🖌 چگونه یک نوشتهی استدلالی را ارزیابی کنیم؟
🔸 ملاکهای ارزشگذاری استدلال نویسنده
1. غایت: غایت استدلالکننده چیست؟ آیا نویسنده غایتش را به طور واضح بیان کرده است؟ یا، آیا میتوان بر اساس متن نوشتهاش فهمید که غایت استدلالش چیست؟ آیا غایتش موجه است؟
2. پرسش: آیا پرسش مورد بحث بهخوبی بیان شده است؟ آیا واضح و غیرمتعصبانه است؟ آیا شیوهی بیان پرسش به نحوی هست که پیچیدگیهای موضوع مورد بحث را نشان دهد؟ آیا پرسش و غایت ربط و مناسبت مستقیمی با یکدیگر دارند؟
3. اطلاعات: آیا شواهد، تجربهها، و/یا اطلاعاتی که نویسنده عرضه کرده مناسبت دارند؟ آیا برای این موضوع حیاتیاند؟ آیا اطلاعات عرضهشده درستاند؟ آیا نویسنده به پیچیدگیهای موضوع توجه دارد؟
4. مفهومها: آیا نویسنده سعی کرده است، به هنگام ضرورت، به مفهومها وضوح ببخشد؟ آیا شیوهی استفاده از مفهومها موجه است؟
5. انگاشتهها: آیا نویسنده به مطالبی که انگاشته (یا مسلّم گرفته) حساس بوده است؟ (آیا به انگاشتههایی که تردیدافکنی در آنها میتواند معقول باشد توجه داشته است؟) آیا نویسنده، در جاهایی که از انگاشتههای مشکوک استفاده کرده، به مشکلهایی که این انگاشتهها ممکن است داشته باشند پرداخته است یا از کنار آنها عبور کرده است؟
6. استنتاجها: آیا نویسنده سیر استدلالیای عرضه میکند که بهخوبی توضیح دهد نتیجههای اصلی او چگونه به دست آمدهاند؟
7. نظرگاه: آیا نویسنده به استدلالها یا نظرگاههای دیگر که مناسبت دارند حساسیت نشان میدهد؟ آیا به انتقادهایی که ممکن است بر اساس نظرگاههای مناسبتدارِ دیگر مطرح شوند توجه دارد و به آنها پاسخ میدهد؟
8. برآیندها: آیا نویسنده به برآیندها و پیامدهای دیدگاههایی که اتخاذ میکند حساسیت نشان میدهد؟
✅ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر، نشر نو
❇️ لینک سایت ناشر برای تهیهی اینترنتی کتاب:
https://nashrenow.com/
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🔸 ملاکهای ارزشگذاری استدلال نویسنده
1. غایت: غایت استدلالکننده چیست؟ آیا نویسنده غایتش را به طور واضح بیان کرده است؟ یا، آیا میتوان بر اساس متن نوشتهاش فهمید که غایت استدلالش چیست؟ آیا غایتش موجه است؟
2. پرسش: آیا پرسش مورد بحث بهخوبی بیان شده است؟ آیا واضح و غیرمتعصبانه است؟ آیا شیوهی بیان پرسش به نحوی هست که پیچیدگیهای موضوع مورد بحث را نشان دهد؟ آیا پرسش و غایت ربط و مناسبت مستقیمی با یکدیگر دارند؟
3. اطلاعات: آیا شواهد، تجربهها، و/یا اطلاعاتی که نویسنده عرضه کرده مناسبت دارند؟ آیا برای این موضوع حیاتیاند؟ آیا اطلاعات عرضهشده درستاند؟ آیا نویسنده به پیچیدگیهای موضوع توجه دارد؟
4. مفهومها: آیا نویسنده سعی کرده است، به هنگام ضرورت، به مفهومها وضوح ببخشد؟ آیا شیوهی استفاده از مفهومها موجه است؟
5. انگاشتهها: آیا نویسنده به مطالبی که انگاشته (یا مسلّم گرفته) حساس بوده است؟ (آیا به انگاشتههایی که تردیدافکنی در آنها میتواند معقول باشد توجه داشته است؟) آیا نویسنده، در جاهایی که از انگاشتههای مشکوک استفاده کرده، به مشکلهایی که این انگاشتهها ممکن است داشته باشند پرداخته است یا از کنار آنها عبور کرده است؟
6. استنتاجها: آیا نویسنده سیر استدلالیای عرضه میکند که بهخوبی توضیح دهد نتیجههای اصلی او چگونه به دست آمدهاند؟
7. نظرگاه: آیا نویسنده به استدلالها یا نظرگاههای دیگر که مناسبت دارند حساسیت نشان میدهد؟ آیا به انتقادهایی که ممکن است بر اساس نظرگاههای مناسبتدارِ دیگر مطرح شوند توجه دارد و به آنها پاسخ میدهد؟
8. برآیندها: آیا نویسنده به برآیندها و پیامدهای دیدگاههایی که اتخاذ میکند حساسیت نشان میدهد؟
✅ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر، نشر نو
❇️ لینک سایت ناشر برای تهیهی اینترنتی کتاب:
https://nashrenow.com/
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🖌 باورهای درونیشده:
باورهایی که به آنها آگاهی نداریم، اما به بخشی از «شیوهی اندیشیدن» و «شخصیت فکری» ما تبدیل شدهاند.
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
باورهایی که به آنها آگاهی نداریم، اما به بخشی از «شیوهی اندیشیدن» و «شخصیت فکری» ما تبدیل شدهاند.
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🖌 زورچپانی و حملهی مستقیم؛ از ترفندهای خطابی رایج
🔸حملهی مستقیم یکی از سادهترین ترفندهای خطابی است که بیش از همه در آگهیهای بازرگانی به کار میرود اما در کارزارهای سیاسی نیز استفاده میشود. کاربرد این ترفند بیشتر وقتها در قالب یک شعار بسیار ساده است؛ مثلاً «به سازش نه بگویید!» یا «زمزم بنوش!». کسانی که از حملهی مستقیم استفاده میکنند معتقدند که هر چه شعارهای دستوری مثل «به سازش نه بگویید!» یا «زمزم بنوش!» بیشتر به گوش یا به چشم مخاطب بخورند و در ذهنش جا بیفتند، احتمال اینکه او طبق خواست حملهکنندگان عمل کند بیشتر میشود؛ هرچند دلیلی برای عملکردن طبق خواست آنان نداشته باشد. مطمئناً شما هم واژههایی مثل «زورچپانی» یا «قالبکردن» را شنیدهاید. این واژهها بیشتر در مورد فروشندگانی به کار میرود که خریدار را، به شیوههایهای مختلف، مجبور به خریدن کالا میکنند؛ اما ما آن را در مورد کسانی که برای قبولاندن یک باور یا اقناع دیگران به انجامدادن یک کار به سماجت و تکرار متوسل میشوند نیز به کار میبریم. برای مثال، فرض کنید تیم ملی فوتبال یک کشور در مسابقات بینالمللی موفقیت قابلتوجهی کسب نکرده، اما تلویزیون آن کشور بارها سرود حماسی پخش میکند و یکی دو صحنه از حرکتهای زیبای بازیکنان تیم ملی را دهها بار نمایش میدهد و مجریان تلویزیون صدها بار از واژههایی مثل «عالی» برای عملکرد تیم ملی فوتبال آن کشور استفاده میکنند. این نمونهای آشکار از تلاش برای زورچپانی است؛ روشن است که تلویزیون میخواهد این باور را با سماجت و بهزور در ذهن مخاطبان جای دهد که تیم ملی فوتبال کاری حماسی انجام داده است.
در زورچپانی، فردی که میخواهد باوری را به دیگران بقبولاند یا آنها را به انجامدادن کاری اقناع کند دست از سر مخاطب بر نمیدارد و آنقدر سماجت به خرج میدهد تا او تسلیم شده و باور الف را بپذیرد یا کار الف را انجام دهد. به این ترتیب، فردی که در پی اقناع است به هدف خودش میرسد، بدون اینکه برای اقناع مخاطبش دلیلی آورده باشد. کودکان آسیبپذیری خاصی در برابر حملهی مستقیم و زورچپانی دارند و به شیوههای گوناگون (از طریق برنامههای کودک، کتابهای درسی، و حتی اعضای خانواده) در معرض این ترفند خطابی قرار میگیرند.
---
پینوشت (1): این نوشته بخشی از کتابی است که در حال ترجمه/بازنویسی آن هستم
پینوشت (2): خوشحال میشوم که نظرتان را دربارهی واژهی «زورچپانی» هم بگویید. میدانم که کمی عامیانه است، اما واژهی دیگری سراغ ندارم که تا این اندازه برای رساندن «مفهوم» (ترجمهی اصطلاح انگلیسی hard sell) مناسب باشد.
لینک گروه برای اظهار نظر:
https://www.tg-me.com/joinchat-BsYShEC3YproJUGaG8dMZQ
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🔸حملهی مستقیم یکی از سادهترین ترفندهای خطابی است که بیش از همه در آگهیهای بازرگانی به کار میرود اما در کارزارهای سیاسی نیز استفاده میشود. کاربرد این ترفند بیشتر وقتها در قالب یک شعار بسیار ساده است؛ مثلاً «به سازش نه بگویید!» یا «زمزم بنوش!». کسانی که از حملهی مستقیم استفاده میکنند معتقدند که هر چه شعارهای دستوری مثل «به سازش نه بگویید!» یا «زمزم بنوش!» بیشتر به گوش یا به چشم مخاطب بخورند و در ذهنش جا بیفتند، احتمال اینکه او طبق خواست حملهکنندگان عمل کند بیشتر میشود؛ هرچند دلیلی برای عملکردن طبق خواست آنان نداشته باشد. مطمئناً شما هم واژههایی مثل «زورچپانی» یا «قالبکردن» را شنیدهاید. این واژهها بیشتر در مورد فروشندگانی به کار میرود که خریدار را، به شیوههایهای مختلف، مجبور به خریدن کالا میکنند؛ اما ما آن را در مورد کسانی که برای قبولاندن یک باور یا اقناع دیگران به انجامدادن یک کار به سماجت و تکرار متوسل میشوند نیز به کار میبریم. برای مثال، فرض کنید تیم ملی فوتبال یک کشور در مسابقات بینالمللی موفقیت قابلتوجهی کسب نکرده، اما تلویزیون آن کشور بارها سرود حماسی پخش میکند و یکی دو صحنه از حرکتهای زیبای بازیکنان تیم ملی را دهها بار نمایش میدهد و مجریان تلویزیون صدها بار از واژههایی مثل «عالی» برای عملکرد تیم ملی فوتبال آن کشور استفاده میکنند. این نمونهای آشکار از تلاش برای زورچپانی است؛ روشن است که تلویزیون میخواهد این باور را با سماجت و بهزور در ذهن مخاطبان جای دهد که تیم ملی فوتبال کاری حماسی انجام داده است.
در زورچپانی، فردی که میخواهد باوری را به دیگران بقبولاند یا آنها را به انجامدادن کاری اقناع کند دست از سر مخاطب بر نمیدارد و آنقدر سماجت به خرج میدهد تا او تسلیم شده و باور الف را بپذیرد یا کار الف را انجام دهد. به این ترتیب، فردی که در پی اقناع است به هدف خودش میرسد، بدون اینکه برای اقناع مخاطبش دلیلی آورده باشد. کودکان آسیبپذیری خاصی در برابر حملهی مستقیم و زورچپانی دارند و به شیوههای گوناگون (از طریق برنامههای کودک، کتابهای درسی، و حتی اعضای خانواده) در معرض این ترفند خطابی قرار میگیرند.
---
پینوشت (1): این نوشته بخشی از کتابی است که در حال ترجمه/بازنویسی آن هستم
پینوشت (2): خوشحال میشوم که نظرتان را دربارهی واژهی «زورچپانی» هم بگویید. میدانم که کمی عامیانه است، اما واژهی دیگری سراغ ندارم که تا این اندازه برای رساندن «مفهوم» (ترجمهی اصطلاح انگلیسی hard sell) مناسب باشد.
لینک گروه برای اظهار نظر:
https://www.tg-me.com/joinchat-BsYShEC3YproJUGaG8dMZQ
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🖌 یکی از مهمترین مهارتهای فیلسوف این است که خودش را به پرسشهایی که به او ربطی ندارند مشغول نکند. (لودویگ ویتگنشتاین)
🔸 پ.ن: این نه فقط یکی از مهمترین مهارتهای فیلسوفان، بلکه یکی از مهمترین مهارتهای فکری هر انسانی است.
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🔸 پ.ن: این نه فقط یکی از مهمترین مهارتهای فیلسوفان، بلکه یکی از مهمترین مهارتهای فکری هر انسانی است.
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🖌 چاپ سوم کتاب «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم» بهزودی با عنوان جدید «رسانه با ذهن ما چه میکند» و عنوان فرعی «راهنمای تشخیص پروپاگاندا و سوگیری در رسانهها» توسط نشر نو عرضه خواهد شد.
از دوستانی که دربارهی عنوان جدید کتاب تأمل کرده و نظر دادند تشکر میکنم.
🔸 لینک گروه سنجشگرانهاندیشی برای اظهارنظر دربارهی مطالب کانال:
https://www.tg-me.com/joinchat-BsYShEC3YproJUGaG8dMZQ
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
از دوستانی که دربارهی عنوان جدید کتاب تأمل کرده و نظر دادند تشکر میکنم.
🔸 لینک گروه سنجشگرانهاندیشی برای اظهارنظر دربارهی مطالب کانال:
https://www.tg-me.com/joinchat-BsYShEC3YproJUGaG8dMZQ
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
Forwarded from نشر نو
📽 نمایش فیلم مستند
«در جستجوی صبح»
داستان سرگذشت عبدالرحیم جعفری و انتشارات امیرکبیر
#بنيانگذار_موسسه_انتشارات_اميركبير
▫️تهران، ۱ آذر
ساعت ۱۸
لینک فروش بلیط:
https://www.cinematicket.org/?p=nfilmdetailae&fid=2049&fileid=3257&t=%D8%AF%
«در جستجوی صبح»
داستان سرگذشت عبدالرحیم جعفری و انتشارات امیرکبیر
#بنيانگذار_موسسه_انتشارات_اميركبير
▫️تهران، ۱ آذر
ساعت ۱۸
لینک فروش بلیط:
https://www.cinematicket.org/?p=nfilmdetailae&fid=2049&fileid=3257&t=%D8%AF%
🖌 داروین؛ متفکر خلاقِ نقّاد
🔸 نقش «تفکر نقادانه» در پدیدآمدن «نبوغ»
ذهن داروین نیز، همانندِ نیوتن و آینشتاین، بیش از آنکه تیز و چابک باشد، دقیق بود: «بیانِ واضح و مختصرِ آنچه در ذهنم میگذرد برای من بسیار دشوار است؛ و این دشواری بخش زیادی از وقت من را هدر میدهد، اما مزیتش این است که من را وادار میکند که دربارۀ هر کدام از جملهها به مدت طولانی و با جدیت بیندیشم و در نتیجه به تشخیص خطاهای استدلال و خطاهایی که در مشاهداتِ خودم و دیگران هست سوق داده شوم.
داروین، به هنگام پیگیریِ پرسشهای فکری، بهجای آنکه به حافظه و واکنشهای سریع اتکا کند، به پشتکار و تأملِ بیوقفه اتکا میکرد. میگوید «هیچوقت نتوانستهام یک تاریخ یا یک خط شعر را بیشتر از چند روز به یاد بسپارم.» در عوض، این شکیبایی را داشت که دربارۀ هر مسئلۀ تبیینناشدهای چندین سال تأمل و تعمق کند ... «هیچگاه یک اندیشهگر یا نویسندۀ تیز و چابک نیستم: هر کار علمیای که انجام دادهام صرفاً بر تعمق، شکیبایی، و سختکوشی مبتنی بوده است.»
🔸 برگرفته از کتاب «ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه»
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🔸 نقش «تفکر نقادانه» در پدیدآمدن «نبوغ»
ذهن داروین نیز، همانندِ نیوتن و آینشتاین، بیش از آنکه تیز و چابک باشد، دقیق بود: «بیانِ واضح و مختصرِ آنچه در ذهنم میگذرد برای من بسیار دشوار است؛ و این دشواری بخش زیادی از وقت من را هدر میدهد، اما مزیتش این است که من را وادار میکند که دربارۀ هر کدام از جملهها به مدت طولانی و با جدیت بیندیشم و در نتیجه به تشخیص خطاهای استدلال و خطاهایی که در مشاهداتِ خودم و دیگران هست سوق داده شوم.
داروین، به هنگام پیگیریِ پرسشهای فکری، بهجای آنکه به حافظه و واکنشهای سریع اتکا کند، به پشتکار و تأملِ بیوقفه اتکا میکرد. میگوید «هیچوقت نتوانستهام یک تاریخ یا یک خط شعر را بیشتر از چند روز به یاد بسپارم.» در عوض، این شکیبایی را داشت که دربارۀ هر مسئلۀ تبیینناشدهای چندین سال تأمل و تعمق کند ... «هیچگاه یک اندیشهگر یا نویسندۀ تیز و چابک نیستم: هر کار علمیای که انجام دادهام صرفاً بر تعمق، شکیبایی، و سختکوشی مبتنی بوده است.»
🔸 برگرفته از کتاب «ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه»
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
چاپ سوم کتاب «ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه» منتشر شد.
موضوع: رابطهی میان وجه خلاقانه و وجه نقادانهی تفکر
نویسندگان: ریچارد پل و لیندا الدر
بازنویسی فارسی: مهدی خسروانی
ناشر: نشر نو
نوشتهی پشت جلد کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/627
لینک سایت ناشر برای تهیهی اینترنتی کتاب:
https://nashrenow.com/
کانال سنجگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
موضوع: رابطهی میان وجه خلاقانه و وجه نقادانهی تفکر
نویسندگان: ریچارد پل و لیندا الدر
بازنویسی فارسی: مهدی خسروانی
ناشر: نشر نو
نوشتهی پشت جلد کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/627
لینک سایت ناشر برای تهیهی اینترنتی کتاب:
https://nashrenow.com/
کانال سنجگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🖌 نوشتهی پشت جلد کتاب «ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه»
🔸 رابطهی میانِ جنبهی خلّاقانه و جنبهی نقادانهی تفکر غالباً بهدرستی فهمیده نمیشود. این بدفهمیْ تا حدود زیادی نتیجهی تصویری است که رسانههای گروهی از اشخاصِ خلّاق و نقّاد عرضه میکنند. رسانهها همواره شخصِ خلّاق را شبیه یک دانشمند خلوضع نشان میدهند که قدرت تخیل بالایی دارد و خودجوش، هیجانی، و سرچشمهی اندیشههای نادر است، اما غالباً در عالمی دیگر سیر میکند و از واقعیتهای روزمره فاصله دارد. در عوض، شخصِ نقّاد را، بهغلط، شخصی صرفاً ایرادگیر، شکّاک، منفینگر، خردهگیر، انعطافناپذیر، و عیبجو نشان میدهند. در نگاه اول به نظر میرسد که تفکر نقادانه و تفکر خلاقانه با هم ارتباطی ندارند یا حتی در تضاد با یکدیگرند. ظاهر قضیه این است که تفکر نقادانه خودآگاه و قابل آموزش است و تفکر خلاقانه ناخودآگاه و غیر قابل آموزش. این دیدگاه کاملاً غلط نیست، اما بهرهی بسیار اندکی از حقیقت دارد. حقیقتِ نهفته در دیدگاه یادشده این است که هیچ شیوهی شناختهشده و مشخصی برای ایجاد خلاقیت نبوغآمیز در افراد وجود ندارد. با این حال، راههایی برای آموزش همزمان تفکر نقادانه و خلاقانه وجود دارد.
این کتاب رابطهی میان وجه خلاقانه و وجه نقادانهی تفکر را بررسی میکند و نشان میدهد که تفکر نقادانه و خلاقانه نیازمند یکدیگرند. همچنین نشان میدهد که ذهنهای بزرگ در نتیجهی بهکارگیری همزمان تفکر نقادانه و خلاقانه پدید آمدهاند.
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🔸 رابطهی میانِ جنبهی خلّاقانه و جنبهی نقادانهی تفکر غالباً بهدرستی فهمیده نمیشود. این بدفهمیْ تا حدود زیادی نتیجهی تصویری است که رسانههای گروهی از اشخاصِ خلّاق و نقّاد عرضه میکنند. رسانهها همواره شخصِ خلّاق را شبیه یک دانشمند خلوضع نشان میدهند که قدرت تخیل بالایی دارد و خودجوش، هیجانی، و سرچشمهی اندیشههای نادر است، اما غالباً در عالمی دیگر سیر میکند و از واقعیتهای روزمره فاصله دارد. در عوض، شخصِ نقّاد را، بهغلط، شخصی صرفاً ایرادگیر، شکّاک، منفینگر، خردهگیر، انعطافناپذیر، و عیبجو نشان میدهند. در نگاه اول به نظر میرسد که تفکر نقادانه و تفکر خلاقانه با هم ارتباطی ندارند یا حتی در تضاد با یکدیگرند. ظاهر قضیه این است که تفکر نقادانه خودآگاه و قابل آموزش است و تفکر خلاقانه ناخودآگاه و غیر قابل آموزش. این دیدگاه کاملاً غلط نیست، اما بهرهی بسیار اندکی از حقیقت دارد. حقیقتِ نهفته در دیدگاه یادشده این است که هیچ شیوهی شناختهشده و مشخصی برای ایجاد خلاقیت نبوغآمیز در افراد وجود ندارد. با این حال، راههایی برای آموزش همزمان تفکر نقادانه و خلاقانه وجود دارد.
این کتاب رابطهی میان وجه خلاقانه و وجه نقادانهی تفکر را بررسی میکند و نشان میدهد که تفکر نقادانه و خلاقانه نیازمند یکدیگرند. همچنین نشان میدهد که ذهنهای بزرگ در نتیجهی بهکارگیری همزمان تفکر نقادانه و خلاقانه پدید آمدهاند.
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🖌 دربارهی چیستی سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه)
🔸 آدمی از ساحتهای گوناگون (فیزیکی، فکری، احساسی) تشکیل شده است اما، از آنجا که هر گونه اصلاحِ مختارانه در ساحتهای احساسی و حتی فیزیکی مستلزم تصمیمگیری کسیست که میخواهد اصلاح را در خود ایجاد کند، اصلاح ساحت اندیشه اولویت مییابد؛ زیرا اگر فرایند «اندیشیدن» ناصحیح باشد نمیتوان به تصمیمهای درست برای اصلاح ساحتهای دیگر رسید.
سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) دانشی میانرشتهای است که دربارهی چیستی، امکان، و دامنهی آن اختلافنظرهای فراوانی وجوددارد اما دستکم دو روایت کلان از آن میتوان به دست داد. نخست اینکه آن را دانشی برای ارتقای کیفیت همهی فعالیتهای فکری (همهی «اندیشیدن»ها بدانیم) و دوم اینکه آن را دانشی بدانیم که هدفش صرفاً ارتقای کیفیت سنجشگری (نقد) در نزد افراد است. اما، با نگاه دقیق، مشخص میشود که حتی سنجشگرانهاندیشی در معنای دوم نیز، به طور غیرمستقیم، به ارتقای کیفیت اندیشیدن افراد کمک میکند: از طریق ایجاد روحیهی «نقد خود» و اصلاح مداوم آن. پایهگذار سنجشگرانهاندیشی در فرهنگ غربی جان دیوئی، فیلسوف پراگماتیست آمریکایی، است که معتقد بود آموزش و پرورش باید افراد را برای «بهتر اندیشیدن» آماده کند. پیگیری دغدغههای او در این زمینه، منجر به ورود درسی به نام critical thinking به برنامههای آموزشی بسیاری از دانشگاههای غربی، خصوصاً دانشگاههای آمریکا، کانادا، و انگلستان شد.
پیامدهای سنجشگرانهاندیشی: آموزش سنجشگرانهاندیشی موجب میشود که (1) فارغالتحصیلان مؤسسههای آموزشی در زمینهی رشتهی خودشان صرفاً اطلاعات انباشته نکنند و به اندیشهورزانی توانمند در رشتهی خودشان تبدیل شوند (2) در زندگی اجتماعی، توانایی بیشتری برای گفتگو با دیگران و مشارکت در تصمیمگیریهای جمعیِ خرد و کلان پیدا کنند و (3) در زندگی شخصیشان تصمیمگیریهای بهتری انجام دهند.
مهدی خسروانی
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🔸 آدمی از ساحتهای گوناگون (فیزیکی، فکری، احساسی) تشکیل شده است اما، از آنجا که هر گونه اصلاحِ مختارانه در ساحتهای احساسی و حتی فیزیکی مستلزم تصمیمگیری کسیست که میخواهد اصلاح را در خود ایجاد کند، اصلاح ساحت اندیشه اولویت مییابد؛ زیرا اگر فرایند «اندیشیدن» ناصحیح باشد نمیتوان به تصمیمهای درست برای اصلاح ساحتهای دیگر رسید.
سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) دانشی میانرشتهای است که دربارهی چیستی، امکان، و دامنهی آن اختلافنظرهای فراوانی وجوددارد اما دستکم دو روایت کلان از آن میتوان به دست داد. نخست اینکه آن را دانشی برای ارتقای کیفیت همهی فعالیتهای فکری (همهی «اندیشیدن»ها بدانیم) و دوم اینکه آن را دانشی بدانیم که هدفش صرفاً ارتقای کیفیت سنجشگری (نقد) در نزد افراد است. اما، با نگاه دقیق، مشخص میشود که حتی سنجشگرانهاندیشی در معنای دوم نیز، به طور غیرمستقیم، به ارتقای کیفیت اندیشیدن افراد کمک میکند: از طریق ایجاد روحیهی «نقد خود» و اصلاح مداوم آن. پایهگذار سنجشگرانهاندیشی در فرهنگ غربی جان دیوئی، فیلسوف پراگماتیست آمریکایی، است که معتقد بود آموزش و پرورش باید افراد را برای «بهتر اندیشیدن» آماده کند. پیگیری دغدغههای او در این زمینه، منجر به ورود درسی به نام critical thinking به برنامههای آموزشی بسیاری از دانشگاههای غربی، خصوصاً دانشگاههای آمریکا، کانادا، و انگلستان شد.
پیامدهای سنجشگرانهاندیشی: آموزش سنجشگرانهاندیشی موجب میشود که (1) فارغالتحصیلان مؤسسههای آموزشی در زمینهی رشتهی خودشان صرفاً اطلاعات انباشته نکنند و به اندیشهورزانی توانمند در رشتهی خودشان تبدیل شوند (2) در زندگی اجتماعی، توانایی بیشتری برای گفتگو با دیگران و مشارکت در تصمیمگیریهای جمعیِ خرد و کلان پیدا کنند و (3) در زندگی شخصیشان تصمیمگیریهای بهتری انجام دهند.
مهدی خسروانی
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🔸 دروغ هر چه بزرگتر، باورکردنش برای مردم آسانتر
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
🖌 در قضاوتهایم زیاد اشتباه کردهام و سعی میکنم برگردم و اشتباهاتم را اصلاح کنم. مرید داشتن اجازهی اصلاح خود را نمیدهد. (داریوش شایگان)
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
🖌 بقایای کشتی نوح در ارتفاعات تخت سلیمان؛ کشف علمی یا ...
چند روز پیش خبرگزاری ایسنا اعلام کرد که فسیل یک قطعه چوب در کوههای شمال کشور پیدا شده که ممکن است بقایای کشتی نوح باشد. منبع این خبر روزنامه سان بود. این روزنامه نشریهای عامهپسند است که همانروز خبری در مورد کشف بقایای کشتی نوح در کوهی در عراق منتشر کرده بود. ایسنا در حقیقت مرتکب دو خطا شد: اول اعتماد به روزنامهای بدنام که اشتهار به شبهعلم دارد؛ دوم ترجمه دمدستی و غلطی که موجب التهاب فضای رسانهای شد. وظیفه رسانههای علمی نیز در مقابل راستیآزمایی این قبیل مدعیات بدآموز است.
1️⃣ فسیل چوب در چه شرایطی تشکیل میشود و چه قدمتی دارد؟
سنگوارههای چوب در مناطق مختلفی از کشور ما وجود دارند. قدمت هیچکدام از این سنگوارهها کمتر از ۱۰ میلیون سال نیست و حتی نمونههایی از سنگواره چوب به قدمت ۲۰۰ میلیون سال در ایران وجود دارد. به طور کلی برای اینکه چوب به سنگواره تبدیل شود، باید چند میلیون سال در شرایط خاصی در میان رسوبات قرار بگیرد تا بهتدریج انواع کانیها جایگزین مواد تشکیلدهنده بافت چوب شوند. در مناطق مختلف البرز، کرمان و آذربایجان سنگوارههای چوب مشاهده شده است. قدیمیترین این سنگوارهها در رسوبات تشکیلات شمشک در سراسر البرز و نیز سازند هجدک در کرمان دیده شدهاند که متعلق به اوایل دوره ژوراسیک هستند و قدمتی نزدیک به ۲۰۰ میلیون سال دارند. جدیدترین سنگوارههای چوب نیز تاکنون در منطقه آذربایجان بهویژه دشت مغان دیده شدهاند که قدمت آنها به دوره میوسن، یعنی حدود ۲۰ تا ۱۰ میلیون سال پیش باز میگردد.
2️⃣ بنابراین آیا میتوان گفت بازمانده کشتی نوح به صورت چوب سنگی درآمده است؟
خیر؛ سنگوارههای چوبی که به کشتی نوح منتسب شدهاند، هرگز نمیتوانند کمتر از ١٠ میلیون سال داشته باشند و این خیلی بیشتر از مدت زمان حضور انسان روی کره زمین است.
3️⃣ مسأله وجود بقایای موجودات دریازی در ارتفاعات را چگونه میتوان توضیح داد؟
به جز چند کوه آتشفشان که از انباشت گدازههای سردشده ساخته شدند، تمام کوهستانهای ایران بر اثر حرکت پوسته زمین و بالاآمدن رسوبات دریایی ساخته شدند. زمانی قاره کوچکی به شکل لوزی در میانه اقیانوس تتیس وجود داشت که آن را ایران مرکزی مینامیم. شمال ایران مرکزی دریایی وجود داشت که ایران مرکزی را از اوراسیا جدا میکرد و در جنوب آن دریایی دیگر که ایران مرکزی را از عربستان جدا میساخت. با پیشروی عربستان به سمت شمال، رسوبات کف دریایی که جنوب ایران مرکزی قرار داشت، به صورت چینخوردگی بزرگی بالا آمد و تبدیل به زاگرس شد. رسوبات دریای شمال ایران مرکزی نیز به همین صورت در شمال به صورت البرز بالا آمد. این فرآیند البته طی چند ١٠ میلیون سال و بسیار تدریجی رخ داد ولی علت اینکه در سراسر کوهستانهای البرز و زاگرس (و تمام کوهستانهای تشکیلشده از سنگهای رسوبی در کل جهان)، بقایای موجودات دریازی را بالای کوه پیدا میکنیم، همین موضوع است، نه اینکه سطح آبها زمانی چند کیلومتر بالاتر از امروز بوده است.
4️⃣ به این ترتیب این ادعا را چطور میتوان ارزیابی کرد و آیا از منظر زمینشناسی و دیرینهشناسی میتوان به آن شک کرد؟
ما امروز با کسانی روبهرو هستیم که مدعی یافتن کشتی نوح هستند و اعلام کردهاند که تکههایی از چوب سنگشده را در ارتفاع ۴۵۰۰ متری پیدا کردهاند و پس از بررسی شواهدی از زندگی موجودات آبزی را در این تکهچوبهای سنگشده کشف کردهاند که بهطور معمول در کف دریا زندگی میکنند. این ادعا نه با تاریخ و قدمت زندگی انسان روی زمین هماهنگی دارد، نه با علم زمینشناسی، نه با دیرینهشناسی. مهمترین نکته درباره تشکیل سنگوارهها این است که بسیار بعید است سنگواره در ارتفاعات تشکیل شود، مگر اینکه همان بالا، امکان رسوبگذاری و انباشت رسوبات بعدی وجود داشته باشد و کوهستان هم میلیونها سال دستنخورده باقی بماند تا بقایای موجودات بالای کوه به سنگواره تبدیل شود. اگر هم چیزی از جنس چوب، چندهزارسال پیش بالای کوهی قرار گرفته باشد، چون احتمال رسوبگذاری بعدی در آن ارتفاع وجود ندارد، غیرممکن است که به سنگواره تبدیل شود یا جنس آن با طی کردن چند هزار سال به سنگ تبدیل شود.
عرفان خسروی
#دکل #پاتک
#بالتازار
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
چند روز پیش خبرگزاری ایسنا اعلام کرد که فسیل یک قطعه چوب در کوههای شمال کشور پیدا شده که ممکن است بقایای کشتی نوح باشد. منبع این خبر روزنامه سان بود. این روزنامه نشریهای عامهپسند است که همانروز خبری در مورد کشف بقایای کشتی نوح در کوهی در عراق منتشر کرده بود. ایسنا در حقیقت مرتکب دو خطا شد: اول اعتماد به روزنامهای بدنام که اشتهار به شبهعلم دارد؛ دوم ترجمه دمدستی و غلطی که موجب التهاب فضای رسانهای شد. وظیفه رسانههای علمی نیز در مقابل راستیآزمایی این قبیل مدعیات بدآموز است.
1️⃣ فسیل چوب در چه شرایطی تشکیل میشود و چه قدمتی دارد؟
سنگوارههای چوب در مناطق مختلفی از کشور ما وجود دارند. قدمت هیچکدام از این سنگوارهها کمتر از ۱۰ میلیون سال نیست و حتی نمونههایی از سنگواره چوب به قدمت ۲۰۰ میلیون سال در ایران وجود دارد. به طور کلی برای اینکه چوب به سنگواره تبدیل شود، باید چند میلیون سال در شرایط خاصی در میان رسوبات قرار بگیرد تا بهتدریج انواع کانیها جایگزین مواد تشکیلدهنده بافت چوب شوند. در مناطق مختلف البرز، کرمان و آذربایجان سنگوارههای چوب مشاهده شده است. قدیمیترین این سنگوارهها در رسوبات تشکیلات شمشک در سراسر البرز و نیز سازند هجدک در کرمان دیده شدهاند که متعلق به اوایل دوره ژوراسیک هستند و قدمتی نزدیک به ۲۰۰ میلیون سال دارند. جدیدترین سنگوارههای چوب نیز تاکنون در منطقه آذربایجان بهویژه دشت مغان دیده شدهاند که قدمت آنها به دوره میوسن، یعنی حدود ۲۰ تا ۱۰ میلیون سال پیش باز میگردد.
2️⃣ بنابراین آیا میتوان گفت بازمانده کشتی نوح به صورت چوب سنگی درآمده است؟
خیر؛ سنگوارههای چوبی که به کشتی نوح منتسب شدهاند، هرگز نمیتوانند کمتر از ١٠ میلیون سال داشته باشند و این خیلی بیشتر از مدت زمان حضور انسان روی کره زمین است.
3️⃣ مسأله وجود بقایای موجودات دریازی در ارتفاعات را چگونه میتوان توضیح داد؟
به جز چند کوه آتشفشان که از انباشت گدازههای سردشده ساخته شدند، تمام کوهستانهای ایران بر اثر حرکت پوسته زمین و بالاآمدن رسوبات دریایی ساخته شدند. زمانی قاره کوچکی به شکل لوزی در میانه اقیانوس تتیس وجود داشت که آن را ایران مرکزی مینامیم. شمال ایران مرکزی دریایی وجود داشت که ایران مرکزی را از اوراسیا جدا میکرد و در جنوب آن دریایی دیگر که ایران مرکزی را از عربستان جدا میساخت. با پیشروی عربستان به سمت شمال، رسوبات کف دریایی که جنوب ایران مرکزی قرار داشت، به صورت چینخوردگی بزرگی بالا آمد و تبدیل به زاگرس شد. رسوبات دریای شمال ایران مرکزی نیز به همین صورت در شمال به صورت البرز بالا آمد. این فرآیند البته طی چند ١٠ میلیون سال و بسیار تدریجی رخ داد ولی علت اینکه در سراسر کوهستانهای البرز و زاگرس (و تمام کوهستانهای تشکیلشده از سنگهای رسوبی در کل جهان)، بقایای موجودات دریازی را بالای کوه پیدا میکنیم، همین موضوع است، نه اینکه سطح آبها زمانی چند کیلومتر بالاتر از امروز بوده است.
4️⃣ به این ترتیب این ادعا را چطور میتوان ارزیابی کرد و آیا از منظر زمینشناسی و دیرینهشناسی میتوان به آن شک کرد؟
ما امروز با کسانی روبهرو هستیم که مدعی یافتن کشتی نوح هستند و اعلام کردهاند که تکههایی از چوب سنگشده را در ارتفاع ۴۵۰۰ متری پیدا کردهاند و پس از بررسی شواهدی از زندگی موجودات آبزی را در این تکهچوبهای سنگشده کشف کردهاند که بهطور معمول در کف دریا زندگی میکنند. این ادعا نه با تاریخ و قدمت زندگی انسان روی زمین هماهنگی دارد، نه با علم زمینشناسی، نه با دیرینهشناسی. مهمترین نکته درباره تشکیل سنگوارهها این است که بسیار بعید است سنگواره در ارتفاعات تشکیل شود، مگر اینکه همان بالا، امکان رسوبگذاری و انباشت رسوبات بعدی وجود داشته باشد و کوهستان هم میلیونها سال دستنخورده باقی بماند تا بقایای موجودات بالای کوه به سنگواره تبدیل شود. اگر هم چیزی از جنس چوب، چندهزارسال پیش بالای کوهی قرار گرفته باشد، چون احتمال رسوبگذاری بعدی در آن ارتفاع وجود ندارد، غیرممکن است که به سنگواره تبدیل شود یا جنس آن با طی کردن چند هزار سال به سنگ تبدیل شود.
عرفان خسروی
#دکل #پاتک
#بالتازار
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
🔸 تواضع فکری چیست؟
تواضع فکری نقطهی مقابل خودبزرگبینی فکری است. شاید سادهترین تعریف از «تواضع فکری» این باشد: بدانیم و آگاه باشیم و اعتراف کنیم (و به این اعتراف پایبند باشیم) که دانستنیهای زیادی هستند که ما آنها را نمیدانیم.
تواضع فکری یعنی اینکه از محدودیتهای دانش و شناخت خودمان آگاه باشیم و، از جمله، آگاه باشیم که نوعی خودمحوری به طور طبیعی در ما وجود دارد که، تحت شرایطی، ممکن است ما را فریب دهد و زمانی که این «شرایط» پیش میآید باید بهدقت مراقب باشیم. همچنین باید مراقبِ تعصب، پیشداوری، و محدودیتهای نظرگاهی که از آن به امور مینگریم باشیم.
لازمهی اینکه شخص از نظر فکری متواضع باشد درک و فهم این مطلب است که نباید فراتر از آنچه واقعاً میداند ادعا کند. تواضع فکری به این معنا نیست که بزدل و ضعیف باشیم یا در برابر هر نظر مخالفی دستانمان را به علامت تسلیم بالا ببریم و عقب بنشینیم، بلکه به این معناست که از گزافهگویی، خودنمایی، یا غرور فکری عاری باشیم و، در کنارِ این، به مبانی منطقیِ باورهایمان توجه کنیم و ببینیم مبنای باورهایمان چیست و آیا باورهایمان اصولاً مبنای منطقی دارند.
◀️ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»
نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر
بازنویسی مهدی خسروانی
ناشر: نشر نو
صفحهی 37
⏪ لینک ناشر برای تهیهی اینترنتی کتاب:
https://nashrenow.com
⏺ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
تواضع فکری نقطهی مقابل خودبزرگبینی فکری است. شاید سادهترین تعریف از «تواضع فکری» این باشد: بدانیم و آگاه باشیم و اعتراف کنیم (و به این اعتراف پایبند باشیم) که دانستنیهای زیادی هستند که ما آنها را نمیدانیم.
تواضع فکری یعنی اینکه از محدودیتهای دانش و شناخت خودمان آگاه باشیم و، از جمله، آگاه باشیم که نوعی خودمحوری به طور طبیعی در ما وجود دارد که، تحت شرایطی، ممکن است ما را فریب دهد و زمانی که این «شرایط» پیش میآید باید بهدقت مراقب باشیم. همچنین باید مراقبِ تعصب، پیشداوری، و محدودیتهای نظرگاهی که از آن به امور مینگریم باشیم.
لازمهی اینکه شخص از نظر فکری متواضع باشد درک و فهم این مطلب است که نباید فراتر از آنچه واقعاً میداند ادعا کند. تواضع فکری به این معنا نیست که بزدل و ضعیف باشیم یا در برابر هر نظر مخالفی دستانمان را به علامت تسلیم بالا ببریم و عقب بنشینیم، بلکه به این معناست که از گزافهگویی، خودنمایی، یا غرور فکری عاری باشیم و، در کنارِ این، به مبانی منطقیِ باورهایمان توجه کنیم و ببینیم مبنای باورهایمان چیست و آیا باورهایمان اصولاً مبنای منطقی دارند.
◀️ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»
نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر
بازنویسی مهدی خسروانی
ناشر: نشر نو
صفحهی 37
⏪ لینک ناشر برای تهیهی اینترنتی کتاب:
https://nashrenow.com
⏺ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
🖌 استقلال فکری چیست؟
استقلال فکری / در برابرِ دنبالهروی فکری
استقلال فکری یعنی اینکه، با عقلمان، کنترلِ باورها، ارزشها، و استنتاجهای خودمان را در دست بگیریم. آرمان سنجشگرانهاندیشی این است که افراد یاد بگیرند خودشان به جای خودشان بیندیشند و زمام فرایندهای فکریشان را در دست بگیرند. استقلال فکری مستلزمِ این است که شخص تعهد داشته باشد که باورها را بر اساس دلیل و شاهد تحلیل و ارزشگذاری کند؛ هنگامی که عقل حکم میکند بپرسد، هنگامی که عقل حکم میکند باور کند، و هنگامی که عقل حکم میکند تأیید کند.
🔸 برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»
⏺ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
استقلال فکری / در برابرِ دنبالهروی فکری
استقلال فکری یعنی اینکه، با عقلمان، کنترلِ باورها، ارزشها، و استنتاجهای خودمان را در دست بگیریم. آرمان سنجشگرانهاندیشی این است که افراد یاد بگیرند خودشان به جای خودشان بیندیشند و زمام فرایندهای فکریشان را در دست بگیرند. استقلال فکری مستلزمِ این است که شخص تعهد داشته باشد که باورها را بر اساس دلیل و شاهد تحلیل و ارزشگذاری کند؛ هنگامی که عقل حکم میکند بپرسد، هنگامی که عقل حکم میکند باور کند، و هنگامی که عقل حکم میکند تأیید کند.
🔸 برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»
⏺ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
🖌 تقریباً همهی رسانهها مدعیاند که «ما بیطرفیم»؛ و این لطیفهی بیمزهای است که حتی ارزش خندیدن هم ندارد.
عصر ما را میتوان «عصر رسانهزده» نام نهاد؛ زمانهای که رسانهها همه جا هستند و تقریباً به همهی شئون زندگی ما، از تمایلمان دربارهی خوراک و پوشاک و قضاوتمان دربارهی زیبایی خودمان و دیگران تا باورهای سیاسی و مذهبی، ورود کردهاند (و از آنجا که این «ورود» چندان با میل یا حتی آگاهی ما نیست، شاید بتوان گفت به همهی شئون زندگیمان «تجاوز» کردهاند). رسانه، گرچه با ادعای کمک به ما برای فهمیدن حقیقت و نزدیکشدن به قضاوتِ درست سراغمان میآید، غالباً کارش به «رقابت با حقیقت» میکشد؛ حال، چه در قالب دروغپراکنی آشکار، چه در قالب پروپاگاندا: گزارشِ گزینشیِ واقعیتها یا اغراق و تأکید بر بخشی از واقعیت به قصد گمراهکردن مخاطب.
اما آیا از رسانه گریزی هست؟ ظاهراً چارهای جز بیرونکشیدن حقیقت از دل همین رسانهها نیست، ولی همزمان باید مقاومت را نیز بیاموزیم؛ اینکه «نه گفتن به رسانهها» را یاد بگیریم و نگذاریم هر کاری با ذهن ما بکنند.
کتاب «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم»، علاوه بر توضیح چراییِ سوگیری و پروپاگاندا در رسانهها، راهنماییهایی به دست میدهد برای بیرونکشیدن اطلاعات مفید از رسانهها بدون تأثیرپذیری از سوگیری و پروپاگاندای آنها.
🔸 دانلود گزیدهای از کتاب در لینک زیر:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/371
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
عصر ما را میتوان «عصر رسانهزده» نام نهاد؛ زمانهای که رسانهها همه جا هستند و تقریباً به همهی شئون زندگی ما، از تمایلمان دربارهی خوراک و پوشاک و قضاوتمان دربارهی زیبایی خودمان و دیگران تا باورهای سیاسی و مذهبی، ورود کردهاند (و از آنجا که این «ورود» چندان با میل یا حتی آگاهی ما نیست، شاید بتوان گفت به همهی شئون زندگیمان «تجاوز» کردهاند). رسانه، گرچه با ادعای کمک به ما برای فهمیدن حقیقت و نزدیکشدن به قضاوتِ درست سراغمان میآید، غالباً کارش به «رقابت با حقیقت» میکشد؛ حال، چه در قالب دروغپراکنی آشکار، چه در قالب پروپاگاندا: گزارشِ گزینشیِ واقعیتها یا اغراق و تأکید بر بخشی از واقعیت به قصد گمراهکردن مخاطب.
اما آیا از رسانه گریزی هست؟ ظاهراً چارهای جز بیرونکشیدن حقیقت از دل همین رسانهها نیست، ولی همزمان باید مقاومت را نیز بیاموزیم؛ اینکه «نه گفتن به رسانهها» را یاد بگیریم و نگذاریم هر کاری با ذهن ما بکنند.
کتاب «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم»، علاوه بر توضیح چراییِ سوگیری و پروپاگاندا در رسانهها، راهنماییهایی به دست میدهد برای بیرونکشیدن اطلاعات مفید از رسانهها بدون تأثیرپذیری از سوگیری و پروپاگاندای آنها.
🔸 دانلود گزیدهای از کتاب در لینک زیر:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/371
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
🖌 پروپاگاندا چیست؟
هر گونه انتشار یا ترویجِ گسترده و برنامهریزیشدۀ اندیشه، نظریه، عمل، و ... برای تحقق مقصود خود یا مقابله با مقصودِ مخالف. گمراهکردن مخاطب با دادن اطلاعات نادرست یا با ارائهی گزینشی اطلاعات یا تأکید بر بخشی از اطلاعات.
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
هر گونه انتشار یا ترویجِ گسترده و برنامهریزیشدۀ اندیشه، نظریه، عمل، و ... برای تحقق مقصود خود یا مقابله با مقصودِ مخالف. گمراهکردن مخاطب با دادن اطلاعات نادرست یا با ارائهی گزینشی اطلاعات یا تأکید بر بخشی از اطلاعات.
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
🖌 آرزوییاندیشی چیست؟
🔸 یعنی اینکه گمان کنیم یک نظر یا باور صادق است، چون من «دوست دارم» که صادق باشد. برای مثال، فرض کنید منوچهر دوست دارد جملهی «منوچهر خوشاندام است» صادق باشد؛ و چون «دوست دارد» این جمله صادق باشد، گمان میکند که این جمله «واقعا»ً صادق هست.
🔸 برگرفته از واژهنامهی توصیفی کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🔸 یعنی اینکه گمان کنیم یک نظر یا باور صادق است، چون من «دوست دارم» که صادق باشد. برای مثال، فرض کنید منوچهر دوست دارد جملهی «منوچهر خوشاندام است» صادق باشد؛ و چون «دوست دارد» این جمله صادق باشد، گمان میکند که این جمله «واقعا»ً صادق هست.
🔸 برگرفته از واژهنامهی توصیفی کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🖌 کسی که فقط چکُش در اختیار دارد همهی دنیا را میخ میبیند!
تماشای مداومِ یک رسانه یا شبکه خبری خاص، مطالعهی پیوستهی کتابها یا نشریات خاص، گوشکردنِ مداوم به یک سخنرانیِ خاص، شرکتکردنِ مداوم در یک گروه سیاسی یا فکری یا مذهبیِ خاص، و به تعبیر بهتر، مسدودکردن ورودیهای مغز به روی تنوعات فکریِ عالَم و فقط یک مَجرا را برای طرز فکر خاصی بازگذاشتن، بهتدریج و چهبسا ناخواسته و نادانسته، فرد را به یک رُباتِ برنامهریزیشده توسط دیگران (بهویژه صاحبان زَر و زور) تبدیل میکند.
زندگیِ انسانی یعنی باز کردنِ مجراهای مختلف در ذهن و مواجهی آگاهانه و فعالانه و نقادانه با طرز تفکرهای مختلف.
(آبراهام مزلو)
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
تماشای مداومِ یک رسانه یا شبکه خبری خاص، مطالعهی پیوستهی کتابها یا نشریات خاص، گوشکردنِ مداوم به یک سخنرانیِ خاص، شرکتکردنِ مداوم در یک گروه سیاسی یا فکری یا مذهبیِ خاص، و به تعبیر بهتر، مسدودکردن ورودیهای مغز به روی تنوعات فکریِ عالَم و فقط یک مَجرا را برای طرز فکر خاصی بازگذاشتن، بهتدریج و چهبسا ناخواسته و نادانسته، فرد را به یک رُباتِ برنامهریزیشده توسط دیگران (بهویژه صاحبان زَر و زور) تبدیل میکند.
زندگیِ انسانی یعنی باز کردنِ مجراهای مختلف در ذهن و مواجهی آگاهانه و فعالانه و نقادانه با طرز تفکرهای مختلف.
(آبراهام مزلو)
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh