💢 دشمن _ انگارهها
♻️دشمنـانگارهها آینهی یکدیگرند؛ به عبارت دیگر، هر یک از طرفین درگیر در تقابل یا جنگ همان فضیلتهایی را به خود نسبت میدهد که دیگری به خود نسبت میدهد و همان رذیلتهایی را به دشمنش نسبت میدهد که دشمنش به او. میگوید:
«ما» قابلاعتماد، صلحدوست، شریف، و انساندوستیم؛ «آنها» خائن، جنگدوست، و ظالماند.
♻️ در تحقیقی که در سال 1942 دربارهی آمریکاییها شد، از آنها خواستند پنج صفت برای آلمانیها و ژاپنیها (که در آن زمان دشمن به حساب میآمدند) نام ببرند. «جنگدوست» و «ظالم» دو نمونه از صفتهایی بود که آمریکاییها ذکر میکردند؛ اما هیچ کدام از این دو صفت در میان پنج صفت نخستی که آنها به روسها (از متحدان آمریکا) نسبت میدادند جایی نداشتند.
♻️ در سال 1966، این صفتها از فهرست صفتهایی که آمریکاییها به آلمانیها و ژاپنیها (متحدان آمریکا در سال 1966) نسبت میدادند حذف شدند؛ اما حالا روسها (که دیگر متحد آمریکا نبودند؛ گرچه بیشتر رقیب به حساب میآمدند تا دشمن) جنگدوست و خائن شده بودند.
♻️ دشمنـانگاره همانند عدسیِ تحریفکننده عمل میکند؛ اطلاعاتی که آن را تأیید میکنند مورد تأکید قرار میدهد و جلوی ورود اطلاعاتی که با آن همخوانی ندارند را میگیرد. به این ترتیب، رسانههای همگانی رویدادهای حاکی از خیانت یا ظلم دشمن را بزرگ میکنند و رفتارهای انساندوستانه یا شرافتمندانهی او را نادیده میگیرند
📚 برگرفته از کتاب چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم
✴️ تهیهی اینترنتی کتاب
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
♻️دشمنـانگارهها آینهی یکدیگرند؛ به عبارت دیگر، هر یک از طرفین درگیر در تقابل یا جنگ همان فضیلتهایی را به خود نسبت میدهد که دیگری به خود نسبت میدهد و همان رذیلتهایی را به دشمنش نسبت میدهد که دشمنش به او. میگوید:
«ما» قابلاعتماد، صلحدوست، شریف، و انساندوستیم؛ «آنها» خائن، جنگدوست، و ظالماند.
♻️ در تحقیقی که در سال 1942 دربارهی آمریکاییها شد، از آنها خواستند پنج صفت برای آلمانیها و ژاپنیها (که در آن زمان دشمن به حساب میآمدند) نام ببرند. «جنگدوست» و «ظالم» دو نمونه از صفتهایی بود که آمریکاییها ذکر میکردند؛ اما هیچ کدام از این دو صفت در میان پنج صفت نخستی که آنها به روسها (از متحدان آمریکا) نسبت میدادند جایی نداشتند.
♻️ در سال 1966، این صفتها از فهرست صفتهایی که آمریکاییها به آلمانیها و ژاپنیها (متحدان آمریکا در سال 1966) نسبت میدادند حذف شدند؛ اما حالا روسها (که دیگر متحد آمریکا نبودند؛ گرچه بیشتر رقیب به حساب میآمدند تا دشمن) جنگدوست و خائن شده بودند.
♻️ دشمنـانگاره همانند عدسیِ تحریفکننده عمل میکند؛ اطلاعاتی که آن را تأیید میکنند مورد تأکید قرار میدهد و جلوی ورود اطلاعاتی که با آن همخوانی ندارند را میگیرد. به این ترتیب، رسانههای همگانی رویدادهای حاکی از خیانت یا ظلم دشمن را بزرگ میکنند و رفتارهای انساندوستانه یا شرافتمندانهی او را نادیده میگیرند
📚 برگرفته از کتاب چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم
✴️ تهیهی اینترنتی کتاب
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
Forwarded from سنجشگرانه اندیشی - تفکر نقادانه (mehdi khosravani)
💢 ترور سلیمانی و ترور ما یکدیگر را
✍️ فهیم عطار
بزرگترین خوبی باندپیچی بودن دست آدم این است که خیلی نمیتواند چیزی بنویسد. درست مثل آدم وراجی که دندانش را بکشد و نتواند حرف بزند. اینها همه موهبت است. آدم مجبور میشود بیشتر بخواند و گوش دهد. دقیقا همین اتفاقی که سه روز پیش افتاد. رئیسجمهور یک کشور، مقام نظامی کشور دیگری را در کشور سومی کشته است. همین یک خط آنقدر پیچیدگی دارد که آدم عاقل، قبل از هر اظهار نظری باید یک هفته فکر کند تا بفهمد چی شد که اینطوری شد؟
اما ما یک دقیقه هم فکر نکردیم. شدیم چند دستهی کاملا مقابل. چشمهایمان را بستیم و چاک دهانمان را باز کردیم و هر چه را که بلد نبودیم ریختیم روی دایره. ماجرا شده مثل مسابقهی طنابکشی که قرار نیست به هیچ تفاهمی برسد. فقط همه زور میزنند تا برنده بشوند و عنوان برنده را بگیرند. ما بازوهای قوی و زبان اغواگر و قانع کنندهای داریم که افتاده در خدمت احساساتمان و نه دانشمان. الگوی عقیدههایمان شده احساساتمان. تقصیر ما هم نیست. منبع درستی نداریم. تنها منبع حرفهایمان رسانه است. آمریکا بر اساس فاکس و ایران براساس فارس. همان که شاعر میگوید: اخبار، اخبار را میگوید تا خبرها را پنهان کند. فکرهایمان را تعلیم میدهند.
شدهایم مثل نجات غریقی که نجات غریق بودن بلد نیست. منتظریم یکی توی آب فریاد بزند. سراسیمه و بدون فکر میپریم تو آب و سوار موج احساسات میشویم. فکر هم نمیکنیم که نجات دادن لزوما تخصص ما نیست. موجسواری و شلوغکاری هیچ فایدهای ندارد.
شدیم مثل یک تفنگ پر از فشنگ که ضامنش زنگ زده است و با هر نسیمی بدون هدف شلیک میکند. اینکه یکی را با این وضعیت کشتهاند نه شادی دارد و نه غم. صرفا ترس دارد.
نهایتا نتیجهی همهی این اتفاقات شده عشق و نفرت و تعصب کور، بابت بیدانشیمان. چند نفر از ما با اطمینان میتواند شرایط پیچیدهی امروز را علمی و با ادله تشریح کند بدون اینکه از احساساتش کمک بگیرد؟ انگار کسی بخواهد از ظاهر یک پردازشگر کامپیوتر، کارکرد آن را توضیح بدهد. تنفر از جنگ هم ترسناکتر است. جنگ تاریخ شروع و پایان دارد. اما تنفر انتها ندارد.
زحمت فکر کردن را سپردهایم دست دیگران و فقط وظیفه دندان نشان دادن را به عهده گرفتهایم. کاش حرف زدن کنتور داشت. کاش هر کسی برای هر حرفی مجبور بود مثل مقالههای علمی، منبع و مرجعش را هم بنویسد. شاید اینطوری کمتر حرف میزدیم. بیشتر گوش میدادیم. کمتر متنفر میشدیم. بیشتر فکر میکردیم. کم هزینهترین راهکار خارج شدن از بحران، فکر کردن است. هیچ سیاستمدار وهیچ رسانهای بیغرض نیست. هیچ کجای دنیا.
تنفر و عشق کور، ترسناکترین خصلت ماست.
#فهیم_عطار
@fahimattar
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
✍️ فهیم عطار
بزرگترین خوبی باندپیچی بودن دست آدم این است که خیلی نمیتواند چیزی بنویسد. درست مثل آدم وراجی که دندانش را بکشد و نتواند حرف بزند. اینها همه موهبت است. آدم مجبور میشود بیشتر بخواند و گوش دهد. دقیقا همین اتفاقی که سه روز پیش افتاد. رئیسجمهور یک کشور، مقام نظامی کشور دیگری را در کشور سومی کشته است. همین یک خط آنقدر پیچیدگی دارد که آدم عاقل، قبل از هر اظهار نظری باید یک هفته فکر کند تا بفهمد چی شد که اینطوری شد؟
اما ما یک دقیقه هم فکر نکردیم. شدیم چند دستهی کاملا مقابل. چشمهایمان را بستیم و چاک دهانمان را باز کردیم و هر چه را که بلد نبودیم ریختیم روی دایره. ماجرا شده مثل مسابقهی طنابکشی که قرار نیست به هیچ تفاهمی برسد. فقط همه زور میزنند تا برنده بشوند و عنوان برنده را بگیرند. ما بازوهای قوی و زبان اغواگر و قانع کنندهای داریم که افتاده در خدمت احساساتمان و نه دانشمان. الگوی عقیدههایمان شده احساساتمان. تقصیر ما هم نیست. منبع درستی نداریم. تنها منبع حرفهایمان رسانه است. آمریکا بر اساس فاکس و ایران براساس فارس. همان که شاعر میگوید: اخبار، اخبار را میگوید تا خبرها را پنهان کند. فکرهایمان را تعلیم میدهند.
شدهایم مثل نجات غریقی که نجات غریق بودن بلد نیست. منتظریم یکی توی آب فریاد بزند. سراسیمه و بدون فکر میپریم تو آب و سوار موج احساسات میشویم. فکر هم نمیکنیم که نجات دادن لزوما تخصص ما نیست. موجسواری و شلوغکاری هیچ فایدهای ندارد.
شدیم مثل یک تفنگ پر از فشنگ که ضامنش زنگ زده است و با هر نسیمی بدون هدف شلیک میکند. اینکه یکی را با این وضعیت کشتهاند نه شادی دارد و نه غم. صرفا ترس دارد.
نهایتا نتیجهی همهی این اتفاقات شده عشق و نفرت و تعصب کور، بابت بیدانشیمان. چند نفر از ما با اطمینان میتواند شرایط پیچیدهی امروز را علمی و با ادله تشریح کند بدون اینکه از احساساتش کمک بگیرد؟ انگار کسی بخواهد از ظاهر یک پردازشگر کامپیوتر، کارکرد آن را توضیح بدهد. تنفر از جنگ هم ترسناکتر است. جنگ تاریخ شروع و پایان دارد. اما تنفر انتها ندارد.
زحمت فکر کردن را سپردهایم دست دیگران و فقط وظیفه دندان نشان دادن را به عهده گرفتهایم. کاش حرف زدن کنتور داشت. کاش هر کسی برای هر حرفی مجبور بود مثل مقالههای علمی، منبع و مرجعش را هم بنویسد. شاید اینطوری کمتر حرف میزدیم. بیشتر گوش میدادیم. کمتر متنفر میشدیم. بیشتر فکر میکردیم. کم هزینهترین راهکار خارج شدن از بحران، فکر کردن است. هیچ سیاستمدار وهیچ رسانهای بیغرض نیست. هیچ کجای دنیا.
تنفر و عشق کور، ترسناکترین خصلت ماست.
#فهیم_عطار
@fahimattar
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
Forwarded from سنجشگرانه اندیشی - تفکر نقادانه (mehdi khosravani)
در شش روز اخیر موضوعهای بحثانگیز متعددی در بین ایرانیان مطرح شدند. چه میزان از اظهار نظرهایی که در این روزها مشاهده کردید عاری از زبان هیجانی و مبتنی بر استدلال بودند (فارغ از آنکه با «نتیجهگیری» آن استدلال موافق بوده باشید یا خیر).
Anonymous Poll
12%
اکثریت بزرگی از اظهارنظرها
7%
تقریباً اکثریت اظهارنظرها
5%
تقریباً نیمی از اظهارنظرها
7%
اقلیت قابلتوجهی از اظهارنظرها
54%
اقلیت کوچکی از اظهارنظرها
15%
هیچیک از اظهارنظرها
♻️ توهین به کسانی که با ما مخالفاند نمیتواند آنها را با ما موافق کند. حداکثر کاری که میتواند بکند این است که همدلی کسانی را که از پیش با ما موافقاند برانگیزد.
♻️ گاه ممکن است که زبان عاطفیِ قوی افراد را وادار به موافقت کند اما موافقت اجباری با متقاعد شدنِ واقعی فرق دارد.
♻️ استفاده از اصطلاحهای عاطفی مثبت برای گول زدن خواننده ممکن است اثر بهتری داشته باشد اما، در نهایت، تنها چیزی که مشخص میکند استدلالهای ما تا چه اندازه متقاعد کنندهاند پشتوانهای است که مقدمههای ما برای نتیجه فراهم میآورند.
📚 برگرفته از کتاب واضح اندیشیدن، نوشتهی ژیل لوبلان، ترجمهی مهدی خسروانی، در دست انتشار توسط نشر نو
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
♻️ گاه ممکن است که زبان عاطفیِ قوی افراد را وادار به موافقت کند اما موافقت اجباری با متقاعد شدنِ واقعی فرق دارد.
♻️ استفاده از اصطلاحهای عاطفی مثبت برای گول زدن خواننده ممکن است اثر بهتری داشته باشد اما، در نهایت، تنها چیزی که مشخص میکند استدلالهای ما تا چه اندازه متقاعد کنندهاند پشتوانهای است که مقدمههای ما برای نتیجه فراهم میآورند.
📚 برگرفته از کتاب واضح اندیشیدن، نوشتهی ژیل لوبلان، ترجمهی مهدی خسروانی، در دست انتشار توسط نشر نو
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
به نظر شما، اگر یک ایرانی تحت تأثیر پروپاگاندای رسانهای داخلی یا خارجی قرار نگیرد و بر اساس «تحلیل مستقل» به رویدادها واکنش نشان دهد، به کدامیک از رویدادهای دو هفتهی گذشته واکنش شدیدتری نشان میدهد؟
Anonymous Poll
19%
ترور سردار سلیمانی
5%
توئیت ترامپ دربارهی حمله به مراکز فرهنگی ایران
26%
ساقط شدن هواپیمای مسافربری
39%
عدم اعلام علت واقعی سقوط هواپیما در روزهای ابتدایی
5%
اظهارنظرهای جنجالی در صدا و سیما (ابوطالبی، طالبزاده، و..)
7%
رویدادی غیر از رویدادهای نامبرده
💢 مرامنامهی کسانی که دنبالهروی کورکورانهی رسانهها نیستند (مصرفکنندگان سنجشگر خبرها):
♻️ فریبدادن کسانی که خبرها را سنجشگرانه مصرف میکنند دشوار است زیرا:
• آنها جهاننگریها و منظرهای دیگر را نیز بررسی میکنند و یاد میگیرند که چگونه رویدادها را از چند دیدگاهها تفسیر کنند.
• سعی میکنند برای فهمیدن و کسب بینش به چند منبع فکری و اطلاعاتی مراجعه کنند، نه فقط به رسانههای همگانی.
• یاد میگیرند که چگونه دیدگاههای نهفته در گزارشهای خبری را تشخیص دهند.
• آنها آگاهند که یک رویداد خبری از منظرهای دیگر به شیوههای دیگری روایت میشود؛ و بر اساس همین آگاهی، گزارشهای خبری را در ذهن خودشان بازنویسی (بازسازی) میکنند.
• آنها فرآوردههای خبری را نیز به همان شیوهای تحلیل میکنند که بیانهای دیگر واقعیت را تحلیل میکنند (آنها را آمیزهای از واقعیت و تفسیر در نظر میگیرند).
• آنها گزارشهای خبری را از جهت وضوح، درستی، تناسب، عمق، جامعنگری، و اهمیت ارزیابی میکنند.
• به تناقضها و ناسازگاریها در خبرها (غالباً، تناقضها و ناسازگاریهایی که در درون یک گزارش واحد وجود دارند) توجه میکنند.
• به دستور کارها و منافعی که یک گزارش میخواهد به سود آنها کار کند توجه میکنند.
• به واقعیتهایی که روی آنها سرپوش گذاشته میشود و واقعیتهایی که نادیده گرفته میشوند توجه میکنند.
• به چیزهایی که به عنوان واقعیت بیان میشوند (اما جای مناقشه دارند) توجه میکنند.
• به انگاشتههای نهفته در گزارش که محل تردیدند توجه میکنند.
• به چیزهایی که به طور ضمنی گفته میشوند (اما بدانها تصریح نمیشود) توجه میکنند.
• حواسشان هست که کدام برآیندها یا پیامدها نادیده گرفته میشوند و بر کدام برآیندها یا پیامدها تأکید میشود.
• حواسشان هست که کدام نظرگاهها به صورتی بیان میشوند که خوشایند به نظر برسند و کدام نظرگاهها به صورتی بیان میشوند که ناخوشایند به نظر برسند.
• وقتی با گزارشی مواجه میشوند که به سمت چیزهای غیرعادی، چشمگیر، و جنجالی سوگیری دارد، به آن به همان اندازه که ارزش دارد توجه میکنند یا اصلاً نادیدهاش میگیرند؛ بدین ترتیب، آن را در همان جایگاهی که شایستهاش است قرار میدهند.
• تابوها و قراردادهای اجتماعیای را که در تعریف مسائل و مشکلات به کار میروند زیر سؤال میبرند.
📚 برگرفته از کتاب چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم، صفحهی 58
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
♻️ فریبدادن کسانی که خبرها را سنجشگرانه مصرف میکنند دشوار است زیرا:
• آنها جهاننگریها و منظرهای دیگر را نیز بررسی میکنند و یاد میگیرند که چگونه رویدادها را از چند دیدگاهها تفسیر کنند.
• سعی میکنند برای فهمیدن و کسب بینش به چند منبع فکری و اطلاعاتی مراجعه کنند، نه فقط به رسانههای همگانی.
• یاد میگیرند که چگونه دیدگاههای نهفته در گزارشهای خبری را تشخیص دهند.
• آنها آگاهند که یک رویداد خبری از منظرهای دیگر به شیوههای دیگری روایت میشود؛ و بر اساس همین آگاهی، گزارشهای خبری را در ذهن خودشان بازنویسی (بازسازی) میکنند.
• آنها فرآوردههای خبری را نیز به همان شیوهای تحلیل میکنند که بیانهای دیگر واقعیت را تحلیل میکنند (آنها را آمیزهای از واقعیت و تفسیر در نظر میگیرند).
• آنها گزارشهای خبری را از جهت وضوح، درستی، تناسب، عمق، جامعنگری، و اهمیت ارزیابی میکنند.
• به تناقضها و ناسازگاریها در خبرها (غالباً، تناقضها و ناسازگاریهایی که در درون یک گزارش واحد وجود دارند) توجه میکنند.
• به دستور کارها و منافعی که یک گزارش میخواهد به سود آنها کار کند توجه میکنند.
• به واقعیتهایی که روی آنها سرپوش گذاشته میشود و واقعیتهایی که نادیده گرفته میشوند توجه میکنند.
• به چیزهایی که به عنوان واقعیت بیان میشوند (اما جای مناقشه دارند) توجه میکنند.
• به انگاشتههای نهفته در گزارش که محل تردیدند توجه میکنند.
• به چیزهایی که به طور ضمنی گفته میشوند (اما بدانها تصریح نمیشود) توجه میکنند.
• حواسشان هست که کدام برآیندها یا پیامدها نادیده گرفته میشوند و بر کدام برآیندها یا پیامدها تأکید میشود.
• حواسشان هست که کدام نظرگاهها به صورتی بیان میشوند که خوشایند به نظر برسند و کدام نظرگاهها به صورتی بیان میشوند که ناخوشایند به نظر برسند.
• وقتی با گزارشی مواجه میشوند که به سمت چیزهای غیرعادی، چشمگیر، و جنجالی سوگیری دارد، به آن به همان اندازه که ارزش دارد توجه میکنند یا اصلاً نادیدهاش میگیرند؛ بدین ترتیب، آن را در همان جایگاهی که شایستهاش است قرار میدهند.
• تابوها و قراردادهای اجتماعیای را که در تعریف مسائل و مشکلات به کار میروند زیر سؤال میبرند.
📚 برگرفته از کتاب چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم، صفحهی 58
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
♻️ مراحل سنجشگرانهاندیش شدن
📚 برگرفته از کتاب مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
📚 برگرفته از کتاب مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
✴️ چاپ هفتم کتاب مغالطههای پرکاربرد به همراه
چاپ پنجم کتاب مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه و
چاپ پنجم کتاب تفکر نقادانه و خلاقانه و
چاپ سوم کتاب چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم
منتشر شد.
لینک معرفی بیشتر و تهیهی اینترنتی کتابها
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
چاپ پنجم کتاب مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه و
چاپ پنجم کتاب تفکر نقادانه و خلاقانه و
چاپ سوم کتاب چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم
منتشر شد.
لینک معرفی بیشتر و تهیهی اینترنتی کتابها
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
Forwarded from پارادوکس (mehdi khosravani)
💢 بخشودن، بخشیدن، و انتقام
♻️ ریزبینان و نکتهسنجان عالم ترجمه، بهویژه در حیطهی فلسفهی اخلاق و روانشناسی اخلاق، میگویند که واژهی «بخشیدن» برای ترجمهی «forgiveness» انگلیسی مناسب نیست و به جای آن باید «بخشودن» (یا بخشایش) را به کار برد. سخنشان دستکم در نگاه نخست معقول به نظر میرسد و من، دستکم در حال حاضر، نمیتوانم در این باره موضعی بگیرم که همهی ابعادش سنجیده شده باشد.
♻️ با این حال، ملاحظهای در ذهن دارم که بهگمانم مهم است. بخشودن، از یک بعد مهم، به «بخشیدن» شبیه است. ابتدا تعریفی از بخشودن و نیز از بخشیدن بیاورم.
↙️ بخشودن: خویشتنداری و خودداری از مجازاتکردن یا آسیبزدن به دشمن یا کسی که به ما آسیب زده یا توهین کرده و اکنون در دست ماست، در شرایطی که مجازاتکردن یا آسیبزدن به او نامنصفانه نیست.
↙️ بخشیدن: دادن چیزی مادی یا معنوی به دیگری بدون چشمداشت چیزی در قبال آن.
♻️ به نظر من، از کنار هم گذاشتن این دو تعریف، میشود نتیجه گرفت که بخشودن بهنوعی از مقولهی بخشیدن است. چهطور؟ وقتی کسی آسیبی به تو میزند یا رنجی به تو میرساند، میتوانی همهی مجازات این کارش را به او تحمیل کنی و او را واداری که همهی هزینهی خطایش را بپردازد. از سوی دیگر، میتوانی رنج فروخوردن خشم و غلبه بر غریزهی انتقام را برخودت هموار کنی و اجازه دهی که این موقعیت، برای طرف مقابل، صرفاً تبدیل شود به فرصتی بالقوه برای بازنگری در منش و کردارش؛ بازنگریای که «میتواند» به غنیشدن زندگی او کمک کند. اما این کار دقیقاً نوعی «بخشیدن» هم هست، زیرا در این حالت تو هزینهای را که در این موقعیت ایجاد شده از حساب داراییهای مادی یا معنوی خودت میپردازی و اجازه میدهی که طرف مقابل صرفاً از مزیتهای احتمالیاش برخوردار شود.
♻️ از این نقطه میتوان یک گام دیگر هم برداشت و دربارهی «انتقام» نیز نتیجهای گرفت. اگر بخشودن را نوعی بخشیدن در نظر بگیریم، قاعدتاً این بخشیدن تا جایی معقول است که انسان داراییای (مادی یا معنوی) داشته باشد. وقتی که دارایی ته میکشد یا به جایی میرسد که کفاف خودت را هم نمیدهد، دیگر «بخشیدن» معقول نیست.
♻️ وقتی که دارایی مادی (یا دارایی معنوی: چیزهایی از جنس قدرت روحی و روانی، توانایی ترمیم روح و روان) وجود نداشته باشد، کسی که با خودش روراست باشد و تسلیم رودربایستی بزدلانه با دیگران هم نشود، دست از بخشودن (بخشیدن) میکشد و، اگر بتواند، در گرفتن انتقام تردید نمیکند. اگر در مناسبات دو نفر کار به اینجا برسد، بخشودن و بخشیدن دیگر چیزی جز نشانهی بیگانگی با خود یا ترس از قضاوت دیگران (و چیزهای دیگری از این دست) نخواهد بود.
✍️ مهدی خسروانی
اینستاگرام نویسنده
🌐 کانال «فلسفهورز»:
🆔 @falsafe_varz
♻️ ریزبینان و نکتهسنجان عالم ترجمه، بهویژه در حیطهی فلسفهی اخلاق و روانشناسی اخلاق، میگویند که واژهی «بخشیدن» برای ترجمهی «forgiveness» انگلیسی مناسب نیست و به جای آن باید «بخشودن» (یا بخشایش) را به کار برد. سخنشان دستکم در نگاه نخست معقول به نظر میرسد و من، دستکم در حال حاضر، نمیتوانم در این باره موضعی بگیرم که همهی ابعادش سنجیده شده باشد.
♻️ با این حال، ملاحظهای در ذهن دارم که بهگمانم مهم است. بخشودن، از یک بعد مهم، به «بخشیدن» شبیه است. ابتدا تعریفی از بخشودن و نیز از بخشیدن بیاورم.
↙️ بخشودن: خویشتنداری و خودداری از مجازاتکردن یا آسیبزدن به دشمن یا کسی که به ما آسیب زده یا توهین کرده و اکنون در دست ماست، در شرایطی که مجازاتکردن یا آسیبزدن به او نامنصفانه نیست.
↙️ بخشیدن: دادن چیزی مادی یا معنوی به دیگری بدون چشمداشت چیزی در قبال آن.
♻️ به نظر من، از کنار هم گذاشتن این دو تعریف، میشود نتیجه گرفت که بخشودن بهنوعی از مقولهی بخشیدن است. چهطور؟ وقتی کسی آسیبی به تو میزند یا رنجی به تو میرساند، میتوانی همهی مجازات این کارش را به او تحمیل کنی و او را واداری که همهی هزینهی خطایش را بپردازد. از سوی دیگر، میتوانی رنج فروخوردن خشم و غلبه بر غریزهی انتقام را برخودت هموار کنی و اجازه دهی که این موقعیت، برای طرف مقابل، صرفاً تبدیل شود به فرصتی بالقوه برای بازنگری در منش و کردارش؛ بازنگریای که «میتواند» به غنیشدن زندگی او کمک کند. اما این کار دقیقاً نوعی «بخشیدن» هم هست، زیرا در این حالت تو هزینهای را که در این موقعیت ایجاد شده از حساب داراییهای مادی یا معنوی خودت میپردازی و اجازه میدهی که طرف مقابل صرفاً از مزیتهای احتمالیاش برخوردار شود.
♻️ از این نقطه میتوان یک گام دیگر هم برداشت و دربارهی «انتقام» نیز نتیجهای گرفت. اگر بخشودن را نوعی بخشیدن در نظر بگیریم، قاعدتاً این بخشیدن تا جایی معقول است که انسان داراییای (مادی یا معنوی) داشته باشد. وقتی که دارایی ته میکشد یا به جایی میرسد که کفاف خودت را هم نمیدهد، دیگر «بخشیدن» معقول نیست.
♻️ وقتی که دارایی مادی (یا دارایی معنوی: چیزهایی از جنس قدرت روحی و روانی، توانایی ترمیم روح و روان) وجود نداشته باشد، کسی که با خودش روراست باشد و تسلیم رودربایستی بزدلانه با دیگران هم نشود، دست از بخشودن (بخشیدن) میکشد و، اگر بتواند، در گرفتن انتقام تردید نمیکند. اگر در مناسبات دو نفر کار به اینجا برسد، بخشودن و بخشیدن دیگر چیزی جز نشانهی بیگانگی با خود یا ترس از قضاوت دیگران (و چیزهای دیگری از این دست) نخواهد بود.
✍️ مهدی خسروانی
اینستاگرام نویسنده
🌐 کانال «فلسفهورز»:
🆔 @falsafe_varz
💢مقدمهی کتابهای «مجموعة راهنمای اندیشهورزان»
(معرفی این مجموعه)
1️⃣ مجموعة «راهنمای اندیشهورزان» بر اساس مفهومهای سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) نوشته شده است. مبنای کتابهای مجموعه (به استثنای کتاب واضح اندیشیدن) نظریة ریچارد پل دربارة سنجشگرانهاندیشی است. سنجشگرانهاندیشی دانشی است که هدفش افزایش توانایی ما در اندیشیدن، استدلالکردن، و نقدکردن است*.
اما سنجشگرانهاندیشی چه فرقی با دانشهای دیگر دارد؟ بیشتر دانشها تمرکزشان بر اصلاح یا ارتقای «اندیشه»های ماست، امّا سنجشگرانهاندیشی بیش از آنکه به اندیشهها بپردازد به «اندیشیدن» میپردازد و سعی میکند کیفیت اندیشیدن ما را ارتقا ببخشد. و ناگفته پیداست که ارتقای کیفیت «اندیشیدن» بر «اندیشه»های ما در همة زمینهها تأثیر میگذارد.
2️⃣ این مجموعه، چنانکه از نامش پیداست، برای همة اندیشهورزان نوشته شده است؛ هم برای کسانی که به کارهای فکریِ حرفهای (مثل پژوهش و تدریس و تحصیل) مشغولاند، هم برای کسانی که میخواهند بهتر بیندیشند تا در زندگی روزمرهشان بهتر تصمیم بگیرند و کمتر خطا کنند. عنوانهای کتابها نشاندهندة همین موضوع است:
«مغالطههای پرکاربرد»، «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، «ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه»، «تفکر نقادانه دربارة مسائل اخلاقی»، «واضح اندیشیدن»، «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم»، «هنر پرسیدن» ، «چگونه یک پاراگراف بنویسیم»، «چگونه یک پاراگراف را بخوانیم» و ...
توضیح اینکه، برای موفقیت در هر شاخه از دانش (فلسفه، پزشکی، مهندسی، روانشناسی ...) ضروری است که توانایی واضح اندیشیدن و خوب پرسیدن را در خودمان ایجاد کنیم؛ چارهای نداریم جز اینکه قابلیت تحلیل و نقد و ارزیابی دیدگاههای گوناگون را در خودمان پرورش دهیم؛ باید در تشخیص مغالطهها ورزیده شویم تا اسیرِ آنها نشویم؛ باید بیاموزیم که چگونه بخوانیم، و راه و روش نوشتن را هم یاد بگیریم تا نوشتههایمان منسجم و قوی باشند؛ و ...
روشن است که پروراندن این مهارتها و آشنایی با چنین موضوعهایی سطح اندیشیدن ما را، نه فقط در کارهای علمی بلکه در زندگی روزمره و حرفهای، افزایش میدهد. همة کتابهای مجموعه بر چنین مباحثی تمرکز میکنند.
3️⃣ کتاب کوچک مفهومها و ابزارهای تفکر نقّادانه مبنای همة کتابهای دیگر مجموعه است. البته، از آنجا که قرار است هر کدام از کتابها به صورت مستقل قابلاستفاده باشد*، بیشتر مطالب این کتاب در کتابهای دیگرِ مجموعه تکرار شدهاند؛ با این حال، بهتر است خواندن مفهومها و ابزارهای تفکر نقّادانه در اولویت قرار گیرد.
4️⃣ بیشتر کتابهای این مجموعه را به جای آنکه ترجمه کنم «بازنویسی» کردهام/خواهم کرد. میتوانم قاطعانه بگویم که ترجمة کتابها زحمتِ بسیار کمتری میداشت؛ هم به جهتِ آسانتربودنِ ترجمه، هم به جهت مصونماندن از انتقادهایی که بازنویسی ممکن است در پی داشته باشد؛ با این حال، بازنویسی را بر ترجمه ترجیح دادم. دلیل این ترجیح را در مطلب مفصلتری در وبلاگ «سنجشگرانهاندیشی» بیان کردهام. در اینجا به همین یک جمله اکتفا میکنم که با توجه به مخاطبمحور بودن کتابهای «مجموعة راهنمای اندیشهورزان»، لازم دیدهام که برگردانِ فارسیِ آنها را از برخی جهتها (میزان تشریح مطلب، انتخاب مثالها، و انتخاب واژههایی که باید تعریف شوند، و ...) با نیاز خوانندة فارسیزبان متناسب کنم.
لینک معرفی بیشتر و تهیهی اینترنتی کتابها
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
(معرفی این مجموعه)
1️⃣ مجموعة «راهنمای اندیشهورزان» بر اساس مفهومهای سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) نوشته شده است. مبنای کتابهای مجموعه (به استثنای کتاب واضح اندیشیدن) نظریة ریچارد پل دربارة سنجشگرانهاندیشی است. سنجشگرانهاندیشی دانشی است که هدفش افزایش توانایی ما در اندیشیدن، استدلالکردن، و نقدکردن است*.
اما سنجشگرانهاندیشی چه فرقی با دانشهای دیگر دارد؟ بیشتر دانشها تمرکزشان بر اصلاح یا ارتقای «اندیشه»های ماست، امّا سنجشگرانهاندیشی بیش از آنکه به اندیشهها بپردازد به «اندیشیدن» میپردازد و سعی میکند کیفیت اندیشیدن ما را ارتقا ببخشد. و ناگفته پیداست که ارتقای کیفیت «اندیشیدن» بر «اندیشه»های ما در همة زمینهها تأثیر میگذارد.
2️⃣ این مجموعه، چنانکه از نامش پیداست، برای همة اندیشهورزان نوشته شده است؛ هم برای کسانی که به کارهای فکریِ حرفهای (مثل پژوهش و تدریس و تحصیل) مشغولاند، هم برای کسانی که میخواهند بهتر بیندیشند تا در زندگی روزمرهشان بهتر تصمیم بگیرند و کمتر خطا کنند. عنوانهای کتابها نشاندهندة همین موضوع است:
«مغالطههای پرکاربرد»، «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، «ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه»، «تفکر نقادانه دربارة مسائل اخلاقی»، «واضح اندیشیدن»، «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم»، «هنر پرسیدن» ، «چگونه یک پاراگراف بنویسیم»، «چگونه یک پاراگراف را بخوانیم» و ...
توضیح اینکه، برای موفقیت در هر شاخه از دانش (فلسفه، پزشکی، مهندسی، روانشناسی ...) ضروری است که توانایی واضح اندیشیدن و خوب پرسیدن را در خودمان ایجاد کنیم؛ چارهای نداریم جز اینکه قابلیت تحلیل و نقد و ارزیابی دیدگاههای گوناگون را در خودمان پرورش دهیم؛ باید در تشخیص مغالطهها ورزیده شویم تا اسیرِ آنها نشویم؛ باید بیاموزیم که چگونه بخوانیم، و راه و روش نوشتن را هم یاد بگیریم تا نوشتههایمان منسجم و قوی باشند؛ و ...
روشن است که پروراندن این مهارتها و آشنایی با چنین موضوعهایی سطح اندیشیدن ما را، نه فقط در کارهای علمی بلکه در زندگی روزمره و حرفهای، افزایش میدهد. همة کتابهای مجموعه بر چنین مباحثی تمرکز میکنند.
3️⃣ کتاب کوچک مفهومها و ابزارهای تفکر نقّادانه مبنای همة کتابهای دیگر مجموعه است. البته، از آنجا که قرار است هر کدام از کتابها به صورت مستقل قابلاستفاده باشد*، بیشتر مطالب این کتاب در کتابهای دیگرِ مجموعه تکرار شدهاند؛ با این حال، بهتر است خواندن مفهومها و ابزارهای تفکر نقّادانه در اولویت قرار گیرد.
4️⃣ بیشتر کتابهای این مجموعه را به جای آنکه ترجمه کنم «بازنویسی» کردهام/خواهم کرد. میتوانم قاطعانه بگویم که ترجمة کتابها زحمتِ بسیار کمتری میداشت؛ هم به جهتِ آسانتربودنِ ترجمه، هم به جهت مصونماندن از انتقادهایی که بازنویسی ممکن است در پی داشته باشد؛ با این حال، بازنویسی را بر ترجمه ترجیح دادم. دلیل این ترجیح را در مطلب مفصلتری در وبلاگ «سنجشگرانهاندیشی» بیان کردهام. در اینجا به همین یک جمله اکتفا میکنم که با توجه به مخاطبمحور بودن کتابهای «مجموعة راهنمای اندیشهورزان»، لازم دیدهام که برگردانِ فارسیِ آنها را از برخی جهتها (میزان تشریح مطلب، انتخاب مثالها، و انتخاب واژههایی که باید تعریف شوند، و ...) با نیاز خوانندة فارسیزبان متناسب کنم.
لینک معرفی بیشتر و تهیهی اینترنتی کتابها
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
✴️ جامعهی سنجشگر و امکان پدیدآمدن آن
✅ در سال 1906، ویلیام گراهام سامنر در فصل پایانی کتاب شناختهشدهاش با عنوان «شیوههای مرسوم » این پرسش را مطرح کرد که آیا پدیدآمدن جامعههای «سنجشگر» امکانپذیر است؛ و مقصود او از جامعهی سنجشگر جامعهای بود که افرادِ آن سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) را یکی از بخشهای اصلیِ شیوهی زندگیشان قلمداد میکنند.
✅ سامنر به این نکته توجه داشت که سنجشگرانهاندیشی «تنها چیزی است که از ما در برابر توهم، فریب، خرافات، و درک نادرست از خودمان و شرایط زمینیمان محافظت میکند.» او معتقد بود آموزش و پرورش «فقط تا آنجایی خوب است که قوهی سنجشگری را در ما بسازد و بپرورد». میگوید:
◀️ خوی فکری سنجشگرانه، اگر در جامعهای رواج یابد، در همهی شئون و روحیات آن جامعه رسوخ خواهد کرد، زیرا شیوهایست برای مواجهه با مسئلهها و مشکلات زندگی. کسانی که این خوی در آنها پرورش پیدا کند بههیچوجه مقهورِ اشخاصی که سخنرانیهای تبلیغاتی میکنند نخواهند شد ... آنها کُندباورند. وقتی چیزی را باور میکنند، آن را قطعی تلقی نمیکنند؛ میدانند که چیزهایی که باور کردهاند اموری ممکن و محتملاند و این «امکان» و «احتمال» درجههای مختلف دارد.
اینکه کسی مدّعایش را با تأکید یا با اطمینان مطرح میکند هیچ تأثیری بر آنها نمیگذارد؛ آنها این توانایی را دارند که قضاوت را تا زمانِ دریافت شواهد به تأخیر بیندازند؛ و توانایی ارزیابی شواهد را هم دارند. آنها میتوانند از زبانبازی و نیز از استناد به پیشداوریهای محبوبشان خودداری کنند. آموزش سنجشگری، و پرورش توانایی سنجشگری، تنها آموزش و پرورشی است که بهحق میتوان گفت که شهروندانِ خوب پرورش میدهد.
✅ به طور معمول، هیچ کشور یا فرهنگی چنین آموزش و پرورشی را که سامنر توصیف میکند رواج نمیدهد. در وضعیت کنونی، چنین آموزش و پرورشی، اگر هم یافت شود، استثنایی و نادر است.
✅ تشخیص سوگیری و تبلیغات در رسانههای خبری فقط برای کسانی امکانپذیر است که مایلاند به خودشان زحمت دهند و خبرها را از چندین منبع که نمایندهی چندین چشمانداز فرهنگی و ملی هستند دنبال کنند. این کار فقط برای کسانی امکانپذیر است که میخواهند در خواندن و اندیشیدن و داوریشان خلاف جریان آب شنا کنند.
📚 برگرفته از کتاب چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
✅ در سال 1906، ویلیام گراهام سامنر در فصل پایانی کتاب شناختهشدهاش با عنوان «شیوههای مرسوم » این پرسش را مطرح کرد که آیا پدیدآمدن جامعههای «سنجشگر» امکانپذیر است؛ و مقصود او از جامعهی سنجشگر جامعهای بود که افرادِ آن سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) را یکی از بخشهای اصلیِ شیوهی زندگیشان قلمداد میکنند.
✅ سامنر به این نکته توجه داشت که سنجشگرانهاندیشی «تنها چیزی است که از ما در برابر توهم، فریب، خرافات، و درک نادرست از خودمان و شرایط زمینیمان محافظت میکند.» او معتقد بود آموزش و پرورش «فقط تا آنجایی خوب است که قوهی سنجشگری را در ما بسازد و بپرورد». میگوید:
◀️ خوی فکری سنجشگرانه، اگر در جامعهای رواج یابد، در همهی شئون و روحیات آن جامعه رسوخ خواهد کرد، زیرا شیوهایست برای مواجهه با مسئلهها و مشکلات زندگی. کسانی که این خوی در آنها پرورش پیدا کند بههیچوجه مقهورِ اشخاصی که سخنرانیهای تبلیغاتی میکنند نخواهند شد ... آنها کُندباورند. وقتی چیزی را باور میکنند، آن را قطعی تلقی نمیکنند؛ میدانند که چیزهایی که باور کردهاند اموری ممکن و محتملاند و این «امکان» و «احتمال» درجههای مختلف دارد.
اینکه کسی مدّعایش را با تأکید یا با اطمینان مطرح میکند هیچ تأثیری بر آنها نمیگذارد؛ آنها این توانایی را دارند که قضاوت را تا زمانِ دریافت شواهد به تأخیر بیندازند؛ و توانایی ارزیابی شواهد را هم دارند. آنها میتوانند از زبانبازی و نیز از استناد به پیشداوریهای محبوبشان خودداری کنند. آموزش سنجشگری، و پرورش توانایی سنجشگری، تنها آموزش و پرورشی است که بهحق میتوان گفت که شهروندانِ خوب پرورش میدهد.
✅ به طور معمول، هیچ کشور یا فرهنگی چنین آموزش و پرورشی را که سامنر توصیف میکند رواج نمیدهد. در وضعیت کنونی، چنین آموزش و پرورشی، اگر هم یافت شود، استثنایی و نادر است.
✅ تشخیص سوگیری و تبلیغات در رسانههای خبری فقط برای کسانی امکانپذیر است که مایلاند به خودشان زحمت دهند و خبرها را از چندین منبع که نمایندهی چندین چشمانداز فرهنگی و ملی هستند دنبال کنند. این کار فقط برای کسانی امکانپذیر است که میخواهند در خواندن و اندیشیدن و داوریشان خلاف جریان آب شنا کنند.
📚 برگرفته از کتاب چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانهها تشخیص دهیم
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
Forwarded from سنجشگرانه اندیشی - تفکر نقادانه (mehdi khosravani)
♻️ مراحل سنجشگرانهاندیش شدن
📚 برگرفته از کتاب مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
📚 برگرفته از کتاب مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
با توجه به مراحل گوناگون سنجشگرانه اندیشی بر طبق کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه» (پست قبلی کانال) شما خودتان را در کدام مرحله میدانید؟
Anonymous Poll
15%
پایینترین مرحله
10%
مرحلهی 2
36%
مرحلهی 3
17%
مرحلهی 4
13%
مرحلهی 5
10%
بالاترین مرحله
💢 چیستی «نظرگاه» و تأثیر آن بر تحلیل
♻️ معنای تحتاللفظی واژهی «نظرگاه»، «جا»ی نگریستن، راهنمای اولیهی خوبی برای دریافتن چیستی آن است. به این ترتیب، «نظرگاه» یعنی موقعیتی که از آن به چیزها نگاه میکنیم.
♻️ عاملهای گوناگونی نظرگاه ما را تشکیل میدهند. مثلاً، تجربه و دانشی که کسب کردهایم ما را در موقعیتِ ویژهای برای نگریستن به چیزها قرار میدهد.
♻️ برای نمونه، واقعهی اسیدپاشیهای متعدد در سال 93 را در نظر بگیرید. اگر کسی روانشناسی خوانده باشد، دانشی که کسب کرده او را در نظرگاه خاصی قرار میدهد و بر نحوهی نگاه او به موضوع تأثیر میگذارد. چنین شخصی، احتمالاً، وضعیت روانی فرد اسیدپاش (یا قربانی) را بیش از هر موضوع دیگری مورد توجه قرار میدهد. امّا یک جامعهشناس، به سببِ دانش جامعهشناختیاش، بر عاملهای اجتماعیای که موجب این رویداد شدهاند تمرکز میکند.
♻️ احساسها و گرایشهای ما نیز بر نظرگاه ما تأثیر میگذارند. برای مثال، اگر قرار باشد دربارهی مجازاتِ عاملان اسیدپاشی قضاوت کنیم، مسلماً نگاه و قضاوت کسانی که قربانی این رویداد بودهاند با دیگران فرق خواهد کرد: رنج عمیقی که بردهاند مسلماً آنها را در نظرگاه ویژهای قرار میدهد.
📚 برگرفته از کتاب مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
♻️ معنای تحتاللفظی واژهی «نظرگاه»، «جا»ی نگریستن، راهنمای اولیهی خوبی برای دریافتن چیستی آن است. به این ترتیب، «نظرگاه» یعنی موقعیتی که از آن به چیزها نگاه میکنیم.
♻️ عاملهای گوناگونی نظرگاه ما را تشکیل میدهند. مثلاً، تجربه و دانشی که کسب کردهایم ما را در موقعیتِ ویژهای برای نگریستن به چیزها قرار میدهد.
♻️ برای نمونه، واقعهی اسیدپاشیهای متعدد در سال 93 را در نظر بگیرید. اگر کسی روانشناسی خوانده باشد، دانشی که کسب کرده او را در نظرگاه خاصی قرار میدهد و بر نحوهی نگاه او به موضوع تأثیر میگذارد. چنین شخصی، احتمالاً، وضعیت روانی فرد اسیدپاش (یا قربانی) را بیش از هر موضوع دیگری مورد توجه قرار میدهد. امّا یک جامعهشناس، به سببِ دانش جامعهشناختیاش، بر عاملهای اجتماعیای که موجب این رویداد شدهاند تمرکز میکند.
♻️ احساسها و گرایشهای ما نیز بر نظرگاه ما تأثیر میگذارند. برای مثال، اگر قرار باشد دربارهی مجازاتِ عاملان اسیدپاشی قضاوت کنیم، مسلماً نگاه و قضاوت کسانی که قربانی این رویداد بودهاند با دیگران فرق خواهد کرد: رنج عمیقی که بردهاند مسلماً آنها را در نظرگاه ویژهای قرار میدهد.
📚 برگرفته از کتاب مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
💢 یک مغالطهی پرکاربرد: توسل به هیجانهای عوامانه
♻️ فریبکاران و کسانی که در تقلب و حقهبازی چیرهدستاند مراقباند که خودشان را پایبند به ارزشها و دیدگاههای مخاطبانشان نشان دهند؛ خصوصاً باورهایی که برای مخاطبانشان مقدساند.
♻️ هر کسی پیشداوریهایی دارد و بیشتر انسانها از چیز یا چیزهایی متنفرند. افراد مکار پیشداوریها، نفرتها، و ترسهای نامعقول افراد را تحریک میکنند و چنین القا میکنند که با مخاطب موافقاند. آنها به گونهای عمل میکنند که گویی دیدگاههای مخاطب را قبول دارند و روی ذهن او کار میکنند تا متقاعد شود که مخالفان آنها به این باورهای مقدس پایبند نیستند.
♻️ این مغالطه به شکلهای گوناگونی ممکن است رخ دهد. یکی از این شکلها با عنوان «فقط شیوههای روشنِ مرسوم» خوانده میشود. در مغالطهی «فقط شیوههای مرسوم»، شخص فریبکار، به صورت آشکار یا نهان، چیزی شبیه به این میگوید:
چه خوب است بازگشتن به وطن (شهر یا کشور) و بودن در کنار مردمی که بهراستی میتوانیم به آنها اعتماد کنیم. چه عالیست بودن در کنار مردمی که صاف و صادق با امور مواجه میشوند؛ کسانی که برای حل مسئلهها از شعور عادی خودشان استفاده میکنند و اعتقادی به شیوههای پرتکلفِ اندیشه و عمل ندارند.
📚 برگرفته از کتاب مغالطههای پرکاربرد
💮 کانال «سنجشگرانهاندیشی»:
@sanjeshgaraneh
♻️ فریبکاران و کسانی که در تقلب و حقهبازی چیرهدستاند مراقباند که خودشان را پایبند به ارزشها و دیدگاههای مخاطبانشان نشان دهند؛ خصوصاً باورهایی که برای مخاطبانشان مقدساند.
♻️ هر کسی پیشداوریهایی دارد و بیشتر انسانها از چیز یا چیزهایی متنفرند. افراد مکار پیشداوریها، نفرتها، و ترسهای نامعقول افراد را تحریک میکنند و چنین القا میکنند که با مخاطب موافقاند. آنها به گونهای عمل میکنند که گویی دیدگاههای مخاطب را قبول دارند و روی ذهن او کار میکنند تا متقاعد شود که مخالفان آنها به این باورهای مقدس پایبند نیستند.
♻️ این مغالطه به شکلهای گوناگونی ممکن است رخ دهد. یکی از این شکلها با عنوان «فقط شیوههای روشنِ مرسوم» خوانده میشود. در مغالطهی «فقط شیوههای مرسوم»، شخص فریبکار، به صورت آشکار یا نهان، چیزی شبیه به این میگوید:
چه خوب است بازگشتن به وطن (شهر یا کشور) و بودن در کنار مردمی که بهراستی میتوانیم به آنها اعتماد کنیم. چه عالیست بودن در کنار مردمی که صاف و صادق با امور مواجه میشوند؛ کسانی که برای حل مسئلهها از شعور عادی خودشان استفاده میکنند و اعتقادی به شیوههای پرتکلفِ اندیشه و عمل ندارند.
📚 برگرفته از کتاب مغالطههای پرکاربرد
💮 کانال «سنجشگرانهاندیشی»:
@sanjeshgaraneh
❓ چگونه نوشتهی استدلالی یک نویسنده را ارزیابی کنیم؟
🔳 ملاکهای ارزشگذاری استدلال نویسنده
1️⃣ غایت: غایت استدلالکننده چیست؟ آیا نویسنده غایتش را به طور واضح بیان کرده است؟ یا، آیا میتوان بر اساس متن نوشتهاش فهمید که غایت استدلالش چیست؟ آیا غایتش موجه است؟
2️⃣ پرسش: آیا پرسش مورد بحث بهخوبی بیان شده است؟ آیا واضح و غیرمتعصبانه است؟ آیا شیوهی بیان پرسش به نحوی هست که پیچیدگیهای موضوع مورد بحث را نشان دهد؟ آیا پرسش و غایت ربط و مناسبت مستقیمی با یکدیگر دارند؟
3️⃣ اطلاعات: آیا شواهد، تجربهها، و/یا اطلاعاتی که نویسنده عرضه کرده مناسبت دارند؟ آیا برای این موضوع حیاتیاند؟ آیا اطلاعات عرضهشده درستاند؟ آیا نویسنده به پیچیدگیهای موضوع توجه دارد؟
4️⃣ مفهومها: آیا نویسنده سعی کرده است، به هنگام ضرورت، به مفهومها وضوح ببخشد؟ آیا شیوهی استفاده از مفهومها موجه است؟
5️⃣ انگاشتهها: آیا نویسنده به مطالبی که انگاشته (یا مسلّم گرفته) حساس بوده است؟ (آیا به انگاشتههایی که تردیدافکنی در آنها میتواند معقول باشد توجه داشته است؟) آیا نویسنده، در جاهایی که از انگاشتههای مشکوک استفاده کرده، به مشکلهایی که این انگاشتهها ممکن است داشته باشند پرداخته است یا از کنار آنها عبور کرده است؟
6️⃣ استنتاجها: آیا نویسنده سیر استدلالیای عرضه میکند که بهخوبی توضیح دهد نتیجههای اصلی او چگونه به دست آمدهاند؟
7️⃣ نظرگاه: آیا نویسنده به استدلالها یا نظرگاههای دیگر که مناسبت دارند حساسیت نشان میدهد؟ آیا به انتقادهایی که ممکن است بر اساس نظرگاههای مناسبتدارِ دیگر مطرح شوند توجه دارد و به آنها پاسخ میدهد؟
8️⃣ برآیندها: آیا نویسنده به برآیندها و پیامدهای دیدگاههایی که اتخاذ میکند حساسیت نشان میدهد؟
📚 برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»
◀️ مشخصات کامل کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/756
🌐 کانال «سنجشگرانهاندیشی»:
🆔 @sanjeshgaraneh
🔳 ملاکهای ارزشگذاری استدلال نویسنده
1️⃣ غایت: غایت استدلالکننده چیست؟ آیا نویسنده غایتش را به طور واضح بیان کرده است؟ یا، آیا میتوان بر اساس متن نوشتهاش فهمید که غایت استدلالش چیست؟ آیا غایتش موجه است؟
2️⃣ پرسش: آیا پرسش مورد بحث بهخوبی بیان شده است؟ آیا واضح و غیرمتعصبانه است؟ آیا شیوهی بیان پرسش به نحوی هست که پیچیدگیهای موضوع مورد بحث را نشان دهد؟ آیا پرسش و غایت ربط و مناسبت مستقیمی با یکدیگر دارند؟
3️⃣ اطلاعات: آیا شواهد، تجربهها، و/یا اطلاعاتی که نویسنده عرضه کرده مناسبت دارند؟ آیا برای این موضوع حیاتیاند؟ آیا اطلاعات عرضهشده درستاند؟ آیا نویسنده به پیچیدگیهای موضوع توجه دارد؟
4️⃣ مفهومها: آیا نویسنده سعی کرده است، به هنگام ضرورت، به مفهومها وضوح ببخشد؟ آیا شیوهی استفاده از مفهومها موجه است؟
5️⃣ انگاشتهها: آیا نویسنده به مطالبی که انگاشته (یا مسلّم گرفته) حساس بوده است؟ (آیا به انگاشتههایی که تردیدافکنی در آنها میتواند معقول باشد توجه داشته است؟) آیا نویسنده، در جاهایی که از انگاشتههای مشکوک استفاده کرده، به مشکلهایی که این انگاشتهها ممکن است داشته باشند پرداخته است یا از کنار آنها عبور کرده است؟
6️⃣ استنتاجها: آیا نویسنده سیر استدلالیای عرضه میکند که بهخوبی توضیح دهد نتیجههای اصلی او چگونه به دست آمدهاند؟
7️⃣ نظرگاه: آیا نویسنده به استدلالها یا نظرگاههای دیگر که مناسبت دارند حساسیت نشان میدهد؟ آیا به انتقادهایی که ممکن است بر اساس نظرگاههای مناسبتدارِ دیگر مطرح شوند توجه دارد و به آنها پاسخ میدهد؟
8️⃣ برآیندها: آیا نویسنده به برآیندها و پیامدهای دیدگاههایی که اتخاذ میکند حساسیت نشان میدهد؟
📚 برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»
◀️ مشخصات کامل کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/756
🌐 کانال «سنجشگرانهاندیشی»:
🆔 @sanjeshgaraneh
💢 اهمیت ارزیابی یک مسئله از زوایای گوناگون
✅ جان استوارت میل، فیلسوف معروف انگلیسی، معتقد بود کسی که در مورد مسئلهای فقط از موضع خودش خبر دارد چیز زیادی از آن مسئله نمیداند. این بدان معنی است که وقتی در مورد مسئلهای بحث میکنیم باید قبلاً اطلاعات کافی از زوایای گوناگون دربارهی آن مسئله داشته باشیم و گرنه چگونه میخواهیم مبنایی برای ترجیح یک عقیده بر دیگری داشته باشیم. به عبارت دیگر، موقعی حق داریم از داشتن یک عقیده به خود ببالیم که آن عقیده را از میان عقاید مختلف انتخاب کرده باشیم. انتخابی از میان عقاید مختلفی که آنها را فهمیده و سبک و سنگین کردهایم. این همان روش تفکر انتقادی [سنجشگرانهاندیشی) است که به ما توانایی درک بالا را خواهد داد.
📚 برگرفته از کتاب «راهنمای تفکر نقادانه»، نیل براون و استیوارت کیلی، ترجمهی کوروش کامیاب
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
✅ جان استوارت میل، فیلسوف معروف انگلیسی، معتقد بود کسی که در مورد مسئلهای فقط از موضع خودش خبر دارد چیز زیادی از آن مسئله نمیداند. این بدان معنی است که وقتی در مورد مسئلهای بحث میکنیم باید قبلاً اطلاعات کافی از زوایای گوناگون دربارهی آن مسئله داشته باشیم و گرنه چگونه میخواهیم مبنایی برای ترجیح یک عقیده بر دیگری داشته باشیم. به عبارت دیگر، موقعی حق داریم از داشتن یک عقیده به خود ببالیم که آن عقیده را از میان عقاید مختلف انتخاب کرده باشیم. انتخابی از میان عقاید مختلفی که آنها را فهمیده و سبک و سنگین کردهایم. این همان روش تفکر انتقادی [سنجشگرانهاندیشی) است که به ما توانایی درک بالا را خواهد داد.
📚 برگرفته از کتاب «راهنمای تفکر نقادانه»، نیل براون و استیوارت کیلی، ترجمهی کوروش کامیاب
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
Forwarded from پارادوکس (mehdi khosravani)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گوشهای تازه از جان آن جهان یگانهی زیبایی
حظش از جولان فرزند
گوشههای آباد جان ما نیز فرزند توست
نبودنت را چگونه تاب آوریم اگر بهراستی رخت بر بندی
🌐 کانال فلسفه ورز
🆔 @falsafe_varz
حظش از جولان فرزند
گوشههای آباد جان ما نیز فرزند توست
نبودنت را چگونه تاب آوریم اگر بهراستی رخت بر بندی
🌐 کانال فلسفه ورز
🆔 @falsafe_varz
💢 ابهام در سخن و اندیشه نشانهی چیست؟
✍🏻 مهدی خسروانی
✳️ ابهام بسیاری اوقات نشاندهندهی این است که گوینده هیچ سخن باارزش یا استدلال خاصی ندارد و فقط با پیچیده کردن و مبهم کردنِ مطلب میخواهند ظاهری آبرومند به گفتهی خودش بدهد. وقتی کسی سخن باارزشی دارد یا استدلالی قوی دارد، طبعاً میکوشد سخنش را به واضحترین شکل بیان کند تا باارزش بودن سخنش یا قوی بودن استدلالش روشن شود. به همین سبب است که جان سرل میگوید: «ابهام پناهنگاه بیکفایتان است».
✳️ وضوح بخشی به نوشتهها و اندیشهها برای صاحب اندیشه نیز ارزشمند و مهم است. گاه، اگر به سخنمان یا نوشتهمان وضوح ببخشیم در کمال شگفتی در مییابیم که اساساً سخن باارزش یا جدیدی نگفتهایم، اما این مطلب به دلیل ابهامش بر خودمان هم پوشیده بود.
✳️ همهی اینها بدان معنا نیست که هر سخنی که ابهام داشت یا نتوانستیم به راحتی بفهمیم بیارزش است. ممکن است مطلب بهراستی پیچیده باشد. یا حتی ممکن است سخن باارزشی باشد که میشد آن را واضحتر هم گفت اما نویسنده موفق به بیان واضح مطلب نشده است. ولی این دلیل نمیشود که آن را باارزش بدانیم یا خودمان را از بینشهایی که میتوان از آن مطلب گرفت محروم کنیم.
✳️ با این حال، باید به دو نکته توجه کرد. اول اینکه اگر میخواهیم برای فهمیدنِ چیزی وقت صرف کنیم باید دستکم اهمیتش به وضوح برایمان روشن شده باشد. و دوم اینکه هر چیزی را ابتدا به وضوح بفهمیم بعد بپذیریم؛ بدانیم که چه چیزی را پذیرفتهایم.
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
✍🏻 مهدی خسروانی
✳️ ابهام بسیاری اوقات نشاندهندهی این است که گوینده هیچ سخن باارزش یا استدلال خاصی ندارد و فقط با پیچیده کردن و مبهم کردنِ مطلب میخواهند ظاهری آبرومند به گفتهی خودش بدهد. وقتی کسی سخن باارزشی دارد یا استدلالی قوی دارد، طبعاً میکوشد سخنش را به واضحترین شکل بیان کند تا باارزش بودن سخنش یا قوی بودن استدلالش روشن شود. به همین سبب است که جان سرل میگوید: «ابهام پناهنگاه بیکفایتان است».
✳️ وضوح بخشی به نوشتهها و اندیشهها برای صاحب اندیشه نیز ارزشمند و مهم است. گاه، اگر به سخنمان یا نوشتهمان وضوح ببخشیم در کمال شگفتی در مییابیم که اساساً سخن باارزش یا جدیدی نگفتهایم، اما این مطلب به دلیل ابهامش بر خودمان هم پوشیده بود.
✳️ همهی اینها بدان معنا نیست که هر سخنی که ابهام داشت یا نتوانستیم به راحتی بفهمیم بیارزش است. ممکن است مطلب بهراستی پیچیده باشد. یا حتی ممکن است سخن باارزشی باشد که میشد آن را واضحتر هم گفت اما نویسنده موفق به بیان واضح مطلب نشده است. ولی این دلیل نمیشود که آن را باارزش بدانیم یا خودمان را از بینشهایی که میتوان از آن مطلب گرفت محروم کنیم.
✳️ با این حال، باید به دو نکته توجه کرد. اول اینکه اگر میخواهیم برای فهمیدنِ چیزی وقت صرف کنیم باید دستکم اهمیتش به وضوح برایمان روشن شده باشد. و دوم اینکه هر چیزی را ابتدا به وضوح بفهمیم بعد بپذیریم؛ بدانیم که چه چیزی را پذیرفتهایم.
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
💢 نسخههای تقلبی اخلاقشناسی
✳️ کسانی که در اندیشیدن به موضوعهای اخلاقی ورزیدهاند همواره دقت میکند تا تفکر اخلاقشناسانه را با اندیشیدن در چارچوب ایدئولوژی، قانون، رسومِ اجتماعی، و دین اشتباه نگیرند.
✳️ اشتباهگرفتن اخلاقشناسی با اموری همچون تفکر ایدئولوژیک، تفکر قانونمحور، و ... بسیار رایج است؛ حال آنکه اخلاقشناسی تفاوت زیادی با قلمروهایی از این دست دارد. برای مثال، کم نیستند کسانی که تابوها و ارزشهای اجتماعی را اصول اخلاقی جهانروا قلمداد میکنند؛ در حالی که این تابوها و ارزشها خودشان بهشدت با هم تفاوت یا حتی ناسازگاری دارند.
📚 برگرفته از کتاب «تفکر نقادانه دربارهی مسائل اخلاقی»، نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر، بازنویسی: مهدی خسروانی، در دست انتشار توسط «نشر نو»
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
✳️ کسانی که در اندیشیدن به موضوعهای اخلاقی ورزیدهاند همواره دقت میکند تا تفکر اخلاقشناسانه را با اندیشیدن در چارچوب ایدئولوژی، قانون، رسومِ اجتماعی، و دین اشتباه نگیرند.
✳️ اشتباهگرفتن اخلاقشناسی با اموری همچون تفکر ایدئولوژیک، تفکر قانونمحور، و ... بسیار رایج است؛ حال آنکه اخلاقشناسی تفاوت زیادی با قلمروهایی از این دست دارد. برای مثال، کم نیستند کسانی که تابوها و ارزشهای اجتماعی را اصول اخلاقی جهانروا قلمداد میکنند؛ در حالی که این تابوها و ارزشها خودشان بهشدت با هم تفاوت یا حتی ناسازگاری دارند.
📚 برگرفته از کتاب «تفکر نقادانه دربارهی مسائل اخلاقی»، نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر، بازنویسی: مهدی خسروانی، در دست انتشار توسط «نشر نو»
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh