Telegram Web Link
سفره‌ای از سکوت می‌چینم
خسته از انتظار و دوری‌ها
سال‌هایی که آتشم زده‌اند
وسطِ چارشنبه‌سوری‌ها...

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
سبزه‌ها را گره زدم به غمت
غمِ از صبر، بیشتر شده‌ام
سالِ تحویلِ زندگیت به هیچ
سیزده‌های در به در شده‌ام

سفره‌ای از سکوت می‌چینم
خسته از انتظار و دوری‌ها
سال‌هایی که آتشم زده‌اند
وسطِ چارشنبه‌سوری‌ها

بچّه بودم... و غیر عیدی و عشق
بچّه‌ها از جهان چه داشته‌اند؟!
درِ گوشم فرشته‌ها گفتند
لای قرآن، «تو» را گذاشته‌اند!

خواستی مثل ابرها باشی
خواستم مثل رود برگردی
سیزده روز تا تو برگشتم
سیزده روز گریه‌ام کردی

ماه من بود و عشق دیوانه!
تا که یک‌دفعه آفتاب آمد
ماهیِ قرمزی که قلبم بود
مُرد و آرام روی آب آمد

پشت اشک و چراغ‌قرمزها
ایستادم! دوباره مرد شدم
سبزه‌ای توی جوی آب افتاد
سبز ماندم اگرچه زرد شدم
.
«وَانْ یکاد»ی که خواندم و خواندی
وسط قصّه‌ی درازی‌ها!!
باختم مثل بچّه‌ای مغرور
توی جدّی‌ترینِ بازی‌ها!

سبزه‌ها را گره زدم امّا
با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟
مثل من ذرّه ذرّه می‌میرند
همه‌ی سال‌های بی‌تحویل!

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
آزادی شهر از حصارش پیداست
از کینه‌ی چوبه‌های دارش پیداست
فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست
.
شعر: استاد #سید_مهدی_موسوی
خط و ادیت: #مهدی_خدابخش
@roozshomar_96
من از همین رگبار بی تاثیر فهمیدم
امسال هم مثل همیشه سال خوبی نیست...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
.
در سینه‌ام نشسته هزاران سوز
ای رنج‌های تا به ابد محفوظ!
ای کاش که تمام شود امروز
این زندگی که در تنم اجباری‌ست

از کوه، بی‌اجازه گذر کردم
از داخلِ گدازه گذر کردم
از مرزهای تازه گذر کردم
آن کولی‌ام که رفتنم اجباری‌ست

بگذار تا که گریه کند این مست
با بسته‌های قرص خودش در دست
هیچی که در ادامه‌ی یک هیچ است
حتی به مرگ نیز دلم خوش نیست

آن کهنه‌ام که عید نمی‌خواهم
آینده و امید نمی‌خواهم
من کشور جدید نمی‌خواهم
اینجا به هیچ‌چیز دلم خوش نیست

از روزهای سرد نمی‌گویم
از انفجارِ درد نمی‌گویم
از گریه‌های مرد نمی‌گویم
آن آتشم که دود نخواهد داشت

در کوله‌پشتی سفرم بودم
دلتنگ گریه توی حرم بودم
دلتنگ خنده‌ی پسرم بودم
برگشتنی وجود نخواهد داشت

انسانِ بی‌نیاز به زنجیره
ای مثل من دچارِ شبِ تیره
ای تا ابد به خطّ افق، خیره
در شهرشان غروب نخواهد شد

من دلخوشم به رنج و خودآزاری
با خاطرات مبهم و تکراری
زخمی‌ست در تمام تنم جاری
که هیچ‌وقت خوب نخواهد شد...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from Arya Aramnejad music (Arya Aramnejad)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸آخرین سال قرن سیزدهم شمسی را در شرایطی آغاز می کنیم که چرخش ایام در سیصد و شصت و پنج روز گذشته جامعه ما را دچار تلخ کامی و بد احوالی بسیار کرد. نوروز اما بنابر ماهیت خویش که نماد نو شدن بر مدار طبعیت است اینک از راه رسیده و فصل جدیدی را پیشرویمان قرار خواهد داد، اینک بزرگترین آرزوی من، سلامتی هموطنان، صبر برای بازماندگان رخدادهای تلخ سال گذشته و پایان مصائبی است که گریبان کشور را گرفته. امیدوارم همه ما بتوانیم در سال جدید با امید و تلاشی نو ، قرن سیزده را بگونه ای به پایان ببریم که تاریخ از ما به نیکی در آینده یاد کند ... سال نو مبارک

"سالهای بی تحویل"

خواننده و آهنگساز : آریا آرام نژاد
ترانه : دکتر مهدی موسوی

Piteå_Sweden

🖌 @AryaAramnejad
در من بیا برقصا
با وزن این ترانه
این شعر عاشقانه
این آخرین بهانه
که موسم بهار است

در من بیا برقصا
این فصل، گریه‌دار است
یک دوست توی زندان
یک دوست روی دار است
یک دوست زیر بار است
از هر طرف فشار است
گوریل روی کار است!
که موسم بهار است!!
.
در من بیا برقصا
تا شعر، شاد باشد
در خانه‌های مردم
شادی زیاد باشد
با من برقص در خون
با ناله‌های مجنون
با توده‌ها و افیون
با سطرهای قانون
با نارگیلِ میمون
با یونجه‌های قاطر
با گریه‌های شاعر
که موسم بهار است

در من بیا برقصا
«کشتی شکستگانیم»
بدجور خستگانیم!
از هم گسستگانیم
با من برقص یکسر
در جنگ نابرابر
«آسایش دو گیتی!!
تفسیر این دو حرف است:»
از دشمنان گلوله
از دست دوست، خنجر
که موسم بهار است

در من بیا برقصا
با نغمه‌ی هَزاران
با ناله‌های یاران
با اشک سوگواران
با خون سربداران!
یعنی به ما چه جنگ است!
باید که شاد باشیم
که زندگی قشنگ است!!
دنیا امیدوار است
هر حرف بد، شعار است
که موسم بهار است

آرام باش جانم
«ای یار مهربانم!
دارم سخن فراوان
با آنکه بی زبانم»
از روزهای تبعید
از روزهای زندان
از روزهای اوّل
از روزهای پایان
باید که شاد باشم
این روزها بهاری ست
روز درختکاری ست
لبخندهای زوری ست
نارنجک و ترقّه
باتوم یا گلوله
یا چارشنبه‌سوری ست
مامور در کمین است
یا بحث عقل و دین است
یا طول آستین است
یا «سیلی» برادر
که کلّ «هفت‌سین» است
در من بیا برقصا

تاریخ سرزمینم
چیزی به غیر غم نیست
جز پوچی و عدم نیست
جز اشک متّهم نیست
امّا سکوت کردیم
با اینکه حرف، کم نیست
از من نخواه شادی
من تا ابد همینم!
«می‌جویمت چنان آب»
در چشم‌های بی‌خواب
در دست‌های قصّاب
در شعرهای حافظ
در شعرهای سعدی
ای اسم خارج از وزن:
آزادی...
از من نخواه شادی
لعنت به سال قبلی
لعنت به سال بعدی
لعنت به روز تعطیل
لعنت به سال تحویل
ای بین هیچ و هرگز
ای تا به صبح در تب
ای از جنون، لبالب
با چشم‌های قرمز
با من برقص امشب...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
من از همین رگبار بی‌تاثیر فهمیدم
امسال هم مثل همیشه سال خوبی نیست...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
.
مصرع های وام گرفته شده به ترتیب از شاعران زیر است:
حافظ، صائب تبریزی، بیدل دهلوی، مولانا، محتشم کاشانی، پروین اعتصامی، هاتف اصفهانی، وحشی بافقی، سیف فرغانی، اقبال لاهوری، شهریار و سعدی
.

ظلم اینان می‌رود... نوبت به آنان می‌رسد
بعد پایان زمستان هم زمستان می‌رسد
.
«سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت»
نیست، امّا گاه‌گاهی تکّه‌ای نان می‌رسد!
.
«کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی»
سیل، بعد از عشقبازی زیر باران می‌رسد!
.
«آسمان، سرسبز دارد میوه‌های خام را»
باز «کاکا رستمِ» قصّه به «مرجان» می‌رسد
.
«هر کجا ویران بُوَد آنجا امیدِ گنج هست»
عشق گاهی با سلامی در خیابان! می‌رسد
.
«فتنه، تیری از کمین بر مرغ فارغبال زد»
عقل می‌چرخد! که گاهی دُور میدان می‌رسد
.
«گر که اطفال تو بی‌شامند شب‌ها باک نیست»
صبح‌ها حاجی به مسجد یا به دکّان می‌رسد!
.
«جان به جانان کی رسد؟ جانان کجا و جان کجا؟!»
کودکی هستم که گاهی تا دبستان می‌رسد
.
«گر به بدنامی کشد کارم در آخر، دور نیست»
رود عصیان‌کرده گاهی به بیابان می‌رسد
.
«چون هلال دولت این ظالمان شد بدرِ تام»
باز ثابت شد که نسل ما به حیوان می‌رسد
.
«در میان سینه حرفی داشتم... گم کرده‌ام...»
بغض می‌خواهد... ولی کارش به زندان می‌رسد
.
«سایه‌ی دولت، همه ارزانیِ نودولتان»
سفره‌ای داریم و یک عمر است مهمان می‌رسد
.
«بر زمستان، صبر باید طالب نوروز را»
دیر... امّا روزهای بد به پایان می‌رسد

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Gorbeye Mariz
Peyman Jooyandeh
گربه‌ی مریض
آهنگساز و خواننده: پیمان جوینده‌پور
شعر: سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
خبر رسید به من قهوه‌ات غلیظ شده!
که گریه می‌کنی و گربه‌ات مریض شده!!
.
خبر رسید که از خانه در نمی‌آیی
که برف آمده و سطح کوچه، لیز شده

خبر رسید که پایت بریده در اصلاح
که لعنت ابدیمان به تیغِ تیز شده!

خبر رسید که چسبیده‌ای به چند ورق
تمام زندگی‌ات فال روی میز شده

خبر رسید که با من بدی، بدون دلیل!
که نامه‌هایم با خشم ریز ریز شده

.
که دردهای تو از جنس دیگری هستند
که قلب خسته‌ی من عاشق چه‌چیز شده؟!
.
کسی که هیچ‌چی از هیچ‌چی نمی‌فهمد
چقدر پیش من این روزها عزیز شده!!
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موزیک‌ویدئوی «ایران»
خواننده، آهنگساز و کارگردان: حامد مقدم
ترانه: سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
عاشق و گیج و دربدر، وطنم
خاک همواره در خطر وطنم
پر کشیدن، بدون پر! وطنم
خسته‌تر، عاشقانه‌تر: وطنم

سرزمین گلایه‌های زیاد
قتلگاه کبوتر آزاد
رفته از یاد، ناکجاآباد
خشمِ توو چشم‌های تر: وطنم

جلوی تیر، اینهمه مجنون
خاک آمیخته شده با خون
مرگ زاینده‌رود یا کارون
نخل‌های بدون سر: وطنم

وقتی خوشبختی سهم هیچکسه!
وقتی عشقت واسه همه هوسه
کی باید اشک‌هاتو پاک کنه
کی می‌تونه به داد تو برسه؟!
.
باز عاشق‌تر از همیشه منم
عشقت آمیخته به روح و تنم
نمی‌تونم که از تو دَم نزنم
مادر داغدار من: وطنم

توی دریا و رودها خونه!
گرگ وحشی توی خیابونه
کی میگه تا ابد زمستونه؟!
تا همیشه بهار من: وطنم

صبر کن عشق من، بساز و بسوز
من شبا خوابتو می‌بینم هنوز
برمی‌گردم به خونه‌مون یک روز
آخر انتظار من: وطنم

وقتی خوشبختی سهم هیچکسه!
وقتی عشقت واسه همه هوسه
کی باید اشک‌هاتو پاک کنه
کی می‌تونه به داد تو برسه؟!
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"بكش بيرون"
خواننده: ليلى محسنى
ترانه‌سرا: فاطمه اختصاری
آهنگ و تنظيم: مجيد كاظمى
کارگردان: ایلیا صادقی

@seyedmehdimoosavi2
دو تا دختر کنار شومینه‌ن
خسته از خاطرات این خونه
بغلم می‌کنی که آغوشت
مثل آتیش داغ می‌مونه

دختر اوّلی شبیه منه
بغضشو قورت داده با لبخند
به خودش مثل بید می‌لرزه
توی هر کوچه، زیر هر پشه‌بند

سوژه‌ی عشقبازی و کتکه
یا باید توی خونه کار کنه
چمدونش رو بسته با گریه
تا به آغوش تو فرار کنه

نمی‌خواد چند تا لباس بشه
توی رؤیای یه زن خوشبخت
بشه ماشین برای جوجه‌کشی
جلوی ماهواره، داخل تخت

دختر دومی شبیه توئه
توو سرش انفرادی و خونه
کیفشو توی راه گم کرده
ساعت قرصاشو نمی‌دونه

توی رگ‌هاش عصاره‌ی الکل
رو لبش شعر و دود سیگاره
هر دفه دست می‌کشم به تنش
جای شلّاق تازه‌ای داره

کلّ دنیاش کتاب و کابوسه
با یه هدفون همیشه توو گوشش
می‌پره با صدای باد از خواب
منو می‌گیره توی آغوشش

دو تا دختر کنار شومینه‌ن
زندگیشون گره زده به غمه
دیگه از هیچ‌چی نمی‌ترسن
دستاشون قفل، توی دست همه...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
فردا (سه‌شنبه) ۱۲ فروردین ساعت ۲۲:۳۰ (به وقت تهران) در یک یا دو لایو یک ساعته برای پاسخگویی به سوالات شما در خدمتتان خواهم بود.

به خاطر اینکه موقع اجرای برنامه نمی‌توانم هم‌زمان کامنت‌ها را چک کنم سوالات خود را تا فردا (سه‌شنبه) ساعت ۱۲ ظهر (به وقت ایران) در زیر همین پست بنویسید.

سوالات شما می‌تواند شامل هر موضوعی باشد و محدودیتی ندارد.
اما با توجه به اینکه در زمان ۱ یا ۲ ساعت نهایتا می‌توانم به حدود ۲۰ تا ۳۰ پرسش، جواب بدهم و صدها سوال، بدون پاسخ خواهد ماند چند نکته را لازم است ذکر کنم:
الف) این‌بار برخلاف همیشه سوالاتی را که پاسخ داده می‌شوند، به طور اتفاقی و رندوم انتخاب خواهم کرد.
ب) تا جای ممکن از سوالات تکراری که ده‌ها بار در لایوهای قبلی جواب داده شده پرهیز کنید، هرچند باز هم جوابگو خواهم بود.
ج) سعی کنید سوالاتی را که جوابش با یک سرچ ساده در گوگل مشخص می‌شود نپرسید. هرچند باز هم من شخصا پاسخگو خواهم بود.
د) لایوها به صورت فایل سیو نخواهد شد. اما مثل همیشه شیر شده و تا ۲۴ ساعت در همین صفحه‌ی اینستاگرام قابل مشاهده خواهد بود.

در انتها از همه‌ی شما خواهشمندم که در هنگام اجرای برنامه، اگر آدم مریضی در کامنت‌های لایو، دلقک‌بازی درآورد یا فحاشی کرد اصلا به او توجه نکنید. این افراد به دنبال جلب توجه از راه منفی هستند و بی‌توجهی شما بیشتر آنها را آزار خواهد داد.

با عشق
#سید_مهدی_موسوی

آدرس اینستاگرام برای نوشتن سوالات:
https://www.instagram.com/p/B-XY34sg9j_/?igshid=8o8evhaehrht

.
بغلم کن تکان بده با اشک
تا از این خواب بد بلند شوم...

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
سبزه‌ها را گره زدم به غمت
غمِ از صبر، بیشتر شده‌ام
سالِ تحویلِ زندگیت به هیچ
سیزده‌های در به در شده‌ام

سفره‌ای از سکوت می‌چینم
خسته از انتظار و دوری‌ها
سال‌هایی که آتشم زده‌اند
وسطِ چارشنبه‌سوری‌ها

بچّه بودم... و غیر عیدی و عشق
بچّه‌ها از جهان چه داشته‌اند؟!
درِ گوشم فرشته‌ها گفتند
لای قرآن، «تو» را گذاشته‌اند!

خواستی مثل ابرها باشی
خواستم مثل رود برگردی
سیزده روز تا تو برگشتم
سیزده روز گریه‌ام کردی

ماه من بود و عشق دیوانه!
تا که یک‌دفعه آفتاب آمد
ماهیِ قرمزی که قلبم بود
مُرد و آرام روی آب آمد

پشت اشک و چراغ‌قرمزها
ایستادم! دوباره مرد شدم
سبزه‌ای توی جوی آب افتاد
سبز ماندم اگرچه زرد شدم
.
«وَانْ یکاد»ی که خواندم و خواندی
وسط قصّه‌ی درازی‌ها!!
باختم مثل بچّه‌ای مغرور
توی جدّی‌ترینِ بازی‌ها!

سبزه‌ها را گره زدم امّا
با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟
مثل من ذرّه ذرّه می‌میرند
همه‌ی سال‌های بی‌تحویل!

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
2024/09/28 15:31:04
Back to Top
HTML Embed Code: