Forwarded from سید مهدی موسوی
بهعلت تغییر ساعت در آمریکا و اروپا
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
پنجشنبهها یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/
مهدی موسوی
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
پنجشنبهها یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/
مهدی موسوی
در «بامداد» این هفته به موزیکها و ترانههایی با محوریت #هجده_تیر پرداختیم
و همچنین شعرخوانیها و دکلمههای شما را پخش کردیم
اگر برنامهی این هفته را از دست دادهاید
تکرار آن را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/1agRWtSmA7o?si=Z7Zylda05zH0BlNk
و همچنین شعرخوانیها و دکلمههای شما را پخش کردیم
اگر برنامهی این هفته را از دست دادهاید
تکرار آن را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/1agRWtSmA7o?si=Z7Zylda05zH0BlNk
YouTube
هجده تیر در برنامه ادبی بامداد، ۱۸ تیر با اجرای مهدی موسوی و موزیک هایی از داریوش و شاهین نجفی
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
در سرت ازدحام زامبیهاست
گاز میگیرد از تن و بدنت
گاز میگیرد از تن و بدنت
خاطرات شکستهی وطنت
در سرت ازدحام زامبیهاست
جیغ هی میکشند توی سرت
میخزد حسّ تکّه تکّه شدن
مثل یک کِرم، داخل کمرت!
در سرت ازدحام زامبیهاست
در تنت یک شبِ دراز شده
وسط کرمهای توی سرت
حفرهای رو به مرگ باز شده
در سرت ازدحام زامبیهاست
زامبی سرخ و قهوهای و سفید
موقع شب به راه میافتند
از صداشان نمیشود خوابید
در سرت ازدحام زامبیهاست
گاز میگیرد از کسی خود را
در زمان رفتهای که پاک کنی
لحظهی احمقِ تولّد را!
در سرت ازدحام زامبیهاست
مسختر میشوی تکان به تکان
تن نده... تن نده به این تغییر
ماشه را زود و زودتر بچکان
■
در سرت یک گلولهی سربی
در تنت جای زخمهای زیاد
شهر در اختیار زامبیها
پرچم خستهی وطن در باد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
گاز میگیرد از تن و بدنت
گاز میگیرد از تن و بدنت
خاطرات شکستهی وطنت
در سرت ازدحام زامبیهاست
جیغ هی میکشند توی سرت
میخزد حسّ تکّه تکّه شدن
مثل یک کِرم، داخل کمرت!
در سرت ازدحام زامبیهاست
در تنت یک شبِ دراز شده
وسط کرمهای توی سرت
حفرهای رو به مرگ باز شده
در سرت ازدحام زامبیهاست
زامبی سرخ و قهوهای و سفید
موقع شب به راه میافتند
از صداشان نمیشود خوابید
در سرت ازدحام زامبیهاست
گاز میگیرد از کسی خود را
در زمان رفتهای که پاک کنی
لحظهی احمقِ تولّد را!
در سرت ازدحام زامبیهاست
مسختر میشوی تکان به تکان
تن نده... تن نده به این تغییر
ماشه را زود و زودتر بچکان
■
در سرت یک گلولهی سربی
در تنت جای زخمهای زیاد
شهر در اختیار زامبیها
پرچم خستهی وطن در باد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from روشنک آرامش (Roshanak)
صدای شمس میآید درون جمجمهام
که در اتاق برقصم که مولوی بشوم
که تا سحر، وسطِ شعر زندگی بکنم
که بعد عاشق «آقای موسوی» بشوم
#مهدیموسوی
که در اتاق برقصم که مولوی بشوم
که تا سحر، وسطِ شعر زندگی بکنم
که بعد عاشق «آقای موسوی» بشوم
#مهدیموسوی
Forwarded from سید مهدی موسوی
محکمتر بغلم میکند و میگوید که قبل از اینکه مرا ببیند، از این درخت به آن درخت میرفته و میخوابیده و بیدار میشده و هیچکدام از آن درختها خانهاش نبوده است.
میگویم که ولی من ترجیح میدهم کلمهی فارسیاش را به کار ببرم: سرگردانی!
مرا به خودش فشار میدهد و بعد درِ گوشم آهسته میگوید: سرگشتگی...
مهدی موسوی/ هزار و چند شب
@seyedmehdimoosavi2
میگویم که ولی من ترجیح میدهم کلمهی فارسیاش را به کار ببرم: سرگردانی!
مرا به خودش فشار میدهد و بعد درِ گوشم آهسته میگوید: سرگشتگی...
مهدی موسوی/ هزار و چند شب
@seyedmehdimoosavi2
دارم به گریه میكنم و گریه میكنم
از تو، به تو، بدون تو، تو! گریه میكنم...
تو نیستی! شبیه كلیدی بدون قصر
پرسه زدن بهتنهایی در «ولیّعصر»
من، سردیِ نبودنِ دستی كه هیچوقت...
شب، تاكسی، صدای «مهستی» كه هیچوقت...
«به من نگا كن واسهی یه لحظه/ نگات به صد تا آسمون میارزه»
باران به شیشه میزند از چشمهای من
حتی نمیرسد به خودم هم، صدای من
باران، صدای هقهق مردی كه داشتی
كه جا گذاشتیش، «مرا» جا گذاشتی!
از پشت شیشه، رد شدنِ چند خطّ كج
باران، صدای گریهی یک خانه در كرج
«تو خاموشی، خونه خاموشه/ شب آشفته، گل فراموشه»
در خوابهای كوچك تو دیر كردهام
از تارهای حنجرهات گیر كردهام
دارم شبیه یک حشره گریه میكند
بر روی تخت یکنفره گریه میكند
یک عنكبوت سیر، ته خوابهای زن
كه زل زده به مردمک چشمهای من
«اون نگاه گرم تو یادم نمیره/ بوسهی بیشرم تو یادم نمیره»
از روزهای مَردُم و مردم، شبت شدن
در كوچههای خلوت، لب بر لبت شدن
از یك مسیح گمشده روی صلیب من
از دستهای كوچک تو، توی جیب من
از من كه بیتو هیچ زمانی و هیچجا...
از یک قطار پُستشده سمت ناكجا!
«هرچی آرزوی خوبه مال تو/ هرچی كه خاطره داریم مال من»
یك كیسهی زباله به من قرص خورده است
یك تیغ نصفه، داخل حمّام مرده است!
بوی جنازه در تن من میدهد كسی
دارم به مرگ میروی امّا نمیرسی
زل میزنم به آینهی بدقیافهام
خون میجهد به خاطرهها و ملافهام
«اگه حتی بين ما/ فاصله یک نفسه/ نفس منو بگیر...
نفس منو بگیر...»
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
از تو، به تو، بدون تو، تو! گریه میكنم...
تو نیستی! شبیه كلیدی بدون قصر
پرسه زدن بهتنهایی در «ولیّعصر»
من، سردیِ نبودنِ دستی كه هیچوقت...
شب، تاكسی، صدای «مهستی» كه هیچوقت...
«به من نگا كن واسهی یه لحظه/ نگات به صد تا آسمون میارزه»
باران به شیشه میزند از چشمهای من
حتی نمیرسد به خودم هم، صدای من
باران، صدای هقهق مردی كه داشتی
كه جا گذاشتیش، «مرا» جا گذاشتی!
از پشت شیشه، رد شدنِ چند خطّ كج
باران، صدای گریهی یک خانه در كرج
«تو خاموشی، خونه خاموشه/ شب آشفته، گل فراموشه»
در خوابهای كوچك تو دیر كردهام
از تارهای حنجرهات گیر كردهام
دارم شبیه یک حشره گریه میكند
بر روی تخت یکنفره گریه میكند
یک عنكبوت سیر، ته خوابهای زن
كه زل زده به مردمک چشمهای من
«اون نگاه گرم تو یادم نمیره/ بوسهی بیشرم تو یادم نمیره»
از روزهای مَردُم و مردم، شبت شدن
در كوچههای خلوت، لب بر لبت شدن
از یك مسیح گمشده روی صلیب من
از دستهای كوچک تو، توی جیب من
از من كه بیتو هیچ زمانی و هیچجا...
از یک قطار پُستشده سمت ناكجا!
«هرچی آرزوی خوبه مال تو/ هرچی كه خاطره داریم مال من»
یك كیسهی زباله به من قرص خورده است
یك تیغ نصفه، داخل حمّام مرده است!
بوی جنازه در تن من میدهد كسی
دارم به مرگ میروی امّا نمیرسی
زل میزنم به آینهی بدقیافهام
خون میجهد به خاطرهها و ملافهام
«اگه حتی بين ما/ فاصله یک نفسه/ نفس منو بگیر...
نفس منو بگیر...»
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
الان یه عده میگن: نه بابا! کسی رو توی خیابون نکشتن یا زندانی نکردن و تمام فیلمها و خبرها دروغه!!
اینا همونایی هستن که مکالمات اسبهای حسین و علیاکبر رو از حفظن و مطمئن هستن یه کلمهش دروغ نیست!
کاش کاش کاش اگر دین ندارین، آزاده باشید!
پانوشت: راستی انتخابات تموم شد؟ کی رأی آورد؟ به قول فروغِ بزرگ که دههها بهش گفتین جنده و فاحشه و بزرگیش رو هنوز انکار میکنین: نجاتدهنده در گور خفته است!
@seyedmehdimoosabi2
اینا همونایی هستن که مکالمات اسبهای حسین و علیاکبر رو از حفظن و مطمئن هستن یه کلمهش دروغ نیست!
کاش کاش کاش اگر دین ندارین، آزاده باشید!
پانوشت: راستی انتخابات تموم شد؟ کی رأی آورد؟ به قول فروغِ بزرگ که دههها بهش گفتین جنده و فاحشه و بزرگیش رو هنوز انکار میکنین: نجاتدهنده در گور خفته است!
@seyedmehdimoosabi2
Forwarded from روشنک آرامش (Roshanak)
تصویرِ پشتِ پنجره نسبیست
زاییدهی نگاه قشنگیست
شاعر! «کدام قله؟! کدام اوج؟!»
قدری بایست، راه قشنگیست!
#مهدیموسوی
زاییدهی نگاه قشنگیست
شاعر! «کدام قله؟! کدام اوج؟!»
قدری بایست، راه قشنگیست!
#مهدیموسوی
امروز برنامهی بامداد برگزار نمیشود
با عرض معذرت از شما
هفتهی دیگر مثل همیشه در خدمت شما هستم
با یک ویژهبرنامهی دیدنی
و شعرخوانیهای زیبای شما
با عرض معذرت از شما
هفتهی دیگر مثل همیشه در خدمت شما هستم
با یک ویژهبرنامهی دیدنی
و شعرخوانیهای زیبای شما
Forwarded from سمعکی روی گوشِ آجرها...
یه روز یه نامه از «آیدین آغداشلو» خوندم که ظاهراً به دوستش نوشته بود. توش گفته بود که از من گله نکن که بیمعرفتی و به یاد ما نیستی. من مثل غزاله بیمعرفت نیستم. من اگه زندهم، به خاطر شماست. من مث آدمیام که رفته سینما و داره فیلم مزخرف و مبتذل و تکراری و تهوعآور زندگی رو میبینه. دلش میخواد بلند شه و از این سینمای لعنتی بزنه بیرون. اما میبینه باید پای یهعالمه آدمو لگد کنه تا برسه سر ردیف. از اونور جلوی دید ردیفای عقبی رو بگیره که دارن با لذت فیلمو نگاه میکنن. کلاً باید یه سینما رو به هم بریزه تا خودش یه کوچولو زودتر بره بیرون. آغداشلو گفته بود من این چند ثانیه چشامو میبندم و تحمل میکنم. چند دقیقه دیگه فیلم تموم میشه و همه با هم میریم بیرون.
#هزار_و_چند_شب 📚
#مهدی_موسوی
#هزار_و_چند_شب 📚
#مهدی_موسوی
تختم به سنگ قبر شبیه است
ربطی به مستطیل ندارد!
چیزی نپرس، گوش کن امشب!
کابوس بد، دلیل ندارد
ظرف غذا کپک زده در من
حمّام را نمیروم از خود
تقویم را بکش به عقبتر
من را بمیر قبل تولّد
گاهی سؤال توی سکوتی
گاهی تشنّج است جوابم
تکراری است روزم و روزم
شب را بقرص تا که بخوابم
یادم نرفته... خنده چه شکلیست؟!
یادم نرفته... سکس چه جوریست؟!
تقدیر من امید به هیچ است
تقدیر من تحمّل دوریست
مردهست از تمامی روحم
حسّ جنون و لذّتِ آنی
من باختم، تو سعی بکن باز!
شاید تو خوبتر بتوانی!
رسوام توی شهر به پوچی
مانند جای بوسه به گردن
دورم برای وسوسهی عشق
دیرم برای تجربه کردن
جز خاطراتِ خوبِ گذشته
به هیچچی نیاز ندارم
محکومم از گناهِ نکرده
من حقّ اعتراض ندارم
من آن کلاغ زشت و سیاهم
که توی ابرهای سفید است
صدها هزار قصّه پریده
امّا به خانهاش نرسیدهست
بغضم سبک نمیشود اصلا
ربطی به حرف و نامه ندارد
باید که در سکوت بمیرم
این بیتها ادامه ندارد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
ربطی به مستطیل ندارد!
چیزی نپرس، گوش کن امشب!
کابوس بد، دلیل ندارد
ظرف غذا کپک زده در من
حمّام را نمیروم از خود
تقویم را بکش به عقبتر
من را بمیر قبل تولّد
گاهی سؤال توی سکوتی
گاهی تشنّج است جوابم
تکراری است روزم و روزم
شب را بقرص تا که بخوابم
یادم نرفته... خنده چه شکلیست؟!
یادم نرفته... سکس چه جوریست؟!
تقدیر من امید به هیچ است
تقدیر من تحمّل دوریست
مردهست از تمامی روحم
حسّ جنون و لذّتِ آنی
من باختم، تو سعی بکن باز!
شاید تو خوبتر بتوانی!
رسوام توی شهر به پوچی
مانند جای بوسه به گردن
دورم برای وسوسهی عشق
دیرم برای تجربه کردن
جز خاطراتِ خوبِ گذشته
به هیچچی نیاز ندارم
محکومم از گناهِ نکرده
من حقّ اعتراض ندارم
من آن کلاغ زشت و سیاهم
که توی ابرهای سفید است
صدها هزار قصّه پریده
امّا به خانهاش نرسیدهست
بغضم سبک نمیشود اصلا
ربطی به حرف و نامه ندارد
باید که در سکوت بمیرم
این بیتها ادامه ندارد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
اتاق من، تهِ دریاچهست
که گریهدارترین آدمِ تمامِ جهانم
تو بیملاحظه و قانون
به شکلِ وحشیِ یک عشقِ لعنتی شادی!
چقدر آزادی!
چقدر من نگرانم
چقدر منتظرم تا که اتفاق بیفتد مرگ
چقدر زیر تگرگ
به ترسِ رفتنِ تو فکر میکنم
شبیه برگ
که در انتظار پاییز است
چقدر من نگرانم
و فکر میکنم این آدمِ ملالانگیز
برای ترک شدن اینجاست
قرار بوده بمانم
و دیگران بروند
شبیه چلچلهای بیبال
که زل زدهست به کوچِ پرندگانِ شاد
که مانده است بمیرد
چقدر من نگرانم
که این سیاه بگیرد تمام مغزم را
کسی که نیستم از پشتِ در جواب دهد
شبیه پنجرهای تا همیشه بسته شوی
و گریه میکنم از اینکه گریه کردنِ یکریزم
تو را عذاب دهد
از اینکه خسته شوی
که من پس از تو چگونه
که من چطور
که من چرا بتوانم؟!
چقدر من نگرانم
و تو چگونه بغل میکنی مرا از یأس
و تو چگونه مرا رقص میدهی در باد
آزاد
رهای از کلمات و بیان احساسات
شبیه یک فریاد
که خالی از معناست
ولی سراسر خشم است و غرق در امّید
ولی رهاست
چقدر من نگرانم
اتاق من، تهِ دریاچهست
کنار نعش صدفها و ماهیِ مرده
کنار یک زنِ افسرده
فرار میکند از اینکه لایق تو نباشد
که زل زدهست به آیینه در دل تردید
سؤال میکند از خود:
اگر بیاید روزی که عاشق تو نباشد؟!...
و گریه میکند آهسته
چقدر من نگرانم
کنار اینهمه خوشبختیِ بدون مکث
کنار درک جنون
کنار مرز شکسته
کنار خندهی تو در عکس
اتاق من، تهِ دریاچهست
مرا بکش بیرون
مرا نجات بده از خودم، به من برسانم
به من که با تو به هر احتمال، مطمئنم!
کنار یک چمدانم
و مثل قاصدکی در باد
تمام عمر قرار است در سفر باشم
میان دست تو
بدون مقصد و آزاد
بدون گریهی طولانی
بدون هیچ پشیمانی
بدون قانون
شبیه چلچلهای مست
تمام عمرم، آواز عاشقانه بخوانم
اتاق من، تهِ دریاچهست
مرا بکش بیرون...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
که گریهدارترین آدمِ تمامِ جهانم
تو بیملاحظه و قانون
به شکلِ وحشیِ یک عشقِ لعنتی شادی!
چقدر آزادی!
چقدر من نگرانم
چقدر منتظرم تا که اتفاق بیفتد مرگ
چقدر زیر تگرگ
به ترسِ رفتنِ تو فکر میکنم
شبیه برگ
که در انتظار پاییز است
چقدر من نگرانم
و فکر میکنم این آدمِ ملالانگیز
برای ترک شدن اینجاست
قرار بوده بمانم
و دیگران بروند
شبیه چلچلهای بیبال
که زل زدهست به کوچِ پرندگانِ شاد
که مانده است بمیرد
چقدر من نگرانم
که این سیاه بگیرد تمام مغزم را
کسی که نیستم از پشتِ در جواب دهد
شبیه پنجرهای تا همیشه بسته شوی
و گریه میکنم از اینکه گریه کردنِ یکریزم
تو را عذاب دهد
از اینکه خسته شوی
که من پس از تو چگونه
که من چطور
که من چرا بتوانم؟!
چقدر من نگرانم
و تو چگونه بغل میکنی مرا از یأس
و تو چگونه مرا رقص میدهی در باد
آزاد
رهای از کلمات و بیان احساسات
شبیه یک فریاد
که خالی از معناست
ولی سراسر خشم است و غرق در امّید
ولی رهاست
چقدر من نگرانم
اتاق من، تهِ دریاچهست
کنار نعش صدفها و ماهیِ مرده
کنار یک زنِ افسرده
فرار میکند از اینکه لایق تو نباشد
که زل زدهست به آیینه در دل تردید
سؤال میکند از خود:
اگر بیاید روزی که عاشق تو نباشد؟!...
و گریه میکند آهسته
چقدر من نگرانم
کنار اینهمه خوشبختیِ بدون مکث
کنار درک جنون
کنار مرز شکسته
کنار خندهی تو در عکس
اتاق من، تهِ دریاچهست
مرا بکش بیرون
مرا نجات بده از خودم، به من برسانم
به من که با تو به هر احتمال، مطمئنم!
کنار یک چمدانم
و مثل قاصدکی در باد
تمام عمر قرار است در سفر باشم
میان دست تو
بدون مقصد و آزاد
بدون گریهی طولانی
بدون هیچ پشیمانی
بدون قانون
شبیه چلچلهای مست
تمام عمرم، آواز عاشقانه بخوانم
اتاق من، تهِ دریاچهست
مرا بکش بیرون...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
توی لحظههایی که تاریک بودم، به تو فکر کردم
در اعماق شب، از سحر میسرودم، به تو فکر کردم
اگه خونه خون شد، سراسر جنون شد
به تو فکر کردم، که طاقت بیارم
اگه مرگو دیدم، به آخر رسیدم
به تو فکر کردم، که طاقت بیارم
به تو فکر کردم...
در گوش پاییز از برگ گفتم که سبزه هنوزم
توو مرداد دستات نشستم که عشقو بسازم، بسوزم
اگه ناامیدم که نوری ندیدم به آخر رسیدم
به تو فکر کردم که زیر شکنجه لبامو بدوزم
تبر خوردم از دوست، گفتم به تو، قبل اینکه بیفتم:
بذار باد پاییز مستی کنه، من هنوزم بهارم
اگه فصل بد بود و دلواپسیها، شب بیکسیها
به این فکر کردم: تو رو دوست دارم، تو رو دوست دارم
اگه خونه خون شد، سراسر جنون شد
به تو فکر کردم، که طاقت بیارم
اگه مرگو دیدم، به آخر رسیدم
به تو فکر کردم، که طاقت بیارم
به تو فکر کردم...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
در اعماق شب، از سحر میسرودم، به تو فکر کردم
اگه خونه خون شد، سراسر جنون شد
به تو فکر کردم، که طاقت بیارم
اگه مرگو دیدم، به آخر رسیدم
به تو فکر کردم، که طاقت بیارم
به تو فکر کردم...
در گوش پاییز از برگ گفتم که سبزه هنوزم
توو مرداد دستات نشستم که عشقو بسازم، بسوزم
اگه ناامیدم که نوری ندیدم به آخر رسیدم
به تو فکر کردم که زیر شکنجه لبامو بدوزم
تبر خوردم از دوست، گفتم به تو، قبل اینکه بیفتم:
بذار باد پاییز مستی کنه، من هنوزم بهارم
اگه فصل بد بود و دلواپسیها، شب بیکسیها
به این فکر کردم: تو رو دوست دارم، تو رو دوست دارم
اگه خونه خون شد، سراسر جنون شد
به تو فکر کردم، که طاقت بیارم
اگه مرگو دیدم، به آخر رسیدم
به تو فکر کردم، که طاقت بیارم
به تو فکر کردم...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Yasin Safatian-be to fekr kardam
Yasin Safatian
به تو فکر کردم
شاعر: دکتر سید مهدی موسوی
آهنگساز و خواننده: یاسین صفاتیان
آلبوم: از پشت ماسک
@yasinsafatian
شاعر: دکتر سید مهدی موسوی
آهنگساز و خواننده: یاسین صفاتیان
آلبوم: از پشت ماسک
@yasinsafatian
غزلی از دههی هفتاد:
این چار برگ خشکشده مال دفتر است؟!
نه! آخرين قمار من و دست آخر است:
۱- من را به چاه درد خود انداخت و گذشت
هر کس که گفت با منِ خسته برادر است!!
۲- گفتید عاشقید و به من... آه! بگذریم...
چون شرح ماجرای شما شرمآور است
۳- گفتيد: «بیکسی بهخدا سرنوشت توست!
تنهاترين پرندهی عالم، کبوتر است»
۴- گفتيد: «زندگی کن و خوش باش و دم نزن»
اين حرفها برای من از مرگ بدتر است!
سرباز برگهای مرا جمع میکند
ما باختیم... نوبت یک مرد دیگر است
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
این چار برگ خشکشده مال دفتر است؟!
نه! آخرين قمار من و دست آخر است:
۱- من را به چاه درد خود انداخت و گذشت
هر کس که گفت با منِ خسته برادر است!!
۲- گفتید عاشقید و به من... آه! بگذریم...
چون شرح ماجرای شما شرمآور است
۳- گفتيد: «بیکسی بهخدا سرنوشت توست!
تنهاترين پرندهی عالم، کبوتر است»
۴- گفتيد: «زندگی کن و خوش باش و دم نزن»
اين حرفها برای من از مرگ بدتر است!
سرباز برگهای مرا جمع میکند
ما باختیم... نوبت یک مرد دیگر است
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Capsized Boat
Maria
اثر “قایــق وارونـــه” به قلم فاطمه ی اختصاری و اهتمام و تلاش تک تک اعضای تیم آرِس برای خلق موسیقی و ویدیو، پیشکش به حضور یکایک شما دوستان.
مرسی که هستید!
.
The art work “Capsized Boat” lyrics by Fatemeh Ekhtasari and the efforts of each member of the Ares Band team to create music and video, is an offering to each and every one of you, friends.
Thank you for being and supporting…
.
———————————————
Music&Arrangement&Mastering: @ares.band
Lyrics: @fateme.ekhtesari
Music Project Management: @hayka.musica
.
Video Casting
Performance: @parnaztings
Script: @sadri.rasool
DOP&Director: @kiasatmidia
Post production: @allex.flh
Trailer design&Cover art: @hamedzareiart
Producer: @sadri.rasool
Production by ARES BAND
www.aresband.com
مرسی که هستید!
.
The art work “Capsized Boat” lyrics by Fatemeh Ekhtasari and the efforts of each member of the Ares Band team to create music and video, is an offering to each and every one of you, friends.
Thank you for being and supporting…
.
———————————————
Music&Arrangement&Mastering: @ares.band
Lyrics: @fateme.ekhtesari
Music Project Management: @hayka.musica
.
Video Casting
Performance: @parnaztings
Script: @sadri.rasool
DOP&Director: @kiasatmidia
Post production: @allex.flh
Trailer design&Cover art: @hamedzareiart
Producer: @sadri.rasool
Production by ARES BAND
www.aresband.com
Forwarded from سید مهدی موسوی
بهعلت تغییر ساعت در آمریکا و اروپا
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
پنجشنبهها یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/
مهدی موسوی
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
پنجشنبهها یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/
مهدی موسوی
اشعار #اقبال_لاهوری و زندگی او
به همراهی شعرخوانی و موسیقی
در برنامهی زندهی #بامداد
با اجرای #مهدی_موسوی
اگر برنامهی این هفته را از دست دادهاید
میتوانید تکرارش را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/RpFaDMM-EXI?si=mksCKsiJjthy_Zm1
به همراهی شعرخوانی و موسیقی
در برنامهی زندهی #بامداد
با اجرای #مهدی_موسوی
اگر برنامهی این هفته را از دست دادهاید
میتوانید تکرارش را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/RpFaDMM-EXI?si=mksCKsiJjthy_Zm1
YouTube
اقبال لاهوری در برنامه زنده بامداد و شعر و موسیقی با اجرای مهدی موسوی Mehdi Moosavi
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
Forwarded from عاطفه اسدی
شیدا میگوید که کوآلاها به خاطر خنک بودن تنهی درختان، آنها را بغل میکنند. میگوید که کوآلاها فقط برگ اکالیپتوس میخورند اما به درخت اقاقیا میچسبند چون تنهی خنکتری دارد و آب کمتری از دست میدهند. همین حقیقتهای علمی که صبح تا شب، بیقاعده از دهان شیدا درمیآید، مرا میترساند. من اگر برگ اکالیپتوس میخوردم، حتما درخت اکالیپتوس را هم بغل میکردم. حتماً هزاران سال قبل، کوآلاهایی بودهاند که درخت اکالیپتوس را بغل میکردهاند اما انتخاب طبیعی بیرحم است و آن موجودات خیانتکاری باقی ماندهاند که به اقاقیاها چسبیدهاند و آب کمتری در روز از دست دادهاند...
📚هزار و چند شب
مهدی موسوی
📚هزار و چند شب
مهدی موسوی
میگه بزن بریم از شب
دوباره بسته ساکش رو
امید ترسناکش رو
ولی تو این اتاق سرد
بهجز یه اسب چوبی نیست
میگه برقص دیوونه!
بذار بخنده این خونه
میگه برقص و میدونه
میون اینهمه تابوت
که جای پایکوبی نیست
دو تا درخت غمگینیم
با یه نگاه افسرده
دو شاخهی گرهخورده
تو جشن ارّهبرقیها
صدای دارکوبی نیست
میگه من و تو خوشبختیم
با سختیا که تو راهه
با زندگی که کوتاهه
تو افقی که ما هستیم
منظرهی غروبی نیست
میگه با اینکه غمگینیم
با اینکه خونه تاریکه
روزای خوب نزدیکه
ولی چشاش پر از اشکه
دروغگوی خوبی نیست!
ورمیدارم از اون خونه
یه دونه اسب چوبی رو
دو چشم غرق خوبی رو
یه ساک غرق امّیدو
یه انتظار خورشیدو
میگم بزن بریم از شب...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
دوباره بسته ساکش رو
امید ترسناکش رو
ولی تو این اتاق سرد
بهجز یه اسب چوبی نیست
میگه برقص دیوونه!
بذار بخنده این خونه
میگه برقص و میدونه
میون اینهمه تابوت
که جای پایکوبی نیست
دو تا درخت غمگینیم
با یه نگاه افسرده
دو شاخهی گرهخورده
تو جشن ارّهبرقیها
صدای دارکوبی نیست
میگه من و تو خوشبختیم
با سختیا که تو راهه
با زندگی که کوتاهه
تو افقی که ما هستیم
منظرهی غروبی نیست
میگه با اینکه غمگینیم
با اینکه خونه تاریکه
روزای خوب نزدیکه
ولی چشاش پر از اشکه
دروغگوی خوبی نیست!
ورمیدارم از اون خونه
یه دونه اسب چوبی رو
دو چشم غرق خوبی رو
یه ساک غرق امّیدو
یه انتظار خورشیدو
میگم بزن بریم از شب...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2