Telegram Web Link
‍ ذهن ، آلت دست هیجان است ... هنگامی که از یک هیجان خسته می شویم به دنبال هیجان دیگری می رویم که ممکن است همان چیزی باشد که خوشبختی اش بنامیم ، یا اثبات خوشبختی ؛اما باز هم هیجانی بیش نیست ... همانطور که شما و من می دانیم همه ی هیجانات به پایان می رسند و بدین ترتیب ما از یک هیجان به هیجانی دیگر می رویم ... ذهن آلت دست هیجان و خاطره می شود و ما در این فرایند اسیر می شویم ... بنابراین ذهن تنها به استخری راکد از خاطره و گذشته یا تجربه تبدیل می شود و می دانیم که تجربه چیزی مرده است ... کریشنا مورتی




@sedaye_daron
وقتی در سکون آرام می‌گیری
و تصویری که از خودت داری محو می‌شود
و تصویری که از دنیا داری محو می‌شود
و همین‌طور تصوراتت درباره دیگران نیز محو می‌شود ،
آنگاه چه باقی می‌ماند؟
یک روشنایی ، خلاء ای تابناک که
همان چیزی است که تو هستی.


@sedaye_daron
هر چه را که به تمامیت جسته باشی،
به دست می آوری
فکرها ، هنگامی که متمرکز شوند،
به چیزها تبدیل می شوند
همان طور که رود دریا را پیدا می کند، 
روح‌های تشنه نیز  راە را
می یابند
اما تشنگی ات باید شدید باشد، 
تلاشت باید خستگی ناپذیر باشد، 
انتظارت باید بی منتها باشد
وبا تمام وجود بخواهی
و همه این تشنگی ها ، کارها ، انتظارها و خواستن ها، در یک کلمه کوچک میگنجد.
وآن کلمه نیایش است

اما نیایش کاری نیست که انجامش بدهی، نیایش ، یک عمل نیست، 
نیایش چیزی است که در آن واقع می شوی
نیایش، یک حس است، روح است.

#اشو

@sedaye_daron
بیگانه شبی آمد شب در قدمش گم شد
غم در دم او رفت و در بازدمش گم شد

چشمش عسلی ،مشکی یا اینکه نه آبی بود
تشخیص نمی دادم از بس که شرابی بود

از جنس پری بود و در قالب زن رقصید
بی واهمه در عمق تنهایی من رقصید

در آتش او قلبم هی دف زد و بعد از آن
جوشیدمو  از آن سو می آمد و بعد از آن

فهمید که دلتنگ عطر خوش بارانم
باران شد و بی وقفه سر زد به خیابانم

سرگیجه ی مزمن را هی رفتم و هی رفتم
در یک تب رویایی تا بوسه به وی رفتم

شاید همه ی شعرم مفهوم همین بند است
خندید و یقین بردم منشور خداوند است

در عمق دلم خود را هی کاشت و بعد از آن
برخاست و چادر را برداشت و بعد از آن

صد مرتبه آن چادر جذاب ترش می کرد
خود کشف حجابی بود چادر که سرش می کرد

او بود و در آن بودن خالی شدم از کمبود
دلشوره ی این دنیا کم بود اگر هم بود

او بود و دلم خوش که غم های دمادم رفت
افسوس که چون یاغی شب آمد و شب هم رفت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌..

@sedaye_daron
انسان نمی‌تواند شناخت و بصیرت را به شخصی دیگر منتقل کند ... آن بذر همواره آنجاست ... یک آموزگارِ خوب آن بذر را لمس می‌کند ، اجازه می‌دهد که بیدار شود ، جوانه بزند و رشد کند ...

تیچ نات هان

@sedaye_daron
از هیچکس تقلید نکن. تقلید بخشی از جاه‌طلبی است. از بودا تقلید نکن، از عیسی تقلید نکن. سعی کن خودت باشی. البته سعی کردن نیز بیهوده است. فقط خودت باش. وقتی خودت هستی، به روی تمام امکانات گشوده ای. وقتی خودت هستی، کل هستی به تو کمک می‌کند. مبارزه نمی‌کنی.
وقتی مبارزه نمی‌کنی... این معنای اعتماد است. وقتی مبارزه نمی‌کنی، هستی بر تو رخ می‌دهد. اگر با هستی مبارزه کنی صرفاً خودت را نابود می‌کنی، امکاناتت را، انرژی ات را، زندگی ات را، هستی ات را نابود می‌کنی. مبارزه نکن! تسلیم هستی شو. خودت را همانطور که کل می‌خواهد باشی بپذیر، سعی نکن کسی دیگر باشی، و روشن بینی هر لحظه می‌تواند رخ دهد. در همین لحظه می‌تواند رخ دهد؛ نیازی به صبر کردن نیست.

#اوشو

@sedaye_daron
رنج شما به هیچ وجه یک نفرین ، کیفر ، خطا و یا علامت شکست نیست ... رنج ، همیشه یک مکان عظیم است برای شروع جست و جو در تجربه‌ی کنونی ... خدا می‌داند اگر من آن طور که رنج کشیدم ، نمی‌کشیدم ، هرگز سؤال کردن در مورد هیچ چیزی را شروع نمی‌کردم ... و آزادی را در هر آنچه با آن در جنگ بودم و سعی در انکار آن داشتم ،‌ نمی‌یافتم ... جف فوستر



@sedaye_daron
هر وقت نگران یا دلواپس می‌شوی ، هدف بیرونی تو غالب شده و تو هدف درونی خودت را فراموش کرده‌ای ... تو فراموش کرده‌ای که اصل ، حالت و وضعیت آگاهی توست ، و همه چیز دیگر فرعی هستند ...

اکهارت تله

@sedaye_daron
Forwarded from hassan
عاشق نشدی زاهد،
دیوانه چه میدانی؟
در شعله نرقصیدی، پروانه چه میدانی؟
لبریز می غمها،
شد ساغر جان من
خندیدی و بگذشتی، پیمانه چه میدانی؟
یک سلسله دیوانه،
افسون نگاه او
ای غافل از آن جادو، افسانه چه میدانی؟
من مست می عشقم،
بس توبه که بشکستم
راهم مزن ای عابد، میخانه چه میدانی؟
عاشق شو و مستی کن، ترک همه هستی کن
ای بت نپرستیده،
بتخانه چه میدانی؟
تو سنگ سیه بوسی، من چشم سیاهی را
مقصود یکی باشد،
بیگانه چه میدانی؟
دستار گروگان ده،
در پای بتی جان ده
اما تو ز جان غافل، جانانه چه میدانی؟
ضایع چه کنی شب را،
لب ذاکر و دل غافل
تو ره به خدا بردن، مستانه چه میدانی؟

#هما_افشار

@sedaye_daron
همه چنان رنجور هستند که می‌خواهند دلیلی را در جایی پیدا کنند تا برایشان توضیح دهد که چرا در رنج هستند
و جامعه راهکار خوبی را به شما داده است: قضاوت کن!

نخست، طبیعی است که تو خودت را در مورد همه چیز مورد قضاوت قرار می‌دهی.
هیچ انسانی کامل نیست، و هیچ انسانی هرگز نمی‌تواند کامل باشد، کامل‌بودن وجود ندارد، پس قضاوت‌کردن بسیار آسان است.
تو کامل نیستی، پس چیزهایی هستند که نقص تو را نشان می‌دهند. و سپس خشمگین می‌شوی، از خودت و از تمام دنیا عصبانی هستی:
“چرا من کامل نیستم؟!”
و سپس فقط با این فکر به دیگران نگاه می‌کنی تا نقص را در دیگران پیدا کنی!

و سپس می‌خواهی تا قلبت را باز کنی و این طبیعی است. زیرا تا قلبت را باز نکنی هیچ شادمانی و ضیافتی در زندگی نخواهی داشت:
زندگیت تقریباً مُرده است.
ولی نمی‌توانی مستقیماً چنین کنی:
باید تمام چیزهایی را با آنها بزرگ شده‌ای از ریشه نابود کنی.

پس نخستین چیز این است:
خودترا قضاوت نکن.
بجای قضاوت‌کردن، شروع کن به پذیرفتن خود، با تمام نقص‌ها و اشتباهات و شکست‌هایت
از خودت نخواه که کامل باشی
درخواست کامل بودن، چیزی تقریباً‌ غیرممکن است؛ و سپس احساس ناکامی خواهی داشت.


#osho
@sedaye_daron
Forwarded from قدرت بیکران درون (Sedaye daroon)
تعادل و تعامل ...

با خویش مساوی باش ، در تعادل و به خویش عشق بورز ؛ در تعامل ... با خویش تمام بیشترها و کمترها را مساوی کن ، با خویش در قیاس نباش از خوب و بد کردن بپرهیز ... با خویش مساوی باش تا جهان با تو مساوی شود ، با خویش در تناقض نباش ، تا کائنات با تو در موازات باشد ..‌.




@ghodratebikaranedaroon
هیچکس نمی‌تواند نفس را نابود کند؛ ‌زیرا نفس وجود حقیقی ندارد؛ فقط یک سایه است. جنگیدن با سایه احمقانه است؛ حتما در این جنگ شکست خواهید خورد. نه به این دلیل که ، سایه بسیار قوی و قدرتمند است، بلکه چون سایه، وجود حقیقی ندارد!!!

نفس، سایه «‌ خود »‌ ماست.

همانطور که بدن مادی سایه دارد، «خود» ‌ما نیز دارای سایه است. اگر می‌خواهید سایه را نابود کنید،‌ به روشنایی اجازه ورود دهید، سایه خود به خود از میان خواهد رفت. آگاهی و درک بیشتری کسب کنید، تا نفس ناپدید شود.


@sedaye_daron
عشق ورزیدن یعنی کنار هم ماندن ... عشق ورزیدن یعنی خروج از جهانِ رویایی و ورود به جهانی که عشقِ پایدار در آن ممکن است ... رو در رو ، استخوان به استخوان ، و با عشقی متعهدانه ، عاشق بودن یعنی ماندن ... آن‌ هم زمانی که تک تک سلول‌های بدن می‌گویند : "فرار کن" ! ... زنانی که با گرگها می‌دوند ،

کلاریسا پینکولاًاسنس

@sedaye_daron
بدون آزادی از گذشته ، آزادی به هیچ عنوان تحقق نخواهد یافت ... چون در این صورت ، ذهن نمی تواند تازه ، با نشاط و معصوم باشد ... کریشنا مورتی



@sedaye_daron
Forwarded from hassan


.

هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت
عمری که حرام تو شد ای عشق حلالت!

طاووسی و حُسنت قفس پر زدن توست
ای مرغ گرفتار! چه سود از پر و بالت

زیبایی امروز تو گنجی ابدی نیست
بیچاره تو و دلخوشی رو به زوالت

مانند اناری که سر شاخه بخشکد
افسوس که هرگز نرسیدی به کمالت!

پرسیدی‌ام از عشق و جوابی نشنیدی
بشنو که سزاوار سکوت است سؤالت

یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل
این‌بار اگر اصرار کنی، وای به حالت!


#فاضل_نظری

@sedaye_daron
بایست!
جسور باش، نیرومند باش،
مسؤلیت کامل را به دوش خودت بگیر!
و بدان که خود تو پدید آورنده ی سرنوشت خود هستی. تمام نیرو و کمکی که می‌خواهی در درون توست...
بنابراین خودت آینده ی خویش را بساز.

#سوامی_ویوکاناندا
@sedaye_daron


وقتی به فکر و خیال و آرزوپروری مشغول شوی ، از خانه ی خویش خارج گشته ای ... وقتی از این کار دست برداری و جریان فکر و خیال را متوقف کنی ، به خانه بازگشته ای ... مرز میان در خانه بودن و از خانه برون رفتن ، فیزیکی نیست ، ذهنی است ... چه بسیارند کسانی که هرگز خانه ی خویش را ندیده اند ، اگرچه به ظاهر در خانه اند ... اینان حتی در خواب هایشان در بیابان توهّمات و آرزوها سرگردان اند ... در خانه بودن ، خود بودن و در فطرت خویش سکنا گزیدن است ... مسعود ریاعی




@sedaye_daron
2024/09/30 23:40:45
Back to Top
HTML Embed Code: