخلیه‌ ذهنی
▪️افزایش ساعات تفکر در خلوت
▪️انگیزه دادن به خود
▪️پیاده‌روی و ورزش روزانه
▪️خواب کافی و تغذیه مناسب
▪️کم کردن بدبینی و خوش‌بینی و افزایش واقع‌نگری
▪️محدود کردن زمان استراحت یا زمان کار
▪️کم کردن وابستگی به موبایل
▪️تجدیدنظر در روابط تخریب‌کننده اعتمادبه‌نفس
▪️افزایش موقعیت‌های ایجاد رابطه و شبکه‌سازی
▪️تغییر سبک لباس پوشیدن
▪️اضافه کردن رنگ به زندگی
▪️گوش کردن به موسیقی بی‌کلام‌
▪️مدیریت کردن مصرف پول و انرژی و زمان
▪️کمک کردن مداوم به دیگران

خیلی خوب است اگر جدولی بکشید، از موارد بالا الهام بگیرید و کارهایی را در این جدول روزانه بگنجانید که قدم به قدم از شما فردی مستقل‌تر، شادتر و قدرتمندتر می‌سازد‌.

مهم است زندگی کردن را به آینده خیالی موکول نکنیم و هر روز برایش کاری انجام دهیم.

نقطه قوت سبک زندگی شما چیست؟

✍️ناهید عبدی
@nahidabdilearning
Nahidabdi.com
#آموزش
Forwarded from پنج | هانیه علیایی (Hanieh Oliaie)
چگونه در شاهراه تأثیرگذاری قدم بگذاریم؟

«این کتاب بر مبنای گزاره زیر نوشته شده است: "خلق و نشر مداوم محتوا شاهراه تأثیرگذاری است" حرف اصلـى كـتـاب ایـن اسـت کـه بـدون یادگرفتـن و یـاددادن آموختنیهـا بـا شـیوه‌های گوناگون، نمی‌توانـیـم تأثيرگذار باشيم.

ايـن كـتـاب راهکاری پیش‌نـهـاد می‌دهـد: محتواهـای مفید و مؤثـر توليـدي خـود را معرفی کنیم. در جریان تولید و انتشار چنیـن محتواهایی، بیش از هر کسی، خـود صاحـب اثـر اسـت کـه یـاد می‌گیرد‌؛ چراکـه يـاددادن بهتریـن شـيـوه یادگرفتـن اسـت.»

©️شاهراه تأثیرگذاری
شاهین کلانتری


وقتی حرف اصلی کتاب یک نویسنده این باشد که بدون یاد گرفتن و یاددادن نمی‌توانیم تأثیرگذار باشیم و معتقد باشد که یاد دادن بهترین شیوهٔ یادگیری است به راز تأثیرگذاری خود او پی می‌بریم: فعال بودن «معلم درون» و «شاگرد درون»

اما من به یک راز دیگر هم پی برده‌ام چون متوجه شده‌ام که افراد تأثیرگذار و محبوب جهان علاوه بر تمام ویژگیهای معمول افراد موفق یا «هنرمند درون» پرورش یافته دارند یا «کودک درون» فعال. و معجزه است اگر یک نفر هم «معلم درون» و هم «هنرمند درون» و هم «کودک درون» فعال داشته باشد. هر جا چنین انسانهایی پیدا کردید بدانید به گنج رسیده‌اید.

من شانس آشنایی با انسانهای موفق زیادی از سراسر جهان داشته‌ام ولی انسانهای زیادی ندیده‌ام که جمع این سه مزیت را داشته باشند. تمام تلاشم هم در این ۴۶ سال عمر معلمی و مادری‌ام این بوده که بچه‌هایم و شاگردانم را با این خصوصیات پرورش دهم تا به تعداد گنج‌های جهان اضافه کنم و از وقتی مترجم شده‌ام تلاش می‌کنم کتابهایی را برای ترجمه انتخاب کنم که بتوانم انسانهای بیشتری را با این ایده آشنا کنم.

من با تجربهٔ سفر و زندگی در کشورهای مختلف متوجه شده‌ام بیزینس‌های موفقی که ماندگاری و تأثیرگذاری مضاعف دارند علاوه بر خصوصیات سایر بیزنس‌های موفق، یا از مزیت «هنرافزوده» یا از شگرد «گیمیفیکیشن» استفاده می‌کنند. و وقتی می‌توانند از هر دو استفاده ‌کنند به اوج می‌رسند. چون هم هنرمند درون و هم کودک درون انسانها را نوازش می‌کنند.

این یک پست افتخاری است
برای انسان تأثیرگذاری که
«معلم درون» و «هنرمند درون» و «کودک درون» او فعال و پرورش یافته است.

هانیــه علیــایی
۱/۱۰/۲۴

https://www.tg-me.com/hanieholiaie5
«یک داستان خوب، کاملاً با خواسته‌ی شخصیت‌های داستان پیش می‌رود.»
-نیل گیمن

پیش از این راجع به اهمیت شخصیت‌پردازی گفتیم و عواملی را برشمردیم که سبب می‌شود شخصیت‌های داستان ما باورپذیرتر باشند.
این‌بار می‌خواهیم راجع به این صحبت کنیم که برای پیش رفتن داستان چه کنیم؟

می‌دانیم که به طور کلی یک داستان از سه بخش اصلی تشکیل شده: آغاز، میانه و پایان.

یکی از دشواری‌های پیش روی یک داستان‌نویس بخش میانه‌ی داستان است. نویسنده چگونه داستان را پیش ببرد که خواننده تا انتها با او همراه شود؟

سؤالی که نویسنده در این مرحله باید همواره به آن فکر کند، این است: شخصیت داستان من چه خواسته‌ای دارد؟

بیشترین سهم از میانه‌ی داستان را کشمکش دارد. کشمکش سوخت اصلی درام است. اما نیرویی که کشمکش را پیش می‌برد زمانی تأمین می‌شود که رخدادها در جهت رسیدن شخصیت(های) اصلی (یا نیروی مخالف) به خواسته‌اش باشند.

گاهی در پاسخ به این سؤال، شخصیت اصلی یک قدم به خواسته‌اش نزدیک‌ می‌شود و نیروی مخالف ناکام می‌ماند. بار دیگر احتمال دارد ضدقهرمان به تحقق خواسته‌اش نزدیک‌تر شود و شخصیت اصلی ما شکست سختی را تجربه کند. مهم این است که هر کنش و واکنشی، هر صحنه، دیالوگ، توصیف، تعلیق و... در داستان باید در خدمت ایجاد زمینه‌ای برای تحقق خواسته‌ی شخصیت‌های داستانی باشد.



✍️نوشته‌ی مبینا ایمانی


#آموزش_نویسندگی
Madresenevisandegi.com
@shahinkalantari
«نوشتن، تمرین زندگی است.»
-مارگریت دوراس

«برای نویسنده تجربه‌ی بد معنا ندارد. برای نویسنده همه‌چیز مفید و آموزنده است.»
-ماریو بارگاس یوسا


برای اهل نوشتن:

سلسله وبینارهای رایگان «اهل نوشتن»
از شنبه تا چهارشنبه‌ی هر هفته، ساعت ۱۸

🟢حضور برای همه آزاد و رایگان است.


🔴 این وبینارها هیچوقت ذخیره نمی‌شود.

لینک ورود به وبینار:
👇
https://webinar.madresenevisandegi.com/ch/ahleneveshtan

🔸نکات فنی:

برای آنکه به‌خوبی در جریان بحث قرار بگیرید سر وقت در وبینار حاضر شوید. ما رأس ۶ عصر می‌آغازیم.

برای ورود به وبینار، گزینه‌ی «میهمان» را انتخاب کنید و سپس نام و نام خانوادگی خود را ثبت کنید. نیاز به نام کاربری و رمز عبور نیست.

 برای ورود به اسکای‌روم باید فیلترشکن خاموش باشد تا صدا و تصویر را با کیفیت بالاتری دریافت کنید.

دقت کنید که دکمه‌ی بلندگو در بخش بالای صفحه فعال باشد تا صدا را دریافت کنید.

هر وقت به مشکل خوردید صفحه را رفرش کنید.


📌لینک کانال اختصاصی وبینارهای روزانه:
👇
@ahleneveshtan


🔵خوشحالمان می‌کنید اگر وبینار اهل نوشتن‌ را به افرادی که حس می‌کنید نوشتن می‌تواند برایشان مفید باشد، معرفی کنید.
▫️نوشتن از برای نوشتن

رولان بارت در «تکه‌هایی از گفتار عاشقانه» می‌نویسد:
«بدانی که برای کسی نمی‌نویسی. بدانی که کسی را دوست می‌داری، بدانی‌اش، و بدانی که تو را به خاطر چیزی که در حال نوشتنی دوست نخواهد داشت. بدانی که نوشتار چیزی را جبران نمی‌کند. هیچ چیز را باشکوه نمی‌کند. بدانی نوشتار دقیقن همان جایی است که تو نیستی. و بدانی که این آغاز نوشتار است.»

واقعیت آن است که ما می‌نویسیم چون می‌خواهیم مشهور شویم، مال و منالی به دست آوریم یا جایگاهی در میان سایر نویسندگان برای خود بیابیم، دریغ از آنکه هر قدر به دنبال شهرت و پول بدویم، همان‌قدر از آنها دور خواهیم شد.
امیدوارم این برداشت از صحبت‌های من صورت نگیرد که کسب درآمد و شهرت از نوشتن ناپسند باشد، آخر می‌دانید شرایط به گونه‌ای است که وقتی از عشق به نوشتن صحبت می‌کنیم، عده‌ای همان ابتدا گمان می‌کنند که قرار است زحمات‌شان به هدر رود و چیزی نصیب‌شان نگردد.

من معتقدم که ما نمی‌توانیم به هیچکدام از اهداف‌مان از ننوشتن دست‌یابیم مگر آنکه قادر باشیم به خاطر نوشتن بنویسیم نه به خاطر هدف. نوشتن می‌بایست به عنوان هدف لحاظ شود نه وسیله‌ای برای رسیدن به هدف دیگر.
نوشتن به خاطر دستیابی به هدفی ورای آن مثل دوست داشتن فردی به خاطر مادیات و منافع او می‌ماند که خود امری ناپسند و زننده است.
خالصانه نوشتن کار آسانی نیست چون خواسته یا ناخواسته ذهن ما به سمت افکاری کشیده می‌شود که در وجود ما نهادینه شده اما غیرممکن هم نیست. چندی پیش در حال مطالعه کتاب هنر رندانه بی‌خیالی بودم که نوشته‌ای از آن به حال و روز ما نویسندگان پر بی‌ربط نبود. مارک منسون در ابتدای کتاب به زندگی چارلز بوکوفسکی اشاره می‌کند که پس از پنجاه سالگی و زمانی که از کارش استعفا داد به شهرت رسید ولی منسون دلیل موفقیت‌های او را چیزی جز تلاش‌های مذبوحانه‌اش می‌داند:
«او موفق شد به خاطر اینکه باور داشت یک بازنده است، و هیچگاه سعی نکرد بر خلاف آن چیزی که هست نشان بدهد. او قرار نبود بنویسد تا به هدفی برسد بلکه می‌نوشت چون از نوشتن ناگزیر بود.»

بیایید فرض کنیم که ما آخرین بازمانده‌ی بشر بر روی زمین هستیم. آیا در این‌صورت هم می‌نویسیم؟
نوشتن در چنین شرایطی، یک مزیت مهم به دنبال دارد و آن رها شدن از شر تمامی دغدغه‌ها و دل‌نگرانی‌هاست. ما می‌دانیم که قرار نیست کسی نوشته‌هایمان را بخواند، در ضمن قرار نیست پولی هم از نوشته‌هایمان به دست آوریم چون کسی نیست که آنها را بخرد.
بدین ترتیب نیاز ما به نوشتن، نیازی حقیقی و اصیل خواهد بود نه نیازی مادی و اعتباری. چه بسا ممکن است شما شاهکار بنویسید ولی شاهکار چه معنایی دارد وقتی کسی جز شما در دنیا وجود ندارد؟



✍️نوشته‌ی هادی قربانی


#آموزش_نویسندگی
Madresenevisandegi.com
@shahinkalantari
پانزدهمین دوره‌ی کارگاه تمرین نوشتن (تولید محتوا)

با تخفیف ویژه به مدت محدود

🔸دوره‌ای برای آشنایی با نویسنده‌ها و کتاب‌های مختلف و تمرین انواع مختلف نوشتار

🔹در این کارگاه هزاران کلمه متن متفاوت خواهید نوشت

⭕️کارگاه با کلاس فرق می‌کند. اگر در پی آموزش نویسندگی هستید در کلاس نویسندگی خلاق شرکت کنید


🔻برای کسب‌ اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام روی لینک زیر کلیک کنید:

👇
madresenevisandegi.com/5732

یا با پشتیبانی دوره در تماس باشید:

@eisamahdipoor1
شکست ‌خوردن در نوآوری بهتر از موفق شدن در تقلید است.

هرمان ملویل


#قصار #از_نوشتن

@shahinkalantari
کسی که می‌خواهد بنویسد، باید شخصیت نویسنده شدن را داشته باشد.

©️ناصر تقوایی


🟥 به نظر شما شخصیت یک نویسنده باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟



پی‌نوشت: عکس این پست را ده-دوازده سال پیش از آقای تقوایی گرفتم؛ با دوربینی که در جشن تصویر سال به عنوان نفر اول جایزه گرفته بودم.

#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
📚­درس توصیف در داستان‌نویسی
◻️قسمت چهارم: توصیف حس بینایی
زیربخش اول: توصیف پوست

حس بینایی از راه‌های مختلفی به پیشبرد داستان شما کمک می‌کند که یکی از آن‌ها زمانی است که شخصیت جدیدی در داستان شما معرفی می‌شود و شخصیت دیگر با استفاده از حس بینایی، مشخصات ظاهری و حالات چهرۀ او را برای خواننده توصیف می‌نماید.
به همین علت تصمیم گرفتم تا در چند زیربخش متفاوت به توصیف یکی از اعضای چهره بپردازم که اولین زیربخش، توصیف پوست چهره است.


◀️توصیف پوست
شما با استفاده از توصیف پوست می‌توانید سن، شغل و تجربه‌های زیستۀ یک شخصیت را برای خواننده به نمایش بگذارید.
در ادامه با ارائۀ چند روش انجام خلاقانه‌ی این کار آشنا می‌شویم:

🔸از شباهت‌ ویژگی‌های مشترک پوست با سایر چیزها کمک بگیرید

فرض کنید شخصیت شما یک پیرمرد کشاورز است. برای توصیف خلاقانۀ پوست پیرمرد می‌توان از شباهت پوست او با سایر اشیاء یا طبیعت کمک بگیریم.

مثلا برای توصیف پیری و چین و چروک می‌توان از عبارت‌هایی مثل «پوست چنار کهن» و «خاک تشنۀ خشکیده» استفاده کنیم. همچنین برای توصیف شغل او می‌توان از واژه‌هایی که نشانگر آفتاب‌سوختگی باشند، مانند: «چرم سوخته»، «قیرگون» و... کمک بگیریم.

🔍نمونه اول:
پوست صورتش طوری بود که گویی یک لایه قیر روی خاک تشنۀ خشکیده ریخته باشند.

🔍نمونه دوم:
انگار تمام استخوان‌های صورتش را پوست درخت چنار کهن پوشانده است.

🔴نکته:
همیشه در نظر بگیرید که از دیدگاه چه کسی شخصیت را توصیف می‌کنید. اگر شخصیت شما مورد احترام و علاقۀ فرد باشد، ممکن است توصیف دلپذیرتری نسبت به کسی که نمی‌تواند شخصیت را تحمل کند ارائه دهد.

🔑کلید:
در بسیاری از مواقع به جای مقایسۀ مستقیم پوست شخصیت، می‌توان از اشارۀ غیرمستقیم برای توصیف استفاده کرد.
مثلا یکی از کلیشه‌هایی که احتمالا زیاد به گوشتان خورده این است:
«پوستش مانند پوست کودک، نرم است». درواقع نویسنده لطافت پوست شخصیت را به نرمی پوست یک کودک تشبیه می‌کند. حالا این جمله را در نظر بگیرید:

«انگشتان ریز ماهور، سینه مادرش را نوازش کرد؛ سینه‌ای با پوستی به نرمی پوست ماهور.»

آیا شما در جملۀ بالا یک نوزاد را تصور کردید؟ خیر، بلکه نوزاد ابزاری برای اشارۀ غیرمستقیم پوست لطیف مادر بود.

🔸به بافت، نشانه و دما توجه کنید

بسیاری از پوست‌ها بافت‌، دما و نشانه‌های مختلفی دارند؛ مثلا عاج‌دار، پوست پرتقالی، کک‌مکی و مرطوب...
برای راحتی کار شما در اینجا به چند واژه و عبارت که نشان دهندۀ این سه مورد است، اشاره می‌کنم.

🗃️لیست واژه‌ها:

ساییده‌شده، آکنه‌دار، دارای جوش‌های سرسیاه، لکه‌دار، تاول‌دار، مودار، حباب‌دار، برآمده، براق، پینه‌دار، سلولیت، فرورفته، ترک‌خورده، تراشیده‌شده، شفاف، چین‌خورده، چروکیده، مچاله‌شده، ظریف، خشک‌شده، پرزدار، خشک، کشسان، پوسته پوسته، شکننده، ملتهب، کلوئیدی، نرم بچه گربه‌ای، چرمی، توده‌دار، جوش‌دار، نیمه‌شفاف، ناهموار، مخملی، زبر، پیر، درخشان، معطر، تمیز، خنک، آسیب‌دیده، مرطوب، فرورفته، کثیف، خمیری، کشیده، آویزان، شل و ول، منعطف، پف‌دار، درخشان، عاج‌دار، راش و....

🔸رنگ پوست را توصیف کنید

برای توصیف رنگ پوست، کلمات معمولی مانند: «مشکی، قهوه‌ای، سفید و...» به کار می‌رود. اما اگر قصد انجام عمل خلاقانه‌ای داشته باشیم، می‌توانیم به سراغ رنگ‌های پیچیده‌تری برویم؛ به عنوان مثال: اخرایی، قهوه‌ای طلایی، بژ مایل به قهوه‌ای و...

🔴نکته:
درصورتی که خواننده با رنگ موردنظر آشنا نبود، از مقایسه و شباهت کمک بگیرید.

🔍نمونه:
پوست او رنگ اخرایی داشت، بسیار شبیه نور غروب ملایمی که جنگل را غرق می‌کند.

🔸از ته‌رنگ‌ها استفاده کنید

ذکر ته‌رنگ‌های درون پوست یک شخصیت، راه دقیق و ویژه‌ای برای نشان دادن رنگ پوست است.

🔍نمونه:
هروقت می‌دیدمش، طوری به نظر می‌رسید که انگار دو کیلومتر دویده است. زیر پوست برنزه‌اش همیشه ته‌رنگی صورتی داشت.

🗒️تمرین:
همین حالا طبق نکات ذکر شده، پوست خود یا یکی از اعضای خانواده‌تان را توصیف کنید.

 
✍️نوشته‌ی فرناز قدیری


#آموزش_نویسندگی
Madresenevisandegi.com
@shahinkalantari
«نویسنده باید در آن واحد سه نفر باشد: داستان‌گو، معلم و جادوگر که در نهایت جادوگر غلبه می‌کند.»

©️ولادیمیر ناباکوف



📌کانال‌های مکمل مدرسه نویسندگی

کا‌نال وبینارهای رایگان اهل نوشتن:

👇
@ahleneveshtan

کانال اطلاع‌رسانی دوره‌های جدید مدرسه نویسندگی:

👇
@kelasenevisandegi
«فکر می‌کنم بلندپروازانه‌ترین آرزویم در زندگی این است که دانسته‌هایم را به دیگران منتقل کنم.»
-فرانک سیناترا


▪️نویسنده‌مدرس کیست؟

نویسنده‌ای است که تدریس هم می‌کند، مدرسی است که نویسندگی هم می‌کند.

▪️چرا نویسنده‌مدرس شدن مهم است؟

یاددادن مؤثرترین شیوه‌ی یادگرفتن است.

وقتی در مسیر تدریس قرار می‌گیرید عملن به یادگیری خودتان شتاب و کیفیت می‌‌بخشید.

▪️به عنوان نویسنده مدرس چه موضوعاتی را به چه کسانی تدریس کنیم؟

هر موضوعی که دوست دارید درباره‌ی آن بیشتر بیاموزید برای تدریس مناسب است. مخاطبان شما می‌توانند از تمام گروه‌های سنی و اقشار جامعه باشند.

به‌‌واسطه‌ی اینترنت می‌توانید آموزش‌هایتان را به گروه‌های وسیعی از مخاطبان برساند.

شروع دوره نزدیک است

🔻در دوره‌ی نویسنده‌مدرس به این سؤال‌ها پاسخ می‌دهیم:

چه موضوعاتی برای تدریس در فضای آنلاین بهتر است؟
چگونه به صلاحیت و آمادگی لازم برای تدریس یک موضوع برسیم؟
برای رسیدن به درآمد از طریق تدریس چگونه بازاریابی محتوایی انجام دهیم؟
چگونه محتوای یک دوره‌ی آموزشی را آماده کنیم؟
از چه روش‌هایی برای ماندگاری مطلب در ذهن مخاطبان استفاده کنیم؟
چگونه آموزش‌های جذاب‌تر و سرگرم‌کننده‌تری تولید کنیم؟
چگونه اعتبار آموزشی دوره‌هایمان را افزایش بدهیم؟
چگونه برای تولید سبدی از محصولات آموزشی اقدام کنیم؟
چگونه درآمد غیرفعال خود را افزایش بدهیم؟
کم‌ترین دستاورد دوره‌ی «نویسنده‌مدرس‌» برای شما برداشتن گام بلندی در مسیر روشن‌نویسی است. ضمن اینکه اگر کمی جدیت به خرج بدهید می‌توانید درآمدی هم از طریق تدریس آنلاین به دست بیاورید؛ درآمدی که لااقل بخشی از آن می‌تواند صرف ارتقای آموزشی شما شود.

🔹نکته‌ای درباره‌ی هزینه‌‌ی اندک ثبت‌نام:

همیشه بیم آن می‌رود که مبلغ اندک هزینه‌ی ثبت‌نام موجب بی‌اعتبارشدن یک دوره بشود و شرکت‌کنندگان دوره نگاهی جدی به آن نداشته باشند. اما به یک دلیل مشخص این دوره را تقریبن رایگان برگزار می‌کنم: می‌خواهم کم‌ترین مانع بر سر راه دوستانم برای حضور در دوره باشد. شاید بپرسید چرا این دوره کاملن رایگان نیست؟ یک پاسخ روشن دارد: شما با حضور در دوره‌های مدرسه نویسندگی کمک می‌کنید تا بتوانیم چراغ این حرکت فرهنگی مستقل را روشن نگه داریم. به پشتوانه‌ی حضور شما در دوره‌هاست که سبب می‌شود بتوانیم هزاران محتوای آموزشی رایگان تولید کنیم و به دست افرادی برسانیم که اصلن امکان حضور در دوره‌ها برایشان فراهم نیست. بنابراین با شرکت در هر یک از دوره‌های مدرسه نویسندگی به نوعی حامی حرکتی مستقل برای ترویج هنر والای نوشتن می‌شوید.

🟢 چگونه در دوره‌ی نویسنده‌مدرس شرکت کنیم؟

روی لینک زیر کلیک کنید:

👇
madresenevisandegi.com/27824

یا با راهنمای دوره در تماس باشید:

شماره‌ی تلفن:
۰۹۳۸۸۱۰۱۷۳۹
شناسه‌ی تلگرام:
@eisamahdipoor1
آقای مهدی پور
چون هنر مدرن بیشتر روی ضعف‌های بشر ساخته شده تا توانایی‌هایش در نتیجه هر چه بیشتر خطا کرده باشی کرانه‌های بدعت وسیع‌تری برای خودت دست‌وپا می‌کنی.

این مسئله‌ی کرانه را خیلی جدی بگیر، فکر کن آدمی که به محض خودکار دست‌گرفتن نوشتنش می‌گیرد و مثل شاشیدن راحت می‌نویسد، طبیعتاً چون بیشتر می‌نویسد پس شانس نوشتن یک شاهکار نزد او خیلی بیشتر از کسی‌ست که برای نوشتن خیلی گزیده‌نویس و پاکیزه‌نویس و به اصطلاح صاحب نثر است.

دقیق نگاه کن، اردشیر محصص اسهال طراحی داشت، خودت شاهد هستی تعداد طرح‌های افتضاحش به مراتب خیلی بیشتر از شاهکارهای اوست ولی آدم‌ها او را با نقاط برجسته‌اش به یاد می‌آورده‌اند و بعد از عمری، حالا همان افتضاحات عدیده به جبر گذر زمان، قدر و منزلتی دارند.

اردشیر واقعاً یادگرفتنی‌ست، من عاشقش هستم چون با پایین‌ترین استعداد، بالاترین نتیجه را گرفت و ثابت کرد در هنر استعداد ذاتی، دورترین مؤلفه‌ی موفقیت‌ست، همه چیز پشتکارست و برای داشتن این حمیت، فقط باورداشتن به خود کافی‌ست.


©️شهروز نظری، درباره‌ی هنرمند جنجالی، نشر خط و طرح


#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
▫️نوشتن به انگلیسی ▪️هفته‌ی اول   اولین قدم برای نوشتن به یک زبان جدید، بعد از یادگرفتن کلمه‌ها و ساختارهای پرتکرار، کمک گرفتن از جمله‌هاست؛ جمله‌های ساده‌ای که بهترین روش برای تمرین و تکرار کلمه‌ها یا قوانین گرامری جدید هستند. درست مثل شروع هر کار دیگری،…
▪️نوشتن به انگلیسی

▫️هفته‌ی دوم
 
همین امروز برای شروع رایتینگ، در هر سطحی که هستی، بر اساس آخرین کتابی که واسه‌ش کلاس رفتی یا هنوز داری می‌روی، ده کلمه‌ای که به تازگی یاد گرفتی رو انتخاب کن. حالا درست مثل تمرین‌های دبستان، با هر کلمه یک جمله بساز. احتمالا برای بعضی از کلمه‌ها نیاز به زمان بیشتری برای فکر کردن داری. می‌تونی بار اول، از روی کلمه‌هایی که برای نوشتن واسه‌شون هیچ ایده‌ای نداری، رد شی و دور دوم بهشون برگردی.

دور دوم، اولین سؤالی که از خودت می‌پرسی اینه که این کلمه رو کجا یاد گرفتم، در چه متنی و با چه موضوعی؟ یک پیشنهاد کمک‌کننده می‌تونه این باشه که دقیقا همون جمله رو پیدا کنی و یه بخش‌هایی ازش رو تغییر بدی و به انتخاب خودت بازنویسی کنی. اصلا برای این کار عذاب وجدان نداشته باش و به من اعتماد کن. تکرار همین تمرین بهت کمک می‌کنه در دراز مدت بتونی با ساختارهای پیچیده‌تر یا ایده‌های خلاقانه‌تر آشنا بشی و کم‌کم با تمرین زیاد می‌تونی خودت هم با این ساختار‌ها جمله بسازی.

بعد از این که برای همه‌ی کلمه‌ها جمله نوشتنی، حالا وقت اینه که برگردیم و تک تک جمله‌ها رو با دقت بخونیم و ببینیم که از چه زمانی برای نوشتن هر کدوم استفاده کردیم. چک کنیم ببینم همه‌ی نکته‌ها رو رعایت کردیم. مثلا اگه فعلمون گذشته‌ست، نشانه‌‌های گذشته رو نوشتیم. این کار رو حتما با خودکار سبزت انجام بده که اگه چیزی اضافه کردی بدونی که مربوط به گرامر بوده.


در نهایت می‌رسیم به مرحله‌ی مورد علاقه‌ی من، که متأسفانه خیلی‌ها نادیده می‌گیرنش:

🔸دوباره از اول دونه به دونه جمله‌هات رو بخون و به خودت بگو آفرین چه جمله‌ی قشنگی نوشتی.
بعدش از خودت بپرس «دیگه چی؟»
«می‌تونم به این جمله اضافه کنم؟»
«می‌تونم ادامش بدم؟»
«توضیح بیشتر یا یه صفت جدید اضافه کنم؟»

با خودکار قرمزت چیزهایی که به ذهنت می‌رسن رو به جمله‌ی قشنگت اضافه کن. اینطوری یادت می‌مونه که اینا مربوط به کلمه‌ها و اصطلاحات نوشته‌ت بودن.

تا هفته بعد هر روز این تمرین رو انجام بده.

✍️نوشته‌ی پریسا نجفی


#آموزش_نویسندگی
Madresenevisandegi.com
@shahinkalantari
«شعر یک نعمت اختصاصی نیست. چه من که این بالا ایستاده‌ام و چه شما که آن پایین نشسته‌اید، به یک اندازه می‌توانیم شعر بگوییم یا شاعر باشیم. منتها یک جریانی، یک عاملی می‌بایست قبلا ما را آزاد کند یا باز کند. شعر در حالت بسته یا اسیر جاری نمی‌شود. باید شرم و پرهیز و خودداری در ما کشته شود.»


©️رمان «شب یک شب دو»، بهمن‌فرسی

#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
«یک داستان خوب، کاملاً با خواسته‌ی شخصیت‌های داستان پیش می‌رود.» -نیل گیمن پیش از این راجع به اهمیت شخصیت‌پردازی گفتیم و عواملی را برشمردیم که سبب می‌شود شخصیت‌های داستان ما باورپذیرتر باشند. این‌بار می‌خواهیم راجع به این صحبت کنیم که برای پیش رفتن داستان…
▪️در یک داستان جذاب، نیت شخصیت‌های داستان در خلال روایت مشخص می‌شود.

در بخش قبل، راجع به اهمیت توجه به خواسته‌ی شخصیت‌های داستان صحبت شد. این‌بار نکاتی را بررسی می‌کنیم که در نشان‌دادن نیت و خواسته‌ی شخصیت در داستان باید به آن‌ها توجه داشت:

🔸همه‌چیز را همان ابتدا کف دست خواننده نگذارید

هدف شخصیت داستان شما بهتر است در خلال روایت آشکار شود. نیت‌ها و خواسته‌های شخصیت‌های داستان بخشی از هویت آن‌هاست. شخصیت داستان باید یک سیر تغییرات را تجربه کند و طی روند کشمکش، تحولاتی که در او رخ می‌دهد باید به تدریج و در قالب صحنه‌ها، دیالوگ‌ها و جزئیات نمایش داده شود. حتی اگر تصمیم گرفتید در نسخه‌ی نهایی داستان خود بخش تعادل اولیه را از متن خارج کنید، باید سیر تغییرات را حتی با اشاره‌ی کوچکی به تعادل اولیه، به خواننده نشان دهید: «او چه کسی بوده و حالا چه کسی شده.»

خواننده می‌خواهد بداند که چه چیزی شخصیت داستان را تغییر داده. اما قرار نیست هرچیزی که خواننده می‌خواهد را همان لحظه‌ی اول به او بدهیم. در غیر این صورت او با گرفتن جوابش، دلیلی برای خواندن ادامه‌ی داستان نمی‌بیند.

🔸از مستقیم‌گویی بپرهیزید

نیت و هدف اصلی شخصیت‌های داستان، نباید همان ابتدا برملا شود. توجه به سرعت داستان رخ‌دادن وقایع و نشان‌دادن به جای گزارش‌کردن در اینجا بسیار مهم است. برای رسیدن به بخش‌های هیجان‌انگیز عجول نباشید. وقتی گره‌ی کور در داستان ایجاد می‌کنید، باید اجازه بدهید خواننده با این گره سروکله بزند. تعلیق‌هایی ایجاد کنید که جوابشان واضح و آشکار نیست. به بیان ساده‌تر، داستان را غیر قابل پیش‌بینی بنویسید. بگذارید مخاطب حدس بزند و سرنخ‌ها را دنبال کند.

🔹در بعضی از داستان‌ها این دو مورد یا یکی از آن‌ها نقض می‌شود. در این شکل از روایت، درست است که خواننده می‌داند شخصیت داستان چه قصدی دارد، اما شیوه‌ی دستیابی او به این هدف قابل پیش‌بینی نیست. در چنین داستان‌هایی احتمالاً شاهد چند خط داستانی خواهیم بود که کار را برای نویسنده بسیار سخت‌تر و ریسک آسیب رسیدن به منطق داستان را بالا می‌برد.

📌به یاد داشته باشید که شیوه‌ی روایت داستان، شما را از سایر نویسندگان متمایز می‌کند.



✍️نوشته‌ی مبینا ایمانی


#آموزش_نویسندگی
Madresenevisandegi.com
@shahinkalantari
اگر مراقب لحظه‌هایمان باشیم، لحظه‌ها نیز مراقب ما خواهند بود.


©️ماریا اجورس

#قصار
@shahinkalantari
🔸درباره‌ی «کشمکش» در داستان‌نویسی

برای خلق یک داستان تأثیرگذار و ماندگار نیاز است به مسئله‌های متعددی توجه کنیم، یکی آن‌ها «کشمکش» است.

کشمکش دو نوع است: درونی و بیرونی

کشمکش درونی می‌تواند در دو بعد عینی (درگیری شخصیت با خودش به سبب یک مشکل جسمی و فیزیکی) و ذهنی (درگیری شخصیت با خودش از لحاظ روانی، اعتقادی یا ارزشی) ظاهر شود.

کشمکش بیرونی مربوط به زمانی است که شخصیت داستان با چالش‌های بیرونی مثل یک انسان دیگر یا نهاد‌هایی مثل پلیس، دادگاه یا اداره درگیر است.

▪️اگر می‌خواهید عنصر کشمکش در روند داستان تاثیر بیشتری در جذب مخاطب داشته باشد به چند نکته دقت کنید:

1️⃣ شخصیت داستان را همزمان درگیر دو چالش درونی و بیرونی کنید، این موضوع باعث می‌شود مخاطب بهتر با شخصیت قصه همذات‌پنداری کند.

2️⃣ چنانچه شخصیت داستان درگیر چالش بیرونی است، حرکت (اکت‌های) شخصیت را بیشتر و از جملات کوتاه استفاده کنید تا ریتم داستان سریع‌تر شود.

3️⃣ وقتی مخاطب درگیر چالش‌های درونی است کمی ریتم را کندتر کنید، یعنی جملات طولانی‌تر شود و حرکت‌های شخصیت‌ کمتر و آهسته‌تر. این امر باعث می‌شود مخاطب درگیری‌های ذهنی و احساسی شخصیت را همزمان زیر زبانش مزه‌مزه کند.

📕در ادامه به بخش کوتاهی از کتاب «آدم‌کش کور*» به قلم مارگارت اتوود اشاره می‌شود که کشمکش شخصیت‌ قصه را به تصویر می‌کشد:

«مرد می‌پرسد چقدر وقت داریم؟
زن جواب می‌دهد خیلی کم.
مرد از زن می‌خواهد سوار ماشینش شود.
زن دستکشش را بیرون می‌آورد و می‌پرسد، اگر کسی ما را ببیند چی؟
مرد می‌گوید مردم فقط ماشین را می‌بینند نه چون تویی را که محال است سوار این مدل ماشین‌ها شوی.
زن می‌گوید، چرا گاهی وقت‌ها طوری حرف می‌زنی انگار از من خوشت نمی‌آید.
هر دو از ماشین پیاده می‌شوند. مرد از زن می‌خواهد با او زیر پل رود.
زن می‌گوید این‌جا پر از پلیس است، همه ما را می‌بینند.
مرد دست زن را می‌گیرد و محکم به سمت پل می‌کشد، زن تلاش می‌کند دستش را جدا کند، مرد دست‌های زن را محکم‌تر فشار می‌دهد و از او می‌خواهد دراز بکشد… .»


*ترجمه‌ی شهین آسایش، انتشارات ققنوس



✍️نوشته‌ی فاطمه علیزاده

#آموزش_نویسندگی
Madresenevisandegi.com
@shahinkalantari
می‌بینی حرکت جمعی چه حس بهتری دارد؟ باعث می‌شود بر اهمال‌کاری غلبه کنی و هر طور شده بنویسی.
من که از امروز با اشتیاق بیشتری از نردبان نویسندگی بالا می‌روم.
تو هم می‌توانی از همین الان به ما بپیوندی.
وارد کانال زیر شو:

👇
@ahleneveshtan
Forwarded from لغت‌بازی
خواندنی‌های واژه‌شناسی

🌀آبشار

آبشار مرکب است از آب + – شار (از شاریدن به معنی جاری شدن و ریختن). شاریدن از مصدرهای عتیقه‌ی فارسی است که فسیل آن را از دوران مزوزوئیک یافته‌اند. این « – شار» را در واژه‌ی سرشار (لب‌ریز) هم داریم؛ یعنی چیزی که پر می‌شود و مایع از لبه‌هایش بیرون می‌ریزد. معادل انگلیسی آبشار waterfall است؛ یعنی جایی که آّّب فرومی‌ریزد.

🔷آفتابه

تا حالا از خودتان پرسیده‌اید که آفتابه چه ربطی به آفتاب دارد؟ اگر پرسیده‌اید، طبعا” به جوابی هم نرسیده‌اید. اکنون بدانید و آگاه باشید که آفتابه در واقع هیچ ربطی به آفتاب ندارد. آفتابه در اصل آبتابه (آب + تابه) بوده‌است؛ یعنی ظرفی که آن را پر از آب می‌کنند.

🔷 آنفولانزا

واژه‌ی آنفولانزا (influenza) در اصل ایتالیایی است و ظاهرا” از طریق فرانسوی یا انگلیسی وارد فارسی شده‌است. این واژه در اصل به معنی تأثیر و نفوذ است (هم‌ریشه با influence انگلیسی). وجه تسمیه‌ی آنفولانزا این است که اروپایی‌های خرافاتی قدیم این بیماری را ناشی از تأثیر ستاره‌ها می‌دانستند؛ بنابراین آنفولانزا یعنی بیماری ناشی از تأثیر ستاره‌ها! در ضمن بهتر است آن را با همین املای آنفولانزا بنویسیم، نه آنفلوآنزا یا آنفلوانزا.

🔷استوا

اِستِواء در عربی مصدر باب افتعال از ریشه‌ی «س‌و‌ی» و به معنی تساوی و برابری است. خط فرضی استوا کره‌ی زمین را به دو نیم‌کره‌ی مساوی تقسیم می‌کند. معادل انگلیسی آن یعنی equator هم از ریشه‌ی لاتینی و به معنی مساوی‌کننده و برابرکننده است. بعضی‌ها این واژه را به‌اشتباه اُستُوا تلفظ می‌کنند. (ظاهرا” تلفظش را با اُستُوار اشتباه گرفته‌اند.)

🔷الاغ

تحول معنایی این واژه‌ی عزیز مصداقی است از تنزل انسان به حیوانیت یا نشستن راکب به‌جای‌ مرکب. داستان از این قرار بوده که واژه‌ی ترکی الاغ در قدیم به معنی پیک و قاصد بود و خر یا اسبی را که پیک سوارش می‌شد «خر الاغ» یا «اسب الاغ» می‌گفتند. کم‌کم کمال هم‌نشین در او اثر کرد و الاغ مترادف شد با خر.

🔷بازرگان

بازرگان در اصل بازارگان (بازار + – گان) بوده؛ یعنی کسی که با بازار سر و کار دارد.

🔷بوقلمون‌صفت

آدمِ بوقلمون‌صفت ثباتِ عقیده و رفتار ندارد و نان را به نرخِ روز می‌خورَد. راستی تاحالا فکر کرده‌اید چرا به چنین آدمی «بوقلمون‌صفت» می‌گویند؟ چه ربطی به بوقلمون دارد؟ نکته این‌جاست که بوقلمون در اصل به‌معنیِ آفتاب‌پرست است که نوعی بزمجه است و رنگ عوض می‌کند و خود را به رنگِ محیط درمی‌آورَد. این‌که چگونه نامِ خزنده‌ای به نامِ پرنده‌ای تبدیل شده از عجایب است. واژۀ «بوقلمون» تحریفی از یک واژۀ یونانی است که شکلِ انگلیسی‌اش chameleon است. این واژه از دو جزء تشکیل شده و روی‌هم‌رفته «شیرِ خاکی» معنی می‌دهد! شکلِ مُعَرّبِ قدیمی‌اش «خامالاوُن» است که در فرهنگ‌های قدیمیِ فارسی آمده‌است. در انگلیسی نیز مثلِ فارسی، chameleon هم به‌معنیِ آفتاب‌پرست است و هم به‌معنیِ آدمِ بوقلمون‌صفت.

🔷پاتوق

امروزه پاتوق به جای ثابت و مشخصی می‌گوییم که دو یا چند نفر باهم قرار می‌گذارند هر چند وقت یک بار در آن‌جا هم‌دیگر را ببینند و گپ بزنند؛ مثلا” کافه یا قهوه‌خانه. جالب است بدانید که این واژه‌ی به‌ظاهر بسیط در واقع مرکب است از پا (پای؛ کنارِ) + توق (در ترکی به معنی بیرق؛ عَلَم)، و در اصل مربوط به نظامیان بوده. در قدیم سربازان پای توق، یعنی کنار بیرق یا عَلَم، جمع می‌شدند و بعد به‌سوی مقصد به راه می‌افتادند.

🔷پاچه‌خاری

شرط می‌بندم اگر می‌خواستید این واژه را بنویسید، «پاچه‌خواری» می‌نوشتید، نه «پاچه‌خاری»، چون تحت تأثیر واژه‌هایی از قبیل گیاه‌خواری، خام‌خواری، روزه‌خواری، زمین‌خواری، و… قرار دارید. اما آیا از خودتان پرسیده‌اید که این واژه چه ربطی به خوردن دارد؟ مگر پای طرف را می‌خورند؟! می‌بینید که ربطی به خوردن ندارد. پاچه‌خاری مرکب است از پاچه + – خاری (از خاریدن به معنی خاراندن)؛ یعنی خاراندن پای طرف، که کنایه از چاپلوسی کردن و مجیز گفتن است. خاریدن به معنی خاراندن در قدیم به کار می‌رفت: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.

🔷پیش غازی و ملق‌بازی

شرط می‌بندم اگر می‌خواستید این اصطلاح را بنویسید، «قاضی» می‌نوشتید، نه «غازی»؛ و حالا هم تعجب کرده‌اید که من «غازی» نوشته‌ام. من به شما حق می‌دهم که اشتباه کنید. اما هرگز از خود پرسیده‌اید که قاضی چه ربطی به ملق‌بازی (ملق زدن) دارد؟ خب معلوم است که ربطی ندارد. ماجرا از این قرار بوده که غازی در قدیم به معنی معرکه‌گیر بود؛ یعنی کسی که جلو تماشاچیان حرکات نمایشی ماهرانه‌ای، از جمله ملق زدن، انجام می‌داد. معما چو حل گشت آسان شود!


- بهروز صفرزاده

@Loghatbazi
من ترجیح می‌دهم که شما از ذهنم تعریف کنید و نه از چهره‌ام، و اگر مجبور باشید در آن صورت ترجیح می‌دهم در مورد لبخندم اظهار نظر بکنید تا دماغم.


©️آلن دوباتن

#قصار
@shahinkalantari
2024/10/04 23:18:56
Back to Top
HTML Embed Code: