Telegram Web Link
ساده بودیم و سخت بر ما رفت
خوب بودیم و زندگی بد شد
آنکه باید به دادمان برسد
آمد و از کنارمان رد شد

#مهدی_موسوی
تبعید، فُرم دیگری از «بَعد» و
مشکوک، شکل تازه‌ای از «کشک» است!
من که قرار بود قوی باشم
بر روی گونه‌هام چرا اشک است؟!

تنهایی‌ام فشرده شده در هیچ
خود را میان آینه می‌بوسم
بیدار می‌شوم وسط وحشت
امّا هنوز داخل کابوسم

بیگانه از زمان و زبان هستم
از ارتباط، عاجزم و خسته
باید شروع کرد به پوسیدن
در این اتاقِ کوچکِ در‌بسته

یک بمبِ منفجر‌نشده در مرز
یک بسته خاک در چمدان هستم
این بغض نیست، گریه و شیون نیست
من نصف رودهای جهان هستم

حک می‌کنم به مرحمت چاقو
روی لبانِ غمزده‌ام خنده!
با داستان مسخره‌ی تغییر
یا با جوکِ امید به آینده!!

تبعید، قبل و بعد نمی‌فهمد
پاییزِ ما ادامه‌ی پاییز است
فرقی نمی‌کند که کجا هستی
این آسمان، همیشه غم‌انگیز است

هر گوشه‌ای که آدمِ غمگینی‌ست
من شکلی از ادامه‌ی شب‌هاشم
این شعر را چرا به شما گفتم؟!
من که قرار بود قوی باشم

درجا زدم، دویده شدم در جا
این قصّه‌ی همیشگی من بود
بر سنگِ‌قبرِ کوچکِ من بنویس:
این لاک‌پشت، فکرِ رسیدن بود

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سایه ها
مجموعه‌ی «The Multilingual Mosaic»، شامل تعدادی از آثار منتخب «مهدی موسوی» است که به زبان‌های مختلفی از جمله انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، هلندی، کردی، عبری و… ترجمه شده‌اند.
کپی‌رایت آثاری که به صورت اختصاصی برای این مجموعه ترجمه شده‌اند تقدیم می‌شود به مهدی موسوی و نزد شاعر محفوظ است. کپی‌رایت سایر آثاری که قبلاً در کتاب‌ یا وب‌سایت‌های دیگر منتشر شده‌اند، متعلق به ناشران مربوطه است.

این مجموعه هدیه‌ای است از طرف مترجم‌هایی از سراسر جهان؛ و در سالروز تولد این شاعر، دهم مهر ماه ۱۴۰۳، منتشر می‌شود.

برای دانلود این مجموعه، از طریق لینک زیر، وارد وب‌سایت سایه‌ها شوید:
http://sayeha.org/ap4350
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند «غرق شدن در آکواریوم» ادای دینی‌ست به شاعر معاصر کشورمان، دکتر مهدی موسوی.
استادی که تلاش‌های بی‌وقفه و شایانش در ادبیات و نیز پرورش شاگردانی که هر کدام نامی در ادبیات و هنر ایران هستند، بر هیچ کس پوشیده نیست.
به مناسبت تولد این معلم گران‌قدر در روز دهم مهر، از تیزر این مستند رونمایی می‌کنیم.
نسخه‌ی کامل این فیلم به‌زودی پخش خواهد شد.

جا دارد از دوستان نازنینی که در تهیه‌ی این فیلم کمک کردند تشکر کنم: فاطمه اختصاری، مهدی خدابخش و سارا شاملوی عزیز که زحمات هماهنگی را برعهده داشتند؛ و ماهان و اردوان عزیز برای تصویربرداری و تدوین اثر.
و تشکری ویژه از تمام دوستانی که افتخار دادند و در این مستند حضور داشتند.

فرهنگ روشنی
https://www.instagram.com/reel/DAjKuEfNzn9/?igsh=MTRxOWc5YzRtYzE2eg==
Forwarded from روشنک آرامش (Roshanak)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from هستی محمودوند (Hasti Mahmoodvand)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکلمه‌ی «نامه»
شعر و صدا: هستی محمودوند
میکس: رضا کاشی
مدت‌ زمان: ۴ دقیقه

این دکلمه را مانند شعرش، به مناسبت دهم مهر، به دکتر موسوی عزیزم تقدیم کرده‌ام.

@HastimahMoodvand
Audio
دکلمه‌ی «نامه»
شعر و صدا: هستی محمودوند
میکس: رضا کاشی
@HastiMahmoodvand
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعر «بغل کردی»، سروده‌ی دکتر موسوی مهربان‌مان را به‌صورت دسته‌جمعی اجرا کرده‌ایم، تا هدیه‌ی کوچکی باشد برای تولد چهل و هشت سالگی‌اش.
اینجا ببینید!

با عشق
فاطمه اختصاری
@fateme_ekhtesari
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعر «دراکولای غمگین»
با اجرای دسته‌جمعی تعدادی از هنرمندان
تقدیم به دکتر موسوی عزیز
به مناسبت ۱۰ مهر

با عشق
@fateme_ekhtesari
Forwarded from سایه ها
شیدای شلیک: یادداشتی بر رمان «هزار و چند شب» نوشته‌ی سید مهدی موسوی
محمد مهدی‌زاده


«چه‌جور تونستی با من این کارو بکنی کثافت؟ چه‌جور تونستی؟!»

وحشت نکنید!
این جمله، شروع، پایان و مرکز ثقل داستانی رمان پست‌مدرن «هزار و چند شب» است. حتی منی که نه کاری کرده بودم، نه قرار بود کاری کنم و نه اصلاً شخصیتی از شخصیت‌های داخل داستان بودم هم بعد از خواندن این جمله دلهره‌ای به جانم افتاد و به تمام کارهای بدِ کرده و نکرده‌ام افتادم!
حالا به این فکر کنید که شریک زندگی‌تان ناگهان از خواب بیدارتان کند و با یک تفنگ بالای سرتان ایستاده باشد و بگوید «چه‌جور تونستی با من این کارو کنی کثافت؟ چه‌جور تونستی؟» و شما باید در فاصله چند ثانیه‌ای که قبل از شلیک گلوله به مغزتان فرصت دارید، به این فکر کنید که واقعاً «چه‌جور تونستید»!

برای دسترسی به این #یادداشت، وارد وب‌سایت سایه‌ها شوید:
http://sayeha.org/ap4351
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
به‌علت تغییر ساعت در آمریکا و اروپا
برنامه‌ی بامداد در بهار و تابستان
پنج‌شنبه‌ها یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ به‌وقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)

شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356

اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
می‌توانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/

مهدی موسوی
با ما در اینستاگرام توانا همراه باشید

گفت‌وگوی جمعه ۴۲

مهمان:
افسون نجفی، خواهر دادخواه جاویدنام حدیث نجفی
مجری:
سیدمهدی موسوی، شاعر و نویسنده

جمعه ۱۳ مهر / ۴ اکتبر
ساعت ۲۱ به وقت تهران


#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی

@Tavaana_TavaanaTech
@seyedmehdimoosavi2
در نروژ
برف از آسمان می‌بارد
درخت از زمین می‌روید
و رودخانه چیزی‌ست
در میان برف‌ها و درخت‌ها جاری

اما من از خاورمیانه می‌آیم
که از آسمان
موشک می‌بارید و هواپیمای مسافربری
فرشته‌های سقوط‌کرده و معجزات نیمه‌تمام
اما من از خاورمیانه می‌آیم
که از زمین
مین ضدنفر می‌رویید و سربازهای باتوم‌به‌دست
برج‌های پنجاه‌طبقه و بچه‌های سرراهی
اما من از خاورمیانه می‌آیم
که رودخانه‌ها همه‌چیز را می‌شویند جز خون
و رنگین‌کمان
تک‌شاخ غمگینی است
که در خیابان به رگبار بسته خواهد شد

در نروژ
به خاورمیانه می‌گویند «میت‌اُستِن»
در خاورمیانه
به خاورمیانه چیزی نمی‌گویند
چون قبل از آن مرده‌اند!

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
ابرم! که توی هر نفسی گریه می‌کنم
شمعم! که روی کیک کسی گریه می‌کنم

موزیک، از بلندتر از هر بلندتر
زخمی به روی صورتم از پوزخندتر!

پیکی که به سلامتیِ مست می‌زنند
جمعیّتی که توی سرم دست می‌زنند

زهر است یا شراب؟! که محوِ پیاله‌ام
این کیک مال کیست و من چندساله‌ام؟!
.
از حرکت خودم به عقب فکر می‌کنم
با چشم‌های بسته به شب فکر می‌کنم

از آرزوی فوت شده بعد مکث‌ها
لبخند زورکیم به باران عکس‌ها

این کادوی کی است؟ که تویش سر من است!
یا این یکی: جنازه و خاکستر من است!

قلبم روبان زده وسطِ کادویی رها!
انگشت‌های له شده‌ام توی جعبه‌ها!

با خنده روی روح و رگم تیغ می‌کشند
شب‌گریه‌هام توی سرم جیغ می‌کشند

دیوانگی نشسته دقیقاً به جای من
چاقو نشسته در وسطِ دست‌های من

گیجم که ترس‌های خودم را چه می‌کنم
من پشت کیک و شمع در اینجا چه می‌کنم؟!
.
تنهایی‌ام شبیه کسی نیست جز خودم
افتاده توی «شام غریبان» تولّدم

در من کسی رها شده از شاخه مثل برگ
جشنی‌ست به مناسبتِ سالگردِ مرگ!

دردی‌ست در سرم، وسط شعر، در تنم
با قرص‌های مسخره‌ام حرف می‌زنم

تنهام مثل گریه‌ی در دُور افتخار
تنهام مثلِ در وسط میوه‌ها خیار!

تنهام مثل کارگری بعد اعتراض!
تنهام مثل گونه‌ی در حال انقراض

تنهام مثل عکس پدر توی کیف پول
مانند اعتقاد به یک دینِ بی رسول

تنهام مثل باد... رها از هرآنچه هست
تنهام مثل گریه‌ی فرمانده از شکست

در من جویده می‌شود از درد، ناخنم
به شمع‌های خستگی‌ام فوت می‌کنم

از روزهای این‌همه بد تا به کودکی
خاموش می‌شوند دقیقاً یکی یکی

پرتاب می‌شوم وسطِ زندگیِ گند
از گریه‌ام تمام جهان دست می‌زنند!

مبهوتم و تمام سرم، بوقِ ممتد است
جشن تولّد است ولی حال من بد است

من درکی از سیاه، میانِ سپیدی‌ام
من پوچی‌ام! عصاره‌ای از ناامیدی‌ام

من درکی از حقیقتِ جبرم در انتخاب
دیدم که روز خوب، دروغی‌ست در کتاب!

ابری که در میان عطش گریه می‌کند
شمعی که روی نعش خودش گریه می‌کند

بالا می‌آورم وسطِ جشن، روی میز
چیزی عوض نمی‌شود امسال... هیچ چیز...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
برنامه‌ی «بامداد»
پنج‌شنبه‌ها ساعت ۱۸ به‌وقت تهران
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)

شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356

اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
می‌توانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/

مهدی موسوی
تا دقایقی دیگر برنامه‌ی بامداد آغاز می‌شود
آن را از کانال وان ببینید
و اگر تمایل داشتید در بخش دوم
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
همچنین می‌توانید شعرها و ترانه‌هایتان را به‌صورت ویس یا فایل صوتی دکلمه کنید و به این واتساپ بفرستید
تا پخش شود 💚❤️
کج کرده‌ام به سمت تو خود را، تا راه مستقیم بگیرم
کرمم گرفته یار که کو؟ کو؟ تا حس یاکریم بگیرم!

من خواب‌های پست‌مدرنم بر جعد گیسوان پریشان
پر کن پیاله‌های هوس را تا وامی از قدیم بگیرم

عشق است و عشق، حرف سیاسی‌ست! حتی سقوط، کار حماسی‌ست
شاید مرا رژیم بگیرد، شاید که من رژیم بگیرم!

دیوانه‌ام کنار تو در عکس، مثل دو قلبِ عاشقِ برعکس!
آن بچه‌ام که درس نخوانده، شاید که ۵.۵ (پنج و نیم) بگیرم

آغوش تو اگر که گناه است، ای کاش در گناه شوم غرق
عاشق شدن اگر که مریضی‌ست، بیماری وخیم بگیرم

بو می‌کشم که عطر تنت را، تا شوق وحشی بدنت را
تا بوی خوب پیرهنت را از گردش نسیم بگیرم

این عشق، رودخانه‌ی خون است! دارم بزن! که عشق، جنون است
از موی تو طناب ببافم یا چند متر سیم بگیرم؟!

زیباست این جنونِ خودآزار، زشت است هرچه آن‌ور دیوار
باید برای پنجره‌هامان یک پرده‌ی ضخیم بگیرم

حق منی و مال من، اما جوری نگاه می‌کند این شهر
انگار که عروسک خود را از بچه‌ی یتیم بگیرم!


یک روستای گمشده کافی‌ست یا یک جزیره مال من و تو
تا آنچه حق ماست بخواهم، تا آنچه خواستیم بگیرم!

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
2024/11/20 09:28:03
Back to Top
HTML Embed Code: