Telegram Web Link
انقلاب اندیشه

گفت‌وگوی زنده در اینستاگرام آموزشکده توانا

میهمان:
علیرضا آخوندی، نماینده ایرانی‌تبار پارلمان سوئد
alirezaakhondi_
میزبان:
مهدی موسوی، شاعر و نویسنده
seyed.mehdi.moosavi

دوشنبه، ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ / ۳۰ ژانویه
۲۱:۳۰ به وقت تهران
۱۹ به وقت اروپای مرکزی

#مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
کارگاه ادبی چهارشنبه‌ها - ۲۹

کارگاه ادبی چهارشنبه‌ها هر هفته با حضور مهدی موسوی، شاعر و نویسنده، در کلاب‌هاوس آموزشکده توانا برگزار می‌شود.
در این برنامه علاوه بر خواندن آثار هنری اعتراضی، به معرفی کتاب و فیلم و شعرخوانی و نقد ادبی پرداخته می‌شود.
این جلسه ۲۱ دی ۱۴۰۱ برگزار شد.

برنامه کامل را در یوتیوب بشنوید؛
https://youtu.be/8CSquulFks4
یا در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/mosavi29

#چهارشنبه_ها #یاری_مدنی_توانا #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #هنر_اعتراض

@Tavaana_TavaanaTech
پریدم... در قفس گرچه به بال و پر نیازی نیست
که می‌میرم... به تیر و گاز اشک‌آور نیازی نیست

جهان هیچ است و قبلش هیچ و بعدش هیچ غیر از هیچ!
به تسکینی برای لحظه‌ی آخر نیازی نیست

رهایم کن در این کابوسِ در کابوسِ در کابوس
که غمگینم، به یک رویای غمگین‌تر نیازی نیست

که این ققنوس می‌میرد، کسی هم برنخواهدخاست!
بزن آتش مرا، حتی به خاکستر نیازی نیست

رفیقم می‌زند از پشت زخمی بر تن زخمیم!
اگرچه خوب می‌داند به آن خنجر نیازی نیست

پناه آورده‌ام از زشتی دنیا به این خانه
در این دیوارها، به پنجره یا در، نیازی نیست

کسی خط می‌زند از آخر این قصه رویا را
که می‌داند به آن پایان خوش، دیگر نیازی نیست

پریدم از فراز برج آزادی که آزادی‌ست
برای خودکشی کردن به بال و پر نیازی نیست

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
کارگاه ادبی چهارشنبه‌ها
امروز ساعت ۲۲ به وقت تهران
لینک اتاق کارگاه در کلاب‌هاوس:
https://www.clubhouse.com/join/%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7-%D9%88-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA%DA%A9/UwujKWLQ/M8498eVD?utm_medium=ch_invite&utm_campaign=-qqIxvURLrSfTwh4FM5XGA-570364
تنها صفحه‌ی رسمی من در توییتر:
https://twitter.com/Mousavi1355
مهدی موسوی ❤️💚
انقلاب اندیشه - گفت‌وگو با علیرضا آخوندی، نماینده ایرانی‌تبار پارلمان سوئد

علیرضا آخوندی، نماینده ایرانی‌تبار پارلمان سوئد است که پس از آغاز خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در ایران، صدای مردم ایران را به گوش بسیاری در سراسر جهان رساند. او در برنامه‌ای به میزبانی مهدی موسوی، شاعر، از فعالیت‌های خودش و خیزش انقلابی مردم ایران سخن گفت.

این برنامه بهمن ۱۴۰۱ از اینستاگرام آموزشکده توانا پخش شد.

https://youtu.be/URVxj_E2VOU

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/ljxj9crxum4z

#علیرضا_آخوندی #مهسا_امینی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from Sam Goharbin ♪
در انتظار بهار
Sam Goharbin
Perform @samgoharbin
Music Producer @kazemimajid
Lyrics @seyedmehdimoosavi2
Cover Art Mohammad
Label @ahangsrecords
Dar Entezare Bahar
Sam Goharbin
سام گوهربین - در انتظار بهار
آخرین جلسه‌ی این دوره‌ی کارگاه ادبی چهارشنبه‌ها (همسایه)
خوانش شعر، داستان و ترانه
معرفی فیلم و کتاب
ساعت ۲۲ امروز به وقت تهران
در اتاق کلاب‌هاوس کارگاه:
https://www.clubhouse.com/join/%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7-%D9%88-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA%DA%A9/rsdCOizW/PAeQVBB7?utm_medium=ch_invite&utm_campaign=-qqIxvURLrSfTwh4FM5XGA-580586
آخرین چیزی که گفت
آخرین چیز نبود
کتابی بود که با هم نخوانده بودیم
فیلمی بود که با هم ندیده بودیم
بوسه ای بود
که در کوچه ای بن‌بست جا مانده بود

آخرین چیزی که گفت
خداحافظ نبود
آروغی بود که با هم به آن خندیدیم
بادی بود که به توالت احتیاج نداشت
سکسکه ای بود
که از ترس رفتنت ناگهان تمام شد

آخرین چیزی که گفت
دوستت دارم نبود
فانتزی جنسی مشترکی بود در الکل
تجربه ای خیس بود در اینترنت
صدای ناله ای بود
که گربه ها و همسایه ها را بیدار می کرد

آخرین چیزی که گفت
آخرین چیزی بود
که برای گفتن وجود داشت
بعد نشستیم و با صدای گیتار
بچه هایمان را سر بریدیم
و پلیس ها را
آتش زدیم...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
بغلم کن تو این شبِ برفی
خسته از انتظار، گریه نکن
بوسه‌هات داغِ ظهرِ مرداده!
مث ابر بهار گریه نکن

بغلم کن تو این شب برفی
خستگیتو بذار تو دستم
به تنم تکیه کن که حس بکنم
مث یه کوه، پشت تو هستم

خسته‌ای و دلت سفر می‌خواد
می‌خونی تو چشاش: موافقته!
مرد تو هیچ‌جور کامل نیست
امّا دیوونه‌وار عاشقته

معنی گریه‌هاتو می‌فهمه
همه‌ی رازهاتو می‌دونه
می‌تونه اون چشای غمگینو
توی هر حالتی بخندونه

.
بغلم کن تو این شب برفی
موهاتو باز کن، به باد بره!
ما دو دیوونه‌ی همیشگی و
جادّه مثل همیشه منتظره

بغلم کن تو این شب برفی
که خودش رو به شیشه می‌کوبه
بذار این جادّه تا همیشه بره
با تو هر جای این جهان خوبه

خسته‌ای و دلت سفر می‌خواد
می‌خونی تو چشاش: موافقته!
مرد تو هیچ‌جور کامل نیست
امّا دیوونه‌وار عاشقته

معنی گریه‌هاتو می‌فهمه
همه‌ی رازهاتو می‌دونه
می‌تونه اون چشای غمگینو
توی هر حالتی بخندونه

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحبت‌های نیاز زم، دختر روح‌الله زم در گردهمایی ایرانیان در پاریس علیه جمهوری اسلامی در ۲۲ بهمن
@iranintltv
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گردهمایی ایرانیان در پاریس علیه جمهوری اسلامی، همزمان با برپایی مراسم حکومتی ۲۲ بهمن

گفت‌وگوی کامیار بهرنگ، ایران اینترنشنال با مهدی موسوی، شاعر و نویسنده
@iranintltv
Forwarded from مهتاب قربانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعرخوانی دکتر مهدی موسوی در گردهمایی پاریس
فشارم بده
بچسبان به دیوارهایی از اندوه و شک
که با استخوان‌های ما ساختند
لبم را بِمَک!

فشارم بده
بچسبان به تختی
که از نیمه‌اش مرزها رد شدند
سراسر غریزه
بدون کلیشه
به چشمان من زل بزن ای رفیق همیشه!
اگر دوستان بد شدند

فشارم بده
بچسبان به متن خیابان
که خونی ست
کبودم کن از بوسه و ردّ دندان
یکی شو به ابعاد من باز پنجه به پنجه
مرا غرق در اشکِ خوشحالی‌ام کن
مرا خالی‌ام کن
از این زل زدن‌های دائم به کابوس زندان
از آن خاطرات شکنجه
از این حسّ پنهان
که نه می‌توانم بگویم نه اینکه نگویم

فشارم بده
بچسبان به این مبل که روی آن فیلم دیدیم
به آن صندلی که تو رویش نشستی و تا نیمه‌شب شعر خواندی
به این فرش کهنه
که پاهای مست من و تو بر آن رقص کردند
نفس‌هات را جیغ کن از سکوت تن من
بچسبان خودت را به پیراهن من
پُر از خون شو از فرط بوسیدن من

فشارم بده
بچسبان، بچسبان به آغاز تاریخ
که ما عاشق هم شدیم
بچسبان و جانِ دوباره
به خاکسترِ خاطراتم بده
از این روزهایی که تکرار تقویم هستند در متنِ عادت
از این قرص‌هایی که هر هشت ساعت
که هر هشت ساعت
از این با هر آهنگ بر شانه‌ی بی‌کسی گریه کردن
از این توی مترو، اتوبوس یا تاکسی گریه کردن
از این ماسک بر صورتم: عکس لبخند!
از این دوستانی که هستند!!
از این بند
نجاتم بده
فشارم بده
بچسبان...

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
لبخند می‌زدم به مسلسل‌ها
از لمس اشک‌هات برآشفتم
در کوچه‌هام بوی چه می‌آمد
من پشت ماسک با تو چه می‌گفتم

از پشت ماسک، عاشق تو بودم
از پشت ماسک، بوسه فرستادی
در پس‌زمینه خسته و هجوآمیز
میدان خون‌گرفته‌ی آزادی

آن سمت زوزه‌های موتورها بود
این سمت، خشم له شده در مشتت
سنگر گرفته بود کسی پشتم
سنگر گرفته بود کسی پشتت

از تو که خودکشی شدنِ مرگی
از من که غرق‌ها شده‌ام در سم
بدجور واضح است نمی‌ترسی
بدجور واضح است نمی‌ترسم

من می‌دوم تمام بیابان را
در انتظار آب نخواهم مُرد
این قلب من! گلوله بزن سرباز!
من توی رختخواب نخواهم مُرد

دیوانه‌وار هستی و زیبایی
آرایش لبان و تنت قرمز!
لب‌های خونی‌ات درِ گوشم گفت:
«غمگین نشو به خاطر من هرگز

من سرنوشتِ خواستنِ فریاد
در خاورِ میانه‌ی غمگینم
من در توام... میان تنت، روحت...
از پشت پلک‌های تو می‌بینم

فردا که روز خنده و آزادی‌ست
من در میان سینه‌ی تو شادم
حبسم بکن میان نفس‌هایت
من توی دست‌های تو آزادم»
.
چشم تو بسته می‌شود آهسته
نبضت سکوت می‌کند از فریاد
من گریه می‌کنم... و از این به بعد
به صبر خود ادامه نخواهم داد

دیگر بس است مردنِ با لبخند
کافی‌ست این شکنجه و خاموشی
من انتقامِ حرکتِ تاریخم
دیگر نه بخششی، نه فراموشی!

فردا که روز حتمی آزادی‌ست
فردا که روز خنده و خوشحالی‌ست
تو در منی، کنار منی امّا
جای تو در تمام جهان خالی‌ست

ما «عشق سال‌های وبا» بودیم
در صفحه‌های کنده‌ی از تقویم
یا اینکه در مکان بدی بودیم
یا اینکه در زمان بدی بودیم

این داستان مسخره‌ی ما بود
غمگین و ناتمام‌تر از هر چیز
عشقی که مانده است از آن یک مرد
که گریه می‌کند وسطِ پاییز...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Khorshid - Hamed Nikpay - Ramin Behna - Aidin Tarkian - Sed Mehdi…
<unknown>
خورشید
خواننده: حامد نیک‌پی
شاعر: مهدی موسوی
آهنگساز: آیدین ترکیان
تنظیم‌کننده: رامین بهنا
@seyedmehdimoosavi2
خواب می‌دید یک جزیره شده
خواب می‌دید مرغِ دریایی‌ست
بغلش کرد بالشش با بغض
خواب دیدن، نماد تنهایی‌ست
زندگی فرصتی‌ست بین دو مرگ
ناله‌ی سوسک زیر دمپایی‌ست
فندکش را یواش روشن کرد
خانه‌ی شاعران مقوّایی‌ست

خواب می‌دید مادرش زنده‌ست
خواب می‌دید حوضِ بی‌ماهی‌ست
یک دروغ است توی تلویزیون
خبرِ نوبتِ شبانگاهی‌ست
دلِ تنگ است و جاده‌ی نمناک
چمدانی که تا ابد راهی‌ست
جمله‌ای در گریز از معنا
بق‌بقوی کبوتری چاهی‌ست!

خواب می‌دید برگِ در باد است
خواب می‌دید لرزشِ پرده‌ست
مرگ، بی‌جنسیت‌ترین رؤیاست
عشق، تلفیقی از زن و مرد است
از مکان و زمان گریخت ولی
درد در هر زبان همان «درد» است
دستکش داشت... باز می‌لرزید!
چون که دست جنازه‌ها سرد است

خواب می‌دید عنکبوت شده
خواب می‌دید مار غمگینی‌ست
گریه‌های پس از خودارضایی
با خیالِ معلمِ دینی‌ست!
املت سوخته پس از دعوا
لکّه‌ای روی فرش ماشینی‌ست
شام او گریه‌هاش در تخت است
کلّه‌ی دوست، داخل سینی‌ست!

خواب می‌دید خواب می‌بیند
خواب در خوابِ دیگری جا شد
ته کابوس‌هاش گم شده بود
ته کابوس‌هاش پیدا شد
گفت اسم و طلسم را شش بار
درِ مخفی به زندگی وا شد
خورد شش بسته قرص را یک‌جا
بعد از خواب، تا ابد پا شد

خواب می‌دید باز بیدار است
خواب می‌دید که رها شده است!...

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
2024/09/23 16:30:45
Back to Top
HTML Embed Code: