Forwarded from آموزشکده توانا
چهارشنبهها با مهدی موسوی، ۱۵ - سعید محمدی، خواننده و آهنگساز
مهدی موسوی، شاعر و نویسنده، در این قسمت از برنامه چهارشنبهها میزبان سعید محمدی، خواننده و آهنگساز باسابقه، است و با او درباره آثار و فعالیتهایش و وضعیت ایران گفتوگو میکند.
این برنامه ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ در اینستاگرام آموزشکده توانا به صورت زنده برگزار شد.
https://youtu.be/KFFIsk6q6oE
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/live-t2-sa-mo
#سعید_محمدی #مهدی_موسوی #انقلاب_ملی #مهسا_امینی #هنر_اعتراضی #چهارشنبه_ها #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهدی موسوی، شاعر و نویسنده، در این قسمت از برنامه چهارشنبهها میزبان سعید محمدی، خواننده و آهنگساز باسابقه، است و با او درباره آثار و فعالیتهایش و وضعیت ایران گفتوگو میکند.
این برنامه ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ در اینستاگرام آموزشکده توانا به صورت زنده برگزار شد.
https://youtu.be/KFFIsk6q6oE
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/live-t2-sa-mo
#سعید_محمدی #مهدی_موسوی #انقلاب_ملی #مهسا_امینی #هنر_اعتراضی #چهارشنبه_ها #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
YouTube
چهارشنبهها با مهدی موسوی، ۱۵ - سعید محمدی، خواننده و آهنگساز
مهدی موسوی، شاعر و نویسنده، در این قسمت از برنامه چهارشنبهها میزبان سعید محمدی، خواننده و آهنگساز باسابقه، است و با او درباره آثار و فعالیتهایش و وضعیت ایران گفتوگو میکند.
این برنامه ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ در اینستاگرام آموزشکده توانا به صورت زنده برگزار شد.…
این برنامه ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ در اینستاگرام آموزشکده توانا به صورت زنده برگزار شد.…
دستهام مصنوعیست
چشمهام مصنوعیست
بیضههام مصنوعیست
خوابهام مصنوعیست
ترسهام مصنوعیست
ابرهام مصنوعیست
بادهام مصنوعیست
برگهام مصنوعیست
هیچچی طبیعی نیست
کشتههای در بلوار
جملههای بر دیوار
خندهی «رضا گلزار»
گریههای کودکِ کار
عکسِ توی گوشیها
نرخ خودفروشیها
بغضِ دائمِ خواهر
اینهمه سکوت پدر
ذکر گفتن مادر
چشمهای ناباور
گِرد ماندن میدان
ظهر داغ تابستان
گاوهای بیپستان
خواب دیدن زندان
بغضهای در سینه
ترسهای دیرینه
شهر مملو از کینه
عکس توی آیینه
بو و مزّهی ساندیس
چشمهای قرمزِ خیس
اشک ابرهای خسیس
کوچهی بدون پلیس
زل زدن به سقف اتاق
زل زدن به سقف اتاق
زل زدن به سقف اتاق
زل زدن به سقف اتاق
صحبتِ درِگوشی
سکسِ بیهماغوشی
ترسِ از فراموشی
شمعِ رو به خاموشی
عشقهای مدّتدار
اضطرابِ دیدنِ یار
گریه با صدای نوار
گریه با عبور قطار
گریه موقع دیدار
گریه داخل بازار
گریه کردنِ بسیار
گریه کردن بسیار
چشمِ تا ابد بیدار
روحِ تا ابد بیمار
گریه با صدای سهتار
گریه توی هقهقِ نِی
گریههای پیدرپی
بین ناخن و گیتار
با نوازش ویولن
با دوندهی ماراتون
فصل ناتمامِ شکار
موشهای در دیوار
گربههای آدمخوار
برجسازی سردار
اعترافِ تحتفشار
خنده از سرِ اجبار
گریه از سرِ اجبار
طعم خون تهِ انبار
طعم خون تهِ اخبار
خون ِ در تهِ ادرار
روی برگهی اقرار
نعشهای بر سرِ دار
کشتههای در بلوار
خونِ در خیابانها
بغض تیربارانها
در دل زمستانها
باز انتظار بهار
باز انتظار بهار
با گلی که در کاشیست
سبزهای که نقاشیست
تیغ و صورت کفیام
شعرهای فلسفیام
بوسه توی خانهی تو
شعر عاشقانهی تو
هیچچی طبیعی نیست
هیچچی طبیعی نیست
هیچچی طبیعی نیست...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
چشمهام مصنوعیست
بیضههام مصنوعیست
خوابهام مصنوعیست
ترسهام مصنوعیست
ابرهام مصنوعیست
بادهام مصنوعیست
برگهام مصنوعیست
هیچچی طبیعی نیست
کشتههای در بلوار
جملههای بر دیوار
خندهی «رضا گلزار»
گریههای کودکِ کار
عکسِ توی گوشیها
نرخ خودفروشیها
بغضِ دائمِ خواهر
اینهمه سکوت پدر
ذکر گفتن مادر
چشمهای ناباور
گِرد ماندن میدان
ظهر داغ تابستان
گاوهای بیپستان
خواب دیدن زندان
بغضهای در سینه
ترسهای دیرینه
شهر مملو از کینه
عکس توی آیینه
بو و مزّهی ساندیس
چشمهای قرمزِ خیس
اشک ابرهای خسیس
کوچهی بدون پلیس
زل زدن به سقف اتاق
زل زدن به سقف اتاق
زل زدن به سقف اتاق
زل زدن به سقف اتاق
صحبتِ درِگوشی
سکسِ بیهماغوشی
ترسِ از فراموشی
شمعِ رو به خاموشی
عشقهای مدّتدار
اضطرابِ دیدنِ یار
گریه با صدای نوار
گریه با عبور قطار
گریه موقع دیدار
گریه داخل بازار
گریه کردنِ بسیار
گریه کردن بسیار
چشمِ تا ابد بیدار
روحِ تا ابد بیمار
گریه با صدای سهتار
گریه توی هقهقِ نِی
گریههای پیدرپی
بین ناخن و گیتار
با نوازش ویولن
با دوندهی ماراتون
فصل ناتمامِ شکار
موشهای در دیوار
گربههای آدمخوار
برجسازی سردار
اعترافِ تحتفشار
خنده از سرِ اجبار
گریه از سرِ اجبار
طعم خون تهِ انبار
طعم خون تهِ اخبار
خون ِ در تهِ ادرار
روی برگهی اقرار
نعشهای بر سرِ دار
کشتههای در بلوار
خونِ در خیابانها
بغض تیربارانها
در دل زمستانها
باز انتظار بهار
باز انتظار بهار
با گلی که در کاشیست
سبزهای که نقاشیست
تیغ و صورت کفیام
شعرهای فلسفیام
بوسه توی خانهی تو
شعر عاشقانهی تو
هیچچی طبیعی نیست
هیچچی طبیعی نیست
هیچچی طبیعی نیست...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
برای موی وحشی تو زیر روسری
برای توسری
برای حسرت برابری
برای نخبههای دور از وطن
برای خط کشیدنِ همیشه روی اسم و جسم و روحِ زن
برای عاشقت شدن
برای بوسه توی کوچهی یواشکی
برای مردنِ یکییکی
برای موی غرقِ خونِ خواهرم
بهخاطر سرِ شکستهی برادرم
برای انتظارِ مادرم کنارِ در
بهخاطر دلِ شکستهی پدر
برای حرفها و بغض مانده در گلو
برای مرگ دستهجمعی هزار آرزو
برای یک پرنده که دلش گرفته از قفس
برای این صدا صدا صدا در آخرین نفس
برای دردهای سرزمین من
برای زن
برای مرد
برای مردم اسیر رنج و درد
برای خستگی ما و روزهای بد
برای سربلندی تو زیر سیلی و لگد
برای روز خوبِ بی "برای" تا ابد
برای روز خوب
برای آفتابِ بیغروبِ سرزمین من
برای شادی
برای زن
برای زندگی
برای عشق و آزادی
آزادی...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
برای توسری
برای حسرت برابری
برای نخبههای دور از وطن
برای خط کشیدنِ همیشه روی اسم و جسم و روحِ زن
برای عاشقت شدن
برای بوسه توی کوچهی یواشکی
برای مردنِ یکییکی
برای موی غرقِ خونِ خواهرم
بهخاطر سرِ شکستهی برادرم
برای انتظارِ مادرم کنارِ در
بهخاطر دلِ شکستهی پدر
برای حرفها و بغض مانده در گلو
برای مرگ دستهجمعی هزار آرزو
برای یک پرنده که دلش گرفته از قفس
برای این صدا صدا صدا در آخرین نفس
برای دردهای سرزمین من
برای زن
برای مرد
برای مردم اسیر رنج و درد
برای خستگی ما و روزهای بد
برای سربلندی تو زیر سیلی و لگد
برای روز خوبِ بی "برای" تا ابد
برای روز خوب
برای آفتابِ بیغروبِ سرزمین من
برای شادی
برای زن
برای زندگی
برای عشق و آزادی
آزادی...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
این هم برنامهی بامداد این جمعه
که دوستان بسیاری فایلش را خواسته بودند
موزیک دژمن شادی امینی، سرود زن مهدی یراحی
به همراه شعرخوانیهای شما
در بامداد این هفته:
https://youtu.be/RsSIJz58qUY
که دوستان بسیاری فایلش را خواسته بودند
موزیک دژمن شادی امینی، سرود زن مهدی یراحی
به همراه شعرخوانیهای شما
در بامداد این هفته:
https://youtu.be/RsSIJz58qUY
YouTube
برنامه بامداد ۱۵ مهر با مهدی موسوی به همراه موزیک دژمن درباره خامنه ای رهبر ایران از شادی امینی
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
Forwarded from Vahid Online وحید آنلاین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روایتی از تصاویر شنبه
📡 @VahidOnline
📡 @VahidOnline
Forwarded from سید مهدی موسوی
آن ابرهای تیره و این سایهها شومند
نوشابهها از مشکیِ کشتار مسمومند
فریاد را خوردم به جُرمِ «دوستت دارم»
در دادگاهی که همه از پیش محکومند!
آرام نجوا کن... در اینجا گوش بسیار است
ایران ما گربهست امّا موش بسیار است!
خسته شده دنیا از این آواز تکراری
خاموش شو! در جوبها یا زیرسیگاری
از رادیو خاموش کن امواج صافت را
که پخش خواهد کرد فردا اعترافت را
با من کتک میخوردی و شبهای آخر بود
که درد تنهاییت از باتوم بدتر بود!
فهمیده بودی هیچ راهی نیست... راهی نیست...
یعنی برایت مرگ و آزادی برابر بود
در ازدحام کف زدنهای هواداران
بازندهای در انتظار سوت داور بود
در مغز ما میسوخت عشق و خواب جنگلها
گربه میان دستهای بچّهتنبلها!
در سردخانه فارغالتّحصیل میگشتند
اعلامیه، اعلامیه «شاگرد اوّل»ها
میخواستم با تو بگویم: دوستت دارم
امّا نمیفهمند اینها را مسلسلها!
من غصّه خوردم، سیب را فرزندِ آدم خورد
من گریه کردم، یک نفر در آینه سم خورد
تو نیستی... دیگر به آن کافه نخواهم رفت
تو نیستی... نوشابهی مشکی نخواهم خورد!
عمری سیاهی پشت رؤیای سپیدی بود
نه! تحفهی این ابر، باران اسیدی بود
دیشب موتورها را سواران باز زین کردند!!
تنها نه ما، خورشید را توی «اوین» کردند
خورشید خوب مشرقی! که ناگهان بد شد
فردا یقیناً اعترافش پخش خواهد شد
ما مردهایم امّا دماغ زندهها چاق است!
در روزنامهها ستون ادّعا چاق است
از خون ما پُر شد شکمهاشان... چه دردی داشت!
با که بگویم درد را؟ حتّی خدا چاق است!!
.
شلّاق یا حبس ابد؟ محکومِ از پیشیم
که عشق، ممنوع است که احساس، قاچاق است
دیگر چه گویم؟ دوستانم یک به یک مُردند
در کشوری که گربهاش را موشها خوردند...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
نوشابهها از مشکیِ کشتار مسمومند
فریاد را خوردم به جُرمِ «دوستت دارم»
در دادگاهی که همه از پیش محکومند!
آرام نجوا کن... در اینجا گوش بسیار است
ایران ما گربهست امّا موش بسیار است!
خسته شده دنیا از این آواز تکراری
خاموش شو! در جوبها یا زیرسیگاری
از رادیو خاموش کن امواج صافت را
که پخش خواهد کرد فردا اعترافت را
با من کتک میخوردی و شبهای آخر بود
که درد تنهاییت از باتوم بدتر بود!
فهمیده بودی هیچ راهی نیست... راهی نیست...
یعنی برایت مرگ و آزادی برابر بود
در ازدحام کف زدنهای هواداران
بازندهای در انتظار سوت داور بود
در مغز ما میسوخت عشق و خواب جنگلها
گربه میان دستهای بچّهتنبلها!
در سردخانه فارغالتّحصیل میگشتند
اعلامیه، اعلامیه «شاگرد اوّل»ها
میخواستم با تو بگویم: دوستت دارم
امّا نمیفهمند اینها را مسلسلها!
من غصّه خوردم، سیب را فرزندِ آدم خورد
من گریه کردم، یک نفر در آینه سم خورد
تو نیستی... دیگر به آن کافه نخواهم رفت
تو نیستی... نوشابهی مشکی نخواهم خورد!
عمری سیاهی پشت رؤیای سپیدی بود
نه! تحفهی این ابر، باران اسیدی بود
دیشب موتورها را سواران باز زین کردند!!
تنها نه ما، خورشید را توی «اوین» کردند
خورشید خوب مشرقی! که ناگهان بد شد
فردا یقیناً اعترافش پخش خواهد شد
ما مردهایم امّا دماغ زندهها چاق است!
در روزنامهها ستون ادّعا چاق است
از خون ما پُر شد شکمهاشان... چه دردی داشت!
با که بگویم درد را؟ حتّی خدا چاق است!!
.
شلّاق یا حبس ابد؟ محکومِ از پیشیم
که عشق، ممنوع است که احساس، قاچاق است
دیگر چه گویم؟ دوستانم یک به یک مُردند
در کشوری که گربهاش را موشها خوردند...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
امسال هم پیراهن خونی من، مُد بود
امسال هم رؤیایمان آنچه نمیشد بود
امروز هم با گریه و گیتار میخوابی
امروز هم غمگینترین جشنِ تولّد بود
از گریهام در خانهای در حال ویرانی
از چیزهایی که نمیگویم... که میدانی...
.
شهریور است و شهر ما عمریست پاییز است
چیزی نمیگویم که میدانی دلم چیز است
این روزها... این روزها بدجور بیرحمند
این هیچکسهایی که دردت را نمیفهمند
چشمان تو خونی، لبت خونی، دلت خونی
از تو بدش میآید این دنیای طاعونی
میترسی از این دشنهها که داخل سینیست
میترسی از دنیا که قبرستان غمگینیست
قبل از شروع بازیات، زد سوت پایان را
در ماه تیرش تجربه کردیم باران را
که روزها خوابید و خوابیدیم در رؤیا
شبها جلوی چشممان بردند یاران را
که مرده بودیم و هنوز این زندگی جان داشت
یک درصدِ ناچیزتر، امّید، امکان داشت
میسوخت از تب، خوابهای واقعی میدید
بیمار روی تخت من، بدجور هذیان داشت
نصف جهان در رقص شد، نصف جهان در خون
گل داد آخر سینههای عاشقان در خون
خاموش شد مثل چراغی آخرِ دنیا
فریادهای آخرین آوازهخوان در خون
خاموش شد تاریخ... قرن بیفروغی بود
جز "فصل سرد" تو، همهچیزش دروغی بود!...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
امسال هم رؤیایمان آنچه نمیشد بود
امروز هم با گریه و گیتار میخوابی
امروز هم غمگینترین جشنِ تولّد بود
از گریهام در خانهای در حال ویرانی
از چیزهایی که نمیگویم... که میدانی...
.
شهریور است و شهر ما عمریست پاییز است
چیزی نمیگویم که میدانی دلم چیز است
این روزها... این روزها بدجور بیرحمند
این هیچکسهایی که دردت را نمیفهمند
چشمان تو خونی، لبت خونی، دلت خونی
از تو بدش میآید این دنیای طاعونی
میترسی از این دشنهها که داخل سینیست
میترسی از دنیا که قبرستان غمگینیست
قبل از شروع بازیات، زد سوت پایان را
در ماه تیرش تجربه کردیم باران را
که روزها خوابید و خوابیدیم در رؤیا
شبها جلوی چشممان بردند یاران را
که مرده بودیم و هنوز این زندگی جان داشت
یک درصدِ ناچیزتر، امّید، امکان داشت
میسوخت از تب، خوابهای واقعی میدید
بیمار روی تخت من، بدجور هذیان داشت
نصف جهان در رقص شد، نصف جهان در خون
گل داد آخر سینههای عاشقان در خون
خاموش شد مثل چراغی آخرِ دنیا
فریادهای آخرین آوازهخوان در خون
خاموش شد تاریخ... قرن بیفروغی بود
جز "فصل سرد" تو، همهچیزش دروغی بود!...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
صدای خنده که در اوج دردها داریم
صدای گریه که عمریست بیصدا داریم
صدای خانهی سبزی تهِ تهِ دنیا
صدای رؤیایی واقعی که ما داریم
صدای گریهی دشمن از اینهمه خنده
صدای خندهی ما مثل مرغِ پرکنده!
صدای گریهی پنهانشده در آغوشت
صدای خندهی بیدغدغه در آینده...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
صدای گریه که عمریست بیصدا داریم
صدای خانهی سبزی تهِ تهِ دنیا
صدای رؤیایی واقعی که ما داریم
صدای گریهی دشمن از اینهمه خنده
صدای خندهی ما مثل مرغِ پرکنده!
صدای گریهی پنهانشده در آغوشت
صدای خندهی بیدغدغه در آینده...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
دوست طنازی نوشته بود که بعید نیست "سبزیپلو با ماهی" را برای یادآوری روابط خانوادهی سپاهیان و "ماهیپلو با گردن" را بهخاطر یادآوری روابط جنسی بسیجیان ازاینبهبعد ممنوع کنند. طنز بود و همه هم خندیده بودند، اما اینجور شوخیها برای من و دوستانم، بخش تراژیکی از زندگیمان بوده است:
سال ۹۲ که برای بار دوم دستگیر شدم، دو روز تمام کتک میخوردم و بازجویی میشدم که هرچه میدانی در مورد "گروه میخ و چکش" بگو!! من هم ناله میکردم که نمیدانم و بس کنید... آخرسر که دیدند شکنجه و فشار جواب نمیدهد، چشمبندم را درحالیکه مثل همیشه رو به دیوار بودم باز کردند و گفتند عکس را ببین تا زبانت باز شود و دروغ نگویی! ما میدانیم که تو رهبر گروه "میخ و چکش" هستی!!
عکس کیک تولدم از دههی هشتاد بود و روی آن بچهها با خامه نوشته بودند: "تولدت مبارک آقای ادبیات. ادبیات، میخ و چکش بود"!
بله! به همین سادگی! من دو روز تمام بهخاطر مصرعی از یک شعر عاشقانهام کتک میخوردم که روی کیک تولدم شاگردانم نوشته بودند. برادران سپاهی را هم احتمالا شباهت "میخ و چکش" با "داس و چکش" به این صرافت انداخته بود که با کتک از من سردستهی حزب یا گروه بسازند!
اصلا چرا راه دور برویم مگر بخشی از اعترافات من که منجر به حکم ۹ سال زندان شد، این نبود که در کارگاههایم کتابهای "چخوف" را معرفی کرده بودم؟! بله! همان چخوفی که بیش از ۱۰۰ سال پیش زندگی میکرده و کتابهایش با مجوز ارشاد چاپ میشوند!! مگر حکم ۹۹ ضربه شلاق من برای دست دادن با یک خانم شاعر در هنگام خداحافظی نبود؟
برای همین هم هست که من مطمئنم نهتنها کتلت و سبزیپلو و گردن و... جرم خواهند بود!! بلکه ممکن است صحبت کردن راجع به "بیتِ" شعر و "نفربر" و... هم بهزودی باعث دستگیری آدمها شود!!
اصلا مگر محسن امیراصلانی عزیز نبود که در وبلاگش نوشت که زندگی کردن یونس در معدهی ماهی تمثیل است و انسان نمیتواند در معدهی یک حیوان زندگی کند. مگر به همین جرم اعدامش نکردند؟ 😭
برای همینهاست که جمهوری اسلامی باید برود. که اگر نرود نوبت تکتک مردم عزیز ایران خواهد شد که یا با اتهامهای واهی دستگیر شوند یا از فشارهای اقتصادی و گرسنگی بمیرند.
مردم ما حق دارند در کشوری نرمال زندگی کنند که امنیت داشته باشند، رفاه داشته باشند، آزادی داشته باشند و اگر روزی در خیابان اعتراض کردند، آنها را به گلوله نبندند. که مهساها، نیکاها، ساریناها و... بتوانند از ته دل بخندند و بدون هیچ ترسی شاد باشند. کمترین حقی که هر موجود زنده دارد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
سال ۹۲ که برای بار دوم دستگیر شدم، دو روز تمام کتک میخوردم و بازجویی میشدم که هرچه میدانی در مورد "گروه میخ و چکش" بگو!! من هم ناله میکردم که نمیدانم و بس کنید... آخرسر که دیدند شکنجه و فشار جواب نمیدهد، چشمبندم را درحالیکه مثل همیشه رو به دیوار بودم باز کردند و گفتند عکس را ببین تا زبانت باز شود و دروغ نگویی! ما میدانیم که تو رهبر گروه "میخ و چکش" هستی!!
عکس کیک تولدم از دههی هشتاد بود و روی آن بچهها با خامه نوشته بودند: "تولدت مبارک آقای ادبیات. ادبیات، میخ و چکش بود"!
بله! به همین سادگی! من دو روز تمام بهخاطر مصرعی از یک شعر عاشقانهام کتک میخوردم که روی کیک تولدم شاگردانم نوشته بودند. برادران سپاهی را هم احتمالا شباهت "میخ و چکش" با "داس و چکش" به این صرافت انداخته بود که با کتک از من سردستهی حزب یا گروه بسازند!
اصلا چرا راه دور برویم مگر بخشی از اعترافات من که منجر به حکم ۹ سال زندان شد، این نبود که در کارگاههایم کتابهای "چخوف" را معرفی کرده بودم؟! بله! همان چخوفی که بیش از ۱۰۰ سال پیش زندگی میکرده و کتابهایش با مجوز ارشاد چاپ میشوند!! مگر حکم ۹۹ ضربه شلاق من برای دست دادن با یک خانم شاعر در هنگام خداحافظی نبود؟
برای همین هم هست که من مطمئنم نهتنها کتلت و سبزیپلو و گردن و... جرم خواهند بود!! بلکه ممکن است صحبت کردن راجع به "بیتِ" شعر و "نفربر" و... هم بهزودی باعث دستگیری آدمها شود!!
اصلا مگر محسن امیراصلانی عزیز نبود که در وبلاگش نوشت که زندگی کردن یونس در معدهی ماهی تمثیل است و انسان نمیتواند در معدهی یک حیوان زندگی کند. مگر به همین جرم اعدامش نکردند؟ 😭
برای همینهاست که جمهوری اسلامی باید برود. که اگر نرود نوبت تکتک مردم عزیز ایران خواهد شد که یا با اتهامهای واهی دستگیر شوند یا از فشارهای اقتصادی و گرسنگی بمیرند.
مردم ما حق دارند در کشوری نرمال زندگی کنند که امنیت داشته باشند، رفاه داشته باشند، آزادی داشته باشند و اگر روزی در خیابان اعتراض کردند، آنها را به گلوله نبندند. که مهساها، نیکاها، ساریناها و... بتوانند از ته دل بخندند و بدون هیچ ترسی شاد باشند. کمترین حقی که هر موجود زنده دارد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
از آسمون، خونه كه میباره
پاييز ما پاييز خوبی نيست
دیوونهایم با اینکه میدونیم
دیوونه بودن چيز خوبی نيست
دلخوش به چی هستی؟ كدوم فردا؟
دنيای ما بدجور بیرحمه
حال تو رو هیشکی نمیدونه
حرف منو هیچكس نمیفهمه
عمريه كه اسم اتاق ما
يا انفرادی يا كه تابوته
سيگارتو آهسته روشن كن
دنیای ما انبار باروته!
میريم از اين زندون تكراری
زندونِ تازه اونورِ مرزه
تا صبح گريه میکنی هر شب
با شونههات دنيام میلرزه
میميری و درها به روت بستهس
میميرم و راه فراری نيست
اين شهرو میبخشی و میبخشم
از هيچكس هيچ انتظاری نیست
از كوچهها آهسته رد میشم
خالیِ از هر حسّ و احساسم
اونقد غريبهن آدما، انگار
غير از تو هيچكس رو نمیشناسم
عمریه كه اسم اتاق ما
يا انفرادی يا كه تابوته
هر روز با ترديد میتابه
آزادی خورشيد، مشروطه!
هر كس كه حرف مهربونی زد
توو دستای سردش تفنگی داشت
اين داستانِ تلخِ نسلی بود
كه آرزوهای قشنگی داشت...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
پاييز ما پاييز خوبی نيست
دیوونهایم با اینکه میدونیم
دیوونه بودن چيز خوبی نيست
دلخوش به چی هستی؟ كدوم فردا؟
دنيای ما بدجور بیرحمه
حال تو رو هیشکی نمیدونه
حرف منو هیچكس نمیفهمه
عمريه كه اسم اتاق ما
يا انفرادی يا كه تابوته
سيگارتو آهسته روشن كن
دنیای ما انبار باروته!
میريم از اين زندون تكراری
زندونِ تازه اونورِ مرزه
تا صبح گريه میکنی هر شب
با شونههات دنيام میلرزه
میميری و درها به روت بستهس
میميرم و راه فراری نيست
اين شهرو میبخشی و میبخشم
از هيچكس هيچ انتظاری نیست
از كوچهها آهسته رد میشم
خالیِ از هر حسّ و احساسم
اونقد غريبهن آدما، انگار
غير از تو هيچكس رو نمیشناسم
عمریه كه اسم اتاق ما
يا انفرادی يا كه تابوته
هر روز با ترديد میتابه
آزادی خورشيد، مشروطه!
هر كس كه حرف مهربونی زد
توو دستای سردش تفنگی داشت
اين داستانِ تلخِ نسلی بود
كه آرزوهای قشنگی داشت...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
غزلی قدیمی به بهانهی امروز:
.
داخل اشک، داخل خانه، داخل ضبط، داخل ماشین
نگرانم برای تنهاییت... و سرم درد میکند که... همین!
مرجعِ امّتِ مقوّایی، یاعلیگوی وقتِ نازایی!
شعر و سیگار و بغض و تنهایی، صبح تا عصر توی زیرزمین
زن به عنوان جنس یا کالا؟ دورهی شاه یا همین حالا؟!
شاش را میکنند از بالا، فکر را میکنند از پایین!
ما و کابوس آخرین شادی، قهرمانانِ ظاهرا بادی!
ما و فکر سه قطره آزادی! شهر، فکر گرانی بنزین
طعم باتومهای هشتم مارس، عوعوی سگ به جای کردنِ پارس!
جاکشی خبرگزاری فارس، تودهی انقلابیِ رنگین!
کاش همگریهی شبت باشم، مثل آواز بر لبت باشم
تا همیشه مراقبت باشم، با تو هستم ستارهی غمگین!
خندهی گاو توی آخورم و... از جنون و گلایهها پُرم و...
گریهام را بهزور میخورم و در تنم درد میکند مرفین
مثل یک شمع رو به خاموشی، مثل گریه پس از هماغوشی
میخورم تا خودِ فراموشی، نوش! با یاد بچّههای اِوین...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
.
داخل اشک، داخل خانه، داخل ضبط، داخل ماشین
نگرانم برای تنهاییت... و سرم درد میکند که... همین!
مرجعِ امّتِ مقوّایی، یاعلیگوی وقتِ نازایی!
شعر و سیگار و بغض و تنهایی، صبح تا عصر توی زیرزمین
زن به عنوان جنس یا کالا؟ دورهی شاه یا همین حالا؟!
شاش را میکنند از بالا، فکر را میکنند از پایین!
ما و کابوس آخرین شادی، قهرمانانِ ظاهرا بادی!
ما و فکر سه قطره آزادی! شهر، فکر گرانی بنزین
طعم باتومهای هشتم مارس، عوعوی سگ به جای کردنِ پارس!
جاکشی خبرگزاری فارس، تودهی انقلابیِ رنگین!
کاش همگریهی شبت باشم، مثل آواز بر لبت باشم
تا همیشه مراقبت باشم، با تو هستم ستارهی غمگین!
خندهی گاو توی آخورم و... از جنون و گلایهها پُرم و...
گریهام را بهزور میخورم و در تنم درد میکند مرفین
مثل یک شمع رو به خاموشی، مثل گریه پس از هماغوشی
میخورم تا خودِ فراموشی، نوش! با یاد بچّههای اِوین...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
بزن به پشت این نوزاد برای اوّلین گریه
که زندگی غمانگیز است، خلاصهاش: همین گریه!
تمام آسمان ابر است، که بغض کرده بیصبر است
دو سوّمِ زمین آب است، دو سوّمِ زمین گریه
بگو که «سیییب!...» در عکسم، که من همیشه برعکسم!
که توی عکسها خندهست، که پشتِ دوربین گریه
صدای همصدایی نیست، در آسمان خدایی نیست
نمیرسد به جز تا سقف، شبانه در «اِوین» گریه
اگر اجازهای باشد که سال تازهای باشد
درخت و سبزه مصنوعیست، تمام هفتسین گریه!
به بوسه میخکوبم کن! مرا بگیر و خوبم کن
که خستهام از این کابوس، که خستهام از این گریه
کنار بستهی قرصی و هیچچی نمیپرسی
برای بهترین پایان، برای آخرین گریه!
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
که زندگی غمانگیز است، خلاصهاش: همین گریه!
تمام آسمان ابر است، که بغض کرده بیصبر است
دو سوّمِ زمین آب است، دو سوّمِ زمین گریه
بگو که «سیییب!...» در عکسم، که من همیشه برعکسم!
که توی عکسها خندهست، که پشتِ دوربین گریه
صدای همصدایی نیست، در آسمان خدایی نیست
نمیرسد به جز تا سقف، شبانه در «اِوین» گریه
اگر اجازهای باشد که سال تازهای باشد
درخت و سبزه مصنوعیست، تمام هفتسین گریه!
به بوسه میخکوبم کن! مرا بگیر و خوبم کن
که خستهام از این کابوس، که خستهام از این گریه
کنار بستهی قرصی و هیچچی نمیپرسی
برای بهترین پایان، برای آخرین گریه!
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
آیا شما یکی از امضاکنندگان بیانیهی "هنرمندان انقلاب" (پاچهخاران قاتلان) که آرزوی کشتار مردم و سرکوب اعتراضات را کردهاند، میشناسید؟
آزاده اکبری، حسین زحمتکش، حمید هنرجو، راضیه تجار، رحمان نوازنی، سعید محمدی، حسن برقعی، علیمحمد مودب، محسن عمادی، محمدصالح سلطانی، محمدرضا سرشار، محمدرضا سنگری، سیدمهدی موسوی (شاعر قمی که تشابه اسمیاش با من همیشه مایهی خجالت بوده)، مرتضی حیدری آلکثیر، مریم سقلاطونی، نغمه مستشارنظامی، هادی جانفدا، وحید قاسمی و...
از امروز هر جا پیدایشان کردید فقط تف بیندازید توی صورتشان.
بپرسید چهجور توانستید نان در خون مردم سرزمینتان بزنید و فرو ببرید؟ مال و مقام اینقدر ارزش دارد که اینهمه جنایت را ببینید و بعد تقاضا کنید که جنایت و سرکوب بیشتر شود؟؟؟
از خودم شرمسارم که روزگاری با بعضی از شما همکلام شدهام و فکر میکردم با تمام تفاوتهایمان همگی هنرمند و انسان هستیم.
شما انسان نیستید چون حتی دل سنگ هم از قتلعام این نوجوانهای بیگناه به درد میآید و میداند جواب اعتراض، گلوله نیست...
اسامی این لیست بسیارند. متاسفانه در اینستاگرام جا نمیشوند، اما مردم آنها را به حافظه خواهند سپرد. ما ایرانی آزاد برای هر قشر و گروه و عقیدهای خواهیم ساخت اما بدون شما که در کشتار هموطنانمان دخالت مستقیم داشتید و دارید، اما نخواهید داشت! چون دورهتان به پایان رسیده است.
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
آزاده اکبری، حسین زحمتکش، حمید هنرجو، راضیه تجار، رحمان نوازنی، سعید محمدی، حسن برقعی، علیمحمد مودب، محسن عمادی، محمدصالح سلطانی، محمدرضا سرشار، محمدرضا سنگری، سیدمهدی موسوی (شاعر قمی که تشابه اسمیاش با من همیشه مایهی خجالت بوده)، مرتضی حیدری آلکثیر، مریم سقلاطونی، نغمه مستشارنظامی، هادی جانفدا، وحید قاسمی و...
از امروز هر جا پیدایشان کردید فقط تف بیندازید توی صورتشان.
بپرسید چهجور توانستید نان در خون مردم سرزمینتان بزنید و فرو ببرید؟ مال و مقام اینقدر ارزش دارد که اینهمه جنایت را ببینید و بعد تقاضا کنید که جنایت و سرکوب بیشتر شود؟؟؟
از خودم شرمسارم که روزگاری با بعضی از شما همکلام شدهام و فکر میکردم با تمام تفاوتهایمان همگی هنرمند و انسان هستیم.
شما انسان نیستید چون حتی دل سنگ هم از قتلعام این نوجوانهای بیگناه به درد میآید و میداند جواب اعتراض، گلوله نیست...
اسامی این لیست بسیارند. متاسفانه در اینستاگرام جا نمیشوند، اما مردم آنها را به حافظه خواهند سپرد. ما ایرانی آزاد برای هر قشر و گروه و عقیدهای خواهیم ساخت اما بدون شما که در کشتار هموطنانمان دخالت مستقیم داشتید و دارید، اما نخواهید داشت! چون دورهتان به پایان رسیده است.
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
مصرع های وام گرفته شده به ترتیب از شاعران زیر است:
حافظ، صائب تبریزی، بیدل دهلوی، مولانا، محتشم کاشانی، پروین اعتصامی، هاتف اصفهانی، وحشی بافقی، سیف فرغانی، اقبال لاهوری، شهریار و سعدی
ظلم اینان میرود... نوبت به آنان میرسد
بعد پایان زمستان هم زمستان میرسد
«سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت»
نیست، امّا گاهگاهی تکّهای نان میرسد!
«کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی»
سیل، بعد از عشقبازی زیر باران میرسد!
«آسمان، سرسبز دارد میوههای خام را»
باز «کاکا رستمِ» قصّه به «مرجان» میرسد
«هر کجا ویران بُوَد آنجا امیدِ گنج هست»
عشق گاهی با سلامی در خیابان! میرسد
«فتنه، تیری از کمین بر مرغ فارغبال زد»
عقل میچرخد! که گاهی دُور میدان میرسد
«گر که اطفال تو بیشامند شبها باک نیست»
صبحها حاجی به مسجد یا به دکّان میرسد!
«جان به جانان کی رسد؟ جانان کجا و جان کجا؟!»
کودکی هستم که گاهی تا دبستان میرسد
«گر به بدنامی کشد کارم در آخر، دور نیست»
رود عصیانکرده گاهی به بیابان میرسد
«چون هلال دولت این ظالمان شد بدرِ تام»
باز ثابت شد که نسل ما به حیوان میرسد
«در میان سینه حرفی داشتم... گم کردهام...»
بغض میخواهد... ولی کارش به زندان میرسد
«سایهی دولت، همه ارزانیِ نودولتان»
سفرهای داریم و یک عمر است مهمان میرسد
«بر زمستان، صبر باید طالب نوروز را»
دیر... امّا روزهای بد به پایان میرسد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
حافظ، صائب تبریزی، بیدل دهلوی، مولانا، محتشم کاشانی، پروین اعتصامی، هاتف اصفهانی، وحشی بافقی، سیف فرغانی، اقبال لاهوری، شهریار و سعدی
ظلم اینان میرود... نوبت به آنان میرسد
بعد پایان زمستان هم زمستان میرسد
«سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت»
نیست، امّا گاهگاهی تکّهای نان میرسد!
«کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی»
سیل، بعد از عشقبازی زیر باران میرسد!
«آسمان، سرسبز دارد میوههای خام را»
باز «کاکا رستمِ» قصّه به «مرجان» میرسد
«هر کجا ویران بُوَد آنجا امیدِ گنج هست»
عشق گاهی با سلامی در خیابان! میرسد
«فتنه، تیری از کمین بر مرغ فارغبال زد»
عقل میچرخد! که گاهی دُور میدان میرسد
«گر که اطفال تو بیشامند شبها باک نیست»
صبحها حاجی به مسجد یا به دکّان میرسد!
«جان به جانان کی رسد؟ جانان کجا و جان کجا؟!»
کودکی هستم که گاهی تا دبستان میرسد
«گر به بدنامی کشد کارم در آخر، دور نیست»
رود عصیانکرده گاهی به بیابان میرسد
«چون هلال دولت این ظالمان شد بدرِ تام»
باز ثابت شد که نسل ما به حیوان میرسد
«در میان سینه حرفی داشتم... گم کردهام...»
بغض میخواهد... ولی کارش به زندان میرسد
«سایهی دولت، همه ارزانیِ نودولتان»
سفرهای داریم و یک عمر است مهمان میرسد
«بر زمستان، صبر باید طالب نوروز را»
دیر... امّا روزهای بد به پایان میرسد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
روز بدی بود
جنگ عشق و تیغ
بهترین هدیه
خنجر رفیق!
اشک بچهها
بهخاطر نون
دیدنت توو خواب
گوشهی زندون
جای اون زخما
مونده تا ابد
کی تموم میشه
این روزای بد؟
چشامو بستم
که دوری کنه
به دلم گفتم
صبوری کنه
روز بدی بود
مرگ اعتماد
شاخههای سبز
توی دست باد
چشم مادرا
پُر از اشک و خون
سوختن خونه
به دست جنون
جای اون زخما
مونده تا ابد
کی تموم میشه
این روزای بد؟
چشامو بستم
که دوری کنه
به دلم گفتم
صبوری کنه
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
جنگ عشق و تیغ
بهترین هدیه
خنجر رفیق!
اشک بچهها
بهخاطر نون
دیدنت توو خواب
گوشهی زندون
جای اون زخما
مونده تا ابد
کی تموم میشه
این روزای بد؟
چشامو بستم
که دوری کنه
به دلم گفتم
صبوری کنه
روز بدی بود
مرگ اعتماد
شاخههای سبز
توی دست باد
چشم مادرا
پُر از اشک و خون
سوختن خونه
به دست جنون
جای اون زخما
مونده تا ابد
کی تموم میشه
این روزای بد؟
چشامو بستم
که دوری کنه
به دلم گفتم
صبوری کنه
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from Vahid Online وحید آنلاین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر #بهروز_یاسمی به دلیل انتشار این شعر در صفحه اینستاگرام خود بازداشت شده و اطلاعی از او در دست نیست.
AjFarahani
شاعر اهل ایوانغرب استان ایلام
@VahidHeadline
📡 @VahidOnline
AjFarahani
شاعر اهل ایوانغرب استان ایلام
@VahidHeadline
📡 @VahidOnline
Forwarded from آموزشکده توانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعری از داوود محمدینیا که به طور جمعی دکلمه شده است. آقای محمدینیا در صفحه اینستاگرامش نوست؛
" ادبیات همواره عرصهی تمرین آزادی است"
به قول عباس معروفی" ما بایستی ادبیات شیم و راهی جز این نداریم"
#mahsaamini
#مهسا_امینی #نیکا_شاکرمی #حدیث_نجفی #مهسا_موگویی #سارینا_اسماعیل_زاده #اوین #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
" ادبیات همواره عرصهی تمرین آزادی است"
به قول عباس معروفی" ما بایستی ادبیات شیم و راهی جز این نداریم"
#mahsaamini
#مهسا_امینی #نیکا_شاکرمی #حدیث_نجفی #مهسا_موگویی #سارینا_اسماعیل_زاده #اوین #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech