Telegram Web Link
عشق ورزیدن یعنی کنار هم ماندن ... عشق ورزیدن یعنی خروج از جهانِ رویایی و ورود به جهانی که عشقِ پایدار در آن ممکن است ... رو در رو ، استخوان به استخوان ، و با عشقی متعهدانه ، عاشق بودن یعنی ماندن ... آن‌ هم زمانی که تک تک سلول‌های بدن می‌گویند : "فرار کن" ! ... زنانی که با گرگها می‌دوند ،

کلاریسا پینکولاًاسنس

@sedaye_daron
بدون آزادی از گذشته ، آزادی به هیچ عنوان تحقق نخواهد یافت ... چون در این صورت ، ذهن نمی تواند تازه ، با نشاط و معصوم باشد ... کریشنا مورتی



@sedaye_daron
Forwarded from hassan


.

هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت
عمری که حرام تو شد ای عشق حلالت!

طاووسی و حُسنت قفس پر زدن توست
ای مرغ گرفتار! چه سود از پر و بالت

زیبایی امروز تو گنجی ابدی نیست
بیچاره تو و دلخوشی رو به زوالت

مانند اناری که سر شاخه بخشکد
افسوس که هرگز نرسیدی به کمالت!

پرسیدی‌ام از عشق و جوابی نشنیدی
بشنو که سزاوار سکوت است سؤالت

یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل
این‌بار اگر اصرار کنی، وای به حالت!


#فاضل_نظری

@sedaye_daron
بایست!
جسور باش، نیرومند باش،
مسؤلیت کامل را به دوش خودت بگیر!
و بدان که خود تو پدید آورنده ی سرنوشت خود هستی. تمام نیرو و کمکی که می‌خواهی در درون توست...
بنابراین خودت آینده ی خویش را بساز.

#سوامی_ویوکاناندا
@sedaye_daron


وقتی به فکر و خیال و آرزوپروری مشغول شوی ، از خانه ی خویش خارج گشته ای ... وقتی از این کار دست برداری و جریان فکر و خیال را متوقف کنی ، به خانه بازگشته ای ... مرز میان در خانه بودن و از خانه برون رفتن ، فیزیکی نیست ، ذهنی است ... چه بسیارند کسانی که هرگز خانه ی خویش را ندیده اند ، اگرچه به ظاهر در خانه اند ... اینان حتی در خواب هایشان در بیابان توهّمات و آرزوها سرگردان اند ... در خانه بودن ، خود بودن و در فطرت خویش سکنا گزیدن است ... مسعود ریاعی




@sedaye_daron
وجود واقعي ما در دروني ترين هسته ماست نه جايي بيرون از ما ، لازم نيست جايي بروي ؛ فقط بايد به خانه بازگردي ... سفر ، سفري از اينجا به آنجا نيست ، برعكس ، سفري است از آنجا به اينجا ... ما تا به حال آنجا بوديم اما بايد اينجا باشيم ، ما هميشه "آنگاه" بوديم ولي بايد "اكنون" باشيم ... پس هرگاه ذهنت شروع به حركت به جايي كرد ،‌ آنرا به اينجا بازگردان ... هرگاه به گذشته يا آينده پريد آنرا به اكنون بازگردان ... دو واژه "اكنون" و "اينجا" را به ياد بسپار تا آرام آرام زندگي در اكنون و اينجا را درپيش بگيري ... اين يگانه راه ملاقات با خداست ، زيرا خدا هميشه اكنون و اينجاست ... لحظه اي كه ما هم اكنون و اينجا باشيم اين ملاقات ناگزير صورت مي پذيرد ... گريزي از آن نيست ...

اشو
@sedaye_daron
هر چه را که به تمامیت جسته باشی،
به دست می آوری
فکرها ، هنگامی که متمرکز شوند،
به چیزها تبدیل می شوند
همان طور که رود دریا را پیدا می کند، 
روح‌های تشنه نیز  راە را
می یابند
اما تشنگی ات باید شدید باشد، 
تلاشت باید خستگی ناپذیر باشد، 
انتظارت باید بی منتها باشد
و با تمام وجود بخواهی
و همه این تشنگی ها ، کارها ، انتظارها و خواستن ها، در یک کلمه کوچک میگنجد.
وآن کلمه نیایش است

اما نیایش کاری نیست که انجامش بدهی، نیایش ، یک عمل نیست، 
نیایش چیزی است که در آن واقع می شوی
نیایش، یک حس است، روح است.

#اوشو

@sedaye_daron
ذهن ما مانند میمونی بازیگوش است که مدام در حال جست و خیز بین افکار و احساسات مختلف است. اگر به جای اینکه دنبال این افکار و احساسات بدویم، فقط آنها را تماشا کنیم، متوجه می‌شویم که هیچ تاثیری بر ما نمیگذارند. آنها فقط در حال گذر هستند و هیچ قدرتی بر ما ندارند.

با مشاهده‌ی ذهن پرسه‌زن بدون قضاوت، می‌توانیم از اسارت افکار و احساسات ناخواسته رها شویم و به آرامش و آزادی واقعی دست پیدا کنیم.

کلید رهایی از ذهن پرسه‌زن، مشاهده افکار و احساسات بدون قضاوت است. افکار و احساسات ما دائماً در حال تغییر هستند و هیچ کدام ماندگار نیستند. با رها شدن از اسارت افکار و احساسات ناخواسته و مزاحم می‌توانیم به آرامش و آزادی واقعی دست پیدا کنیم.

#مدیتیشن یکی از بهترین راه‌ها برای تمرین #مشاهده_ذهن بدون قضاوت است.تمرین تمرکز حواس مثل #یوگانیدرا می‌تواند به ما کمک کند تا از افکار پرسه‌زن رها شویم و در لحظه حال باشیم. حرکات #یوگا و تمرینات تنفسی نیز می‌توانند به ما کمک کند تا #ذهن و بدن را آرام کنیم و از #افکار و احساسات ناخواسته و اجباری رها شویم.


@sedaye_daron
هرگاه در رنج بودید ، شکایت نکنید ... اضطراب و تشویش در پیرامون آن ایجاد نکنید ... بلکه برعکس ، آن را تماشا کنید ، احساس کنید و ببینید ، از همهٔ زوایای ممکن به آن نگاه کنید ... آن را یک مراقبه نمایید و ببینید چه روی می‌دهد : آن انرژی که به سوی بیماری حرکت می‌کرد ، آن انرژی که رنج ایجاد می‌کرد ، متحول می‌شود ، تغییر کیفیت می‌دهد ، همان انرژی ، به هشیاری بدل می‌شود ... چون‌که در شما دو انرژی وجود ندارد ، انرژی ، یکی است ... می‌توانید آن را به شهوت بدل کنید ، می‌توانید آن را به عشق بدل کنید ، می‌توانید آن را تحول برتر بخشیده و به نیایش و دعا بدل کنید ؛ یا باز هم تحول برتر داده و به هشیاری بدل کنید ... انرژی همان است ... اشو



@sedaye_daron
ذهن یک ابزار برتر است ، اگر به درستی استفاده شود ... اما اگر به نادرستی استفاده شود، بسیار مخرب است ... دقیق‌تر بگویم : اینطور نیست که تو به نادرستی از ذهنت استفاده می‌کنی ؛ تو معمولاً اصلاً از آن استفاده نمی‌کنی ... آن است که از تو استفاده می‌کند ...

اکهارت تله

@sedaye_daron
من به‌عنوان یک جویندۀ معنوی می‌خواستم بیش از هر چیزی از شر جف ، فرد و جوینده رها شوم ... بسیار واضح دیدم که تنها چیزی که بین من و رهایی ایستاده بود جف بود ... جف و همۀ این مسائل ، جف و زندگی دشوارش ... فکر می‌کردم نیاز است از شر این خلاص شوم تا رها شوم ... اما آنچه نمی‌توانستم در آن زمان ببینم این بود که کسی که تلاش می‌کرد از شر جف خلاص شود جف بود ... دور باطل پس از دور باطل ... هیچ تعجبی ندارد که جست‌وجو به ناکامی انجامید ... من تلاش می‌کردم از شر چیزی خلاص شوم که در واقع آنجا نبود ... "البته آن هرگز در مورد رها شدن از جف نبود ، بلکه همیشه در مورد عاشقِ جف شدن بود" ... و از طریق او ، عاشق همه‌چیز شدن ... این است رهایی راستین : نوعی رهایی که هیچ‌چیزی را انکار نمی‌کند ...

جف فوستر

@sedaye_daron
کمرویی، دردی درونی است که تا پیری نیز دست از سرمان بر نمی‌دارد و عمیق‌ترین احساسات را در قلبمان خفه می‌کند، کلاممان را سرد می‌سازد، و ماهیت منظور ما را تغییر میدهد و کاری می‌کند که عواطف و هیجانات خود را با واژگانی گنگ و طنزی کم و بیش تلخ به زبان آوریم، گویی بر اثر همین ناتوانی در ابراز احساسات راستین، و در ازای رنجی که به همین سبب می‌بریم، داریم انتقام می‌گیریم.


بنژامن_کنستان

@sedaye_daron
تواضع ...

عشق يعني تواضع ، نوعي ديگري از تواضع وجود ندارد ، تواضع بدون عشق حقه ديگري از ذهن است ... وقتي تواضع از عشق باشد ،‌ بسيار زيباست ... عاشق هستي شويد و براي شروع ،‌ خود را دوست داشته باشيد ... اگر خود را دوست بداريد ،‌ بسياري از اطرافيانتان را دوست خواهيد داشت و روزي فرا مي رسد كه متوجه مي شويد كل هستي در محدوده عشق شما قرار گرفته است ... آن زمان ديگر  عشقتان معطوف به شخص خاصي نيست و براي همه است ... عشق تان جاري است و حتي اگر كسي نيز وجود نداشته باشد تا آنرا دريافت كند ، باز هم در جريان است ... در اينصورت ، عشق شما ديگر رابطه نيست ؛ كيفيتي از بودن است ، تواضع مسيح از اين نوع است ... كساني هستند كه از فقر وجود مي بالند و مغرورند و به همين شكل ،‌ كساني هستند كه به اصطلاح متواضعند و از اين تواضع به خود مي بالند ... به نظر من ، تواضع واقعي رايحه عشق است ... آنرا نمي توان به دست آورد يا آموخت ؛ وقتي عشق در وجودتان شكوفا مي گردد ، رايحه اي از آن برمي خيزد كه همانا تواضع است ... اشو



@sedaye_daron
خلاقیت یعنی:
لذت بردن از هر کاری، حتی از مراقبه؛ انجام هرکاری با عشقی ژرف
اگر عشق بورزی و این سالن سخنرانی را تمیز کنی، ایـن کاری خلاق است.
اگر بی عشق عمل کنی، آن وقت مسلماً این کاری شاق است؛ وظیفه ای است که باید هر طور شده به آن عمل کرد. این کار تحمیلی است. بعد دوست داری وقت دیگری خلاق باشی. در آن برهه از زمان تو چه خواهی کرد؟ آیا کار بهتری سراغ داری؟ آیا فکر میکنی اگر به نقاشی بپردازی، خود را خلاق احساس خواهی کرد؟ اما نقاشی کردن درست به اندازه تمیز کردن کف زمین کاری معمولی است.
تو رنگ ها را بر روی بوم نقاشی می مالی یا پرتاب میکنی ـ اینجا هم تو زمین را می شویی و تی میکشی. فرقش چیست؟ احساس میکنی حرف زدن با یک دوست جز وقت تلف کردن نیست و دوست داری یک کتاب بی نظیر بنویسی تا خلاقیت خود را نشان بدهی؟ اما یک دوست آمده! کمی گپ زدن چقدر سرگرم کننده و زیباست ـ معطل چه هستی، خلاق باش!

#اوشو

@sedaye_daron
انساني كه فقط مراقبه را مي شناسد و انساني كه فقط عشق را مي شناسد ، هردو چيزي كم دارند ... انسان كامل هم مراقبه را مي شناسد و هم عشق را ؛ او هردو روي سكه را در دست دارد ... تمام چيزهاي با ارزش درون وجودش را در اختيار گرفته است ... زندگي اش پديده اي دلپذير ، ترانه اي زيبا و سرگذشتي جذاب است ، او چيزي از فراسو در زمين است ... در زمين زندگي مي كند اما جزيي از آسمان است ... يك معجزه است ، يك تناقض است ، اما درمتناقض بودنش كل و يكپارچه است و كل بودن همان مقدس بودن است ... اين تعريف من از انسان مقدس است ... اشو

@sedaye_daron
در اتاقی که به اندازه‌ی  یک تنهایی‌ست ... دل من ، که به اندازه‌ی یک عشق است ... به بهانه‌های ساده‌ی خوشبختی خود می‌نگرد ... به زبان زیبای گلها در گلدان ...

فروغ فرخزاد

@sedaye_daron
چرا ذهن نمیخواهد لحظه حال را بپذیرد؟ ... زیرا لحظه بی زمان اکنون ، تهدیدی برای ذهن است ... ذهن ، به گذشته و آینده گره خورده است ، اگر از گذشته و آینده بیرون بیفتد ، می میرد ... ذهن و زمان هرگز از هم جدا نمیشوند ... فرض کن زمین از آدمیان خالی باشد ، فرض کن فقط گیاهان وجود داشته باشند و حیوانات ، آیا گذشته و آیندهای باقی میماند؟ ... در چنین وضعیتی ، آیا می توان از گذشته و آینده سخن گفت؟ ... قطعا دیگر چنین پرسشهای ی بی معنا میشدند "چند ساعت هست؟ یا "امروز چه روزی ست؟ ... البته ، اگر کسی باشد که چنین پرسشهایی را مطرح کند ... برای درخت بلوط یا عقاب ، پرسش از زمان تعجب برانگیز خواهد بود ، زیرا آنها خواهند گفت : "خوب ، معلوم است ! زمان ، همین حالاست ! جز لحظه حال ، مگر زمان دیگری است"؟ ... آری ، ما به ذهن و زمان نیاز داریم تا معاش و معیشت خود را در این دنیا سامان بدهیم ، اما گاهی این ذهن و زمان زندگی ما را در دست خود میگیرند ... در این صورت است که اختلال در زندگی ، درد و رنج و اندوه به وجود می آید ...

اکهارت تله

@sedaye_daron
2024/09/29 11:20:13
Back to Top
HTML Embed Code: