"عشق فقط می تواند از قلب به قلب ، از روح به روح وجود داشته باشد ... هرکس که روحش را متجلی و فعال نکرده ، نمی داند چگونه عشق بورزد ... عشق واقعی خواستار چیزی نیست ، هیچ چیز نمی خواهد ... در واقع عشق حقیقی ، فقط توسط کسانی که قبلا روح شان را متجلی و فعال کرده اند ، قابل درک است" ... سامائل آئون ویور
@sedaye_daron
@sedaye_daron
شیخ حسن
جوری
آموزش عشق!
شیخ حسن جوری میگوید:
درسالی که گذارم به جندیشاپور افتاد، سخنی از محمد مهتاب شنیدم که
تا گور بر من تازیانه میزند.
دیدمش که زیر آفتاب تموز نشسته،
نخ میریسد و
ترانه زمزمه میکند.
گفتم:
ای مرد خدا،
مرا عاشقی بیاموز
تا خدا را همچون عاشقان عبادت کنم.
محمد مهتاب گفت:
نخست بگو
آیا هرگز خطی خوش،
تو را مدهوش کرده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز شکفتن گلی در باغچۀ خانهات
تو را از غصههای بیشمار،
فارغ کرده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز صدایی خوش و دلربا،
تو را به وجد آورده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز صورتی زیبا
تو را چندان دگرگون کرده است
که راه از چاه ندانی؟
گفتم: نه.
گفت: هرگز زیر نمنم باران،
آواز خواندهای؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز به آسمان نگریستهای
به انتظار برف،
تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز خندۀ کودکی نازنین،
تو را به خلسۀ شوق برده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح،
چندان تو را بیخود کرده است که
اگر نشستهای برخیزی
و اگر ایستادهای بنشینی؟
گفتم: نه.
گفت:......
@sedaye_daron
شیخ حسن جوری میگوید:
درسالی که گذارم به جندیشاپور افتاد، سخنی از محمد مهتاب شنیدم که
تا گور بر من تازیانه میزند.
دیدمش که زیر آفتاب تموز نشسته،
نخ میریسد و
ترانه زمزمه میکند.
گفتم:
ای مرد خدا،
مرا عاشقی بیاموز
تا خدا را همچون عاشقان عبادت کنم.
محمد مهتاب گفت:
نخست بگو
آیا هرگز خطی خوش،
تو را مدهوش کرده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز شکفتن گلی در باغچۀ خانهات
تو را از غصههای بیشمار،
فارغ کرده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز صدایی خوش و دلربا،
تو را به وجد آورده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز صورتی زیبا
تو را چندان دگرگون کرده است
که راه از چاه ندانی؟
گفتم: نه.
گفت: هرگز زیر نمنم باران،
آواز خواندهای؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز به آسمان نگریستهای
به انتظار برف،
تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز خندۀ کودکی نازنین،
تو را به خلسۀ شوق برده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح،
چندان تو را بیخود کرده است که
اگر نشستهای برخیزی
و اگر ایستادهای بنشینی؟
گفتم: نه.
گفت:......
@sedaye_daron
آنچه به گذشته مربوط است ، گذشته و تمام شده است ... اکنون زمان آن است که با خود چنان رفتار کنید که دوست دارید با شما آن گونه رفتار شود ... کودک هراسان (کودک درون) به تسلّا نیاز دارد نه سرزنش ! ... با خود مهربان باشید ... دوست داشتن و تایید خود را آغاز کنید ، این چیزی است که کودک برای نشان دادن بیشترین توانایی و استعدادش نیاز دارد ... لوییز ال هی
@sedaye_daron
@sedaye_daron
با مرافبه می آموزید که در هر شرایط لبخند بزنید ؛ می آموزید که وضعیت فشارزا را نوعی مبارزه ببینید یا فرصتی برای یادگیری ، بخشندگی ، خدمت کردن و دوست داشتن ... مراقبه به شما اجازه می دهد که طبیعت واقعی و زیبای خود را تشخیص دهید ... اگر هواپیما یا قطار شما دیر حرکت کند چه واکنشی نشان می دهید؟ ... واکنش های مختلفی وجود دارد. به محض این که به یاد آورید که دارای حق انتخاب هستید ، می توانید برای یک لحظه مکث کنید ، شاهد باشید و شیوه ای را که واقعاً می خواهید واکنش نشان دهید ، انتخاب کنید. این کار باعث کنترل روانی می شود ...
ساتیاناندا
@sedaye_daron
ساتیاناندا
@sedaye_daron
کل جهان چیزی جز یک بازتاب نیست ... ما تنفر میدهیم و تنفر به ما باز میگردد ، خشم میدهیم و خشم به ما باز میگردد ... از دیگران سوء استفاده میکنیم ، و سوء استفاده به ما باز میگردد ... خار پخش میکنیم و خار به ما باز میگردد ... هر آنچه که میدهیم ، به ما باز میگردد ، آن به شکلهای بی پایان به ما باز میگردد ... اگر عشق را سهیم کنیم ، آنگاه عشق در راههای بی پایان به ما باز میگردد ... اما اگر عشق در شکلهای مختلف و بی حد به ما نرسد ، بدان معناست که آن از اول عشق نبوده است ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
اگر شیر درنده ای تو را تعقیب کند عصبانی نمی شوی ، فحش هم نمی دهی و یا نمی گویی حق ندارد مرا تعقیب کند ... بلکه برای نجات جانت فرار می کنی و تنها برای زنده ماندن تلاش می کنی ... حال اگر شیر تو را پاره پاره کند هرگز به فکرت نمی رسد شکوه و شکایت کنی و یا خود را سرافکنده ببینی ... و درست این رفتاری است که مبارز در برابر مشکلات نشان می دهد ... و بدین خاطر است که رفتار او همه جا موثر است ... دون خوان ماتیوس
@sedaye_daron
@sedaye_daron
هرکسی زباله های بسیار در شکمش دارد، زیرا این تنها فضایی است در بدن که میتوانی چیزها را درونش #سرکوب کنی .
فضای دیگری وجود ندارد .
اگر بخواهی هرچیزی را #سرکوب کنی، باید در شکم #سرکوب شود .
اگر بخواهی گریه کنی،
همسرت مرده است، معشوقت مرده است، دوستت مرده است و ممکن است به نظر برسد که آدم ضعیفی هستی، پس گریهات را #سرکوب میکنی !
آن گریه را کجا قرار خواهی داد؟
طبیعی است که باید در شکم #سرکوب شود .
این تنها مکان قابل دسترس در بدن است و هرکسی انواع عواطف را #سرکوب کرده است.
ــ #عشق، #شهوت، #خشم، اندوه، گریه ، حتی خنده !
نمیتوانی از ته دل بخندی !
به نظر بیادبی و رکیک میرسد، "انسان با فرهنگی نیستی".
پس شما همه چیز را #سرکوب کردهاید .
به سبب این #سرکوب، نمیتوانی عمیق تنفس کنی، باید سطحی نفس بکشی .
زیرا اگر نفسهای عمیق بکشی، آنوقت آن زخمهای #سرکوب_شده انرژی خودشان را (برون_ریزی) آزاد خواهند کرد .
هر کودک، وقتی به دنیا میآید با شکم نفس میکشد .
به کودک در حال خواب نگاه کن :
شکم او بالا و پایین میرود.
هیچ کودکی از سینه نفس نمیکشد،
آنان اینک آزاد هستند، هیچ چیز #سرکوب نشده است .
وقتی که شکم سرکوبهای زیاد در خودش داشته باشد،
به دو بخش تقسیم میشود :
پایینتنه و بالاتنه .
آنگاه تو یک نفر نیستی، دو نفر هستی .
پایینتنه بخش متروکه است .
آن #وحدت از دست رفته است:
یک دوگانگی در وجودت وارد گشته است.
بجای یک بدن، دو بدن حمل میکنی و همیشه فاصلهای بین این دو وجود خواهد داشت .
نمیتوانی زیبا راه بروی .
باید به نوعی پاهایت را حمل کنی .
در واقع، اگر بدن یکی باشد، این پاها هستند که تو را حمل میکنند .
اگر بدن به دو بخش تقسیم شده باشد، آنوقت تو باید پاهایت را حمل کنی .
مجبور هستی بدنت را بکِشانی
بدن مانند یک بارِ گران است .
نمیتوانی از یک پیادهروی خوب لذت ببری، نمیتوانی از یک شنای خوب لذت ببری، نمیتوانی از یک دویدن سریع لذت ببری، زیرا بدن یکی نیست .
برای تمام این فعالیتها، برای لذت بردن از اینها، بدن باید دوباره یگانه شود.
یک #وحدت باید دوباره ایجاد شود.
شکم باید کاملاً پاکسازی شود .
برای پاکیزه ساختن شکم نیاز به تنفسهای بسیار عمیق است، زیرا وقتی که عمیقاً #دم و #بازدم انجام بدهی،
شکم هر آنچه را حمل میکند به بیرون پرتاب میکند .
در وقت #بازدم شکم خودش را آزاد میکند .
اهمیت پرانایاما، و تنفس عمیق آهنگین در همین است .
تأکید باید روی #بازدم باشد تا هر آنچه را که شکم بیجهت انباشته کرده آزاد شود .
و زمانیکه شکم عواطفی را در خودش حمل نکند، اگر دچار یبوست باشی،
ناگهان از بین خواهد رفت .
وقتی عواطف #سرکوب_شده در شکم وجود داشته باشند یبوست وجود دارد زیرا شکم برای داشتن حرکات خودش آزاد نیست .
تو عمیقاً آن را کنترل کردهای، نمیتوانی آنرا آزاد بگذاری .
پس اگر عواطف #سرکوب شوند، یبوست وجود خواهد داشت .
یبوست بیشتر یک بیماری ذهنی است
تا جسمانی .
بیشتر به #ذهن مربوط است تا به بدن .
اشو❤️
یوگا ابتدا و انتها / جلد ششم
@sedaye_daron
فضای دیگری وجود ندارد .
اگر بخواهی هرچیزی را #سرکوب کنی، باید در شکم #سرکوب شود .
اگر بخواهی گریه کنی،
همسرت مرده است، معشوقت مرده است، دوستت مرده است و ممکن است به نظر برسد که آدم ضعیفی هستی، پس گریهات را #سرکوب میکنی !
آن گریه را کجا قرار خواهی داد؟
طبیعی است که باید در شکم #سرکوب شود .
این تنها مکان قابل دسترس در بدن است و هرکسی انواع عواطف را #سرکوب کرده است.
ــ #عشق، #شهوت، #خشم، اندوه، گریه ، حتی خنده !
نمیتوانی از ته دل بخندی !
به نظر بیادبی و رکیک میرسد، "انسان با فرهنگی نیستی".
پس شما همه چیز را #سرکوب کردهاید .
به سبب این #سرکوب، نمیتوانی عمیق تنفس کنی، باید سطحی نفس بکشی .
زیرا اگر نفسهای عمیق بکشی، آنوقت آن زخمهای #سرکوب_شده انرژی خودشان را (برون_ریزی) آزاد خواهند کرد .
هر کودک، وقتی به دنیا میآید با شکم نفس میکشد .
به کودک در حال خواب نگاه کن :
شکم او بالا و پایین میرود.
هیچ کودکی از سینه نفس نمیکشد،
آنان اینک آزاد هستند، هیچ چیز #سرکوب نشده است .
وقتی که شکم سرکوبهای زیاد در خودش داشته باشد،
به دو بخش تقسیم میشود :
پایینتنه و بالاتنه .
آنگاه تو یک نفر نیستی، دو نفر هستی .
پایینتنه بخش متروکه است .
آن #وحدت از دست رفته است:
یک دوگانگی در وجودت وارد گشته است.
بجای یک بدن، دو بدن حمل میکنی و همیشه فاصلهای بین این دو وجود خواهد داشت .
نمیتوانی زیبا راه بروی .
باید به نوعی پاهایت را حمل کنی .
در واقع، اگر بدن یکی باشد، این پاها هستند که تو را حمل میکنند .
اگر بدن به دو بخش تقسیم شده باشد، آنوقت تو باید پاهایت را حمل کنی .
مجبور هستی بدنت را بکِشانی
بدن مانند یک بارِ گران است .
نمیتوانی از یک پیادهروی خوب لذت ببری، نمیتوانی از یک شنای خوب لذت ببری، نمیتوانی از یک دویدن سریع لذت ببری، زیرا بدن یکی نیست .
برای تمام این فعالیتها، برای لذت بردن از اینها، بدن باید دوباره یگانه شود.
یک #وحدت باید دوباره ایجاد شود.
شکم باید کاملاً پاکسازی شود .
برای پاکیزه ساختن شکم نیاز به تنفسهای بسیار عمیق است، زیرا وقتی که عمیقاً #دم و #بازدم انجام بدهی،
شکم هر آنچه را حمل میکند به بیرون پرتاب میکند .
در وقت #بازدم شکم خودش را آزاد میکند .
اهمیت پرانایاما، و تنفس عمیق آهنگین در همین است .
تأکید باید روی #بازدم باشد تا هر آنچه را که شکم بیجهت انباشته کرده آزاد شود .
و زمانیکه شکم عواطفی را در خودش حمل نکند، اگر دچار یبوست باشی،
ناگهان از بین خواهد رفت .
وقتی عواطف #سرکوب_شده در شکم وجود داشته باشند یبوست وجود دارد زیرا شکم برای داشتن حرکات خودش آزاد نیست .
تو عمیقاً آن را کنترل کردهای، نمیتوانی آنرا آزاد بگذاری .
پس اگر عواطف #سرکوب شوند، یبوست وجود خواهد داشت .
یبوست بیشتر یک بیماری ذهنی است
تا جسمانی .
بیشتر به #ذهن مربوط است تا به بدن .
اشو❤️
یوگا ابتدا و انتها / جلد ششم
@sedaye_daron
:
به یاد بسیار که وقتی خوشبختی تو متکی به دیگران باشد، بدبختی تو نیز به دیگران وابسته است.
اگر به این دلیل خوشبخت هستی که زنی عاشق تو است، اگر او دیگر تو را دوست نداشته باشد بدبخت خواهی بود.
اگر به هر دلیلی خوشبخت باشی آنوقت اگر هر روزی آن دلیل دیگر وجود نداشته باشد، بدبخت خواهی بود.
اینگونه، خوشبختی تو همیشه در یک هوای طوفانی قرار دارد و بسیار شکننده است. هرگز نمیتوانی یقین داشته باشی که خوشبخت هستی یا بدبخت، زیرا خواهی دید که هر لحظه زمینی که روی آن مستقر هستی میتواند از بین برود.
متكی شدن به دیگران یک وابستگی است، یک قید است و فرد هرگز واقعاً احساس سرور نخواهد داشت. مسرور بودن فقط در یک آزادی تمام و نامشروط وجود دارد. برای همین است که ما در شرق آن را موكشا میخوانیم. موكشا يعنى آزادى مطلق، بودنِ با خود موکشا است.
زیرا اینک تو به کسی متکی نیستی، خوشبختی تو فقط مال خودت است، آن را از کسی قرض نگرفته ای، هیچکس نمیتواند آن را از تو بگیرد، حتی مرگ....
به یاد بسپار، مرگ فقط تو را از دیگران جدا میکند، هرگز تو را از خودت جدا نمیکند، مرگ به این سبب اینهمه وحشتناک است که تو را از دیگران می رباید. زن دیگر با شوهرش نیست، مادر دیگر با فرزندانش نیست.
وقتی بیاموزی که چگونه با خودت باشی، مرگ بی معنی میشود، آنگاه مرگ وجود ندارد، تو نامیرا میشوی، آنگاه مرگ نمیتواند هیچ چیزی را از تو بگیرد، آنچه را که مرگ میتواند از تو بگیرد، خودت پیشاپیش تسلیم کرده ای.
مراقبه همین است، تسلیم کردن آنچه که غیر اساسی است، آنچه که مرگ میتواند از تو بگیرد. آنچه را که مرگ انجام خواهد داد، یک مراقبه کننده خودش دواطلبانه انجام میدهد، با ادراک اینکه از او گرفته خواهد شد، او خودش تسلیم میکند ...
#osho
@sedaye_daron
به یاد بسیار که وقتی خوشبختی تو متکی به دیگران باشد، بدبختی تو نیز به دیگران وابسته است.
اگر به این دلیل خوشبخت هستی که زنی عاشق تو است، اگر او دیگر تو را دوست نداشته باشد بدبخت خواهی بود.
اگر به هر دلیلی خوشبخت باشی آنوقت اگر هر روزی آن دلیل دیگر وجود نداشته باشد، بدبخت خواهی بود.
اینگونه، خوشبختی تو همیشه در یک هوای طوفانی قرار دارد و بسیار شکننده است. هرگز نمیتوانی یقین داشته باشی که خوشبخت هستی یا بدبخت، زیرا خواهی دید که هر لحظه زمینی که روی آن مستقر هستی میتواند از بین برود.
متكی شدن به دیگران یک وابستگی است، یک قید است و فرد هرگز واقعاً احساس سرور نخواهد داشت. مسرور بودن فقط در یک آزادی تمام و نامشروط وجود دارد. برای همین است که ما در شرق آن را موكشا میخوانیم. موكشا يعنى آزادى مطلق، بودنِ با خود موکشا است.
زیرا اینک تو به کسی متکی نیستی، خوشبختی تو فقط مال خودت است، آن را از کسی قرض نگرفته ای، هیچکس نمیتواند آن را از تو بگیرد، حتی مرگ....
به یاد بسپار، مرگ فقط تو را از دیگران جدا میکند، هرگز تو را از خودت جدا نمیکند، مرگ به این سبب اینهمه وحشتناک است که تو را از دیگران می رباید. زن دیگر با شوهرش نیست، مادر دیگر با فرزندانش نیست.
وقتی بیاموزی که چگونه با خودت باشی، مرگ بی معنی میشود، آنگاه مرگ وجود ندارد، تو نامیرا میشوی، آنگاه مرگ نمیتواند هیچ چیزی را از تو بگیرد، آنچه را که مرگ میتواند از تو بگیرد، خودت پیشاپیش تسلیم کرده ای.
مراقبه همین است، تسلیم کردن آنچه که غیر اساسی است، آنچه که مرگ میتواند از تو بگیرد. آنچه را که مرگ انجام خواهد داد، یک مراقبه کننده خودش دواطلبانه انجام میدهد، با ادراک اینکه از او گرفته خواهد شد، او خودش تسلیم میکند ...
#osho
@sedaye_daron
Forwarded from hassan
#وحشی_بافقی
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
دلم پر شعله گردان، سینه پردود
زبانم کن به گفتن آتش آلود
کرامت کن درونی درد پرورد
دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی
دلم را داغ عشقی بر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده
سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب ازو، آبی ندارد
دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو به غایت روشنی دور
بده گرمی دل افسردهام را
فروزان کن چراغ مردهام را
ندارد راه فکرم روشنایی
ز لطفت پرتویی دارم گدایی
اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینهٔ راز
ز گنج راز در هر کنج سینه
نهاده خازن تو سد دفینه
ولی لطف تو گر نبود، به سد رنج
پشیزی کس نیابد ز آنهمه گنج
چودر هر کنج، سد گنجینه داری
نمیخواهم که نومیدم گذاری
به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو میباید، دگر هیچ
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
دلم پر شعله گردان، سینه پردود
زبانم کن به گفتن آتش آلود
کرامت کن درونی درد پرورد
دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی
دلم را داغ عشقی بر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده
سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب ازو، آبی ندارد
دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو به غایت روشنی دور
بده گرمی دل افسردهام را
فروزان کن چراغ مردهام را
ندارد راه فکرم روشنایی
ز لطفت پرتویی دارم گدایی
اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینهٔ راز
ز گنج راز در هر کنج سینه
نهاده خازن تو سد دفینه
ولی لطف تو گر نبود، به سد رنج
پشیزی کس نیابد ز آنهمه گنج
چودر هر کنج، سد گنجینه داری
نمیخواهم که نومیدم گذاری
به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو میباید، دگر هیچ
اگر عاشق کسی باشی ، عاشقِ شادمان بودن او هستی ... اگر به کسی وابسته باشی ، عاشقِ خوشحالی او نیستی ، "فقط عاشق خودخواهی خودت هستی" ؛ فقط به مطالبات نفسانی خود اهمیت میدهی ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
تمامی آنچه از آن نفرت داریم ، در مقابلش مقاومت میکنیم و دوست نداریم در ما وجود داشته باشد ، چون موجب کاستن از احساس ارزشمندی مان میشود ... هنگامی که رو در روی بخش تاریک وجودمان قرار میگیریم ، اولین واکنش غریزیمان فرار کردن است و سپس چانه زدن با این بخش تا رهایمان کند ... بسیاری از ما زمان و هزینه زیادی را صرف این کردهایم تا این کارها را انجام دهیم ، عجیب است که همین وجوه تاریک که ما آنها را انکار کردهایم به بیشترین توجه نیاز دارند ... هنگامی که بخشهایی از وجودمان را که دوستشان نداریم حبس و سرکوب کردهایم ؛ نادانسته منابعی ارزشمند را از دسترس خود دور کردهایم ...
📚 جوجه اردک زشت درون ، ✍🏻 دبی فورد
@sedaye_daron
📚 جوجه اردک زشت درون ، ✍🏻 دبی فورد
@sedaye_daron
اگر به عفو و بخشایش بپردازید، قدرت شفابخش عشق را تجربه خواهید کرد. بهتر است زخم ها و آزارهای گذشته و حال را ببخشایید.
این بخشایش نه محض خاطر شخصی که خطا از او سر زده، بلکه بیشتر محض خاطر خودتان است.
نفرت و انزجار، سرزنش و ملامت، خشم و غضب، میل به تسویه حساب کردن و حق دیگری را کف دستش گذاشتن، یا مشاهده این که دیگری به سزای اعمالش رسیده و کیفر دیده و مجازات شده...
این گونه احساسات، شما را به بندهایی می کشاند و مشکلاتی برایتان می آفرینند
که حتی با گلایه های نخستین ارتباطی ندارند.
کتاب⬅️ از دولت عشق
نوشته ی ⬅️کاترین پاندر
@sedaye_daron
این بخشایش نه محض خاطر شخصی که خطا از او سر زده، بلکه بیشتر محض خاطر خودتان است.
نفرت و انزجار، سرزنش و ملامت، خشم و غضب، میل به تسویه حساب کردن و حق دیگری را کف دستش گذاشتن، یا مشاهده این که دیگری به سزای اعمالش رسیده و کیفر دیده و مجازات شده...
این گونه احساسات، شما را به بندهایی می کشاند و مشکلاتی برایتان می آفرینند
که حتی با گلایه های نخستین ارتباطی ندارند.
کتاب⬅️ از دولت عشق
نوشته ی ⬅️کاترین پاندر
@sedaye_daron
ملايمت كيفيتي الهي است ، زيرا لازمه نرم و ملايم بودن ترك "خود" است ـ خود هيچگاه ملايم و فروتن نيست ؛ هميشه خشن است ... فروتن بودن براي "خود" امري ناممكن است ... اگر "خود" فروتن شود ، بنيانش بر هم مي ريزد ... و راه رسيدن به هستي ملايمت است ... تو بيشتر بايد همچون آب باشي تا همچون صخره ... و هميشه يه ياد داشته باش : در دراز مدت ، آب است كه برصخره پيروز مي شود ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
باید کاری کنی که هر عملی که انجام می دهی بحساب بیاید زیرا تو مدت کوتاهی روی زمین هستی و برای کشف همه ی شگفتی های آن ، وقت خیلی کمی داری ... اگر با این عقیده به زندگی نگاه کنی که از دنیا آزرده بودن یا با آن در تضاد بودن شرط وجودی انسان است ، با یک مرده فرقی نداری پس این چنین رویارویی با زندگی را در خودت تغییر بده ... در زندگی فعالیت یا آرمانی را جستجو کن که تمامی اندیشه ات را به خود جذب کند ... باید که مسئولیت بودن در این دنیای بی نهایت را بعهده گرفت و باید که از حداکثر امکانات استفاده کرد ... دون خوان ماتیوس
@sedaye_daron
@sedaye_daron
ايده آل ها ...
هرگاه براي رسيدن به ايده آلهاي جديد تلاش مي كنيد ، احساس تقصير و گناه به شما دست مي دهد ؛ زيرا ايده آلهاي جديد احمقانه و غير ممكن است و كسي نمي تواند آنها را برآورد ... هرچه كنيد ، باز از ايده آلها عقب مي مانيد ... ايده آل ناممكن است و هميشه براي برآوردنش با شكست مواجه مي شويد ... ايده آل غير انساني است و به همين دليل ، فوق انساني ناميده مي شود ... رسيدن به ايده آلها شكنجه است و برايتان مشكل ايجاد مي كند ، آنرا رها كنيد و فقط باشيد ؛ واقع گرا باشيد ... با واقع گرا بودن ، همه چيز به نظرتان زيبا و كامل مي رسد ... وقتي پيش زمينه اي از كمال نداشته باشيد ، همه چيز كامل است ؛ زيرا چيزي براي مقايسه و محكوم كردن وجود ندارد ... ذهن سالهاست كه براي محكوم كردن ، شرطي شده است ؛ ذهن با به وجود آوردن احساس تقصير در شما ، از شما سواستفاده مي كند و به اين ترتيب ، تحت حكمروايي آن قرار مي گيرد ...
اشو
@sedaye_daron
هرگاه براي رسيدن به ايده آلهاي جديد تلاش مي كنيد ، احساس تقصير و گناه به شما دست مي دهد ؛ زيرا ايده آلهاي جديد احمقانه و غير ممكن است و كسي نمي تواند آنها را برآورد ... هرچه كنيد ، باز از ايده آلها عقب مي مانيد ... ايده آل ناممكن است و هميشه براي برآوردنش با شكست مواجه مي شويد ... ايده آل غير انساني است و به همين دليل ، فوق انساني ناميده مي شود ... رسيدن به ايده آلها شكنجه است و برايتان مشكل ايجاد مي كند ، آنرا رها كنيد و فقط باشيد ؛ واقع گرا باشيد ... با واقع گرا بودن ، همه چيز به نظرتان زيبا و كامل مي رسد ... وقتي پيش زمينه اي از كمال نداشته باشيد ، همه چيز كامل است ؛ زيرا چيزي براي مقايسه و محكوم كردن وجود ندارد ... ذهن سالهاست كه براي محكوم كردن ، شرطي شده است ؛ ذهن با به وجود آوردن احساس تقصير در شما ، از شما سواستفاده مي كند و به اين ترتيب ، تحت حكمروايي آن قرار مي گيرد ...
اشو
@sedaye_daron
از هیچ کسی درخواست شادی و سعادت نکن.
هیچ کسی نمیتواند آن را بدهد.
فقط تو میتوانی آن هدیه را به خودت بدهی،
آن یک هدیه به خود است.
پس این هدیه را به خودت بده و شاد باش.
#اوشو
@sedaye_daron
هیچ کسی نمیتواند آن را بدهد.
فقط تو میتوانی آن هدیه را به خودت بدهی،
آن یک هدیه به خود است.
پس این هدیه را به خودت بده و شاد باش.
#اوشو
@sedaye_daron
عشق شما آن عشقی نیست که بوداها در موردش صحبت می کنند ، این نفرتی است که به لباس مبدل عشق درآمده است ... به همین دلیل است که عشق شما در هر لحظه می تواند به نفرت بدل شود ... یک شخص را فقط کمی خراش دهید عشق ناپدید میشود و نفرت ظاهر میشود ... آن حتی به اندازهٔ پوست هم عمق ندارد ، حتی به اصطلاح عشاق بزرگ هم پیوسته در حال جنگیدن هستند ، پیوسته گلوی یکدیگر را می گیرند ... نق میزنند ، تخریب می کنند ، و مردم فکر می کنند که این عشق است ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
افکار قابلیتهای بیکرانی دارند ... بنابراین درباره آنچه میاندیشید بسیار مراقب باشید ، چون امواج فکری ظریف حتی بعد از مرگ کالبد ، با شما میمانند ... درست مثل این است که سنگی را در دریا میاندازیم ... وقتی سنگ میافتد دایرهی کوچکی تشکیل میدهد ... سنگ پایین میرود و غرق میشود اما دایرههای تشکیل شده همچنان بزرگتر میشوند ... امواج از افق دید شما فراتر میروند ... افکار شکل ظریفی از انرژی هستند که در جهان منتشر میشوند ... طول عمر انسان بسیار کوتاهتر از عمر افکارش است ، افکاری که بیان نمیکنیم بقای بیشتری نسبت به افکاری که بیان میکنیم دارند چون ظریفترند ... هر چه چیزی ظریفتر باشد بقایش بیشتر است و هرچه ناخالصتر باشد عمر کوتاه تری دارد .
@sedaye_daron
@sedaye_daron
Forwarded from hassan
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
صاحب دیوان ما گویی نمی داند حساب
کاندر این طغرا نشان حِسبَةََ لِلّه نیست
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود
خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نیست
#حضرت_حافظ_جان
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
صاحب دیوان ما گویی نمی داند حساب
کاندر این طغرا نشان حِسبَةََ لِلّه نیست
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود
خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نیست
#حضرت_حافظ_جان