Telegram Web Link
اولین گامی که باید برداریم این است که متوجه شویم آن چیزی که ما آن را «من» می‌نامیم یعنی همان خودِ ذاتی و اصیلمان ، صرفاً تجربه‌یِ آگاه بودن یا خودِ آگاهی است و (نه چیزهایی که ما از آن‌ها آگاه هستیم) ، تمام چیزهایی که ما از آن‌ها آگاه هستیم برایمان ذاتی و ضروری نیستند ... افکار ، تصاویر ، احساسات ، فعالیت‌ها و روابط ، به‌طور مدام پدیدار و ناپدید می‌شوند ؛ اما «من» به‌تنهایی باقی می‌ماند ... بنابراین «من» یعنی تجربه‌ی آگاه بودن یا خودِ آگاهی آن عامل ثابت و پایدار در تمامِ تجربیاتِ متغیر است ... بدن و ذهن عینیت‌های تجربه ما هستند ... آن‌ها توسط ما شناخته می‌شوند (ما از آن‌ها آگاهیم) آن‌ها عمل شناختن یا تجربه کردن را انجام نمی‌دهند ، فقط آگاهی است که آگاه است ... اگر اجازه دهیم تا آرامش و شادیمان وابسته یا تحت تأثیر محتوای تجربه‌مان باشد ، آنگاه در بیشتر اوقات به‌جز لحظاتی کوتاه و موقت ، ناراحت و ناشاد خواهیم بود ... اجازه ندهید تا آرامشتان درگرو تجربه باشد ...

روپرت اسپایرا


@sedaye_daron
"سفر به سوی خويشتن" نيازمند صبر و شكيبايی فراوان است، اما ما بسيار ناشكيبا شده‌ايم ! ... به ويژه در قرن اخير ، انسان راه بدون شتاب زندگی كردن را گم كرده است ؛ او هميشه در شتاب است ، همه چيز را فوری می‌خواهد ... خيال می‌كند كه همه چيز چون يك قهوه فوری است ... اما چيزهايی وجود دارند كه نيازمند صبر و شكيبايی فراوان هستند نه به اين سبب كه نمی‌توانند فورا پديد آيند ... تناقض اينجاست كه اگر تو به اندازه كافی شكيبا باشی آنها فورا پديد می‌آيند ، فورا ! ... اما اگر تو در شتاب باشی ، پديد آمدن آنها زمانی نامحدود طول می‌كشد يا شايد اصلا پديد نيايند و انسان ناشكيبا هرگز به آنها دست نيابد ! ... ولی انسان شكيبا می‌تواند فورا به دستشان آورد ، پس بايد از همان آغاز سفر آگاه باشی كه همه چيز به "تو" بستگی دارد ... اگر تو در شتاب باشی ، سفر بسی طولانی خواهد شد ... اگر شكيبا باشی ، سفر بسيار كوتاه خواهد بود ! ... اگر تو كاملا صبور باشی، اگر بتوانی بگويی : "من حاضرم تا ابد منتظر بمانم" ! ... اصلا نيازی به سفر نخواهد بود ... با نشستن در سكوت و انجام ندادن هيچ كاری بهار از راه خواهد رسيد و سبزه‌ها خود به خود سر بر خواهند آورد ... اشو


@sedaye_daron
۱. آنچه تو به آن باور داری،
خودش را دوباره و دوباره
به تو نشان می‌دهد.

۲. هر رابطه‌ای که تو داری،
دارد رابطه‌ای که تو بین خودت و وجود درونی‌ات برقرار کرده‌ای را به تو بازتاب می‌دهد.
مردم دقیقاً همانقدر تو را
دوست دارند که تو خودت
خودت را دوست داری.

۳. تو چیزهایی که می‌خواهی را،
با خوشحال بودن بدون آنها
به دست می‌آوری.

۴. وقتی در حال عشق ورزیدن نیستی،
در حال اجرا کردن هنر اجازه دادن نیستی.

۵. ما از شما می‌خواهیم
در حالیکه این فاصله را
کم می‌کنید،
از این سفر لذت ببرید.

۶. راهی هست که بتوان
آنچه در ادامه می‌آید را
دانست:
حسی که الان داری.

#آبراهام_هیکس

@sedaye_daron
اوشو ميگه

دنیا پر است از دکترهای بیسواد
از دانشگاه رفته‌های بیسواد
سیاسیون بیسواد

انسانی که به شناخت خویش نرسیده باشد، بیسواد است.
هر چند تمام کتب دنیا را خوانده باشد.

اگر درونت پر از خشم، نفرت، خودخواهی و غرور
نژادپرستی، حسادت و زباله‌های دیگر است
بدان که هیچگاه چیزی را نیاموخته‌ای
بدان که هنوز رشد نکرده‌ای.

انسان در مورد چیزهای زیبا حرف می زند اما زشت زندگی می کند.

این همان چیزی است که تاکنون بشریت بر خود روا داشته است.
صداقت یعنی دو جور زندگی نداشتن .
یعنی همان جوری زندگی کنیم که می گوییم .


@sedaye_daron
به یاد بسپار هرشب که به خواب می‌روی ، حسابت را با آن روز تسویه کرده باشی و کاملاً با آن تمام شده باشی ... باردیگر مانند یک کودک به‌خواب برو و فردا صبح که بیدار می‌شوی ، همچون یک کودک از خواب بیدار شو ... و اینگونه هرگز چشمان شگفت‌زده و قلبی که می‌تواند حیرت را احساس کند از دست نخواهی داد ... اشو




@sedaye_daron
چيزي براي سهيم شدن ...

عشق ؛ رابطه اي ميان شما و شخصي ديگر است ... عشق ؛ برون گراست ، مديتيشن درون گراست ... عشق ؛ سهيم شدن است ... اگر عشق نداشته باشيد ،‌ چگونه مي توانيد آنرا با ديگران سهيم شويد؟ .. مردم خشم ، ‌نفرت و حسادت دارند و بعد به نام عشق ؛ اينها را با ديگران سهيم مي شوند ... وقتي ماه عسل تمام مي شود و نقابها را كنار مي گذاريد و واقعيت آشكار مي شود، ديگر چه چيزي را سهيم خواهيد شد؟‌ ... شما فقط آنچه را داريد ، سهيم مي شويد ... اگر خشم داريد ، ‌خشم را سهيم مي شويد ... ارتباط با خداوند ، انرژي اي را به شما مي بخشد كه وقتي با كسي در ارتباط قرار مي گيريد ، به عشق تبديل مي شود ... بطور معمول ، شما از آن انرژي برخوردار نيستيد ... هيچكس آنرا ندارد ، بايد آنرا خلق كنيد ، بايد به عشق تبديل شويد ؛ اين كار جدال ، تلاش و هنر واقعي است ... وقتي عشق در درونتان لبريز مي شود ، مي توانيد آنرا سهيم شويد ، اما اين موضوع زماني اتفاق مي افتد كه بتوانيد با خودتان ارتباط برقرار كنيد ... ارتباط با خدا ، فراگيري رابطه برقرار كردن با خود است ...

اشو


@sedaye_daron
هرگاه فرصتی يافتی دنيای بيرون را كاملا به فراموشی بسپار ، اين دنيا سطحی است ... در ژرفای درونت فرو برو تا نور را بيابی ، ‌نوری كه زندگی توست ،‌ نوری كه ماده‌ی سازنده‌ی وجود توست و همه‌ی جهان نيز از آن ساخته شده ... اين نور در زمان‌های قديم «خدا» ناميده می‌شد ... اكنون اين واژه كمی دردسرساز شده است ... برخی اين واژه را دوست ندارند ، كمی از مُدافتاده به نظر می‌رسد ... ولی بهرحال اسامی اهمیتی ندارند، مهم درک واقعیت است ... تا زمانی كه درنيابی موجودی جاودان هستی و هيچ‌چيز نمی‌تواند تو را از بين ببرد ، در سطح و محيط پيرامون باقی خواهی ماند ... اشو
وقتی احساس غم واندوه می‌کنید،
از خودتان بپرسید:

آیا می‌خواهم از لحظهٔ حالِ
جریانِ ارزشمندِ زندگی‌ام
اینگونه استفاده کنم؟

این کار باعث می‌شود شما متوجه
اهمیتِ حضور در لحظهٔ حال شوید.

#وين_داير

@sedaye_daron
بازي ...

نقش تان را بازي كنيد ، از آن لذت ببريد ... اين نوعي تفريح است ، اما اين بازي را جدي نگيريد ؛ زيرا ارزش نگران شدن را ندارد ... هر نقشي را كه در واقعيتي خاص بايد ايفا كنيد ، با تمام توان و به طور كامل بازي كنيد و زمانيكه نقش تان به پايان مي رسد ، مهم نيست كه كامل بازي كنيد يا نه ، به عقب نگاه نكنيد ، جلو رويد ... نقشهاي ديگري هستند كه بايد بازي كنيد ... موفقيت و شكست مهم نيستند ... مهم ، آگاهي از اين حقيقت است كه همه چيز يكي است ... وقتي كل زندگي تان لبريز از اين آگاهي شد ، رها مي شويد ... هيچ چيز شما را حبس نمي كند و شما ديگر دربند هيچ چيز نيستيد ... ديگر اسير هيچ چيز نمي شويد. نقاب مي زنيد ، ولي مي دانيد چهره واقعي تان چيز ديگري است ... مي توانيد نقاب را برداريد ؛ زيرا مي دانيد فايده نقاب چيست ... نقاب را مي توان برداشت و صورت اصلي خود را شناخت ... كسي كه مي داند زندگي يك بازي است ، چهره اصلي خود را خواهد شناخت ... براي شناختن چهره اصلي بايد تمام چيزهايي را كه ارزش دارند ، شناخت ... اشو



@sedaye_daron
همه‌چیز در دیدنِ روشنِ زندگی همان‌طور که هست و همیشه در اینجا و ‌اکنون اتفاق میفتد ، حل می‌شود ... آنچه دیده می‌شود این است که خودِ زندگی درحال‌حاضر کاملاً تسلیم است زیرا در برابر هیچ‌چیزی مقاومت نمی‌کند ... زندگی در برابر هیچ‌چیزی مقاومت نمی‌کند زیرا آن هرچیزی است که برمی‌خیزد ! ... بنابراین آن هرگز درمورد تسلیم شدن «من» به زندگی نبود ، فقط درمورد دیدن زندگی همان‌طور که هست ، بود ... اگر تسلیمی باشد ، این است ... زندگی ، خودش نمی‌تواند یک مسئله باشد : زندگی فقط زندگی است ، خودش است ... مسائل با فرد برمی‌خیزند ، مسائل فقط در داستان «من و زندگی من» و در تلاش من برای کنترل زندگی وجود دارند ... جف فوستر


@sedaye_daron
زندگی یک جریان است ؛ هیچ چیزی یکسان و همیشگی نمی‌ماند ... وقتی غم و ناراحتی آنجا است ، بگذار باشد ؛ به خاطرش افسرده نشو ... اگر بخواهی از شرش خلاص شوی بیشتر افسرده می‌شوی ... اگر با آن مبارزه کنی ، افسردگی دوم را ایجاد می‌کنی که خطرناک‌تر است ... افسردگی اول زیباست ، خدادادی است ... افسردگی دوم تولید خودت است ... خدادادی نیست ؛ ذهنی است ، آنگاه در شیارهای ذهنی حرکت می‌کنی ؛
آنها بی‌پایانند ... اگر در غم و ناراحتی افتادی خوشحال باش ؛ و اجازه بده که آن باشد ، آنگاه ناگهان افسردگی ناپدید می‌شود ... آسمان صاف خواهد بود ... اشو

@sedaye_daron
متفاوت باش ! ...

ﺑﺮﺍﯼ داشتن ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯾﺶ ﻫﺴﺘﯿﺪ ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﯿﺎﺯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﺘﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﺪ ... ﻫﺮ ﮐﻤﺒﻮﺩى ﮐﻪ در درونتان می بينيد و يا ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ، ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﯾﮏ ﺗﻮﻫﻢ ﺍﺳﺖ كه ذهن و اطرافيان به شما القا كرده است ... ﺷﻤﺎ مخلوق توانمند ﻭ ﺑﯽ ﻧﻘﺺ خداوند ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻣﻌﯿﺎﺭ و آنچه كه فكر ميكنيد ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﯾﺪ ... خداوند ، من و تو را به بهترين حالت خلق نموده ؛ پس بهترين خودت را به كائنات نشان بده ، متفاوت باش با برترین آوا هاي صادقانه ...



@sedaye_daron
همیشه به‌یاد داشته باش : هرگاه من از واژه‌ی "عشق" استفاده می‌کنم ، بعنوان وضعیتی از وجود استفاده می‌کنم و نه یک رابطه ... ارتباط فقط یک جنبه‌ی جزیی از عشق است ... ولی مفهوم تو از عشق در اساس یک رابطه است ؛ گویی که تمامی عشق همین رابطه است ... رابطه فقط وقتی مورد نیاز است که تو نتوانی تنها باشی ، زیرا هنوز قادر به مراقبه نیستی ... بنابراین ، قبل از اینکه بتوانی واقعاً عشق بورزی ؛ مراقبه یک الزام است ... فرد باید قادر باشد که تنها باشد ، کاملاً تنها باشد و درعین حال بسیار مسرور باشد ... آنوقت می‌توانی عشق بورزی ... آنگاه عشق تو دیگر یک نیاز نیست ، بلکه یک سهیم‌شدن است و دیگر یک ضرورت نیست ... دیگر به کسانی که دوستشان داری وابسته نیستی سهیم خواهی شد و سهیم‌شدن زیباست ... اشو


@sedaye_daron
هرگز هیچ انتظاری از فرزندت نداشته باش و سعی نکن باورهای احمقانه ات را به او دیکته کنی به او کمک کن آزاد باشد ... به او عشق بورز اما عقایدت را به او تحمیل نکن او را دوست داشته باش اما مذهبت را به او نده ... به زندگی اعتماد کن نترس به او اجازه بدهد تا خودش زندگی را تجربه کند و روی پای خودش راه برود به او فضا بده تا بتواند خودش را احساس کند ... او را زیادی مشغول نکن و بگذار بر اساس تجربه و آگاهی خودش رشد کند ... در غیر این صورت فقط یک احمق دیگر به جهان اضافه کرده ای ... اشو



@sedaye_daron
آیا تفاوتی میان شادی و آرامش درونی وجود دارد؟ ... بله ، شادی به شرایطی وابسته است که مثبت تلقی می‌شود ... ولی آرامش درونی به هیچ چیز وابسته نیست ...

اکهارت تله

@sedaye_daron
متضاد عشق نفرت نیست ، ترس است ! ... با ترس به سوی چه می روی؟ ... ترس یک چاه است نه یک پل ! ... نمی توان ترسید و دوست داشت ... هرگز هیچ ترسی عشق نیافریده است و هیچ ایمانی در ترس نبالیده و هیچ نیایشی در ترس تعمید نیافته است ... به قلبت بنگر ، نمی بینی؟ ... اگر بترسی ، همیشه جایی در ژرفای وجودت ، در برابر دیگران و زندگی احساس خصومت خواهی کرد ...


@sedaye_daron
• اگر به نارضایتی خود گوش ندهید، بدن شما با سردرد پاسخ می دهد.

• اگر به خشم گوش ندهید، با ورم معده پاسخ می دهد.

• اگر به ترس خود گوش ندهید، با یبوست پاسخ می دهد.

• اگر به غریزه خود برای «نه» گفتن گوش نکنید، به مشکلات معده پاسخ می دهد

• اگر به علاقه خود گوش ندهید، با عفونت پاسخ می دهد

• اگر به خلاقیت و استعداد خود گوش ندهید، با افزایش وزن پاسخ می دهد

• اگر به احساسات خود گوش ندهید، آنها با درماتیت پاسخ خواهند داد.

هر احساس سرکوب شده اثری در بدن به جا می گذارد.

بدن آینه روح ماست.
و او همیشه با شما صحبت می کند.

@sedaye_daron
همه‌ی ما لحظه‌هایی را در زندگی تجربه می‌کنیم ؛ وقتی که احساس تنهایی ، غمگینی ، پوچی ، یأس ، یا ترس می‌کنیم ... ما حس‌های خود را با یک فیلم سینمایی یا یک ساندویچ پر می‌کنیم ، چیزهایی را می‌خریم تا رنج ، ناامیدی ، عصبانیت و افسردگی خود را سرکوب کنیم ... ما راهی را برای مشغول‌بودن پیدا می‌کنیم ، با این امید که آن حس‌ها را محو کنیم ... حتی اگر نمایش تلویزیونی جالب نباشد ، همچنان به او نگاه می‌کنیم ... ما فکر می کنیم همه چیز بهتر از تجربه کردن حس بی قراری است ‌‌‌... "ما بصیرت این حقیقت که تمامی شرایط برای خوشبختی ما لازم هستند را از دست داده‌ایم" ...

تیچ نات هان

@sedaye_daron
هر آنچه که روی می‌دهد را بپذیر ... انکار را رها کن ... حتی اگر احساس غم می‌کنی آن را بپذیر ، در همان وضعیت زندگی کن ، بلافاصله کیفیت تغییر می‌کند ... تو در غم آرام می‌گیری و غم زیبا می‌شود ، عمق پیدا می‌کند و بعد شادی می‌شود ... "هر آنچه که رخ می‌دهد خوب است ، نمی‌تواند طور دیگری باشد ، زیرا در پشت هر چیزی دستان خداست ... پس در "پذیرش مطلق" زندگی کن و آسوده باش" ... اشو


@sedaye_daron
2024/11/17 03:10:27
Back to Top
HTML Embed Code: