✅ ویژگیهای تفکر جامعهمحور (6)
افراد نمیتوانند بینشهای موجود در فرهنگهای دیگر را مطالعه و درونی کنند (و، از این طریق، همهجانبهنگری و عمق اندیشیدنشان را ارتقا دهند)..
◀️ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، صفحهی 54
◀️ معرفی بیشتر کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/649
✅ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
افراد نمیتوانند بینشهای موجود در فرهنگهای دیگر را مطالعه و درونی کنند (و، از این طریق، همهجانبهنگری و عمق اندیشیدنشان را ارتقا دهند)..
◀️ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، صفحهی 54
◀️ معرفی بیشتر کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/649
✅ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
✅ دروغی که به اندازهی کافی بزرگ باشد و به اندازهی کافی تکرار شود، مردم آن را باور خواهند کرد.
منسوب به هیتلر
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
منسوب به هیتلر
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
🖌 سادهانگاری؛ آفتِ تفکر
به این گفتوگو توجه کنید:
اولی: کشور ما نیازمند یک انقلاب سیاسی است.
دومی: انقلاب سیاسی ممکن است ما را به سرنوشت برخی کشورهای همسایه دچار کند. ممکن است گرفتار ناامنی، درگیریهای قومی و مذهبی، خطر تجزیهی کشور، و ... بشویم.
اولی: ایران با سوریه و عراق فرق میکند. ما یک تاریخ چندهزارساله داریم. کشوری با این ویژگیها به سرنوشت سوریه و عراق دچار نمیشود.
شما با نظر اولی موافقید یا دومی؟ جدا از آنکه با کدام نظر موافق باشید، آیا فکر نمیکنید که نفر اول مسئله را بیش از حد ساده میبیند؟ آیا برخورداری از تاریخ چندهزارساله میتواند ما را به این نتیجه برساند که «ایران به سرنوشت سوریه و عراق دچار نخواهد شد»؟ اصلاً بیایید فرض کنیم که همهی ما با نظر نفر اول موافقیم. اما آیا استدلالی که برای نظر خودش میآورد سادهانگارانه نیست؟
بیشتر مسائل سیاسی و اجتماعی (و حتی مسائل شخصی) پیچیدهتر از آناند که ما گمان میکنیم. منظور از «پیچیدگی» یک مسئله دقیقاً چیست؟ منظور این است برای قضاوت دربارهی آن مسئله باید عاملهای متعددی را در نظر گرفت. برخی مسائل چندان پیچیده نیستند. برای مثال، اگر بخواهید یک پیژامه بخرید، معمولاً با در نظر گرفتن چند عامل محدود، مثل سلیقهخودتان و اندازه و قیمت پیژامه، میتوانید تصمیم درستی بگیرید. تازه، اگر هم اشتباه کنید، حداکثر چند هزار تومان ضرر مالی کردهاید. اما یک مسئلهی سیاسی مثل «خوب یا بد بودن یک انقلاب» مسئلهی سادهای نیست و لذا نمیتوان دربارهاش بهراحتی قضاوت کرد. برای قضاوت در این باره، عاملهای بسیار متعددی را باید در نظر گرفت و به پرسشهای فراوانی باید پاسخ داد. برای مثال، این پرسشها:
«آیا بیشتر مردم با انقلاب موافقاند؟»، «انقلاب چه چیزهایی را به ما میدهد؟»، «هزینهی انقلاب برای جامعه و کشور چهقدر است؟»، «آیا اگر انقلاب رخ ندهد امکان ایجاد تغییر از طریق اصلاح وجود ندارد؟»، «هزینهی ادامهی این نظام سیاسی بیشتر است یا هزینهی انقلاب؟»، «اگر انقلاب رخ دهد، گرفتار خشونتهای داخلی نخواهیم شد؟»، «این خشونتها از چه نوع خواهند بود؟»، «این خشونتها چهقدر طول خواهند کشید؟»، «این درگیریها و خشونتها به تجزیهی کشور منجر خواهد شد؟»، «آیا ارزشش را دارد که به خاطر دستاوردهای انقلاب خطر تجزیهی کشور را هم به جان بخریم؟»، «آیا گزینهای بهتر از حاکمان کنونی برای این کشور وجود دارد؟»، «آیا آن گزینهها خواهند توانست شرایط پس از انقلاب را مدیریت کنند؟»، «آیا حاکمان بعدی مجبور نخواهند شد که برای مدیریت شرایط انقلابی به دیکتاتوری متوسل شوند؟»، «آیا انقلاب گریزناپذیر است؟»، «آیا، بعد از انقلاب، زمینه برای فعالیت گروههای تروریستی فراهم نخواهد شد؟»، «آیا انقلاب به آزادیِ بیشتر منجر خواهد شد؟»، «آیا مداخلهی کشورهای خارجی استقلال کشور را تهدید نخواهد کرد؟» و ...
مشکلِ سادهانگاری و سطحینگری در زمان انتخابات نیز گریبانمان را میگیرد. از افراد میپرسی «چرا میخواهی به فلانی رأی بدهی؟». اولی جواب میدهد «چون در دورهی قبلی که رئیسجمهور بود فلان کارخانه را در شهر ما ساخت». دومی میگوید «چون آدم سادهزیستی است». نفر سوم میگوید «چون سید اولاد پیغمبر است». نفر چهارم میگوید «چون آمریکاستیز است». پنجمی میگوید «چون به اصولگرایان و اصلاحطلبان وابسته نیست». اما آیا این عاملها و معیارها، حتی اگر مهم باشند، برای تصمیمگیری دربارهی ریاست جمهوری کافیاند؟ آیا عاملها و معیارهای مهمتر و کلیدیتری وجود ندارند؟ بعضیها حتی پاسخهایی بسیار بیربطتر و خندهدارتر به پرسش فوق میدهند. باورتان نمیشود، ولی در یکی از انتخابات قبلی از یک نفر پرسیدم چرا میخواهی به فلانی رأی بدهی و این طور پاسخ شنیدم: «چون در امامزادهی شهر ما بین زنها و مردها پرده کشید تا موقع زیارت با هم قاطی نشوند». و من دوربینی پیدا نکردم تا به آن نگاه کنم!
گرچه تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی بهمراتب پیچیدهتر از انتخاب پیژامهاند، ولی بسیاری از ما برای رأیدادن در انتخابات یا اظهارنظر سیاسی حتی به اندازهی زمانی که میخواهیم یک پیژامه بخریم دقت نمیکنیم و عوامل گوناگون را بررسی نمیکنیم. طوری اظهار نظر و عمل میکنیم که گویی همهی این عوامل را شناخته و بررسی کردهایم، در حالی که حتی متوجهِ وجودداشتن این عوامل نیستیم.
🖋 مهدی خسروانی
✅ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
به این گفتوگو توجه کنید:
اولی: کشور ما نیازمند یک انقلاب سیاسی است.
دومی: انقلاب سیاسی ممکن است ما را به سرنوشت برخی کشورهای همسایه دچار کند. ممکن است گرفتار ناامنی، درگیریهای قومی و مذهبی، خطر تجزیهی کشور، و ... بشویم.
اولی: ایران با سوریه و عراق فرق میکند. ما یک تاریخ چندهزارساله داریم. کشوری با این ویژگیها به سرنوشت سوریه و عراق دچار نمیشود.
شما با نظر اولی موافقید یا دومی؟ جدا از آنکه با کدام نظر موافق باشید، آیا فکر نمیکنید که نفر اول مسئله را بیش از حد ساده میبیند؟ آیا برخورداری از تاریخ چندهزارساله میتواند ما را به این نتیجه برساند که «ایران به سرنوشت سوریه و عراق دچار نخواهد شد»؟ اصلاً بیایید فرض کنیم که همهی ما با نظر نفر اول موافقیم. اما آیا استدلالی که برای نظر خودش میآورد سادهانگارانه نیست؟
بیشتر مسائل سیاسی و اجتماعی (و حتی مسائل شخصی) پیچیدهتر از آناند که ما گمان میکنیم. منظور از «پیچیدگی» یک مسئله دقیقاً چیست؟ منظور این است برای قضاوت دربارهی آن مسئله باید عاملهای متعددی را در نظر گرفت. برخی مسائل چندان پیچیده نیستند. برای مثال، اگر بخواهید یک پیژامه بخرید، معمولاً با در نظر گرفتن چند عامل محدود، مثل سلیقهخودتان و اندازه و قیمت پیژامه، میتوانید تصمیم درستی بگیرید. تازه، اگر هم اشتباه کنید، حداکثر چند هزار تومان ضرر مالی کردهاید. اما یک مسئلهی سیاسی مثل «خوب یا بد بودن یک انقلاب» مسئلهی سادهای نیست و لذا نمیتوان دربارهاش بهراحتی قضاوت کرد. برای قضاوت در این باره، عاملهای بسیار متعددی را باید در نظر گرفت و به پرسشهای فراوانی باید پاسخ داد. برای مثال، این پرسشها:
«آیا بیشتر مردم با انقلاب موافقاند؟»، «انقلاب چه چیزهایی را به ما میدهد؟»، «هزینهی انقلاب برای جامعه و کشور چهقدر است؟»، «آیا اگر انقلاب رخ ندهد امکان ایجاد تغییر از طریق اصلاح وجود ندارد؟»، «هزینهی ادامهی این نظام سیاسی بیشتر است یا هزینهی انقلاب؟»، «اگر انقلاب رخ دهد، گرفتار خشونتهای داخلی نخواهیم شد؟»، «این خشونتها از چه نوع خواهند بود؟»، «این خشونتها چهقدر طول خواهند کشید؟»، «این درگیریها و خشونتها به تجزیهی کشور منجر خواهد شد؟»، «آیا ارزشش را دارد که به خاطر دستاوردهای انقلاب خطر تجزیهی کشور را هم به جان بخریم؟»، «آیا گزینهای بهتر از حاکمان کنونی برای این کشور وجود دارد؟»، «آیا آن گزینهها خواهند توانست شرایط پس از انقلاب را مدیریت کنند؟»، «آیا حاکمان بعدی مجبور نخواهند شد که برای مدیریت شرایط انقلابی به دیکتاتوری متوسل شوند؟»، «آیا انقلاب گریزناپذیر است؟»، «آیا، بعد از انقلاب، زمینه برای فعالیت گروههای تروریستی فراهم نخواهد شد؟»، «آیا انقلاب به آزادیِ بیشتر منجر خواهد شد؟»، «آیا مداخلهی کشورهای خارجی استقلال کشور را تهدید نخواهد کرد؟» و ...
مشکلِ سادهانگاری و سطحینگری در زمان انتخابات نیز گریبانمان را میگیرد. از افراد میپرسی «چرا میخواهی به فلانی رأی بدهی؟». اولی جواب میدهد «چون در دورهی قبلی که رئیسجمهور بود فلان کارخانه را در شهر ما ساخت». دومی میگوید «چون آدم سادهزیستی است». نفر سوم میگوید «چون سید اولاد پیغمبر است». نفر چهارم میگوید «چون آمریکاستیز است». پنجمی میگوید «چون به اصولگرایان و اصلاحطلبان وابسته نیست». اما آیا این عاملها و معیارها، حتی اگر مهم باشند، برای تصمیمگیری دربارهی ریاست جمهوری کافیاند؟ آیا عاملها و معیارهای مهمتر و کلیدیتری وجود ندارند؟ بعضیها حتی پاسخهایی بسیار بیربطتر و خندهدارتر به پرسش فوق میدهند. باورتان نمیشود، ولی در یکی از انتخابات قبلی از یک نفر پرسیدم چرا میخواهی به فلانی رأی بدهی و این طور پاسخ شنیدم: «چون در امامزادهی شهر ما بین زنها و مردها پرده کشید تا موقع زیارت با هم قاطی نشوند». و من دوربینی پیدا نکردم تا به آن نگاه کنم!
گرچه تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی بهمراتب پیچیدهتر از انتخاب پیژامهاند، ولی بسیاری از ما برای رأیدادن در انتخابات یا اظهارنظر سیاسی حتی به اندازهی زمانی که میخواهیم یک پیژامه بخریم دقت نمیکنیم و عوامل گوناگون را بررسی نمیکنیم. طوری اظهار نظر و عمل میکنیم که گویی همهی این عوامل را شناخته و بررسی کردهایم، در حالی که حتی متوجهِ وجودداشتن این عوامل نیستیم.
🖋 مهدی خسروانی
✅ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
♨️ فرد با استعداد همچون تیراندازی است که هدفی را میزند که دیگران قادر به زدنش نیستند.
نابغه همچون تیراندازی است که هدفی را میزند که دیگران قادر به دیدنش نیستند.
(آرتور شوپنهاور)
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
نابغه همچون تیراندازی است که هدفی را میزند که دیگران قادر به دیدنش نیستند.
(آرتور شوپنهاور)
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
Forwarded from اتچ بات
✅ تیغ به دست بگیر؛ تیغ اکام!
تیغ اکام چیست؟ اصطلاح «تیغ اکام» به اصلی در سنجشگرانهاندیشی اشاره میکند که بر «سادگی» تأکید دارد. خلاصهی آن اصل این است که اگر میتوانید چیزی را بدون ایجاد پیچیدگی بیشتر، به نحو رضایتبخش تبیین کنید و توضیح دهید، در این صورت، باید تبیین ساده را انتخاب کنید، نه تبیینِ پیجیده را. نامِ این اصل (که گاه با عنوان «اصل امساک» یا «اصل صرفهجویی» نیز شناخته میشود) از ویلیام اکامی (فیلسوف قرون وسطا) گرفته شده است.
اصل مورد بحث غالباً به این صورت بیان میشود: «موجودات را فراتر از حد ضرورت افزایش ندهید»، اما خود اُکام آن را به این نحو بیان نکرده است. بهترین راه برای توضیح «تیغ اکام» ذکر یک مثال است.
زمانی بحثی در گرفته بود دربارهی موجودی به نام «غول لاچنس». برخی افراد، به دلیل وجود پارهای شواهد تصویری، امکان وجود غول لاچنس را مطرح میکردند. اما اگر بتوان شواهد را به نحو قابلتر و سادهتر تبیین کرد (مثلاً گفت که این شواهد تصویری نتیجهی علل ناشناختهای مثل شنای سمورهای آبی یا چوبهای شناور در آب هستند) در این صورت عقل حکم میکند که اصل تیغ اکام را اعمال کنیم و از تبیین شواهد با توسله به فرضیهی «غول لاچنس» پرهیز کنیم. برای تبیین این شواهد تصویری نیازی نیست که از حیطهی پدیدههای شناختهشده فراتر برویم.
البته این نکته نیز مهم است که نباید «تیغ اکام» را با «سادهسازی بیش از اندازه» اشتباه بگیریم. بسیاری از پدیدهها واقعاً پیچیدهاند و تبیینهای پیچیده دارند.
◀️ برگرفته از کتاب «اندیشیدن؛ گام نخست در تفکر نقادانه»، نوشتهی نایجل واربرتن، ترجمهی مهدی خسروانی
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
تیغ اکام چیست؟ اصطلاح «تیغ اکام» به اصلی در سنجشگرانهاندیشی اشاره میکند که بر «سادگی» تأکید دارد. خلاصهی آن اصل این است که اگر میتوانید چیزی را بدون ایجاد پیچیدگی بیشتر، به نحو رضایتبخش تبیین کنید و توضیح دهید، در این صورت، باید تبیین ساده را انتخاب کنید، نه تبیینِ پیجیده را. نامِ این اصل (که گاه با عنوان «اصل امساک» یا «اصل صرفهجویی» نیز شناخته میشود) از ویلیام اکامی (فیلسوف قرون وسطا) گرفته شده است.
اصل مورد بحث غالباً به این صورت بیان میشود: «موجودات را فراتر از حد ضرورت افزایش ندهید»، اما خود اُکام آن را به این نحو بیان نکرده است. بهترین راه برای توضیح «تیغ اکام» ذکر یک مثال است.
زمانی بحثی در گرفته بود دربارهی موجودی به نام «غول لاچنس». برخی افراد، به دلیل وجود پارهای شواهد تصویری، امکان وجود غول لاچنس را مطرح میکردند. اما اگر بتوان شواهد را به نحو قابلتر و سادهتر تبیین کرد (مثلاً گفت که این شواهد تصویری نتیجهی علل ناشناختهای مثل شنای سمورهای آبی یا چوبهای شناور در آب هستند) در این صورت عقل حکم میکند که اصل تیغ اکام را اعمال کنیم و از تبیین شواهد با توسله به فرضیهی «غول لاچنس» پرهیز کنیم. برای تبیین این شواهد تصویری نیازی نیست که از حیطهی پدیدههای شناختهشده فراتر برویم.
البته این نکته نیز مهم است که نباید «تیغ اکام» را با «سادهسازی بیش از اندازه» اشتباه بگیریم. بسیاری از پدیدهها واقعاً پیچیدهاند و تبیینهای پیچیده دارند.
◀️ برگرفته از کتاب «اندیشیدن؛ گام نخست در تفکر نقادانه»، نوشتهی نایجل واربرتن، ترجمهی مهدی خسروانی
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
Telegram
attach 📎
✅ ویژگیهای تفکر جامعهمحور (7)
افراد نمیتوانند اصلهای اخلاقیِ جهانروا را از تابوها و مقتضیات فرهنگی که مربوط به یک فرهنگ خاصاند متمایز کنند.
◀️ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، ص، 54
◀️ معرفی بیشتر کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/649
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
افراد نمیتوانند اصلهای اخلاقیِ جهانروا را از تابوها و مقتضیات فرهنگی که مربوط به یک فرهنگ خاصاند متمایز کنند.
◀️ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، ص، 54
◀️ معرفی بیشتر کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/649
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
مصاحبه مهدی خسروانی رادیوفرهنگ.3gp
6.7 MB
✅ فایل صوتی مصاحبهی مهدی خسروانی (مترجم و بازنویس «مجموعهی راهنمای اندیشهورزان») دربارهی این مجموعه با رادیو فرهنگ
◀️ مجموعهی «راهنمای اندیشهورزان» مجموعهای است با محوریت تفکر نقادانه
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
◀️ مجموعهی «راهنمای اندیشهورزان» مجموعهای است با محوریت تفکر نقادانه
کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
✅ ویژگیهای تفکر جامعهمحور (8)
افراد از این نکته غفلت میکنند که رسانههای جمعی، در هر فرهنگی، خبرها را از نظرگاه آن فرهنگ شکل میدهند.
◀️ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، ص، 54
◀️ معرفی بیشتر کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/649
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
افراد از این نکته غفلت میکنند که رسانههای جمعی، در هر فرهنگی، خبرها را از نظرگاه آن فرهنگ شکل میدهند.
◀️ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، ص، 54
◀️ معرفی بیشتر کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/649
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
❇️ مارپیچ برو!
اجازه نده بحث بر هیچ موضوعی متمرکز شود!
مارپیچ رفتن یعنی پریدن از موضوعی به موضوع دیگر در بحث به منظور دفاع از خود در برابر انتقاد؛ گرچه ممکن است موضوع دوم ربطی به موضوع اصلی بحث داشته باشد، اما ربط «نزدیک» نداشته باشد. این کار میتواند بسیار آزاردهنده باشد، زیرا کسانی که اقدام به مارپیچرفتن میکنند هرگز به اندازهی کافی روی یک موضوع توقف نمیکنند تا شما بتوانید انتقادتان را مطرح کنید؛ قبل از آنکه ایراد خود را وارد کنید، موضوع ایراد را تغییر میدهند. ممکن است افراد از این اقدام، به عنوان نوعی خطابه استفاده کنند تا از روبهرو شدن با انتقاد اجتناب کنند و، بدینوسیله، موضع خود را قانعکنندهتر سازند؛ اما این امر غالباً ناشی از این است که فرد تُنُکمایه است و این توانایی فکری را ندارد که بحث را تا آخر ادامه دهد.
◀️ برگرفته از کتاب «اندیشیدن؛ گام نخست در تفکر نقادانه»، نوشتهی نایجل واربرتن، ترجمهی مهدی خسروانی، صفحهی 151
◀️ معرفی بیشتر و لینک تهیهی اینترنتی کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/663
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
اجازه نده بحث بر هیچ موضوعی متمرکز شود!
مارپیچ رفتن یعنی پریدن از موضوعی به موضوع دیگر در بحث به منظور دفاع از خود در برابر انتقاد؛ گرچه ممکن است موضوع دوم ربطی به موضوع اصلی بحث داشته باشد، اما ربط «نزدیک» نداشته باشد. این کار میتواند بسیار آزاردهنده باشد، زیرا کسانی که اقدام به مارپیچرفتن میکنند هرگز به اندازهی کافی روی یک موضوع توقف نمیکنند تا شما بتوانید انتقادتان را مطرح کنید؛ قبل از آنکه ایراد خود را وارد کنید، موضوع ایراد را تغییر میدهند. ممکن است افراد از این اقدام، به عنوان نوعی خطابه استفاده کنند تا از روبهرو شدن با انتقاد اجتناب کنند و، بدینوسیله، موضع خود را قانعکنندهتر سازند؛ اما این امر غالباً ناشی از این است که فرد تُنُکمایه است و این توانایی فکری را ندارد که بحث را تا آخر ادامه دهد.
◀️ برگرفته از کتاب «اندیشیدن؛ گام نخست در تفکر نقادانه»، نوشتهی نایجل واربرتن، ترجمهی مهدی خسروانی، صفحهی 151
◀️ معرفی بیشتر و لینک تهیهی اینترنتی کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/663
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
Telegram
سنجشگرانه اندیشی - تفکر نقادانه
چگونه است که سیاستمداران، حتی وقتی حق با آنها نیست، حرف خود را به کرسی مینشانند؟ یکی از ترفندهایشان این است که بخشی از حقیقت را میگویند. بخش توریهگویی این کتاب دربارة همین موضوع است.
«من و آرش در یک مدرسه درس خواندیم. آرش فرد موفقی شد، پس من هم موفق خواهم…
«من و آرش در یک مدرسه درس خواندیم. آرش فرد موفقی شد، پس من هم موفق خواهم…
Audio
شوخیه یا جدی؟
این هم از فارسی صحبت کردن یک پژوهشگر ایرانی!
مشکل اینجاست که این خانم دکتر تنها نیست. در کشور ما، فراواناند کسانی (از روشنفکران و دانشمندان و فیلسوفان گرفته تا آخوندها و ...) که ظاهراً برای ما حرف میزنند اما اصلاً اهمیتی نمیدهند که ما چیزی از صحبتهایشان میفهمیم یا خیر!
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
این هم از فارسی صحبت کردن یک پژوهشگر ایرانی!
مشکل اینجاست که این خانم دکتر تنها نیست. در کشور ما، فراواناند کسانی (از روشنفکران و دانشمندان و فیلسوفان گرفته تا آخوندها و ...) که ظاهراً برای ما حرف میزنند اما اصلاً اهمیتی نمیدهند که ما چیزی از صحبتهایشان میفهمیم یا خیر!
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
Forwarded from اتچ بات
✅ از «دموکراسی سیاسی» تا «مغالطهی دموکراسی»
مغالطهی دموکراسی یعنی اینکه بگوییم نظر اکثریت همواره مرجع مناسبی برای تعیین درستی یک نظر یا عمل است. این یک مغالطهی غیرصوری است.
«دموکراسی سیاسی» امری مطلوب است، زیرا امکان مشارکت گستردهی سیاسی را فراهم میکند و میتواند در برابر کسانی که میخواهند بساط دیکتاتوری پهن کنند مانعی کارآمد باشد. اما در بسیاری از زمینهها، رأیگیری بههیچوجه روش قابلاعتمادی برای پیبردن به شیوهی عمل مناسب نیست. کسانی که به مغالطهی دموکراسی تسلیم میشوند سادهلوحانه میانگارند که به رأیگذاشتن تصمیمها و قضاوتها، بهترین راه برای کشف حقیقت در هر موضوع یا بهترین راهبرد برای اتخاذ تصمیمهای عاقلانه است و احساس میکنند که لازم است تصمیمها و قضاوتها حتیالامکان به رأی گذاشته شوند. اما واضح است که اگر اکثریت رأیدهندگان در موضوعی که برایش رأی میدهند ناآگاه باشند، احتمال دارد که این ناآگاهی موجب شود که رأی نادرستی ابراز کنند.
برای مثال، اگر خلبانی، به خاطر شرایط بد جوی، بخواهد تصمیم بگیرد که فرود اضطراری انجام دهد یا نه، عاقلانه نیست که در این مورد از مسافران نظرخواهی کند. رأي اکثریت، هر چه باشد، بسیار بعید است که بر شناخت کامل از پیامد احتمالی و ارزیابی خطرهای ممکن مبتنی باشد. خلبانی که در اینجا به نظر مسافران مراجعه میکند در واقع از زیر بار تصمیمگیری شانه خالی کرده است
◀️ برگرفته از کتاب «اندیشیدن؛ گام نخست در تفکر نقادانه»، صفحهی 162
◀️ معرفی بیشتر کتاب و لینک تهیهی اینترنتی:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/663
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
مغالطهی دموکراسی یعنی اینکه بگوییم نظر اکثریت همواره مرجع مناسبی برای تعیین درستی یک نظر یا عمل است. این یک مغالطهی غیرصوری است.
«دموکراسی سیاسی» امری مطلوب است، زیرا امکان مشارکت گستردهی سیاسی را فراهم میکند و میتواند در برابر کسانی که میخواهند بساط دیکتاتوری پهن کنند مانعی کارآمد باشد. اما در بسیاری از زمینهها، رأیگیری بههیچوجه روش قابلاعتمادی برای پیبردن به شیوهی عمل مناسب نیست. کسانی که به مغالطهی دموکراسی تسلیم میشوند سادهلوحانه میانگارند که به رأیگذاشتن تصمیمها و قضاوتها، بهترین راه برای کشف حقیقت در هر موضوع یا بهترین راهبرد برای اتخاذ تصمیمهای عاقلانه است و احساس میکنند که لازم است تصمیمها و قضاوتها حتیالامکان به رأی گذاشته شوند. اما واضح است که اگر اکثریت رأیدهندگان در موضوعی که برایش رأی میدهند ناآگاه باشند، احتمال دارد که این ناآگاهی موجب شود که رأی نادرستی ابراز کنند.
برای مثال، اگر خلبانی، به خاطر شرایط بد جوی، بخواهد تصمیم بگیرد که فرود اضطراری انجام دهد یا نه، عاقلانه نیست که در این مورد از مسافران نظرخواهی کند. رأي اکثریت، هر چه باشد، بسیار بعید است که بر شناخت کامل از پیامد احتمالی و ارزیابی خطرهای ممکن مبتنی باشد. خلبانی که در اینجا به نظر مسافران مراجعه میکند در واقع از زیر بار تصمیمگیری شانه خالی کرده است
◀️ برگرفته از کتاب «اندیشیدن؛ گام نخست در تفکر نقادانه»، صفحهی 162
◀️ معرفی بیشتر کتاب و لینک تهیهی اینترنتی:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/663
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
Telegram
attach 📎
Forwarded from سنجشگرانه اندیشی - تفکر نقادانه
🖌 آرزوییاندیشی چیست؟
🔸 یعنی اینکه گمان کنیم یک نظر یا باور صادق است، چون من «دوست دارم» که صادق باشد. برای مثال، فرض کنید منوچهر دوست دارد جملهی «منوچهر خوشاندام است» صادق باشد؛ و چون «دوست دارد» این جمله صادق باشد، گمان میکند که این جمله «واقعا»ً صادق هست.
🔸 برگرفته از واژهنامهی توصیفی کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🔸 یعنی اینکه گمان کنیم یک نظر یا باور صادق است، چون من «دوست دارم» که صادق باشد. برای مثال، فرض کنید منوچهر دوست دارد جملهی «منوچهر خوشاندام است» صادق باشد؛ و چون «دوست دارد» این جمله صادق باشد، گمان میکند که این جمله «واقعا»ً صادق هست.
🔸 برگرفته از واژهنامهی توصیفی کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»
🔸 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
◀️ دربارهی این سخن آلن دوباتن چه نظری دارید؟ نظرتان را میتوانید در گروه «سنجشگرانهاندیشی-کارگاه-کتاب» مطرح کنید:
https://www.tg-me.com/joinchat-BsYShEC3YproJUGaG8dMZQ
✅ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
https://www.tg-me.com/joinchat-BsYShEC3YproJUGaG8dMZQ
✅ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
✅ ویژگیهای تفکر جامعهمحور (9)
افراد نمیتوانند تاریخی و مردمشناسانه بیندیشند و، در نتیجه، در دام شیوههای رایج اندیشیدن گرفتار میشوند.
◀️ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، ص، 54
◀️ معرفی بیشتر کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/649
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
افراد نمیتوانند تاریخی و مردمشناسانه بیندیشند و، در نتیجه، در دام شیوههای رایج اندیشیدن گرفتار میشوند.
◀️ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، ص، 54
◀️ معرفی بیشتر کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/649
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
♨️ نگاه سنجشگرانه به «کتاب خواندن»:
خواندن کتاب «درگاه» زندگی معنوی است. میتواند ما را به آن وارد کند، ولی آن را به وجود نمیآورد.
آلن دوباتن
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
خواندن کتاب «درگاه» زندگی معنوی است. میتواند ما را به آن وارد کند، ولی آن را به وجود نمیآورد.
آلن دوباتن
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
✅ مغالطه (fallacy) چیست؟
◀️ واژهی مغالطه یکی از کلیدیترین واژهها در «سنجشگرانهاندیشی» (تفکر نقادانه) است و مثل هر واژهی دیگری ممکن است به صورت نادرست (یا، دستکم، نادقیق) به کار رود. بعضی افراد واژهی «مغالطه» را به معنای «باور نادرست» به کار میبرند؛ این کاربرد صحیح نیست. بعضی افراد هم این واچه را به معنای «تلاش برای فریب دیگری» به کار میبرند. این کاربرد تا حدودی درست است اما دقیق نیست. چرا دقیق نیست؟ چون مغالطه، بعضی وقتها، به قصد فریب انجام نمیشود؛ به عبارت دیگر، بعضی وقتها، خود شخصِ مغالطهکننده هم نمیداند که دارد مغالطه میکند. معنای دقیقتر مغالطه این است: خطای در اندیشیدن. اما صحیحترین و دقیقترین تعریف مغالطه این است: خطای در استدلال.
در بخشهای دیگر، معنای «استدلال» را توضیح دادهایم. اما آیا همهی استدلالها صحیح اند. فرض کنید علی بگوید:
هفتهی قبل که به بندرعباس رفته بودیم با یک رانندهی بومی تصادف کردیم. دو سال قبل، برادرم هم در بندرعباس تصادف کرد. بومیهای هرمزگان واقعاً بد رانندگی میکنند.
مشخص است که حرف علی استدلال است. اما آیا این استدلال صحیح است؟ مشخص است که این استدلال ایراد دارد. بنابراین در اینجا میگوییم که این استدلال مغالطه است؛ یا میگوییم که
در این استدلال مغالطه رخ داده است.
مثالی دیگر. فرزاد میگوید:
من و سیروس هر دو از یک پدر و مادر هستیم.
سیروس تاجر موفقی شد.
پس من هم در تجارت موفق خواهم شد.
آیا این استدلال صحیح است؟ آیا از اینکه «فرزاد و سیروس از یک پدر و مادر به دنیا آمدهاند» میتوان نتیجه گرفت که فرزاد نیز در تجارت موفق خواهد شد؟ مسلماً خیر. پس در اینجا نیز سخن فرزاد استدلال است؛ اما استدلالی مغالطهآمیز است.
باید توجه داشت که مغالطه با سفسطه و خطابه فرق دارد. تفاوت مغالطه با خطابه این است که مغالطه نیز، همانند استدلال، به سراغ قوای عقلانی ما میرود (گرچه در این کار خطاهایی مرتکب میشود) اما خطابه اساساً به سراغ احساسات ما میرود. تفاوت مغالطه با سفسطه نیز در این است که، در سفسطه، قصد فریب وجود دارد اما در مغالطه لزوماً قصد فریب وجود ندارد.
🖌 مهدی خسروانی
◀️ آدرس کانال «سنجشگرانهاندیشی» (تفکر نقادانه) برای خواندن مطالب بیشتر در زمینهی سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
◀️ واژهی مغالطه یکی از کلیدیترین واژهها در «سنجشگرانهاندیشی» (تفکر نقادانه) است و مثل هر واژهی دیگری ممکن است به صورت نادرست (یا، دستکم، نادقیق) به کار رود. بعضی افراد واژهی «مغالطه» را به معنای «باور نادرست» به کار میبرند؛ این کاربرد صحیح نیست. بعضی افراد هم این واچه را به معنای «تلاش برای فریب دیگری» به کار میبرند. این کاربرد تا حدودی درست است اما دقیق نیست. چرا دقیق نیست؟ چون مغالطه، بعضی وقتها، به قصد فریب انجام نمیشود؛ به عبارت دیگر، بعضی وقتها، خود شخصِ مغالطهکننده هم نمیداند که دارد مغالطه میکند. معنای دقیقتر مغالطه این است: خطای در اندیشیدن. اما صحیحترین و دقیقترین تعریف مغالطه این است: خطای در استدلال.
در بخشهای دیگر، معنای «استدلال» را توضیح دادهایم. اما آیا همهی استدلالها صحیح اند. فرض کنید علی بگوید:
هفتهی قبل که به بندرعباس رفته بودیم با یک رانندهی بومی تصادف کردیم. دو سال قبل، برادرم هم در بندرعباس تصادف کرد. بومیهای هرمزگان واقعاً بد رانندگی میکنند.
مشخص است که حرف علی استدلال است. اما آیا این استدلال صحیح است؟ مشخص است که این استدلال ایراد دارد. بنابراین در اینجا میگوییم که این استدلال مغالطه است؛ یا میگوییم که
در این استدلال مغالطه رخ داده است.
مثالی دیگر. فرزاد میگوید:
من و سیروس هر دو از یک پدر و مادر هستیم.
سیروس تاجر موفقی شد.
پس من هم در تجارت موفق خواهم شد.
آیا این استدلال صحیح است؟ آیا از اینکه «فرزاد و سیروس از یک پدر و مادر به دنیا آمدهاند» میتوان نتیجه گرفت که فرزاد نیز در تجارت موفق خواهد شد؟ مسلماً خیر. پس در اینجا نیز سخن فرزاد استدلال است؛ اما استدلالی مغالطهآمیز است.
باید توجه داشت که مغالطه با سفسطه و خطابه فرق دارد. تفاوت مغالطه با خطابه این است که مغالطه نیز، همانند استدلال، به سراغ قوای عقلانی ما میرود (گرچه در این کار خطاهایی مرتکب میشود) اما خطابه اساساً به سراغ احساسات ما میرود. تفاوت مغالطه با سفسطه نیز در این است که، در سفسطه، قصد فریب وجود دارد اما در مغالطه لزوماً قصد فریب وجود ندارد.
🖌 مهدی خسروانی
◀️ آدرس کانال «سنجشگرانهاندیشی» (تفکر نقادانه) برای خواندن مطالب بیشتر در زمینهی سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
✅ آزمایش فکری چیست؟
آزمایش فکری یکی از راهکارهای مفید برای درک بهتر مسائل است. آزمایش فکری به معنای تصور کردن یک موقعیت خیالی و غالباً تصنعی است که هدف از آن وضوحبخشی به یک مسئله است. مثالی میزنیم.
یکی از پرسشهای مهم در فلسفه این است که در زندگی چه چیزی بهراستی ارزشمند است. رابرت نوزیک، فیلسوف سیاست و معرفتشناس آمریکایی معاصر، برای حل این مسئله یک آزمایش فکری پیشنهاد کرد. فرض کنید دستگاهی به نام «دستگاه حسآفرین» وجود دارد که وقتی شخص به آن متصل میشود احساس میکند هر آنچه انجام میدهد یا برایش رخ میدهد بینهایت لذتبخش است؛ همهی چیزهایی که در زندگی واقعی خوشایندند به لذتبخشترین شکل ممکن برایش شبیهسازی میشوند، بدون اینکه خود او از توهمیبودن این رویداد آگاه باشد؛ تا هنگامی که شخص به دستگاه متصل است باور دارد که همهی این اتفاقهای لذتبخش بهراستی رخ میدهند. اکنون یک پرسش: «آیا مایلید تا پایان عمر به این دستگاه متصل شوید؟».
پاسخ شما به این پرسش میتواند پاسخ شما به اینکه «چه چیزی بهراستی ارزشمند است؟» را تاحدودی روشن کند. اگر پاسخ مثبت دهید، معلوم میشود که «لذت» برای شما از ارزشی بالا (شاید از بالاترین ارزش) برخوردار است. اما اگر، مثل خیلی افراد، به آن پاسخ منفی دهید، معلوم میشود که از نظر شما در زندگی چیزهای دیگری وجود دارند که ارزششان بیش از لذت بی حد و حصر است. و این نتیجهای است که شاید بدون استفاده از آزمایش فکری بهراحتی به آن دست نیابید.
چنانکه روشن است، این آزمایش فکری کاملاً تصنعی است و ممکن است هیچگاه دستگاهی با این خصوصیتها ساخته نشود، ولی شاید هیچ شیوهی دیگری غیر از «آزمایش فکری» نتواند بر شما معلوم کند که «لذت بی قید و شرط» چه جایگاهی برایتان دارد. بنابراین، گرچه باید بین آزمایش فکری و خیالپردازیِ صرف فرق گذاشت، روا نیست که آزمایش فکری را صرفاً به خاطر تصنعی بودنش رد کنیم.
مثالی که آوردیم تاحدودی تصنعی بود، ولی در مسائل عادی نیز میتوان از آزمایش فکری استفاده کرد. به عنوان مثال، برای اینکه زندگی مشترک آیندهتان بیش از سه ماه قابل تحمل باشد، میتوانید آزمایشی ذهنی ترتیب دهید و، تا حد امکان، یک هفته از زندگی با همسر آیندهتان را تهی از هیجانهای جنسی که معمولاً در ابتدای ازدواج وجود دارند تصور کنید و ببینید پس از کنار گذاشتن این هیجانها و جاذبهها آیا باز هم بودن با او را به دوری از او ترجیح میدهید یا اگر جاذبههای جنسیاش را کنار بگذارید جزء آن دسته افرادی میشود که حتی حوصلهی یک احوالپرسی ساده با او را ندارید و برنامهی رفت و آمد خود در محل کار یا دانشگاه را طوری تنظیم میکنید که اصلاً با او مواجه نشوید!
البته برای مسائل پیچیدهتر نیاز به ترکیبی از چند آزمایش فکری خواهد بود، ولی خوبیِ آزمایش فکری این است که نیاز به ابزار بیرونی ندارد و با محدودیتی در استفاده از آن روبهرو نیستید.
◀️ برگرفته از مقدمهی مترجم بر کتاب «اندیشیدن؛ گام نخست در تفکر نقادانه».
◀️ لینک برای معرفی بیشتر و تهیهی اینترنتی کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/663
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
آزمایش فکری یکی از راهکارهای مفید برای درک بهتر مسائل است. آزمایش فکری به معنای تصور کردن یک موقعیت خیالی و غالباً تصنعی است که هدف از آن وضوحبخشی به یک مسئله است. مثالی میزنیم.
یکی از پرسشهای مهم در فلسفه این است که در زندگی چه چیزی بهراستی ارزشمند است. رابرت نوزیک، فیلسوف سیاست و معرفتشناس آمریکایی معاصر، برای حل این مسئله یک آزمایش فکری پیشنهاد کرد. فرض کنید دستگاهی به نام «دستگاه حسآفرین» وجود دارد که وقتی شخص به آن متصل میشود احساس میکند هر آنچه انجام میدهد یا برایش رخ میدهد بینهایت لذتبخش است؛ همهی چیزهایی که در زندگی واقعی خوشایندند به لذتبخشترین شکل ممکن برایش شبیهسازی میشوند، بدون اینکه خود او از توهمیبودن این رویداد آگاه باشد؛ تا هنگامی که شخص به دستگاه متصل است باور دارد که همهی این اتفاقهای لذتبخش بهراستی رخ میدهند. اکنون یک پرسش: «آیا مایلید تا پایان عمر به این دستگاه متصل شوید؟».
پاسخ شما به این پرسش میتواند پاسخ شما به اینکه «چه چیزی بهراستی ارزشمند است؟» را تاحدودی روشن کند. اگر پاسخ مثبت دهید، معلوم میشود که «لذت» برای شما از ارزشی بالا (شاید از بالاترین ارزش) برخوردار است. اما اگر، مثل خیلی افراد، به آن پاسخ منفی دهید، معلوم میشود که از نظر شما در زندگی چیزهای دیگری وجود دارند که ارزششان بیش از لذت بی حد و حصر است. و این نتیجهای است که شاید بدون استفاده از آزمایش فکری بهراحتی به آن دست نیابید.
چنانکه روشن است، این آزمایش فکری کاملاً تصنعی است و ممکن است هیچگاه دستگاهی با این خصوصیتها ساخته نشود، ولی شاید هیچ شیوهی دیگری غیر از «آزمایش فکری» نتواند بر شما معلوم کند که «لذت بی قید و شرط» چه جایگاهی برایتان دارد. بنابراین، گرچه باید بین آزمایش فکری و خیالپردازیِ صرف فرق گذاشت، روا نیست که آزمایش فکری را صرفاً به خاطر تصنعی بودنش رد کنیم.
مثالی که آوردیم تاحدودی تصنعی بود، ولی در مسائل عادی نیز میتوان از آزمایش فکری استفاده کرد. به عنوان مثال، برای اینکه زندگی مشترک آیندهتان بیش از سه ماه قابل تحمل باشد، میتوانید آزمایشی ذهنی ترتیب دهید و، تا حد امکان، یک هفته از زندگی با همسر آیندهتان را تهی از هیجانهای جنسی که معمولاً در ابتدای ازدواج وجود دارند تصور کنید و ببینید پس از کنار گذاشتن این هیجانها و جاذبهها آیا باز هم بودن با او را به دوری از او ترجیح میدهید یا اگر جاذبههای جنسیاش را کنار بگذارید جزء آن دسته افرادی میشود که حتی حوصلهی یک احوالپرسی ساده با او را ندارید و برنامهی رفت و آمد خود در محل کار یا دانشگاه را طوری تنظیم میکنید که اصلاً با او مواجه نشوید!
البته برای مسائل پیچیدهتر نیاز به ترکیبی از چند آزمایش فکری خواهد بود، ولی خوبیِ آزمایش فکری این است که نیاز به ابزار بیرونی ندارد و با محدودیتی در استفاده از آن روبهرو نیستید.
◀️ برگرفته از مقدمهی مترجم بر کتاب «اندیشیدن؛ گام نخست در تفکر نقادانه».
◀️ لینک برای معرفی بیشتر و تهیهی اینترنتی کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/663
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
✅ ویژگیهای تفکر جامعهمحور (۱۰)
افراد تشخیص نمیدهند که اندیشیدنِ جامعهمحورانه مانعی جدی در راه رشد فکری است.
◀️ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، ص، 54
◀️ معرفی بیشتر کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/649
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
افراد تشخیص نمیدهند که اندیشیدنِ جامعهمحورانه مانعی جدی در راه رشد فکری است.
◀️ برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»، ص، 54
◀️ معرفی بیشتر کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/649
◀️ کانال سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
Forwarded from نشر اَریش
#انتشارات_اریش منتشر کرد:
#فراسوی_سازمان_و_ایدئولوژی_داعش
✍️#علی_شهبازی
کتابی در تحلیل انگیزههای روانشناختی و فلسفی شکلگیری سازمان داعش
@arishpub
#فراسوی_سازمان_و_ایدئولوژی_داعش
✍️#علی_شهبازی
کتابی در تحلیل انگیزههای روانشناختی و فلسفی شکلگیری سازمان داعش
@arishpub
Forwarded from سنجشگرانه اندیشی - تفکر نقادانه
چگونه است که سیاستمداران، حتی وقتی حق با آنها نیست، حرف خود را به کرسی مینشانند؟ یکی از ترفندهایشان این است که بخشی از حقیقت را میگویند. بخش توریهگویی این کتاب دربارة همین موضوع است.
«من و آرش در یک مدرسه درس خواندیم. آرش فرد موفقی شد، پس من هم موفق خواهم شد.» چرا سخن این شخص مغالطه است؟
به یک سخنرانی گوش میدهید اما تقریباً هیچ چیز از آن نمیفهمید. آیا مطلب واقعاً پیچیده است یا سخنران فقط برای خودنمایی از واژههای قلمبهسلمبه استفاده میکند؟ بخشهای ژارگون و ژرفنمایی و پردهپوشی کتاب به همین موضوع میپردازد.
نویسندهی این کتاب، نایجل واربرتن، میکوشد، با بیانی ساده و با استفاده از مثالهای مناسب، اصول اولیهی منطق و تفکر نقادانه را به خواننده آموزش دهد تا اسیر اینگونه مغالطهها و سفسطهگریها نشود.
لینک تهیهی اینترنتی کتاب:
https://ketabweb.com/andishidan-game-nokhost-dar-tafakore-n…
«من و آرش در یک مدرسه درس خواندیم. آرش فرد موفقی شد، پس من هم موفق خواهم شد.» چرا سخن این شخص مغالطه است؟
به یک سخنرانی گوش میدهید اما تقریباً هیچ چیز از آن نمیفهمید. آیا مطلب واقعاً پیچیده است یا سخنران فقط برای خودنمایی از واژههای قلمبهسلمبه استفاده میکند؟ بخشهای ژارگون و ژرفنمایی و پردهپوشی کتاب به همین موضوع میپردازد.
نویسندهی این کتاب، نایجل واربرتن، میکوشد، با بیانی ساده و با استفاده از مثالهای مناسب، اصول اولیهی منطق و تفکر نقادانه را به خواننده آموزش دهد تا اسیر اینگونه مغالطهها و سفسطهگریها نشود.
لینک تهیهی اینترنتی کتاب:
https://ketabweb.com/andishidan-game-nokhost-dar-tafakore-n…