Telegram Web Link
پست جدیدم را لطفا در اینستاگرام بخوانید:
https://www.instagram.com/p/C1q80z3tZth/?igsh=emlzZ20yazg2bXZh
خبرِ باد، خبرِ بد
خبرِ بوقای ممتد
خبر پرنده‌ای که
دیگه به خونه نیومد

شهرِ گمشده توی دود
حسرت هوای تازه
گریه با متن خبرها
هی جنازه رو جنازه

بغضِ دنیا تو گلومه
دارم از گریه می‌میرم
آرزوهای یه نسلو
باید از کی پس بگیرم؟!

خسته مثل شمعِ در باد
نسل گریه، نسل فریاد
موشکای اشتباهی!
یه هواپیما که افتاد...

پشت میله‌ها اسیرن
خبرای خوب هفته
هر کی لبخند رو لبش داشت
جلوی گلوله رفته

باورم نمی‌شه دیگه
خبرای خوش تو راهه
«اون پرنده مردنی بود»
«وقتی خونه‌مون سیاهه»

بغضِ دنیا تو گلومه
دارم از گریه می‌میرم
آرزوهای یه نسلو
باید از کی پس بگیرم؟!

خسته مثل شمعِ در باد
نسل گریه، نسل فریاد
موشکای اشتباهی!
یه هواپیما که افتاد...

مهدی موسوی

* پرنده مردنی‌ست/ فروغ فرخزاد
* این خانه سیاه است/ فیلمی از فروغ فرخزاد

@seyedmehdimoosavi2
امروز رأس ساعت ۱۹ به وقت تهران
در کانال وان
با برنامه‌ی زنده‌ی «بامداد»
ویژه‌برنامه‌ «ایران» و «وطن» در ترانه و موسیقی

شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356

اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
می‌توانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://ch1.cc/live-tv/
کافران را دوست می‌دارم؛ ازاین‌وجه که دعوی دوستی نمی‌کنند. می‌گویند: «آری، کافریم! دشمنیم!»... اما این‌که دعوی می‌کند که «من دوستم» و نیست، پرخطر است! (شمس تبریزی)

در تمام سالهای زندگی‌ام با همه‌جور آدم و عقیده‌ای کنار آمده‌ام الا با «استاندارد دوگانه»!
یعنی آن داعشی که اعتقاد دارد طبق دستور اسلام باید مرا بکشد (چون مسلمان‌زاده‌ام اما آتئیست) برایم قابل‌فهم است، اما آنکه هم مسلمان است و هم بی‌حجاب و هم اهل شراب و هم اهل امام‌حسین و هم اهل سکس و هم اهل نذر و... هیچ‌جوره توی سرم نمی‌رود.
در سیاست هم زیاد از این موارد داریم. طرفدار آزادی و مخالف حکومت است اما کوچکترین نظر مخالفی را برنمی‌تابد. طرفدار حکومت است و دشمن آمریکا اما موبایل آیفون می‌خرد و بچه‌اش را برای تحصیل به آنجا می‌فرستد. چپ است اما کفش مارک می‌خرد و کافه می‌رود و خداتومان پول قهوه می‌دهد. سلطنت‌طلب است اما مثال موفقش کشوری مثل سوئد است که رسما پادشاه هیچ قدرتی ندارد و فقط حضوری سمبولیک دارد. طرفدار دموکراسی است اما علنا می‌گوید که اگر مردم به فلان‌شخص یا شکل حکومت رای بدهند قبول نخواهد کرد و...

آدم وقتی در ایران است، فکر می‌کند وقتی از این مرزها بیرون بزند و جایی برسد که نظام دیکتاتوری نیست و سیستم آموزش و قوانین و مدیا و... بهتر است، مشکل «استاندارد دوگانه» تمام می‌شود، اما ماجرا گاهی حتی تهوع‌آورتر می‌شود.
مثلا آدمها و احزاب و فعالین حقوق‌بشر خارجی را می‌بینی که برای مرگ بچه‌ی اوکراینی و یمنی و فلسطینی و... تظاهرات می‌گذارند و کمپین اخراج سفیران روسیه و اسرائیل و... را راه می‌اندازند، اما به بچه‌ی ایرانی و افغانستانی و... بی‌تفاوت هستند و سفیر ایران را به مراسم نوبل دعوت می‌کنند و برای گفتگو با طالبان، جت اختصاصی می‌فرستند!
برای من مرگ بچه‌ی ایرانی و فلسطینی و اسرائیلی و اوکراینی و افغانستانی و آفریقایی و هر جای دنیا مهم است. نه فقط بچه و زن، که برای من، مرگ مرد غیرنظامی هم دقیقا به همان اندازه مهم است. برای من حقوق بشر و انسانیت به بازیها و جناحهای سیاسی ربطی ندارد و دلم می‌خواهد بالا بیاورم روی هر کسی که با «استانداردهای دوگانه» آزادی و امنیت و صلح را فقط برای گروه خاصی از انسانها می‌خواهد.

به‌خاطر همین استانداردهای دوگانه‌ای که دارد روز‌به‌روز در اطرافمان بیشتر می‌شود، ترجیح می‌دهم فقط اینجا شعر بنویسم که در شعرم همه‌ی گفتنی‌ها را بهتر گفته‌ام. به قول «شیمبورسکا»: «اما این شعر چیست؟! پاسخ‌های تردیدآمیزی که داده شده، یکی‌دوتا نیست. اما من نمی‌دانم و نمی‌دانم و می‌چسبم به همین. مثل حفاظ پله‌ها»

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سایه ها
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
امروز رأس ساعت ۱۹ به وقت تهران
در کانال وان
با برنامه‌ی زنده‌ی «بامداد»

شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356

اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
می‌توانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://ch1.cc/live-tv/
Forwarded from سایه ها
«مورچه‌های دوست‌داشتنی»
مجموعه‌داستانی از شبنم کاظمی

«مورچه‌های دوست‌داشتنی» نام اولین مجموعه‌داستان «شبنم کاظمی» است که در سال ۱۴۰۲ توسط #نشر الکترونیک سایه‌ها منتشر می‌شود.
این مجموعه‌ که شامل بیست داستان کوتاه می‌باشد، منتخبی از آثار اوست که در سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ نوشته شده‌اند.
قابل ذکر است، این مجموعه در ابتدا با شرط ۱۹ صفحه حذفیات از ارشاد جمهوری اسلامی ایران مجوز گرفت، ولی در نهایت به تصمیم نویسنده در اعتراض به سانسور به صورت پی‌دی‌اف و رایگان در اختیار مخاطبان قرار گرفت.

طراحی جلد این مجموعه بر عهده‌ی اسد فقیهی بوده و مهناز بیات، تایپوگرافی آن را انجام داده است.
همچنین ویراستاری مجموعه بر عهده‌ی بنفشه کمالی و عاطفه اسدی بوده و مینا خازنی اسکویی، صفحه‌آرایی آن را انجام داده است.

برای دانلود رایگان این مجموعه‌داستان، روی لینک زیر کلیک کنید:
http://sayeha.org/ap4241
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
از هرچه هست غمزده‌تر عاشق من است
زن خسته از تمام بشر عاشق من است

من برگ برگ برگ درختم مقابلش
او ضربه ضربه ضربه تبر عاشق من است

مانند مصرعی به غزل، مثل گل به باغ
مانند دختری به پسر... عاشق من است!

این چیز داغ چیست، اگر مرد مرده است؟!
این مرد مرده کیست، اگر عاشق من است؟!

زن حدس می‌زند چقدَر مانده تا سقوط
زن فکر می‌کند چقدر عاشق من است

او عاشق من است چرا، کِی، چقدر، تا،
اما، ولی، چگونه، مگر... عاشق من است

فریاد می‌زند: برو گم‌شو کثافتِ...
هرچند می‌رسد به‌نظر عاشق من است!!

ترسیده است از این‌همه احساس در تنش
یعنی به جای چند نفر عاشق من است؟!

«چشمم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست»
او باخبر، بدون‌خبر عاشق من است

من بیت‌بیت در همه‌ی شعر مرده‌ام
زن در تمام طول اثر، عاشق من است

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
بی‌تو به مقصدی که ندارد رفت
بی‌تو به جای اوّل خود برگشت
از عشق، هیچ‌چیز نمی‌دانند
ون‌های دلگرفته‌ی گوهردشت

ما مرده‌ایم و قرص نمی‌داند
ما مرده‌ایم و تیغ نمی‌فهمد
می‌گویمت: «رفیق» و کسی چیزی
از واژه‌ی رفیق نمی‌فهمد

از شهر بوق و کافه و ماشین‌ها
از انفجار مردم و تابستان
تا آشنایی من و تو با هم
در گوشه‌های خلوت قبرستان

از نقد «شاملو» وسط خنده
تا گریه بر جنازه‌ی «مختاری»
از من که خاطرات بدی دارم
تا تو که خاطرات بدی داری

از سال‌های شور و خیابان و...
تا زل زدن به سقف و درِ خانه
ما آرمانِ رفته به‌گا هستیم
این است داستان دو دیوانه!

از روزهای سبز نمی‌گویم
وقتی درخت یخ‌زده، بی‌برگ است
ریلیم و زیر پای قطاری پیر
که لحظه‌ی رسیدنمان، مرگ است

نه! شعر عاشقانه نخواهم ساخت
از لحظه‌ی شکنجه که شد تمدید
از روزهای خوب نمی‌گویم
وقتی تو را رفیق! نخواهم دید...
.
دلخسته‌ایم از این‌همه تکراری
از جاده‌ها که در پیِ پایانند
ون‌های دلگرفته‌ی گوهردشت
از عشق، هیچ‌چیز نمی‌دانند

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
امروز می‌خواهم راجع به «خودارضایی» صحبت کنم؛ عملی که هنوز حتی حرف زدن از آن تابویی است که شکستنش برای خیلی از ما ساده نیست.

وقتی ما بچه بودیم، اوضاع به‌مراتب بدتر بود. از آن‌طرف اندیشه‌های مذهبی رایج در جامعه بود که این عمل را گناهی بزرگ و «زنا با خود!» می‌دانست و از طرفی دیگر کتاب‌هایی نظیر «جوانان چرا» و «دکتر برای همه» بودند که با استناد به مقالات و منابعی من‌درآوردی از عوارضی نظیر لرزش دست، جنون، سرطان، ریزش مو، فراموشی و... حرف می‌زدند و از آن‌سو دوستان و بچه‌های دیگر نیز عوارضی عجیب‌تر نظیر گود رفتن زیر چشم و مو درآوردن کف دست! را به این کار منسوب می‌کردند.

نتیجه‌ی آن‌همه هراس‌افکنی و عذاب‌وجدان برای نسل من چه بود؟ دختران و پسرانی که اولین تجربه‌شان از شناخت بدن خود و مسائل جنسی با چنان ترس و ترومایی آمیخته شد که عده‌ی زیادی از آنها تا سال‌ها با مشکلات عدیده‌ی جنسی روبرو بودند. پدران و مادران ما هرگز آگاه نشدند که اگر زیاده‌روی در این کار ضررهایی ممکن است داشته باشد، این ترس و گناه‌آلودگی و عذاب‌وجدان مطمئنا اثرات روحی و جسمی بدتری بر کودک خواهد داشت.

حالا ما امروز می‌دانیم که این عمل اگر به‌شکل اعتیاد و بی‌رویه درنیاید حتی گاهی می‌تواند مفید باشد. ساده‌ترین این فایده‌ها شناخت زنان از بدن خود و کمک به رسیدن به ارگاسم در روابط زناشویی است. انجام این عمل حتی در شرایط مناسب می‌تواند به آرامش روحی، خواب بهتر و... منجر شود. البته که زیاده‌روی در هیچ عملی مفید نیست، چه خوردن ویتامین باشد، چه ورزش سنگین و چه خودارضایی.

حالا ما پدران و مادران نسل آینده هستیم. یاد بگیریم که دوستان آنها باشیم و به جای پر کردن مغز آنها از خرافات و شایعات و مذهب و... به آنها اطلاعات علمی ساده (طبق متدهای روان‌شناختی) ارائه دهیم. کودک ما امروز دیگر به اینترنت و کتاب بدون سانسور و ماهواره و... دسترسی دارد و اگر ما به او دروغ بگوییم، تنها فایده‌اش از دست رفتن اعتماد کودک است.
باور کنید کودکان اروپایی که در مهدکودک و مدارس با بدن خود و جنس و جنسیت آشنا می‌شوند، اتفاقا کمتر در آینده دچار مشکلات شخصیتی، اجتماعی و جنسی می‌شوند. البته که آموزش به کودک ظرایف خودش را دارد و باید از روان‌شناسان و کتاب‌های معتبر در این زمینه کمک گرفت.

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من نگرانتم
خواننده: تینا اِمی
ترانه‌سرا: مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
من نگرانتم
توو کوچه آشوبه
می‌خندی و می‌گی
هر چی بشه خوبه

من نگرانتم
یه ترسی باهامه
این روزا حرف حق
جوابش اعدامه

تو سطری از عشقی
توو جزوه‌ی درسی
صدات ممنوعه
ولی نمی‌ترسی

پرنده می‌خونه
بازم بهار بشه
درخت می‌ترسه
که چوب دار بشه
من نگرانتم...
من نگرانتم...

یکی باید باشه
که اعتراض کنه
توو لحظه‌ی اعدام
طنابو باز کنه

وقتی همه خوابن
یکی باید پا شه
یکی که می‌تونه
شبیه تو باشه

به جونم افتاده
یه اضطراب زیاد
که پرپرت بکنن
مث گلی در باد

پرنده می‌خونه
بازم بهار بشه
درخت می‌ترسه
که چوب دار بشه
من نگرانتم...
من نگرانتم...

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
به«تنهایی» نشستم بعد تو، «صد سال» و اَندی را
به‌سختی زنده ماندم بی تو شب‌های بلندی را

جهانِ گرگ‌ها و گوسفندان ظاهراً ساده‌ست
ولی گرگی شدم که دوست دارد گوسفندی را!

سیاهی‌لشگری هستم که خواهد مرد و خوشحال است
که دارد فیلم، پایان تماشاگرپسندی را

من از دنیای آدم‌ها پناه آورده‌ام سویت
نگیر از مردِ تبعیدیت، حقّ شهروندی را

هزاران سفره می‌چینند و من مشغول تو هستم‌
شبیه بچه‌ای که دوست دارد نانِ قندی را!

دو دستت پوچ بود و هست و خواهد بود و می‌دانم!
ولی بر هم نخواهم زد بساطِ شرط‌بندی را

همیشه بهترین را بدترین کابوس در راه است
به مسلخ می‌برند از گله‌ها، گاو هلندی را!

جواب ابلهان و مردم این شهر، خاموشی‌ست
فقط بر روی لب دارم همیشه پوزخندی را

هزاران عشوه می‌ریزند طنازان ولی لوسند!
تو جدّی هم که هستی، می‌کنی معنا لوندی را

من آن مستم که در اوج نیازش پاک خواهد کرد
به بوسه، اشک‌های تن‌فروش تایلندی را

من آن مستم که هر شب می‌پرد از خواب و غرق اشک
بغل کرده‌ست با یادِ عزیزت سینه‌بندی را

من آن مستم که با دیوار صحبت می‌کند با خشم
که گریه می‌کند آهنگ‌های فیلم‌هندی را!

من آن مستم که می‌داند غم‌انگیز است اما باز
به یادت دوست دارد، می‌پرستد هر چرندی را!

من آن مستم، سرم بر دار خواهد رفت از این عشق
من آن مستم ولی ترجیح دادم سربلندی را...

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
سربلندی
<unknown>
شعرخوانی مهدی موسوی
Forwarded from A Dirty Mind And A Beautiful Heart:) (Reyhaneh)
شبِ من وصل شد از گریه به شب‌های شما
شب قسم خورد به زیتون و به لب‌های شما

شبِ قرص از وسطِ تیغ… شبِ دار زدن…
شبِ تا صبح، کنار تلفن زار زدن

شبِ سنگینی یک خواب، کنار تختم
لمسِ لبخند تو در طول شبِ بدبختم

شبِ دیوار و شبِ مشت، شبِ هرجایی
شبِ آغوش کسی در وسط تنهایی...


دکتر مهدی موسوی❤️
محکم‌تر بغلم می‌کند و می‌گوید که قبل از اینکه مرا ببیند، از این درخت به آن درخت می‌رفته و می‌خوابیده و بیدار می‌شده و هیچ‌کدام از آن درخت‌ها خانه‌اش نبوده است.
می‌گویم که ولی من ترجیح می‌دهم کلمه‌ی فارسی‌اش را به کار ببرم: سرگردانی!
مرا به خودش فشار می‌دهد و بعد درِ گوشم آهسته می‌گوید: سرگشتگی...

مهدی موسوی/ هزار و چند شب
@seyedmehdimoosavi2
2024/09/22 06:41:37
Back to Top
HTML Embed Code: