با من قدم میزد زنی در برف، در باران
یا در «حیاطِ کوچکِ پاییز در زندان»
در کافهها، در جشنها، در سوگواریها
تا آخرین شلّیکِ شب، سمتِ فراریها!
در فیلم دیدن، چیپس خوردن، کودکی کردن
از ترس و لذّت در کبودیهای بر گردن
در گریهی خاموش من بر زیرسیگاری
از شیطنت در بچّگیها کنجِ انباری
در اوّلین نقّاشیام بر روی کاغذ: تو!
در گریه قبل از سکس، بعد از سکس، بعد از تو
در رابطه با توپها، با تیر دروازه
تا خستگی محض از هر آدمِ تازه
خشم معلّم از نگاه بچّهای ساکت
در گشتنِ از صبح تا شب، توی اینترنت
در هر خداحافظترین با بدترین احساس
در ساندویچیهای پایینشهر در کالباس!
در طول سرماخوردگی در سرفهی یکریز
در قتلعامِ باغها در آخرین پاییز
در شعر خواندن توی گوشَت، موقعِ مستی
حس کردنت از دورها در هر کجا هستی
با خاطراتت داخل حمّام، ور رفتن
در بُردنِ پیراهنت وقتِ سفر رفتن
در گوش دادن به نصیحتهای دکترها
دلشورهام از بدترین شکلِ تصوّرها
در کوچهها پرسه زدن در جمعهی دلگیر
در قرص خوردن، قرص خوردنهای بیتأثیر
در دیدنِ نوعی سیاهی در سفیدیها
در بحثهای فلسفی، در ناامیدیها
در مرده باد و زنده باد و تیر و اشکآور
دیوانگیِ تا ابد از گریهی مادر
حسّ بلوغ لعنتی در بو و مو و پوست!
در مدرسه در راز گفتنها برای دوست
در شک به تو، حسّ حسودی داخلِ مغزم
در یک پتو که زیر آن آرام میلغزم
در نامه دادنهایمان در کوچهای بنبست
تا اعتماد واقعی در گرمیِ یک دست
در لذّت از اصوات عاصی در صدای تو
در یک پیامِ «دوستت دارم» برای تو
سرگیجه و ترس از سقوطِ گیج از یک پل
در یک فراموشیِ لذّتبخش با الکل
در درددل کردن شبانه با عروسکها
از عاشقیّت با تو بعد از آخرین شکها
در کادوی ارزان ما: عطری بدونِ مارک
در زل زدن به چشمهایی مضطرب در پارک
در گریه کردن توی مسجد با عزاداران
در بستنی خوردن میان برف یا باران
در شرطبندی بر سرِ هر چیز با خنده
با یک زنِ زن! از گذشته تا به آینده
با قرنها دیوانگی در لحظهی فریاد
با یک زنِ اسطورهایِ کاملاً آزاد
یک زن که غرق عاطفه، سرشار از کینهست!
یک زن که پیش من نشسته، توی آیینهست
یک زن که دارد میمکد خون مرا از من
یک زن برای زندگی را واقعاً کردن!
یک زن که عمری از ازل تا به عدم دارد
او که بخواهم یا نخواهم! دوستم دارد
یک زن: «ابرانسانِ» در اندیشهی «نیچه»
یک زن که میداند که این ابیات یعنی چه!
یک زن، بدونِ اسم! تنها اسم او «زن» بود
از ابتدا تا آخر تاریخ، با من بود
او که همیشه سرنوشتم را رقم میزد
با من قدم میزد، قدم میزد، قدم میزد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
یا در «حیاطِ کوچکِ پاییز در زندان»
در کافهها، در جشنها، در سوگواریها
تا آخرین شلّیکِ شب، سمتِ فراریها!
در فیلم دیدن، چیپس خوردن، کودکی کردن
از ترس و لذّت در کبودیهای بر گردن
در گریهی خاموش من بر زیرسیگاری
از شیطنت در بچّگیها کنجِ انباری
در اوّلین نقّاشیام بر روی کاغذ: تو!
در گریه قبل از سکس، بعد از سکس، بعد از تو
در رابطه با توپها، با تیر دروازه
تا خستگی محض از هر آدمِ تازه
خشم معلّم از نگاه بچّهای ساکت
در گشتنِ از صبح تا شب، توی اینترنت
در هر خداحافظترین با بدترین احساس
در ساندویچیهای پایینشهر در کالباس!
در طول سرماخوردگی در سرفهی یکریز
در قتلعامِ باغها در آخرین پاییز
در شعر خواندن توی گوشَت، موقعِ مستی
حس کردنت از دورها در هر کجا هستی
با خاطراتت داخل حمّام، ور رفتن
در بُردنِ پیراهنت وقتِ سفر رفتن
در گوش دادن به نصیحتهای دکترها
دلشورهام از بدترین شکلِ تصوّرها
در کوچهها پرسه زدن در جمعهی دلگیر
در قرص خوردن، قرص خوردنهای بیتأثیر
در دیدنِ نوعی سیاهی در سفیدیها
در بحثهای فلسفی، در ناامیدیها
در مرده باد و زنده باد و تیر و اشکآور
دیوانگیِ تا ابد از گریهی مادر
حسّ بلوغ لعنتی در بو و مو و پوست!
در مدرسه در راز گفتنها برای دوست
در شک به تو، حسّ حسودی داخلِ مغزم
در یک پتو که زیر آن آرام میلغزم
در نامه دادنهایمان در کوچهای بنبست
تا اعتماد واقعی در گرمیِ یک دست
در لذّت از اصوات عاصی در صدای تو
در یک پیامِ «دوستت دارم» برای تو
سرگیجه و ترس از سقوطِ گیج از یک پل
در یک فراموشیِ لذّتبخش با الکل
در درددل کردن شبانه با عروسکها
از عاشقیّت با تو بعد از آخرین شکها
در کادوی ارزان ما: عطری بدونِ مارک
در زل زدن به چشمهایی مضطرب در پارک
در گریه کردن توی مسجد با عزاداران
در بستنی خوردن میان برف یا باران
در شرطبندی بر سرِ هر چیز با خنده
با یک زنِ زن! از گذشته تا به آینده
با قرنها دیوانگی در لحظهی فریاد
با یک زنِ اسطورهایِ کاملاً آزاد
یک زن که غرق عاطفه، سرشار از کینهست!
یک زن که پیش من نشسته، توی آیینهست
یک زن که دارد میمکد خون مرا از من
یک زن برای زندگی را واقعاً کردن!
یک زن که عمری از ازل تا به عدم دارد
او که بخواهم یا نخواهم! دوستم دارد
یک زن: «ابرانسانِ» در اندیشهی «نیچه»
یک زن که میداند که این ابیات یعنی چه!
یک زن، بدونِ اسم! تنها اسم او «زن» بود
از ابتدا تا آخر تاریخ، با من بود
او که همیشه سرنوشتم را رقم میزد
با من قدم میزد، قدم میزد، قدم میزد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
سبزهها را گره زدم به غمت
غمِ از صبر، بیشتر شدهام
سالِ تحویلِ زندگیت به هیچ
سیزدههای در به در شدهام
سفرهای از سکوت میچینم
خسته از انتظار و دوریها
سالهایی که آتشم زدهاند
وسطِ چارشنبهسوریها
بچّه بودم... و غیر عیدی و عشق
بچّهها از جهان چه داشتهاند؟!
درِ گوشم فرشتهها گفتند
لای قرآن، «تو» را گذاشتهاند!
خواستی مثل ابرها باشی
خواستم مثل رود برگردی
سیزده روز تا تو برگشتم
سیزده روز گریهام کردی
ماه من بود و عشق دیوانه!
تا که یکدفعه آفتاب آمد
ماهیِ قرمزی که قلبم بود
مُرد و آرام روی آب آمد
پشت اشک و چراغقرمزها
ایستادم! دوباره مرد شدم
سبزهای توی جوی آب افتاد
سبز ماندم اگرچه زرد شدم
.
«وَانْ یکاد»ی که خواندم و خواندی
وسط قصّهی درازیها!!
باختم مثل بچّهای مغرور
توی جدّیترینِ بازیها!
سبزهها را گره زدم امّا
با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟
مثل من ذرّه ذرّه میمیرند
همهی سالهای بیتحویل!
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
غمِ از صبر، بیشتر شدهام
سالِ تحویلِ زندگیت به هیچ
سیزدههای در به در شدهام
سفرهای از سکوت میچینم
خسته از انتظار و دوریها
سالهایی که آتشم زدهاند
وسطِ چارشنبهسوریها
بچّه بودم... و غیر عیدی و عشق
بچّهها از جهان چه داشتهاند؟!
درِ گوشم فرشتهها گفتند
لای قرآن، «تو» را گذاشتهاند!
خواستی مثل ابرها باشی
خواستم مثل رود برگردی
سیزده روز تا تو برگشتم
سیزده روز گریهام کردی
ماه من بود و عشق دیوانه!
تا که یکدفعه آفتاب آمد
ماهیِ قرمزی که قلبم بود
مُرد و آرام روی آب آمد
پشت اشک و چراغقرمزها
ایستادم! دوباره مرد شدم
سبزهای توی جوی آب افتاد
سبز ماندم اگرچه زرد شدم
.
«وَانْ یکاد»ی که خواندم و خواندی
وسط قصّهی درازیها!!
باختم مثل بچّهای مغرور
توی جدّیترینِ بازیها!
سبزهها را گره زدم امّا
با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟
مثل من ذرّه ذرّه میمیرند
همهی سالهای بیتحویل!
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
آخرین چارشنبهسوری ما
روزنامه میان آتش بود
با صدای ترقهها پا شد
شهر تهران، میان اینهمه دود
خسته از روزنامههای سیاه
خسته از چرخ، دُور میدانها
کاشکی واقعا بهاری بود
پشتِ طولانیِ زمستانها...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
روزنامه میان آتش بود
با صدای ترقهها پا شد
شهر تهران، میان اینهمه دود
خسته از روزنامههای سیاه
خسته از چرخ، دُور میدانها
کاشکی واقعا بهاری بود
پشتِ طولانیِ زمستانها...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
برنامهی زندهی ادبی #بامداد
هر پنجشنبه ساعت ۱۹ به وقت تهران
تماس بگیرید و در «بامداد» شعر بخوانید
با اجرای #مهدی_موسوی
اگر برنامهی هفتهی قبل را از ماهواره ندیدهاید
تکرارش را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/J9PEUrjhpuk?si=7Dzp2xxorpVmSRAn
هر پنجشنبه ساعت ۱۹ به وقت تهران
تماس بگیرید و در «بامداد» شعر بخوانید
با اجرای #مهدی_موسوی
اگر برنامهی هفتهی قبل را از ماهواره ندیدهاید
تکرارش را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/J9PEUrjhpuk?si=7Dzp2xxorpVmSRAn
YouTube
برنامه زنده ادبی بامداد با اجرای سید مهدی موسوی در ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ به همراه شعرخوانی
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
Forwarded from سید مهدی موسوی
می ترسم از آنچه در پس و پیشتر است
از زخم زبان که بدتر از نیشتر است!
عشقی ست که زنده ام نگه می دارد
دردی ست که از طاقت من بیشتر است...
سید مهدی موسوی
https://www.tg-me.com/seyedmehdimoosavi2
@seyedmehdimoosavi2
.
از زخم زبان که بدتر از نیشتر است!
عشقی ست که زنده ام نگه می دارد
دردی ست که از طاقت من بیشتر است...
سید مهدی موسوی
https://www.tg-me.com/seyedmehdimoosavi2
@seyedmehdimoosavi2
.
بهعلت تغییر ساعت آمریکا
برنامهی بامداد این هفته (امروز، پنجشنبه)
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
برنامهی این هفته را از دست ندهید:
مثل هر سال
ویژهبرنامهی عید خواهیم داشت
اینبار
مخصوص ترانه و موسیقی طنز
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian
مهدی موسوی
برنامهی بامداد این هفته (امروز، پنجشنبه)
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
برنامهی این هفته را از دست ندهید:
مثل هر سال
ویژهبرنامهی عید خواهیم داشت
اینبار
مخصوص ترانه و موسیقی طنز
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian
مهدی موسوی
اگر ویژهبرنامهی #نوروز_۱۴۰۳ را
امروز از کانال وان ندیدهاید
میتوانید تکرار آن را از اینجا ببینید
طنز در ترانه و موسیقی ایران
با اجرای #مهدی_موسوی :
https://youtu.be/OF2tBtMMSJE?si=zPFuSz0SA6WBLzao
امروز از کانال وان ندیدهاید
میتوانید تکرار آن را از اینجا ببینید
طنز در ترانه و موسیقی ایران
با اجرای #مهدی_موسوی :
https://youtu.be/OF2tBtMMSJE?si=zPFuSz0SA6WBLzao
YouTube
نوروز ۱۴۰۳ با موسیقی طنز ایرانی در بامداد با اجرای مهدی موسوی
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
Forwarded from سید مهدی موسوی
نگاه غمگینت
لباس خونینت
تنِ پُر از خشمت
گلوله در چشمت
سقوط پروازت
صدای آوازت
فرشتههای کبود
خفهشده در دود
قصهی تلخی بود
که آخرش خوب است
گل جوان را هم
پرندگان را هم
رفیقمان را هم
یکییکی کشتند
بگو: نمیخواهم!
به این شب ممتد
به این توهّمِ بد
بگو: نمیخواهم!
نترس تا به ابد
که آخرش خوب است
در انتظار بهار
کنار چوبهی دار
پس از شکنجهی تن
پس از شکنجهی روح
به وقت خُرد شدن
اگر که شک کردی
پس از شکنجهی یار
اگر کم آوردی
به خاطرت بسپار
که آخرش خوب است
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
لباس خونینت
تنِ پُر از خشمت
گلوله در چشمت
سقوط پروازت
صدای آوازت
فرشتههای کبود
خفهشده در دود
قصهی تلخی بود
که آخرش خوب است
گل جوان را هم
پرندگان را هم
رفیقمان را هم
یکییکی کشتند
بگو: نمیخواهم!
به این شب ممتد
به این توهّمِ بد
بگو: نمیخواهم!
نترس تا به ابد
که آخرش خوب است
در انتظار بهار
کنار چوبهی دار
پس از شکنجهی تن
پس از شکنجهی روح
به وقت خُرد شدن
اگر که شک کردی
پس از شکنجهی یار
اگر کم آوردی
به خاطرت بسپار
که آخرش خوب است
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
از زمين و زمان گرفته دلم
از تمامِ جهانيان سيرم
اوّل قصه گفته باشم كه
آخرين بند شعر، میميرم!
هيچ حرفی نزن از اين كابوس
هيچ چيزی نگو از اين فرياد
نفرِ سوّمی ست آنورِ خط
كه به اين گريه گوش خواهد داد
مثلاً از ستاره شعر بخوان
يا كه از خاطراتِ خوبِ شمال!!
به سكوت تو گوش خواهد داد
يك نفر پشتِ گوشیِ اِشغال
يا كه از گيسوانِ يار بگو!
يا كه از هجر و از غم دوری!
با صداي ترقّهها خفه شو
توی اين چارشنبهی زوری
به تو چه حبس ماه، آنورِ ابر
به تو چه برگِ سبزِ رفته به باد؟!
اساماس كن به دوست و دشمن:
عيد بر عاشقان مبارك باد!!
به تو چه از گرسنگی مردن
به تو چه روزنامه تعطيل است
عيدیات را بگير با لبخند
وقت زيبای سالتحويل است!
به خودت ياد هيچچيز نيُفت
پرت كن از جهان حواسش را
جلوی دوربينِ مخفیِ شب
بو نكن آخرين لباسش را
يك نفر توی كوچه پشتسرت
يك نفر پشتِ گوشیِ تلفن
با خودت توی خواب حرف نزن
با صدای بلند گريه نكن
تن بده... تن بده به بازیِ تن
كه از اين روزها گريزی نيست
آخرِ قصّه، آخر قصّهست!
آخرِ قصّه هيچچيزی نيست
اسم يك ناشناس روی لبم
تكّهای از لباس تو در مشت
تا كه در روزنامه بنويسند:
مهدیِ موسوی خودش را کشت!
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
از تمامِ جهانيان سيرم
اوّل قصه گفته باشم كه
آخرين بند شعر، میميرم!
هيچ حرفی نزن از اين كابوس
هيچ چيزی نگو از اين فرياد
نفرِ سوّمی ست آنورِ خط
كه به اين گريه گوش خواهد داد
مثلاً از ستاره شعر بخوان
يا كه از خاطراتِ خوبِ شمال!!
به سكوت تو گوش خواهد داد
يك نفر پشتِ گوشیِ اِشغال
يا كه از گيسوانِ يار بگو!
يا كه از هجر و از غم دوری!
با صداي ترقّهها خفه شو
توی اين چارشنبهی زوری
به تو چه حبس ماه، آنورِ ابر
به تو چه برگِ سبزِ رفته به باد؟!
اساماس كن به دوست و دشمن:
عيد بر عاشقان مبارك باد!!
به تو چه از گرسنگی مردن
به تو چه روزنامه تعطيل است
عيدیات را بگير با لبخند
وقت زيبای سالتحويل است!
به خودت ياد هيچچيز نيُفت
پرت كن از جهان حواسش را
جلوی دوربينِ مخفیِ شب
بو نكن آخرين لباسش را
يك نفر توی كوچه پشتسرت
يك نفر پشتِ گوشیِ تلفن
با خودت توی خواب حرف نزن
با صدای بلند گريه نكن
تن بده... تن بده به بازیِ تن
كه از اين روزها گريزی نيست
آخرِ قصّه، آخر قصّهست!
آخرِ قصّه هيچچيزی نيست
اسم يك ناشناس روی لبم
تكّهای از لباس تو در مشت
تا كه در روزنامه بنويسند:
مهدیِ موسوی خودش را کشت!
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
آزادی شهر از حصارش پیداست
از کینهی چوبههای دارش پیداست
فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
از کینهی چوبههای دارش پیداست
فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
گفتگودرتهران.pdf
1.8 MB
نسخه ی کامل رمان "گفتگو در تهران"
نویسنده: سید مهدی موسوی
نویسنده: سید مهدی موسوی
Forwarded from سید مهدی موسوی
بر چادر قدیمی مادر
بگذار مثل ابر ببارم
شاید خدات معجزهای کرد
با اینکه اعتقاد ندارم!...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
بگذار مثل ابر ببارم
شاید خدات معجزهای کرد
با اینکه اعتقاد ندارم!...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
Forwarded from سید مهدی موسوی
شعر آغاز میشود با زن، سکسِ توی قطار هم دارد!
هیجانِ رسیدنِ به قرار، عاشق بیقرار هم دارد
رد شدن از دل زمان و مکان، لحظهی سر کشیدنِ لیوان
مثل آرامش است در طوفان! ترسِ دیوانهوار هم دارد
گفتنِ راز، بی سؤال و جواب! ترسِ ساطور، ترسِ از قصّاب
بوسهای لای اشک و خواب و کتاب... سالها انتظار هم دارد
وسط فیلم، با صدای بلند، عشق من بیخیال باش! بخند!
اوّلِ گریهدار داشته است، آخرِ گریهدار هم دارد
اوّل سال ما زمستان است، آخر سال ما زمستان است
بغلم کن!... نه! ناامید نباش... مطمئنّم بهار هم دارد
جرأت خنده خاطره شده است! گشتنِ دُورِ دایره شده است
روزهامان محاصره شده است، گرچه راه فرار هم دارد
عمر خورشیدشان موقّتی است! ماهشان با پلنگ صورتی است!!
شعر من مثل بمب ساعتی است، خطر انفجار هم دارد...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
هیجانِ رسیدنِ به قرار، عاشق بیقرار هم دارد
رد شدن از دل زمان و مکان، لحظهی سر کشیدنِ لیوان
مثل آرامش است در طوفان! ترسِ دیوانهوار هم دارد
گفتنِ راز، بی سؤال و جواب! ترسِ ساطور، ترسِ از قصّاب
بوسهای لای اشک و خواب و کتاب... سالها انتظار هم دارد
وسط فیلم، با صدای بلند، عشق من بیخیال باش! بخند!
اوّلِ گریهدار داشته است، آخرِ گریهدار هم دارد
اوّل سال ما زمستان است، آخر سال ما زمستان است
بغلم کن!... نه! ناامید نباش... مطمئنّم بهار هم دارد
جرأت خنده خاطره شده است! گشتنِ دُورِ دایره شده است
روزهامان محاصره شده است، گرچه راه فرار هم دارد
عمر خورشیدشان موقّتی است! ماهشان با پلنگ صورتی است!!
شعر من مثل بمب ساعتی است، خطر انفجار هم دارد...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
مصرع های وام گرفته شده به ترتیب از شاعران زیر است:
حافظ، صائب تبریزی، بیدل دهلوی، مولانا، محتشم کاشانی، پروین اعتصامی، هاتف اصفهانی، وحشی بافقی، سیف فرغانی، اقبال لاهوری، شهریار و سعدی
ظلم اینان میرود... نوبت به آنان میرسد
بعد پایان زمستان هم زمستان میرسد
«سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت»
نیست، امّا گاهگاهی تکّهای نان میرسد!
«کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی»
سیل، بعد از عشقبازی زیر باران میرسد!
«آسمان، سرسبز دارد میوههای خام را»
باز «کاکا رستمِ» قصّه به «مرجان» میرسد
«هر کجا ویران بُوَد آنجا امیدِ گنج هست»
عشق گاهی با سلامی در خیابان! میرسد
«فتنه، تیری از کمین بر مرغ فارغبال زد»
عقل میچرخد! که گاهی دُور میدان میرسد
«گر که اطفال تو بیشامند شبها باک نیست»
صبحها حاجی به مسجد یا به دکّان میرسد!
«جان به جانان کی رسد؟ جانان کجا و جان کجا؟!»
کودکی هستم که گاهی تا دبستان میرسد
«گر به بدنامی کشد کارم در آخر، دور نیست»
رود عصیانکرده گاهی به بیابان میرسد
«چون هلال دولت این ظالمان شد بدرِ تام»
باز ثابت شد که نسل ما به حیوان میرسد
«در میان سینه حرفی داشتم... گم کردهام...»
بغض میخواهد... ولی کارش به زندان میرسد
«سایهی دولت، همه ارزانیِ نودولتان»
سفرهای داریم و یک عمر است مهمان میرسد
«بر زمستان، صبر باید طالب نوروز را»
دیر... امّا روزهای بد به پایان میرسد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
حافظ، صائب تبریزی، بیدل دهلوی، مولانا، محتشم کاشانی، پروین اعتصامی، هاتف اصفهانی، وحشی بافقی، سیف فرغانی، اقبال لاهوری، شهریار و سعدی
ظلم اینان میرود... نوبت به آنان میرسد
بعد پایان زمستان هم زمستان میرسد
«سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت»
نیست، امّا گاهگاهی تکّهای نان میرسد!
«کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی»
سیل، بعد از عشقبازی زیر باران میرسد!
«آسمان، سرسبز دارد میوههای خام را»
باز «کاکا رستمِ» قصّه به «مرجان» میرسد
«هر کجا ویران بُوَد آنجا امیدِ گنج هست»
عشق گاهی با سلامی در خیابان! میرسد
«فتنه، تیری از کمین بر مرغ فارغبال زد»
عقل میچرخد! که گاهی دُور میدان میرسد
«گر که اطفال تو بیشامند شبها باک نیست»
صبحها حاجی به مسجد یا به دکّان میرسد!
«جان به جانان کی رسد؟ جانان کجا و جان کجا؟!»
کودکی هستم که گاهی تا دبستان میرسد
«گر به بدنامی کشد کارم در آخر، دور نیست»
رود عصیانکرده گاهی به بیابان میرسد
«چون هلال دولت این ظالمان شد بدرِ تام»
باز ثابت شد که نسل ما به حیوان میرسد
«در میان سینه حرفی داشتم... گم کردهام...»
بغض میخواهد... ولی کارش به زندان میرسد
«سایهی دولت، همه ارزانیِ نودولتان»
سفرهای داریم و یک عمر است مهمان میرسد
«بر زمستان، صبر باید طالب نوروز را»
دیر... امّا روزهای بد به پایان میرسد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
بهعلت تغییر ساعت آمریکا
برنامهی بامداد این هفته (امروز، پنجشنبه)
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian
مهدی موسوی
برنامهی بامداد این هفته (امروز، پنجشنبه)
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian
مهدی موسوی
برنامهی #بامداد
با یاد هنرمند فقید #فرامرز_اصلانی
و شعرخوانی و موسیقی
با اجرای #مهدی_موسوی
تکرار برنامه را در یوتیوب ببینید:
https://youtu.be/Sh1L3OlMr80?si=mic08c2fzlTKKL61
با یاد هنرمند فقید #فرامرز_اصلانی
و شعرخوانی و موسیقی
با اجرای #مهدی_موسوی
تکرار برنامه را در یوتیوب ببینید:
https://youtu.be/Sh1L3OlMr80?si=mic08c2fzlTKKL61
YouTube
برنامه بامداد با یاد فرامرز اصلانی و شعر و ترانه و موسیقی ۲ فروردین ۱۴۰۳
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
Forwarded from سایه ها
آخرِهفته چی ببینیم؟
در سینماسایههای این هفته میخوانیم:
● معرفی فیلم madeinusa ساختهی کلودیا یوسا/ عاطفه اسدی
● معرفی اورکا؛ فیلمی از سحر مصیبی/ محمد مهدیزاده
🔻 شما میتوانید متن کامل این معرفیها را در قسمت Instant view ⚡️ بخوانید:
📎 سینماسایهها
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
در سینماسایههای این هفته میخوانیم:
● معرفی فیلم madeinusa ساختهی کلودیا یوسا/ عاطفه اسدی
● معرفی اورکا؛ فیلمی از سحر مصیبی/ محمد مهدیزاده
🔻 شما میتوانید متن کامل این معرفیها را در قسمت Instant view ⚡️ بخوانید:
📎 سینماسایهها
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
Telegraph
آخرِهفته چی ببینیم؟
در سینماسایههای این هفته میخوانیم: ● معرفی فیلم madeinusa ساختهی کلودیا یوسا/ عاطفه اسدی ● معرفی اورکا؛ فیلمی از سحر مصیبی/ محمد مهدیزاده در ستایش خانوادهی هنرپرور یوسا! فیلم madeinusa محصول سال ۲۰۰۶، یک درام پرویی-اسپانیایی است که «کلودیا یوسا» آن…