Forwarded from آموزشکده توانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مهتاب قربانی اخیرا در سنای فرانسه سخنرانی کرد و از انقلاب مردم ایران سخن گفت. این سخنرانی به دو زبان فرانسوی و فارسی ایراد شد. بخش فارسی سخنرانیش را در این ویدیو میبینید.
خانم قربانی در این سخنرانی از خواستههای مردم ایران و ایثار و مقاومتشان سخن گفت و از دولتهای اروپایی به خاطر مماشات با جمهوری اسلامی شدیدا انتقاد کرد.
خانم قربانی با یادآوری فعالیتهای تروریستی جمهوری اسلامی گفت که این رژیم پدرخوانده تروریستهای جهان است. او از نمایندگان سنا خواست که سیاستمداران را تحت فشار بگذارند و نگذارند که آنها به خاطر پول حقوق انسانها را نادیده بگذارد.
او گفت دو خواسته از کشورهای اروپایی دارد: اینترنت آزاد برای ایرانیان و قطع روابط دیپلماتیک با رژیم جمهوری اسلامی.
#زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #مهسا_امینی #نه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خانم قربانی در این سخنرانی از خواستههای مردم ایران و ایثار و مقاومتشان سخن گفت و از دولتهای اروپایی به خاطر مماشات با جمهوری اسلامی شدیدا انتقاد کرد.
خانم قربانی با یادآوری فعالیتهای تروریستی جمهوری اسلامی گفت که این رژیم پدرخوانده تروریستهای جهان است. او از نمایندگان سنا خواست که سیاستمداران را تحت فشار بگذارند و نگذارند که آنها به خاطر پول حقوق انسانها را نادیده بگذارد.
او گفت دو خواسته از کشورهای اروپایی دارد: اینترنت آزاد برای ایرانیان و قطع روابط دیپلماتیک با رژیم جمهوری اسلامی.
#زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #مهسا_امینی #نه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from سید مهدی موسوی
ناگهان زنگ میزند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...
مرد هم گریه میکند وقتی سرِ من روی دامنت باشد
بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات
واقعاً عاشق خودش باشی، واقعاً عاشق تنت باشد
روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت
توی دنیای دوستداشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد
دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی
بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!
چمدانی نشسته بر دوشت، زخمهایی به قلب مغلوبت
پرتگاهی به نام آزادی مقصدِ راهآهنت باشد
عشق، مکثیست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر
جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد
خسته از «انقلاب» و «آزادی»، فندکی درمیآوری... شاید
هجده «تیر» بیسرانجامی، توی سیگار «بهمنت» باشد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
مرد هم گریه میکند وقتی سرِ من روی دامنت باشد
بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات
واقعاً عاشق خودش باشی، واقعاً عاشق تنت باشد
روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت
توی دنیای دوستداشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد
دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی
بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!
چمدانی نشسته بر دوشت، زخمهایی به قلب مغلوبت
پرتگاهی به نام آزادی مقصدِ راهآهنت باشد
عشق، مکثیست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر
جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد
خسته از «انقلاب» و «آزادی»، فندکی درمیآوری... شاید
هجده «تیر» بیسرانجامی، توی سیگار «بهمنت» باشد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
اشعار مهستی گنجوی و شعرخوانی زندهی هنرمندان
در برنامهی «بامداد» این هفته
تنها برنامهی ادبی زندهی فارسی در شبکههای داخلی و خارجی
منتظر نظراتتان هستم. با عشق:
https://youtu.be/KqTgwAnlld4
در برنامهی «بامداد» این هفته
تنها برنامهی ادبی زندهی فارسی در شبکههای داخلی و خارجی
منتظر نظراتتان هستم. با عشق:
https://youtu.be/KqTgwAnlld4
YouTube
اشعارمهستی گنجوی و شعرخوانی و موزیک در بامداد ۱۶ تیر با مهدی موسوی
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
خواستم داد شوم... گرچه لبم دوخته است
خودم و جدّم و جدّ پدرم سوخته است
خواستم جیغ شوم، گریهی بیشرط شوم
خواستم از همهی مرحلهها پرت شوم
وسط گریهی من رقص جنوبی کردیم
کامپیوتر شدم و بازیِ خوبی کردیم
کسی از گوشی مشغول، به من میخندید
آخر مرحله شد، غول به من میخندید!
دل به تغییر، به تحقیر، به زندان دادم
وسط تلویزیون باختم و جان دادم!
یک نفر، از وسط کوچه صدا کرد مرا
بازی مسخرهای بود... رها کرد مرا!
با خودم، با همه، با ترس تو مخلوط شدم
شوت بودم! که به بازی بدی شوت شدم!!
خشم و توپیدن من! در پیِ یاری تازه
ترسِ گل دادن تو در وسطِ دروازه
آنچه میرفت و نمیرفت فرو... من بودم!
حافظِ اینهمه اسرارِ مگو، من بودم
«آفرین بر نظرِ لطفِ خطاپوشش» بود
یک نفر، آنطرفِ گوشیِ خاموشش بود
از تحمّل که گذشتم به تحمّل خوردم
دردم این بود که از یارِ خودی گل خوردم!
حرفی از عقلِ بداندیش به یک مست زدند
باختم! آخر بازی، همگی دست زدند
از تو آغاز شدم تا که به پایان برسم
رفتم از کوچه که شاید به خیابان برسم
بوی زن دادم و زن داد به موی فَشِنم!!
راه رفتم که به بیراههی خود، مطمئنم
عینک دودیام از تو متلک میانداخت
بعد هر سکس، مرا عشق به شک میانداخت
خواندم و خواندیام از کفرِ هزاران آیه
بعد بر باد شدم با موتور همسایه
حسّ عصیان زنی که وسط سیبم بود
حسّ سنگینیِ چاقوت که در جیبم بود
زنگ میخوردی و قلبم به صدا دوخته بود
«تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود»
روحت اینجا و تنِ دیگریات میلرزید
اوج لذّت به تنِ بندریات میلرزید
خسته از آنچه که بود و بهخدا هیچ نبود
خسته از منظرهی خستهی تهران در دود
خسته از بودن تو، خستهتر از رفتنِ تو
خسته از «مولوی» و «شوش» به «راهآهنِ» تو
خسته از بازیِ این پنجرهی وابسته
رفتم از شهر تو با سوت قطاری خسته
وسط گریهی آخر... وسطِ «تا به ابد»
تخت بودم به قطاریدنِ تهران-مشهد
شب تکان خورد و به ماتحت، صدا خارج کرد
دستی از دست تو از ریل، مرا خارج کرد
سوختم از شبِ لببازیِ آتش با من
شوخی مسخرهی فاحشههایش با من
کز شدم کنج اتاقم وسطِ کمرویی
«نیچه» خواندم وسطِ خانهی دانشجویی
مرده بودی و کسی در نفسِ من جان داشت
مرده بودی و کسی باز به تو ایمان داشت!
کشتمت! تن زده در ورطهی خون رقصیدم
پشت هر میکروفون از فرط جنون رقصیدم
بال داریم که بر سیخ، کبابش کردند!
شعر خواندیم اگر فحش حسابش کردند!
دکترِ مرده که پای شبِ بیمار بماند
«هر که این کار ندانست در انکار بماند»
فحش دادند و دلم خون شد و عمری خون خورد!
تلخ گفتند و کسی با خودِ تو زیتون خورد
شبِ من وصل شد از گریه به شبهای شما
شب قسم خورد به زیتون و به لبهای شما
شبِ قرص از وسطِ تیغ... شبِ دار زدن...
شبِ تا صبح، کنار تلفن زار زدن
شبِ سنگینی یک خواب، کنار تختم
لمس لبخند تو در طول شب بدبختم
شب دیوار و شب مشت، شب هرجایی
شبِ آغوش کسی در وسط تنهایی
شبِ پرواز شما از قفس خانگیام
شب دیوانگیام در شب دیوانگیام
پاره شد خشتک من روی کتابی دینی
«تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی»
خام بودم که مرا سوختی از بس پختم!
پاره شد پیرهنم... دیدم و دیدی: لختم
فحش دادم به تو از عقل، نه از بدمستی!
مست کردم به فراموشیِ «بارِ هستی»
از گذشته شب تو تا به هنوزم آمد
مست کردم که نفهمم چه به روزم آمد!
وسط آینه دیدی و ندیدم خود را
در شب یخزده سیگار کشیدم خود را
به خودم زنگ زدم توی شبی پاییزی
دود سیگار شدم تا که نبینم چیزی
درد بودیم اگر دردشناسی کردیم
کافه رفتیم! ولی بحث سیاسی کردیم
گریه کردیم به همراهیِ هر زندانی
فحش دادیم به آقای شبِ طولانی
گریه کردیم ولی زیر پتویی ساکت
فحش دادیم به اخبار تو در اینترنت
عشق، آزادیِ تو بود و نبودی پیشم
«من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم؟!»
سرد بود آن شب و چندیست که شبها سردند
ما که کردیم دعا تا که چه با ما کردند!
صبح، خورشید زد و شب که به پایان نرسید
به تو پیغامِ من از داخل زندان نرسید
گریه کردم به امیدی که ندارم در باد
«آه! کز چاه برون آمد و در دام افتاد»
خندهام مثلِ همهچیزم و دنیا الکیست
اوّل و آخرِ این قصّهی پُرغصّه یکیست!
از دروغی که نگفتیم و به ما میشد راست
«کس ندانست که منزلگهِ مقصود کجاست»
خسته از هرچه نبودهست که حتما بوده!
خسته از خستگیِ این شبِ خوابآلوده
مینشینم وسطِ گریهی تهران در دود
مینشینم جلوی عکس زنی خوابآلود
گمشده در وسط اینهمه میدان شلوغ
بغض من میترکد در شب تو با هر بوق
به کسی در وسطِ آینهها سنگ زدن!
به زنی منتظرِ هیچکست زنگ زدن
به زنی با لب خشکیده و چشمی قرمز
به زنی گریهکنان روی کتابِ «حافظ»
به زنی سرد شده در دلِ تابستانت!
به زنی رقصکنان در وسطِ بارانت
به زنی خسته از این آمدن و رفتنها
به زنی بیشتر از بیشتر از تو، تنها!
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
خودم و جدّم و جدّ پدرم سوخته است
خواستم جیغ شوم، گریهی بیشرط شوم
خواستم از همهی مرحلهها پرت شوم
وسط گریهی من رقص جنوبی کردیم
کامپیوتر شدم و بازیِ خوبی کردیم
کسی از گوشی مشغول، به من میخندید
آخر مرحله شد، غول به من میخندید!
دل به تغییر، به تحقیر، به زندان دادم
وسط تلویزیون باختم و جان دادم!
یک نفر، از وسط کوچه صدا کرد مرا
بازی مسخرهای بود... رها کرد مرا!
با خودم، با همه، با ترس تو مخلوط شدم
شوت بودم! که به بازی بدی شوت شدم!!
خشم و توپیدن من! در پیِ یاری تازه
ترسِ گل دادن تو در وسطِ دروازه
آنچه میرفت و نمیرفت فرو... من بودم!
حافظِ اینهمه اسرارِ مگو، من بودم
«آفرین بر نظرِ لطفِ خطاپوشش» بود
یک نفر، آنطرفِ گوشیِ خاموشش بود
از تحمّل که گذشتم به تحمّل خوردم
دردم این بود که از یارِ خودی گل خوردم!
حرفی از عقلِ بداندیش به یک مست زدند
باختم! آخر بازی، همگی دست زدند
از تو آغاز شدم تا که به پایان برسم
رفتم از کوچه که شاید به خیابان برسم
بوی زن دادم و زن داد به موی فَشِنم!!
راه رفتم که به بیراههی خود، مطمئنم
عینک دودیام از تو متلک میانداخت
بعد هر سکس، مرا عشق به شک میانداخت
خواندم و خواندیام از کفرِ هزاران آیه
بعد بر باد شدم با موتور همسایه
حسّ عصیان زنی که وسط سیبم بود
حسّ سنگینیِ چاقوت که در جیبم بود
زنگ میخوردی و قلبم به صدا دوخته بود
«تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود»
روحت اینجا و تنِ دیگریات میلرزید
اوج لذّت به تنِ بندریات میلرزید
خسته از آنچه که بود و بهخدا هیچ نبود
خسته از منظرهی خستهی تهران در دود
خسته از بودن تو، خستهتر از رفتنِ تو
خسته از «مولوی» و «شوش» به «راهآهنِ» تو
خسته از بازیِ این پنجرهی وابسته
رفتم از شهر تو با سوت قطاری خسته
وسط گریهی آخر... وسطِ «تا به ابد»
تخت بودم به قطاریدنِ تهران-مشهد
شب تکان خورد و به ماتحت، صدا خارج کرد
دستی از دست تو از ریل، مرا خارج کرد
سوختم از شبِ لببازیِ آتش با من
شوخی مسخرهی فاحشههایش با من
کز شدم کنج اتاقم وسطِ کمرویی
«نیچه» خواندم وسطِ خانهی دانشجویی
مرده بودی و کسی در نفسِ من جان داشت
مرده بودی و کسی باز به تو ایمان داشت!
کشتمت! تن زده در ورطهی خون رقصیدم
پشت هر میکروفون از فرط جنون رقصیدم
بال داریم که بر سیخ، کبابش کردند!
شعر خواندیم اگر فحش حسابش کردند!
دکترِ مرده که پای شبِ بیمار بماند
«هر که این کار ندانست در انکار بماند»
فحش دادند و دلم خون شد و عمری خون خورد!
تلخ گفتند و کسی با خودِ تو زیتون خورد
شبِ من وصل شد از گریه به شبهای شما
شب قسم خورد به زیتون و به لبهای شما
شبِ قرص از وسطِ تیغ... شبِ دار زدن...
شبِ تا صبح، کنار تلفن زار زدن
شبِ سنگینی یک خواب، کنار تختم
لمس لبخند تو در طول شب بدبختم
شب دیوار و شب مشت، شب هرجایی
شبِ آغوش کسی در وسط تنهایی
شبِ پرواز شما از قفس خانگیام
شب دیوانگیام در شب دیوانگیام
پاره شد خشتک من روی کتابی دینی
«تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی»
خام بودم که مرا سوختی از بس پختم!
پاره شد پیرهنم... دیدم و دیدی: لختم
فحش دادم به تو از عقل، نه از بدمستی!
مست کردم به فراموشیِ «بارِ هستی»
از گذشته شب تو تا به هنوزم آمد
مست کردم که نفهمم چه به روزم آمد!
وسط آینه دیدی و ندیدم خود را
در شب یخزده سیگار کشیدم خود را
به خودم زنگ زدم توی شبی پاییزی
دود سیگار شدم تا که نبینم چیزی
درد بودیم اگر دردشناسی کردیم
کافه رفتیم! ولی بحث سیاسی کردیم
گریه کردیم به همراهیِ هر زندانی
فحش دادیم به آقای شبِ طولانی
گریه کردیم ولی زیر پتویی ساکت
فحش دادیم به اخبار تو در اینترنت
عشق، آزادیِ تو بود و نبودی پیشم
«من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم؟!»
سرد بود آن شب و چندیست که شبها سردند
ما که کردیم دعا تا که چه با ما کردند!
صبح، خورشید زد و شب که به پایان نرسید
به تو پیغامِ من از داخل زندان نرسید
گریه کردم به امیدی که ندارم در باد
«آه! کز چاه برون آمد و در دام افتاد»
خندهام مثلِ همهچیزم و دنیا الکیست
اوّل و آخرِ این قصّهی پُرغصّه یکیست!
از دروغی که نگفتیم و به ما میشد راست
«کس ندانست که منزلگهِ مقصود کجاست»
خسته از هرچه نبودهست که حتما بوده!
خسته از خستگیِ این شبِ خوابآلوده
مینشینم وسطِ گریهی تهران در دود
مینشینم جلوی عکس زنی خوابآلود
گمشده در وسط اینهمه میدان شلوغ
بغض من میترکد در شب تو با هر بوق
به کسی در وسطِ آینهها سنگ زدن!
به زنی منتظرِ هیچکست زنگ زدن
به زنی با لب خشکیده و چشمی قرمز
به زنی گریهکنان روی کتابِ «حافظ»
به زنی سرد شده در دلِ تابستانت!
به زنی رقصکنان در وسطِ بارانت
به زنی خسته از این آمدن و رفتنها
به زنی بیشتر از بیشتر از تو، تنها!
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
تمام تنم گریهست
شبیه خودم خیسم
برای چه بنویسم؟!
برای که بنویسم؟!
که مرگ، طنابش را
گره زده در مویم
سقوطتر از عشقم
دروغ نمیگویم
شب است... و غمگینم
شب است... و در راهم
شب است و پر از شعرم
اگرچه نمیخواهم
که زندگیام جز یک
حیات نباتی نیست
که مطمئنم هر روز
که راه نجاتی نیست
به غیر خودم چیزی
نمانده در آغوشم
که مستم از این پوچی
شراب نمینوشم
عروسکیام ساکت
که در کمدم هستم
رها شده از تشبیه
شبیه خودم هستم
شمردن یک جوجه
در آخر پاییزم
شبیه به تاریخم
همیشه غمانگیزم
به پنجره مشکوکم
به فاجعه نزدیکم
تناقض یک مفهوم:
که روزم و تاریکم!
برای که بنویسم
که خستهام از فریاد
مرا که پر از هیچم
نجات نخواهد داد
نه اینورِ خط چیزی
نه آنورِ خط جاییست
و یک شب تنهاتر
ادامهی تنهاییست
برای که بنویسم؟!
برای چه بنویسم؟!...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
شبیه خودم خیسم
برای چه بنویسم؟!
برای که بنویسم؟!
که مرگ، طنابش را
گره زده در مویم
سقوطتر از عشقم
دروغ نمیگویم
شب است... و غمگینم
شب است... و در راهم
شب است و پر از شعرم
اگرچه نمیخواهم
که زندگیام جز یک
حیات نباتی نیست
که مطمئنم هر روز
که راه نجاتی نیست
به غیر خودم چیزی
نمانده در آغوشم
که مستم از این پوچی
شراب نمینوشم
عروسکیام ساکت
که در کمدم هستم
رها شده از تشبیه
شبیه خودم هستم
شمردن یک جوجه
در آخر پاییزم
شبیه به تاریخم
همیشه غمانگیزم
به پنجره مشکوکم
به فاجعه نزدیکم
تناقض یک مفهوم:
که روزم و تاریکم!
برای که بنویسم
که خستهام از فریاد
مرا که پر از هیچم
نجات نخواهد داد
نه اینورِ خط چیزی
نه آنورِ خط جاییست
و یک شب تنهاتر
ادامهی تنهاییست
برای که بنویسم؟!
برای چه بنویسم؟!...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
ده فیلم پیشنهادی من برای روزهای کرونا رو دنبال کنید در این آدرس:
https://iranwire.com/fa/blogs/1085/38752
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
https://iranwire.com/fa/blogs/1085/38752
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Iranwire
فیلمهای پیشنهادی مهدی موسوی؛ سکانسهای حسی، روایتهای جذاب
نام «مهدی موسوی» با «غزل پست مدرن» در ایران گره خورده است. او یکی از شاعران معاصر ایران است که با استفاده بدیع از کلمات و تغییر سیاق غزل ...
پادکست "نه!" کاری از "دکتر ماندانا زندیان":
https://on.soundcloud.com/HwriAHFZdVfKxRLP8
شعری از من را نیز در این پادکست بشنوید
https://on.soundcloud.com/HwriAHFZdVfKxRLP8
شعری از من را نیز در این پادکست بشنوید
SoundCloud
!نَه
پادکست شمارهٔ هفده: «نه!» ۲۵ تیر ۱۴۰۲/۱۷ ژوئیه ۲۰۲۳.
موسیقی:
زیر تیغ، اثر حسین علیزاده
قطعهٔ «ملکهٔ سبا»، م. لورن؛ نوازندهٔ گیتار و تنظمکننده: حامد پورساعی، نوازندهٔ ویلونسل: کریم قربانی
موسیقی
موسیقی:
زیر تیغ، اثر حسین علیزاده
قطعهٔ «ملکهٔ سبا»، م. لورن؛ نوازندهٔ گیتار و تنظمکننده: حامد پورساعی، نوازندهٔ ویلونسل: کریم قربانی
موسیقی
خبر ترسناک و تلخ است: #سیامک_مسیح_پور ، این شاعر عزیز، دستگیر و زندانی شده است.
سیامک مسیحپور که در زمینهی مهندسی الکترونیک تحصیل کرده، نهتنها شاعر و نویسندهای پیشرو، که ورزشکاری حرفهای در حوزههای پرواز، غواصی و درهنوردی است.
او در سال ۱۳۸۸ نیز به جرم شرکت در اعتراضات، دستگیر و پس از تحمل ۶۷ روز انفرادی، به زندان و شلاق محکوم شده بود. او این محکومیت را در بند ۳۵۰ اوین طی کرده بود، درحالیکه پدرش را نیز مورد آزار قرار داده و بازداشت کرده بودند.
سیامک مسیحپور هماکنون به زندان تهران بزرگ (زندان فشافویه) منتقل شده و در شرایط بسیار بد بهداشتی به سر میبرد، بهطوری که دندان او دچار عفونت شده و وضعیت سلامتیاش به خطر افتاده است.
از خاطر نبریم که #جای_شاعر_زندان_نیست و جای معترض و منتقد هم. جمهوری اسلامیای که از معترضان فرانسوی در خیابان دفاع میکند، اعتراض چند هنرمند و روشنفکر را تاب نمیآورد و هر روز خبر تلخ تازهای از سرکوب و دستگیری و آزار میشنویم.
لطفا صدای سیامک باشید. همانگونه که او وقتی آزاد بود، صدای شما بود 💚
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
سیامک مسیحپور که در زمینهی مهندسی الکترونیک تحصیل کرده، نهتنها شاعر و نویسندهای پیشرو، که ورزشکاری حرفهای در حوزههای پرواز، غواصی و درهنوردی است.
او در سال ۱۳۸۸ نیز به جرم شرکت در اعتراضات، دستگیر و پس از تحمل ۶۷ روز انفرادی، به زندان و شلاق محکوم شده بود. او این محکومیت را در بند ۳۵۰ اوین طی کرده بود، درحالیکه پدرش را نیز مورد آزار قرار داده و بازداشت کرده بودند.
سیامک مسیحپور هماکنون به زندان تهران بزرگ (زندان فشافویه) منتقل شده و در شرایط بسیار بد بهداشتی به سر میبرد، بهطوری که دندان او دچار عفونت شده و وضعیت سلامتیاش به خطر افتاده است.
از خاطر نبریم که #جای_شاعر_زندان_نیست و جای معترض و منتقد هم. جمهوری اسلامیای که از معترضان فرانسوی در خیابان دفاع میکند، اعتراض چند هنرمند و روشنفکر را تاب نمیآورد و هر روز خبر تلخ تازهای از سرکوب و دستگیری و آزار میشنویم.
لطفا صدای سیامک باشید. همانگونه که او وقتی آزاد بود، صدای شما بود 💚
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from فاطمه اختصاری
اگر مثل من نگران درست نوشتن هستید، و برایتان اهمیت دارد که زبان فارسی را با گذشت سالها و نسلها حفظ کنید، میتوانید این دو فایل را دانلود کنید. جاهایی که دربارهی املای کلمات یا قواعد حاکم بر خط فارسی شک دارید، به آنها رجوع کنید و درستترین شکل نوشتاری را انتخاب کنید.
برای یکدست بودن شکل نوشتاری، مرجعی لازم است که قوانینی را وضع کند. قوانینی که در این دو کتابچه آمده است حاصل هماندیشی زبانشناسان مختلف است. شاید من خودم شخصاً از املای بعضی کلمات خوشم نیاید، اما اگر قرار باشد هر کسی، با هر سطح دانشی، سلیقه ی شخصیاش را بر زبان اعمل کند، پس از چندین سال چیزی از زبان فارسی نخواهد ماند و نسل بعدی با ملغمهای از نوشتههایی روبرو میشود که هر کدام ساز خودشان را میزنند و قوانین شخصی خودشان را دارند و تقریباً تفهیم و تفاهم از طریق خط، غیرممکن خواهد شد. شما آیندهای را فرض کنید که برای نوشتن هر کلمه، صدها شکل مختلف وجود داشته باشد و هر کسی بتواند به دلخواه، شکل نوشتن کلمه را انتخاب کند. از نابودی زبان فارسی که بگذریم، زندگی کردن در چنین آیندهای بسیار دشوار خواهد شد. چون زبان و خط، کارایی خودشان را از دست خواهند داد. آیندهای که کودکانش در کتابها با مطمئنّاً در کنار مطمئنّن، مطمعنّن، مطمعنّاً، متمئنّاً، متمئنّن، مطمئنناً، مطمئننن، متمئننن، متمعننن، متمیننن و… روبرو خواهند شد!
اینکه در زبان فارسی چندین شکل نوشتاری برای تلفظ یکسان حروف داریم، مسئلهای نیست که مختص به زبان فارسی باشد. در همهی زبانهایی که من تا حدودی با آنها آشنا هستم، (انگلیسی، نروژی، سوئدی، دانمارکی، عربی، فرانسوی و…) بعضی از صامتها، چندین شکل نوشتاری دارند یا کلمات به شکلی که نوشته میشوند، خوانده نمیشوند (مثلاً در یک کلمه، حروفی نوشته میشوند اما خوانده نمیشوند یا بعضی از کلمات، تلفظی متفاوت از آنچه نوشته میشود دارند.) و تمام مردم، اصول درست نوشتن آن را بدون اعمال سلیقهی شخصیشان رعایت میکنند.
برای مثال در زبان نروژی، دو شکل تلفظ برای صدای «ش» وجود دارد. اما در کلمات مختلف، پنج جور شکل نوشتاری برای آن استفاده میشود. «s, ki, ky, tj, kj»
شاید بگویید این ایراد هر زبانی از جمله زبان فارسی است که یادگیریاش را دشوار میکند. بله! شاید. اما با دلایلی که در بالا ذکر کردم، ما شخصاً در جایگاهی نیستیم که بخواهیم این ایرادات را برطرف کنیم. گاهی اوقات آسیبی که در نتیجهی تغییر زبان پیش میآید، بسیار بیشتر از سود آن است.
مثلاً فرض کنید عدهای تصمیم بگیرند برای صدای «ز»، تنها از شکل نوشتاری «ز» استفاده کنند. در خوانش و درک مفهوم بعضی کلمات مشکل ایجاد خواهد شد، دوگانگی نوشتاری پیش خواهد آمد و درنتیجه میل به خواندن و مطالعه کم خواهد شد، چیزی که نسل بعد در مدارس آموزش میبیند با چیزی که روزانه در شبکههای اجتماعی میخواند متفاوت خواهد بود و درنتیجه سردرگمی وسیعی پیش خواهد آمد. حالا فرض کنید بر اساس قوانین جدید، چنین کاری قانونی شود و در مدارس هم همهی کلمات با شکل نوشتاری جدید آموزش داده شوند، آنوقت حجم عظیمی از کتابهایی که تا به حال منتشر میشدهاند برای نسلهای بعد ناخوانا خواهد بود. و اگر قرار بر چاپ مجدّد همهی کتابهای فارسی، با شکل نوشتاری جدید باشد، هزینهی هنگفتی بر دوش کشور خواهد افتاد. و البته که تا سالها هم امکانپذیر نخواهد بود. بگذریم از اینکه اکثریت جامعه محصّل نیستند و آموزش زبان جدید به هشتاد میلیون نفر ایرانی، کاری بسیار دشوار (اگر نگوییم غیرعملی) است. پس میبینید که ایدهی تغییر خطّ نوشتاری، بهطور کلی اشتباه نیست (کشورهایی مثل ترکیه این تجربه را داشتهاند). امّا نیاز به برنامهریزی طولانیمدّت، امکانات سختافزاری و نرمافزاری، هزینهی هنگفت و… دارد. در انتها این تغییر زبان، فوایدی خواهد داشت و آسیبهایی. و باید کارشناسان زبانشناس، جامعهشناس، روانشناس و… قبل از عملی شدن این پروژه، تمامی زوایای آن را بررسی کنند. برای همین هم هست که تلاشهای فردی برای تغییر زبان، معمولاً نتایج مطلوبی ندارد.
⬆️⬆️⬆️ادامهی مطلب در پست بعدی⬇️⬇️⬇️
@fateme_ekhtesari
برای یکدست بودن شکل نوشتاری، مرجعی لازم است که قوانینی را وضع کند. قوانینی که در این دو کتابچه آمده است حاصل هماندیشی زبانشناسان مختلف است. شاید من خودم شخصاً از املای بعضی کلمات خوشم نیاید، اما اگر قرار باشد هر کسی، با هر سطح دانشی، سلیقه ی شخصیاش را بر زبان اعمل کند، پس از چندین سال چیزی از زبان فارسی نخواهد ماند و نسل بعدی با ملغمهای از نوشتههایی روبرو میشود که هر کدام ساز خودشان را میزنند و قوانین شخصی خودشان را دارند و تقریباً تفهیم و تفاهم از طریق خط، غیرممکن خواهد شد. شما آیندهای را فرض کنید که برای نوشتن هر کلمه، صدها شکل مختلف وجود داشته باشد و هر کسی بتواند به دلخواه، شکل نوشتن کلمه را انتخاب کند. از نابودی زبان فارسی که بگذریم، زندگی کردن در چنین آیندهای بسیار دشوار خواهد شد. چون زبان و خط، کارایی خودشان را از دست خواهند داد. آیندهای که کودکانش در کتابها با مطمئنّاً در کنار مطمئنّن، مطمعنّن، مطمعنّاً، متمئنّاً، متمئنّن، مطمئنناً، مطمئننن، متمئننن، متمعننن، متمیننن و… روبرو خواهند شد!
اینکه در زبان فارسی چندین شکل نوشتاری برای تلفظ یکسان حروف داریم، مسئلهای نیست که مختص به زبان فارسی باشد. در همهی زبانهایی که من تا حدودی با آنها آشنا هستم، (انگلیسی، نروژی، سوئدی، دانمارکی، عربی، فرانسوی و…) بعضی از صامتها، چندین شکل نوشتاری دارند یا کلمات به شکلی که نوشته میشوند، خوانده نمیشوند (مثلاً در یک کلمه، حروفی نوشته میشوند اما خوانده نمیشوند یا بعضی از کلمات، تلفظی متفاوت از آنچه نوشته میشود دارند.) و تمام مردم، اصول درست نوشتن آن را بدون اعمال سلیقهی شخصیشان رعایت میکنند.
برای مثال در زبان نروژی، دو شکل تلفظ برای صدای «ش» وجود دارد. اما در کلمات مختلف، پنج جور شکل نوشتاری برای آن استفاده میشود. «s, ki, ky, tj, kj»
شاید بگویید این ایراد هر زبانی از جمله زبان فارسی است که یادگیریاش را دشوار میکند. بله! شاید. اما با دلایلی که در بالا ذکر کردم، ما شخصاً در جایگاهی نیستیم که بخواهیم این ایرادات را برطرف کنیم. گاهی اوقات آسیبی که در نتیجهی تغییر زبان پیش میآید، بسیار بیشتر از سود آن است.
مثلاً فرض کنید عدهای تصمیم بگیرند برای صدای «ز»، تنها از شکل نوشتاری «ز» استفاده کنند. در خوانش و درک مفهوم بعضی کلمات مشکل ایجاد خواهد شد، دوگانگی نوشتاری پیش خواهد آمد و درنتیجه میل به خواندن و مطالعه کم خواهد شد، چیزی که نسل بعد در مدارس آموزش میبیند با چیزی که روزانه در شبکههای اجتماعی میخواند متفاوت خواهد بود و درنتیجه سردرگمی وسیعی پیش خواهد آمد. حالا فرض کنید بر اساس قوانین جدید، چنین کاری قانونی شود و در مدارس هم همهی کلمات با شکل نوشتاری جدید آموزش داده شوند، آنوقت حجم عظیمی از کتابهایی که تا به حال منتشر میشدهاند برای نسلهای بعد ناخوانا خواهد بود. و اگر قرار بر چاپ مجدّد همهی کتابهای فارسی، با شکل نوشتاری جدید باشد، هزینهی هنگفتی بر دوش کشور خواهد افتاد. و البته که تا سالها هم امکانپذیر نخواهد بود. بگذریم از اینکه اکثریت جامعه محصّل نیستند و آموزش زبان جدید به هشتاد میلیون نفر ایرانی، کاری بسیار دشوار (اگر نگوییم غیرعملی) است. پس میبینید که ایدهی تغییر خطّ نوشتاری، بهطور کلی اشتباه نیست (کشورهایی مثل ترکیه این تجربه را داشتهاند). امّا نیاز به برنامهریزی طولانیمدّت، امکانات سختافزاری و نرمافزاری، هزینهی هنگفت و… دارد. در انتها این تغییر زبان، فوایدی خواهد داشت و آسیبهایی. و باید کارشناسان زبانشناس، جامعهشناس، روانشناس و… قبل از عملی شدن این پروژه، تمامی زوایای آن را بررسی کنند. برای همین هم هست که تلاشهای فردی برای تغییر زبان، معمولاً نتایج مطلوبی ندارد.
⬆️⬆️⬆️ادامهی مطلب در پست بعدی⬇️⬇️⬇️
@fateme_ekhtesari
Forwarded from فاطمه اختصاری
⬇️⬇️⬇️ادامه از پست قبل⬆️⬆️⬆️
همهی این داستانها را گفتم تا متقاعدتان کرده باشم که «درست نویسی» مهم است. تغییر ندادن شخصی زبان فارسی مهم است. حتی در شبکههای اجتماعی که خوانش متون، بسیار سرسری و لحظهای است، رعایت درستنویسی مهم است. زیرا هر کلمهای با املای غلط توسط جمعیت بزرگتری از آدمها دیده میشود و بر ضمیر ناخودآگاه آنها تاثیر میگذارد.
کاری که میشود کرد بسیار ساده است. اوّل اینکه تصمیم بگیریم درست بنویسیم و حسّاسیتمان برای درست نوشتن را افزایش دهیم. دوم اینکه کتاب بخوانیم. هر چقدر چشم با کلمات آشناتر باشد، امکان خطا کمتر میشود. بعضی از دوستانمان که سالهاست در خارج از ایران زندگی میکنند و کتابهای با خط فارسی را کمتر مطالعه میکنند، املای بعضی کلمات را یادشان میرود. همینطور افرادی که فقط مطالعهشان، خواندن شبکههای اجتماعی است، خطای بیشتری دارند. زیرا در پستهای اینستاگرام و تلگرام و... خطاهای نوشتاری بسیار بسیار بیشتر و فاحشتر از کتابهاست. و آخرین کاری که میشود کرد این است که اگر برای نوشتن کلمهای به شک افتادید، سرچ بزنید و از منبعی موثّق، املایش را چک کنید. این دو فایل که برای دانلود گذاشتهام به همراه لینک سایت فرهنگستان زبان و ادب فارسی (http://persianacademy.ir/fa/d1.aspx)، منابع خوبی هستند.
امیدوارم بیتعصّب به حرفهایم فکر کنید.
با مهر
فاطمه اختصاری
@fateme_ekhtesari
همهی این داستانها را گفتم تا متقاعدتان کرده باشم که «درست نویسی» مهم است. تغییر ندادن شخصی زبان فارسی مهم است. حتی در شبکههای اجتماعی که خوانش متون، بسیار سرسری و لحظهای است، رعایت درستنویسی مهم است. زیرا هر کلمهای با املای غلط توسط جمعیت بزرگتری از آدمها دیده میشود و بر ضمیر ناخودآگاه آنها تاثیر میگذارد.
کاری که میشود کرد بسیار ساده است. اوّل اینکه تصمیم بگیریم درست بنویسیم و حسّاسیتمان برای درست نوشتن را افزایش دهیم. دوم اینکه کتاب بخوانیم. هر چقدر چشم با کلمات آشناتر باشد، امکان خطا کمتر میشود. بعضی از دوستانمان که سالهاست در خارج از ایران زندگی میکنند و کتابهای با خط فارسی را کمتر مطالعه میکنند، املای بعضی کلمات را یادشان میرود. همینطور افرادی که فقط مطالعهشان، خواندن شبکههای اجتماعی است، خطای بیشتری دارند. زیرا در پستهای اینستاگرام و تلگرام و... خطاهای نوشتاری بسیار بسیار بیشتر و فاحشتر از کتابهاست. و آخرین کاری که میشود کرد این است که اگر برای نوشتن کلمهای به شک افتادید، سرچ بزنید و از منبعی موثّق، املایش را چک کنید. این دو فایل که برای دانلود گذاشتهام به همراه لینک سایت فرهنگستان زبان و ادب فارسی (http://persianacademy.ir/fa/d1.aspx)، منابع خوبی هستند.
امیدوارم بیتعصّب به حرفهایم فکر کنید.
با مهر
فاطمه اختصاری
@fateme_ekhtesari
Forwarded from آموزشکده توانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نگاهی به سفر به اسرائیل و جلسه ادبی در دانشگاه حیفا
مهدی موسوی، شاعر و نویسنده ایرانی، در اوایل تیرماه ۱۴۰۲ برای رونمایی از ترجمه عبری مجموعهای از اشعار خود به سفر کرد و جلسهای برای نقد و بررسی مجموعه شعر موسوی در دانشگاه حیفا برگزار شد. در این ویدیو ماهمنیر، روزنامهنگار، با حضور مهدی موسوی نگاهی میاندازند به سفر اسرائیل، شعرخوانی و و جلسه ادبی در دانشگاه حیفا. این برنامه زنده اینستاگرامی ۱۷ تیرماه ۱۴۰۲ از صفحه اینستاگرام توانا برگزار شده است.
https://tavaana.org/mousavisrael/
در یوتیوب:
https://youtu.be/rW9zpIpKXig
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/2mzcusqeov0s
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهدی موسوی، شاعر و نویسنده ایرانی، در اوایل تیرماه ۱۴۰۲ برای رونمایی از ترجمه عبری مجموعهای از اشعار خود به سفر کرد و جلسهای برای نقد و بررسی مجموعه شعر موسوی در دانشگاه حیفا برگزار شد. در این ویدیو ماهمنیر، روزنامهنگار، با حضور مهدی موسوی نگاهی میاندازند به سفر اسرائیل، شعرخوانی و و جلسه ادبی در دانشگاه حیفا. این برنامه زنده اینستاگرامی ۱۷ تیرماه ۱۴۰۲ از صفحه اینستاگرام توانا برگزار شده است.
https://tavaana.org/mousavisrael/
در یوتیوب:
https://youtu.be/rW9zpIpKXig
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/2mzcusqeov0s
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from سایه ها
این هفته چی بخونیم؟
اگرچه از دست دادن بزرگان دنیای ادبیات، تلخ و غمناک است اما زیبایی همزمان این اندوه آنجاست که نویسنده حتی پس از مرگ، جایی در میان کلماتش نفس میکشد. به یاد میلان کوندرای بزرگ که در همین روزهای تلخ از دنیا رفت، ستون فرشتههای کاغذی این هفته با معرفی سه اثر از او بهروز است:
• «خنده و فراموشی»، نقد جامعهی پس از بهار پراگ/ اعظم اسعدی
• «بار هستی»، هیچچیز دو بار اتفاق نمیافتد/ محبوبه عموشاهی
• «جهالت»، فلسفیدن غریبگی در سرزمین مادری/ مینا خازنی اسکویی
🔻 شما میتوانید متن کامل این معرفیها را در قسمت Instant view ⚡️ بخوانید: 👇🏻
فرشتههای کاغذی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
اگرچه از دست دادن بزرگان دنیای ادبیات، تلخ و غمناک است اما زیبایی همزمان این اندوه آنجاست که نویسنده حتی پس از مرگ، جایی در میان کلماتش نفس میکشد. به یاد میلان کوندرای بزرگ که در همین روزهای تلخ از دنیا رفت، ستون فرشتههای کاغذی این هفته با معرفی سه اثر از او بهروز است:
• «خنده و فراموشی»، نقد جامعهی پس از بهار پراگ/ اعظم اسعدی
• «بار هستی»، هیچچیز دو بار اتفاق نمیافتد/ محبوبه عموشاهی
• «جهالت»، فلسفیدن غریبگی در سرزمین مادری/ مینا خازنی اسکویی
🔻 شما میتوانید متن کامل این معرفیها را در قسمت Instant view ⚡️ بخوانید: 👇🏻
فرشتههای کاغذی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
Telegraph
این هفته چی بخونیم؟
اگرچه از دست دادن بزرگان دنیای ادبیات، تلخ و غمناک است اما زیبایی همزمان این اندوه آنجاست که نویسنده حتی پس از مرگ، جایی در میان کلماتش نفس میکشد. به یاد میلان کوندرای بزرگ که در همین روزهای تلخ از دنیا رفت، ستون فرشتههای کاغذی این هفته با معرفی سه اثر…
مروری بر اشعار «هاتف اصفهانی»
و موسیقی و شعر
در برنامهی هفتهی گذشتهی «بامداد»
فایل برنامه را در یوتیوب آپلود کردهام
و منتظر نظرات ارزندهی شما هستم:
https://youtu.be/uevcLKfttnM
و موسیقی و شعر
در برنامهی هفتهی گذشتهی «بامداد»
فایل برنامه را در یوتیوب آپلود کردهام
و منتظر نظرات ارزندهی شما هستم:
https://youtu.be/uevcLKfttnM
YouTube
اشعارهاتف اصفهانی و شعرخوانی و موزیک در بامداد ۳۰ تیر با مهدی موسوی
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
Forwarded from سید مهدی موسوی
من مثل یک گرایش جنسی
در انحرافی از کلماتم
بی احتمال! درک جنونم!
بی جنسیت! تجسّمِ ذاتم!
ترکیب بی قراری و صبرم
آتشفشانِ بر سرِ کوهم
بی اعتنا به فاعل و مفعول
سرگرمِ عشقبازیِ روحم
لذّت ببر!... چگونه؟!... مهم نیست!
من که توام! چرا نگذارم؟!
ای آخرین دلیلِ همیشه
من هیچ چیز جز تو ندارم
بی جنسیت سوار به تختم
آمیزه ی تخیّل و دردم
با اینکه هیچ چیز نبودم
با اینکه هیچ کار نکردم
لذّت ببر تمام جهان را
وصلم به دست هات، به موهات
به چشم هات... هات... نفس هات...
ای شکّ بی نیاز به اثبات!
کلّ جهان به جز تو مهم نیست
غیر از تو که تمام جهانی
آغوشتر بگیر شبم را
شاید مرا به من برسانی
شاید که جیغ و داد شوم باز
شاید مُدام اشک بریزم
شاید که ایده آل نباشم!
دیوانه ام! ببخش عزیزم!
این قرص چیست داخل لیوان؟
این تیغ چیست بر مچِ دستم؟
بی جنسیت برای تو بودم
بی جنسیت برای تو هستم
این دوستت ندارم و دارم
چسناله های تلویزیون است!!
این سکس نیست... این هیجان نیست...
این عشق نیست... شرح جنون است!
دلخور نشو از این همه پوچی
من ذات روح های اسیرم
وصل است زندگیم به یک حرف
یعنی بگو: بمیر!... بمیرم!
ارضام کن به برق نگاهت
ارضام کن به گرمی خنده
حل کن شب مرا وسط لب
ای آخرین نجات دهنده!
تنهام مثل گریه پس از سکس
یا روح آدمی متفاوت
از تو ادامه می دهم «ای یار»
«سنگین... صبور...» غمگین... ساکت...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
در انحرافی از کلماتم
بی احتمال! درک جنونم!
بی جنسیت! تجسّمِ ذاتم!
ترکیب بی قراری و صبرم
آتشفشانِ بر سرِ کوهم
بی اعتنا به فاعل و مفعول
سرگرمِ عشقبازیِ روحم
لذّت ببر!... چگونه؟!... مهم نیست!
من که توام! چرا نگذارم؟!
ای آخرین دلیلِ همیشه
من هیچ چیز جز تو ندارم
بی جنسیت سوار به تختم
آمیزه ی تخیّل و دردم
با اینکه هیچ چیز نبودم
با اینکه هیچ کار نکردم
لذّت ببر تمام جهان را
وصلم به دست هات، به موهات
به چشم هات... هات... نفس هات...
ای شکّ بی نیاز به اثبات!
کلّ جهان به جز تو مهم نیست
غیر از تو که تمام جهانی
آغوشتر بگیر شبم را
شاید مرا به من برسانی
شاید که جیغ و داد شوم باز
شاید مُدام اشک بریزم
شاید که ایده آل نباشم!
دیوانه ام! ببخش عزیزم!
این قرص چیست داخل لیوان؟
این تیغ چیست بر مچِ دستم؟
بی جنسیت برای تو بودم
بی جنسیت برای تو هستم
این دوستت ندارم و دارم
چسناله های تلویزیون است!!
این سکس نیست... این هیجان نیست...
این عشق نیست... شرح جنون است!
دلخور نشو از این همه پوچی
من ذات روح های اسیرم
وصل است زندگیم به یک حرف
یعنی بگو: بمیر!... بمیرم!
ارضام کن به برق نگاهت
ارضام کن به گرمی خنده
حل کن شب مرا وسط لب
ای آخرین نجات دهنده!
تنهام مثل گریه پس از سکس
یا روح آدمی متفاوت
از تو ادامه می دهم «ای یار»
«سنگین... صبور...» غمگین... ساکت...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سمعکی روی گوشِ آجرها...
من خودم مریلین مونرو واقعی را به همهی عکسها و فیلمهایش ترجیح میدهم. مریلینی که شعر میگفت و «والت ویتمن» را دوست داشت، لکنت زبان داشت، کتاب زیاد میخرید و کم میخواند، روزی پانزده بار صورتش را میشست، دیالوگهایش یادش میرفت و بایسکشوال بود. اینها تحریککنندهتر است یا بالا رفتن دامنش در «خارش هفت ساله»؟! برای من هوش، واقعی بودن و دیوانگی، سه ضلع مثلث جذابیت هستند.
هزار و چند شب
#مهدی_موسوی
هزار و چند شب
#مهدی_موسوی
Forwarded from آموزشکده توانا
مجموعه گفتوگوهای هفتگی مهدی موسوی، شاعر، با فعالان و کنشگران
هر جمعه در اینستاگرام توانا
میهمان:
فرید بهشتی، کنشگر مدنی
و مسئول صفحه «چشم برای آزادی»
میزبان:
مهدی موسوی، شاعر و نویسنده
@seyedmehdimoosavi2
جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۱ / ۲۸ ژوئیه
۲۱ به وقت تهران
#یاری_مدنی_توانا
#انقلاب_ملی_ایران
@Tavaana_TavaanaTech
هر جمعه در اینستاگرام توانا
میهمان:
فرید بهشتی، کنشگر مدنی
و مسئول صفحه «چشم برای آزادی»
میزبان:
مهدی موسوی، شاعر و نویسنده
@seyedmehdimoosavi2
جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۱ / ۲۸ ژوئیه
۲۱ به وقت تهران
#یاری_مدنی_توانا
#انقلاب_ملی_ایران
@Tavaana_TavaanaTech
کابوف برگزار میکند:
نقد مجموعهی شعر «در ستایش ناامیدی»
با حضور:
مهدی موسوی، شاعر
یامان حکمت تقیآبادی
زاهد مصطفا
جرجیس پارسیبان
زمان: شنبه ۷ مرداد، ساعت ۲۰:۳۰ به وقت کابل/ ۱۹:۳۰ به وقت تهران/ ۱۸ به وقت اروپای مرکزی/ ۱۲ ظهر به وقت واشنگتن.
لینک برنامهی زنده در کلاب👇
https://www.clubhouse.com/invite/3rgKfCdL
یادداشت: میتوانید نسخهی pdf مجموعهی «در ستایش ناامیدی» را از تلگرام کابوف دانلود کنید.👇
https://www.tg-me.com/kaboof/235
نقد مجموعهی شعر «در ستایش ناامیدی»
با حضور:
مهدی موسوی، شاعر
یامان حکمت تقیآبادی
زاهد مصطفا
جرجیس پارسیبان
زمان: شنبه ۷ مرداد، ساعت ۲۰:۳۰ به وقت کابل/ ۱۹:۳۰ به وقت تهران/ ۱۸ به وقت اروپای مرکزی/ ۱۲ ظهر به وقت واشنگتن.
لینک برنامهی زنده در کلاب👇
https://www.clubhouse.com/invite/3rgKfCdL
یادداشت: میتوانید نسخهی pdf مجموعهی «در ستایش ناامیدی» را از تلگرام کابوف دانلود کنید.👇
https://www.tg-me.com/kaboof/235