Telegram Web Link
وقتی تحمل زندگی ، دشوار می شود ، به تغییر ِ موقعیت می اندیشیم ... ولی مهم ترین و مؤثرترین تغییر ، یعنی تغییر خودمان ... کمتر به ذهنمان می آید ، و به دشواری می توانیم تصمیم به چنین تغییری بگیریم ... ویتگنشتاین


@sedaye_daron
ordi_fb:
به خس و خاشاک گذشته ات نگاه کن
که بر خاطراتت شناورند و می آیند و می روند.....
درست مانند حوادثی که در روزنامه ها می خوانی، از آنها جدا شو و  نسبت به آنها بی تفاوت باش،
یادت باشد که هیچ چیز مهم نیست.
فقط باش ،
و آنگاه انفجاری رخ خواهد داد.

#اشو
#یک_فنجان_چای

بسیاری از ما جرأت مردن بر گذشته را نداریم؛ زیرا احساس ناایمنی می‌کنیم و می‌خواهیم در پناه تعلقات ذهنی یا واقعی خود احساس ایمنی کنیم.

ما ترجیح می‌دهیم خود را در حصاری از شناخته‌ها، در لذت‌ها، تجربه‌ها، دانش‌ها، و حتی در اضطراب‌ها، بدبختی‌ها، رنج‌ها و اندوه‌های گذشته که به آنها عادت کرده‌ایم و برایمان شناخته هستند، فرو برویم، ولی خود را در معرض ناشناخته‌ها قرار ندهیم. (البته از شناخته‌ها نیز می‌ترسیم!)

بر روی چیزی که نسبت به آن کنترلی نداری تمرکز نکن.
گذشته، همچون سرزمینی دوردست است.
توجهت را به این لحظه بیاور.
به منبع قدرتی حقیقی،
به محل اتصال.

از داستانِ « زندگیِ من» بیرون بیا
و این لحظه را دریاب.

اینجا باش، در زندگیِ جدیدت.
این روز جدید و تازه را زندگی کن
بخشش همین است.

@sedaye_daron
مراقبه روی عشق❤️ ...

راه ساده ی مراقبه روی عشق در زندگی روزانه : هر روز بامداد پیش از مراقبه واژه‌ی "عشق" را تکرار کن ... هنگامی که واژه‌ی عشق را بر زبان می‌آوری ، بکوش تا احساس کنی ، دست‌هایت ، پاهایت ، چشم‌هایت و هر کدام از بخش‌های تنت ، توان بیشتری پیدا کرده‌اند ... هنگامی که واژه‌ی عشق را بازمی‌گویی ، باید احساس کنی دست‌هایت توانمندتر شده‌اند ، نه برای اینکه کسی را بزنی ، برای اینکه برای انسان‌ها کار کنی ... سپس خود را روی چشم‌هایت متمرکز کن و بکوش تا احساس کنی که از چشم‌هایت برای آن بهره می‌گیری که در هر کسی تنها خوبی را ببینی ... هنگامی که خود را روی گوش‌هایت متمرکز می‌کنی ، بکوش احساس کنی که تنها آواهای خوب ، آواهای شادی‌افزا ، آواهای الهام‌بخش را می‌شنوی ... هر بار که واژه‌ی عشق را می‌گویی ، خود را روی یکی از اعضای تنت متمرکز کن ... سپس بکوش خود را روی آگاهی درونت تمرکز دهی ، بکوش آن را گسترش بخشی ... اشو



@sedaye_daron
شما خودِ زندگی هستید ، نه فردی جداشده از کل ... شما با این چیزها یکی هستید و همۀ چیزها تجلی‌هایی هستند از آنچه شمایید ... توهم فردیت برمی‌خیزد ، بله ، اما دیده می‌شود که این هم یک تجلی از الوهیت است و شما آن را انجام نمی‌دهید ؛ آن شخصی نیست و نیازی نیست تجلی انکار شود ، هیچ‌گونه انکار خویشتن لازم نیست ... یگانگی همه‌چیز است و شامل همه‌چیز می‌شود ، حتی ظاهر شدن فرد مجزا ؛ و شما نمی‌توانید از شر یک پدیدار خلاص شوید ! ... چه کسی از شر یک پدیدار خلاص خواهد شد؟ ... یک پدیدار دیگر؟ ... به یاد داشته باشید آنچه را که انکار می‌کنید درواقع تأیید می‌کنید ... آنچه را که رد می‌کنید ، به آن زندگی می‌بخشید ...

جف فوستر ، شگفتی وجود

@sedaye_daron
:
( ناتوانان هرگز نمی توانند تسلیم شوند )

به یاد داشته باشید:
ناتوانان همیشه در حال جنگند.

آنها از ضعف خودشان می ترسند.
آنها می دانند که ضعیفند.
آنها نمی توانند از عهده تسلیم شدن برآیند.

تنها مردمان قدرتمندند که می توانند چنین کنند.
این تجربه من است.
هر وقت یک آدم قوی پیش من می آید
آماده پریدن است و هر وقت ترسوی ضعیفی می آید؛ فکر می کند و فکر می کند و باز هم فکر می کند!!
و دنبال یافتن توجیه ها و تفسیر هاست ...

شما همیشه می توانید تفسیرهایی پیدا کنید، ذهن در این کار خیلی متخصص است.
ذهن برای دست و پا کردن دروغ در مورد شما و دیگران خیلی خیلی ماهر است.

اما برای درک حقیقت بسیار ناکارآمد!

#کتاب_راز_سکوت
:
#اشو

@sedaye_daron
وقتی به طور جسمی ساکن می مانید متوجه گفتگوی مدام درون ذهنتان می شوید. برای اینکه به نقطه صفر بروید نمی توانید سر خودتان داد بزنید و بگویید «ساکت»!

بودایی ها می گویند چرخ توهم مدام می چرخد و هر کاری که برای متوقف کردنش بکنید فقط باعث چرخش سریع تر آن می شود. پس توقف کنید و آنقدر چرخش افکار در ذهنتان را تماشا کنید تا انرژی اش ته بکشد و خودش از حرکت بایستد.

#رابرت_الکس_جانسون

@sedaye_daron
عشق ؛ قدرت مقتدری است ، نه تنها شخص را قادر می سازد که خدمت بدون منیت را به اجرا در آورد ، بلکه شخص را پروردگار می گرداند ... شخص با عشق می تواند هر ریاضتی در خور طبیعتش است را متحمل گردد ... هر طالبی را قادر می سازد ، از قواعد سخت و اصول و اساس راهِ روحانی که هر جا و هر زمان ضروری است پیروی کند ... و او را وادار می سازد که برای وصال با محبوب به همه ی لذت های دنیایی پشت کند ... هر کجا عشق هست وحدت وجود دارد ... مهربابا


@sedaye_daron
مشکل بی‌سواد بودن افراد نیست. مشکل این است که آن‌ها فقط یاد گرفته‌اند که آموخته‌های خود را باور کنند. امّا یاد نگرفته‌اند که به آموخته‌های خود شک کنند و درباره آن‌ها سوال بپرسند.

آدام_گرانت


@sedaye_daron
خیلی از افراد نمی‌توانند به خودشان اجازه دهند زمانی را بنشیند و کاری به جز تنفس انجام ندهند ... آنها این کار را بدون صرفه یا لوکس می‌بینند ... مردم می‌گویند وقت طلا است ؛ اما زمان چیزی بسیار بیشتر از طلا است ؛ زمان زندگی است ... همین تمرینِ ساده آرام و ساکت نشستن به صورت مرتب ، می‌تواند بسیار درمانگر باشد ... توقف و نشستن روش خوبی برای تمرکز بر فقط تنفس ذهن‌آگاهانه است ... تیچ نات هان



@sedaye_daron
استفاده خلاق از ذهن ...

اگر لازم است ذهن خود را برای مورد ویژه ای به کار بگیرید ، از آن در ارتباط با بدن درونی استفاده کنید ... فقط زمانی می توانید ذهن خود را خلاقانه به کار بگیرید که در ضمن هشیار بودن ، فکری نداشته باشید و ساده ترین راه دست یابی به این
حالت از طریق بدن است ... هر گاه به یک پاسخ راه حل یا اندیشه بدیع نیاز دارید ، لحظه ای از فکر کردن دست بکشید و توجه خود را  ، بر میدان انرژی درونی خود ، متمرکز کنید نسبت به سکوت هشیار شوید ... آن گاه هنگامی که فکر کردن را از سر می گیرید ، تازه و خلاق خواهید بود ... خود را عادت دهید تا در کار ها فکری ، هر چند دقیقه یک بار از تفکر دست بکشید و به حالت گوش دادن به درون یا سکون درونی بروید به عبارت دیگر ، فقط با سر خود فکر نکنید ، بلکه با تمامی بدن فکر کنید ... اکهارت تله


@sedaye_daron
تا زمانی که برای نجات خود ، به بیرون از خودت تکیه کنی ، بارها و بارها زمین می خوری ... این قانون هستی است ، که با شکست های مکرر به تو بفهماند که : "باید دست از گدایی بکشید ... چون تو خود پادشاه هستی ، خودت را کشف کن" ... اشو


@sedaye_daron
سعی کنيد در طول تمام فعالیت های روزانه خود در آرامش باشید.
هیچ چیز را خیلی جدی نگیرید.
تنها دنیا را رصد کنید و در مقابل آن واکنش نشان ندهید.
همه چیز را ببینید و هوشیار باشید اما با آن درگیر نشوید.

تلاش نکنید تا چیزی را برای خود کنید یا چیزی را رها کنید.
تنها خودتان باشید.
هیچ احساسی در مقابل اینکه کاری انجام می دهید نداشته باشید. اجازه دهید بدنتان با کار مشغول شود اما شما با 'من' (من حقیقی) بمانید و هر آنچه که اتفاق بیفتد برای شما خوب خواهد بود.

#رابرت_آدامز

@sedaye_daron
آن‌چه "ذهن" نامیده می‌شود ، نیروی شگفت‌انگیزی است که در خویش یا آگاهی ساکن است و همین نیرو است که منجر به برخاستن تمام افکار می شود ... جدا از افکار چیزی به‌عنوان ذهن وجود ندارد ؛ بنابراین : "فکر ، ماهیت ذهن است" ... و جدا از افکار هیچ موجودیت مستقلی به نام دنیا وجود ندارد ... در خوابِ عمیقِ بدونِ رؤیا ، هیچ افکاری وجود ندارد و درنتیجه هیچ جهانی نیز وجود ندارد . ولی در وضعیت‌های بیداری و رؤیا دیدن ، افکار وجود دارند و درنتیجه جهان نیز وجود دارد ... درست ، همان‌طور که عنکبوت ، تارها را از خودش بیرون داده و دوباره به درون خود می‌کشد ؛ ذهن نیز ، جهان را از خودش بیرون داده و دوباره آن را به درون خویش حل می‌کند ...

رامانا ماهارشی

@sedaye_daron
ماجراجويانه_زندگی_کن

زنده بودن، زندگي نيست
و انسانها فقط زنده اند و ادامه حيات مي دهند
براي زنده بودن نان و پنير و جان پناه كافيست
اما هيچ شكوه و عظمتي وجود نخواهد داشت. آسمان درونت كاملا تاريك خواهد ماند. هيچ ستاره اي در آن نخواهد درخشيد. هيچ ماه كاملي آنرا روشن نخواهد كرد
تو بايد عصيان كني
عصيان بر عليه تمام ياوه هايي كه به تو آموخته اند
بر عليه دسيسه هايي طولاني مدت و ريشه دار
عصيان يعني:
دور انداختن كامل گذشته و زيستن در لحظه اكنون بدون هيچ رسم و آيين، هيچ ذهن و هيچ دانشي. زيستن همچون كودك چنان كه گويي نخستين انسان روي زميني...
از گذشته چنان دل بكن كه گويي وجود نداشته است. هميشه از الف و ب، از پايه ابتدايي شروع كن تا داراي زندگي زيبا شوي
تا زندگي ات ماجراجويانه شود
پر شور و مستانه شود.

اشو

@sedaye_daron
اگر با انسان واقعی روبرو شوی از دست او عصبانی می شوی ، زیرا او از دروغهایت حمایت نمی کند ، از نقابهایت حمایت نمی کند ... نقابت را می اندازد و سعی می کند چهره واقعی ات را نشان دهد ... او فقط آنچه که هست را می تواند منعکس کند نه آن چه را که وانمود می کنی ... به همین دلیل است که انسان واقعی هر جا که باشد مایه دردسر است ، جامعه او را دوست ندارد ... جامعه از شنیدن حقیقت خوشش نمی آید ، آنها با دروغهایشان خوشحالند و از دروغهای هم محافظت می کنند و هر کس که به تو دروغ بگوید را دوست می نامی در حالیکه او دشمن توست ... حتی وقتی دوستت شروع به گفتن حقیقت می کند دوستی ات را با او به هم می‌زنی ... اشو



@sedaye_daron
یک نکته بسیار بااهمیت این است که : "نفرت با گذشته و آینده موجود است ... عشق نیازی به گذشته و آینده ندارد ... عشق در زمان حال موجود است" ... نفرت مرجعی در گذشته یا آینده دارد ... کسی دیروز به حقوق شما تجاوز کرده‌ است و شما دارید آن را مانند یک‌ زخم ، یک سردرد حمل می‌کنید ... یا شما می ترسید که کسی فردا به حقوق شما تجاوز کند ...یک ترس ، سایه‌ی یک ترس ... و شما دارید پیشاپیش آماده می‌شوید تا با آن روبرو شوید ... شما نمی‌توانید در زمان حال متنفر باشید ... اگر هم سعی کنید ، مطلقاً ناتوان خواهید بود ... امروز آن را امتحان کنید ... در سکوت ، بنشینید و از کسی در زمان حال متنفر باشید ... بدون مراجعه به گذشته و آینده ... نمی‌توانید این کار را بکنید ... نفرت فقط وقتی می‌تواند موجود باشد که شما گذشته را به یاد آورید ... اما ، اگر هیچ مراجعه‌ای به گذشته یا آینده نکنید ، آیا می‌توانید از کسی متنفر باشید؟ خیر ... اما ، می‌توانید عشق بورزید ... عشق ؛
نیازی به مرجع ندارد ، این زیبایی عشق است و آزادیِ عشق است ... نفرت یک اسارت است ، نفرت زندان است ، زندانی ، که توسط خودِ شما ، بر شما افکنده می‌شود و نفرت ، نفرت ایجاد می‌کند ؛ نفرت ، نفرت را تحریک می‌کند ... اگر شما ، از کسی متنفر باشید ، دارید در قلب خود ، نسبت‌ به خودتان ، نفرت ایجاد می‌کنید و کل جهان ، در نفرت است ، در تخریب و خشونت و حسادت و رقابت است ... مردم در واقعیت و در عمل یا حداقل در ذهنشان ، در افکارشان دارند گلوی هم را می‌فشارند ... به همین دلیل ، ما از این زمینِ زیبا یک جهنم  ساخته ایم ... زمینی که می‌توانست یک بهشت بشود ..

. اشو ، عشق رقص زندگی

@sedaye_daron
تو یا عشق می‌ورزی و یا عشق نمی ورزی ... نوع عشقی که بشریت خلق کرده بسیار خطرناک است ... حتی بیماری‌ها نیز چنین چیز بی‌معنایی مانند این نوع عشق خلق نکرده اند ... تمام بشریت بخاطر همین مفهومِ غلط از عشق دچار بیماری شده است ... اگر بتوانی عشق بورزی و رفتاری عاشقانه داشته باشی ، بدون درنظر گرفتن اینکه به چه کسی باشد ، آنگاه بدن دوم تو می‌تواند یک احساس سلامت ، یک راحتی مثبت داشته باشد ، آنگاه کابوسی وجود ندارد ، رویاها شاعرانه می‌شوند ... آنگاه چیزی در بدن دوم تو رخ می‌دهد ، و عطر آن نه‌تنها تو را دربر می‌گیرد ، بلکه به دیگران نیز سرایت می کند ... هرکجا که باشی ، عطر عشق تو پراکنده می‌شود ... و البته که پاسخ‌های خودش را دارد ، پژواک خودش را دارد ... عشق واقعی عملکردِ نفْس نیست ... نفس همیشه درخواست قدرت بیشتر دارد ، پس حتی وقتی که عشق می‌ورزی چـون عشق تو واقعی نیست ، چون فقط بخشی از نفس تو است این عشق محکوم به خشونت است ... هرگاه عشق بورزیم ، خشن است ، نوعی جنگ است ... پدر و پسر ، مادر و دختر ، زن و شوهر ، آنها عشق نمی‌ورزند ، عاشق نیستند ، ما آنان را به دشمنان همدیگر تبدیل کرده‌ایم ... آنان پیوسته در مبارزه هستند و فقط وقتی که نمی‌جنگند ، می‌گوییم که این عشق است ... تعریف این عشق منفی است ... بین دو نبرد یک فاصله هست ، یک دوران آشتی ... ولی درحقیقت ، بین دو جنگ امکان آشتی وجود ندارد ... این به‌اصطلاح صلح یا آشتی فقط آمادگی برای جنگ بعدی است ... بین زن و شوهر آشتی وجود ندارد ... عشقی نیست ... آن فاصله که ما عشق می‌خوانیم فقط آماده‌شدن برای جنگ پیشرو است ... وقتی بین دو بیماری هستیم فکر می‌کنیم که سالم هستیم و وقتی بین دو جنگ هستیم فکر می‌کنیم که عشق وجود دارد ! ... این عشق نیست ، فقط یک فاصله بین جنگ‌ها است ...  تو نمی توانی ۲۴ ساعته مشغول جنگیدن باشی ، پس در نقطه‌ای شروع می‌کنی به عشق‌بازی با دشمن خودت ! ... اشو




@sedaye_daron
برای رسیدن به بیشتر چیزها ، نیازمند زمان هستیم ... اما چه‌ چیزی است که به هیچ زمان و تلاشی نیاز نداشته باشد؟ ... چه‌ چیزی است که در محدوده‌ی زمان نگنجد و هیچ نیازی به عقربه‌های ساعت نداشته باشد؟ ... شب و روز هم نمی‌شناسد ... وقتی به آن دست پیدا کنید ، حس می‌کنید قلبتان و‌سیع‌تر شده و در تک‌تک اتفاقات زندگی ، به خودآگاهی‌ای دست پیدا کرده‌اید که دست‌ نخورده ، غیر قابل‌ تغییر و نامحدود است ... در این شرایط ، از صمیم قلب حس می‌کنید که نفستان در مسیر صحیحی قرار دارد ... در نهایت ، متوجه می‌شوید که این افکار ـ یا هر پدیده‌ی دیگری ـ خودِ واقعی شما نیستند ، بلکه عنصری به اسم یگانگی ، در اوج نظم و هماهنگی با وجودتان آمیخته شده و به جریان درآمده است ... موجی




@sedaye_daron
2024/10/02 18:17:38
Back to Top
HTML Embed Code: