در تمامی رفتار ما ترس وجود دارد؛
در هر فکر و در هر عمل، نشسته یا ایستاده، در خواب یا بیداری ترس ادامه دارد.
ترس ما، ترس از دست دادن چیزی است که ما زندگی میدانیم
ترس از دست دادن شناختهها است؛
"بدن من، ثروت من، آبروی من، روابط من، باورهای من، افکار من..."
تمام اینها زندگی "من" شدهاند.
ترس ما، ترس از دست دادن این "من" است.
اگر انسان قادر باشد ببیند من آن چیزی نیستم که به عنوان "من" شناختهام و حتی در همین لحظه نیز از هویتهای خودم متفاوت و جدا هستم، آن ترس از بین خواهد رفت.
درک این واقعیت که وجود حقیقی من جدای از هر چیزی است که با آن هویت گرفتهام، سبب شکسته شدن هویتها و رهایی از ترس میشود.
@osho
@sedaye_daron
در هر فکر و در هر عمل، نشسته یا ایستاده، در خواب یا بیداری ترس ادامه دارد.
ترس ما، ترس از دست دادن چیزی است که ما زندگی میدانیم
ترس از دست دادن شناختهها است؛
"بدن من، ثروت من، آبروی من، روابط من، باورهای من، افکار من..."
تمام اینها زندگی "من" شدهاند.
ترس ما، ترس از دست دادن این "من" است.
اگر انسان قادر باشد ببیند من آن چیزی نیستم که به عنوان "من" شناختهام و حتی در همین لحظه نیز از هویتهای خودم متفاوت و جدا هستم، آن ترس از بین خواهد رفت.
درک این واقعیت که وجود حقیقی من جدای از هر چیزی است که با آن هویت گرفتهام، سبب شکسته شدن هویتها و رهایی از ترس میشود.
@osho
@sedaye_daron
هنگامی که با آغوش باز پذیرای آنچهکه هست شوی
و کاملاً در لحظهی حال حضور داری ، گذشته دیگر بر تو تسلطی ندارد. دیگر نیازی به مرور خاطرات و حسرت گذشته نداری. کلید رهایی از رنج و رسیدن به آرامش، حضور کامل در لحظه حال است.
#اکهارت_تله
#حضور_در_لحظه_حال
@sedaye_daron
و کاملاً در لحظهی حال حضور داری ، گذشته دیگر بر تو تسلطی ندارد. دیگر نیازی به مرور خاطرات و حسرت گذشته نداری. کلید رهایی از رنج و رسیدن به آرامش، حضور کامل در لحظه حال است.
#اکهارت_تله
#حضور_در_لحظه_حال
@sedaye_daron
Forwarded from hassan
آدم به زمین آمد
این حادثه رؤیا نیست
اینفرصت بیتکرار
عشقاست معما نیست
تا خواب، حقیقت را
صدگونه روایت کرد
هر قول، سلوکش را
تعبیر نهایت کرد
ما سادهترین تفسیر
از پیچوخم عشقیم
با لذت حیرانی
همراه غم عشقیم
آنانکه در آیینه، از هیچ نترسیدند
نادیدهترینها را در آینهها دیدند
میشد سفر دنیا
آسانتر ازاین باشد
آدم به هوس خو کرد
تا خستهترین باشد
در آتش پروانه پرواز نمیمیرد
با بستن لب هرگز آواز نمیمیرد
تاوان یقین را دوست
بیمرگ نمیگیرد
مشـتاق فنـا اما
با مرگ نمیمیـرد
#افشین_یداللهی
این حادثه رؤیا نیست
اینفرصت بیتکرار
عشقاست معما نیست
تا خواب، حقیقت را
صدگونه روایت کرد
هر قول، سلوکش را
تعبیر نهایت کرد
ما سادهترین تفسیر
از پیچوخم عشقیم
با لذت حیرانی
همراه غم عشقیم
آنانکه در آیینه، از هیچ نترسیدند
نادیدهترینها را در آینهها دیدند
میشد سفر دنیا
آسانتر ازاین باشد
آدم به هوس خو کرد
تا خستهترین باشد
در آتش پروانه پرواز نمیمیرد
با بستن لب هرگز آواز نمیمیرد
تاوان یقین را دوست
بیمرگ نمیگیرد
مشـتاق فنـا اما
با مرگ نمیمیـرد
#افشین_یداللهی
سحر نزديك است ؛ كافيست قلبت را بگشايي و آواز خوش آمد گويي سر دهي تا ظاهر شود ... منتظر توست تا نغمه سرايي كني و به رقص شادي در آيي ... رقص را كه آغاز كني ، خورشيد نخواهد توانست در برابر وسوسه ظهور در آسمان مقاومت كند ... گاهي احساس مي كنم اگر روزي همه پرندگان تصميم بگيرند ديگر آواز نخوانند و با خود بگويند : "بگذار اول خورشيد طلوع كند" خورشيد طلوع نخواهد كرد ... بايد رابطه دو جانبه بر قرار باشد ، زندگي در هم تنيده است ... يك شاعر انگليسي مي گويد : اگر مي توانستم يك شاخه گل را بفهمم ، از همه عالم سردر مي آوردم ...
اشو
@sedaye_daron
اشو
@sedaye_daron
انسانها سخت و انعطاف ناپذيرند ... زندگی انسانها را سخت و انعطاف ناپذير می سازد ، زيرا به جنگشان وا می دارد ... آرام آرام ، تمام نرمش و انعطاف پذيری خود را از دست می دهند و همچون صخره سفت و سخت می شوند ... و انسانی سفت و سخت انسانی مرده است ... او فقط در ظاهر زنده است ، زنده حقيقی نيست ... زندگی حقيقی ، نرم ، پذيرا و گشاده بودن است ... از هستی نهراس ، هستی مراقب توست و به تو عشق می ورزد ... لازم نيست با هستی بستيزی ، هستی آماده است تا بيش از آنچه كه می خواهی و می توانی تصورش را بكنی به تو ببخشد ... اما هستی تنها زمانی به تو می بخشد كه نرم و پذيرا باشی ... اگر تو پر منفذ باشی هستی می تواند از همه جا بر تو وارد شود ... هستی از آن ماست ، جزئی از وجود ما ...
#osho
@sedaye_daron
#osho
@sedaye_daron
ذهنی که در صلح است ، ذهنی که متمرکز است ... و بر آسیب نرساندن بر دیگران تمرکز دارد ، قوی تر از هر نیرویِ فیزیکی در دنیا است ... وین دایر
@sedaye_daron
@sedaye_daron
"عشق فقط می تواند از قلب به قلب ، از روح به روح وجود داشته باشد ... هرکس که روحش را متجلی و فعال نکرده ، نمی داند چگونه عشق بورزد ... عشق واقعی خواستار چیزی نیست ، هیچ چیز نمی خواهد ... در واقع عشق حقیقی ، فقط توسط کسانی که قبلا روح شان را متجلی و فعال کرده اند ، قابل درک است" ... سامائل آئون ویور
@sedaye_daron
@sedaye_daron
شیخ حسن
جوری
آموزش عشق!
شیخ حسن جوری میگوید:
درسالی که گذارم به جندیشاپور افتاد، سخنی از محمد مهتاب شنیدم که
تا گور بر من تازیانه میزند.
دیدمش که زیر آفتاب تموز نشسته،
نخ میریسد و
ترانه زمزمه میکند.
گفتم:
ای مرد خدا،
مرا عاشقی بیاموز
تا خدا را همچون عاشقان عبادت کنم.
محمد مهتاب گفت:
نخست بگو
آیا هرگز خطی خوش،
تو را مدهوش کرده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز شکفتن گلی در باغچۀ خانهات
تو را از غصههای بیشمار،
فارغ کرده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز صدایی خوش و دلربا،
تو را به وجد آورده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز صورتی زیبا
تو را چندان دگرگون کرده است
که راه از چاه ندانی؟
گفتم: نه.
گفت: هرگز زیر نمنم باران،
آواز خواندهای؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز به آسمان نگریستهای
به انتظار برف،
تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز خندۀ کودکی نازنین،
تو را به خلسۀ شوق برده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح،
چندان تو را بیخود کرده است که
اگر نشستهای برخیزی
و اگر ایستادهای بنشینی؟
گفتم: نه.
گفت:......
@sedaye_daron
شیخ حسن جوری میگوید:
درسالی که گذارم به جندیشاپور افتاد، سخنی از محمد مهتاب شنیدم که
تا گور بر من تازیانه میزند.
دیدمش که زیر آفتاب تموز نشسته،
نخ میریسد و
ترانه زمزمه میکند.
گفتم:
ای مرد خدا،
مرا عاشقی بیاموز
تا خدا را همچون عاشقان عبادت کنم.
محمد مهتاب گفت:
نخست بگو
آیا هرگز خطی خوش،
تو را مدهوش کرده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز شکفتن گلی در باغچۀ خانهات
تو را از غصههای بیشمار،
فارغ کرده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز صدایی خوش و دلربا،
تو را به وجد آورده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز صورتی زیبا
تو را چندان دگرگون کرده است
که راه از چاه ندانی؟
گفتم: نه.
گفت: هرگز زیر نمنم باران،
آواز خواندهای؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز به آسمان نگریستهای
به انتظار برف،
تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز خندۀ کودکی نازنین،
تو را به خلسۀ شوق برده است؟
گفتم: نه.
گفت:
هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح،
چندان تو را بیخود کرده است که
اگر نشستهای برخیزی
و اگر ایستادهای بنشینی؟
گفتم: نه.
گفت:......
@sedaye_daron
آنچه به گذشته مربوط است ، گذشته و تمام شده است ... اکنون زمان آن است که با خود چنان رفتار کنید که دوست دارید با شما آن گونه رفتار شود ... کودک هراسان (کودک درون) به تسلّا نیاز دارد نه سرزنش ! ... با خود مهربان باشید ... دوست داشتن و تایید خود را آغاز کنید ، این چیزی است که کودک برای نشان دادن بیشترین توانایی و استعدادش نیاز دارد ... لوییز ال هی
@sedaye_daron
@sedaye_daron
با مرافبه می آموزید که در هر شرایط لبخند بزنید ؛ می آموزید که وضعیت فشارزا را نوعی مبارزه ببینید یا فرصتی برای یادگیری ، بخشندگی ، خدمت کردن و دوست داشتن ... مراقبه به شما اجازه می دهد که طبیعت واقعی و زیبای خود را تشخیص دهید ... اگر هواپیما یا قطار شما دیر حرکت کند چه واکنشی نشان می دهید؟ ... واکنش های مختلفی وجود دارد. به محض این که به یاد آورید که دارای حق انتخاب هستید ، می توانید برای یک لحظه مکث کنید ، شاهد باشید و شیوه ای را که واقعاً می خواهید واکنش نشان دهید ، انتخاب کنید. این کار باعث کنترل روانی می شود ...
ساتیاناندا
@sedaye_daron
ساتیاناندا
@sedaye_daron
کل جهان چیزی جز یک بازتاب نیست ... ما تنفر میدهیم و تنفر به ما باز میگردد ، خشم میدهیم و خشم به ما باز میگردد ... از دیگران سوء استفاده میکنیم ، و سوء استفاده به ما باز میگردد ... خار پخش میکنیم و خار به ما باز میگردد ... هر آنچه که میدهیم ، به ما باز میگردد ، آن به شکلهای بی پایان به ما باز میگردد ... اگر عشق را سهیم کنیم ، آنگاه عشق در راههای بی پایان به ما باز میگردد ... اما اگر عشق در شکلهای مختلف و بی حد به ما نرسد ، بدان معناست که آن از اول عشق نبوده است ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
اگر شیر درنده ای تو را تعقیب کند عصبانی نمی شوی ، فحش هم نمی دهی و یا نمی گویی حق ندارد مرا تعقیب کند ... بلکه برای نجات جانت فرار می کنی و تنها برای زنده ماندن تلاش می کنی ... حال اگر شیر تو را پاره پاره کند هرگز به فکرت نمی رسد شکوه و شکایت کنی و یا خود را سرافکنده ببینی ... و درست این رفتاری است که مبارز در برابر مشکلات نشان می دهد ... و بدین خاطر است که رفتار او همه جا موثر است ... دون خوان ماتیوس
@sedaye_daron
@sedaye_daron
هرکسی زباله های بسیار در شکمش دارد، زیرا این تنها فضایی است در بدن که میتوانی چیزها را درونش #سرکوب کنی .
فضای دیگری وجود ندارد .
اگر بخواهی هرچیزی را #سرکوب کنی، باید در شکم #سرکوب شود .
اگر بخواهی گریه کنی،
همسرت مرده است، معشوقت مرده است، دوستت مرده است و ممکن است به نظر برسد که آدم ضعیفی هستی، پس گریهات را #سرکوب میکنی !
آن گریه را کجا قرار خواهی داد؟
طبیعی است که باید در شکم #سرکوب شود .
این تنها مکان قابل دسترس در بدن است و هرکسی انواع عواطف را #سرکوب کرده است.
ــ #عشق، #شهوت، #خشم، اندوه، گریه ، حتی خنده !
نمیتوانی از ته دل بخندی !
به نظر بیادبی و رکیک میرسد، "انسان با فرهنگی نیستی".
پس شما همه چیز را #سرکوب کردهاید .
به سبب این #سرکوب، نمیتوانی عمیق تنفس کنی، باید سطحی نفس بکشی .
زیرا اگر نفسهای عمیق بکشی، آنوقت آن زخمهای #سرکوب_شده انرژی خودشان را (برون_ریزی) آزاد خواهند کرد .
هر کودک، وقتی به دنیا میآید با شکم نفس میکشد .
به کودک در حال خواب نگاه کن :
شکم او بالا و پایین میرود.
هیچ کودکی از سینه نفس نمیکشد،
آنان اینک آزاد هستند، هیچ چیز #سرکوب نشده است .
وقتی که شکم سرکوبهای زیاد در خودش داشته باشد،
به دو بخش تقسیم میشود :
پایینتنه و بالاتنه .
آنگاه تو یک نفر نیستی، دو نفر هستی .
پایینتنه بخش متروکه است .
آن #وحدت از دست رفته است:
یک دوگانگی در وجودت وارد گشته است.
بجای یک بدن، دو بدن حمل میکنی و همیشه فاصلهای بین این دو وجود خواهد داشت .
نمیتوانی زیبا راه بروی .
باید به نوعی پاهایت را حمل کنی .
در واقع، اگر بدن یکی باشد، این پاها هستند که تو را حمل میکنند .
اگر بدن به دو بخش تقسیم شده باشد، آنوقت تو باید پاهایت را حمل کنی .
مجبور هستی بدنت را بکِشانی
بدن مانند یک بارِ گران است .
نمیتوانی از یک پیادهروی خوب لذت ببری، نمیتوانی از یک شنای خوب لذت ببری، نمیتوانی از یک دویدن سریع لذت ببری، زیرا بدن یکی نیست .
برای تمام این فعالیتها، برای لذت بردن از اینها، بدن باید دوباره یگانه شود.
یک #وحدت باید دوباره ایجاد شود.
شکم باید کاملاً پاکسازی شود .
برای پاکیزه ساختن شکم نیاز به تنفسهای بسیار عمیق است، زیرا وقتی که عمیقاً #دم و #بازدم انجام بدهی،
شکم هر آنچه را حمل میکند به بیرون پرتاب میکند .
در وقت #بازدم شکم خودش را آزاد میکند .
اهمیت پرانایاما، و تنفس عمیق آهنگین در همین است .
تأکید باید روی #بازدم باشد تا هر آنچه را که شکم بیجهت انباشته کرده آزاد شود .
و زمانیکه شکم عواطفی را در خودش حمل نکند، اگر دچار یبوست باشی،
ناگهان از بین خواهد رفت .
وقتی عواطف #سرکوب_شده در شکم وجود داشته باشند یبوست وجود دارد زیرا شکم برای داشتن حرکات خودش آزاد نیست .
تو عمیقاً آن را کنترل کردهای، نمیتوانی آنرا آزاد بگذاری .
پس اگر عواطف #سرکوب شوند، یبوست وجود خواهد داشت .
یبوست بیشتر یک بیماری ذهنی است
تا جسمانی .
بیشتر به #ذهن مربوط است تا به بدن .
اشو❤️
یوگا ابتدا و انتها / جلد ششم
@sedaye_daron
فضای دیگری وجود ندارد .
اگر بخواهی هرچیزی را #سرکوب کنی، باید در شکم #سرکوب شود .
اگر بخواهی گریه کنی،
همسرت مرده است، معشوقت مرده است، دوستت مرده است و ممکن است به نظر برسد که آدم ضعیفی هستی، پس گریهات را #سرکوب میکنی !
آن گریه را کجا قرار خواهی داد؟
طبیعی است که باید در شکم #سرکوب شود .
این تنها مکان قابل دسترس در بدن است و هرکسی انواع عواطف را #سرکوب کرده است.
ــ #عشق، #شهوت، #خشم، اندوه، گریه ، حتی خنده !
نمیتوانی از ته دل بخندی !
به نظر بیادبی و رکیک میرسد، "انسان با فرهنگی نیستی".
پس شما همه چیز را #سرکوب کردهاید .
به سبب این #سرکوب، نمیتوانی عمیق تنفس کنی، باید سطحی نفس بکشی .
زیرا اگر نفسهای عمیق بکشی، آنوقت آن زخمهای #سرکوب_شده انرژی خودشان را (برون_ریزی) آزاد خواهند کرد .
هر کودک، وقتی به دنیا میآید با شکم نفس میکشد .
به کودک در حال خواب نگاه کن :
شکم او بالا و پایین میرود.
هیچ کودکی از سینه نفس نمیکشد،
آنان اینک آزاد هستند، هیچ چیز #سرکوب نشده است .
وقتی که شکم سرکوبهای زیاد در خودش داشته باشد،
به دو بخش تقسیم میشود :
پایینتنه و بالاتنه .
آنگاه تو یک نفر نیستی، دو نفر هستی .
پایینتنه بخش متروکه است .
آن #وحدت از دست رفته است:
یک دوگانگی در وجودت وارد گشته است.
بجای یک بدن، دو بدن حمل میکنی و همیشه فاصلهای بین این دو وجود خواهد داشت .
نمیتوانی زیبا راه بروی .
باید به نوعی پاهایت را حمل کنی .
در واقع، اگر بدن یکی باشد، این پاها هستند که تو را حمل میکنند .
اگر بدن به دو بخش تقسیم شده باشد، آنوقت تو باید پاهایت را حمل کنی .
مجبور هستی بدنت را بکِشانی
بدن مانند یک بارِ گران است .
نمیتوانی از یک پیادهروی خوب لذت ببری، نمیتوانی از یک شنای خوب لذت ببری، نمیتوانی از یک دویدن سریع لذت ببری، زیرا بدن یکی نیست .
برای تمام این فعالیتها، برای لذت بردن از اینها، بدن باید دوباره یگانه شود.
یک #وحدت باید دوباره ایجاد شود.
شکم باید کاملاً پاکسازی شود .
برای پاکیزه ساختن شکم نیاز به تنفسهای بسیار عمیق است، زیرا وقتی که عمیقاً #دم و #بازدم انجام بدهی،
شکم هر آنچه را حمل میکند به بیرون پرتاب میکند .
در وقت #بازدم شکم خودش را آزاد میکند .
اهمیت پرانایاما، و تنفس عمیق آهنگین در همین است .
تأکید باید روی #بازدم باشد تا هر آنچه را که شکم بیجهت انباشته کرده آزاد شود .
و زمانیکه شکم عواطفی را در خودش حمل نکند، اگر دچار یبوست باشی،
ناگهان از بین خواهد رفت .
وقتی عواطف #سرکوب_شده در شکم وجود داشته باشند یبوست وجود دارد زیرا شکم برای داشتن حرکات خودش آزاد نیست .
تو عمیقاً آن را کنترل کردهای، نمیتوانی آنرا آزاد بگذاری .
پس اگر عواطف #سرکوب شوند، یبوست وجود خواهد داشت .
یبوست بیشتر یک بیماری ذهنی است
تا جسمانی .
بیشتر به #ذهن مربوط است تا به بدن .
اشو❤️
یوگا ابتدا و انتها / جلد ششم
@sedaye_daron
:
به یاد بسیار که وقتی خوشبختی تو متکی به دیگران باشد، بدبختی تو نیز به دیگران وابسته است.
اگر به این دلیل خوشبخت هستی که زنی عاشق تو است، اگر او دیگر تو را دوست نداشته باشد بدبخت خواهی بود.
اگر به هر دلیلی خوشبخت باشی آنوقت اگر هر روزی آن دلیل دیگر وجود نداشته باشد، بدبخت خواهی بود.
اینگونه، خوشبختی تو همیشه در یک هوای طوفانی قرار دارد و بسیار شکننده است. هرگز نمیتوانی یقین داشته باشی که خوشبخت هستی یا بدبخت، زیرا خواهی دید که هر لحظه زمینی که روی آن مستقر هستی میتواند از بین برود.
متكی شدن به دیگران یک وابستگی است، یک قید است و فرد هرگز واقعاً احساس سرور نخواهد داشت. مسرور بودن فقط در یک آزادی تمام و نامشروط وجود دارد. برای همین است که ما در شرق آن را موكشا میخوانیم. موكشا يعنى آزادى مطلق، بودنِ با خود موکشا است.
زیرا اینک تو به کسی متکی نیستی، خوشبختی تو فقط مال خودت است، آن را از کسی قرض نگرفته ای، هیچکس نمیتواند آن را از تو بگیرد، حتی مرگ....
به یاد بسپار، مرگ فقط تو را از دیگران جدا میکند، هرگز تو را از خودت جدا نمیکند، مرگ به این سبب اینهمه وحشتناک است که تو را از دیگران می رباید. زن دیگر با شوهرش نیست، مادر دیگر با فرزندانش نیست.
وقتی بیاموزی که چگونه با خودت باشی، مرگ بی معنی میشود، آنگاه مرگ وجود ندارد، تو نامیرا میشوی، آنگاه مرگ نمیتواند هیچ چیزی را از تو بگیرد، آنچه را که مرگ میتواند از تو بگیرد، خودت پیشاپیش تسلیم کرده ای.
مراقبه همین است، تسلیم کردن آنچه که غیر اساسی است، آنچه که مرگ میتواند از تو بگیرد. آنچه را که مرگ انجام خواهد داد، یک مراقبه کننده خودش دواطلبانه انجام میدهد، با ادراک اینکه از او گرفته خواهد شد، او خودش تسلیم میکند ...
#osho
@sedaye_daron
به یاد بسیار که وقتی خوشبختی تو متکی به دیگران باشد، بدبختی تو نیز به دیگران وابسته است.
اگر به این دلیل خوشبخت هستی که زنی عاشق تو است، اگر او دیگر تو را دوست نداشته باشد بدبخت خواهی بود.
اگر به هر دلیلی خوشبخت باشی آنوقت اگر هر روزی آن دلیل دیگر وجود نداشته باشد، بدبخت خواهی بود.
اینگونه، خوشبختی تو همیشه در یک هوای طوفانی قرار دارد و بسیار شکننده است. هرگز نمیتوانی یقین داشته باشی که خوشبخت هستی یا بدبخت، زیرا خواهی دید که هر لحظه زمینی که روی آن مستقر هستی میتواند از بین برود.
متكی شدن به دیگران یک وابستگی است، یک قید است و فرد هرگز واقعاً احساس سرور نخواهد داشت. مسرور بودن فقط در یک آزادی تمام و نامشروط وجود دارد. برای همین است که ما در شرق آن را موكشا میخوانیم. موكشا يعنى آزادى مطلق، بودنِ با خود موکشا است.
زیرا اینک تو به کسی متکی نیستی، خوشبختی تو فقط مال خودت است، آن را از کسی قرض نگرفته ای، هیچکس نمیتواند آن را از تو بگیرد، حتی مرگ....
به یاد بسپار، مرگ فقط تو را از دیگران جدا میکند، هرگز تو را از خودت جدا نمیکند، مرگ به این سبب اینهمه وحشتناک است که تو را از دیگران می رباید. زن دیگر با شوهرش نیست، مادر دیگر با فرزندانش نیست.
وقتی بیاموزی که چگونه با خودت باشی، مرگ بی معنی میشود، آنگاه مرگ وجود ندارد، تو نامیرا میشوی، آنگاه مرگ نمیتواند هیچ چیزی را از تو بگیرد، آنچه را که مرگ میتواند از تو بگیرد، خودت پیشاپیش تسلیم کرده ای.
مراقبه همین است، تسلیم کردن آنچه که غیر اساسی است، آنچه که مرگ میتواند از تو بگیرد. آنچه را که مرگ انجام خواهد داد، یک مراقبه کننده خودش دواطلبانه انجام میدهد، با ادراک اینکه از او گرفته خواهد شد، او خودش تسلیم میکند ...
#osho
@sedaye_daron
Forwarded from hassan
#وحشی_بافقی
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
دلم پر شعله گردان، سینه پردود
زبانم کن به گفتن آتش آلود
کرامت کن درونی درد پرورد
دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی
دلم را داغ عشقی بر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده
سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب ازو، آبی ندارد
دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو به غایت روشنی دور
بده گرمی دل افسردهام را
فروزان کن چراغ مردهام را
ندارد راه فکرم روشنایی
ز لطفت پرتویی دارم گدایی
اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینهٔ راز
ز گنج راز در هر کنج سینه
نهاده خازن تو سد دفینه
ولی لطف تو گر نبود، به سد رنج
پشیزی کس نیابد ز آنهمه گنج
چودر هر کنج، سد گنجینه داری
نمیخواهم که نومیدم گذاری
به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو میباید، دگر هیچ
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
دلم پر شعله گردان، سینه پردود
زبانم کن به گفتن آتش آلود
کرامت کن درونی درد پرورد
دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی
دلم را داغ عشقی بر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده
سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب ازو، آبی ندارد
دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو به غایت روشنی دور
بده گرمی دل افسردهام را
فروزان کن چراغ مردهام را
ندارد راه فکرم روشنایی
ز لطفت پرتویی دارم گدایی
اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینهٔ راز
ز گنج راز در هر کنج سینه
نهاده خازن تو سد دفینه
ولی لطف تو گر نبود، به سد رنج
پشیزی کس نیابد ز آنهمه گنج
چودر هر کنج، سد گنجینه داری
نمیخواهم که نومیدم گذاری
به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو میباید، دگر هیچ
اگر عاشق کسی باشی ، عاشقِ شادمان بودن او هستی ... اگر به کسی وابسته باشی ، عاشقِ خوشحالی او نیستی ، "فقط عاشق خودخواهی خودت هستی" ؛ فقط به مطالبات نفسانی خود اهمیت میدهی ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
تمامی آنچه از آن نفرت داریم ، در مقابلش مقاومت میکنیم و دوست نداریم در ما وجود داشته باشد ، چون موجب کاستن از احساس ارزشمندی مان میشود ... هنگامی که رو در روی بخش تاریک وجودمان قرار میگیریم ، اولین واکنش غریزیمان فرار کردن است و سپس چانه زدن با این بخش تا رهایمان کند ... بسیاری از ما زمان و هزینه زیادی را صرف این کردهایم تا این کارها را انجام دهیم ، عجیب است که همین وجوه تاریک که ما آنها را انکار کردهایم به بیشترین توجه نیاز دارند ... هنگامی که بخشهایی از وجودمان را که دوستشان نداریم حبس و سرکوب کردهایم ؛ نادانسته منابعی ارزشمند را از دسترس خود دور کردهایم ...
📚 جوجه اردک زشت درون ، ✍🏻 دبی فورد
@sedaye_daron
📚 جوجه اردک زشت درون ، ✍🏻 دبی فورد
@sedaye_daron
اگر به عفو و بخشایش بپردازید، قدرت شفابخش عشق را تجربه خواهید کرد. بهتر است زخم ها و آزارهای گذشته و حال را ببخشایید.
این بخشایش نه محض خاطر شخصی که خطا از او سر زده، بلکه بیشتر محض خاطر خودتان است.
نفرت و انزجار، سرزنش و ملامت، خشم و غضب، میل به تسویه حساب کردن و حق دیگری را کف دستش گذاشتن، یا مشاهده این که دیگری به سزای اعمالش رسیده و کیفر دیده و مجازات شده...
این گونه احساسات، شما را به بندهایی می کشاند و مشکلاتی برایتان می آفرینند
که حتی با گلایه های نخستین ارتباطی ندارند.
کتاب⬅️ از دولت عشق
نوشته ی ⬅️کاترین پاندر
@sedaye_daron
این بخشایش نه محض خاطر شخصی که خطا از او سر زده، بلکه بیشتر محض خاطر خودتان است.
نفرت و انزجار، سرزنش و ملامت، خشم و غضب، میل به تسویه حساب کردن و حق دیگری را کف دستش گذاشتن، یا مشاهده این که دیگری به سزای اعمالش رسیده و کیفر دیده و مجازات شده...
این گونه احساسات، شما را به بندهایی می کشاند و مشکلاتی برایتان می آفرینند
که حتی با گلایه های نخستین ارتباطی ندارند.
کتاب⬅️ از دولت عشق
نوشته ی ⬅️کاترین پاندر
@sedaye_daron
ملايمت كيفيتي الهي است ، زيرا لازمه نرم و ملايم بودن ترك "خود" است ـ خود هيچگاه ملايم و فروتن نيست ؛ هميشه خشن است ... فروتن بودن براي "خود" امري ناممكن است ... اگر "خود" فروتن شود ، بنيانش بر هم مي ريزد ... و راه رسيدن به هستي ملايمت است ... تو بيشتر بايد همچون آب باشي تا همچون صخره ... و هميشه يه ياد داشته باش : در دراز مدت ، آب است كه برصخره پيروز مي شود ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron