Telegram Web Link
توجه کن که تو از هر آنچه تجربه می‌کنی "آگاهی" ، اگر فکری داری از آن آگاهی ، اگر این کلمات را می‌خوانی از این‌ها آگاهی ، اگر سردرد داری از آن حس آگاهی ، اگر چیزهایی را می‌بینی یا می‌شنوی از آن‌ها آگاهی ... به‌این‌ترتیب دقت کنید که آگاه بودن یا خودِ آگاهی تمام تجربه‌ها را همراهی می‌کند ... آگاه بودن یا خودِ آگاهی اصل مشترک در تمام تجربه‌ها است ... "هر چیزی که میدانیم یا از آن آگاه هستیم ، تغییر می‌کند اما آگاهی یا آگاه بودن در تمام تجربه‌ها یکسان باقی می‌ماند" ... وجه کنید که هیچ عنصر دیگری در تجربه‌ی شما مداوم نیست ... تمام افکار ، تصاویر ، احساسات ، حواس و ادراکات پدیدار و ناپدید می‌شوند اما آگاهی یا آگاه بودن ، تماماً حاضر باقی می‌ماند و هرگز دستخوش تغییر نمی‌شود ... چیزهایی که از آن‌ها آگاه هستیم همیشه در تغییرند اما آگاهی هرگز تغییر نمی‌کند ... درست مانند صفحه‌نمایش که در تمام طول فیلم حاضر باقی می‌ماند ... در تمام تجربه‌ها به دنبال آنی بگرد که پدیدار نمی‌شود ، حرکتی نمی‌کند ، تغییر نمی‌کند ، متحول و ناپدید نمی‌شود و "خودت را به‌عنوان همان بشناس" ... روپرت اسپایرا


@sedaye_daron
همان کسی باشید که هستید ! ... هرگز سعی نکنید دیگری باشید ، و بالغ خواهید شد ... بلوغ یعنی پذیرفتن مسئولیت خود بودن ، به هر قیمتی که باشد ... اشو


@sedaye_daron
ذهن های شکاک می‌خواهند بدانند ...

هدف زندگی ، بازگشت لحظه به لحظه به عشق است ... برای رسیدن به این مقصود ، فرد باید بپذیرد که به طور کامل مسئول خلق تمام چیزهایی است که در زندگی‌اش وجود دارد ... او باید به این مهم پی ببرد که افکار اوست که هر لحظه ، زندگی اش را می‌سازد ... دیگر مشکل ، افراد ، مکان‌ها یا موقعیت‌ها نیستند ، بلکه مشکل ، افکارِ خود فرد است ... همه باید بدانند که چیزی به نام «آن بیرون» وجود ندارد ...

دکتر جو ویتالی ، 📔 محدودیت صفر


@sedaye_daron
شادماني از خود نور دارد ، بدبختي تاريک است ، و شادماني تابناک ... انسان بدبخت بر ديگران نيز تاريكي مي افكند ... همچون گودالي تاريك وارد مي شود و انرژي ديگرمردم را فرو مي بلعد ... حضورش مخرب است ، اما حضور انسان شادمان ، سازنده و تقويت كننده است ... او بر ديگران نور مي افشاند ... انسان شادمان ، رحمت و خير و بركت هستي است ... اشو



@sedaye_daron
استقلال ...

كسي كه مي گويد : «‌علي رغم هرچه اتفاق بيفتد ، شاد خواهم ماند و در هر شرايطي ، ‌راهي براي شاد شدن پيدا خواهم كرد»‌ ، ‌فردي مستقل است ... هيچ سياستي موثر نخواهد بود ، هيچ تغييري در وضعيت دنياي بيرون تفاوتي ايجاد نخواهد كرد ... فرد مستقل ،‌ خواه فقير يا غني ، خواه گدا يا پادشاه ، در هر حال يكسان مي ماند و شرايط دروني اش تغيير نمي كند ... هدف تمام مراقبه ها ، رسيدن به آرامش و خاموشي بي قيد و شرط است ... در آنصورت ، اين آرامش به شما تعلق مي يابد ، آنگاه هر اتفاقي كه روي دهد ، شما شاد خواهيد ماند ... خواست تان را كنار بگذاريد تا ببينيد همه چيزهايي كه طلب مي كرديد ، به خودي خود اتفاق مي افتند ... ناگهان همه چيز به نرمي شروع به حركت مي كند ، همه چيز با هم هماهنگ مي شود ... اشو


@sedaye_daron
هرگاه در رنج بودید، شکایت نکنید.
اضطراب و تشویش در پیرامون آن ایجاد نکنید.

بلکه برعکس، آن را تماشا کنید،
احساس کنید و ببینید
از همه ی زوایای ممکن به آن نگاه کنید.
آن را یک مراقبه نمایید
و ببینید چه روی می‌دهد:
آن انرژی که به سوی بیماری حرکت می‌کرد،
آن انرژی که رنج ایجاد می‌کرد،
متحول می‌شود، تغییر کیفیت می‌دهد
همان انرژی، به هشیاری بدل می‌شود

چون‌که در شما دو انرژی وجود ندارد،
انرژی، یکی است.

می‌توانید آن را به رابطه بدل کنید،
می‌توانید آن را به عشق بدل کنید،
می‌توانید آن را تحول برتر بخشیده
و به نیایش و دعا بدل کنید؛
یا باز هم تحول برتر داده
و به هشیاری بدل کنید.
انرژی همان است.

#اوشو

@sedaye_daron
زن به آزادی تمام نیاز دارد تا بتواند به مرد نیز آزادی ببخشد.اگر کسی را برده سازی ،خودت نیز در نهایت برده خواهی شد؛عاقبت نخواهی توانست آزاد بمانی.اگر مایلی آزاد بمانی ،به دیگران آزادی بده،این تنها راه آزاد بودن است.


#اشو

@sedaye_daron
حقیقت این است ڪه در دنیا بیش از حد نیاز مردم نعمات وجود دارد، افڪار خلاقانه بیش از حد وجود دارد، قدرت بیش از حد وجود دارد، عشق بیش از حد وجود دارد ،لذت و شادی بیش از حد وجود دارد.
و همه اینها به سوی ڪسی جذب میشود ڪه ذهنش از این وفور بینهایت نعمات آگاهی داشته باشد. تصور اینڪه نعمات به اندازه ڪافی برای همه وجود ندارد، به معنی نگاه ڪردن به تصاویر بیرونی است و باور ڪردن اینڪه همه چیز از بیرون بدست میاید.
با این دیدگاه مسلما احساس میڪنید ڪه در دنیا ڪمبود وجود دارد اما شما میدانید ڪه هیچ چیز از خارج حاصل نمیشود بلڪه ذهن شماست ڪه خلق ڪننده همه چیز است توانایی شما در اندیشیدن نامحدود است پس چیزهایی ڪه میتوانید با فڪر خود ایجاد ڪنید نیز نامحدود است.

راندا_برن
 
@sedaye_daron
اولین گامی که باید برداریم این است که متوجه شویم آن چیزی که ما آن را «من» می‌نامیم یعنی همان خودِ ذاتی و اصیلمان ، صرفاً تجربه‌یِ آگاه بودن یا خودِ آگاهی است و (نه چیزهایی که ما از آن‌ها آگاه هستیم) ، تمام چیزهایی که ما از آن‌ها آگاه هستیم برایمان ذاتی و ضروری نیستند ... افکار ، تصاویر ، احساسات ، فعالیت‌ها و روابط ، به‌طور مدام پدیدار و ناپدید می‌شوند ؛ اما «من» به‌تنهایی باقی می‌ماند ... بنابراین «من» یعنی تجربه‌ی آگاه بودن یا خودِ آگاهی آن عامل ثابت و پایدار در تمامِ تجربیاتِ متغیر است ... بدن و ذهن عینیت‌های تجربه ما هستند ... آن‌ها توسط ما شناخته می‌شوند (ما از آن‌ها آگاهیم) آن‌ها عمل شناختن یا تجربه کردن را انجام نمی‌دهند ، فقط آگاهی است که آگاه است ... اگر اجازه دهیم تا آرامش و شادیمان وابسته یا تحت تأثیر محتوای تجربه‌مان باشد ، آنگاه در بیشتر اوقات به‌جز لحظاتی کوتاه و موقت ، ناراحت و ناشاد خواهیم بود ... اجازه ندهید تا آرامشتان درگرو تجربه باشد ...

روپرت اسپایرا


@sedaye_daron
"سفر به سوی خويشتن" نيازمند صبر و شكيبايی فراوان است، اما ما بسيار ناشكيبا شده‌ايم ! ... به ويژه در قرن اخير ، انسان راه بدون شتاب زندگی كردن را گم كرده است ؛ او هميشه در شتاب است ، همه چيز را فوری می‌خواهد ... خيال می‌كند كه همه چيز چون يك قهوه فوری است ... اما چيزهايی وجود دارند كه نيازمند صبر و شكيبايی فراوان هستند نه به اين سبب كه نمی‌توانند فورا پديد آيند ... تناقض اينجاست كه اگر تو به اندازه كافی شكيبا باشی آنها فورا پديد می‌آيند ، فورا ! ... اما اگر تو در شتاب باشی ، پديد آمدن آنها زمانی نامحدود طول می‌كشد يا شايد اصلا پديد نيايند و انسان ناشكيبا هرگز به آنها دست نيابد ! ... ولی انسان شكيبا می‌تواند فورا به دستشان آورد ، پس بايد از همان آغاز سفر آگاه باشی كه همه چيز به "تو" بستگی دارد ... اگر تو در شتاب باشی ، سفر بسی طولانی خواهد شد ... اگر شكيبا باشی ، سفر بسيار كوتاه خواهد بود ! ... اگر تو كاملا صبور باشی، اگر بتوانی بگويی : "من حاضرم تا ابد منتظر بمانم" ! ... اصلا نيازی به سفر نخواهد بود ... با نشستن در سكوت و انجام ندادن هيچ كاری بهار از راه خواهد رسيد و سبزه‌ها خود به خود سر بر خواهند آورد ... اشو


@sedaye_daron
۱. آنچه تو به آن باور داری،
خودش را دوباره و دوباره
به تو نشان می‌دهد.

۲. هر رابطه‌ای که تو داری،
دارد رابطه‌ای که تو بین خودت و وجود درونی‌ات برقرار کرده‌ای را به تو بازتاب می‌دهد.
مردم دقیقاً همانقدر تو را
دوست دارند که تو خودت
خودت را دوست داری.

۳. تو چیزهایی که می‌خواهی را،
با خوشحال بودن بدون آنها
به دست می‌آوری.

۴. وقتی در حال عشق ورزیدن نیستی،
در حال اجرا کردن هنر اجازه دادن نیستی.

۵. ما از شما می‌خواهیم
در حالیکه این فاصله را
کم می‌کنید،
از این سفر لذت ببرید.

۶. راهی هست که بتوان
آنچه در ادامه می‌آید را
دانست:
حسی که الان داری.

#آبراهام_هیکس

@sedaye_daron
اوشو ميگه

دنیا پر است از دکترهای بیسواد
از دانشگاه رفته‌های بیسواد
سیاسیون بیسواد

انسانی که به شناخت خویش نرسیده باشد، بیسواد است.
هر چند تمام کتب دنیا را خوانده باشد.

اگر درونت پر از خشم، نفرت، خودخواهی و غرور
نژادپرستی، حسادت و زباله‌های دیگر است
بدان که هیچگاه چیزی را نیاموخته‌ای
بدان که هنوز رشد نکرده‌ای.

انسان در مورد چیزهای زیبا حرف می زند اما زشت زندگی می کند.

این همان چیزی است که تاکنون بشریت بر خود روا داشته است.
صداقت یعنی دو جور زندگی نداشتن .
یعنی همان جوری زندگی کنیم که می گوییم .


@sedaye_daron
به یاد بسپار هرشب که به خواب می‌روی ، حسابت را با آن روز تسویه کرده باشی و کاملاً با آن تمام شده باشی ... باردیگر مانند یک کودک به‌خواب برو و فردا صبح که بیدار می‌شوی ، همچون یک کودک از خواب بیدار شو ... و اینگونه هرگز چشمان شگفت‌زده و قلبی که می‌تواند حیرت را احساس کند از دست نخواهی داد ... اشو




@sedaye_daron
چيزي براي سهيم شدن ...

عشق ؛ رابطه اي ميان شما و شخصي ديگر است ... عشق ؛ برون گراست ، مديتيشن درون گراست ... عشق ؛ سهيم شدن است ... اگر عشق نداشته باشيد ،‌ چگونه مي توانيد آنرا با ديگران سهيم شويد؟ .. مردم خشم ، ‌نفرت و حسادت دارند و بعد به نام عشق ؛ اينها را با ديگران سهيم مي شوند ... وقتي ماه عسل تمام مي شود و نقابها را كنار مي گذاريد و واقعيت آشكار مي شود، ديگر چه چيزي را سهيم خواهيد شد؟‌ ... شما فقط آنچه را داريد ، سهيم مي شويد ... اگر خشم داريد ، ‌خشم را سهيم مي شويد ... ارتباط با خداوند ، انرژي اي را به شما مي بخشد كه وقتي با كسي در ارتباط قرار مي گيريد ، به عشق تبديل مي شود ... بطور معمول ، شما از آن انرژي برخوردار نيستيد ... هيچكس آنرا ندارد ، بايد آنرا خلق كنيد ، بايد به عشق تبديل شويد ؛ اين كار جدال ، تلاش و هنر واقعي است ... وقتي عشق در درونتان لبريز مي شود ، مي توانيد آنرا سهيم شويد ، اما اين موضوع زماني اتفاق مي افتد كه بتوانيد با خودتان ارتباط برقرار كنيد ... ارتباط با خدا ، فراگيري رابطه برقرار كردن با خود است ...

اشو


@sedaye_daron
هرگاه فرصتی يافتی دنيای بيرون را كاملا به فراموشی بسپار ، اين دنيا سطحی است ... در ژرفای درونت فرو برو تا نور را بيابی ، ‌نوری كه زندگی توست ،‌ نوری كه ماده‌ی سازنده‌ی وجود توست و همه‌ی جهان نيز از آن ساخته شده ... اين نور در زمان‌های قديم «خدا» ناميده می‌شد ... اكنون اين واژه كمی دردسرساز شده است ... برخی اين واژه را دوست ندارند ، كمی از مُدافتاده به نظر می‌رسد ... ولی بهرحال اسامی اهمیتی ندارند، مهم درک واقعیت است ... تا زمانی كه درنيابی موجودی جاودان هستی و هيچ‌چيز نمی‌تواند تو را از بين ببرد ، در سطح و محيط پيرامون باقی خواهی ماند ... اشو
وقتی احساس غم واندوه می‌کنید،
از خودتان بپرسید:

آیا می‌خواهم از لحظهٔ حالِ
جریانِ ارزشمندِ زندگی‌ام
اینگونه استفاده کنم؟

این کار باعث می‌شود شما متوجه
اهمیتِ حضور در لحظهٔ حال شوید.

#وين_داير

@sedaye_daron
بازي ...

نقش تان را بازي كنيد ، از آن لذت ببريد ... اين نوعي تفريح است ، اما اين بازي را جدي نگيريد ؛ زيرا ارزش نگران شدن را ندارد ... هر نقشي را كه در واقعيتي خاص بايد ايفا كنيد ، با تمام توان و به طور كامل بازي كنيد و زمانيكه نقش تان به پايان مي رسد ، مهم نيست كه كامل بازي كنيد يا نه ، به عقب نگاه نكنيد ، جلو رويد ... نقشهاي ديگري هستند كه بايد بازي كنيد ... موفقيت و شكست مهم نيستند ... مهم ، آگاهي از اين حقيقت است كه همه چيز يكي است ... وقتي كل زندگي تان لبريز از اين آگاهي شد ، رها مي شويد ... هيچ چيز شما را حبس نمي كند و شما ديگر دربند هيچ چيز نيستيد ... ديگر اسير هيچ چيز نمي شويد. نقاب مي زنيد ، ولي مي دانيد چهره واقعي تان چيز ديگري است ... مي توانيد نقاب را برداريد ؛ زيرا مي دانيد فايده نقاب چيست ... نقاب را مي توان برداشت و صورت اصلي خود را شناخت ... كسي كه مي داند زندگي يك بازي است ، چهره اصلي خود را خواهد شناخت ... براي شناختن چهره اصلي بايد تمام چيزهايي را كه ارزش دارند ، شناخت ... اشو



@sedaye_daron
همه‌چیز در دیدنِ روشنِ زندگی همان‌طور که هست و همیشه در اینجا و ‌اکنون اتفاق میفتد ، حل می‌شود ... آنچه دیده می‌شود این است که خودِ زندگی درحال‌حاضر کاملاً تسلیم است زیرا در برابر هیچ‌چیزی مقاومت نمی‌کند ... زندگی در برابر هیچ‌چیزی مقاومت نمی‌کند زیرا آن هرچیزی است که برمی‌خیزد ! ... بنابراین آن هرگز درمورد تسلیم شدن «من» به زندگی نبود ، فقط درمورد دیدن زندگی همان‌طور که هست ، بود ... اگر تسلیمی باشد ، این است ... زندگی ، خودش نمی‌تواند یک مسئله باشد : زندگی فقط زندگی است ، خودش است ... مسائل با فرد برمی‌خیزند ، مسائل فقط در داستان «من و زندگی من» و در تلاش من برای کنترل زندگی وجود دارند ... جف فوستر


@sedaye_daron
زندگی یک جریان است ؛ هیچ چیزی یکسان و همیشگی نمی‌ماند ... وقتی غم و ناراحتی آنجا است ، بگذار باشد ؛ به خاطرش افسرده نشو ... اگر بخواهی از شرش خلاص شوی بیشتر افسرده می‌شوی ... اگر با آن مبارزه کنی ، افسردگی دوم را ایجاد می‌کنی که خطرناک‌تر است ... افسردگی اول زیباست ، خدادادی است ... افسردگی دوم تولید خودت است ... خدادادی نیست ؛ ذهنی است ، آنگاه در شیارهای ذهنی حرکت می‌کنی ؛
آنها بی‌پایانند ... اگر در غم و ناراحتی افتادی خوشحال باش ؛ و اجازه بده که آن باشد ، آنگاه ناگهان افسردگی ناپدید می‌شود ... آسمان صاف خواهد بود ... اشو

@sedaye_daron
2024/11/20 07:16:37
Back to Top
HTML Embed Code: