وجود خويش را بشناس تا كليد را بيابي ، شاه كليدي كه بسياري از درها را مي گشايد ... در حقيقت ، آن كليد براي گشودن همه درها كافيست ... من آن كليد را حقيقت ، حقيقتي كه تو تجربه كرده اي مي نامم ... پس تمام باورها ، تمام دروغهايي را كه ديگران به تو آموخته اند دور بينداز و پاک ، تهي و نادان به پيش برو تا خيلي زود گنج را پيدا كني ، گنج بزرگ خرد دروني ات را ... اين گنج آنجاست و منتظر توست تا با دستهاي خالي بيايي ... مراقبه يعني به درون گام نهادن با دست خالي ... خالي از تمام باورها و دانشها ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
شهامت ...
رشد كردن و رسيدن به آنچه سرنوشت شماست ، شهامت و شجاعت مي طلبد ... افرادي كه هراس دارند ، نمي توانند از شناخته شده ها فراتر روند ... در دنياي شناخته شده ، نوعي آسايش و امنيت به آنها مي بخشد ؛ در اين دنيا هركس مي داند در برخورد با موقعيتهاي مختلف ، چگونه عمل كند ... انسان مي تواند در غفلت باقي بماند و براي بيدار شدن تلاش نكند ؛ زيرا ماندن در دنياي شناخته شده راحت تر است ... با گذشتن از مرز دنياي شناخته شده ، ترس شروع مي شود ؛ زيرا از دنياي ناشناخته ها هيچ نمي دانيد ... در اين دنيا از آنچه بايد بكنيد و آنچه نبايد انجام دهيد ، بي خبريد ... حالا ديگر از خودتان اطمينان نداريد و مي دانيد كه ممكن است اشتباه كنيد و راه را اشتباه برويد ، اين ترسي است كه انسانها را وا مي دارد به دنياي شناخته شده بچسبند ... خطر كردن هنر بخشي از زندگي است ، تنها با خطر كردن است كه در زندگي رشد مي كنيد و بالغ مي شويد ... اگر مزه رهايي و شهامت را بچشيد ، هرگز از اين خطر كردن پشيمان نخواهيد شد و درك مي كنيد معناي سوزاندن دو طرفه شمع زندگي چيست ... حتي يك لحظه از چنين زندگي سرشاري ، رضايت بخش تر ازيك زندگي ساده و معمولي تا ابد است ... اشو
@sedaye_daron
رشد كردن و رسيدن به آنچه سرنوشت شماست ، شهامت و شجاعت مي طلبد ... افرادي كه هراس دارند ، نمي توانند از شناخته شده ها فراتر روند ... در دنياي شناخته شده ، نوعي آسايش و امنيت به آنها مي بخشد ؛ در اين دنيا هركس مي داند در برخورد با موقعيتهاي مختلف ، چگونه عمل كند ... انسان مي تواند در غفلت باقي بماند و براي بيدار شدن تلاش نكند ؛ زيرا ماندن در دنياي شناخته شده راحت تر است ... با گذشتن از مرز دنياي شناخته شده ، ترس شروع مي شود ؛ زيرا از دنياي ناشناخته ها هيچ نمي دانيد ... در اين دنيا از آنچه بايد بكنيد و آنچه نبايد انجام دهيد ، بي خبريد ... حالا ديگر از خودتان اطمينان نداريد و مي دانيد كه ممكن است اشتباه كنيد و راه را اشتباه برويد ، اين ترسي است كه انسانها را وا مي دارد به دنياي شناخته شده بچسبند ... خطر كردن هنر بخشي از زندگي است ، تنها با خطر كردن است كه در زندگي رشد مي كنيد و بالغ مي شويد ... اگر مزه رهايي و شهامت را بچشيد ، هرگز از اين خطر كردن پشيمان نخواهيد شد و درك مي كنيد معناي سوزاندن دو طرفه شمع زندگي چيست ... حتي يك لحظه از چنين زندگي سرشاري ، رضايت بخش تر ازيك زندگي ساده و معمولي تا ابد است ... اشو
@sedaye_daron
انسانها از آنچه با خود به شكل نهان دارند،بي خبرند و با حداقل امكانات خود زندگي مي كنند.امروزه روانشناسان بر اين باورند كه حتي انسانهاي نابغه هم فقط پانزده درصد از هوش خود را استفاده مي كنند.انسانهاي معمولي تنها از پنج تا هفت درصد از هوش خود استفاده مي كنند.اين درباره هوش است و هيچكس براي عشق اهميتي قايل نيست. وقتي به زندگی انسانی مان نگاه کنیم،مي بينیم كه به ندرت كساني يافت مي شوند كه از انرژي عشق استفاده مي كنند.اين انرژي منبع واقعي شادي و سرور است. ما هفت يا حداكثر پانزده درصد از هوش مان را استفاده مي كنيم.بنابراين حتي بزرگترين نوابغ،با حداقل امكانات زندگي مي كنند هشتاد و پنج درصد از هوش آنها بدون استفاده باقي مي ماند.و هيچكس نمي داند اگر از صددرصد هوش استفاده شود،چه اتفاقي خواهد افتاد.ما حتي پنج درصد از انرژي عشق خود را نيز به كار نمي گيريم.ما پيوسته در بازي عشق، در حال وانمود كردن هستيم. هوش، شما را به واقعيات دنياي بيروني نزديك مي كند.در حاليكه عشق، شما را به دنياي درون رهنمون مي شود.هيچ راه ديگري وجود ندارد. عشق تنها راه شناخت دنياي دروني است.
@sedaye_daron
@sedaye_daron
Forwarded from hassan
امشب از باده خرابم کن و بگذار بميرم
غرق دريای شرابم کن و بگذار بميرم
قصه ی عشق بگوش من ديوانه چه خوانی
بس کن افسانه و خوابم کن و بگذار بميرم
گر چه عشق تو سرابيست فريبنده و سوزان
دلخوش ای مه به سرابم کن و بگذار بميرم
زندگی تلخ تر از مرگ بود گر تو نباشی
بعد از اين مرده حسابم کن و بگذار بميرم
پيرم و نيست دگر بيم ز دمسردی مرگ
گرم رويای شبابم کن و بگذار بميرم
خسته شد ديده ام از ديدن امواج حوادث
کور چون چشم حبابم کن و بگذار بميرم
تابکی حلقه شوم سر بدر خانه بکوبم
از در خويش جوابم کن و بگذار بميرم
اشک گرمم که بنوک مژۀ شمع بلرزم
شعله شو، يکسره آبم کن و بگذار بميرم
@sedaye_daron
غرق دريای شرابم کن و بگذار بميرم
قصه ی عشق بگوش من ديوانه چه خوانی
بس کن افسانه و خوابم کن و بگذار بميرم
گر چه عشق تو سرابيست فريبنده و سوزان
دلخوش ای مه به سرابم کن و بگذار بميرم
زندگی تلخ تر از مرگ بود گر تو نباشی
بعد از اين مرده حسابم کن و بگذار بميرم
پيرم و نيست دگر بيم ز دمسردی مرگ
گرم رويای شبابم کن و بگذار بميرم
خسته شد ديده ام از ديدن امواج حوادث
کور چون چشم حبابم کن و بگذار بميرم
تابکی حلقه شوم سر بدر خانه بکوبم
از در خويش جوابم کن و بگذار بميرم
اشک گرمم که بنوک مژۀ شمع بلرزم
شعله شو، يکسره آبم کن و بگذار بميرم
@sedaye_daron
اگر بتوانید حتی یک دقیقه،
یک ثانیه، آرام گوش کنید،
آنگاه خواهید دید که همان سکوت،
همان سکوتِ یک ثانیه،
تمام فراوانی، غنا
و زیبایی و خوبی حقیقت
را در خود دارد.
#کریشنامورتی
@sedaye_daron
یک ثانیه، آرام گوش کنید،
آنگاه خواهید دید که همان سکوت،
همان سکوتِ یک ثانیه،
تمام فراوانی، غنا
و زیبایی و خوبی حقیقت
را در خود دارد.
#کریشنامورتی
@sedaye_daron
:
هرگاه جامعه ای بسیار ثروتمند می شود و در رفاه است، فقط آنوقت است که نیاز به دیانت احساس می شود.
یک کشور فقیر هر چقدر هم که تظاهر به دیانت کند، نمی تواند با دیانت شود.
هرگز چنین نبوده است و نمی تواند باشد.
من نمی گویم که انسان فقیر نمی تواند بادیانت شود. افراد می توانند استثناء باشند، ولی جوامع فقیر نمی توانند بادیانت باشند. دیانت یک نیازِ سطح بالا است، یک اشرافیت در سطحی متعالی است.
مانند این است که گرسنه هستی، در آن لحظه چه کسی به فکر شنیدن یک موسیقی زیباست؟ وقتی گرسنه هستی به نان نیاز داری و نه موسیقی. وقتی گرسنه باشی بتهوون کار نمی کند، موزارت بی معنی است. وقتی گرسنه و برهنه هستی با شکسپیر، گوته و کالیداس چه می توانی بکنی؟
هیچ معنایی برایت ندارند.
اما وقتی نیازهای اساسی برآورده شده اند، بدن سالم است، اطراف تو محیطی بهداشتی است، خانه ای خوب، پوشاک خوب، خوراک خوب و مغذی داری، ناگهان احساس می کنی که به چیزی از دنیای زیبایی ها نیاز داری.
به موسیقی، هنر، شعر ...
به پیکاسو و ون گوگ علاقمند می شوی و به پابلو نرودا، و هزاران در باز می شوند.
وقتی نیازهای زیباشناختی تو نیز ارضاء شدند، ولی حوصله ات از بتهوون و موزارت هم سر رفت، ناگهان دری دیگر باز می شود. درِ بودا
دری به فراسو
دری به مراقبه ...
اینها نیازی بالاتر است.
وقتی تمام نیازهای پایین تر ارضاء شده باشند، آنوقت نیاز معنوی برمی خیزد ...
:
#اشو
@sedaye_daron
هرگاه جامعه ای بسیار ثروتمند می شود و در رفاه است، فقط آنوقت است که نیاز به دیانت احساس می شود.
یک کشور فقیر هر چقدر هم که تظاهر به دیانت کند، نمی تواند با دیانت شود.
هرگز چنین نبوده است و نمی تواند باشد.
من نمی گویم که انسان فقیر نمی تواند بادیانت شود. افراد می توانند استثناء باشند، ولی جوامع فقیر نمی توانند بادیانت باشند. دیانت یک نیازِ سطح بالا است، یک اشرافیت در سطحی متعالی است.
مانند این است که گرسنه هستی، در آن لحظه چه کسی به فکر شنیدن یک موسیقی زیباست؟ وقتی گرسنه هستی به نان نیاز داری و نه موسیقی. وقتی گرسنه باشی بتهوون کار نمی کند، موزارت بی معنی است. وقتی گرسنه و برهنه هستی با شکسپیر، گوته و کالیداس چه می توانی بکنی؟
هیچ معنایی برایت ندارند.
اما وقتی نیازهای اساسی برآورده شده اند، بدن سالم است، اطراف تو محیطی بهداشتی است، خانه ای خوب، پوشاک خوب، خوراک خوب و مغذی داری، ناگهان احساس می کنی که به چیزی از دنیای زیبایی ها نیاز داری.
به موسیقی، هنر، شعر ...
به پیکاسو و ون گوگ علاقمند می شوی و به پابلو نرودا، و هزاران در باز می شوند.
وقتی نیازهای زیباشناختی تو نیز ارضاء شدند، ولی حوصله ات از بتهوون و موزارت هم سر رفت، ناگهان دری دیگر باز می شود. درِ بودا
دری به فراسو
دری به مراقبه ...
اینها نیازی بالاتر است.
وقتی تمام نیازهای پایین تر ارضاء شده باشند، آنوقت نیاز معنوی برمی خیزد ...
:
#اشو
@sedaye_daron
خنده عملی بسیار روحانی است،هیچ چیز مانند آن نیست. آیا دیدهای؟ وقتی عمیقاً میخندی، تمام تنشها ناپدید می شوند. آیا تماشا کردهای؟ وقتی عمیقاً میخندی، ناگهان گویی وارد یک آسمان باز شدهای، دیوارهای اطرافت ناپدید شدهاند. اگر بتوانی بخندی، همیشه میتوانی آسوده باشی.
در صومعههای ذن به راهبان آموزش داده میشود که نخستین کارشان در بامداد خندیدن باشد: روز را با خندیدن آغاز کنند. مسخره است، زیرا دلیلی برای خنده وجود ندارد ــ فقط از رختخواب بیرون میآیی و نخستین کاری که باید بکنی این است که بخندی. در ابتدا بسیار دشوار است، زیرا چیزی برای خندیدن به آن وجود ندارد! ولی این یک مراقبه است، و رفتهرفته فرد با آن کوک میشود و فرد به این شناخت میرسد که میتوان بدون دلیل خندید! خنده به خودیِ خودش چنان تمرین عظیمی است که چرا منتظر دلیل باشی؟ و خنده تمام روز را برایتان راحت و آسوده میسازد.
#اوشو
@sedaye_daron
در صومعههای ذن به راهبان آموزش داده میشود که نخستین کارشان در بامداد خندیدن باشد: روز را با خندیدن آغاز کنند. مسخره است، زیرا دلیلی برای خنده وجود ندارد ــ فقط از رختخواب بیرون میآیی و نخستین کاری که باید بکنی این است که بخندی. در ابتدا بسیار دشوار است، زیرا چیزی برای خندیدن به آن وجود ندارد! ولی این یک مراقبه است، و رفتهرفته فرد با آن کوک میشود و فرد به این شناخت میرسد که میتوان بدون دلیل خندید! خنده به خودیِ خودش چنان تمرین عظیمی است که چرا منتظر دلیل باشی؟ و خنده تمام روز را برایتان راحت و آسوده میسازد.
#اوشو
@sedaye_daron
بزرگترین خردمندی آن است که لذت بردن از حال را بالاترین مقصودِ زندگی قرار دهیم ... زیرا این تنها واقعیتِ هستی است و جز این همه بازیِ فکر و اندیشه است ...
درمان شوپنهاور ، اروین د یالوم
@sedaye_daron
درمان شوپنهاور ، اروین د یالوم
@sedaye_daron
به سادگی عاشق باشید ...
اگر عاشق یک نفر هستید ، کل فرد را بپذیرید ... با همه نقایص آن زیرا آن نقایص جزئی از شخص است ... هرگز سعی نکنید شخصی را که دوست دارید تغییر دهید ، زیرا تلاش برای تغییر میگوید که شما نصف او را دوست دارید ، و نیمی دیگر را نپذیرفتهاید ... وقتی عاشق هستید ، به سادگی عاشق باشید بدون پیچیدگی ... اشو
@sedaye_daron
اگر عاشق یک نفر هستید ، کل فرد را بپذیرید ... با همه نقایص آن زیرا آن نقایص جزئی از شخص است ... هرگز سعی نکنید شخصی را که دوست دارید تغییر دهید ، زیرا تلاش برای تغییر میگوید که شما نصف او را دوست دارید ، و نیمی دیگر را نپذیرفتهاید ... وقتی عاشق هستید ، به سادگی عاشق باشید بدون پیچیدگی ... اشو
@sedaye_daron
اریك فروم کتابی نوشته به نام "هراس از آزادی" عنوان كتاب متناقض بهنظر میرسد. زیرا همه میپندارند
كه آزادی رادوست دارند و همه در تلاش رسیدن به آزادی دراین دنیا و دنیای دیگر هستند. مردم میگویند"ما
طالب رهایی هستیم ، ما میخواهیم از تمام محدودیتها، قیدها و اسارتها آزاد شویم. ما میخواهیم
كاملا آزاد باشیم. "
این سخن آنان است. ولی فروم میگوید انسان از آزادی میترسد. ما میخواهیم، ما پیوسته خود را متقاعد میكنیم كه خواهان آزادی هستیم، ولی در ژرفای وجودمان از آزادی میگریزیم و هراس داریم. و در حقیقت
میخواهیم !چرا؟این دوگانگی و تضاد از كجاست؟
#رهایی و #آزادی تولید ترس میكند. و مراقبه عمیقترین آزادی ممكن است. در مراقبه تو نه تنها از محدودیتهای بیرونی و ظاهری آزاد میشوی، بلكه از قید بندگی درونی خودت، از ِ خودذهن ـــ كه ِ اساس بندگی است ـــ نیز
خالص میشوی. تو از تمام گذشته رها میشوی.
لحظهای كه ذهن نداشته باشی، گذشته نابود میشود، تو به ورای تاریخ رفتهای، اینك دیگر جامعه، #مذهب، متون دینی و آداب و آیینها هیچیك وجود ندارند، زیرا مكان زندگیاینها در ذهن تو است. اینك نه گذشتهای هست و
ّ نه آیندهای ؛ زیرا گذشته و آینده یعنی خاطره و تخیل ؛ و هردو بخشی از ذهن تو هستند.
در مراقبه تو فقط دراینجا واینك قرار داری، حالا دیگر نه آیندهای وجود دارد و نه گذشتهای. فقط یك #زمان_حال وجود دارد: یك ِحال جاودانه و ابدی. آنوقت تو كاملا آزاد شدهای، تو به ورای بدن، #ذهن، جامعه، آیینها و تاریخ
رفتهای.
#اشو
@sedaye_daron
كه آزادی رادوست دارند و همه در تلاش رسیدن به آزادی دراین دنیا و دنیای دیگر هستند. مردم میگویند"ما
طالب رهایی هستیم ، ما میخواهیم از تمام محدودیتها، قیدها و اسارتها آزاد شویم. ما میخواهیم
كاملا آزاد باشیم. "
این سخن آنان است. ولی فروم میگوید انسان از آزادی میترسد. ما میخواهیم، ما پیوسته خود را متقاعد میكنیم كه خواهان آزادی هستیم، ولی در ژرفای وجودمان از آزادی میگریزیم و هراس داریم. و در حقیقت
میخواهیم !چرا؟این دوگانگی و تضاد از كجاست؟
#رهایی و #آزادی تولید ترس میكند. و مراقبه عمیقترین آزادی ممكن است. در مراقبه تو نه تنها از محدودیتهای بیرونی و ظاهری آزاد میشوی، بلكه از قید بندگی درونی خودت، از ِ خودذهن ـــ كه ِ اساس بندگی است ـــ نیز
خالص میشوی. تو از تمام گذشته رها میشوی.
لحظهای كه ذهن نداشته باشی، گذشته نابود میشود، تو به ورای تاریخ رفتهای، اینك دیگر جامعه، #مذهب، متون دینی و آداب و آیینها هیچیك وجود ندارند، زیرا مكان زندگیاینها در ذهن تو است. اینك نه گذشتهای هست و
ّ نه آیندهای ؛ زیرا گذشته و آینده یعنی خاطره و تخیل ؛ و هردو بخشی از ذهن تو هستند.
در مراقبه تو فقط دراینجا واینك قرار داری، حالا دیگر نه آیندهای وجود دارد و نه گذشتهای. فقط یك #زمان_حال وجود دارد: یك ِحال جاودانه و ابدی. آنوقت تو كاملا آزاد شدهای، تو به ورای بدن، #ذهن، جامعه، آیینها و تاریخ
رفتهای.
#اشو
@sedaye_daron
بپرهیزیم از اینکه دربارهٔ مردم تنها بر مبنای لحظهای از زندگیشان داوری کنیم!
#آندره_ژید
@sedaye_daron
#آندره_ژید
@sedaye_daron
ما به این کره خاکی آمدهایم که با عشقِ کامل و بینقصِ الهی و عاری از هر گونه خواستهٔ خودخواهانه همدیگر را دوست بداریم ... این حس و حالت گاهی به همهٔ ما دست میدهد ، اما بعد شیطان آن را از ما میرباید ... شیطان ، همانا ناهماهنگی و سوءتفاهم و فقدان درک است ... خداوند ؛ عشق است ... اگر کسی کلمات نامهربانانه به شما بگوید ، آن را خیلی جدی و به خود نگیرید و در ازای آن عشق دهید ... به هر کسی که شما را نمیفهمد با عشق به چشمانش بنگرید ، عشقی که زاییدهٔ درک و فهم کامل است ، و آنگاه ببینید چگونه آن شخص تغییر میکند ... یوگاناندا
@sedaye_daron
@sedaye_daron
اگر بخواهی به هر چیزی که به تو گفته میشود واکنشی عاطفی نشان بدهی، به رنج بردن ادامه خواهی داد.
قدرت حقیقی در عقب رفتن و مشاهدهگر بودن است. قدرت در خودداری است. اگر اجازه بدهی کلماتِ دیگران تو را کنترل کند، هرچیز دیگری هم تو را زیر سلطه خواهد گرفت. نفس بکش و بگذار بگذرد.
👤#وارن_بافت
@sedaye_daron
قدرت حقیقی در عقب رفتن و مشاهدهگر بودن است. قدرت در خودداری است. اگر اجازه بدهی کلماتِ دیگران تو را کنترل کند، هرچیز دیگری هم تو را زیر سلطه خواهد گرفت. نفس بکش و بگذار بگذرد.
👤#وارن_بافت
@sedaye_daron
از اشتباهات بیپایه مردم یکی این است که خیال میکنند هر کس دارای خصوصیاتی است : تغییرناپذیر ؛ یکی بد است و دیگری خوب ، این هشیار است و آن احمق ؛ این فعال است و آن تنبل ... حال آن که اینجور نیست ... آدمها مثل رودخانهاند ، اگر چه همه یکشکل و یکجورند ولی رودخانه را که دیدهاید ، همچنانکه پیش می رود ، گاهی آهسته حرکت میکند ، گاهی تند ، گاه که به کوهسار میرسد باریک میشود ، گاهی که به دشت میرسد پهن می شود و وسعت پیدا میکند ؛ در جایی آبش سرد است و چند فرسنگ آن طرفتر آبش گرم میشود ... یک زمان آرام است و یک زمان طغیان میکند ... هر انسانی در خود عناصر خوب و بد را دارد ، گاهی روی خوبش را نشان میدهد و گاهی روی بدش را ! ...
رستاخیز ، لئو تولستوی
@sedaye_daron
رستاخیز ، لئو تولستوی
@sedaye_daron
انسان داراي سه منبع انرژي است : يكي بدن است ، ديگري ذهن و سومي قلب ... در نقطه اي كه اين سه جريان باهم تلاقي مي كنند ، به هم مي پيوندند و با هم يكي مي شوند ، چهارمي پديد مي آيد و آنرا تنها (turia) مي نامند كه سرآغاز معنويت و دگرگوني و سرآغاز زندگي واقعي ، راست و درست ، جاودان و الهي است ... اين سه جريان در همه وجود دارد اما آنها به هم پيوسته نيستند ، در واقع آنها هريك در مسيري متفاوت حركت مي كنند ... ذهن تو را به سويي مي كشد ، قلب به سويي ديگر و بدن راه خود را مي رود ، آنها هرگز باهم به توافق نمي رسند ... اگر تو فعاليتهاي دروني خود را به تماشا بنشيني ، شگفت زده خواهي شد ... بدن مي گويد "بس است ديگر نخور دارم بالا مي آورم" اما ذهن پا فشاري مي كند "اين بستني خيلي خوشمزه است ، فقط يك خورده ديگر" و قلب مي گويد "اين خيلي زيباست" ، ذهن مي گويد "تو خيلي ناداني ، تو احمقي ، ديوانه اي" ... هر زمان كه قلب گرفتار عشق مي شود ذهن مي گويد "تو كور شده اي" قلب در هر جهتي حركت مي كند ، ذهن در آن ايرادي مي يابد ؛ آنها در دنيايي متفاوت به سر مي برند ... هدف مراقبه آن است كه به اين نيروهاي ناموافق كمك كند به هم بپيوندند و با هم هماهنگ شوند ... آنگاه تو سرشار از انرژي مي شوي ، زيرا تمام آن انرژيهايي كه در دشمني با هم بي جهت هدر مي رفتند ، در اختيار تو قرار مي گيرند و اين همان انرژي است كه به بالهاي تو تبديل مي شود و تو را به فراسو مي برد ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
امروز که زندهای ، زندگی کن ... فردا خواهی مرد ! ... همانطور که یک ساعت پیش بایست مرده باشی ... وقتی که سراسر زندگیات در برابر ابدیت لحظهای بیش نیست ، چه جای آن است که خود را عذاب دهی؟ ...
📕 جنگ و صلح ، لئو تولستوی
@sedaye_daron
📕 جنگ و صلح ، لئو تولستوی
@sedaye_daron
حقیقت هیچ نیازی به دفاع کردن ندارد
ولی یک دروغ نیاز به هزاران دروغ دیگر
دارد تا دفاع شود،
با این حال باز هم نور حقیقت
پنهان نمی شود،
دیر یا زود نمایان میشود.
پیروزی همیشه از آن
حقیقت است.
اُشو
@sedaye_daron
ولی یک دروغ نیاز به هزاران دروغ دیگر
دارد تا دفاع شود،
با این حال باز هم نور حقیقت
پنهان نمی شود،
دیر یا زود نمایان میشود.
پیروزی همیشه از آن
حقیقت است.
اُشو
@sedaye_daron
به هر چیزی که توجهت را بدهی،
یعنی داری یک فرکانس ارتعاشی ارائه میدهی؛
و اگر برای مدتی طولانی به آن توجه کنی،
باعث میشود که همان فرکانس در درون تو فعال شود.
#آبراهام_هیکس
@sedaye_daron
یعنی داری یک فرکانس ارتعاشی ارائه میدهی؛
و اگر برای مدتی طولانی به آن توجه کنی،
باعث میشود که همان فرکانس در درون تو فعال شود.
#آبراهام_هیکس
@sedaye_daron