Telegram Web Link
از زمين و زمان گرفته دلم
از تمامِ جهانيان سيرم
اوّل قصه گفته باشم كه
آخرين بند شعر، می‌ميرم!

هيچ حرفی نزن از اين كابوس
هيچ چيزی نگو از اين فرياد
نفرِ سوّمی ست آن‌ورِ خط
كه به اين گريه گوش خواهد داد

مثلاً از ستاره شعر بخوان
يا كه از خاطراتِ خوبِ شمال!!
به سكوت تو گوش خواهد داد
يك نفر پشتِ گوشیِ اِشغال

يا كه از گيسوانِ يار بگو!
يا كه از هجر و از غم دوری!
با صداي ترقّه‌ها خفه شو
توی اين چارشنبه‌ی زوری

به تو چه حبس ماه، آن‌ورِ ابر
به تو چه برگِ سبزِ رفته به باد؟!
اس‌ام‌اس كن به دوست و دشمن:
عيد بر عاشقان مبارك باد!!

به تو چه از گرسنگی مردن
به تو چه روزنامه تعطيل است
عيدی‌ات را بگير با لبخند
وقت زيبای سال‌تحويل است!

به خودت ياد هيچ‌چيز نيُفت
پرت كن از جهان حواسش را
جلوی دوربينِ مخفیِ شب
بو نكن آخرين لباسش را

يك نفر توی كوچه پشت‌سرت
يك نفر پشتِ گوشیِ تلفن
با خودت توی خواب حرف نزن
با صدای بلند گريه نكن

تن بده... تن بده به بازیِ تن
كه از اين روزها گريزی نيست
آخرِ قصّه، آخر قصّه‌ست!
آخرِ قصّه هيچ‌چيزی نيست

اسم يك ناشناس روی لبم
تكّه‌ای از لباس تو در مشت
تا كه در روزنامه بنويسند:
مهدیِ موسوی خودش را کشت!

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
آزادی شهر از حصارش پیداست
از کینه‌ی چوبه‌های دارش پیداست
فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
گفتگودرتهران.pdf
1.8 MB
نسخه ی کامل رمان "گفتگو در تهران"
نویسنده: سید مهدی موسوی
بر چادر قدیمی مادر
بگذار مثل ابر ببارم
شاید خدات معجزه‌ای کرد
با اینکه اعتقاد ندارم!...

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
من از همین رگبار بی‌تاثیر فهمیدم
امسال هم مثل همیشه سال خوبی نیست...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
شعر آغاز می‌شود با زن، سکسِ توی قطار هم دارد!
هیجانِ رسیدنِ به قرار، عاشق بی‌قرار هم دارد

رد شدن از دل زمان و مکان، لحظه‌ی سر کشیدنِ لیوان
مثل آرامش است در طوفان! ترسِ دیوانه‌وار هم دارد

گفتنِ راز، بی سؤال و جواب! ترسِ ساطور، ترسِ از قصّاب
بوسه‌ای لای اشک و خواب و کتاب... سال‌ها انتظار هم دارد

وسط فیلم، با صدای بلند، عشق من بی‌خیال باش! بخند!
اوّلِ گریه‌دار داشته است، آخرِ گریه‌دار هم دارد

اوّل سال ما زمستان است، آخر سال ما زمستان است
بغلم کن!... نه! ناامید نباش... مطمئنّم بهار هم دارد

جرأت خنده خاطره شده است! گشتنِ دُورِ دایره شده است
روزهامان محاصره شده است، گرچه راه فرار هم دارد

عمر خورشیدشان موقّتی است! ماهشان با پلنگ صورتی است!!
شعر من مثل بمب ساعتی است، خطر انفجار هم دارد...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
مصرع های وام گرفته شده به ترتیب از شاعران زیر است:
حافظ، صائب تبریزی، بیدل دهلوی، مولانا، محتشم کاشانی، پروین اعتصامی، هاتف اصفهانی، وحشی بافقی، سیف فرغانی، اقبال لاهوری، شهریار و سعدی

ظلم اینان می‌رود... نوبت به آنان می‌رسد
بعد پایان زمستان هم زمستان می‌رسد

«سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت»
نیست، امّا گاه‌گاهی تکّه‌ای نان می‌رسد!

«کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی»
سیل، بعد از عشقبازی زیر باران می‌رسد!

«آسمان، سرسبز دارد میوه‌های خام را»
باز «کاکا رستمِ» قصّه به «مرجان» می‌رسد

«هر کجا ویران بُوَد آنجا امیدِ گنج هست»
عشق گاهی با سلامی در خیابان! می‌رسد

«فتنه، تیری از کمین بر مرغ فارغبال زد»
عقل می‌چرخد! که گاهی دُور میدان می‌رسد

«گر که اطفال تو بی‌شامند شب‌ها باک نیست»
صبح‌ها حاجی به مسجد یا به دکّان می‌رسد!

«جان به جانان کی رسد؟ جانان کجا و جان کجا؟!»
کودکی هستم که گاهی تا دبستان می‌رسد

«گر به بدنامی کشد کارم در آخر، دور نیست»
رود عصیان‌کرده گاهی به بیابان می‌رسد

«چون هلال دولت این ظالمان شد بدرِ تام»
باز ثابت شد که نسل ما به حیوان می‌رسد

«در میان سینه حرفی داشتم... گم کرده‌ام...»
بغض می‌خواهد... ولی کارش به زندان می‌رسد

«سایه‌ی دولت، همه ارزانیِ نودولتان»
سفره‌ای داریم و یک عمر است مهمان می‌رسد

«بر زمستان، صبر باید طالب نوروز را»
دیر... امّا روزهای بد به پایان می‌رسد

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
به‌علت تغییر ساعت آمریکا
برنامه‌ی بامداد این هفته (امروز، پنج‌شنبه)
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ به‌وقت تهران پخش خواهد شد.

شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356

اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
می‌توانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian

مهدی موسوی
Forwarded from سایه ها
آخرِهفته چی ببینیم؟

در سینماسایه‌های این هفته می‌خوانیم:

● معرفی فیلم madeinusa ساخته‌ی کلودیا یوسا/ عاطفه اسدی

● معرفی اورکا؛ فیلمی از سحر مصیبی/ محمد مهدی‌زاده

🔻 شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در قسمت Instant view ⚡️ بخوانید:

📎 سینماسایه‌ها
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
من از همین رگبار بی‌تاثیر فهمیدم
امسال هم مثل همیشه سال خوبی نیست...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
دو تا غریبه، دو مطرود، تکیه‌داده به هم
دو زخم تشنه که چسبیده بی‌اراده به هم

بهار نیست و سرمای استخوان‌سوز است
بهار نیست و نوروز مثل دیروز است

زمان اشک و عزاداری است، نه نوروز
شبِ قدیمیِ تکراری است، نه نوروز!

بهار، ماهیِ مرده‌ست! سبزه‌ی زرد است!
میان سفره‌ی ما هفت‌سینِ «سردرد» است

دو تا غریبه، دو تا درد مشترک از عشق
دو رنج دائمی و صبر... با کمک از عشق!

بهار نیست، گلِ نقش‌بسته بر کاشی‌ست
بهار نیست، فقط رنگِ سبزِ نقاشی‌ست!

برای کشتن هر عاشقانه آمده‌اند
بهار نیست، کلاغان به خانه آمده‌اند

صدای خنده‌ی دیو است بعد پیروزی
به فکر قتلِ شکوفه‌ست بادِ نوروزی

دو دورِ دووور که با دود نامه داده به هم
دو منقرض‌شده اما ادامه‌داده به هم

تمام سهم من از عید: شوقِ زوریِ من!
و جشن سوختنم: چارشنبه‌سوری من!!

تمام سهم تو از عید: اشک و تنهایی
تمیز کردن یک خانه‌ی مقوایی

تراژدی‌ست جهان و بدون پایان است
بهار نیست، زمستان پس از زمستان است

من و تو خسته از این درد و عاشق دردیم
من و تو در بغل هم دوام آوردیم

دو تا غریبه، از این شهر در گریز به‌جز...
دو عاشقند، ندارند هیچ‌چیز به‌جز...

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
به‌علت تغییر ساعت آمریکا
برنامه‌ی بامداد این هفته (امروز، پنج‌شنبه)
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ به‌وقت تهران پخش خواهد شد.

شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356

اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
می‌توانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian

مهدی موسوی
تا دقایقی دیگر با بامداد...
نگاه غمگینت
لباس خونینت
تنِ پُر از خشمت
گلوله در چشمت
سقوط پروازت
صدای آوازت
فرشته‌های کبود
خفه‌شده در دود
قصه‌ی تلخی بود
که آخرش خوب است

گل جوان را هم
پرندگان را هم
رفیقمان را هم
یکی‌یکی کشتند
بگو: نمی‌خواهم!
به این شب ممتد
به این توهّمِ بد
بگو: نمی‌خواهم!
نترس تا به ابد
که آخرش خوب است

در انتظار بهار
کنار چوبه‌ی دار
پس از شکنجه‌ی تن
پس از شکنجه‌ی روح
به وقت خُرد شدن
اگر که شک کردی
پس از شکنجه‌ی یار
اگر کم آوردی
به خاطرت بسپار
که آخرش خوب است

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
باز از خواب‌ها پریده‌ام و
موقع گریه‌های نصفه‌شبی‌ست
هر شب انگار که غم دنیا
در دل این پری یک‌وجبی‌ست

عشق، روباهِ اهلیِ چشمم
عشق، ماری‌ست قبل نیش زدن
حرف‌های «پرنسس کوچولو»
با گلِ توی قوطیِ حلبی‌ست

زندگی یک تجاوز رسمی‌ست
آلتی چرک‌کرده توی تنم
رنج خود را چگونه شرح دهم
همه‌ی حرف‌هام بی‌ادبی‌ست

پیش مردم شکنجه می‌کندت
با تبسم شکنجه می‌کندت
می‌تراشد ولی نخواهد کشت!
عشق، موجود منفعت‌طلبی‌ست

لای تبریک‌های هشتمِ مارس
غرق بودم ته خلیج فارس
پدرم گفت: دخترم مرده!
مادرم گفت: چادرت عربی‌ست

در اتاقی که مملو از دود است
همه‌ی راه‌ها که مسدود است
شعر، تنها امید من بوده‌ست
شعر، در رفتن از درِ عقبی‌ست

خسته از ناله، خسته از فریاد
«شعر ما را نجات خواهد داد»
مثل آغوش، موقع گریه‌ست
بوسه‌ای بعدِ حمله‌ی‌ عصبی‌ست

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
سبزه ها را گره زدم به غمت
غم از صبر، بیشتر شده ام
سال تحویل زندگیت به هیچ
سیزده های در به در شده ام
.
شعر : استاد دکتر #سید_مهدی_موسوی
خط و ادیت : #مهدى_خدابخش
@roozshomar_96
به‌علت تغییر ساعت در آمریکا و اروپا
برنامه‌ی بامداد در بهار و تابستان
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ به‌وقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)

شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356

اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
می‌توانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian

مهدی موسوی
2024/09/21 21:34:56
Back to Top
HTML Embed Code: