پست جدیدم برای تشکر از شما:
https://www.instagram.com/p/DAnuHSeg-F4/?igsh=MWJrdGMzeDZnM3Q3cQ==
https://www.instagram.com/p/DAnuHSeg-F4/?igsh=MWJrdGMzeDZnM3Q3cQ==
Forwarded from سایه ها
شیدای شلیک: یادداشتی بر رمان «هزار و چند شب» نوشتهی سید مهدی موسوی
محمد مهدیزاده
«چهجور تونستی با من این کارو بکنی کثافت؟ چهجور تونستی؟!»
وحشت نکنید!
این جمله، شروع، پایان و مرکز ثقل داستانی رمان پستمدرن «هزار و چند شب» است. حتی منی که نه کاری کرده بودم، نه قرار بود کاری کنم و نه اصلاً شخصیتی از شخصیتهای داخل داستان بودم هم بعد از خواندن این جمله دلهرهای به جانم افتاد و به تمام کارهای بدِ کرده و نکردهام افتادم!
حالا به این فکر کنید که شریک زندگیتان ناگهان از خواب بیدارتان کند و با یک تفنگ بالای سرتان ایستاده باشد و بگوید «چهجور تونستی با من این کارو کنی کثافت؟ چهجور تونستی؟» و شما باید در فاصله چند ثانیهای که قبل از شلیک گلوله به مغزتان فرصت دارید، به این فکر کنید که واقعاً «چهجور تونستید»!
برای دسترسی به این #یادداشت، وارد وبسایت سایهها شوید:
http://sayeha.org/ap4351
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
محمد مهدیزاده
«چهجور تونستی با من این کارو بکنی کثافت؟ چهجور تونستی؟!»
وحشت نکنید!
این جمله، شروع، پایان و مرکز ثقل داستانی رمان پستمدرن «هزار و چند شب» است. حتی منی که نه کاری کرده بودم، نه قرار بود کاری کنم و نه اصلاً شخصیتی از شخصیتهای داخل داستان بودم هم بعد از خواندن این جمله دلهرهای به جانم افتاد و به تمام کارهای بدِ کرده و نکردهام افتادم!
حالا به این فکر کنید که شریک زندگیتان ناگهان از خواب بیدارتان کند و با یک تفنگ بالای سرتان ایستاده باشد و بگوید «چهجور تونستی با من این کارو کنی کثافت؟ چهجور تونستی؟» و شما باید در فاصله چند ثانیهای که قبل از شلیک گلوله به مغزتان فرصت دارید، به این فکر کنید که واقعاً «چهجور تونستید»!
برای دسترسی به این #یادداشت، وارد وبسایت سایهها شوید:
http://sayeha.org/ap4351
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
بهعلت تغییر ساعت در آمریکا و اروپا
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
پنجشنبهها یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/
مهدی موسوی
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
پنجشنبهها یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/
مهدی موسوی
Parsa TV
Kanal Yek Live Stream
Kanal Yek on Parsa TV, Free Live TV Channels HD Quality
بررسی اشعار «نصرت رحمانی» بههمراه پخش موسیقی
و شعرخوانی زندهی مخاطبان
با اجرای «مهدی موسوی»
در برنامهی بامداد
تکرار برنامه را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/SJyTi3FyyLg?si=b4kzzURHX4O2Cw8A
و شعرخوانی زندهی مخاطبان
با اجرای «مهدی موسوی»
در برنامهی بامداد
تکرار برنامه را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/SJyTi3FyyLg?si=b4kzzURHX4O2Cw8A
YouTube
نصرت رحمانی در برنامه بامداد با اجرای مهدی موسوی
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
Forwarded from آموزشکده توانا
با ما در اینستاگرام توانا همراه باشید
گفتوگوی جمعه ۴۲
مهمان:
افسون نجفی، خواهر دادخواه جاویدنام حدیث نجفی
مجری:
سیدمهدی موسوی، شاعر و نویسنده
جمعه ۱۳ مهر / ۴ اکتبر
ساعت ۲۱ به وقت تهران
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
@seyedmehdimoosavi2
گفتوگوی جمعه ۴۲
مهمان:
افسون نجفی، خواهر دادخواه جاویدنام حدیث نجفی
مجری:
سیدمهدی موسوی، شاعر و نویسنده
جمعه ۱۳ مهر / ۴ اکتبر
ساعت ۲۱ به وقت تهران
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
در نروژ
برف از آسمان میبارد
درخت از زمین میروید
و رودخانه چیزیست
در میان برفها و درختها جاری
اما من از خاورمیانه میآیم
که از آسمان
موشک میبارید و هواپیمای مسافربری
فرشتههای سقوطکرده و معجزات نیمهتمام
اما من از خاورمیانه میآیم
که از زمین
مین ضدنفر میرویید و سربازهای باتومبهدست
برجهای پنجاهطبقه و بچههای سرراهی
اما من از خاورمیانه میآیم
که رودخانهها همهچیز را میشویند جز خون
و رنگینکمان
تکشاخ غمگینی است
که در خیابان به رگبار بسته خواهد شد
در نروژ
به خاورمیانه میگویند «میتاُستِن»
در خاورمیانه
به خاورمیانه چیزی نمیگویند
چون قبل از آن مردهاند!
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
برف از آسمان میبارد
درخت از زمین میروید
و رودخانه چیزیست
در میان برفها و درختها جاری
اما من از خاورمیانه میآیم
که از آسمان
موشک میبارید و هواپیمای مسافربری
فرشتههای سقوطکرده و معجزات نیمهتمام
اما من از خاورمیانه میآیم
که از زمین
مین ضدنفر میرویید و سربازهای باتومبهدست
برجهای پنجاهطبقه و بچههای سرراهی
اما من از خاورمیانه میآیم
که رودخانهها همهچیز را میشویند جز خون
و رنگینکمان
تکشاخ غمگینی است
که در خیابان به رگبار بسته خواهد شد
در نروژ
به خاورمیانه میگویند «میتاُستِن»
در خاورمیانه
به خاورمیانه چیزی نمیگویند
چون قبل از آن مردهاند!
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
ابرم! که توی هر نفسی گریه میکنم
شمعم! که روی کیک کسی گریه میکنم
موزیک، از بلندتر از هر بلندتر
زخمی به روی صورتم از پوزخندتر!
پیکی که به سلامتیِ مست میزنند
جمعیّتی که توی سرم دست میزنند
زهر است یا شراب؟! که محوِ پیالهام
این کیک مال کیست و من چندسالهام؟!
.
از حرکت خودم به عقب فکر میکنم
با چشمهای بسته به شب فکر میکنم
از آرزوی فوت شده بعد مکثها
لبخند زورکیم به باران عکسها
این کادوی کی است؟ که تویش سر من است!
یا این یکی: جنازه و خاکستر من است!
قلبم روبان زده وسطِ کادویی رها!
انگشتهای له شدهام توی جعبهها!
با خنده روی روح و رگم تیغ میکشند
شبگریههام توی سرم جیغ میکشند
دیوانگی نشسته دقیقاً به جای من
چاقو نشسته در وسطِ دستهای من
گیجم که ترسهای خودم را چه میکنم
من پشت کیک و شمع در اینجا چه میکنم؟!
.
تنهاییام شبیه کسی نیست جز خودم
افتاده توی «شام غریبان» تولّدم
در من کسی رها شده از شاخه مثل برگ
جشنیست به مناسبتِ سالگردِ مرگ!
دردیست در سرم، وسط شعر، در تنم
با قرصهای مسخرهام حرف میزنم
تنهام مثل گریهی در دُور افتخار
تنهام مثلِ در وسط میوهها خیار!
تنهام مثل کارگری بعد اعتراض!
تنهام مثل گونهی در حال انقراض
تنهام مثل عکس پدر توی کیف پول
مانند اعتقاد به یک دینِ بی رسول
تنهام مثل باد... رها از هرآنچه هست
تنهام مثل گریهی فرمانده از شکست
در من جویده میشود از درد، ناخنم
به شمعهای خستگیام فوت میکنم
از روزهای اینهمه بد تا به کودکی
خاموش میشوند دقیقاً یکی یکی
پرتاب میشوم وسطِ زندگیِ گند
از گریهام تمام جهان دست میزنند!
مبهوتم و تمام سرم، بوقِ ممتد است
جشن تولّد است ولی حال من بد است
من درکی از سیاه، میانِ سپیدیام
من پوچیام! عصارهای از ناامیدیام
من درکی از حقیقتِ جبرم در انتخاب
دیدم که روز خوب، دروغیست در کتاب!
ابری که در میان عطش گریه میکند
شمعی که روی نعش خودش گریه میکند
بالا میآورم وسطِ جشن، روی میز
چیزی عوض نمیشود امسال... هیچ چیز...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
شمعم! که روی کیک کسی گریه میکنم
موزیک، از بلندتر از هر بلندتر
زخمی به روی صورتم از پوزخندتر!
پیکی که به سلامتیِ مست میزنند
جمعیّتی که توی سرم دست میزنند
زهر است یا شراب؟! که محوِ پیالهام
این کیک مال کیست و من چندسالهام؟!
.
از حرکت خودم به عقب فکر میکنم
با چشمهای بسته به شب فکر میکنم
از آرزوی فوت شده بعد مکثها
لبخند زورکیم به باران عکسها
این کادوی کی است؟ که تویش سر من است!
یا این یکی: جنازه و خاکستر من است!
قلبم روبان زده وسطِ کادویی رها!
انگشتهای له شدهام توی جعبهها!
با خنده روی روح و رگم تیغ میکشند
شبگریههام توی سرم جیغ میکشند
دیوانگی نشسته دقیقاً به جای من
چاقو نشسته در وسطِ دستهای من
گیجم که ترسهای خودم را چه میکنم
من پشت کیک و شمع در اینجا چه میکنم؟!
.
تنهاییام شبیه کسی نیست جز خودم
افتاده توی «شام غریبان» تولّدم
در من کسی رها شده از شاخه مثل برگ
جشنیست به مناسبتِ سالگردِ مرگ!
دردیست در سرم، وسط شعر، در تنم
با قرصهای مسخرهام حرف میزنم
تنهام مثل گریهی در دُور افتخار
تنهام مثلِ در وسط میوهها خیار!
تنهام مثل کارگری بعد اعتراض!
تنهام مثل گونهی در حال انقراض
تنهام مثل عکس پدر توی کیف پول
مانند اعتقاد به یک دینِ بی رسول
تنهام مثل باد... رها از هرآنچه هست
تنهام مثل گریهی فرمانده از شکست
در من جویده میشود از درد، ناخنم
به شمعهای خستگیام فوت میکنم
از روزهای اینهمه بد تا به کودکی
خاموش میشوند دقیقاً یکی یکی
پرتاب میشوم وسطِ زندگیِ گند
از گریهام تمام جهان دست میزنند!
مبهوتم و تمام سرم، بوقِ ممتد است
جشن تولّد است ولی حال من بد است
من درکی از سیاه، میانِ سپیدیام
من پوچیام! عصارهای از ناامیدیام
من درکی از حقیقتِ جبرم در انتخاب
دیدم که روز خوب، دروغیست در کتاب!
ابری که در میان عطش گریه میکند
شمعی که روی نعش خودش گریه میکند
بالا میآورم وسطِ جشن، روی میز
چیزی عوض نمیشود امسال... هیچ چیز...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
برنامهی «بامداد»
پنجشنبهها ساعت ۱۸ بهوقت تهران
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/
مهدی موسوی
پنجشنبهها ساعت ۱۸ بهوقت تهران
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/
مهدی موسوی
Parsa TV
Kanal Yek Live Stream
Kanal Yek on Parsa TV, Free Live TV Channels HD Quality
تا دقایقی دیگر برنامهی بامداد آغاز میشود
آن را از کانال وان ببینید
و اگر تمایل داشتید در بخش دوم
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
همچنین میتوانید شعرها و ترانههایتان را بهصورت ویس یا فایل صوتی دکلمه کنید و به این واتساپ بفرستید
تا پخش شود 💚❤️
آن را از کانال وان ببینید
و اگر تمایل داشتید در بخش دوم
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
همچنین میتوانید شعرها و ترانههایتان را بهصورت ویس یا فایل صوتی دکلمه کنید و به این واتساپ بفرستید
تا پخش شود 💚❤️
شعر و موسیقی در برنامهی بامداد
با اجرای مهدی موسوی
این هفته به اشعار «شاهین شیرازی»
شاعر یهودی-ایرانی قرن هشتم هجری پرداختهایم
تکرار برنامهی این هفته را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/-H33XP-Yq0M?si=Z-ktPNJOpHsdbwOe
با اجرای مهدی موسوی
این هفته به اشعار «شاهین شیرازی»
شاعر یهودی-ایرانی قرن هشتم هجری پرداختهایم
تکرار برنامهی این هفته را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/-H33XP-Yq0M?si=Z-ktPNJOpHsdbwOe
YouTube
شعر و موسیقی با مهدی موسوی در برنامه بامداد مهر ۱۴۰۳ از کانال وان
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
کج کردهام به سمت تو خود را، تا راه مستقیم بگیرم
کرمم گرفته یار که کو؟ کو؟ تا حس یاکریم بگیرم!
من خوابهای پستمدرنم بر جعد گیسوان پریشان
پر کن پیالههای هوس را تا وامی از قدیم بگیرم
عشق است و عشق، حرف سیاسیست! حتی سقوط، کار حماسیست
شاید مرا رژیم بگیرد، شاید که من رژیم بگیرم!
دیوانهام کنار تو در عکس، مثل دو قلبِ عاشقِ برعکس!
آن بچهام که درس نخوانده، شاید که ۵.۵ (پنج و نیم) بگیرم
آغوش تو اگر که گناه است، ای کاش در گناه شوم غرق
عاشق شدن اگر که مریضیست، بیماری وخیم بگیرم
بو میکشم که عطر تنت را، تا شوق وحشی بدنت را
تا بوی خوب پیرهنت را از گردش نسیم بگیرم
این عشق، رودخانهی خون است! دارم بزن! که عشق، جنون است
از موی تو طناب ببافم یا چند متر سیم بگیرم؟!
زیباست این جنونِ خودآزار، زشت است هرچه آنور دیوار
باید برای پنجرههامان یک پردهی ضخیم بگیرم
حق منی و مال من، اما جوری نگاه میکند این شهر
انگار که عروسک خود را از بچهی یتیم بگیرم!
■
یک روستای گمشده کافیست یا یک جزیره مال من و تو
تا آنچه حق ماست بخواهم، تا آنچه خواستیم بگیرم!
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
کرمم گرفته یار که کو؟ کو؟ تا حس یاکریم بگیرم!
من خوابهای پستمدرنم بر جعد گیسوان پریشان
پر کن پیالههای هوس را تا وامی از قدیم بگیرم
عشق است و عشق، حرف سیاسیست! حتی سقوط، کار حماسیست
شاید مرا رژیم بگیرد، شاید که من رژیم بگیرم!
دیوانهام کنار تو در عکس، مثل دو قلبِ عاشقِ برعکس!
آن بچهام که درس نخوانده، شاید که ۵.۵ (پنج و نیم) بگیرم
آغوش تو اگر که گناه است، ای کاش در گناه شوم غرق
عاشق شدن اگر که مریضیست، بیماری وخیم بگیرم
بو میکشم که عطر تنت را، تا شوق وحشی بدنت را
تا بوی خوب پیرهنت را از گردش نسیم بگیرم
این عشق، رودخانهی خون است! دارم بزن! که عشق، جنون است
از موی تو طناب ببافم یا چند متر سیم بگیرم؟!
زیباست این جنونِ خودآزار، زشت است هرچه آنور دیوار
باید برای پنجرههامان یک پردهی ضخیم بگیرم
حق منی و مال من، اما جوری نگاه میکند این شهر
انگار که عروسک خود را از بچهی یتیم بگیرم!
■
یک روستای گمشده کافیست یا یک جزیره مال من و تو
تا آنچه حق ماست بخواهم، تا آنچه خواستیم بگیرم!
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سمعکی روی گوشِ آجرها...
آنقدر توی بغلش آرام بودم که دلم میخواست زمان متوقف شود. اولین روزی که به خانهاش رفتم، باتری ساعت دیواریاش را درآوردم! گفتم هرچیزی که اینجا گذشت زمان را نشان بدهد، اذیتم میکند. خودش اهل هیچ تغییری نبود. میتوانست میلیونها ساعت پای یک کتاب بماند یا به یک منظره نگاه کند. از تغییر دکوراسیون متنفر بود و دلش میخواست جای هیچچیزی عوض نشود. کافه که میرفت، میز خودش را داشت. حتی چند باری که رفتیم کوه، دقیقاً میرفت روی همان سنگی مینشست که دفعهی قبلی نشسته بود. اما برای من حاضر بود دنیا را عوض کند.
هزار و چند شب 📚
#مهدی_موسوی
هزار و چند شب 📚
#مهدی_موسوی
Forwarded from Shekib Mosadeq کانال رسمی شکیب مصدق (All)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شدهای شاعرانه عاشقِ من
شدهام عاشقانه شاعرِ تو
شانس میخواهد اینکه یک آدم
بشود شاعر معاصر تو!
بغلم باش و باش تا به ابد
که نفس میکشم به خاطر تو
تنِ تو کشتزار خشخاش است
اعتیادیست بیشتر به اتاق
بین این شهرها و کشورها
با تو خوب است یک سفر به اتاق!
خستهام از جهان و آدمهاش
بغلم کن! مرا ببر به اتاق
وحشیانه بیفت در بغلم
بدنت را عمود کن با عشق
وحشیانه ببوس و گاز بگیر
گردنم را کبود کن با عشق
بعد آرام شو، بچسب به من
بعد سیگار دود کن با عشق
تخت طوفانی است، دستم را
دُور آن گیسوانِ لَخت ببند
تو کوآلای کوچکم هستی
خواب خود را به این درخت ببند
خفه کن با تنت دهانم را
دستهای مرا به تخت ببند
تو اگر کفری و اگر ایمان
باید امشب که بتپرست شوم
جامها را یکی یکی پُر کن
تا به آنجا که مستِ مست شوم
بغلم کن که از تو نیست شدم
بغلم کن که با تو هست شوم
رازها را، نگفتنیها را
توی مستی بگو درِ گوشم
بغضها را بریز در تن من
من که کوهم، همیشه خاموشم
گریه کن روی سینهی لختم
بعد بیهوش شو در آغوشم
تو اگر سیب سرخ را بدهی
حاضرم تا ابد گناه کنم
اگر این عشق، اشتباه من است
با تو خوب است اشتباه کنم
کاشکی صبح لعنتی نرسد
که تو را تا ابد نگاه کنم
آفریده شده زمین و زمان
که مرا با تو آشنا بکند
حل شوم در تن تو، در روحت
که مرا از خودم رها بکند
هیچ چیزی نمیتواند که
این دو دیوانه را جدا بکند
شاد و غمگین، مجاز و غیرمجاز
من که با هر نوار عاشقتم!
چونکه دریای بیکران هستی
مثل ماهی، دچار، عاشقتم
با تن بیقرار عاشقتم
با دل شرمسار عاشقتم
در بلیط قطار عاشقتم
وقت شام و ناهار عاشقتم
موقع انتظار عاشقتم
در مسیر فرار عاشقتم
روی میز قمار عاشقتم
روز و شب، چند بار عاشقتم
در سیاهی غار عاشقتم
در جوک خندهدار عاشقتم
پشت مرز و حصار عاشقتم
زیر سنگ مزار عاشقتم
چونکه دیوانهوار عاشقمی
چونکه دیوانهوار عاشقمی
چونکه دیوانهوار عاشقمی
چونکه دیوانهوار عاشقتم...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
شدهام عاشقانه شاعرِ تو
شانس میخواهد اینکه یک آدم
بشود شاعر معاصر تو!
بغلم باش و باش تا به ابد
که نفس میکشم به خاطر تو
تنِ تو کشتزار خشخاش است
اعتیادیست بیشتر به اتاق
بین این شهرها و کشورها
با تو خوب است یک سفر به اتاق!
خستهام از جهان و آدمهاش
بغلم کن! مرا ببر به اتاق
وحشیانه بیفت در بغلم
بدنت را عمود کن با عشق
وحشیانه ببوس و گاز بگیر
گردنم را کبود کن با عشق
بعد آرام شو، بچسب به من
بعد سیگار دود کن با عشق
تخت طوفانی است، دستم را
دُور آن گیسوانِ لَخت ببند
تو کوآلای کوچکم هستی
خواب خود را به این درخت ببند
خفه کن با تنت دهانم را
دستهای مرا به تخت ببند
تو اگر کفری و اگر ایمان
باید امشب که بتپرست شوم
جامها را یکی یکی پُر کن
تا به آنجا که مستِ مست شوم
بغلم کن که از تو نیست شدم
بغلم کن که با تو هست شوم
رازها را، نگفتنیها را
توی مستی بگو درِ گوشم
بغضها را بریز در تن من
من که کوهم، همیشه خاموشم
گریه کن روی سینهی لختم
بعد بیهوش شو در آغوشم
تو اگر سیب سرخ را بدهی
حاضرم تا ابد گناه کنم
اگر این عشق، اشتباه من است
با تو خوب است اشتباه کنم
کاشکی صبح لعنتی نرسد
که تو را تا ابد نگاه کنم
آفریده شده زمین و زمان
که مرا با تو آشنا بکند
حل شوم در تن تو، در روحت
که مرا از خودم رها بکند
هیچ چیزی نمیتواند که
این دو دیوانه را جدا بکند
شاد و غمگین، مجاز و غیرمجاز
من که با هر نوار عاشقتم!
چونکه دریای بیکران هستی
مثل ماهی، دچار، عاشقتم
با تن بیقرار عاشقتم
با دل شرمسار عاشقتم
در بلیط قطار عاشقتم
وقت شام و ناهار عاشقتم
موقع انتظار عاشقتم
در مسیر فرار عاشقتم
روی میز قمار عاشقتم
روز و شب، چند بار عاشقتم
در سیاهی غار عاشقتم
در جوک خندهدار عاشقتم
پشت مرز و حصار عاشقتم
زیر سنگ مزار عاشقتم
چونکه دیوانهوار عاشقمی
چونکه دیوانهوار عاشقمی
چونکه دیوانهوار عاشقمی
چونکه دیوانهوار عاشقتم...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
با احترام فراوان
امروز برنامهی بامداد پخش نمیشود.
هفتهی آینده پنجشنبه
مثل همیشه در کنارتان خواهیم بود ❤️💚
امروز برنامهی بامداد پخش نمیشود.
هفتهی آینده پنجشنبه
مثل همیشه در کنارتان خواهیم بود ❤️💚
چشم سیاهتو
یادم نمییاد
اون روی ماهتو
یادم نمییاد
اون داغی و جنون
چشمای غرق خون
دیوار خونهتون
یادم نمییاد
بوسه توو کوچهها
اون خندهی رها
دستای داغ ما
یادم نمییاد
حرکات دامنت
عطر خوشِ تنت
اندوه رفتنت
یادم نمییاد
(جز چند دونه ساک
غیر از یه مشت خاک
چیزی نمیبره
اون که مسافره
اون خاطرات خوب
این روزهای بد
باید که تا ابد
از یاد من بره)
اعصاب خطخطیت
تیشرت صورتیت
شوق دو تا بلیط
یادم نمییاد
شکل لبات توو خواب
موهات و آفتاب
پرسه توو انقلاب
یادم نمییاد
اون اخم و دلبریت
گلهای روسریت
حرفای آخریت
یادم نمییاد
شوق صدای تو
موی رهای تو
انگشتهای تو
یادم نمییاد
(جز چند دونه ساک
غیر از یه مشت خاک
چیزی نمیبره
اون که مسافره
اون خاطرات خوب
این روزهای بد
باید که تا ابد
از یاد من بره)
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
یادم نمییاد
اون روی ماهتو
یادم نمییاد
اون داغی و جنون
چشمای غرق خون
دیوار خونهتون
یادم نمییاد
بوسه توو کوچهها
اون خندهی رها
دستای داغ ما
یادم نمییاد
حرکات دامنت
عطر خوشِ تنت
اندوه رفتنت
یادم نمییاد
(جز چند دونه ساک
غیر از یه مشت خاک
چیزی نمیبره
اون که مسافره
اون خاطرات خوب
این روزهای بد
باید که تا ابد
از یاد من بره)
اعصاب خطخطیت
تیشرت صورتیت
شوق دو تا بلیط
یادم نمییاد
شکل لبات توو خواب
موهات و آفتاب
پرسه توو انقلاب
یادم نمییاد
اون اخم و دلبریت
گلهای روسریت
حرفای آخریت
یادم نمییاد
شوق صدای تو
موی رهای تو
انگشتهای تو
یادم نمییاد
(جز چند دونه ساک
غیر از یه مشت خاک
چیزی نمیبره
اون که مسافره
اون خاطرات خوب
این روزهای بد
باید که تا ابد
از یاد من بره)
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from مُحدِه
-دونستن حقیقتی که غمگینت میکنه بهتره یا شکی که تهش امید باشه؟
+معلق بودن از همه چی بدتره. مرگ یه بار شیون هم یه بار. امید الکی مثل خوره روح آدمو از داخل میجوه.
• هزار و چند شب/ سید مهدی موسوی
@Mohdeh_Official
+معلق بودن از همه چی بدتره. مرگ یه بار شیون هم یه بار. امید الکی مثل خوره روح آدمو از داخل میجوه.
• هزار و چند شب/ سید مهدی موسوی
@Mohdeh_Official
Forwarded from سید مهدی موسوی
دوباره حاملهام... بچّهی کدام شماست؟!
کسی لگد زده از توو به پوست شکمم
مرا به حبس بینداز توی آغوشت
که منحرف شدهام از خودم... که متّهمم...
دوباره حاملهام... از کدام زن یا مرد؟!
دوباره ناخنهایم شکسته و خونیست
که من کثیفترین فکرهای ممنوعم
اگر که عشق در این شهر، غیرقانونیست!
بگیر لبهایم را به تیزی دندان
مکم بزن که تنم از تنت کبود شود
به من برقص، در این لحظهی فراموشی
که زندگی سیگاریست تا که دود شود
دوباره حاملهام... جز تو از همه بیزار
تهوّعی که در این حال لعنتی دارم
کسیست در شکمم... منتظر... تبآلوده
به جای بچّهی تو، بمب ساعتی دارم!
تمام خاطرهها درهمند و نامربوط
تجاوزیست گروهی به روحم و بدنم
منم که میدوم از خود به سمت بیداری
که میخورم خود را تا که جیغ را نزنم
صلیب میکشم از اعتقادها، از هیچ
که من شکستن چوبم که گریهی میخم!
نگاه میکنم از خود به سمت آیینه
که خندهدارترین اتّفاق تاریخم
دوباره حاملهام از هزارها آدم
دوباره حاملهام از هزارها تحقیر
از ابتدای بشر گفتهاند محکومم
که روی لوح نخستین نوشته است: بمیر!
که شوق رابطهام با گیاه، با اجسام
که شوق سیبترم از بهشت تکراری
که شوق نقّاشی توی غارهای سیاه
که شوق گفتنِ نه! در هزارها آری
تنم پر از عصیان است، روح من عصیان
که دوستداشتنِ قبل و بعدِ فاصلهام
نوشتنِ شعرم در جهان اسم و عدد
به قرصهات بگو که دوباره حاملهام...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
کسی لگد زده از توو به پوست شکمم
مرا به حبس بینداز توی آغوشت
که منحرف شدهام از خودم... که متّهمم...
دوباره حاملهام... از کدام زن یا مرد؟!
دوباره ناخنهایم شکسته و خونیست
که من کثیفترین فکرهای ممنوعم
اگر که عشق در این شهر، غیرقانونیست!
بگیر لبهایم را به تیزی دندان
مکم بزن که تنم از تنت کبود شود
به من برقص، در این لحظهی فراموشی
که زندگی سیگاریست تا که دود شود
دوباره حاملهام... جز تو از همه بیزار
تهوّعی که در این حال لعنتی دارم
کسیست در شکمم... منتظر... تبآلوده
به جای بچّهی تو، بمب ساعتی دارم!
تمام خاطرهها درهمند و نامربوط
تجاوزیست گروهی به روحم و بدنم
منم که میدوم از خود به سمت بیداری
که میخورم خود را تا که جیغ را نزنم
صلیب میکشم از اعتقادها، از هیچ
که من شکستن چوبم که گریهی میخم!
نگاه میکنم از خود به سمت آیینه
که خندهدارترین اتّفاق تاریخم
دوباره حاملهام از هزارها آدم
دوباره حاملهام از هزارها تحقیر
از ابتدای بشر گفتهاند محکومم
که روی لوح نخستین نوشته است: بمیر!
که شوق رابطهام با گیاه، با اجسام
که شوق سیبترم از بهشت تکراری
که شوق نقّاشی توی غارهای سیاه
که شوق گفتنِ نه! در هزارها آری
تنم پر از عصیان است، روح من عصیان
که دوستداشتنِ قبل و بعدِ فاصلهام
نوشتنِ شعرم در جهان اسم و عدد
به قرصهات بگو که دوباره حاملهام...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from ️مهدی خدابخش📚
بیدار میشدیم در «آذر» که سوختم
بیدار میشدیم و مرا میفروختم
به چی؟! به آن دو چشم که باران گرفته بود
که حسّ و حال چندم «آبان» گرفته بود...
.
شعر: #سید_مهدی_موسوی
خط و ادیت: #مهدی_خدابخش
بیدار میشدیم و مرا میفروختم
به چی؟! به آن دو چشم که باران گرفته بود
که حسّ و حال چندم «آبان» گرفته بود...
.
شعر: #سید_مهدی_موسوی
خط و ادیت: #مهدی_خدابخش