Telegram Web Link
با منِ بی‌کسِ تنها شده
یــارا تــو بمـــان

همه رفتند از ایـن خانه
خدا را تو بمـــان

منِ بی برگِ خزان‌دیـده
دگـــر رفتنی‌ام!

تو همه بار و بری
تازه  بهـارا  تو بمـــان

#هوشنگ_ابتهاج

@shaazdeh_koochooloo
با منِ بی‌کسِ تنها شده
یــارا تــو بمـــان...
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم،
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری!
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا زندگانی بخشد
چشم های تو به من می بخشد
شورِ عشق و مستی
و تو چون مصرعِ شعری زیبا
سطرِ برجسته ای از زندگی من هستی.
 
#حمید_مصدق
 
@shaazdeh_koochooloo
خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد

گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات
گنجی از نو به سراغ دل ویران آمد

ماه درویش نواز از پس قرنی بازم
مردمی کرد و بر این روزن زندان آمد

دل همه کوکبه سازی و شب افروزی شد
تا به چشمم همه آفاق چراغان آمد

وعده وصل ابد دادی و دندان به جگر
پا فشردم همه تا عمر به پایان آمد

ایرجا یاد تو شادان که از این بیت تو هم
چه بسا درد که نزدیک به درمان آمد

یاد ایام جوانی جگرم خون میکرد
خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد

شهریارا دل عشاق به یک سلسله اند
عشق از این سلسله خود سلسله جنبان آمد
 
#محمد_حسین_شهریار

@shaazdeh_koochooloo
یاد ایام جوانی جگرم خون میکرد!
خوب شد پیر شدم کم کم
و نسیان آمد...

#شهریار

@shaazdeh_koochooloo
حرفهــــا دارم اما ... بزنم یا نزنم؟
با توام، با تو ،خدا را! بزنم یا نزنم؟

همه ی حرف دلم با تو همین است که دوست
چــــه کنــم؟ حـرف دلــــــم را بزنــــم یا نزنــم؟

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیــــر قول دلــــــم آیا بزنــم یا نزنــم؟

گفته بودم کـه به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:
دست بر میــــوه‌ی حوا بزنم یا نزنم ؟

به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشـــم تمنا بزنــــم یا نزنــــم؟

دست بر دست همه عمر در این تردیدم:
بزنـــم یا نزنـــم؟ هـــا؟! بزنـــم یا نزنـــم؟

#قیصر_امین_پور

@shaazdeh_koochooloo
همه ی حرف دلم با تو همین است که دوست
چــــه کنــــم؟
حرف دلم را
بــزنــــم
یا نزنم؟

#قیصر_امین_پور

@shaazdeh_koochooloo
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش

به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش

می برم تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ نگاه

شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه

 می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه امید حال

می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال

 ناله می لرزد ،می رقصد اشک
آه بگذار که بگریزم من

از تو ای چشمه جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من

بخدا غنچه شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید

عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به لب ‚ خونین دل

می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل

#فروغ_فرخزاد

@shaazdeh_koochooloo
عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به لب
خونین دل
می روم...
از دل من دست بدار
ای امیدِ عبثِ بی حاصل!

#فروغ_فرخزاد

@shaazdeh_koochooloo
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم ،کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم،کافی ست

گله ای نیست،من وفاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی ! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال وهوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوبترینم ! کافی ست
 
#محمد_علی_بهمنی

@shaazdeh_koochooloo
گله ای نیست،
من وفاصله ها همزادیم!
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

#محمد_علی_بهمنی

@shaazdeh_koochooloo
توان کشمکشم نیست بی تو با ایام!
برونم آور از این ماجرا
که می میرم...

#حسین_منزوی

@shaazdeh_koochooloo
در کوی محبت به وفایی نرسیدیم
رفتیم ازین راه و به جایی نرسیدیم

هر چند که در اوج طلب هستی ما سوخت
چون شعله به معراج فنایی نرسیدیم

با آن همه آشفتگی و حسرت پرواز
چون گرد پریشان به هوایی نرسیدیم

گشتیم تهی از خود و در سیر مقامات
چون نای درین ره به نوایی نرسیدیم

بی مهری او بود که چون غنچه ی پاییز
هرگز به دم عقده گشایی نرسیدیم

ای خضر جنون ! رهبر ما شو که در این راه
رفتیم و سرانجام به جایی نرسیدیم
 

#شفیعی_کدکنی


@shaazdeh_koochooloo
در کوی محبت به وفایی نرسیدیم!
رفـتـیـم ازیـن راه و...
به جایی نرسیدیم

#شفیعی_کدکنی


@shaazdeh_koochooloo
من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
سیب را دست تو دیدم به گناه آمده ام

سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین
باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام

چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست
بی برادر همه شب در پی چاه آمده ام

شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند
من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام

این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن
من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام

#فریدون_مشیری


@shaazdeh_koochooloo
شب و گیسوی تو
تا باز به هم پیوستند
من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام!

#فریدون_مشیری


@shaazdeh_koochooloo
تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده ی من...
چه جنونی
چه نیازی
چه غمی ست؟

#مهدی_اخوان_ثالث

@shaazdeh_koochooloo
قطعا یه روزی به همه کارای گذشته مون میخندیم،
منتها برای بعضی خنده‌ها،
بهای زیادی دادیم...

@shaazdeh_koochooloo
2024/07/01 17:45:36
Back to Top
HTML Embed Code: