Telegram Web Link
چرا برای تفکر نقادانه به تفکر خلاقانه نیازمندیم؟

🔘 همان طور که سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه) برای ارتقای کیفیتِ آفرینش‌های ما ضروری است، تفکر خلّاقانه نیز برای سنجشگرانه‌اندیشی سودمند (و گاه حتی ضروری) است.

🔘 شاید در نگاه نخست به نظر برسد که داشتن نگاه تیزبین و موشکافانه برای سنجشگری (نقد) کافی است اما، در برخی موردها، اگر در آفرینش و تفکر خلّاقانه ضعیف باشیم قادر به سنجشگری نیز نخواهیم بود.

🔘 یکی از این موردها سنجشگریِ تبیین است. «تبیین» یک چیز یعنی توضیحِ اینکه آن چیز چرا و چگونه پدید آمده است. برای مثال، این پدیده را در نظر بگیرید: کاهش فروش کتاب در اواخر ماه خرداد و اوایل ماه تیر. تبیینِ این پدیده یعنی توضیحِ اینکه «چرا این اتفاق رخ داده است؟»؛ «چه عامل‌هایی و چگونه موجبِ وقوع این پدیده شده‌اند؟».

🔘 روشن است که تبیینْ یک «کار فکری» است و، مثل هر کار فکری دیگری، باید سنجشگری شود. و یکی از اصلی‌ترین کارهایی که برای سنجشگری تبیین‌ها باید انجام دهیم این است که ببینیم آن تبیین، در میان تبیین‌هایی که می‌توان برای یک پدیده تصور کرد، «بهترین تبیین» هست یا نه. بسیاری از پدیده‌ها تبیین‌های گوناگون دارند.

🔘 مثالی می‌آوریم تا موضوع روشن‌تر شود. برخی آمارها می‌گویند درصدِ ابتلا به سرطان در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته‌ی دموکراتیک از برخی کشورهای توسعه‌نیافته‌ی غیردموکراتیک بیشتر است. این یک پدیده است که نیاز به تبیین دارد. حال، ممکن است یک صاحبنظر این پدیده را چنین تبیین کند: عامل‌های سرطان‌زا در کشورهای توسعه‌یافته بیشترند و، در نتیجه، آمارها درصد بیشتری از ابتلا به سرطان را در این کشورها نشان می‌دهند. اکنون، برای سنجشگری این تبیین باید ببینید آیا بهترین تبیین است یا تبیین‌های بهتری هم وجود دارند. دقیقاً همین جاست که تفکر خلّاقانه به کارتان می‌آید، چون باید تبیین‌های دیگری را «خلق کنید» یا «تصور کنید». در اینجا، دست‌کم دو تبیین دیگر می‌توان پیشنهاد کرد.

🔘 تبین اول. یکی از عامل‌های ابتلا به سرطان ضعف ژنتیکی است. یعنی کسانی که از نظر ژنتیکی ضعیف‌ترند بیشتر به بیماری‌های گوناگون (از جمله، سرطان) مبتلا می‌شوند. از طرفی، در کشورهای توسعه‌نیافته، از آنجا که مراقبت‌ها و امکانات بهداشتی کمتر است، افرادی که از نظر ژنتیکی ضعیف‌اند بر اثر بیماری‌های دیگر می‌میرند و در نتیجه ژن‌های قوی‌تر باقی می‌مانند؛ در حالی که در کشورهای توسعه‌یافته حتی کسانی که از نظر ژنتیکی ضعیف‌اند به کمک مراقبت‌ها و امکانات بهداشتی و درمانی زنده می‌مانند. بنابراین، افرادی که در کشورهای توسعه‌یافته زندگی می‌کنند از نظر ژنتیکی ضعیف‌ترند و استعداد بیشتری برای ابتلا به سرطان دارند. به همین سبب، درصد ابتلا به سرطان در کشورهای توسعه‌یافته بالاتر است.

🔘 تبیین دوم. در تبیینِ دوم، اساساً در صدد بر نمی‌آییم که ابتلای بیشتر به سرطان در کشورهای توسعه‌یافته را تبیین کنیم. به جای آن، بر «آمار» تمرکز می‌کنیم و سعی می‌کنیم «بالاتربودن آمار مبتلا به سرطان» در کشورهای توسعه‌یافته را تبیین کنیم. اگر دقت کنیم، متوجه می‌شویم که کشورهای توسعه‌یافته عمدتاً دموکراتیک‌ترند و گردش آزاد اطلاعات و نظارت مطبوعات در آنها بیشتر است؛ به همین سبب، دولت‌ها نمی‌توانند به‌راحتی آمار نادرست عرضه کنند. از سوی دیگر، کشورهای توسعه‌نیافته غیردموکراتیک‌ترند و گردش آزاد اطلاعات و نظارت مطبوعات در آنها ضعیف‌تر است؛ به همین سبب، دولت‌ها می‌توانند آمارهای غیرواقعی عرضه کنند. (از جمله، می‌توانند برای بهتر جلوه دادن وضعیت بهداشتی کشورشان آمار ابتلا به سرطان را پایین‌تر از آنچه واقعاً هست اعلام کنند). بر این اساس، می‌توان نتیجه گرفت که احتمالاً پایین‌تربودن آمار ابتلا به سرطان در کشورهای توسعه‌نیافته به سبب غیرواقعی‌بودن آمارهای آنهاست.

🔘 می‌بینیم که تبیینی که آن صاحبنظر در ابتدا مطرح کرده بود (و احتمالاً در نگاه نخست راضی‌کننده به نظر می‌رسید) تنها تبیین ممکن نیست. حتی شاید بتوان گفت که دو تبیین بعدی بهترند (یا دست‌کم یکی از آنها بهتر است). در اینجا، اگر تفکر خلّاقانه‌ی ما ضعیف باشد، ذهنمان نمی‌تواند دو تبیین بعدی را بیافریند تا قوت و ضعف آنها را با تبیینِ آن صاحبنظر مقایسه کند. در نتیجه، نمی‌تواند آن تبیین اولیه را با قوّت سنجشگری کند.

📚 برگرفته از کتاب ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
#تعریف - سلسله نوشتار - بخش 6

💢 کاستی‌های تعریف‌ها (بخش سوم)

▫️ در قسمت‌های قبل از مبحث تعریف گفته شد که تعریف واژه‌ی «الف» معنای واژه‌ی «الف» را برای ما معلوم می‌کند و به ما می‌گوید که چه چیزهایی را می‌توان در دسته‌ای که با عنوان «الف» نام‌گذاری می‌شود جای داد.

▫️ سپس گفتم که همه‌ی تعریف‌ها خوب نیستند و برخی از آنها ممکن است کاستی‌هایی داشته باشند. در دو مطلب قبل به دو نمونه از این کاستی ها (یعنی بیش از حد «باز» بودن و بیش از حد «بسته» بودن) اشاره کردم.

◼️ اکنون می‌خواهم درباره‌ی کاستی سوم (که جمع دو کاستی قبل است) توضیح دهم: یعنی اینکه تعریف هم بیش از حد «باز» باشد و هم بیش از حد «بسته».

✴️ توضیح:

فرض کنید واژه‌ی «الف» را تعریف کرده‌ایم. وقتی می‌گوییم تعریف «الف» بیش از حد «باز» و بیش از حد «بسته» است، منظورمان این است که اگر تعریف یادشده را مبنا قرار دهیم، برخی از چیزهایی که باید در دسته‌ی «الف» قرار گیرند، در این دسته وارد نمی‌شوند و برخی از چیزهایی که نباید در دسته‌ی «الف» قرار بگیرند به این دسته وارد می‌شوند.

▫️ باز هم همان مثال «دانشجو» را در نظر بگیرید. فرض کنید واژه‌ی «دانشجو» را چنین تعریف کنیم:
«دانشجو هر کسی است که خودش را در وهله‌ی اول دانشجو محسوب می‌کند».

◼️ اگر «دانشجو» را چنین تعریف کنیم، تعریف ما هم بیش از حد باز و هم بیش از حد بسته است. چرا؟

▫️ فرض کنید کسی باشد که، ضمن اشتغال به کاری دیگر (مثلاً مدیریت، معلمی، یا برنامه‌نویسی)، در دوره‌های شبانه شرکت کرده ولی خودش را در وهله‌ی اول مدیر، معلم، یا برنامه‌نویس می‌داند. در این صورت، با آنکه قاعدتاً باید دانشجو به حساب بیاید، طبق تعریف ما در دسته‌ی «دانشجو» قرار نمی‌گیرد. بنابراین تعریف ما بیش از حد بسته است.

▫️ از سوی دیگر، برخی از کسانی که فارغ‌التحصیل شده‌اند و به دنبال کار هستند، ممکن است به ادامه تحصیل فکر کنند و خودشان را در وهله‌ی اول دانشجو بدانند. در نتیجه، طبق این تعریف، در دسته‌ی «دانشجو» قرار می‌گیرند؛ در حالی که نباید چنین باشد! پس تعریف ارائه‌شده، علاوه بر اینکه بیش از حد «بسته» است، بیش از حد «باز» نیز هست.

✍️ مهدی خسروانی
📚 منبع اصلی: کتاب واضح اندیشیدن
📚 برای آگاهی از سایر منابع، اینجا را ببینید.
❗️ برای خواندن مطالب قبلی درباره‌ی تعریف روی #تعریف کلیک کنید یا این لینک را ببینید.

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
به نظر شما، اگر سعی کنیم به صورت طبیعی بیندیشیم، اندیشیدن ما سنجشگرانه خواهد بود یا اینکه برای سنجشگرانه اندیشی لازم است تغییرهایی در اندیشیدن طبیعی خود ایجاد کنیم
Anonymous Poll
17%
اندیشیدن ما در حالت طبیعی سنجشگرانه است
83%
برای سنجشگرانه اندیشی باید تغییرهایی در اندیشیدن طبیعی خودمان ایجاد کنیم
💢 پاسخ پرسش نظرخواهی آخر کانال (لینک) از زبان ریچارد پل (یکی از صاحبنظران شناخته‌شده‌ی سنجشگرانه اندیشی):

✴️ اهمیت سنجشگرانه‌اندیشی

همه‌ی ما می‌اندیشیم. اندیشیدن طبیعت ماست. اما بسیاری از «اندیشیدن»های ما، اگر آنها را به حال خود رها کنیم و بر آنها نظارت نکنیم، متعصبانه، تحریف‌شده،‌ بخشی‌نگرانه، ناآگاهانه، یا آلوده به پیش‌داوری می‌شوند. ولی نکته اینجاست که اندیشیدنِ ما بر کیفیت زندگی‌ و نتیجه‌ی کارهایمان مستقیماً تأثیر می‌گذارد. بی‌کیفیتیِ اندیشیدن زیان‌‌های فراوانی به ما می‌رساند و بر کل زندگی‌مان تأثیر منفی می‌گذارد. بنابراین، ضرورت دارد که برای ارتقای کیفیت اندیشیدنمان و رسیدن به تعالی فکری کاری بکنیم. و تنها راه برای دستیابی به تعالی فکری [و سنجشگرانه اندیشی] کوششِ بابرنامه و روش‌مند است.

📚 برگرفته از کتاب مفهوم‌ها و ابزارهای تفکر نقادانه، صفحه‌ی 13

🌐 کانال سنجشگرانه اندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
#تعریف - سلسله نوشتار - بخش 7

💢 کاستی‌های تعریف‌ها (بخش چهارم)

♻️ در قسمت‌های قبل از مبحث تعریف گفتم که تعریف واژه‌ی «الف» معنای واژه‌ی «الف» را برای ما معلوم می‌کند و به ما می‌گوید که چه چیزهایی را می‌توان در دسته‌ای که با عنوان «الف» نام‌گذاری می‌شود جای داد و سپس به بیان برخی از کاستی‌هایی که ممکن است به تعریف‌ها راه یابند پرداختیم.

◼️ در اینجا چهارمین نمونه از کاستی‌های تعریف را بیان می‌کنم: ابهام در تعریف.

▫️ چنانکه گفتم، اساسی‌ترین نکته‌ درباره‌ی تعریف این است که تعریف «الف» باید معنای واژه را روشن کند و مشخص کند که چه چیزهایی را می‌توان در دسته‌ای که با عنوان «الف» نام‌گذاری می‌شود جای داد.

▫️ اما بعضی وقت‌ها، کسانی که می‌خواهند واژه‌ی «الف» را تعریف کنند، در تعریف واژه‌ی «الف» از واژه‌هایی استفاده می‌کنند که معنایشان از خود واژه‌ی «الف» مبهم‌تر است. حتماً برای شما هم پیش آمده که معنای یک اصطلاح فلسفی (یا حتی غیرفلسفی: مثلاً معنای یک اصطلاح کامپیوتری) را از کسی می‌پرسید و پاسخی که او به شما می‌دهد نه تنها ذهنتان را روشن‌تر نمی‌کند، بلکه بر ابهام و آشفتگی ذهنتان می‌افزاید.

▫️ برای مثال، از استادتان می‌پرسید که «فلسفه چیست؟» و او پاسخ می‌دهد که «فلسفه صناعت صناعات و علم علوم است». بعید است استادتان با این پاسخ، به روشن‌تر شدن مفهوم «فلسفه» در ذهن شما کمک کرده باشد!

✴️ مشکل چیست؟ مشکل این است که استاد شما، در تعریفی که برای واژه‌ی «فلسفه» آورده، از واژه‌ای استفاده کرده که شاید حتی مبهم‌تر از واژه‌ی «فلسفه» باشد؛ یعنی واژه‌ی «صناعت».

▫️ این همان کاستی‌ای است که در این بخش از مباحث مربوط به تعریف می‌خواستم مورد اشاره قرار دهم: اینکه تعریف (یا واژه‌های به‌کاررفته در تعریف) مبهم‌تر از چیزی باشد که قرار است تعریف شود.

✴️ اجازه دهید این مطلب را با دو توصیه‌ی عملی به پایان برسانم:

1️⃣ اول اینکه، وقتی می‌خواهید «الف» را برای کسی تعریف کنید، همه‌ی تلاشتان را به کار ببندید تا هیچ واژه‌ای (هیچ واژه‌ای!) که از خود «الف» مبهم‌تر باشد به تعریفتان راه نیابد.

2️⃣ دوم اینکه، اگر از کسی خواستید که «الف» را برایتان تعریف کند، یادتان باشد که «حق» دارید از او بخواهید که در تعریف «الف» از هیچ واژه‌ای که مبهم‌تر از «الف» باشد استفاده نکند. اگر از واژه‌ی مبهم‌تر از «الف» استفاده کرد، نباید از اینکه ذهنتان روشن نشده است شرمنده باشید و «حق» دارید به او اعتراض کرده و خواستار تعریف روشن‌تری شوید.

✍️ مهدی خسروانی
📚 منبع اصلی: کتاب واضح اندیشیدن
📚 برای آگاهی از سایر منابع، اینجا را ببینید.
❗️ برای خواندن مطالب قبلی درباره‌ی تعریف روی #تعریف کلیک کنید یا این لینک را ببینید.

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
چگونه نوشته‌ی استدلالی یک نویسنده را ارزیابی کنیم؟

🔳 ملاک‌های ارزشگذاری استدلال نویسنده

1️⃣ غایت: غایت استدلال‌کننده چیست؟ آیا نویسنده غایتش را به طور واضح بیان کرده است؟ یا، آیا می‌توان بر اساس متن نوشته‌اش فهمید که غایت استدلالش چیست؟ آیا غایتش موجه است؟

2️⃣ پرسش: آیا پرسش مورد بحث به‌خوبی بیان شده است؟ آیا واضح و غیرمتعصبانه است؟ آیا شیوه‌ی بیان پرسش به نحوی هست که پیچیدگی‌های موضوع مورد بحث را نشان دهد؟ آیا پرسش و غایت ربط و مناسبت مستقیمی با یکدیگر دارند؟

3️⃣ اطلاعات: آیا شواهد، تجربه‌ها، و/یا اطلاعاتی که نویسنده عرضه کرده مناسبت دارند؟ آیا برای این موضوع حیاتی‌اند؟ آیا اطلاعات عرضه‌شده درست‌اند؟ آیا نویسنده به پیچیدگی‌های موضوع توجه دارد؟

4️⃣ مفهوم‌ها: آیا نویسنده سعی کرده است، به هنگام ضرورت، به مفهوم‌ها وضوح ببخشد؟ آیا شیوه‌ی استفاده از مفهوم‌ها موجه است؟

5️⃣ انگاشته‌ها: آیا نویسنده به مطالبی که انگاشته (یا مسلّم گرفته) حساس بوده است؟ (آیا به انگاشته‌هایی که تردیدافکنی در آنها می‌تواند معقول باشد توجه داشته است؟) آیا نویسنده، در جاهایی که از انگاشته‌های مشکوک استفاده کرده، به مشکل‌هایی که این انگاشته‌ها ممکن است داشته باشند پرداخته است یا از کنار آنها عبور کرده است؟

6️⃣ استنتاج‌ها: آیا نویسنده سیر استدلالی‌ای عرضه می‌کند که به‌خوبی توضیح دهد نتیجه‌های اصلی او چگونه به دست آمده‌اند؟

7️⃣ نظرگاه: آیا نویسنده به استدلال‌ها یا نظرگاه‌های دیگر که مناسبت دارند حساسیت نشان می‌دهد؟ آیا به انتقادهایی که ممکن است بر اساس نظرگاه‌های مناسبت‌دارِ دیگر مطرح شوند توجه دارد و به آنها پاسخ می‌دهد؟

8️⃣ برآیندها: آیا نویسنده به برآیندها و پیامدهای دیدگاه‌هایی که اتخاذ می‌کند حساسیت نشان می‌دهد؟

📚 برگرفته از کتاب مفهوم‌ها و ابزارهای تفکر نقادانه
🌐 کانال «سنجشگرانه‌اندیشی»:
🆔 @sanjeshgaraneh
💢 چند نکته در رابطه با معقولیت رفتار انتخاباتی؛
با استفاده از ابزارهای سنجشگرانه‌ اندیشی

✍️ مهدی خسروانی

♻️ حالا که فصل انتخابات نیست و هر نوشته‌ای در رابطه با انتخابات با هیجان خوانده نمی‌شود شاید بهترین زمان برای پاره‌ای بحث‌های بنیادی‌تر (و البته کمتر هیجان‌انگیز) درباره‌ی کنش‌ها و نگرش‌های سیاسی ما (خصوصاً در زمینه‌ی انتخابات) باشد. در نوشتار زیر که کمی طولانی‌تر از آن چیزی شد که می‌خواستم به یکی از مصداق‌های تفکر غیرسنجشگرانه که در زمان انتخابات نمود بیشتری پیدا می‌کند اشاره می‌کنم.

1️⃣ «به مسئله‌ی اصلی بچسب»*. این یکی از دستورالعمل‌های اصلی در سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه) است؛ دستورالعملی که برای پرهیز از حاشیه‌روی و انحراف از مسیر اصلی گفتگو (و مسیر اصلیِ اندیشیدن) پیشنهاد می‌شود. در ظاهر خیلی ساده به نظر می‌رسد، اما رعایت‌کردنش در مقام عمل به‌هیچ‌وجه ساده نیست.

کم نیستند گفتگوهایی که قرار است درباره‌ی مشکل کمبود آب در کشور باشند اما سر از مدل موی هیلاری کلینتون در می‌آورند یا قرار است درباره‌ی فساد در فوتبال ایران باشند اما به بحثی جدی درباره‌ی کیفیت چمن‌ ورزشگاه‌های پورتوریکو می‌انجامند!

2️⃣ پیش از آنکه بخواهیم به «مسئله‌ی اصلی» متعهد بمانیم، باید مسئله‌ی اصلی را با وضوح و دقت مشخص کرده باشیم. مسلم است که نمی‌توان به چیزی چسبید که نمی‌دانیم چیست.

خشت اول در هر گفتگوی جدی این است که نه تنها «موضوع» بلکه «مسئله» نیز مشخص شود. چرا باید، علاوه بر موضوع، «مسئله» را مشخص کرد؟ چون درباره‌ی هر موضوعی مسئله‌های بیشمار مطرح است و قطعاً ممکن نیست که همه‌ی مسئله‌های مرتبط با یک موضوع همزمان مورد بحث قرار گیرند. و کم نیستند گفتگوهایی که، از ابتدا تا انتهایشان، یکی از طرفین درباره‌ی «الف» حرف می‌زند و دیگری درباره‌ی «ب».

3️⃣ هر بار، در آستانه‌ی انتخابات، به‌روشنی می‌توان دید که همین شرط‌های اولیه در گفتارها و نوشتارها و گفتگوها نادیده گرفته می‌شوند. یکی از بارزترین و مهم‌ترین نمودهایش این است که بعضی‌ها بحث درباره‌ی «معقول بودن یا نبودنِ کنشِ انتخاباتی (شرکت در انتخابات یا تصمیم‌گیری درباره‌ نحوه‌ی رأی‌دادن)» را برابر می‌دانند با بحث درباره‌ی «اخلاقی/سالم بودن یا نبودن نامزدها»؛ و در بحث‌هایی که ظاهراً به مسئله‌ی نخست اختصاص دارد همه‌ی همتشان را مصروفِ مسئله‌ی دوم می‌کنند.

مخالفانشان هم معمولاً به طور صریح تذکر نمی‌دهند که این دو موضوع (دست‌کم به لحاظ مفهومی) کاملاً مجزا هستند. در نتیجه، منطق اولیه‌ی گفتگو، اینکه هر دو نفر درباره‌ی یک مسئله حرف بزنند، زیر پا گذاشته می‌شود؛ به جای آنکه «دیالوگ»ی شکل بگیرد که سخن هر یک از طرفین ناظر به سخن طرف مقابل باشد، «مونولوگ»ی با ظاهر دیالوگ شکل می‌گیرد؛ گویی هر یک از آنها در حضور دیگری درباره‌ی مسئله‌ی خودش حرف می‌زند.

4️⃣ حساسیت به مسئله‌ی اصلی (اینکه مسئله‌ی اصلی با «وضوح و دقت» مشخص شود و طرفین متعهد باشند که هر آنچه می‌گویند ربطِ روشنی با آن مسئله داشته باشد) موجب می‌شود که اختلاف طرفین در «چیستی مسئله» و تفاوت‌هایشان در پیش‌فرض‌های اصلی به‌سرعت آشکار شود و بحث، بدون اتلاف وقت، به نقطه‌ی اصلی‌اش منتقل شود.

برای مثال، در بحث کنش انتخاباتی، اگر به مسئله‌ی اصلی حساس باشیم، خیلی زود روشن می‌شود که تعریف‌هایمان از مسئله متفاوت است. برای برخی از ما مسئله عبارت است از معقول بودن کنش (شرکت در انتخابات یا تصمیم‌گیری درباره‌ی نحوه‌ی رأ‌ی‌دادن)، و برای برخی از ما عبارت است از اخلاقی/سالم بودن نامزدها. یا، به بیان دیگر، پیش‌فرض برخی از ما این است که معقول بودن کنشمان به اخلاقی/سالم بودن نامزدها بستگی دارد و پیش‌فرض برخی دیگرمان این است که معقول بودن کنشمان به اخلاقی/سالم بودن نامزدها بستگی ندارد.

در اینجا، منطقی‌بودن بحث ایجاب می‌کند که ابتدا اختلافمان را در تعریف مسئله و پیش‌فرض‌ها حل کنیم نه اینکه، به جای گفتگو، هر کداممان بر اساس پیش‌فرض‌های خودمان درباره‌ی مسئله‌ی خودمان سخنرانی کنیم و احتمالاً در نهایت کارمان به درگیری کلامی بکشد.

5️⃣ نظر خودم این است که معقول‌بودن کنش انتخاباتی لزوماً به اخلاقی بودن نامزدها یا کسانی که آنها را تأیید می‌کنند بستگی ندارد. زیرا حتی اگر بخواهیم «اخلاق» را مبنا قرار دهیم، پیش از آنکه دغدغه‌ی اخلاقی بودن نامزدها یا کارنامه‌ی اخلاقی نظام سیاسی را داشته باشیم باید حواسمان به اخلاقی بودن کنش سیاسی خودمان باشد. اگر پرهیز از رأی‌دادن به نامزدهای غیراخلاقی موجب افزایش رنج انسان‌هایی شود که انتخابات بر زندگی‌شان تأثیر می‌گذارد، با چه توجیهی می‌توانیم رأی‌ندادن را به لحاظ اخلاقی توجیه کنیم؟

🌐 کانال «سنجشگرانه‌اندیشی»:
🆔 @sanjeshgaraneh
#تعریف – سلسله نوشتار - بخش 8

💢 مرور خلاصه‌ی مباحث تعریف تا اینجا

✴️ تعریف چیست؟ « تعریف عبارت است از مشخص کردن معنا یا محتوای مفهومی یک [واژه یا] عبارت. برای مثال، «دوره‌ی هفت روزه» تعریفی است برای واژه‌ی «هفته». تعریف واژه‌ی «الف» به ما می‌گوید که چه چیزهایی را می‌توان در دسته‌ای که با عنوان «الف» نام‌گذاری می‌شود جای داد.

♻️ ارتباط مبحث تعریف با سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه): تعریف به ما کمک می‌کند تا به اندیشه‌ها و سخنان و استدلال‌ها «وضوح» ببخشیم و، در نتیجه، آن اندیشه‌ها و سخنان و استدلال‌ها را بهتر «بفهمیم» و، در نتیجه، در ارزیابی آن اندیشه‌ها و ... بهتر عمل کنیم

✴️ همه‌ی تعریف‌ها «خوب» نیستند. برخی از تعریف‌ها کاستی‌هایی دارند. چهار نمونه از کاستی‌های تعریف اینها هستند.

1️⃣ یکی از کاستی‌های تعریف‌ها «بیش از حد باز بودن» است. اگر تعریف ما از «الف» باعث شود چیزهایی که باید بیرون از دسته‌ای که عنوان «الف» را دارد قرار بگیرند، در درون قرار بگیرند، تعریف ما از «الف» بیش از حد «باز است.

2️⃣ کاستی دیگر «بیش از حد بسته بودن» است. اگر تعریف ما از «الف» باعث شود چیزهایی که باید درون دسته‌ای که عنوان «الف» را دارد قرار بگیرند، بیرون آن قرار بگیرند، تعریف ما از «الف» بیش از حد «بسته» است.

3️⃣ کاستی سوم، جمع دو کاستی قبل است: اینکه تعریف هم بیش از اندازه باز باشد و هم بیش از اندازه بسته.

4️⃣ کاستی چهارم، «مبهم» بودن تعریف است: اینکه در تعریف واژه‌ی «الف» از واژه‌هایی استفاده کنیم که از خود «الف» مبهم‌تر باشند و، در نتیجه، تعریف ما هیچ کمکی به روشن‌تر شدن «الف» نکند.

✍️ مهدی خسروانی
📚 منبع اصلی: کتاب واضح اندیشیدن
📚 برای آگاهی از سایر منابع، اینجا را ببینید.
❗️ برای خواندن مطالب قبلی درباره‌ی تعریف روی #تعریف کلیک کنید یا این لینک را ببینید.

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
💢 محلی‌اندیشی چیست؟

↙️ محلی‌اندیشی یعنی دست‌زدن به قضاوتِ کلی (تعمیم) درباره‌ی شیوه‌ی رفتار صحیح، بر اساس شیوه‌ی رفتارِ مردمی که با شخص تعمیم‌دهنده در یک محل زندگی می‌کنند. این شیوه‌ی استدلال‌کردن اتکاناپذیر است.

↙️ خودِ نامی که برای این شیوه‌ی استدلال‌کردن انتخاب شده دربردارنده‌ی پیش‌داوری‌هایی است درباره‌ی مردمانی که در مناطق مختلف زندگی می‌کنند؛ تصور بر این است که آن‌ها مسافرت نمی‌کنند و درباره‌ی شیوه‌های رفتار در نقاط دیگر دنیا آگاهی اندکی دارند و، بنابراین، مایلند چنین تصور کنند که آنچه آنها انجام می‌دهند باید برای بقیه‌ی جهان نیز معتبر باشد (یا دست‌کم بهترین نحوه‌ی مواجهه با امور است). واضح است که دست‌زدن به این تعمیم‌ها بر اساس شواهد موجود دارای ایراد است.

🌐 کانال «سنجشگرانه‌اندیشی»:
🆔 @sanjeshgaraneh
💢 معرفی یک کتاب: فساد دانشگاهی
اولین کتاب درباره‌ی فساد دانشگاهی در ایران

نوشته‌ی: داوود حسینی هاشم‌زاده

↙️ این کتاب که نتیجۀ چهار سال مطالعه و بررسی نویسنده در زمینه فساد آکادمیک است، اولین کتاب در زمینه بررسی مسئله فساد آکادمیک، علل، پی‌آمدها، و راهبردهای مبارزه با فساد آکادمیک در ایران است. در این کتاب برای اولین بار یافته‌های چند پیمایش در زمینه فساد و همچنین یافته‌های پیمایش فساد دانشگاهی ارایه شده است.

↙️ فصل یکم به مفاهیم پایه اختصاص دارد؛ فصل دوم «بررسی وضعیت فساد و فساد دانشگاهی در ایران» است؛ فصل سوم «گونه‌شناسی فساد در آموزش عالی» نام گرفته است؛ عنوان فصل چهارم «پیشنهاد مدل و روشی چندبعدی برای سنجش فساد در آموزش عالی» است و فصل پنجم «زمینه‌ها، علل، پیآمدها و راهبردهای مبارزه با فساد دانشگاهی» را مورد بحث قرار داده است.

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
💢 «زبان اندیشیدن» چیست؟

↙️ در فرآیند آموزش اندیشیدن به بچه‌ها، باید آنها را تشویق کنید تا زبان اندیشیدن را همیشه (چه در کلاس درس و چه بیرون کلاس) به کار ببرند و تمرین کنند.

↙️ منظور از «زبان اندیشیدن» زبانی است که جمله‌ها و واژه‌های مربوط به اندیشیدن و تفکر نقادانه در آن محوریت دارند؛ واژه‌هایی مثل «پرسش»، «وضوح»، «دقت»، «منطق»، «عمق» (و سنجه‌های فکری دیگر)، «تواضع فکری»، «استقلال فکری»، «شهامت فکری»، «پشتکار فکری» (و فضیلت‌های فکری دیگر)، «استدلال»، «استنتاج»، «انگاشته»، «هدف»، «مسئله»، «برآیند» ...

↙️ در «زبان اندیشیدن» برخی جمله‌ها مثل جمله‌های پرسشی زیر محوریت دارند:

«می‌توانی منظورت را جور دیگری توضیح دهی؟»، «می‌توانی مثالی بزنی تا منظورت را بهتر متوجه شوم؟»، «آیا مطمئنی اطلاعاتی که بر اساس آنها نظر می‌دهی و استدلال می‌کنی دقیق‌ و موثق‌اند؟»، و ...

↙️ باید بچه‌ها را تشویق کنید که معنای این واژه‌ها را به‌خوبی بفهمند، با آنها انس بگیرند، و در به‌کارگیری آنها ورزیده شوند. باید آنها را تشویق کنید که استفاده از جمله‌های پرسشی یادشده را دائماً تمرین کنند تا بر کاربرد آنها مسلط شوند.

📚 برگرفته از کتاب «راهنمای آموزگاران تفکر نقادانه»، نوشته‌ی لیندا الدر، بازنویسی مهدی خسروانی، در دست انتشار

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
به نظر شما بنیادی‌ترین (نه فوری‌ترین) مشکل کشور ما کدام است؟
Anonymous Poll
28%
مشکل سیاسی
54%
مشکل فرهنگی
12%
مشکل اقتصادی
6%
چیزی غیر از مشکلات نام‌برده
💢 کوشش اقناعی، استدلال، خطابه

♻️ تلویزیون را روشن می‌کنید؛ آگهی بازرگانی پخش می‌کند. رادیو را باز می‌کنید؛ کارشناسی دارد درباره‌ی فایده‌های ورزش صحبت می‌کند. لای روزنامه را باز می‌کنید؛ نویسنده‌ای مطلبی نوشته درباره‌ی کامیابی یا ناکامی دولت در حل مشکلات اقتصادی. یک مقاله‌ی تخصصی مربوط به رشته‌ی خودتان را می‌خوانید.

♻️ همه‌ی اینها کوشش اقناعی‌اند. کوشش اقناعی به کوششی گفته می‌شود که انسان‌ها برای ایجاد یک باور در دیگران انجام می‌دهند.

♻️ کسی که درباره‌ی فایده‌های ورزش صحبت می‌کند می‌خواهد این باور را در ما ایجاد کند که «ورزش مفید است» یا «باید ورزش کرد». کسی که در روزنامه درباره‌ی کامیابی یا ناکامی دولت مطلب نوشته می‌خواهد این باور را در ما ایجاد کند که «دولت در حل مشکلات اقتصادی موفق بوده است» یا «دولت در حل مشکلات اقتصادی ناموفق بوده است» یا «باید در انتخابات بعدی به رئیس‌جمهور فعلی رأی داد» یا «نباید در انتخابات بعدی به رئیس‌جمهور فعلی رأی داد» و ... .

♻️ آگهی تبلیغاتی هم نوعی کوشش اقناعی ست که می‌خواهد این باور را در ما ایجاد کند که «باید فلان کالا را بخرم» یا «بهتر است فلان کالا را بخرم» یا «اگر از فلان کالای آرایشی استفاده کنم جذاب‌تر می‌شوم» یا «اگر از فلان کالای غذایی استفاده کنم سالم‌تر خواهم ماند» و ... .

♻️ کوشش اقناعی، به خودی خود، کاری طبیعی است که همه‌ی ما انجام می‌دهیم. اما مهم این است که در برابر هر کوشش اقناعی‌ای تسلیم نشویم؛ اجازه ندهیم که هر کسی هر باوری را در ما ایجاد کند.

♻️ کوشش‌های اقناعی به دو دسته‌ی اصلی تقسیم می‌شوند: «استدلال» و «خطابه».

♻️ کسی که استدلال می‌کند بیشتر به سراغ عقل ما می‌رود و سعی می‌کند عقل ما را قانع کند که فلان باور صادق (درست) یا موجه است. اما کسی که خطابه می‌کند بیشتر به سراغ احساسات ما می‌رود و سعی می‌کند با تحریک احساسات ما باورهایی را در ما ایجاد کند.

♻️ یکی از مهم‌ترین گام‌ها در مسیر سنجشگرانه‌اندیش شدن این است که به‌شدت به خطابه حساس باشیم و درست همان طور که از بدنمان در برابر میکروب‌ها و ویروس‌های کشنده محافظت می‌کنم از ذهنمان هم در برابر خطابه‌ها و ترفندهای خطابی دفاع کنیم و اجازه ندهیم دیگران با تحریک احساساتمان باورهای مطلوبِ خودشان را در ما ایجاد کنند.

✴️ نمونه‌ی استدلال:
تا زمانی که فرهنگ یک جامعه اصلاح نشود وضعیت سیاسی و اقتصادی و امنیتی آن هم اصلاح نخواهد شد. مهم‌ترین بخش از فرهنگ جامعه باورهای رایج در آن جامعه است. بنابراین، برای هر گونه اصلاحی، ضروری ست که باورهای رایج در جامعه اصلاح شود.

✴️ نمونه‌ی خطابه:
واقعاً عجیب است که بعضی‌ها می‌خواهند در انتخابات بعدی هم به دولت کنونی رأی بدهند. این دولت همه‌ی کشور را به تباهی کشانده و عزت و شرف ما را لکه‌دار کرده است. این دولت استقلال ما را به کشورهای خارجی فروخته است. فقط کسانی که از عرق ملی برخوردار نباشند یا به ناآگاهی عمیق دچار باشند می‌توانند دوباره به این دولت رأی دهند.

♻️ آیا همه‌ی خطابه‌ها می‌خواهند باور غلط در ذهن ما ایجاد کنند؟ خیر. اما حتی اگر آن باور صادق باشد، بهتر است خطابه را کنار بگذاریم و برایش به دنبال دلیل بگردیم.

♻️ همه‌ی استدلال‌ها هم صحیح نیستند. به استدلال‌های ناصحیح «مغالطه» گفته می‌شود. باید توجه داشت که هر کوشش اقناعی ممکن است ترکیبی از مغالطه، خطابه، و استدلال صحیح باشد و اگر بخواهیم یک کوشش اقناعی را ارزیابی کنیم باید خطابه و استدلال صحیح و مغالطه را از هم تفکیک کنیم.

✍️ مهدی خسروانی

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
💢 آن لحظه‌ای که «دلمان می‌خواهد» چیزی را باور کنیم ناگهان همه‌ی استدلال‌هایی که به نفعِ آن چیز هستند پیش چشممان می‌آیند و نسبت به استدلال‌هایی که علیه آن چیز هستند کور می‌شویم
منسوب به جورج برنارد شاو

▫️ The moment we want to believe something, we suddenly see all the arguments for it, and become blind to the arguments against it.

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
🔰🔰🔰

🔸مدارس میان رشته‌ای شریف با همکاری انجمن علمی بیوتکنولوژی دانشگاه الزهرا برگزار می‌کند:

🔹 همایش پاییزی «تکامل: چیستی و چالشها»
👤 با حضور 13 استاد برجسته داخلی و یک متفکر بین المللی (Alessandro Minelli)
📅 پنجشنبه‌ و جمعه، 30 آبان و 1 آذر
از ساعت 🕠 8:30 الی 🕖 17
🏛 سالن دکتر تورانی پور، دانشگاه الزهرا

🔴 ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:

🆔 @SharifSchools
Forwarded from مرکز شناخت
🔴 یادآوری - کمتر از یک هفته تا آغاز مدرسۀ پاییزی SELF؛ مباحثی در فلسفه و علم در باب "ارادۀ آزاد" و "هویت شخصی"

🗓 28،22،21و29 آبان 1398
از ساعت 🕑 14:00 تا 🕗 20:00
🏫 مکان: میرداماد، خیابان مصدق جنوبی، کوچۀ تابان، پلاک11، خانۀ دوستان آشنا
📌 ظرفیت: 50 نفر
🔺 به دلیل محدوديت ظرفیت، اولویت پذیرش با کسانی است که زودتر ثبت‌نام کنند.
📄 به شرکت‌کنندگان گواهی حضور در دوره از طرف مرکز شناخت داده می‌شود.

🎥کلیپ معرفی مدرسۀ پاییزی SELF
📋ریز برنامۀ مدرسۀ پاییزی SELF
📝نحوۀ ثبت‌نام

instagram
@shenakhtcenter
www.shenakhtcenter.com
💢 انگاشته‌های فرهنگی چه چیزی هستند؟

♻️ انگاشته‌های فرهنگی باورهای ارزیابی‌نشده (و غالباً ناآشکار) هستند که به سبب فرهنگ‌پذیری در شخص پدید می‌آیند.

♻️ ما انسان‌ها در جامعه رشد می‌کنیم؛ در نتیجه، ارزش‌ها، باورها، کردارها، و نظرگاه جامعه‌مان را ناآگاهانه می‌پذیریم. هر یک از این ارزش‌ها و ... ریشه‌ در انگاشته‌های فراوان دارند. ما گمان می‌کنیم که امور را «آنچنان که هستند» ادراک می‌کنیم نه «آنچنان که از یک چشم‌انداز فرهنگی به نظر می‌رسند»؛ غافل از آنکه ادراک، دریافت، اندیشیدن، و تجربه‌کردنِ ما در چارچوب انگاشته‌هایی که به ذهنمان راه داده‌ایم انجام می‌شوند.

♻️ اینکه از انگاشته‌های فرهنگی‌مان آگاه شویم، به نحوی که بتوانیم آنها را سنجشگرانه وارسی کنیم، یکی از جنبه‌های حیاتی سنجشگرانه‌اندیشی ا‌ست.

📚 برگرفته از کتاب چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانه‌ها تشخیص دهیم

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
هفته‌ی قبل، درباره‌ی «بنیادی‌ترین» (نه فوری‌ترین) مشکل کنونی کشور خودمان نظرخواهی کردم.
این هفته، عکس پرسش هفته‌ی قبل را مطرح می‌کنم:
به نظر شما، فوری‌ترین مشکل کشور ما چیست؟
Anonymous Poll
34%
مشکل سیاسی
25%
مشکل فرهنگی
34%
مشکل اقتصادی
7%
چیزی غیر از مشکل‌های نام‌برده
🔴 فصلنامۀ علمی - تخصصی فلسفه لوگوس، با همکاری معاونت پژوهشی دانشکدهٔ ادبیات و زبا‌ن‌های خارجی دانشگاه علامه‌طباطبائی برگزار می‌کند:

🔺نشست دانشجویی

✔️گفت‌وگو با دیگری
با نظر به کتاب
با دیگری: پژوهشی در تفکر میان‌فرهنگی و آیین گفتگو

📌با حضور نویسندهٔ کتاب: دکترعلی‌اصغرمصلح

👤سخنرانان:
محمدمهدی فلاح
علی الماسی‌زند
آریان شبگرد

🕰زمان: دوشنبه ۲۰ آبان ۹۸
ساعت: ۱۰ تا ۱۲

📍مکان: بزرگراه شهیدچمران- پل مدیریت- خیابان علامه‌طباطبائی جنوبی- تقاطع خیابان حق‌طلب غربی- دانشکدهٔ ادبیات و زبان‌های خارجی دانشگاه علامه‌طباطبائی- طبقه سوم- سالن سرای سخن

*حضور برای عموم آزاد و رایگان است*

@logos_philosophymag
______
@philovent_logos
#تعریف – سلسله نوشتار - بخش 9

خلاصه‌ی مباحث قبلی درباره‌ی تعریف (شماره‌ی 1 تا 8)

💢 انواع تعریف

◼️ پس از «چیستی تعریف» و «ارتباط بحث تعریف با سنجشگرانه اندیشی» و «کاستی‌های تعریف»، نوبت به آن می‌رسد که با چند نمونه از انواع تعریف آشنا شویم.

◼️ در این مطلب چهار نوع از انواع تعریف را به‌اختصار معرفی می‌کنم و در مطالب بعدی، انواع دیگری از تعریف را (که کاربرد بیشتری دارند) به صورت مفصل‌تر توضیح خواهم داد.

✴️ تعریف گزارشی: تعریف گزارشی (که از آن با عنوان تعریف واژگانی یا واژه‌نامه‌ای یا لغوی یا لغت‌نامه‌ای نیز یاد می‌شود) تعریفی است که به «گزارش» کاربرد یک واژه در زبان می‌پردازد. چنانکه از نام این نوع تعریف پیداست، تعریف‌های واژه‌نامه‌ای یا گزارشی را باید در فرهنگ‌ها و واژه‌نامه‌ها (مثلاً، در زبان فارسی، فرهنگ معین یا فرهنگ سخن، یا لغت‌نامه‌ی دهخدا) جست‌وجو کرد.

✴️ تعریف اشاری: تعریف اشاری، یعنی توضیح معنای یک واژه با اشاره به چیزی که با آن واژه نامیده می‌شود. برای مثال، اگر یک کودک معنای واژه‌ی دریا را نداند، می‌توانید او را کنار دریا ببرید و با اشاره به دریا و به زبان آوردن واژه‌ی «دریا»، معنای این واژه را به او یاد بدهید. همین نوع تعریف را می‌توان برای واژه‌های دیگری مثل «قرمز»، «زرد»، «گربه»، و ... نیز به کار برد. البته، چنانکه روشن است، استفاده از این نوع تعریف برای مفهوم‌های انتزاعی نامناسب یا حتی ناممکن است.

✴️ تعریف دقت‌بخش: تعریف دقت‌بخش (یا تدقیقی) عبارت است از تعریف عبارت نادقیقی که می‌خواهیم دقتش را افزایش دهیم. برای مثال، اگر کسی بپرسد «مار متوسط» یعنی چه، در پاسخ می‌توانیم بگوییم «مار متوسط،‌ ماری است که طولش بیشتر از یک متر و کمتر از دو متر باشد». به همین ترتیب، برای تعریف دقت‌بخشِ واژه‌ی «متمول» می‌توانیم بگوییم «متمول کسی است دارایی‌اش دست‌کم هزار برابر دارایی متوسط مردم باشد».

✴️ تعریف ترادفی: تعریف ترادفیِ واژه یا عبارت «الف» عبارت است از تعریف یک واژه یا عبارت زبانیِ «الف» با واژه یا عبارتی که با «الف» مترادف (هم‌معنا) است. برای مثال، اگر در تعریف واژه‌ی «پسندیده» بگوییم «مطلوب» یا در تعریف «جنون» بگوییم «دیوانگی» از تعریف ترادفی استفاده کرده‌ایم.

✍️ مهدی خسروانی
📚 منبع اصلی: کتاب واضح اندیشیدن
📚 برای آگاهی از سایر منابع، اینجا را ببینید.
❗️ برای خواندن مطالب قبلی درباره‌ی تعریف روی #تعریف کلیک کنید.
↙️ خلاصه‌ی مباحث قبلی درباره‌ی تعریف (شماره‌ی 1 تا 8)

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
2024/09/28 01:23:00
Back to Top
HTML Embed Code: