🔶 جامعهمحوری چیست؟
جامعه محوری عبارت است از این انگاشته که گروه اجتماعی ما ذاتاً و آشکارا برتر از همهی گروههای اجتماعی دیگر است. وقتی یک گروه یا جامعه خودش را برتر میبیند، و در نتیجه همهی عملهایش را موجه میداند و گمان میکند که دیدگاههایش صحیحاند و فقط دیدگاههای خودش را معقول و توجیهناپذیر قلمداد میکند، گرایش دارد که این برتری را در همهی اندیشیدنهایش پیشفرض بگیرد و به همین سبب با ذهن باز نمیاندیشد. همهی مخالفتها و تردیدافکنیها خیانت محسوب شده و بیدرنگ رد میشوند. اندکاند کسانی که ماهیت جامعهمحورانهی بیشتر اندیشهی خودشان را تشخیص میدهند.
برگرفته از کتاب «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم»
نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر
ترجمه مهدی خسروانی
ناشر: نشر نو
سایت ناشر برای تهیه اینترنتی کتاب:
https://nashrenow.com
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgari
جامعه محوری عبارت است از این انگاشته که گروه اجتماعی ما ذاتاً و آشکارا برتر از همهی گروههای اجتماعی دیگر است. وقتی یک گروه یا جامعه خودش را برتر میبیند، و در نتیجه همهی عملهایش را موجه میداند و گمان میکند که دیدگاههایش صحیحاند و فقط دیدگاههای خودش را معقول و توجیهناپذیر قلمداد میکند، گرایش دارد که این برتری را در همهی اندیشیدنهایش پیشفرض بگیرد و به همین سبب با ذهن باز نمیاندیشد. همهی مخالفتها و تردیدافکنیها خیانت محسوب شده و بیدرنگ رد میشوند. اندکاند کسانی که ماهیت جامعهمحورانهی بیشتر اندیشهی خودشان را تشخیص میدهند.
برگرفته از کتاب «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم»
نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر
ترجمه مهدی خسروانی
ناشر: نشر نو
سایت ناشر برای تهیه اینترنتی کتاب:
https://nashrenow.com
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgari
FAFKH/0808/ Taboo/ Child free People and why they are not accepted…
آیا بچهدار شدن کاری اخلاقی است؟
بحثی در برنامهی «تابو» رادیو فردا.
کانال سنجشگرانهاندیشی
@sanjeshgaraneh
بحثی در برنامهی «تابو» رادیو فردا.
کانال سنجشگرانهاندیشی
@sanjeshgaraneh
Forwarded from نشر نو
🔖 از کانال تلگرامی مَدّ و مِهْ
🔹خردمند باشیم و کپیِ انسان خردمند را نخریم!
✍🏻حمیدرضا امیدی سرور
عرض شود تا چند وقت پیش هروقت حالم خیلی گرفته بود، گشتی در راسته کتاب فروشی های انقلاب می زدم. غرق شدن در دنیای کتابفروشیها لااقل تا مدتی مرا از دشواری زندگی این سال و زمانه دور می ساخت. اما مدتی است بازار کتاب دچار چنان رکودی شده که این عادت دیرینه نیز شوقی بر نمیانگیزد!
دوشنبه عصر بعد از چند هفته دوباره گشتی در راسته خیابان انقلاب زدم. متاسفانه به دلایلی چند حالم نه تنها خوش نشد که بدتر هم شد! وضعیت بد اقتصادی که این روزها غوغا کرده گریبان بازار کتاب را هم گرفته، کتاب فروشیهای سوت و کور و پیادهروهای خلوت خیابان انقلاب (در مقایسه با تراکم بالای جمعیت آن در گذشته) در ظاهر به شکل روشنی این رکود را نشان میدهد.
اما در پشت ظاهر کاهش یافتن عناوین منتشر شده هم به لحاظ تنوع و هم به لحاظ تیراژ رفته رفته به شکل بارزی خود را نشان می دهد. تازه این کتابهایی هستند که پیشتر در روند تولید قرار داشتهاند و تازه بیرون آمدهاند. کم نیستند ناشرانی که تا حد بسیار زیادی قبول کتابهای تازه را کاهش داده اند.
در حاشیه خیابان انقلاب حضور دستفروشها که بازار قاچاق کتاب را نمایندگی میکنند، پر رنگتر از خریداران کتاب است. متاسفانه همین تعداد اندک خریداران را با ارائه کتابهای کپی که کیفیت بسیار پایین و قیمت کمتری دارند به خود جذب میکنند. به خصوص که در بساط آنها انواع کتابهای پرفروش از نبرد من و عقاید یک دلقک بگیر تا کلیدر و برادران کارامازوف و جزء از کل خلاصه همه کتابهایی که مخاطب دائمی دارند.
یکی از تصویرهای بسیار دردناک روز دوشنبه دیدن نسخه کپی کتاب انسان خردمند بود که سال پیش نشر نو به بازار فرستاد و با استقبال روبه رو شد و حالا سوداگران بازار کتاب به سراغ آن رفتهاند کتابی که یکی از مهمترین ویژگیهایش چاپ بسیار خوب و نفیس آن بود که رغبت مخاطب را برای مطالعه دو چندان می کرد.
جالب اما دردناک این است که این کتاب درست در روبه روی فروشگاه انتشارات امیرکبیر در بساط دستفروشی که همیشه آنجا حاضر است به فروش می رسد! (انتشاراتی معتبری که به ناحق از صاحبان اصلیاش گرفته شده و حالا در روبه روی فروشگاه آن حق نسل بعدی صاحبان آنهم به شکلی دیگر پایمال می شود!) متاسفانه به روشنی پیداست که هیچ ارادهای برای برخورد با قاچاق آشکار کتاب، وجود ندارد. چرا که این فروشندگان به شکلی ثابت و بدون هیچ مشکلی مشغول تبر زدن به بدنه نحیف نشر هستند و حالا چه جریانی این سر رشته را در دست دارد که کسی توان جمع کردنش را ندارد... خدا عالم است.
دستفروش کتاب ایرادی ندارد ای کاش این فروشندگان به جای دست گذاشتن روی کتابهای روز و این دزدی آشکار به افست کردن و چاپ کپی کتابهای بدون مجوز قدیمی یا منتشر شده در خارج از ایران، بسنده میکردند و به جای لطمه زدن به بازار نشر به اهرمی علیه سانسور بدل می شدند...
امیدوارم مخاطبان آنقدر خردمند باشند که انسان خردمند کپی شده را نخرند، نسخه اصلی آن را با چاپ خوب تهیه کنند و از خواندن آن لذت ببرند. باید فرهنگسازی کنیم تا این کپی و اصل بودن کتابها که هویت آنها را نمایندگی میکند برای خریداران غیر حرفهای کتاب نیز روشن و آشکار شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
::: وبسایت و شبکههای اجتماعی رسمی فرهنگ نشرنو :::
@Nashrenow
www.nashrenow.com
instagram.com/Nashrenow
facebook.com/NashreNowPublications
twitter.com/@nashrenow
📬 ارسال رایگان کتاب به همهٔ شهرستانها
🔹خردمند باشیم و کپیِ انسان خردمند را نخریم!
✍🏻حمیدرضا امیدی سرور
عرض شود تا چند وقت پیش هروقت حالم خیلی گرفته بود، گشتی در راسته کتاب فروشی های انقلاب می زدم. غرق شدن در دنیای کتابفروشیها لااقل تا مدتی مرا از دشواری زندگی این سال و زمانه دور می ساخت. اما مدتی است بازار کتاب دچار چنان رکودی شده که این عادت دیرینه نیز شوقی بر نمیانگیزد!
دوشنبه عصر بعد از چند هفته دوباره گشتی در راسته خیابان انقلاب زدم. متاسفانه به دلایلی چند حالم نه تنها خوش نشد که بدتر هم شد! وضعیت بد اقتصادی که این روزها غوغا کرده گریبان بازار کتاب را هم گرفته، کتاب فروشیهای سوت و کور و پیادهروهای خلوت خیابان انقلاب (در مقایسه با تراکم بالای جمعیت آن در گذشته) در ظاهر به شکل روشنی این رکود را نشان میدهد.
اما در پشت ظاهر کاهش یافتن عناوین منتشر شده هم به لحاظ تنوع و هم به لحاظ تیراژ رفته رفته به شکل بارزی خود را نشان می دهد. تازه این کتابهایی هستند که پیشتر در روند تولید قرار داشتهاند و تازه بیرون آمدهاند. کم نیستند ناشرانی که تا حد بسیار زیادی قبول کتابهای تازه را کاهش داده اند.
در حاشیه خیابان انقلاب حضور دستفروشها که بازار قاچاق کتاب را نمایندگی میکنند، پر رنگتر از خریداران کتاب است. متاسفانه همین تعداد اندک خریداران را با ارائه کتابهای کپی که کیفیت بسیار پایین و قیمت کمتری دارند به خود جذب میکنند. به خصوص که در بساط آنها انواع کتابهای پرفروش از نبرد من و عقاید یک دلقک بگیر تا کلیدر و برادران کارامازوف و جزء از کل خلاصه همه کتابهایی که مخاطب دائمی دارند.
یکی از تصویرهای بسیار دردناک روز دوشنبه دیدن نسخه کپی کتاب انسان خردمند بود که سال پیش نشر نو به بازار فرستاد و با استقبال روبه رو شد و حالا سوداگران بازار کتاب به سراغ آن رفتهاند کتابی که یکی از مهمترین ویژگیهایش چاپ بسیار خوب و نفیس آن بود که رغبت مخاطب را برای مطالعه دو چندان می کرد.
جالب اما دردناک این است که این کتاب درست در روبه روی فروشگاه انتشارات امیرکبیر در بساط دستفروشی که همیشه آنجا حاضر است به فروش می رسد! (انتشاراتی معتبری که به ناحق از صاحبان اصلیاش گرفته شده و حالا در روبه روی فروشگاه آن حق نسل بعدی صاحبان آنهم به شکلی دیگر پایمال می شود!) متاسفانه به روشنی پیداست که هیچ ارادهای برای برخورد با قاچاق آشکار کتاب، وجود ندارد. چرا که این فروشندگان به شکلی ثابت و بدون هیچ مشکلی مشغول تبر زدن به بدنه نحیف نشر هستند و حالا چه جریانی این سر رشته را در دست دارد که کسی توان جمع کردنش را ندارد... خدا عالم است.
دستفروش کتاب ایرادی ندارد ای کاش این فروشندگان به جای دست گذاشتن روی کتابهای روز و این دزدی آشکار به افست کردن و چاپ کپی کتابهای بدون مجوز قدیمی یا منتشر شده در خارج از ایران، بسنده میکردند و به جای لطمه زدن به بازار نشر به اهرمی علیه سانسور بدل می شدند...
امیدوارم مخاطبان آنقدر خردمند باشند که انسان خردمند کپی شده را نخرند، نسخه اصلی آن را با چاپ خوب تهیه کنند و از خواندن آن لذت ببرند. باید فرهنگسازی کنیم تا این کپی و اصل بودن کتابها که هویت آنها را نمایندگی میکند برای خریداران غیر حرفهای کتاب نیز روشن و آشکار شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
::: وبسایت و شبکههای اجتماعی رسمی فرهنگ نشرنو :::
@Nashrenow
www.nashrenow.com
instagram.com/Nashrenow
facebook.com/NashreNowPublications
twitter.com/@nashrenow
📬 ارسال رایگان کتاب به همهٔ شهرستانها
وقتی که سخن بادلیلی میگویم، با زبان آهسته و زمزمهگونه سخن میگویم؛ اما وقتی سخنم بیدلیل میشود فریاد میکشم (ابوالعلی معری).
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
✏️ابهام در سخن و اندیشه نشانهی چیست؟
ابهام بسیاری اوقات نشاندهندهی این است که گوینده هیچ سخن باارزش یا استدلال خاصی ندارد و فقط با پیچیده کردن و مبهم کردنِ مطلب میخواهند ظاهری آبرومند به گفتهی خودش بدهد. وقتی کسی سخن باارزشی دارد یا استدلالی قوی دارد، طبعاً میکوشد سخنش را به واضحترین شکل بیان کند تا باارزش بودن سخنش یا قوی بودن استدلالش روشن شود. به همین سبب است که جان سرل میگوید: «ابهام پناهنگاه بیکفایتان است».
وضوح بخشی به نوشتهها و اندیشهها برای صاحب اندیشه نیز ارزشمند و مهم است. گاه، اگر به سخنمان یا نوشتهمان وضوح ببخشیم در کمال شگفتی در مییابیم که اساساً سخن باارزش یا جدیدی نگفتهایم، اما این مطلب به دلیل ابهامش بر خودمان هم پوشیده بود.
همهی اینها بدان معنا نیست که هر سخنی که ابهام داشت یا نتوانستیم به راحتی بفهمیم بیارزش است. ممکن است مطلب بهراستی پیچیده باشد. یا حتی ممکن است سخن باارزشی باشد که میشد آن را واضحتر هم گفت اما نویسنده موفق به بیان واضح مطلب نشده است. ولی این دلیل نمیشود که آن را باارزش بدانیم یا خودمان را از بینشهایی که میتوان از آن مطلب گرفت محروم کنیم. با این حال، باید به دو نکته توجه کرد. اول اینکه اگر میخواهیم برای فهمیدنِ چیزی وقت صرف کنیم باید دستکم اهمیتش به وضوح برایمان روشن شده باشد. و دوم اینکه هر چیزی را ابتدا به وضوح بفهمیم بعد بپذیریم؛ بدانیم که چه چیزی را پذیرفتهایم.
—-
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
ابهام بسیاری اوقات نشاندهندهی این است که گوینده هیچ سخن باارزش یا استدلال خاصی ندارد و فقط با پیچیده کردن و مبهم کردنِ مطلب میخواهند ظاهری آبرومند به گفتهی خودش بدهد. وقتی کسی سخن باارزشی دارد یا استدلالی قوی دارد، طبعاً میکوشد سخنش را به واضحترین شکل بیان کند تا باارزش بودن سخنش یا قوی بودن استدلالش روشن شود. به همین سبب است که جان سرل میگوید: «ابهام پناهنگاه بیکفایتان است».
وضوح بخشی به نوشتهها و اندیشهها برای صاحب اندیشه نیز ارزشمند و مهم است. گاه، اگر به سخنمان یا نوشتهمان وضوح ببخشیم در کمال شگفتی در مییابیم که اساساً سخن باارزش یا جدیدی نگفتهایم، اما این مطلب به دلیل ابهامش بر خودمان هم پوشیده بود.
همهی اینها بدان معنا نیست که هر سخنی که ابهام داشت یا نتوانستیم به راحتی بفهمیم بیارزش است. ممکن است مطلب بهراستی پیچیده باشد. یا حتی ممکن است سخن باارزشی باشد که میشد آن را واضحتر هم گفت اما نویسنده موفق به بیان واضح مطلب نشده است. ولی این دلیل نمیشود که آن را باارزش بدانیم یا خودمان را از بینشهایی که میتوان از آن مطلب گرفت محروم کنیم. با این حال، باید به دو نکته توجه کرد. اول اینکه اگر میخواهیم برای فهمیدنِ چیزی وقت صرف کنیم باید دستکم اهمیتش به وضوح برایمان روشن شده باشد. و دوم اینکه هر چیزی را ابتدا به وضوح بفهمیم بعد بپذیریم؛ بدانیم که چه چیزی را پذیرفتهایم.
—-
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
#تیزفکری
#نوشتار_هفته
35 جنبۀ راهبردی اندیشه نقاد و سنجشگر
ترجمه: #حامد_صفاییپور
به نقل از: CriticalThinking.org
ما مفهوم عام و فراگیر «#تفکر_نقادانه» (/#سنجشگرانهاندیشی) را به 35 منظر یا راهبردی آموزشی شکستهایم.
🔸راهبردهای عاطفی
1. مستقل اندیشی
2. رشد بینش از سطح خودمحوری و جامعهمحوری
3. تلاش برای انصاف فکری
4. کاوش در افکاری که ریشه در احساسات دارند و احساساتی که ریشه در افکار
5. رشد در تواضع فکری و تعلیق قضاوت
6. رشد در شهامت فکری
7. رشد در تعهد راستین یا یکپارچگی (/صداقت) فکری
8. رشد در استقامت فکری
9. رشد در اطمینان به خِرَد (عقل چینشگر)
🔸راهبردهای شناختی: مهارتهای کلان
10. پالایش عمومیتبخشیها و مواظبت از ساده سازیهای بیش از حد
11. [دقت در] انطباق موقعیتهای تمثیلی: گذار بینش به بافتهای جدید
12. رشد در مَنظر فرد: خلق یا بسط باورها، برهانها، یا نظریهها
13. ایضاح (/شفافسازی) موضوعات، نتایج، یا عقاید
14. ایضاح و تحلیل (/واکاوی) معانی کلمات و عبارات
15. بسط معیارهایی برای ارزیابی: شفافسازی ارزش¬ها و استانداردها
16. ارزیابی اعتبار (/وثاقت) منابع اطلاعات
17. پرسشگری عمیق: طرح پرسشها و ریشهشناسیهای با اهمیت
18. تحلیل و ارزیابی استدلالها، تفسیرها، عقاید، یا نظریهها
19. تولید یا سنجش راهحلها
20. تحلیل یا ارزیابی اقدامات و سیاستها
21. نقادانه خواندن: ایضاح یا نقادی متون
22. نقادانه شنیدن: هنر گفتوگوی بی¬صدا
23. ساخت پیوندهای میان¬-رشته¬ای
24. دستورزی در مباحثه سقراطی: ایضاح و زیر سوال بردن عقاید، نظریهها، یا منظرها
25. استدلالورزی گفتوشنودی: مقایسه مناظر، تفاسیر، یا نظریات
26. استدلالورزی دیالکتیکی: ارزیابی مناظر، تفاسیر، یا نظریات
🔸راهبردهای شناختی: خُرده مهارتها
27. مقایسه و مقابله آرمانها با عمل واقعی
28. اندیشیدن موشکافانه به اندیشیدن: به¬کاربردن واژگان سنجیده
29. توجه به شباهتها و تفاوتهای با اهمیت
30. بررسی و ارزیابی انگاشتهها(پیشفرضها)
31. تمیز واقعیات مرتبط از نامرتبط
32. ساخت استنتاجها، پیشداوریها، یا تفاسیر رضایتبخش
33. ارائه دلایل و شواهد ارزیابیشده و واقعیات مُوجّّه
34. تشخیص تناقضات
35. کاوش نتایج و لوازم بحث
در نوشتارهای بعدی به تدریج هر راهبرد را توضیح خواهیم داد.
♦️منبع: این راهبردها در چهار هندبوک؛ ویژه مقاطع سنی مختلف در سایت CriticalThinking.org بحث شده اند.
http://www.criticalthinking.org/pages/strategy-list-35-dimensions-of-critical-thought/466
@SmartThinking
@sanjeshgaraneh
#نوشتار_هفته
35 جنبۀ راهبردی اندیشه نقاد و سنجشگر
ترجمه: #حامد_صفاییپور
به نقل از: CriticalThinking.org
ما مفهوم عام و فراگیر «#تفکر_نقادانه» (/#سنجشگرانهاندیشی) را به 35 منظر یا راهبردی آموزشی شکستهایم.
🔸راهبردهای عاطفی
1. مستقل اندیشی
2. رشد بینش از سطح خودمحوری و جامعهمحوری
3. تلاش برای انصاف فکری
4. کاوش در افکاری که ریشه در احساسات دارند و احساساتی که ریشه در افکار
5. رشد در تواضع فکری و تعلیق قضاوت
6. رشد در شهامت فکری
7. رشد در تعهد راستین یا یکپارچگی (/صداقت) فکری
8. رشد در استقامت فکری
9. رشد در اطمینان به خِرَد (عقل چینشگر)
🔸راهبردهای شناختی: مهارتهای کلان
10. پالایش عمومیتبخشیها و مواظبت از ساده سازیهای بیش از حد
11. [دقت در] انطباق موقعیتهای تمثیلی: گذار بینش به بافتهای جدید
12. رشد در مَنظر فرد: خلق یا بسط باورها، برهانها، یا نظریهها
13. ایضاح (/شفافسازی) موضوعات، نتایج، یا عقاید
14. ایضاح و تحلیل (/واکاوی) معانی کلمات و عبارات
15. بسط معیارهایی برای ارزیابی: شفافسازی ارزش¬ها و استانداردها
16. ارزیابی اعتبار (/وثاقت) منابع اطلاعات
17. پرسشگری عمیق: طرح پرسشها و ریشهشناسیهای با اهمیت
18. تحلیل و ارزیابی استدلالها، تفسیرها، عقاید، یا نظریهها
19. تولید یا سنجش راهحلها
20. تحلیل یا ارزیابی اقدامات و سیاستها
21. نقادانه خواندن: ایضاح یا نقادی متون
22. نقادانه شنیدن: هنر گفتوگوی بی¬صدا
23. ساخت پیوندهای میان¬-رشته¬ای
24. دستورزی در مباحثه سقراطی: ایضاح و زیر سوال بردن عقاید، نظریهها، یا منظرها
25. استدلالورزی گفتوشنودی: مقایسه مناظر، تفاسیر، یا نظریات
26. استدلالورزی دیالکتیکی: ارزیابی مناظر، تفاسیر، یا نظریات
🔸راهبردهای شناختی: خُرده مهارتها
27. مقایسه و مقابله آرمانها با عمل واقعی
28. اندیشیدن موشکافانه به اندیشیدن: به¬کاربردن واژگان سنجیده
29. توجه به شباهتها و تفاوتهای با اهمیت
30. بررسی و ارزیابی انگاشتهها(پیشفرضها)
31. تمیز واقعیات مرتبط از نامرتبط
32. ساخت استنتاجها، پیشداوریها، یا تفاسیر رضایتبخش
33. ارائه دلایل و شواهد ارزیابیشده و واقعیات مُوجّّه
34. تشخیص تناقضات
35. کاوش نتایج و لوازم بحث
در نوشتارهای بعدی به تدریج هر راهبرد را توضیح خواهیم داد.
♦️منبع: این راهبردها در چهار هندبوک؛ ویژه مقاطع سنی مختلف در سایت CriticalThinking.org بحث شده اند.
http://www.criticalthinking.org/pages/strategy-list-35-dimensions-of-critical-thought/466
@SmartThinking
@sanjeshgaraneh
انتشار چاپ چهارم کتاب «مغالطههای پرکاربرد»
نشر نو
سایت ناشر برای تهیهی اینترنتی:
https://nashrenow.com/
نشر نو
سایت ناشر برای تهیهی اینترنتی:
https://nashrenow.com/
مغالطههای پرکاربرد
مغالطهی (13)
دوراهی کاذب ایجاد کنید (یا این یا آن)
دوراهی حقیقی زمانی رخ میدهد که ما مجبوریم میان دو گزینه که هر دو به یک اندازه نارضایتبخش هستند دست به انتخاب بزنیم. دوراهی کاذب زمانی رخ میدهد که ما قانع شده باشیم که «فقط دو گزینه پیش رو داریم و هر دوی آن گزینهها به یک اندازه نارضایتبخشاند» اما، در واقع، بیش از دو گزینه در اختیار داشته باشیم. برای مثال این مدّعا را در نظر بگیرید: «یا در جنگ با تروریسم بازنده میشویم یا مجبوریم برخی از آزادیها و حقوق مردم را سلب کنیم.» آیا واقعاً کاهش یا سلب آزادیها و حقوق مردم شرط لازم پیروزی در جنگ با تروریسم است؟ آیا هیچ راهی وجود ندارد که هم آزادیها و حقوق مردم را حفظ کنیم و هم در جنگ با تروریسم موفق شویم؟
مردم معمولاً آمادگی زیادی برای پذیرش دوراهیهای کاذب دارند چون بیشترشان حوصلهی مواجهه با پیچیدگیها و تمایزهای ظریف را ندارند. آنها دوستدار حکمهای مطلق و فراگیرند؛ میخواهند گزینههای روشن و ساده در برابرشان قرار بگیرد. به همین دلیل، فریبکارانِ ماهر آنها را در برابر دوراهیهای ساده، اما کاذب، قرار میدهند؛ دوراهیهایی که یکی از آنها آشکارا غیر قابل قبول است و دیگری همان است که فرد فریبکار خواهان انتخابشدنش از سوی مردم است. این گونه افراد استدلالها را در قالب نگرش «سیاه یا سفید» عرضه میکنند. مثال: «یا با مایید یا علیه ما. یا پشتیبان دموکراسی و آزادیاید یا پشتیبان تروریسم و خودکامگی». آنها میدانند که فقط درصد کوچکی از مردم اصلِ این دوراهی کاذب را زیر سؤال میبرند و پاسخی شبیه به این میدهند: «اما اینها تنها گزینههای ممکن نیستند. میان الف و ی گزینههای ب، پ، ت، و ... هم هستند.»
---
برگرفته از کتاب مغالطههای پرکاربرد، نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر، بازنویسی: مهدی خسروانی،
چاپ چهارم
ص. 76-77
سایت ناشر برای تهیهی اینترنتی:
https://nashrenow.com/
مغالطهی (13)
دوراهی کاذب ایجاد کنید (یا این یا آن)
دوراهی حقیقی زمانی رخ میدهد که ما مجبوریم میان دو گزینه که هر دو به یک اندازه نارضایتبخش هستند دست به انتخاب بزنیم. دوراهی کاذب زمانی رخ میدهد که ما قانع شده باشیم که «فقط دو گزینه پیش رو داریم و هر دوی آن گزینهها به یک اندازه نارضایتبخشاند» اما، در واقع، بیش از دو گزینه در اختیار داشته باشیم. برای مثال این مدّعا را در نظر بگیرید: «یا در جنگ با تروریسم بازنده میشویم یا مجبوریم برخی از آزادیها و حقوق مردم را سلب کنیم.» آیا واقعاً کاهش یا سلب آزادیها و حقوق مردم شرط لازم پیروزی در جنگ با تروریسم است؟ آیا هیچ راهی وجود ندارد که هم آزادیها و حقوق مردم را حفظ کنیم و هم در جنگ با تروریسم موفق شویم؟
مردم معمولاً آمادگی زیادی برای پذیرش دوراهیهای کاذب دارند چون بیشترشان حوصلهی مواجهه با پیچیدگیها و تمایزهای ظریف را ندارند. آنها دوستدار حکمهای مطلق و فراگیرند؛ میخواهند گزینههای روشن و ساده در برابرشان قرار بگیرد. به همین دلیل، فریبکارانِ ماهر آنها را در برابر دوراهیهای ساده، اما کاذب، قرار میدهند؛ دوراهیهایی که یکی از آنها آشکارا غیر قابل قبول است و دیگری همان است که فرد فریبکار خواهان انتخابشدنش از سوی مردم است. این گونه افراد استدلالها را در قالب نگرش «سیاه یا سفید» عرضه میکنند. مثال: «یا با مایید یا علیه ما. یا پشتیبان دموکراسی و آزادیاید یا پشتیبان تروریسم و خودکامگی». آنها میدانند که فقط درصد کوچکی از مردم اصلِ این دوراهی کاذب را زیر سؤال میبرند و پاسخی شبیه به این میدهند: «اما اینها تنها گزینههای ممکن نیستند. میان الف و ی گزینههای ب، پ، ت، و ... هم هستند.»
---
برگرفته از کتاب مغالطههای پرکاربرد، نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر، بازنویسی: مهدی خسروانی،
چاپ چهارم
ص. 76-77
سایت ناشر برای تهیهی اینترنتی:
https://nashrenow.com/
Audio
فایل صوتی
پشت جلد کتاب «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم»
معرفی بیشتر و تهیهی کتاب:
https://nashrenow.com/
پشت جلد کتاب «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم»
معرفی بیشتر و تهیهی کتاب:
https://nashrenow.com/
Audio
چگونگی تبدیلشدن به مصرفکنندهی «سنجشگر» خبرها
از کتاب «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم»
@sanjeshgaraneh
از کتاب «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم»
@sanjeshgaraneh
🖌 هنر خردمند بودن در آن است که بدانی چه چیزهایی را باید نادیده بگیری
منسوب به ویلیام جیمز
کانال سنجشگرانهاندیشی
@sanjeshgaraneh
منسوب به ویلیام جیمز
کانال سنجشگرانهاندیشی
@sanjeshgaraneh
🖌 تلقین فکر به نخبگان؛ کارکرد رسانه
باید به یاد داشت که رسانه دو کارکرد عمده دارد. یکی از کارکردهایش تلقین فکر به نخبگان است تا افکاری درست داشته باشند و بدانند چگونه در خدمت قدرت باشند. اصلاً ویژگی نخبگان این است که تحت تأثیر بیشترین تلقین فکری هستند، زیرا آنها بیشتر از دیگران در معرض تبلیغاتاند و در فرایند تصمیمگیریهای کلان نقش دارند.
اما رسانههای همگانی دیگری هم هستند که کارکردشان صرفاً این است که از شر بقیهی مردم خلاص شوند؛ یعنی آنها را به حاشیه برانند و حذف کنند تا در فرایندهای تصمیمگیری دخالتی نکنند. رسانههایی که برای این هدف طراحی شدهاند واشنگتنپست و نیویورکتایمز نیستند، بلکه این وظیفه بر عهدهی طنزهای تلویزیونی، مجلات شایعهپرداز دربارهی آدمهای معروف، سکس، خشونت، اخبار موجودات عجیب، فوتبال، و این طور چیزهاست.
نوآم چامسکی
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
باید به یاد داشت که رسانه دو کارکرد عمده دارد. یکی از کارکردهایش تلقین فکر به نخبگان است تا افکاری درست داشته باشند و بدانند چگونه در خدمت قدرت باشند. اصلاً ویژگی نخبگان این است که تحت تأثیر بیشترین تلقین فکری هستند، زیرا آنها بیشتر از دیگران در معرض تبلیغاتاند و در فرایند تصمیمگیریهای کلان نقش دارند.
اما رسانههای همگانی دیگری هم هستند که کارکردشان صرفاً این است که از شر بقیهی مردم خلاص شوند؛ یعنی آنها را به حاشیه برانند و حذف کنند تا در فرایندهای تصمیمگیری دخالتی نکنند. رسانههایی که برای این هدف طراحی شدهاند واشنگتنپست و نیویورکتایمز نیستند، بلکه این وظیفه بر عهدهی طنزهای تلویزیونی، مجلات شایعهپرداز دربارهی آدمهای معروف، سکس، خشونت، اخبار موجودات عجیب، فوتبال، و این طور چیزهاست.
نوآم چامسکی
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
دقیقهای در آداب جفنگگویی!
و از آداب جفنگ گفتن آن است که چون زبان به یاوه باز کنی، به اجمال قناعت نکنی و پربگویی، باشد که مخاطبان مرعوب زیادت کلماتت شوند و در خود توان مقابله با آن مایه خزعبلات نبینند.
پس، پر گوی و قلمبه گوی چون ...
@sanjeshgaraneh
و از آداب جفنگ گفتن آن است که چون زبان به یاوه باز کنی، به اجمال قناعت نکنی و پربگویی، باشد که مخاطبان مرعوب زیادت کلماتت شوند و در خود توان مقابله با آن مایه خزعبلات نبینند.
پس، پر گوی و قلمبه گوی چون ...
@sanjeshgaraneh
Forwarded from کشکول
«غیرت» جای «فکرکردن» را میگیرد؟
لیندزی گراهام، سناتور آمریکایی، گفته «فکرش را بکنید آزمایش DNA نشان دهد که اصل و نسب او ایرانی است. اسفناک خواهد بود!»
حالا همه از دم غیرتی شدهاند که چرا گراهام چنین حرفی زده. اما بعضی مواقع، «فکر کردن» بهتر از «غیرتی شدن» است. درست است که حرف لیندزی گراهام قابلتوجیه نیست، اما قبل از غیرتی شدن، بهتر است از خودمان بپرسیم چه کسی این زمینه را در افکار عمومی جهان فراهم کرده که کسی مثل لیندزی گراهام بتواند چنین جملهای بگوید!
@kawkul
لیندزی گراهام، سناتور آمریکایی، گفته «فکرش را بکنید آزمایش DNA نشان دهد که اصل و نسب او ایرانی است. اسفناک خواهد بود!»
حالا همه از دم غیرتی شدهاند که چرا گراهام چنین حرفی زده. اما بعضی مواقع، «فکر کردن» بهتر از «غیرتی شدن» است. درست است که حرف لیندزی گراهام قابلتوجیه نیست، اما قبل از غیرتی شدن، بهتر است از خودمان بپرسیم چه کسی این زمینه را در افکار عمومی جهان فراهم کرده که کسی مثل لیندزی گراهام بتواند چنین جملهای بگوید!
@kawkul
Forwarded from کشکول
عقلْدرد؛ یک تجربهی ویژهی ایرانی
یکی از امتیازهای ما نسبت به بسیاری از مردم جهان این است که، اگر خردمان اندکی بیدار باشد، دردهایی خاص را تجربه میکنیم. و یکی از آن دردها چیزی است که من اسمش را «عقلدرد» میگذارم (مثل پادرد، سردرد و ...). خیلی ساده: عقلتان درد میگیرد! چهطور؟ بعضی آدمها، که اتفاقاً بیشترشان صاحب آتوریتهاند و به جای شما تصمیمهای مهم میگیرند، در یک پاراگراف کوتاه (یا حتی در یک جملهی کوتاه) آنقدر یاوه و خزعبل میگنجانند که اصلاً در نگاه اول نمیتوانید همهی آن خزعبلات و یاوهها را ببینید و بشمارید. مثل وقتی که رگباری از چند ده گلوله همزمان به مغزتان شلیک میشود. فقط بهیکباره احساس میکنید که عقلتان درد گرفت!
یاوههایی که عقلتان را بخارانند یا شگفتزدهتان کنند در هر جای جهان شنیده میشوند، اما نمونههایی از هذیانگویی هستند که در هر جایی نمیتوان مشابهشان را یافت. در هر جای جهان نمیتوان چنین چیزی را دید یکی از مهمترین تصمیمگیرندگان کشور (جنتی) دانشجویان مانتویی را «خراب» بنامد یا رئیسجمهور سابق کشور (خاتمی) را متهم کند که فلان میلیارد دلار از عربستان دریافت کرده تا فتنهگری کند یا یک رهبر سیاسی مذهبی (خمینی) را بالاتر از انبیای بنیاسرائیل بنشاند یا مدعی شود که «پیروان سایر ادیان حیواناتی هستند که در زمین میچرخند و فساد میکنند». در هر جای جهان نمیتوانید چنین چیزی ببینید که یک مرجع دینیِ بهاصطلاح اصلاحطلب و میانهرو (صانعی) دغدغهی «قمهزنی» داشته باشد و در دفاع از آن استدلال کند.
شاید فقط در ایران است که یکی از مقامات ارشد کشور (دادستان کل) صرفاً با چند جملهی کوتاه عقل شما را تیرباران میکند: «حضور زنان در ورزشگاه هیچ توجیه شرعی ندارد»؛ «تماشای بازی ایراد ندارد، اما گناهی که با تماشای بازی صورت میگیرد گناه دارد»؛ «وقتی خانمی به ورزشگاه میرود و با مردانی که با لباس ورزشی و نیمهلخت مواجه میشود گناه میکند». وقتی که کسی چنین حرفی میزند، دیگر فقط شگفتزده نمیشوید، بلکه با رگباری از «یاوه» مواجه میشوید که برای لحظاتی عقلتان را کرخت میکند. باید چند دقیقه بگذرد تا در ذهنتان همهی وجوه غیرعقلانی همین چند جمله را پردازش کنید:
فرض کنیم تو حق داری که جلوی وقوع خلاف شرع را بگیری؛ بر چه اساسی مدعی میشوی که حضور زنان در ورزشگاه توجیه شرعی ندارد؟ چهطور حضور زنان در ورزشگاه «هیچ» توجیه شرعی ندارد، اما پخش تلویزیونی آن توجیه شرعی دارد؟ بر چه اساسی «تماشا»ی بازی بدون ایراد است، اما گناهی که به سبب این «تماشا» صورت میگیرد اشکال دارد؟ بر چه اساسی، میگویی فوتبالیستها «نیمهلخت»اند، در حالی که فقط زانو و بخشی از زانوی آنها مشخص است؟ از کجا میگویی که تماشای فوتبالیستها زنان را به گناه سوق میدهد؟ اصولاً مگر «ممکن» است تماشای جنس مخالف از آن فاصلهی دور در استادیوم محرک باشد؟ اگر چنین است، چهطور ممکن است که تماشای همان فوتبالیستها در تلویزیون (به صورت بسیار نزدیکتر و دقیقتر) «توجیه شرعی» داشته باشد؟! چهطور ممکن است تماشای ورزشهای دیگر (مثل کشتی) که بدن ورزشکاران بسیار برهنهتر است توجیه شرعی داشته باشد؟!
میدانید ... وقتی از «عقلدرد» صحبت میکنم منظورم ضربهای است که مواجههی ناگهانی با اینهمه یاوهها به ذهن انسان وارد میکند و این دردی است که در هر جایی نمیتوان تجربه کرد.
از هر دری سخنی در «کشکول»
@kawkul
یکی از امتیازهای ما نسبت به بسیاری از مردم جهان این است که، اگر خردمان اندکی بیدار باشد، دردهایی خاص را تجربه میکنیم. و یکی از آن دردها چیزی است که من اسمش را «عقلدرد» میگذارم (مثل پادرد، سردرد و ...). خیلی ساده: عقلتان درد میگیرد! چهطور؟ بعضی آدمها، که اتفاقاً بیشترشان صاحب آتوریتهاند و به جای شما تصمیمهای مهم میگیرند، در یک پاراگراف کوتاه (یا حتی در یک جملهی کوتاه) آنقدر یاوه و خزعبل میگنجانند که اصلاً در نگاه اول نمیتوانید همهی آن خزعبلات و یاوهها را ببینید و بشمارید. مثل وقتی که رگباری از چند ده گلوله همزمان به مغزتان شلیک میشود. فقط بهیکباره احساس میکنید که عقلتان درد گرفت!
یاوههایی که عقلتان را بخارانند یا شگفتزدهتان کنند در هر جای جهان شنیده میشوند، اما نمونههایی از هذیانگویی هستند که در هر جایی نمیتوان مشابهشان را یافت. در هر جای جهان نمیتوان چنین چیزی را دید یکی از مهمترین تصمیمگیرندگان کشور (جنتی) دانشجویان مانتویی را «خراب» بنامد یا رئیسجمهور سابق کشور (خاتمی) را متهم کند که فلان میلیارد دلار از عربستان دریافت کرده تا فتنهگری کند یا یک رهبر سیاسی مذهبی (خمینی) را بالاتر از انبیای بنیاسرائیل بنشاند یا مدعی شود که «پیروان سایر ادیان حیواناتی هستند که در زمین میچرخند و فساد میکنند». در هر جای جهان نمیتوانید چنین چیزی ببینید که یک مرجع دینیِ بهاصطلاح اصلاحطلب و میانهرو (صانعی) دغدغهی «قمهزنی» داشته باشد و در دفاع از آن استدلال کند.
شاید فقط در ایران است که یکی از مقامات ارشد کشور (دادستان کل) صرفاً با چند جملهی کوتاه عقل شما را تیرباران میکند: «حضور زنان در ورزشگاه هیچ توجیه شرعی ندارد»؛ «تماشای بازی ایراد ندارد، اما گناهی که با تماشای بازی صورت میگیرد گناه دارد»؛ «وقتی خانمی به ورزشگاه میرود و با مردانی که با لباس ورزشی و نیمهلخت مواجه میشود گناه میکند». وقتی که کسی چنین حرفی میزند، دیگر فقط شگفتزده نمیشوید، بلکه با رگباری از «یاوه» مواجه میشوید که برای لحظاتی عقلتان را کرخت میکند. باید چند دقیقه بگذرد تا در ذهنتان همهی وجوه غیرعقلانی همین چند جمله را پردازش کنید:
فرض کنیم تو حق داری که جلوی وقوع خلاف شرع را بگیری؛ بر چه اساسی مدعی میشوی که حضور زنان در ورزشگاه توجیه شرعی ندارد؟ چهطور حضور زنان در ورزشگاه «هیچ» توجیه شرعی ندارد، اما پخش تلویزیونی آن توجیه شرعی دارد؟ بر چه اساسی «تماشا»ی بازی بدون ایراد است، اما گناهی که به سبب این «تماشا» صورت میگیرد اشکال دارد؟ بر چه اساسی، میگویی فوتبالیستها «نیمهلخت»اند، در حالی که فقط زانو و بخشی از زانوی آنها مشخص است؟ از کجا میگویی که تماشای فوتبالیستها زنان را به گناه سوق میدهد؟ اصولاً مگر «ممکن» است تماشای جنس مخالف از آن فاصلهی دور در استادیوم محرک باشد؟ اگر چنین است، چهطور ممکن است که تماشای همان فوتبالیستها در تلویزیون (به صورت بسیار نزدیکتر و دقیقتر) «توجیه شرعی» داشته باشد؟! چهطور ممکن است تماشای ورزشهای دیگر (مثل کشتی) که بدن ورزشکاران بسیار برهنهتر است توجیه شرعی داشته باشد؟!
میدانید ... وقتی از «عقلدرد» صحبت میکنم منظورم ضربهای است که مواجههی ناگهانی با اینهمه یاوهها به ذهن انسان وارد میکند و این دردی است که در هر جایی نمیتوان تجربه کرد.
از هر دری سخنی در «کشکول»
@kawkul
Audio
آیا پدیدآمدن جامعهی «سنجشگر» امکانپذیر است؟
از کتاب «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم»
نوشته ریچارد پل و لیندا الدر
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
از کتاب «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم»
نوشته ریچارد پل و لیندا الدر
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
Forwarded from پخش م ا ه ر ی س
خدا و شر
موضوع : فلسفه
ناشر : كتاب طه
قيمت : .200000 ريال
مولف : مايكل پترسون
مترجم : حسن قنبري
نوبت چاپ : 1
سال چاپ : 1397
@ketabfarhang
موضوع : فلسفه
ناشر : كتاب طه
قيمت : .200000 ريال
مولف : مايكل پترسون
مترجم : حسن قنبري
نوبت چاپ : 1
سال چاپ : 1397
@ketabfarhang
Forwarded from کشکول
مجموعهی دقایقی که در چند ماه اخیر برنامههای تلویزیون ایران (غیر از فوتبال) رو نگاه کردم احتمالاً به 5 دقیقه نمیرسه. همین الان برای کمتر از 20 ثانیه زدم شبکهی 3 و این هم رهآوردم:
مجری میگفت «از حضرت صادق نقل است که زیارت سیدالشهدا حداقل یک بار در سال برای فقیر و حداقل دو بار در سال برای غنی واجب است».
بیشرمی اینان و زودباوری ما را آیا پایانی هست؟
#عقلدرد
@kawkul
مجری میگفت «از حضرت صادق نقل است که زیارت سیدالشهدا حداقل یک بار در سال برای فقیر و حداقل دو بار در سال برای غنی واجب است».
بیشرمی اینان و زودباوری ما را آیا پایانی هست؟
#عقلدرد
@kawkul
دوستان ساکن قم میتوانند کتابهای «مجموعهی راهنمای اندیشهورزان» در زمینهی تفکر نقادانه را از «کتابسرای طه» تهیه کنند.
آدرس:خیابان معلم، مجتمع ناشران، طبقه سوم، واحد ۳۱۴
کانال: @taha_bookstore
آدرس:خیابان معلم، مجتمع ناشران، طبقه سوم، واحد ۳۱۴
کانال: @taha_bookstore