Telegram Web Link
احساس گناه

احساس گناه هميشه سبب شيزوفرني مي شود. اگر اين احساس عميق شود، مي تواند شخصيت شما را كاملا دوپاره كند.
ماده و معنا كاملا به هم پيوسته اند. تقسيم ميان ماده و معنا، به علت احساس گناه پديد مي آيد. از بروز اين احساس دوري كنيد. ماديات و معنويات هميشه با هم بوده اند.
هيچ راهي براي جدا كردن آنها وجود ندارد.
بايد از احساس گناه رها شويد و آنرا رها كنيد. در غير اينصورت ، احساس گناه باعث شيزوفرني مي شود.
با عميق شدن احساس گناه، تبديل به دو شخصيت مي شويد و اين دو شخصيت به قدري از هم دور مي شوند كه هرگز امكان ملاقات آنها وجود نخواهد داشت. تا حد امكان ساده و طبيعي باشيد و ميان معنويات و ماديات تفاوتي قايل نشويد.

هنگاميكه ميان ماديت و معنويات تفاوت قايل مي شويد، دنيا را محكوم مي كنيد و معنويات را والاتر مي پنداريد.
شب هنگام كه ماه را در آسمان مي بينيد و از آن لذت مي بريد يا وقتي كودكي را در حال لبخند مي بينيد و از آن لبخند احساس شادي مي كنيد، آيا درباره تفاوت ميان ماديات و معنويات فكر مي كنيد؟
اينكه چه چيز مادي و چه چيز معنوي است؟ ...

گلي در حال شكفتن است و با شكفتن آن چيزي درون شما شكوفا مي شود.

غذايي در حال پخته شدن است و بوي خوش آن به شما احساسات خوبي مي دهد... و ناگهان حس سرور به شما دست ميدهد.

اينك كداميك از اينها مادي و كداميك معنوي هستند؟

#اوشو

@sedaye_daron
‍ متعالی تر از حال ...

برخی سالکان به اهمیت "حال" پی برده اند و ضرورت حضور در آن را توصیه می کنند ... این خوب است ، اما هنوز نمی دانند که چنین کیفیتی خود مقدمه ی کار است نه پایان کار ... زیرا مرحله ای متعالی تر از "حال" نیز وجود دارد که در هر دوره ای فقط اندکی به آن وارد می شوند ، و آن ؛ رها کردن خود "حال" است ... فکر نکردن به آن و در اندیشه اش فرو نرفتن است ... سالکی که بتواند آگاهانه ، حال و دو سویِ عَدَمش ، یعنی گذشته و آینده را رها کند ، به کرانه ی بیکرانگی رسیده است و از رنج زمان یکجا خلاص شده است ... اینجا همان پریدن به ورطه ی "ناشناختنی" است ... منتها رسیدن به این مرحله ، تنها راهش ، عبور از "حال" است ... مسعود ریاعی


@sedaye_daron
اجازه دادن ...

سرّ بزرگ دانش معنوي ، اين است كه بدون انجام دادن كاري ، اجازه مي دهيد همه چيز رخ دهد ... ذهن بسيار سطحي و كم عمق است ؛ با درك همين نكته ، ديدگاهي جديد در ما پديد مي آيد ؛‌ رها كردن امور ... ذهن هميشه دوست دارد در امور مختلف دخالت كند و آرزوهاي خود را دخالت دهد ، ذهن دوست دارد همه چيز براساس خواسته هايش پيش رود و مشكل اصلي همين است ... ما ذراتي بسيار كوچك دراين هستي بي كرانيم و اين كه دوست داشته باشيم دنيا مطابق عقايدمان پيش رود ، احمقانه است ؛ معناي واقعي حماقت ،‌ همين است ... درست مثل اينكه موجهاي اقيانوس بكوشند به تنهايي كار كنند ، آنها بخشي از اقيانوس وسيع هستند ... آنها از وجود خود چيزي ندارند ؛‌ زيرا فقط تجلي اقيانوسند ... ما نيز دقيقا به همين گونه ايم ، سپس جايي براي رفتن و هدفي براي رسيدن وجود نخواهد داشت ؛ پس شكستي در پي نخواهد بود و آرامشي عميق ما را فرا مي گيرد ... معناي اعتماد و تسليم ،‌ همين است ... در اين صورت ، زندگي رنگ جديد به خود مي گيرد و به اين ترتيب ، ‌تنشي كه بطور معمول وجود دارد ، ناپديد مي شود ... اشو



@sedaye_daron
زندگی را سرشار از عشق كنيد ...
ولی شما خواهيد گفت : "ما هميشه عشق می ورزيم" و من به شما می گويم كه شما به ندرت عشق می ورزيد ... شايد اشتياق عشق را داشته باشيد ، ولی بين او دو تفاوتی بس عظيم وجود دارد ... عشق ورزيدن و نياز به عشق داشتن دو چيز كاملاً متفاوت هستند ... بيشتر ما در تمام زندگی همچون كودكانی باقی می مانيم ، زيرا همه دنبال عشق هستند ... عشق ورزيدن چيزی بسيار اسرارآميز است و اشتياق عشق را داشتن چيزی بسيار بچه گانه ... كودكان خردسال عشق می خواهند ، وقتی مادر به آنان عشق می دهد ، رشد می كنند ؛ آنان همچنين از ديگران نيز عشق می خواهند و خانواده به آنان عشق می دهد ... سپس وقتی بزرگ شدند ، اگر شوهر باشند ، از زنانِ شان عشق می خواهند و اگر زن باشند ، از شوهرانِ شان عشق می خواهند ... و هركس كه خواهان عشق باشد در رنج است ، زيرا عشق چيزی نيست كه بتوان آن را خواست ... عشق را فقط می توان داد ... در خواستن عشق ؛ تضمينی وجود ندارد كه بتوانی آن را به دست آوری. و اگر آن شخصی كه از او تقاضای عشق داری ، او نيز از تو انتظار عشق را داشته باشد ، مشكل ايجاد خواهد شد ... مانند ملاقات دو گدا است كه باهم  و از هم ، گدایی می كنند ... اشو



@sedaye_daron
اگر می خواهی شکارچی بشوی باید عادات زندگیت را بشکنی ... تا وقتی که شکارچی شبیه به طعمه اش باشد پیش بینی اعمالش نیز خیلی آسان است ... پس همیشه در دسترس خواهند بود ... دون خوان ماتیوس


@sedaye_daron
در دنيا بمان اما از آن تاثير نپذير و از آن هويت نگير ... راه رهرویي ، زندگي كردن در دنياست در عين نبودن در دنيا ... "زندگي كردن در دنيا بدون اجازه دادن به دنيا براي زندگي كردن در تو ... گذشتن از دنيا با آگاهي كامل از اينكه همه چيز گذراست ، پس نبايد آشفته و پريشان شد" ... اگر اينگونه زندگي كني ، براي تو بدبختي و خوشبختي ، شكست و پيروزي يكسان خواهد بود ... و اگر به مرحله اي برسي كه بتواني نور و تاريكي ، زندگي و مرگ را يكسان بداني ، سكوت و آرامشي ژرف ، تعادل و توازن در تو پديد مي آيد ... آن سكوت ژرف همان حقيقت است ... اشو



@sedaye_daron
اگر زنده ماندی، اگر مقاومت کردی : "آواز بخوان ، رویا ببین ، مست کن ! ... زمانه‌ی زمهریر است : عاشق شو ، شتاب کن" ! ... بادِ ساعات ، خیابان‌ها را جارو می‌کند ، معبرها را ... درختان منتظرند : تو منتظر نباش ، "موعدِ زندگی‌ست ، یگانه فرصت‌ات" ... !


@sedaye_daron
زندگی در چهارچوب ...

در چارچوب زندگي كردن ، زندگي كردن در تاريكي و ناشايستگي است ... تن دادن به پستي  و خواري است ... زيرا وجود ما نيازمند همه آسمان است و فقط آنگاه مي تواند به رقص و آواز و شادي در آيد و گرنه عليل و از كار افتاده مي شود و هيچ فضايي براي پرواز و حركت وجود نخواهد داشت ... انسان در چارچوب زندگي مي كند ، چارچوب بدن ، چارچوب ذهن ، چارچوب عواطف و خلق ... زنداني پشت زنداني ديگر ، از تمامي اين چارچوبها مي توان فراتر رفت ... انسان هيچگاه نبايد به هيچ حد و مرزي تن دهد ... هرگاه به مرزي رسيدي ، بكوش تا از آن فراتر روي ... آنگاه كه از تمام حد و مرزها فراتر روي ، آنگاه كه به بي نهايت دست يابي ، به هستي مي رسي ، به خانه مي رسي ... اشو



@sedaye_daron
‍ وقتی انسان تصمیم می گیرد كاری را انجام دهد باید با تمام وجود آن را بپذیرد و انجام دهد و مسئولیت تام و تمام آن چه را می كند بپذیرد ... كاری كه انسان می كند مهم نیست ، اول باید بداند چرا آن كار را می كند و آن وقت باید هر چه را كه برای انجام آن لازم است ، بدون كوچكترین تردید و كمترین پشیمانی بپذیرد ...

دون خوان ماتیوس ، 📔 سفر به دیگر سو


@sedaye_daron
Forwarded from hassan
از سوز و ساز و حسرت و از داغ دل پُرم
محزون‌تر از کمانچه ی کیهان کلهرم

داغم چنان که شعله ی فریاد و دودِ داد
پنهان نمی شود به قبای تظاهرم

آبم ولی به آتش خود نیستم جواب
نانم ولی به سفره‌ی  خود، سخت آجرم

شعرم که جز به روز سرودن نمی‌رسم
بغضم که جز به درد شکستن نمی‌خورم

نفرین به من که خلق، مرا رشته‌های مهر
یک یک بریده اند، ولی من نمی برم

من مثل اشک، منتظر پلک هم زدن
مثل حباب منتظر یک تلنگرم!

#مرتضی_لطفی

@sedaye_daron
توهم عشق ...

درک اينكه آنچه تاكنون عشق مي ناميديم ، اصلا عشق نبوده ،‌ بسيار حياتي است ... هنگاميكه به چنين دركي برسيد ، ‌موارد بسياري برايتان ممكن خواهد شد ... مردم فكر مي كنند عشق مي ورزند و اين بزرگترين توهم زندگي شان مي شود ، در حاليكه هرچه زودتر اين عشق ورزيدن را متوقف كنند ، بهتر خواهد بود ... عشق به قدري كمياب است كه هركسي به آن دسترسي ندارد ... اينكه نمي دانيد عشق چيست ، خوب است ، ولي شما را غمگين مي كند ، غمگين نباشيد ... "پايان شب سيه سپيد است" ، هنگاميكه تاريكي شب به حداكثر مي رسد ، صبح بسيار نزديك است ... شگفت زده مي شويد ؛‌ زيرا مي بينيد آنچه تصور مي كرده ايد عشق بوده ، عشق نيست و زمان زيادي در توهم زندگي كرده ايد ... وقتي چنين بصيرتي در شما طلوع كند ، بسيار ناراحت مي شويد ... با وجود اين ، سعي نكنيد از اين ناراحتي بگريزيد ... اجازه دهيد وجودتان در اين ناراحتي غرق شود و به زودي از اين ناراحتي ، تازه و سرحال بيرون مي آييد ... معمولا انسان ميلي به غم و ناراحتي ندارد و هميشه از ناراحتي ها فرار مي كند ؛ با ديدن دوستان ، رفتن به سينما ، به رستوران رفتن و هزار و يك كار ديگر ... ولي با فرار كردن ، تنها آنچه را قرار است در شما رخ بدهد ، از دست خواهيد داد ... اشو


@sedaye_daron
هدف مراقبه نگاه عمیق به چیزی و دیدن ریشه‌های آن است ... هر عملی انجام می‌دهیم ، اگر عمیقا به آن نگاه کنیم ، قادر خواهیم بود بذر آن رفتار را تشخیص دهیم ... گاهی ما بدون منظور و نیتی خاص عملی انجام می‌دهیم ، "نیروی عادت" ما را وادار می‌کند بدون آگاهی آن را انجام دهیم ، با مراقبه و ذهن آگاهی می‌توانیم بر "نیروی عادت" غلبه کنیم و با آگاهی انتخاب کنیم و کار مناسب را انجام دهیم و چرخه رنج را همین حالا پایان دهیم ... تیک نات هان


@sedaye_daron
به چه کسی باید پناه برد؟
وقتی که پناهِ ما ،
خودش عمیق ‌ترین زخمِ ماست

@sedaye_daron
به هر چه عشق بورزی ؛ همان می شوی ....

عشق ؛ کیمیاگر است ... هرگز به آنچه برخطاست عشق مورز ، زیرا ترا استحاله خواهد کرد ... هیچ چیز مسخ کننده تر از عشق نیست ... عشق ؛ چیزی است که می تواند ترا به جایگاهی رفیع برساند ؛ به ارتفاعاتی بلندتر ، "به فراتر از خود عشق بورز" ... اﺷﻮ



@sedaye_daron
انرژی خود را با مبارزه و مقاومت
در برابر آنچه نمی‌توانید تغییر دهید
مثل آدم‌ها، احساسات‌شان،
رفتارهایشان و… هدر ندهید.
در عوض نیروی خود را جمع کنید
برای تغییر آنچه می‌توانید
مثل تفکرتان، رفتارهایتان،
حد و مرزهایتان و….
و رنج و خشم‌ها را رها کنید؛
این کار را برای آزاد کردن خودتان
از این زنجیرها انجام دهید.


@sedaye_daron
ما سعی می‌کنیم با قابل قبول بودن در نظر دیگران از دلهره و اضطراب دوری کنیم. به همین دلیل همیشه سعی می‌کنیم به خودمان ثابت کنیم که در زندگی اجتماعی موفق هستیم.

امّا عامل مهم‌تر در دلهر‌هٔ مردم از گذشتِ زمان، وحشتی است که از تهی بودن و زندگی در خلاء روحی و روانی دارند. در زندگی روزانه، بی‌حوصلگی و حوصله سررفتگی نشانهٔ این دلهره و اضطراب است.

#رولو_می


@sedaye_daron
‍ اگر باید بمیری ، برای بزدلی فرصت نداری ... چون بزدلی موجب می شود که به چیزهایی چنگ بیندازی که فقط در اندیشه ات وجود دارد ... این چنگ انداختن تو را تسلی می دهد ولی فقط تا هنگامی که آرامش برقرار است ... زیرا وقتی که دنیای ترسناک ، دنیای اسرار آمیز دهانش را برای تو خواهد گشود ، همانطور که برای هر یک از ما می گشاید ... متوجه خواهی شد که طریق رفتارت اصلا قابل اطمینان نبوده است ...

کارلوس کاستاندا ، 📔 سفر به دیگر سو

@sedaye_daron
مراقبه یعنی: بیدار شدن
مراقبه یک لالایی نیست؛دقیقا قطب مخالف آن است
مراقبه یک شوک است:
ضربه ای که خواب تو را در هم میشکند و رویاهایت را خرد میکند
اگر یک گدا باشی،دیگر گدا نخواهی بود؛مراقبه مفهوم گدا بودنت را در هم میشکند
اگر نخست وزیر باشی،دیگر نخست وزیر نخواهی بود؛مراقبه توهم نخست وزیر بودن را میشکند
تمام هویت ها را درهم میشکند
و تنها تو را با یک واقعیت روبه رو می‌سازد که:
تو الهی هستی
مراقبه توهمات تو را دور می‌کند و واقعیت وجودت را آشکار می سازد. 


@sedaye_daron
2024/11/18 17:23:38
Back to Top
HTML Embed Code: