رادیو ۴۳۹-قسمت نوزدهم-فروغ فرخزاد
Radio439
رادیو ۴۳۹
قسمت نوزدهم: فروغ فرخزاد
به همراه مصاحبه با شاعرین عزیز
فاطمه اختصاری
سید مهدی موسوی
آرش نصرت الهی
احسان افشاری
لینک های دسترسی به این برنامه مثل همیشه در SoundCloud و Youtube و castbox در قسمت Bio کانال
ما را به علاقهمندان شعر و رادیو معرفی کنید.
همچنین در پادکست اپل و گوگل و در برنامه های دیزر و اسپاتیفای نیز قابل شنیدن هست.
رادیو۴۳۹ اولین رادیو اینترنتی شعر
@radio439
@seyedmehdimoosavi2
@ehsan_afshari
@arashnosratollahipoem
@fateme_ekhtesari
قسمت نوزدهم: فروغ فرخزاد
به همراه مصاحبه با شاعرین عزیز
فاطمه اختصاری
سید مهدی موسوی
آرش نصرت الهی
احسان افشاری
لینک های دسترسی به این برنامه مثل همیشه در SoundCloud و Youtube و castbox در قسمت Bio کانال
ما را به علاقهمندان شعر و رادیو معرفی کنید.
همچنین در پادکست اپل و گوگل و در برنامه های دیزر و اسپاتیفای نیز قابل شنیدن هست.
رادیو۴۳۹ اولین رادیو اینترنتی شعر
@radio439
@seyedmehdimoosavi2
@ehsan_afshari
@arashnosratollahipoem
@fateme_ekhtesari
Forwarded from سید مهدی موسوی
Forwarded from سید مهدی موسوی
عشق ما مثل خواب میمونه
خوابی که تا ابد نخوای پا شی
یه نفر که شبیه تو باشه
تو دقیقاً شبیه اون باشی
عشق ما مثل هیچ چیزی نیست
که بگنجه توو جمله و کلمه
عاشقی میکنیم توی جنون
گور بابای حرفهای همه
عشق ما مثل دوغ شیشهایه
با سسِ تند، روی سمبوسه
چند ردّ کبودی رو گردن
مزّهی خون، میون یه بوسه
جیغ دیوونهوار توو اتوبان
مشت کوبیدنِ توی شیشه
تهِ دیوونگی میدونی کجاس؟
عشق ما بعدِ اون شرو(ع) میشه!
عشقی که بین ماست بیماره
اوّلش خون و آخرش خاکه
عشقی که بین ماست چیزیه که
تجربه کردنش خطرناکه
تا میخوام از خودم بگم با تو
اشک توی چشام میشینه
وزنِ این عشقِ غیرمعمولی
واسهی شونههام سنگینه
حرفای قلب من نگفتنیه
زل بزن توو چشام و درکم کن
به تو دیوونهوار معتادم
بدنم درد داره، ترکم کن!
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
خوابی که تا ابد نخوای پا شی
یه نفر که شبیه تو باشه
تو دقیقاً شبیه اون باشی
عشق ما مثل هیچ چیزی نیست
که بگنجه توو جمله و کلمه
عاشقی میکنیم توی جنون
گور بابای حرفهای همه
عشق ما مثل دوغ شیشهایه
با سسِ تند، روی سمبوسه
چند ردّ کبودی رو گردن
مزّهی خون، میون یه بوسه
جیغ دیوونهوار توو اتوبان
مشت کوبیدنِ توی شیشه
تهِ دیوونگی میدونی کجاس؟
عشق ما بعدِ اون شرو(ع) میشه!
عشقی که بین ماست بیماره
اوّلش خون و آخرش خاکه
عشقی که بین ماست چیزیه که
تجربه کردنش خطرناکه
تا میخوام از خودم بگم با تو
اشک توی چشام میشینه
وزنِ این عشقِ غیرمعمولی
واسهی شونههام سنگینه
حرفای قلب من نگفتنیه
زل بزن توو چشام و درکم کن
به تو دیوونهوار معتادم
بدنم درد داره، ترکم کن!
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
سگ بزن روی مستیِ اعصاب
شبِ این جمع را خراب بکن
جبر با احتمالِ صد در صد
روی من واقعا حساب بکن!
گریه کن باز و «داریوش» بخوان
خفه کن رقص و پایکوبی را
تا که «فریاد زیر آب» شویم
طعمِ تهماندههای خوبی را
توی زیباییات شعار بده
موی تب کرده را به باد بریز
عرق کارگر شو قبل از مزد!
اوّلین پیک را زیاد بریز
با همه مثل آفتاب بخواب
اهل عصیانِ توی عصیان باش
شام را در کنار گرگ بخور
خارِ در چشمِ گوسفندان باش
روی من واقعا حساب بکن
حل شو در استکان، «چرا»یت را
مخفیام پشت عینک دودی
جنبشِ سبزِ چشمهایت را
دود سیگار باش و سیگاری
دستها را بمال بر سقفِ...
گیج و دیوانهوار ارضا شو
توی یک ارتباط بیوقفه
سبز شو مثل برگهای لجوج
توی تهرانِ تا ابد دودی
فکر کن من، توام!... تو، من هستی...
درک کن عاشق جنون بودی!
چشم را خیره کن به این گلّه
سگ شو از خشمِ آن دو تا برّاق
با زمین و زمان و مضمونش
حرفت این بود و هست: استفراغ!
قایمم کن تهِ عروسکهات
شهر، آدمبزرگ هم دارد
زوزه سر کن به شوق همراهیم
بیشه جز موش، گرگ هم دارد!
مشتها را بکوب بر دنیا
که کسی ریده توی اعصابت
خندهای باش مثل پیروزی
جلوی چشمهای قصّابت
توی زنجیر هم نمیخواهم
پیشِ آدمفروش گریه کنیم
بغلم کن «شقایق» غمگین
تا که با «داریوش» گریه کنیم
گریه کن مثل انتخاب جنون
گریههایی که از سرِ شادیست
آخرین پیک را زیاد بریز
لذتِ محض، رمز آزادیست...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
شبِ این جمع را خراب بکن
جبر با احتمالِ صد در صد
روی من واقعا حساب بکن!
گریه کن باز و «داریوش» بخوان
خفه کن رقص و پایکوبی را
تا که «فریاد زیر آب» شویم
طعمِ تهماندههای خوبی را
توی زیباییات شعار بده
موی تب کرده را به باد بریز
عرق کارگر شو قبل از مزد!
اوّلین پیک را زیاد بریز
با همه مثل آفتاب بخواب
اهل عصیانِ توی عصیان باش
شام را در کنار گرگ بخور
خارِ در چشمِ گوسفندان باش
روی من واقعا حساب بکن
حل شو در استکان، «چرا»یت را
مخفیام پشت عینک دودی
جنبشِ سبزِ چشمهایت را
دود سیگار باش و سیگاری
دستها را بمال بر سقفِ...
گیج و دیوانهوار ارضا شو
توی یک ارتباط بیوقفه
سبز شو مثل برگهای لجوج
توی تهرانِ تا ابد دودی
فکر کن من، توام!... تو، من هستی...
درک کن عاشق جنون بودی!
چشم را خیره کن به این گلّه
سگ شو از خشمِ آن دو تا برّاق
با زمین و زمان و مضمونش
حرفت این بود و هست: استفراغ!
قایمم کن تهِ عروسکهات
شهر، آدمبزرگ هم دارد
زوزه سر کن به شوق همراهیم
بیشه جز موش، گرگ هم دارد!
مشتها را بکوب بر دنیا
که کسی ریده توی اعصابت
خندهای باش مثل پیروزی
جلوی چشمهای قصّابت
توی زنجیر هم نمیخواهم
پیشِ آدمفروش گریه کنیم
بغلم کن «شقایق» غمگین
تا که با «داریوش» گریه کنیم
گریه کن مثل انتخاب جنون
گریههایی که از سرِ شادیست
آخرین پیک را زیاد بریز
لذتِ محض، رمز آزادیست...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
خون میجهد از گردنت با عشق و بیرحمی
در من دراکولای غمگینیست… میفهمی؟!
.
خون میخورم از آن کبودیها که دیگر نیست
در میروم این خانه را… هرچند که در نیست!
عکس کسی افتادهام در حوض نقاشی
محبوب من! گه میخوری مال کسی باشی
گه میخوری با او بخندی توی مهمانی
میخواهمت بدجور و تو بدجور میدانی
هذیان گرفته بالشم بس که تبم بالاست
این زوزههای آخرین نسلِ دراکولاست
از بین خواهد رفت امّا نه به زودیها!
از گردن و آیندهات جای کبودیها
حل میشوم در استکان قرصها، در سم
محبوب من! خیلی از این کابوس میترسم!
زل میزنم با گریه در لیوان آبی که…
حل میشوم توی سؤال بیجوابی که…
.
میترسم از این آسمان که تار خواهد شد
از پنجره که عاقبت دیوار خواهد شد
از دستهای تو به دُور گردن این مرد
که آخر قصّه طنابِ دار خواهد شد!
از خون تو پاشیده بر آیندهای نزدیک
از عشق ما که سوژهی اخبار خواهد شد!
میچسبمت مثل لب سیگار در مستی
ثابت بکن: هستم که من ثابت کنم: هستی
سرگیجه دارم مثل کابوس زمین خوردن
روزی هزاران بار مردن! واقعا مردن!!
.
بعد از تو الکل خورد من را… مست خوابیدم…
بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم!
بعد از تو لای زخمهایم استخوان کردم
با هر که میشد هر چه میشد امتحان کردم!
خاموش کردم توی لیوانت خدایم را
شبها بغل کردم به تو همجنسهایم را
رنگینکمان کوچکی بر روی انگشتم
در اوّلین بوسه، خودم را و تو را کشتم
هی گریه میکردم به آن مردی که زن بودم
شبها دراکولای غمگینی که من بودم!
و عشق، یک بیماریِ بدخیمِ روحی بود
تنهاییام محکوم به سکس گروهی بود
سیگار با مشروب با طعم هماغوشی
یعنی فراموشی… فراموشی… فراموشی…
.
تنهاییِ در جمع، در تنهای تنهایی
با گریه و صابون و خون و تو، خودارضایی
دلخسته از گنجشکها و حوض نقاشی
رنگ سفیدت را به روی بوم میپاشی!
لیوان بعدی: قرصهای حل شده در سم
باور بکن از هیچ چی دیگر نمیترسم
پشتِ سیاهیهای دنیامان سیاهی بود
معشوقهام بودی و هستی و… نخواهی بود
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
در من دراکولای غمگینیست… میفهمی؟!
.
خون میخورم از آن کبودیها که دیگر نیست
در میروم این خانه را… هرچند که در نیست!
عکس کسی افتادهام در حوض نقاشی
محبوب من! گه میخوری مال کسی باشی
گه میخوری با او بخندی توی مهمانی
میخواهمت بدجور و تو بدجور میدانی
هذیان گرفته بالشم بس که تبم بالاست
این زوزههای آخرین نسلِ دراکولاست
از بین خواهد رفت امّا نه به زودیها!
از گردن و آیندهات جای کبودیها
حل میشوم در استکان قرصها، در سم
محبوب من! خیلی از این کابوس میترسم!
زل میزنم با گریه در لیوان آبی که…
حل میشوم توی سؤال بیجوابی که…
.
میترسم از این آسمان که تار خواهد شد
از پنجره که عاقبت دیوار خواهد شد
از دستهای تو به دُور گردن این مرد
که آخر قصّه طنابِ دار خواهد شد!
از خون تو پاشیده بر آیندهای نزدیک
از عشق ما که سوژهی اخبار خواهد شد!
میچسبمت مثل لب سیگار در مستی
ثابت بکن: هستم که من ثابت کنم: هستی
سرگیجه دارم مثل کابوس زمین خوردن
روزی هزاران بار مردن! واقعا مردن!!
.
بعد از تو الکل خورد من را… مست خوابیدم…
بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم!
بعد از تو لای زخمهایم استخوان کردم
با هر که میشد هر چه میشد امتحان کردم!
خاموش کردم توی لیوانت خدایم را
شبها بغل کردم به تو همجنسهایم را
رنگینکمان کوچکی بر روی انگشتم
در اوّلین بوسه، خودم را و تو را کشتم
هی گریه میکردم به آن مردی که زن بودم
شبها دراکولای غمگینی که من بودم!
و عشق، یک بیماریِ بدخیمِ روحی بود
تنهاییام محکوم به سکس گروهی بود
سیگار با مشروب با طعم هماغوشی
یعنی فراموشی… فراموشی… فراموشی…
.
تنهاییِ در جمع، در تنهای تنهایی
با گریه و صابون و خون و تو، خودارضایی
دلخسته از گنجشکها و حوض نقاشی
رنگ سفیدت را به روی بوم میپاشی!
لیوان بعدی: قرصهای حل شده در سم
باور بکن از هیچ چی دیگر نمیترسم
پشتِ سیاهیهای دنیامان سیاهی بود
معشوقهام بودی و هستی و… نخواهی بود
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Baghalam Kon (Embrace Me)
Hamed Moghaddam
"بغلم کن"، نسخهٔ صوتی (ام پی تری)
خواننده و آهنگساز: حامد مقدم
ترانه: سید مهدی موسوی
تنظیم: نیما نورمحمدی
میکس و مسترینگ: طاهر علیرمضانی
خواننده و آهنگساز: حامد مقدم
ترانه: سید مهدی موسوی
تنظیم: نیما نورمحمدی
میکس و مسترینگ: طاهر علیرمضانی
Forwarded from Hamed.Moghaddam حامد مقدم 🎤
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"بغلم کن"، نسخهٔ تصویری (ام پی تری)
خواننده و آهنگساز: حامد مقدم
ترانه: سید مهدی موسوی
تنظیم: نیما نورمحمدی
میکس و مسترینگ: طاهر علیرمضانی
خواننده و آهنگساز: حامد مقدم
ترانه: سید مهدی موسوی
تنظیم: نیما نورمحمدی
میکس و مسترینگ: طاهر علیرمضانی
بغلم کن تو این شبِ برفی
خسته از انتظار، گریه نکن
بوسههات داغِ ظهرِ مرداده!
مث ابر بهار گریه نکن
بغلم کن تو این شب برفی
خستگیتو بذار تو دستم
به تنم تکیه کن که حس بکنم
مث یه کوه، پشت تو هستم
خستهای و دلت سفر میخواد
میخونی تو چشاش: موافقته!
مرد تو هیچجور کامل نیست
امّا دیوونهوار عاشقته
معنی گریههاتو میفهمه
همهی رازهاتو میدونه
میتونه اون چشای غمگینو
توی هر حالتی بخندونه
■
.
بغلم کن تو این شب برفی
موهاتو باز کن، به باد بره!
ما دو دیوونهی همیشگی و
جادّه مثل همیشه منتظره
بغلم کن تو این شب برفی
که خودش رو به شیشه میکوبه
بذار این جادّه تا همیشه بره
با تو هر جای این جهان خوبه
خستهای و دلت سفر میخواد
میخونی تو چشاش: موافقته!
مرد تو هیچجور کامل نیست
امّا دیوونهوار عاشقته
معنی گریههاتو میفهمه
همهی رازهاتو میدونه
میتونه اون چشای غمگینو
توی هر حالتی بخندونه
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
خسته از انتظار، گریه نکن
بوسههات داغِ ظهرِ مرداده!
مث ابر بهار گریه نکن
بغلم کن تو این شب برفی
خستگیتو بذار تو دستم
به تنم تکیه کن که حس بکنم
مث یه کوه، پشت تو هستم
خستهای و دلت سفر میخواد
میخونی تو چشاش: موافقته!
مرد تو هیچجور کامل نیست
امّا دیوونهوار عاشقته
معنی گریههاتو میفهمه
همهی رازهاتو میدونه
میتونه اون چشای غمگینو
توی هر حالتی بخندونه
■
.
بغلم کن تو این شب برفی
موهاتو باز کن، به باد بره!
ما دو دیوونهی همیشگی و
جادّه مثل همیشه منتظره
بغلم کن تو این شب برفی
که خودش رو به شیشه میکوبه
بذار این جادّه تا همیشه بره
با تو هر جای این جهان خوبه
خستهای و دلت سفر میخواد
میخونی تو چشاش: موافقته!
مرد تو هیچجور کامل نیست
امّا دیوونهوار عاشقته
معنی گریههاتو میفهمه
همهی رازهاتو میدونه
میتونه اون چشای غمگینو
توی هر حالتی بخندونه
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
ترانهای از مجموعهی "با موشها":
.
میشه خوابید تا ابد، بی درد!
وسطِ ساعتای دیواری
میشه یه روسری سبزو فروخت
توو یه آهنگ کوچه بازاری
میشه کافکا رو خوند با عجله
میشه بحثو به سمت مرگ کشید
میشه با یه کلاه کج، چپ شد!
توی ویلا، سیگار برگ کشید!
میشه خوابیده باشی با مریم
یه ترانه بسازی از سارا!
با فوتوشاپ توی شهرک غرب
عکس بندازی با چگوارا!!
.
میشه یادت بره غم مردم
میشه دل خوش کنی به این بازی
قبلِ مرگِ هر آدمِ معروف
بری باهاش عکس بندازی
توی اخبار، اسمتو ببرن
یکهو گریهت بگیره از شادی!
میشه با پول بیت و تلویزیون
یه موزیک ساخت واسه آزادی!!
.
میشه بازی کنیم با کلمه
میشه دردو اسیرِ فلسفه کرد
میشه با دستمالِ گردنِ تو
نعرهی نسل بعد رو خفه کرد
میشه رؤیای یه جوونو فروخت
بعد با پول اون مواد کشید
وقتی مردم توو کوچه میمیرن
توی حمّوم رفت و داااد کشید!
میشه یه نسل سبزو بفروشی
خون ما رو سسِ کچاپ کنی!
میشه از گریه کردنِ تهران
توو اروپا کتاب چاپ کنی
میشه خیلی چیزا رو گفت و نگفت
میشه یک عمر، پردهپوشی کرد
جنده بودن شرف داره وقتی
میشه با شعر، خودفروشی کرد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
.
میشه خوابید تا ابد، بی درد!
وسطِ ساعتای دیواری
میشه یه روسری سبزو فروخت
توو یه آهنگ کوچه بازاری
میشه کافکا رو خوند با عجله
میشه بحثو به سمت مرگ کشید
میشه با یه کلاه کج، چپ شد!
توی ویلا، سیگار برگ کشید!
میشه خوابیده باشی با مریم
یه ترانه بسازی از سارا!
با فوتوشاپ توی شهرک غرب
عکس بندازی با چگوارا!!
.
میشه یادت بره غم مردم
میشه دل خوش کنی به این بازی
قبلِ مرگِ هر آدمِ معروف
بری باهاش عکس بندازی
توی اخبار، اسمتو ببرن
یکهو گریهت بگیره از شادی!
میشه با پول بیت و تلویزیون
یه موزیک ساخت واسه آزادی!!
.
میشه بازی کنیم با کلمه
میشه دردو اسیرِ فلسفه کرد
میشه با دستمالِ گردنِ تو
نعرهی نسل بعد رو خفه کرد
میشه رؤیای یه جوونو فروخت
بعد با پول اون مواد کشید
وقتی مردم توو کوچه میمیرن
توی حمّوم رفت و داااد کشید!
میشه یه نسل سبزو بفروشی
خون ما رو سسِ کچاپ کنی!
میشه از گریه کردنِ تهران
توو اروپا کتاب چاپ کنی
میشه خیلی چیزا رو گفت و نگفت
میشه یک عمر، پردهپوشی کرد
جنده بودن شرف داره وقتی
میشه با شعر، خودفروشی کرد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
پاهایم
از تخت درازتر شدهاند
دستهایم
حتی به لامپ میرسند
صدای موسیقیام
از تمام دیوارهای آجری رد میشود
زل میزنم
به عکس سرخپوستها در کامپیوتر
و با تو قهوه مینوشم
مثل کریستف کلمبی
که اتاقش را
از سرزمینهای ناشناخته بیشتر دوست دارد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
از تخت درازتر شدهاند
دستهایم
حتی به لامپ میرسند
صدای موسیقیام
از تمام دیوارهای آجری رد میشود
زل میزنم
به عکس سرخپوستها در کامپیوتر
و با تو قهوه مینوشم
مثل کریستف کلمبی
که اتاقش را
از سرزمینهای ناشناخته بیشتر دوست دارد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
قایم بکن در دفتر خیسم «فروغت» را
بگذار رویِ میز من، فیش حقوقت را!
حرفی بزن از عشق، مثلِ «فیلمهندی»ها!
که دوست دارم راستی! حتّی دروغت را
دست مرا ول کن میان «فصل سردی» که...
تا گم شوم شبها خیابان شلوغت را
میمیرم از فرط تو و هرگز نمیمیرم!
تا بشنوم بعد از تصادف، جیغ بوقت را
دلخسته از مرزِ عمومیها، خصوصیها
ماشین گیجم بوق زد توی عروسیها
این بوقها آواز یک گنجشک ترسو بود
که عاشق او بود، روزی عاشق او بود
در جیبهای خود فشردم دست سردش را
هرچند روی دستهایم ردّ چاقو بود!
سرد است و دستان همه در جیبها مشتند
«قیصر!» کجایی که برادرهات را کشتند؟!
.
در من «چراغی» بود با رؤیای غولی که...
که گم شده انگار توی کیف پولی که...
.
از عشق دارم درد و از چشمان او غم را
قایم شدم در پشت «تو» فیش حقوقم را
چیزیست در من گم شده، چیزی! نمیدانم
که رد شده آهسته از عرضِ خیابانم
چیزی که زیرِ هر پتو در حال هقهق بود
چیزی که در «حلّاج»، رویِ دار، عاشق بود!
بگذار پشتِ در، «دل» و «عرفانِ» شرقت را
پرداخت کن در بانک، قبضِ آب و برقت را!
دلخستهام از اینهمه دیوارِ بی در که...
«ای مهربان! یک پنجره با خود بیاور که» ↓
.
دنیا تو را برد و به نفرتهاش عاشق کرد
این غول تنها گوشهی قصر خودش دق کرد
غولی که آخر توی فصلی سرد خواهد مرد
یا از تو یا از شدّت سردرد خواهد مرد
.
«مسعودخان کیمیایی» خوب میداند:
که آخرِ قصّه همیشه مَرد خواهد مُرد!
■
.
دلخستهام از شهر نامردی و رندیها
پایان خوبم باش! مثلِ «فیلمهندی»ها...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
بگذار رویِ میز من، فیش حقوقت را!
حرفی بزن از عشق، مثلِ «فیلمهندی»ها!
که دوست دارم راستی! حتّی دروغت را
دست مرا ول کن میان «فصل سردی» که...
تا گم شوم شبها خیابان شلوغت را
میمیرم از فرط تو و هرگز نمیمیرم!
تا بشنوم بعد از تصادف، جیغ بوقت را
دلخسته از مرزِ عمومیها، خصوصیها
ماشین گیجم بوق زد توی عروسیها
این بوقها آواز یک گنجشک ترسو بود
که عاشق او بود، روزی عاشق او بود
در جیبهای خود فشردم دست سردش را
هرچند روی دستهایم ردّ چاقو بود!
سرد است و دستان همه در جیبها مشتند
«قیصر!» کجایی که برادرهات را کشتند؟!
.
در من «چراغی» بود با رؤیای غولی که...
که گم شده انگار توی کیف پولی که...
.
از عشق دارم درد و از چشمان او غم را
قایم شدم در پشت «تو» فیش حقوقم را
چیزیست در من گم شده، چیزی! نمیدانم
که رد شده آهسته از عرضِ خیابانم
چیزی که زیرِ هر پتو در حال هقهق بود
چیزی که در «حلّاج»، رویِ دار، عاشق بود!
بگذار پشتِ در، «دل» و «عرفانِ» شرقت را
پرداخت کن در بانک، قبضِ آب و برقت را!
دلخستهام از اینهمه دیوارِ بی در که...
«ای مهربان! یک پنجره با خود بیاور که» ↓
.
دنیا تو را برد و به نفرتهاش عاشق کرد
این غول تنها گوشهی قصر خودش دق کرد
غولی که آخر توی فصلی سرد خواهد مرد
یا از تو یا از شدّت سردرد خواهد مرد
.
«مسعودخان کیمیایی» خوب میداند:
که آخرِ قصّه همیشه مَرد خواهد مُرد!
■
.
دلخستهام از شهر نامردی و رندیها
پایان خوبم باش! مثلِ «فیلمهندی»ها...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
ویدئوموزیک "خاطرات آشفته" را
با ترانهای از من
در یوتیوب شرکت ترانه:
https://m.youtube.com/watch?v=zWZ8q5TZC5w&feature=youtu.be
یا در یوتیوب گروه آرس ببینید:
https://m.youtube.com/channel/UCqJXjWYYP9VsYgjjZPzLr8A
با عشق
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
با ترانهای از من
در یوتیوب شرکت ترانه:
https://m.youtube.com/watch?v=zWZ8q5TZC5w&feature=youtu.be
یا در یوتیوب گروه آرس ببینید:
https://m.youtube.com/channel/UCqJXjWYYP9VsYgjjZPzLr8A
با عشق
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Disturbed Memories (Khaterate Ashofteh)
Ares Band
"خاطرات آشفته" (صوتی)
حتی قبل از تبعیدم از ایران، نه در نمایشگاه کتاب جایی داشتم نه در روزنامهها و نه در تلویزیون. اهل سیاست نبودم اما در خاورمیانه، اندیشیدن و هنر، سیاسی است و کافی است بخواهی هنر مستقل را دنبال کنی تا یک روز با اسلحه بریزند داخل خانهات و زندگیات به جهنم تبدیل شود، تا یک روز بیدار بشوی و ببینی کیلومترها دور از وطنت هستی، تنها به جرم اینکه میخواستی شعر و داستان بنویسی و معلمی بودی که ۲۰ سال در کارگاههای رایگانت بدون هیچ حاشیه هنرمند تربیت کردی
این روزها برایم مهم نیست که حتی وقتی کسی بیتی از من تضمین میکند، اسمم در پانوشت کتابها سانسور شود و وزارت ارشاد حتی از اسم یک شاعر مریض تنهای در غربت میترسد
تعجب من از رسانههای اینسوی آب است! اینها که ادعای آزادی و مستقل بودنشان فلان خر را پاره کرده است اما درعمل فرق چندانی با روزنامه کیهان ندارند
جالب است که از کتاب و نمایشگاه و موزیک هنرمند درجه چهار با افتخار خبر میدهند و به برنامههایشان دعوتشان میکنند اما مهدی موسوی که دارد مستقل و بیحاشیه کار میکند در هیچ شبکهای نه حضور مییابد و نه از آثارش یادی میشود
برایم جالب است که حتی در حوزههایی مثل ادبیات، هنر، فمینیسم، سانسور و... که هم من به خاطرشان تاوان دادهام و هم تخصص من است، ترجیح میدهند کسانی را دعوت کنند که روابط بهتری با شبکه دارند نه اینکه مستقل و بیحاشیه روزی ۱۸ ساعت در حال مطالعه و کار هنری هستند
همان اوایل که به اروپا آمده بودم، خیلی از گروهها آمدند تا مرا ببرند به قول خودشان داخل تیمشان! نرفتم و سعی کردم قاطی هیچ حاشیه و پیشوند و پسوندی نشوم. نه هرگز با کسی دعوا کردهام (جز جاسوسان ثابتشدهی نظام مثل یغما گلرویی) و نه هرگز حاشیهای داشتهام و نه هرگز به کسی باج دادهام. در سیاست فقط برایم مهم "آزادی ایران و رفاه و آسایش مردم" بوده است و در ادبیات فقط برایم مهم "خلق آثاری بهتر و موفقتر" بوده است. اما اینها در دنیای کثیف امروز که روابط و دوستیها را به حقیقت ترجیح میدهند، جایی ندارد
اینها را ننوشتم که از کسی گله کنم. از من بزرگترها در غربت به چنین سرنوشتی دچار بودهاند و در تنهایی مردهاند. فقط خواستم اگر روزی نبودم و همین رسانههای داخلی و خارجی خواستند با جنازهام خبر تولید کنند و از من اسطوره بسازند، بدانید که بخشی از غم بیانتهایم را همین آدمها رقم زدهاند. همینها که اعتقاد دارند هنرمند خوب یا وابسته است یا مرده. و وای به حال امثال من که نه حاضریم به جایی وابسته باشیم و نه هنوز مرگ به سراغمان آمده تا از این سیاهی مطلق، رها شویم.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
این روزها برایم مهم نیست که حتی وقتی کسی بیتی از من تضمین میکند، اسمم در پانوشت کتابها سانسور شود و وزارت ارشاد حتی از اسم یک شاعر مریض تنهای در غربت میترسد
تعجب من از رسانههای اینسوی آب است! اینها که ادعای آزادی و مستقل بودنشان فلان خر را پاره کرده است اما درعمل فرق چندانی با روزنامه کیهان ندارند
جالب است که از کتاب و نمایشگاه و موزیک هنرمند درجه چهار با افتخار خبر میدهند و به برنامههایشان دعوتشان میکنند اما مهدی موسوی که دارد مستقل و بیحاشیه کار میکند در هیچ شبکهای نه حضور مییابد و نه از آثارش یادی میشود
برایم جالب است که حتی در حوزههایی مثل ادبیات، هنر، فمینیسم، سانسور و... که هم من به خاطرشان تاوان دادهام و هم تخصص من است، ترجیح میدهند کسانی را دعوت کنند که روابط بهتری با شبکه دارند نه اینکه مستقل و بیحاشیه روزی ۱۸ ساعت در حال مطالعه و کار هنری هستند
همان اوایل که به اروپا آمده بودم، خیلی از گروهها آمدند تا مرا ببرند به قول خودشان داخل تیمشان! نرفتم و سعی کردم قاطی هیچ حاشیه و پیشوند و پسوندی نشوم. نه هرگز با کسی دعوا کردهام (جز جاسوسان ثابتشدهی نظام مثل یغما گلرویی) و نه هرگز حاشیهای داشتهام و نه هرگز به کسی باج دادهام. در سیاست فقط برایم مهم "آزادی ایران و رفاه و آسایش مردم" بوده است و در ادبیات فقط برایم مهم "خلق آثاری بهتر و موفقتر" بوده است. اما اینها در دنیای کثیف امروز که روابط و دوستیها را به حقیقت ترجیح میدهند، جایی ندارد
اینها را ننوشتم که از کسی گله کنم. از من بزرگترها در غربت به چنین سرنوشتی دچار بودهاند و در تنهایی مردهاند. فقط خواستم اگر روزی نبودم و همین رسانههای داخلی و خارجی خواستند با جنازهام خبر تولید کنند و از من اسطوره بسازند، بدانید که بخشی از غم بیانتهایم را همین آدمها رقم زدهاند. همینها که اعتقاد دارند هنرمند خوب یا وابسته است یا مرده. و وای به حال امثال من که نه حاضریم به جایی وابسته باشیم و نه هنوز مرگ به سراغمان آمده تا از این سیاهی مطلق، رها شویم.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
به بهانهی روز جهانی زن
دکلمهی شعر «دوباره حاملهام» را در کانال یوتیوبم ببینید:
https://youtu.be/dlxx8SK6Of4
با عشق
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
دکلمهی شعر «دوباره حاملهام» را در کانال یوتیوبم ببینید:
https://youtu.be/dlxx8SK6Of4
با عشق
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
غزلی قدیمی به بهانهی امروز:
.
داخل اشک، داخل خانه، داخل ضبط، داخل ماشین
نگرانم برای تنهاییت... و سرم درد میکند که... همین!
مرجعِ امّتِ مقوّایی، یاعلیگوی وقتِ نازایی!
شعر و سیگار و بغض و تنهایی، صبح تا عصر توی زیرزمین
زن به عنوان جنس یا کالا؟ دورهی شاه یا همین حالا؟!
شاش را میکنند از بالا، فکر را میکنند از پایین!
ما و کابوس آخرین شادی، قهرمانانِ ظاهرا بادی!
ما و فکر سه قطره آزادی! شهر، فکر گرانی بنزین
طعم باتومهای هشتم مارس، عوعوی سگ به جای کردنِ پارس!
جاکشی خبرگزاری فارس، تودهی انقلابیِ رنگین!
کاش همگریهی شبت باشم، مثل آواز بر لبت باشم
تا همیشه مراقبت باشم، با تو هستم ستارهی غمگین!
خندهی گاو توی آخورم و... از جنون و گلایهها پُرم و...
گریهام را بهزور میخورم و در تنم درد میکند مرفین
مثل یک شمع رو به خاموشی، مثل گریه پس از هماغوشی
میخورم تا خودِ فراموشی، نوش! با یاد بچّههای اِوین...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
.
داخل اشک، داخل خانه، داخل ضبط، داخل ماشین
نگرانم برای تنهاییت... و سرم درد میکند که... همین!
مرجعِ امّتِ مقوّایی، یاعلیگوی وقتِ نازایی!
شعر و سیگار و بغض و تنهایی، صبح تا عصر توی زیرزمین
زن به عنوان جنس یا کالا؟ دورهی شاه یا همین حالا؟!
شاش را میکنند از بالا، فکر را میکنند از پایین!
ما و کابوس آخرین شادی، قهرمانانِ ظاهرا بادی!
ما و فکر سه قطره آزادی! شهر، فکر گرانی بنزین
طعم باتومهای هشتم مارس، عوعوی سگ به جای کردنِ پارس!
جاکشی خبرگزاری فارس، تودهی انقلابیِ رنگین!
کاش همگریهی شبت باشم، مثل آواز بر لبت باشم
تا همیشه مراقبت باشم، با تو هستم ستارهی غمگین!
خندهی گاو توی آخورم و... از جنون و گلایهها پُرم و...
گریهام را بهزور میخورم و در تنم درد میکند مرفین
مثل یک شمع رو به خاموشی، مثل گریه پس از هماغوشی
میخورم تا خودِ فراموشی، نوش! با یاد بچّههای اِوین...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
هنوز (still)
فیلمی کوتاه و مستند به کارگردانی "فاطمه اختصاری"، فیلمبرداری "مهدی موسوی" و تدوین "شبنم کاظمی" است که در سال ۲۰۱۳ ساخته شده است.
این فیلم مستند که در کشور تایلند ساخته شده به زندگی و رویاهای کودکانی می پردازد که در زاغهنشینهای تایلند زندگی کرده و در مهدکودکها و مدارس به شیوه ی مادام مونتهسوری تحت آموزش قرار دارند.
این فیلم کوتاه به زبان تایلندی بوده و دارای زیرنویس انگلیسی میباشد. کل فیلمبرداری و تدوین کار، تنها در دو روز انجام شده است.
از دیگر فیلمهای فاطمه اختصاری میتوان به فیلمهای کوتاه نزدیکی، بعد از من، راهها (جادهها) و فیلم بلند (مستند) غیر قابل چاپ اشاره کرد.
نسخه ی کمحجم فیلم "هنوز" را می توانید در کانال یوتیوب من ببینید:
https://youtu.be/LoKmYY6DOMc
دوستانی که داخل ایران هستند برای باز کردن یوتیوب، باید فیلترشکن خود را روشن کنند.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
فیلمی کوتاه و مستند به کارگردانی "فاطمه اختصاری"، فیلمبرداری "مهدی موسوی" و تدوین "شبنم کاظمی" است که در سال ۲۰۱۳ ساخته شده است.
این فیلم مستند که در کشور تایلند ساخته شده به زندگی و رویاهای کودکانی می پردازد که در زاغهنشینهای تایلند زندگی کرده و در مهدکودکها و مدارس به شیوه ی مادام مونتهسوری تحت آموزش قرار دارند.
این فیلم کوتاه به زبان تایلندی بوده و دارای زیرنویس انگلیسی میباشد. کل فیلمبرداری و تدوین کار، تنها در دو روز انجام شده است.
از دیگر فیلمهای فاطمه اختصاری میتوان به فیلمهای کوتاه نزدیکی، بعد از من، راهها (جادهها) و فیلم بلند (مستند) غیر قابل چاپ اشاره کرد.
نسخه ی کمحجم فیلم "هنوز" را می توانید در کانال یوتیوب من ببینید:
https://youtu.be/LoKmYY6DOMc
دوستانی که داخل ایران هستند برای باز کردن یوتیوب، باید فیلترشکن خود را روشن کنند.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
لکّهی خوندماغ من افتاد
وسط روسری صورتیات
میتپیدند در کنارِ هم
قلب من بود و بمب ساعتیات!
اسم یک مرد ناشناس شدم
آخر شعرهای خطخطیات
شده بودم دو تا پرندهی گیج
عاشق چشمهای لعنتیات
رفتم از بیجهت، ندانستم
توی این خاک مرده، مین مخفیست
سالها تازه شد، نفهمیدم
«سنگ» در پشت «هفتسین» مخفیست
دستهایت گرفته دستم را
چونکه خنجر در آستین مخفیست!
فیلم میگیرم از تو، از خنده
گریهام پشت دوربین مخفیست
مزّهی موز روی میزم بود
[«میمِ» کوچک خلاصه شد در «ز»]
باد از روسریت رد میشد
گریهام میگرفت از طرزِ...
دو پرنده یواش/ لرزیدند
در سرم سالها زمینلرزه
سکس با چشمهای لعنتیات
دفن یک عشق در زنی هرزه
مثل یک بچّهگربهی تنها
سر خود را به پات مالاندم
مثل ترسِ پرندهای رفتی
بر سر حرفهای خود ماندم
پشت فرمانِ دوستت دارم
سمت یک پرتگاه میراندم
چشم تو بر لباسهای عروس
من برای تو شعر میخواندم!!
.
عشق/«بازی» نبود در چشمم
من خودم باختم! نمیبردی!
عقل آمد دوباره «حکم» کند
«دل» به این هیچچیز نسپردی
من برایت عزیز! میمردم
تو برایم عزیز! میمردی؟!
با کسی که نبودم و بودی
توی یک پارک موز میخوردی
چند روز است شهر بارانیست
یک نفر گریه کرده از ظهرِ...
باز آهنگ شاد میخوانَد
وسط کامپیوترت «شهره»
توی دستم تفنگ قلّابیست
فکر ایجاد چند تا حفره!
[میدونم که قافیه غلطه
امّا بهخدا
رو جعبهی کلوچهها
رو دیوارای کوچهها
واسهت پیغوم گذاشتم
که]
خستهام از جهان ماشینیت
عشقبازی پیچ با مهره
دستها را به هم زدند همه
دست، بد بود... باز جا رفتم
انتهایی نداشت قافِ عشق
عینِ بازی به ابتدا رفتم
روز اوّل شد و غریبه شدم
با تو، با عشق، سینما رفتم
یک پرنده شدم که کوچک شد
هرچه که بیشتر هوا رفتم
ما که رفتیم... بعد هم مجنون
عاشق چند قطعهی نان شد!
ما که رفتیم... بعد «داشآکل»
عاشق سینهبند مرجان شد!
ما که رفتیم... روز و ماه گذشت
بعدِ اسفند هم زمستان شد!
خوندماغم چکید بر دنیا
خبر آمد که موز ارزان شد!!
.
دستهایت گرفته دستش را
وسط دستهای سِر شدهام
نیستی! آنقدَر عوض شدهای
هستی و باز منتظر شدهام
نه تویی، نه منم، فقط درد است
توی آیینهی کدر شدهام
قلب من بود و بمب ساعتیات
وسط خواب منفجر شدهام
خواستم التماسِ در گریه
آنچه مردان نمیشوند شوم
تا که اخمم تو را نرنجاند
بر لبِ خسته زهرخند شوم
سربریده، بدون پر، ساکت
وسط سوپ تو پرنده شوم!
بغلم کن، تکان بده با اشک
تا از این خواب بد، بلند شوم
لکّهی خوندماغ من، ننگی
روی پیراهن تمیزت بود
اسم من مثل فحش ناموسی
وسط شعر ریزریزت بود
زرد مانند صورت من بود
ظرف موزی که روی میزت بود
وسط تختهای یکنفره
گریه میکردم و به چیزت بود!!
.
پرت شد دستهایم از دستت
عاقبت عشق کار دستم داد
مثل خواب پرندهای میرفت
روسری زنی میانِ باد
مثل یک زخم کهنه بر سینه
رفتهای و نمیروی از یاد
عاقبت مردِ قصّه خورد زمین
عشق، کنجِ پیادهرو افتاد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
وسط روسری صورتیات
میتپیدند در کنارِ هم
قلب من بود و بمب ساعتیات!
اسم یک مرد ناشناس شدم
آخر شعرهای خطخطیات
شده بودم دو تا پرندهی گیج
عاشق چشمهای لعنتیات
رفتم از بیجهت، ندانستم
توی این خاک مرده، مین مخفیست
سالها تازه شد، نفهمیدم
«سنگ» در پشت «هفتسین» مخفیست
دستهایت گرفته دستم را
چونکه خنجر در آستین مخفیست!
فیلم میگیرم از تو، از خنده
گریهام پشت دوربین مخفیست
مزّهی موز روی میزم بود
[«میمِ» کوچک خلاصه شد در «ز»]
باد از روسریت رد میشد
گریهام میگرفت از طرزِ...
دو پرنده یواش/ لرزیدند
در سرم سالها زمینلرزه
سکس با چشمهای لعنتیات
دفن یک عشق در زنی هرزه
مثل یک بچّهگربهی تنها
سر خود را به پات مالاندم
مثل ترسِ پرندهای رفتی
بر سر حرفهای خود ماندم
پشت فرمانِ دوستت دارم
سمت یک پرتگاه میراندم
چشم تو بر لباسهای عروس
من برای تو شعر میخواندم!!
.
عشق/«بازی» نبود در چشمم
من خودم باختم! نمیبردی!
عقل آمد دوباره «حکم» کند
«دل» به این هیچچیز نسپردی
من برایت عزیز! میمردم
تو برایم عزیز! میمردی؟!
با کسی که نبودم و بودی
توی یک پارک موز میخوردی
چند روز است شهر بارانیست
یک نفر گریه کرده از ظهرِ...
باز آهنگ شاد میخوانَد
وسط کامپیوترت «شهره»
توی دستم تفنگ قلّابیست
فکر ایجاد چند تا حفره!
[میدونم که قافیه غلطه
امّا بهخدا
رو جعبهی کلوچهها
رو دیوارای کوچهها
واسهت پیغوم گذاشتم
که]
خستهام از جهان ماشینیت
عشقبازی پیچ با مهره
دستها را به هم زدند همه
دست، بد بود... باز جا رفتم
انتهایی نداشت قافِ عشق
عینِ بازی به ابتدا رفتم
روز اوّل شد و غریبه شدم
با تو، با عشق، سینما رفتم
یک پرنده شدم که کوچک شد
هرچه که بیشتر هوا رفتم
ما که رفتیم... بعد هم مجنون
عاشق چند قطعهی نان شد!
ما که رفتیم... بعد «داشآکل»
عاشق سینهبند مرجان شد!
ما که رفتیم... روز و ماه گذشت
بعدِ اسفند هم زمستان شد!
خوندماغم چکید بر دنیا
خبر آمد که موز ارزان شد!!
.
دستهایت گرفته دستش را
وسط دستهای سِر شدهام
نیستی! آنقدَر عوض شدهای
هستی و باز منتظر شدهام
نه تویی، نه منم، فقط درد است
توی آیینهی کدر شدهام
قلب من بود و بمب ساعتیات
وسط خواب منفجر شدهام
خواستم التماسِ در گریه
آنچه مردان نمیشوند شوم
تا که اخمم تو را نرنجاند
بر لبِ خسته زهرخند شوم
سربریده، بدون پر، ساکت
وسط سوپ تو پرنده شوم!
بغلم کن، تکان بده با اشک
تا از این خواب بد، بلند شوم
لکّهی خوندماغ من، ننگی
روی پیراهن تمیزت بود
اسم من مثل فحش ناموسی
وسط شعر ریزریزت بود
زرد مانند صورت من بود
ظرف موزی که روی میزت بود
وسط تختهای یکنفره
گریه میکردم و به چیزت بود!!
.
پرت شد دستهایم از دستت
عاقبت عشق کار دستم داد
مثل خواب پرندهای میرفت
روسری زنی میانِ باد
مثل یک زخم کهنه بر سینه
رفتهای و نمیروی از یاد
عاقبت مردِ قصّه خورد زمین
عشق، کنجِ پیادهرو افتاد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2