«چیزهایی هست که من نمیدانم»
از آن جملههایی که همه تأییدش میکنند، اما تقریباً هیچ کس به لازمههایش پایبند نیست.
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
از آن جملههایی که همه تأییدش میکنند، اما تقریباً هیچ کس به لازمههایش پایبند نیست.
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
❓اعتماد به صاحبنظران با چه ملاکهایی؟
❇️ با آنکه در زمینههای گوناگون، از جمله در زمینههای بهداشتی، از رجوع به صاحبنظران و افراد خبره گریزی نیست، نباید نظر آنان را در همة موردها پذیرفت. هنگام استناد به نظر خبرگان باید حتماً این چهار ملاک را رعایت کنیم.
1⃣ فرد خبره باید مشخص باشد. اگر فرد خبره مشخص نباشد نمیتوانیم دربارة رعایت شدن یا نشدن ملاکهای سوم و چهارم نظر دهیم. به همین دلیل است که وقتی مقالهای مینویسید باید منبعهای خودتان را در پانویس ذکر کنید. در این صورت است که خوانندگان مقاله میتوانند داوری کنند که استناد شما به خبرگی قابل قبول هست یا نه.
2⃣ فرد خبره باید خوشنام باشد. در بسیاری از زمینهها استانداردهایی برای تخصص وجود دارد. برخی از این استانداردها عبارتاند از: مدرکی مثل دکتری یا دکترای پزشکی، انتشارِ تحقیق در آن زمینه، عضویت در سازمانهای حرفهای، یا جایزههایی مثل جایزة نوبل. این استانداردها داوری متخصصان دربارة آن فرد خبره را نشان میدهند و به ما کمک میکنند تا هنگامی که خودمان صلاحیت داوری دربارة یک فرد خبره را نداریم بتوانیم کار او را ارزیابی کنیم.
3⃣ مسئلهای که مطرح است باید در حیطة تخصص فرد خبره باشد. اعتبار فرد خبره در یک زمینه موجب نمیشود که صلاحیت اظهار نظرِ تخصصی در زمینههای دیگر را پیدا کند. کسی که بازیگر سینماست در زمینة بازیگری متخصص است، اما دربارة مسئلههای اجتماعی، سیاسی، یا مسئلههای دیگر متخصص نیست. بنابراین، مدّعاهای او دربارة موضوعهایی که به بازیگری ربط ندارند باید دقیقاً همانند مدّعاهای من و شما ارزشگذاری شود. کسی که نوبل فیزیک را برده است فقط در زمینة فیزیک صاحب دانش است و نباید در زمینههای دیگر صاحب دانش دانسته شود؛ استدلالهای او دربارة هر موضوع دیگر از جایگاهی همسنگ با استدلالهای دیگران برخوردار است.
4⃣ مسئلهای که مطرح است باید جزء مسئلههایی باشد که متخصصان دربارهاش اجماع دارند. تنها هنگامی میتوان نظر یک فرد خبره را به عنوان پشتوانة یک مدّعا ذکر کرد که همة متخصصان آن حوزة تخصصی دربارة آن مسئله همنظر باشند. به همین دلیل است که وقتی به کسی میگویند بیماری خطرناکی دارد به متخصصان دیگر نیز مراجعه میکند. لازم دانستن اجماع بدین معناست که اگر موضوعی محل مناقشه باشد نمیتوان دیدگاهی خاص دربارة آن موضوع را بر اساس نظر یک فرد خبره پذیرفت. اگر افراد خبره از اعتبار یکسانی برخوردار باشند اما دربارة آن موضوع اختلاف نظر داشته باشند، هیچ دلیلی ندارد که مدّعای یکی را بپذیریم و مدّعای دیگری را نپذیریم. در اینجا، کاری که باید بکنیم این است که بگوییم موضوع محل مناقشه است و دیدگاههای معارض را بیان کنیم.
📚 برگرفته از کتاب «واضح اندیشیدن» نوشتهی ژیل لوبلان، ترجمهی مهدی خسروانی، در دست انتشار توسط نشر نو
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
❇️ با آنکه در زمینههای گوناگون، از جمله در زمینههای بهداشتی، از رجوع به صاحبنظران و افراد خبره گریزی نیست، نباید نظر آنان را در همة موردها پذیرفت. هنگام استناد به نظر خبرگان باید حتماً این چهار ملاک را رعایت کنیم.
1⃣ فرد خبره باید مشخص باشد. اگر فرد خبره مشخص نباشد نمیتوانیم دربارة رعایت شدن یا نشدن ملاکهای سوم و چهارم نظر دهیم. به همین دلیل است که وقتی مقالهای مینویسید باید منبعهای خودتان را در پانویس ذکر کنید. در این صورت است که خوانندگان مقاله میتوانند داوری کنند که استناد شما به خبرگی قابل قبول هست یا نه.
2⃣ فرد خبره باید خوشنام باشد. در بسیاری از زمینهها استانداردهایی برای تخصص وجود دارد. برخی از این استانداردها عبارتاند از: مدرکی مثل دکتری یا دکترای پزشکی، انتشارِ تحقیق در آن زمینه، عضویت در سازمانهای حرفهای، یا جایزههایی مثل جایزة نوبل. این استانداردها داوری متخصصان دربارة آن فرد خبره را نشان میدهند و به ما کمک میکنند تا هنگامی که خودمان صلاحیت داوری دربارة یک فرد خبره را نداریم بتوانیم کار او را ارزیابی کنیم.
3⃣ مسئلهای که مطرح است باید در حیطة تخصص فرد خبره باشد. اعتبار فرد خبره در یک زمینه موجب نمیشود که صلاحیت اظهار نظرِ تخصصی در زمینههای دیگر را پیدا کند. کسی که بازیگر سینماست در زمینة بازیگری متخصص است، اما دربارة مسئلههای اجتماعی، سیاسی، یا مسئلههای دیگر متخصص نیست. بنابراین، مدّعاهای او دربارة موضوعهایی که به بازیگری ربط ندارند باید دقیقاً همانند مدّعاهای من و شما ارزشگذاری شود. کسی که نوبل فیزیک را برده است فقط در زمینة فیزیک صاحب دانش است و نباید در زمینههای دیگر صاحب دانش دانسته شود؛ استدلالهای او دربارة هر موضوع دیگر از جایگاهی همسنگ با استدلالهای دیگران برخوردار است.
4⃣ مسئلهای که مطرح است باید جزء مسئلههایی باشد که متخصصان دربارهاش اجماع دارند. تنها هنگامی میتوان نظر یک فرد خبره را به عنوان پشتوانة یک مدّعا ذکر کرد که همة متخصصان آن حوزة تخصصی دربارة آن مسئله همنظر باشند. به همین دلیل است که وقتی به کسی میگویند بیماری خطرناکی دارد به متخصصان دیگر نیز مراجعه میکند. لازم دانستن اجماع بدین معناست که اگر موضوعی محل مناقشه باشد نمیتوان دیدگاهی خاص دربارة آن موضوع را بر اساس نظر یک فرد خبره پذیرفت. اگر افراد خبره از اعتبار یکسانی برخوردار باشند اما دربارة آن موضوع اختلاف نظر داشته باشند، هیچ دلیلی ندارد که مدّعای یکی را بپذیریم و مدّعای دیگری را نپذیریم. در اینجا، کاری که باید بکنیم این است که بگوییم موضوع محل مناقشه است و دیدگاههای معارض را بیان کنیم.
📚 برگرفته از کتاب «واضح اندیشیدن» نوشتهی ژیل لوبلان، ترجمهی مهدی خسروانی، در دست انتشار توسط نشر نو
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
♨️ دایی جان ناپلئون؛ یک نقد فرهنگی ریشهای
✍ محمد رهبر
بخش اول
🌿 ایرج پزشکزاد شیفته سعدی شیرازی است. جز اینکه درباره طنز فاخرِ سعدی کتابی نوشته، لحن و بیان و شیوه ای که در داستانهایش دارد،همان سیرهِ سهل و ممتنعِ شیخ اجل است.
🌿 این زیستن با سعدی، پاداشی هم داشته و اینکه همچون شیخ که بوستان و گلستانش در سرشتِ فارسی زبانان جای گرفت، دایی جان ناپلئونِ ایرج پزشکزاد نیز از سال ۱۳۴۹ که چاپ شد بر دل ایرانیان نشست و ضرب المثل های معاصری آفرید.
🌿 می توان گفت کتاب هیچ نویسنده ایرانی در صد سال اخیر این چنین مخاطب نیافته و شخصیت هایش در ذهن و زبان مردم نزیسته اند و در فرهنگ سیاسی -اجتماعی ایران جای نگرفته است. دایی جان ناپلئون امروز به ژانری سیاسی تبدیل شده و با الصاق این نام نامی بر رفتار کسی، وصفی کامل و همه فهم از او ارائه می شود.
🌿 دایی جان ناپلئون روایت چهار پنچ ماهِ آخر زندگی پیرمردی سودایی مزاج در روزهای منتهی به شهریور سال ۱۳۲۰ و اشغال ایران از سوی متفقین است. نویسنده هوشمندانه تاریخی را انتخاب کرده که تقریبا ایران بی حکومت است و لابد طنز کوبنده کتاب که دامن گیر دولت نیز می شود، به کسی بر نمی خورد و می تواند در عهد پهلوی دوم به چاپ برسد.
🌿 دایی جان از طبقه اشراف جامانده از نظام قجری است و در عمارت اعیانی زندگی می کند که به خشت مردم ساخته شده و تمام این القاب را از جدش آقای بزرگ دارد که یک وقتی پانصد تومان آن دوره را در سینی نقره پیش کش ناصر الدین شاه کرد و لقب استسقاء السلطنه را قاپید.
🌿 دایی جان در جوانی افسر بریگاد قزاق بوده که به فرمان لیاخوف، مجلس مشروطه را به توپ بسته اما حالا خود را در شمار مجاهدین مشروطه می داند و مبارزی نستوه با انگلیسی ها در جنوب و فاتح جنگ های کازرون و ممسنی.
🌿 دایی جان راوی قصه های رفته از یاد است و حماسه هایی که شاهدی ندارند جز مردگان. با این حال مش قاسم،نوکر خانه زادش، به نمایندگی همه آنها که خیالشان را در رویای دیگران می بافند، حجت موجه تمام آن پهلوانی هاست که با صدای مشکوکِ مهمانی دایی جان سرهنگ-برادر دایی جان- لکه دار می شود و قصه با همین صدای مشکوک آغاز می شود.
🌿 اگر رمان دایی جان ناپلئون در همان نزاع طبقاتی بین اشراف قجری و طبقه کارمند و کاسبِ مدرن دوره رضاخانی باقی می ماند، شاید همان سال ۴۹ در قفسه های کتابِ انتشارات صفی علیشاه خاک می خورد.
🌿اما ماجرا فقط نخوت اجدادی فروختنِ دایی جان به آقا جان -شوهر خواهرش -نیست. شخصیت های رمان هر کدام اعوجاج روحی ایرانیان را بازگو می کنند و نویسنده، نقشبندی دقیق است و مینیاتوری از رفتار ایرانیان می سازد. رمان دیالوگ محور است و هر صحنه همچون نمایشنامه ای پر از بگو و مگوست و با ادبیات فصیح عامیانه زیور شده است.
🌿 هر کدام از شخصیت ها چنان لحن و صدای منحصر به فردی دارند که انگاری پزشکزاد ضبط صوتی گذاشته و هر کلمه را بی ویرایشی ثبت کرده است. تکه کلامها جاندار است و در خاطره چندین نسل ماندگار شده و هنوز وقتی بشنویم دروغ چرا تا قبر آ آ آ ، مش قاسم در خیالمان قدم می زند.
🌿 با اینکه آدم های قصه از بالا و پایین جامعه و باسواد و بی سواد ها هستند اما نویسنده چیره دست، چنان گفت و گوها را کنار هم گذاشته که حتی بیتی از سعدی هم در خدمت طعن و هجوهای عامیانه قرار می گیرد. در ماجرای بریده شدنِ سنبل دوستعلی خان، یکباره اسدا لله میرزا شعر سعدی می خواند: یکی بر سر شاخ بن می برید/ خداوند بستان نظر کرد و دید. و این ذکر جمیل سعدی هم لابد بزرگداشت شیخ است در بهترین اثر طنز فارسی.
📶 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
✍ محمد رهبر
بخش اول
🌿 ایرج پزشکزاد شیفته سعدی شیرازی است. جز اینکه درباره طنز فاخرِ سعدی کتابی نوشته، لحن و بیان و شیوه ای که در داستانهایش دارد،همان سیرهِ سهل و ممتنعِ شیخ اجل است.
🌿 این زیستن با سعدی، پاداشی هم داشته و اینکه همچون شیخ که بوستان و گلستانش در سرشتِ فارسی زبانان جای گرفت، دایی جان ناپلئونِ ایرج پزشکزاد نیز از سال ۱۳۴۹ که چاپ شد بر دل ایرانیان نشست و ضرب المثل های معاصری آفرید.
🌿 می توان گفت کتاب هیچ نویسنده ایرانی در صد سال اخیر این چنین مخاطب نیافته و شخصیت هایش در ذهن و زبان مردم نزیسته اند و در فرهنگ سیاسی -اجتماعی ایران جای نگرفته است. دایی جان ناپلئون امروز به ژانری سیاسی تبدیل شده و با الصاق این نام نامی بر رفتار کسی، وصفی کامل و همه فهم از او ارائه می شود.
🌿 دایی جان ناپلئون روایت چهار پنچ ماهِ آخر زندگی پیرمردی سودایی مزاج در روزهای منتهی به شهریور سال ۱۳۲۰ و اشغال ایران از سوی متفقین است. نویسنده هوشمندانه تاریخی را انتخاب کرده که تقریبا ایران بی حکومت است و لابد طنز کوبنده کتاب که دامن گیر دولت نیز می شود، به کسی بر نمی خورد و می تواند در عهد پهلوی دوم به چاپ برسد.
🌿 دایی جان از طبقه اشراف جامانده از نظام قجری است و در عمارت اعیانی زندگی می کند که به خشت مردم ساخته شده و تمام این القاب را از جدش آقای بزرگ دارد که یک وقتی پانصد تومان آن دوره را در سینی نقره پیش کش ناصر الدین شاه کرد و لقب استسقاء السلطنه را قاپید.
🌿 دایی جان در جوانی افسر بریگاد قزاق بوده که به فرمان لیاخوف، مجلس مشروطه را به توپ بسته اما حالا خود را در شمار مجاهدین مشروطه می داند و مبارزی نستوه با انگلیسی ها در جنوب و فاتح جنگ های کازرون و ممسنی.
🌿 دایی جان راوی قصه های رفته از یاد است و حماسه هایی که شاهدی ندارند جز مردگان. با این حال مش قاسم،نوکر خانه زادش، به نمایندگی همه آنها که خیالشان را در رویای دیگران می بافند، حجت موجه تمام آن پهلوانی هاست که با صدای مشکوکِ مهمانی دایی جان سرهنگ-برادر دایی جان- لکه دار می شود و قصه با همین صدای مشکوک آغاز می شود.
🌿 اگر رمان دایی جان ناپلئون در همان نزاع طبقاتی بین اشراف قجری و طبقه کارمند و کاسبِ مدرن دوره رضاخانی باقی می ماند، شاید همان سال ۴۹ در قفسه های کتابِ انتشارات صفی علیشاه خاک می خورد.
🌿اما ماجرا فقط نخوت اجدادی فروختنِ دایی جان به آقا جان -شوهر خواهرش -نیست. شخصیت های رمان هر کدام اعوجاج روحی ایرانیان را بازگو می کنند و نویسنده، نقشبندی دقیق است و مینیاتوری از رفتار ایرانیان می سازد. رمان دیالوگ محور است و هر صحنه همچون نمایشنامه ای پر از بگو و مگوست و با ادبیات فصیح عامیانه زیور شده است.
🌿 هر کدام از شخصیت ها چنان لحن و صدای منحصر به فردی دارند که انگاری پزشکزاد ضبط صوتی گذاشته و هر کلمه را بی ویرایشی ثبت کرده است. تکه کلامها جاندار است و در خاطره چندین نسل ماندگار شده و هنوز وقتی بشنویم دروغ چرا تا قبر آ آ آ ، مش قاسم در خیالمان قدم می زند.
🌿 با اینکه آدم های قصه از بالا و پایین جامعه و باسواد و بی سواد ها هستند اما نویسنده چیره دست، چنان گفت و گوها را کنار هم گذاشته که حتی بیتی از سعدی هم در خدمت طعن و هجوهای عامیانه قرار می گیرد. در ماجرای بریده شدنِ سنبل دوستعلی خان، یکباره اسدا لله میرزا شعر سعدی می خواند: یکی بر سر شاخ بن می برید/ خداوند بستان نظر کرد و دید. و این ذکر جمیل سعدی هم لابد بزرگداشت شیخ است در بهترین اثر طنز فارسی.
📶 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
📚 از کتاب «تفکر نقادانه دربارهی مسائل اخلاقی»، در دست انتشار توسط نشر نو:
🌿 چرا نباید تفکر اخلاقشناسانه را با تفکر در چارچوب دین برابر دانست؟ اگر قرار باشد دین مشخص کند که چه کاری اخلاقی است، دیگر نمیتوانیم حکم به غیراخلاقیبودن هیچ عمل دینی بدهیم؛ نمیتوانیم بگوییم که شکنجة ناباوران به دین یا زندهزنده سوزاندن آنها غیراخلاقی است.
🌿 همچنین، اگر تفکر اخلاقشناسانه و تفکر عرفپسند را یکی بگیریم، باید بپذیریم که پیروی از هر رسم اجتماعی در هر فرهنگی اخلاقاً لازم است؛ دیگر نمیتوانیم بگوییم که عرف جامعة آلمان در زمان فرمانرواییِ نازیها غیراخلاقی بوده است. و در این صورت، نمیتوانیم هیچ عرف، تابو، یا هنجار اجتماعی (هر قدر هم بیارزش و فاسد) را اخلاقاً محکوم کنیم.
🌿 به همین ترتیب، اگر قانون را تعیینکنندة اخلاقی یا غیراخلاقی بودن کارها بدانیم، باید وکلا، حقوقدانان، و سیاستمداران را به عنوان صاحبنظران اخلاقشناسی بپذیریم و هر قانونی که وضع کردهاند را در جایگاه «حقیقت اخلاقی» بنشانیم.
📶 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
🌿 چرا نباید تفکر اخلاقشناسانه را با تفکر در چارچوب دین برابر دانست؟ اگر قرار باشد دین مشخص کند که چه کاری اخلاقی است، دیگر نمیتوانیم حکم به غیراخلاقیبودن هیچ عمل دینی بدهیم؛ نمیتوانیم بگوییم که شکنجة ناباوران به دین یا زندهزنده سوزاندن آنها غیراخلاقی است.
🌿 همچنین، اگر تفکر اخلاقشناسانه و تفکر عرفپسند را یکی بگیریم، باید بپذیریم که پیروی از هر رسم اجتماعی در هر فرهنگی اخلاقاً لازم است؛ دیگر نمیتوانیم بگوییم که عرف جامعة آلمان در زمان فرمانرواییِ نازیها غیراخلاقی بوده است. و در این صورت، نمیتوانیم هیچ عرف، تابو، یا هنجار اجتماعی (هر قدر هم بیارزش و فاسد) را اخلاقاً محکوم کنیم.
🌿 به همین ترتیب، اگر قانون را تعیینکنندة اخلاقی یا غیراخلاقی بودن کارها بدانیم، باید وکلا، حقوقدانان، و سیاستمداران را به عنوان صاحبنظران اخلاقشناسی بپذیریم و هر قانونی که وضع کردهاند را در جایگاه «حقیقت اخلاقی» بنشانیم.
📶 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
احمق دانستن کسانی که به مکانهای به اصطلاح مقدس هجوم میبرند میتواند ناشی از سلامت فکر ما باشد، اما به شرطی که همین قضاوت را دربارهی برگزارکنندگان چهارشنبهسوری در این شرایط هم داشته باشیم.
در غیر این صورت، صرفاً یک مقلد کوریم؛ با این فرق بیاهمیت که به جای تقلید از جهالت مذهبی، با افتخار، دنبالهروی جهالت غیرمذهبی شدهایم.
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
در غیر این صورت، صرفاً یک مقلد کوریم؛ با این فرق بیاهمیت که به جای تقلید از جهالت مذهبی، با افتخار، دنبالهروی جهالت غیرمذهبی شدهایم.
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
Forwarded from گاهنوشتهها | سعید صدقی
ریچارد پُل شاید برجستهترین استاد در زمینه آموزش تفکر نقادانه(Critical thinking) تا به اکنون باشد. کتابهای مختلفی در زمینههای مختلف و مرتبط با این موضوع به همراه همسر روانشناساش(لیندا الدر) نوشته و دورههای آموزشی بسیار زیادی را برای دانشجوها، استادهای دانشگاهی و عموم مردم برگزار کرده است.
یکی از مفاهیم بسیار مهم پُل در زمینه تئوریزه کردن استنباطاش از این موضوع، «تفکر نقادانه حداکثری» است. پُل این مفهوم را در معنای بهکارگیری این مهارت فکری در ارتباط با باورها، نگرشها و فکرهای خود به کار میبست. به عبارتی اگر ما صرفا نقاد اندیشهها، گفتهها و نوشتههای دیگران باشیم، تفکر نقادانه را در وضعیت حداقلی آن به کار بستهایم. اما استفادهی حداکثری این توانمندی، زمانیست که آنرا متوجه دنیای ذهنی خودمان کنیم، اندیشهها و افکار و کردار خودمان را منصفانه و گاه حتا بیرحمانه نقد کنیم و به دنبال بهبود بخشیدن به وضعیت انسانی خودمان باشیم.
یکی از موقعیتهای مناسب برای تفکر نقادانه حداکثری همین دیروز و دیشب بود. بیشتر کسانی که دیروز دور آتش چهارشنبهسوری گرفتند و ترقه در کردند، به احتمال قوی جزو همانهایی بودند که شدیدترین اعتراضها را نسبت به کسانی داشتند که برای ورود به حرم درهای بسته را با زور و تهدید باز کردند و داخل شدند!
در جمعیتهای زیادی دور هم جمع شدن به بهانه جشنی باستانی، آنهم در این وضعیت بحرانی و مهم، همانقدر چندشآور و آزاردهنده است، که ادعای « از این در به بعد ویروس داخل نمیشود، اینجا شفاخانه است ، کسی مریض نمیشود!»
من مدتهاست باور به این دارم که گرفتار شدن در تناقض، و عامدانه یا غیر عامدانه رفتارها و باورهای متناقضی را در خود جمع کردن، یکی از آسیبزنندهترین گرفتاریهای فردی و یکی از جلوههای بارز عقبماندگی فرهنگی در سطح اجتماعی است.
مثل همان شهرک معروف در تهران که همین دو سه روز پیش در وضعیتی مشابه با آپارتماننشینهای ایتالیایی، ترانهی ابی را دستهجمعی از خانههایشان همسرایی میکردند، اما به یکباره شب چهارشنبهسوری قرنطینگی را به حالت تعلیق در آوردند و دور هم جمع شدند!
ما با شدتی هر چه تمام گرفتار تناقضیم. از طرفی به افراطیون حرم فحش میدهیم و آنها را مسببین اصلی جهان سومی بودنمان میدانیم، ولی وقتی پای ترقه و آتش چهارشنبهسوری برسد، آن را ضمن رعایت احتیاط، خیلی هم موضوع خطرناکی تشخیص نمیدهیم!
گاهی باید به خودمان یادآوری کنیم که میتوانیم نقادهای خوب همه باشیم، جز خودمان! گاهی باید بدانیم خودمان هم جزو همان معضلی هستیم ازش شاکی شدهایم.
ما گاهی با شدت هر چه تمام، جزو مسائل اصلی زندگی خودمانایم.
سعید صدقی
یکی از مفاهیم بسیار مهم پُل در زمینه تئوریزه کردن استنباطاش از این موضوع، «تفکر نقادانه حداکثری» است. پُل این مفهوم را در معنای بهکارگیری این مهارت فکری در ارتباط با باورها، نگرشها و فکرهای خود به کار میبست. به عبارتی اگر ما صرفا نقاد اندیشهها، گفتهها و نوشتههای دیگران باشیم، تفکر نقادانه را در وضعیت حداقلی آن به کار بستهایم. اما استفادهی حداکثری این توانمندی، زمانیست که آنرا متوجه دنیای ذهنی خودمان کنیم، اندیشهها و افکار و کردار خودمان را منصفانه و گاه حتا بیرحمانه نقد کنیم و به دنبال بهبود بخشیدن به وضعیت انسانی خودمان باشیم.
یکی از موقعیتهای مناسب برای تفکر نقادانه حداکثری همین دیروز و دیشب بود. بیشتر کسانی که دیروز دور آتش چهارشنبهسوری گرفتند و ترقه در کردند، به احتمال قوی جزو همانهایی بودند که شدیدترین اعتراضها را نسبت به کسانی داشتند که برای ورود به حرم درهای بسته را با زور و تهدید باز کردند و داخل شدند!
در جمعیتهای زیادی دور هم جمع شدن به بهانه جشنی باستانی، آنهم در این وضعیت بحرانی و مهم، همانقدر چندشآور و آزاردهنده است، که ادعای « از این در به بعد ویروس داخل نمیشود، اینجا شفاخانه است ، کسی مریض نمیشود!»
من مدتهاست باور به این دارم که گرفتار شدن در تناقض، و عامدانه یا غیر عامدانه رفتارها و باورهای متناقضی را در خود جمع کردن، یکی از آسیبزنندهترین گرفتاریهای فردی و یکی از جلوههای بارز عقبماندگی فرهنگی در سطح اجتماعی است.
مثل همان شهرک معروف در تهران که همین دو سه روز پیش در وضعیتی مشابه با آپارتماننشینهای ایتالیایی، ترانهی ابی را دستهجمعی از خانههایشان همسرایی میکردند، اما به یکباره شب چهارشنبهسوری قرنطینگی را به حالت تعلیق در آوردند و دور هم جمع شدند!
ما با شدتی هر چه تمام گرفتار تناقضیم. از طرفی به افراطیون حرم فحش میدهیم و آنها را مسببین اصلی جهان سومی بودنمان میدانیم، ولی وقتی پای ترقه و آتش چهارشنبهسوری برسد، آن را ضمن رعایت احتیاط، خیلی هم موضوع خطرناکی تشخیص نمیدهیم!
گاهی باید به خودمان یادآوری کنیم که میتوانیم نقادهای خوب همه باشیم، جز خودمان! گاهی باید بدانیم خودمان هم جزو همان معضلی هستیم ازش شاکی شدهایم.
ما گاهی با شدت هر چه تمام، جزو مسائل اصلی زندگی خودمانایم.
سعید صدقی
Forwarded from پارادوکس (mehdi khosravani)
💢 با شرمندگی بسیار
♻️ هر چه فکر میکنم، نمیتوانم خودم را به تبریک سال 99 راضی کنم. با توجه به همهی شواهد، تبریک سال 99 و ابراز امیدواری به اینکه (از نظر رفاه و امنیت و آزادی و مقولاتی از این دست) بهتر از سال 98 باشد، چیزی جز تمرین واقعیتگریزی، توهمزدگی، خودفریبی، و تخدیرشدگی نیست.
♻️ سال 99، در بهترین حالت، میتواند سالی برای پایهریزی اتفاقهای خوب در سالهای پسین باشد.
♻️ پس آرزو میکنم که سال 99 حداقل چندان بدتر از سال 98 نباشد. آرزو میکنم در سال 99 قوی باشیم، این سال را تاب بیاوریم، و بتوانیم کاری برای سالهای پس از 99 انجام دهیم.
♻️سال 99 سال رفاه و امنیت خاطر نخواهد بود، اما میتواند سال قدرشناختن دوستی و شور و همبستگی، و سال امیدِ واقعبینانه به آینده باشد. میتواند سال یافتن یک دوست، یک عشق، «سال گر گرفتن از خاکستر» باشد.
✍🏻 مهدی خسروانی
🌐 کانال «فلسفه و جز آن»:
🆔 @falsafe_varz
♻️ هر چه فکر میکنم، نمیتوانم خودم را به تبریک سال 99 راضی کنم. با توجه به همهی شواهد، تبریک سال 99 و ابراز امیدواری به اینکه (از نظر رفاه و امنیت و آزادی و مقولاتی از این دست) بهتر از سال 98 باشد، چیزی جز تمرین واقعیتگریزی، توهمزدگی، خودفریبی، و تخدیرشدگی نیست.
♻️ سال 99، در بهترین حالت، میتواند سالی برای پایهریزی اتفاقهای خوب در سالهای پسین باشد.
♻️ پس آرزو میکنم که سال 99 حداقل چندان بدتر از سال 98 نباشد. آرزو میکنم در سال 99 قوی باشیم، این سال را تاب بیاوریم، و بتوانیم کاری برای سالهای پس از 99 انجام دهیم.
♻️سال 99 سال رفاه و امنیت خاطر نخواهد بود، اما میتواند سال قدرشناختن دوستی و شور و همبستگی، و سال امیدِ واقعبینانه به آینده باشد. میتواند سال یافتن یک دوست، یک عشق، «سال گر گرفتن از خاکستر» باشد.
✍🏻 مهدی خسروانی
🌐 کانال «فلسفه و جز آن»:
🆔 @falsafe_varz
Forwarded from رسانۀ روانسینمایی (Mohamad Pourfar)
فروید؛ ورای اصل لذت
ترجمه: محمد پورفر
"قدرت درک شهودی نسبت به مسائل، تا جایی که من مشاهده کردهام ثمرۀ نوعی از بیطرفی در اندیشیدن است. اما متأسفانه آدمها زمانی که پای موضوعات اساسی و مسائل مهم دانش و زندگی به میان میآید به ندرت بیطرف هستند.
در این گونه موضوعات هر یک از ما توسط پیشداوریهایی که در اعماق درونمان نهفته هستند اداره میشویم و توسط آنها نادانسته به ورطۀ گمانهزنی میافتیم. از آنجا که بسترهای مناسبی هم برای بیاعتماد بودن به دیگران در اختیار داریم، رویکرد ما نسبت به نتایجِ حاصل شده از اغراضِ شخصیمان نمیتواند چیزی جز عطوفتی توأم با خونسردی باشد.
با این حال باید بیدرنگ این نکته را اضافه کرد که این نوع از «خود انتقادی» به هیچ عنوان نمیتواند کسی را به رواداری در مقابل عقاید «نامتجانس» ملزم کند.
رد کردن قاطعانۀ نظریاتی که در همان قدمهای اول تناقضهایشان از طریق تحلیل واقعیتهای قابل مشاهده آشکار میشود کاملاً مجاز است، در عین آن که همزمان، اعتبار فرضیهای که به درستی بر پایۀ مشاهدات عینی و تجربی بنا شده صرفاً موقتی به شمار میرود."
join us : | کانال روانکاوی و سینما
@psycin
ترجمه: محمد پورفر
"قدرت درک شهودی نسبت به مسائل، تا جایی که من مشاهده کردهام ثمرۀ نوعی از بیطرفی در اندیشیدن است. اما متأسفانه آدمها زمانی که پای موضوعات اساسی و مسائل مهم دانش و زندگی به میان میآید به ندرت بیطرف هستند.
در این گونه موضوعات هر یک از ما توسط پیشداوریهایی که در اعماق درونمان نهفته هستند اداره میشویم و توسط آنها نادانسته به ورطۀ گمانهزنی میافتیم. از آنجا که بسترهای مناسبی هم برای بیاعتماد بودن به دیگران در اختیار داریم، رویکرد ما نسبت به نتایجِ حاصل شده از اغراضِ شخصیمان نمیتواند چیزی جز عطوفتی توأم با خونسردی باشد.
با این حال باید بیدرنگ این نکته را اضافه کرد که این نوع از «خود انتقادی» به هیچ عنوان نمیتواند کسی را به رواداری در مقابل عقاید «نامتجانس» ملزم کند.
رد کردن قاطعانۀ نظریاتی که در همان قدمهای اول تناقضهایشان از طریق تحلیل واقعیتهای قابل مشاهده آشکار میشود کاملاً مجاز است، در عین آن که همزمان، اعتبار فرضیهای که به درستی بر پایۀ مشاهدات عینی و تجربی بنا شده صرفاً موقتی به شمار میرود."
join us : | کانال روانکاوی و سینما
@psycin
💢 یکی از ابزارهای مفید در سنجشگرانه اندیشی «آزمایش فکری» است. آزمایشهای فکری غالباً «واقعی» نیستند؛ یعنی، دربارهی موقعیتی هستند که هیچ گاه در آن قرار نمیگیریم. با این حال، میتوانند ذهن ما را دربارهی یک موضوع روشن کنند.
🌿 در کانال «فلسفه و جز آن» یک آزمایش فکری مطرح کردهام که اندیشیدن به آن میتواند به شفاف ساختن ذهن شما دربارهی اینکه چه چیزی در زندگی برایتان بیشترین (یا اساسیترین یا عمیقترین) ارزش را دارد کمک کند.
💠 لینک آزمایش فکری:
https://www.tg-me.com/falsafe_varz/102
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
🌿 در کانال «فلسفه و جز آن» یک آزمایش فکری مطرح کردهام که اندیشیدن به آن میتواند به شفاف ساختن ذهن شما دربارهی اینکه چه چیزی در زندگی برایتان بیشترین (یا اساسیترین یا عمیقترین) ارزش را دارد کمک کند.
💠 لینک آزمایش فکری:
https://www.tg-me.com/falsafe_varz/102
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@sanjeshgaraneh
💢 «ابهام» چیست و چه پیامدهای نامطلوبی دارد؟
✳️ وقتی میگوییم سخنی مبهم است منظورمان این است که از دقت یا وضوح کافی برخوردار نیست.
✳️ ابهام را نباید با چندپهلویی (یا ایهام) اشتباه گرفت. چندپهلویی زمانی رخ میدهد که یک واژه یا عبارت دارای دو یا بیش از دو معنای ممکن باشد؛ یعنی دو، یا بیش از دو، معنا را بتوان برای آن واژه یا عبارت در نظر گرفت.
✳️ مثالی میزنم. فرض کنید میخواهید فرم درخواست گذرنامه را پر کنید. اگر در بخش مربوط به سن خودتان بنویسید «بالای 18 سال» پاسختان بسیار مبهم است. اما همین پاسخ ممکن است در جایی دیگر مبهم نباشد. برای مثال، اگر سن شما را بپرسند تا معلوم شود که مجاز به شرکت در انتخابات هستید یا خیر و شما پاسخ دهید «بالای 18 سال»، هیچ کس نمیتواند بگوید که پاسختان مبهم است. درست است که سن خودتان را کاملاً دقیق بیان نکردهاید، اما پاسختان در اینجا (در این بافتار) از دقت کافی برخوردار است.
✳️ مثالی دیگر: فرض کنید شما اهل اصفهانید و معمولاً چند ماه یک بار هم از اصفهان بیرون نمیروید. اگر چند ساعت بعد از پایان ساعت کاریتان به خانه برنگردید و همسرتان به شما تلفن کند و از شما بپرسد «کجایی؟» و شما بگویید «اصفهانم»، مسلماً پاسختان بسیار مبهم است؛ ابهامی که ممکن است عواقبی هم برایتان داشته باشد! وقتی میگویید «اصفهانم» پاسختان چندپهلو نیست؛ ایراد این است که اطلاعاتی که دربارهی محل حضور خودتان میدهید به اندازهی کافی دقیق نیست. اما حالا بیایید فرض کنیم که شما اهل تهرانید و برای یک مأموریت کاری راهی شیراز شدهاید. در این صورت، اگر همسرتان وسط راه تلفن کند و بپرسد «کجایی؟» و شما بگویید «اصفهانم»، این بار پاسختان مبهم نیست، زیرا در این بافتار از دقتی که باید داشته باشد برخوردار است.
✳️ ابهام یکی از مانعهای بزرگ در راه گفتوگوی مؤثر و مفید است. بعضی وقتها، افرادی که نمیخواهند خودشان را به کار خاصی متعهد کنند از ابهام به عنوان یک ترفند استفاده میکنند. برای نمونه، اگر هنگام انتخابات از سیاستمداری که مدعیِ صرفهجویی در بودجهی بخش عمومی است بپرسید که «چگونه میخواهید این صرفهجویی را عملی کنید؟» ممکن است شروع کند به کلیگوییهایی مبهم دربارهی لزوم افزایش بهرهوری (یا موضوعی دیگر).
✳️ البته شکی نیست که افزایش بهرهوری معمولاً کار خوبی است، اما اشاره به لزوم افزایش بهرهوری، سیاستمدار مورد نظر را به هیچ شیوه و سیاست خاصی برای افزایش بهرهوری یا صرفهجویی در بودجهی بخش عمومی متعهد نمیکند. در این صورت، اگر زرنگ باشید، به او فشار میآورید تا از پشت نقاب ابهام بیرون آمده و بگوید که دقیقاً چگونه باید به این بهرهوری یا صرفهجویی دست یافت.
✳️ نمونهی دیگری که همهی ما با آن آشنا هستیم توضیحی است که افراد دربارهی دلیل دیررسیدن سر قرار میدهند. وقتی دلیل تأخیر کسی که دیر کرده را میپرسید، ممکن است نگاهش را بدزدد و بگوید «متأسفانه دیر شد؛ سر راه کاری داشتم که کمی بیش از انتظارم طول کشید». حالا داستان چیست؟ داستان ممکن است این باشد که آقا یا خانم برای خوردن بستنی توقف کرده و در بستنیفروشی هم مشغول تماشای تکرار یک سریال تلویزیونی یا یک بازی فوتبال از تلویزیون مغازه شده، اما با مبهمگذاشتن دلیل تأخیرش میخواهد از سرزنش شما فرار کند.
📚 برگرفته از کتاب «اندیشیدن؛ گام نخست در تفکر نقادانه»، نوشتهی نایجل واربرتن، بازنویسی مهدی خسروانی (این کتاب بهزودی به صورت پیدیاف در این کانال منتشر میشود)
🔰 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
✳️ وقتی میگوییم سخنی مبهم است منظورمان این است که از دقت یا وضوح کافی برخوردار نیست.
✳️ ابهام را نباید با چندپهلویی (یا ایهام) اشتباه گرفت. چندپهلویی زمانی رخ میدهد که یک واژه یا عبارت دارای دو یا بیش از دو معنای ممکن باشد؛ یعنی دو، یا بیش از دو، معنا را بتوان برای آن واژه یا عبارت در نظر گرفت.
✳️ مثالی میزنم. فرض کنید میخواهید فرم درخواست گذرنامه را پر کنید. اگر در بخش مربوط به سن خودتان بنویسید «بالای 18 سال» پاسختان بسیار مبهم است. اما همین پاسخ ممکن است در جایی دیگر مبهم نباشد. برای مثال، اگر سن شما را بپرسند تا معلوم شود که مجاز به شرکت در انتخابات هستید یا خیر و شما پاسخ دهید «بالای 18 سال»، هیچ کس نمیتواند بگوید که پاسختان مبهم است. درست است که سن خودتان را کاملاً دقیق بیان نکردهاید، اما پاسختان در اینجا (در این بافتار) از دقت کافی برخوردار است.
✳️ مثالی دیگر: فرض کنید شما اهل اصفهانید و معمولاً چند ماه یک بار هم از اصفهان بیرون نمیروید. اگر چند ساعت بعد از پایان ساعت کاریتان به خانه برنگردید و همسرتان به شما تلفن کند و از شما بپرسد «کجایی؟» و شما بگویید «اصفهانم»، مسلماً پاسختان بسیار مبهم است؛ ابهامی که ممکن است عواقبی هم برایتان داشته باشد! وقتی میگویید «اصفهانم» پاسختان چندپهلو نیست؛ ایراد این است که اطلاعاتی که دربارهی محل حضور خودتان میدهید به اندازهی کافی دقیق نیست. اما حالا بیایید فرض کنیم که شما اهل تهرانید و برای یک مأموریت کاری راهی شیراز شدهاید. در این صورت، اگر همسرتان وسط راه تلفن کند و بپرسد «کجایی؟» و شما بگویید «اصفهانم»، این بار پاسختان مبهم نیست، زیرا در این بافتار از دقتی که باید داشته باشد برخوردار است.
✳️ ابهام یکی از مانعهای بزرگ در راه گفتوگوی مؤثر و مفید است. بعضی وقتها، افرادی که نمیخواهند خودشان را به کار خاصی متعهد کنند از ابهام به عنوان یک ترفند استفاده میکنند. برای نمونه، اگر هنگام انتخابات از سیاستمداری که مدعیِ صرفهجویی در بودجهی بخش عمومی است بپرسید که «چگونه میخواهید این صرفهجویی را عملی کنید؟» ممکن است شروع کند به کلیگوییهایی مبهم دربارهی لزوم افزایش بهرهوری (یا موضوعی دیگر).
✳️ البته شکی نیست که افزایش بهرهوری معمولاً کار خوبی است، اما اشاره به لزوم افزایش بهرهوری، سیاستمدار مورد نظر را به هیچ شیوه و سیاست خاصی برای افزایش بهرهوری یا صرفهجویی در بودجهی بخش عمومی متعهد نمیکند. در این صورت، اگر زرنگ باشید، به او فشار میآورید تا از پشت نقاب ابهام بیرون آمده و بگوید که دقیقاً چگونه باید به این بهرهوری یا صرفهجویی دست یافت.
✳️ نمونهی دیگری که همهی ما با آن آشنا هستیم توضیحی است که افراد دربارهی دلیل دیررسیدن سر قرار میدهند. وقتی دلیل تأخیر کسی که دیر کرده را میپرسید، ممکن است نگاهش را بدزدد و بگوید «متأسفانه دیر شد؛ سر راه کاری داشتم که کمی بیش از انتظارم طول کشید». حالا داستان چیست؟ داستان ممکن است این باشد که آقا یا خانم برای خوردن بستنی توقف کرده و در بستنیفروشی هم مشغول تماشای تکرار یک سریال تلویزیونی یا یک بازی فوتبال از تلویزیون مغازه شده، اما با مبهمگذاشتن دلیل تأخیرش میخواهد از سرزنش شما فرار کند.
📚 برگرفته از کتاب «اندیشیدن؛ گام نخست در تفکر نقادانه»، نوشتهی نایجل واربرتن، بازنویسی مهدی خسروانی (این کتاب بهزودی به صورت پیدیاف در این کانال منتشر میشود)
🔰 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
Forwarded from پارادوکس (mehdi khosravani)
#حرف_نیمهحساب
💢 هییی روزگار ... بازم بعضیها میگن خدا (توی پرانتز: نئولیبرالیسم) وجود نداره! هیییی! هیییی!
◼️ یکی از شوخیهای قدیمیام که هنوز مثل کَنه بهش چسبیدهام شوخی با کسانی است که از هر چیزِ به خیال خودشان شگفتانگیزی میخواهند «وجود خدا» بیرون بکشند. به این صورت که، با دیدن یک اتفاق پیشپاافتاده میگویم «بازم بعضیها میگن خدا وجود نداره! هیییی! هیییی!» که خوب البته پیشینهای دارد.
◼️ پیشینهاش به آنجا برمیگردد که زیاد دیدهام افراد مذهبی را که با دیدن یه پدیدهی عادی، مثلاً بیابان یا حتی یک درخت، لحظهای سکوت میکنند (طوری که انگار یک غور سریعالسیر در اعماق حکمت خودشان کردهاند و برگشتهاند) و بعد، با نگاهی عاقل اندر سفیه به تاریخ فلسفه، میگویند: بازم بعضیها میگن خدا وجود نداره! هعی! هعی! خیلی «زرتشتِ نیچه» طور. خوب، این روزها کمتر کسی را میشود دید که «زرتشت نیچه» نباشد: کندوی در حال ترکیدن از حکمت.
◼️ (توی پرانتز این را هم بگویم که این جور کارها مختص عوام نیست. یادم است، و این یه اعتراف است در دوران نوجوانی کوبیدم رفتم سرچشمهی زلال قم که مسائل شرعیام را حل کنم و از مرجع تقلیدم (!) دربارهی مسائلی، از جمله وجود خدا، سؤال کردم - خودم کردم که لعنت بر خودم باد - و ایشان مسئله را برای همیشه این طور حل کرد که گفت: شما به یک خوشهی انگور نگاه کنید مسئله برایتان حل میشود. ما هم تشکر کردیم از در بیت آقا سوار موشک بالستیک قارهپیما شدیم و از سرچشمهی زلال قم رفتیم سر وقت سرچشمهی زلال راسل.)
◼️ خلاصه اینکه مدتهاست این شوخی را میکنم که با دیدن یک چیز پیشپاافتاده میگویم: باز هم بعضیها میگن خدا وجود نداره... . مثلاً با دیدن یک جوب آب که کمی با جوبهای دیگر فرق دارد، با دیدن یک زن خیلی خوشگل، یا اگر یک نفر دم به دمم داده باشد و دورم تند شده باشد، با دیدن هر چیز عادی مثل گرم شدن آب روی شعلهی اجاق گاز!
◼️ حالا شده داستان کشتهمردهها (یا دشمنهای خونی) مباحث معقول و منقول بعد از شیوع کرونا؛ مباحثی مثل خدا و حکومت و سرمایهداری و لیبرالیسم و نئولیبرالیسم و ایدئولوژی و سوسیالیسم، و نظریههای دولت در فقه شیعه (!) و ... که هر کدامشان، کمِ کم، دو هزار و هشتصد و چهل و هفت تعریف دارند ولی از هر ده هزار نفری که دربارهشان حرف میزنند یک نفر نیست که دستکم برای خودش تعریف درست و حسابی از آنها داشته باشد.
◼️ از وقتی کرونا شایع شده، موافقان و مخالفان خدا، موافقان و مخالفان حکومت، موافقان و مخالفان سوسیالیسم، موافقان و مخالفان سرمایهداری، موافقان و مخالفان نئولیبرالیسم، موافقان و مخالفان ایدئولوژی، از ژیژک و دیوید هاروی گرفته تا ارواحِ سابقاً طیبهی آدام اسمیت و جان لاک، تا عارف واصل حاج ملا اصغر فشارکی و نادر فتورهچی، جلو افتادهاند تا از نمد کرونا کلاهی برای حرفهای قبلاً زده و ایدههای جونجونی خودشان بدوزند که من را یاد آن پیرمردی میاندازد که با دیدن آبشاری در مقیاس لوله آفتابه (حالا البته به ساحت مقدس کرونا اهانت نشود با «لوله آفتابه») به افق خیره شد و گفت: چی میگن این فیلسوفا؟ کی میگه خدا وجود نداره؟
◼️ حالا البته به ساحت مقدس کرونا اهانت نشود با «لوله آفتابه». (این یکی لوله آفتابه خیلی خطرناک است!) اما اگر قرار باشد دلیلی له یا علیه هر کدام از ایدههای مستطاب فوقالذکر بیاورید، نیازی به دخیل بستن به امامزاده کرونا نیست؛ با همان شواهدی که تا قبل از این وجود داشتند هم میشود این کار را انجام داد. این های و هویهای به اصطلاح «نظری» در گوش کسی که گوشش فقط به «دلیل» بدهکار باشد چیزی است در ردیف شلوغکاریهای آ سید ابوالقاسم واعظ در سریال دایی جان ناپلئون و لا غیر.
✍🏻 مهدی خسروانی
#حرف_نیمهحساب
🌐 کانال «فلسفه و جز آن»:
🆔 @falsafe_varz
💢 هییی روزگار ... بازم بعضیها میگن خدا (توی پرانتز: نئولیبرالیسم) وجود نداره! هیییی! هیییی!
◼️ یکی از شوخیهای قدیمیام که هنوز مثل کَنه بهش چسبیدهام شوخی با کسانی است که از هر چیزِ به خیال خودشان شگفتانگیزی میخواهند «وجود خدا» بیرون بکشند. به این صورت که، با دیدن یک اتفاق پیشپاافتاده میگویم «بازم بعضیها میگن خدا وجود نداره! هیییی! هیییی!» که خوب البته پیشینهای دارد.
◼️ پیشینهاش به آنجا برمیگردد که زیاد دیدهام افراد مذهبی را که با دیدن یه پدیدهی عادی، مثلاً بیابان یا حتی یک درخت، لحظهای سکوت میکنند (طوری که انگار یک غور سریعالسیر در اعماق حکمت خودشان کردهاند و برگشتهاند) و بعد، با نگاهی عاقل اندر سفیه به تاریخ فلسفه، میگویند: بازم بعضیها میگن خدا وجود نداره! هعی! هعی! خیلی «زرتشتِ نیچه» طور. خوب، این روزها کمتر کسی را میشود دید که «زرتشت نیچه» نباشد: کندوی در حال ترکیدن از حکمت.
◼️ (توی پرانتز این را هم بگویم که این جور کارها مختص عوام نیست. یادم است، و این یه اعتراف است در دوران نوجوانی کوبیدم رفتم سرچشمهی زلال قم که مسائل شرعیام را حل کنم و از مرجع تقلیدم (!) دربارهی مسائلی، از جمله وجود خدا، سؤال کردم - خودم کردم که لعنت بر خودم باد - و ایشان مسئله را برای همیشه این طور حل کرد که گفت: شما به یک خوشهی انگور نگاه کنید مسئله برایتان حل میشود. ما هم تشکر کردیم از در بیت آقا سوار موشک بالستیک قارهپیما شدیم و از سرچشمهی زلال قم رفتیم سر وقت سرچشمهی زلال راسل.)
◼️ خلاصه اینکه مدتهاست این شوخی را میکنم که با دیدن یک چیز پیشپاافتاده میگویم: باز هم بعضیها میگن خدا وجود نداره... . مثلاً با دیدن یک جوب آب که کمی با جوبهای دیگر فرق دارد، با دیدن یک زن خیلی خوشگل، یا اگر یک نفر دم به دمم داده باشد و دورم تند شده باشد، با دیدن هر چیز عادی مثل گرم شدن آب روی شعلهی اجاق گاز!
◼️ حالا شده داستان کشتهمردهها (یا دشمنهای خونی) مباحث معقول و منقول بعد از شیوع کرونا؛ مباحثی مثل خدا و حکومت و سرمایهداری و لیبرالیسم و نئولیبرالیسم و ایدئولوژی و سوسیالیسم، و نظریههای دولت در فقه شیعه (!) و ... که هر کدامشان، کمِ کم، دو هزار و هشتصد و چهل و هفت تعریف دارند ولی از هر ده هزار نفری که دربارهشان حرف میزنند یک نفر نیست که دستکم برای خودش تعریف درست و حسابی از آنها داشته باشد.
◼️ از وقتی کرونا شایع شده، موافقان و مخالفان خدا، موافقان و مخالفان حکومت، موافقان و مخالفان سوسیالیسم، موافقان و مخالفان سرمایهداری، موافقان و مخالفان نئولیبرالیسم، موافقان و مخالفان ایدئولوژی، از ژیژک و دیوید هاروی گرفته تا ارواحِ سابقاً طیبهی آدام اسمیت و جان لاک، تا عارف واصل حاج ملا اصغر فشارکی و نادر فتورهچی، جلو افتادهاند تا از نمد کرونا کلاهی برای حرفهای قبلاً زده و ایدههای جونجونی خودشان بدوزند که من را یاد آن پیرمردی میاندازد که با دیدن آبشاری در مقیاس لوله آفتابه (حالا البته به ساحت مقدس کرونا اهانت نشود با «لوله آفتابه») به افق خیره شد و گفت: چی میگن این فیلسوفا؟ کی میگه خدا وجود نداره؟
◼️ حالا البته به ساحت مقدس کرونا اهانت نشود با «لوله آفتابه». (این یکی لوله آفتابه خیلی خطرناک است!) اما اگر قرار باشد دلیلی له یا علیه هر کدام از ایدههای مستطاب فوقالذکر بیاورید، نیازی به دخیل بستن به امامزاده کرونا نیست؛ با همان شواهدی که تا قبل از این وجود داشتند هم میشود این کار را انجام داد. این های و هویهای به اصطلاح «نظری» در گوش کسی که گوشش فقط به «دلیل» بدهکار باشد چیزی است در ردیف شلوغکاریهای آ سید ابوالقاسم واعظ در سریال دایی جان ناپلئون و لا غیر.
✍🏻 مهدی خسروانی
#حرف_نیمهحساب
🌐 کانال «فلسفه و جز آن»:
🆔 @falsafe_varz
💢 کوشش اقناعی، استدلال، خطابه
♻️ تلویزیون را روشن میکنید؛ آگهی تبلیغاتی پخش میکند. رادیو را باز میکنید؛ کارشناسی دارد دربارهی فایدههای ورزش صحبت میکند. لای روزنامه را باز میکنید؛ نویسندهای مطلبی نوشته دربارهی کامیابی یا ناکامی دولت در حل مشکلات اقتصادی. یک مقالهی تخصصی مربوط به رشتهی خودتان را میخوانید.
♻️ همهی اینها کوشش اقناعیاند. کوشش اقناعی به کوششی گفته میشود که انسانها برای ایجاد یک باور در دیگران انجام میدهند.
♻️ کسی که دربارهی فایدههای ورزش صحبت میکند میخواهد این باور را در ما ایجاد کند که «ورزش مفید است» یا «باید ورزش کرد». کسی که در روزنامه دربارهی کامیابی یا ناکامی دولت مطلب نوشته میخواهد این باور را در ما ایجاد کند که «دولت در حل مشکلات اقتصادی موفق بوده است» یا «دولت در حل مشکلات اقتصادی ناموفق بوده است» یا «باید در انتخابات بعدی به رئیسجمهور فعلی رأی داد» یا «نباید در انتخابات بعدی به رئیسجمهور فعلی رأی داد» و ... .
♻️ آگهی تبلیغاتی هم نوعی کوشش اقناعی ست که میخواهد این باور را در ما ایجاد کند که «باید فلان کالا را بخرم» یا «بهتر است فلان کالا را بخرم» یا «اگر از فلان کالای آرایشی استفاده کنم جذابتر میشوم» یا «اگر از فلان کالای غذایی استفاده کنم سالمتر خواهم ماند» و ... .
♻️ کوشش اقناعی، به خودی خود، کاری طبیعی است که همهی ما انجام میدهیم. اما مهم این است که در برابر هر کوشش اقناعیای تسلیم نشویم؛ اجازه ندهیم که هر کسی هر باوری را در ما ایجاد کند.
♻️ کوششهای اقناعی به دو دستهی اصلی تقسیم میشوند: «استدلال» و «خطابه».
♻️ کسی که استدلال میکند بیشتر به سراغ عقل ما میرود و سعی میکند عقل ما را قانع کند که فلان باور صادق (درست) یا موجه است. اما کسی که خطابه میکند بیشتر به سراغ احساسات ما میرود و سعی میکند با تحریک احساسات ما باورهایی را در ما ایجاد کند.
♻️ یکی از مهمترین گامها در مسیر سنجشگرانهاندیش شدن این است که بهشدت به خطابه حساس باشیم و درست همان طور که از بدنمان در برابر میکروبها و ویروسهای کشنده محافظت میکنم از ذهنمان هم در برابر خطابهها و ترفندهای خطابی دفاع کنیم و اجازه ندهیم دیگران با تحریک احساساتمان باورهای مطلوبِ خودشان را در ما ایجاد کنند.
✴️ نمونهی استدلال:
تا زمانی که فرهنگ یک جامعه اصلاح نشود وضعیت سیاسی و اقتصادی و امنیتی آن هم اصلاح نخواهد شد. مهمترین بخش از فرهنگ جامعه باورهای رایج در آن جامعه است. بنابراین، برای هر گونه اصلاحی، ضروری ست که باورهای رایج در جامعه اصلاح شود.
✴️ نمونهی خطابه:
واقعاً عجیب است که بعضیها میخواهند در انتخابات بعدی هم به دولت کنونی رأی بدهند. این دولت همهی کشور را به تباهی کشانده و عزت و شرف ما را لکهدار کرده است. این دولت استقلال ما را به کشورهای خارجی فروخته است. فقط کسانی که از عرق ملی برخوردار نباشند یا به ناآگاهی عمیق دچار باشند میتوانند دوباره به این دولت رأی دهند.
♻️ آیا همهی خطابهها میخواهند باور غلط در ذهن ما ایجاد کنند؟ خیر. اما حتی اگر آن باور صادق باشد، بهتر است خطابه را کنار بگذاریم و برایش به دنبال دلیل بگردیم.
♻️ همهی استدلالها هم صحیح نیستند. به استدلالهای ناصحیح «مغالطه» گفته میشود. باید توجه داشت که هر کوشش اقناعی ممکن است ترکیبی از مغالطه، خطابه، و استدلال صحیح باشد و اگر بخواهیم یک کوشش اقناعی را ارزیابی کنیم باید خطابه و استدلال صحیح و مغالطه را از هم تفکیک کنیم.
✍️ مهدی خسروانی
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
♻️ تلویزیون را روشن میکنید؛ آگهی تبلیغاتی پخش میکند. رادیو را باز میکنید؛ کارشناسی دارد دربارهی فایدههای ورزش صحبت میکند. لای روزنامه را باز میکنید؛ نویسندهای مطلبی نوشته دربارهی کامیابی یا ناکامی دولت در حل مشکلات اقتصادی. یک مقالهی تخصصی مربوط به رشتهی خودتان را میخوانید.
♻️ همهی اینها کوشش اقناعیاند. کوشش اقناعی به کوششی گفته میشود که انسانها برای ایجاد یک باور در دیگران انجام میدهند.
♻️ کسی که دربارهی فایدههای ورزش صحبت میکند میخواهد این باور را در ما ایجاد کند که «ورزش مفید است» یا «باید ورزش کرد». کسی که در روزنامه دربارهی کامیابی یا ناکامی دولت مطلب نوشته میخواهد این باور را در ما ایجاد کند که «دولت در حل مشکلات اقتصادی موفق بوده است» یا «دولت در حل مشکلات اقتصادی ناموفق بوده است» یا «باید در انتخابات بعدی به رئیسجمهور فعلی رأی داد» یا «نباید در انتخابات بعدی به رئیسجمهور فعلی رأی داد» و ... .
♻️ آگهی تبلیغاتی هم نوعی کوشش اقناعی ست که میخواهد این باور را در ما ایجاد کند که «باید فلان کالا را بخرم» یا «بهتر است فلان کالا را بخرم» یا «اگر از فلان کالای آرایشی استفاده کنم جذابتر میشوم» یا «اگر از فلان کالای غذایی استفاده کنم سالمتر خواهم ماند» و ... .
♻️ کوشش اقناعی، به خودی خود، کاری طبیعی است که همهی ما انجام میدهیم. اما مهم این است که در برابر هر کوشش اقناعیای تسلیم نشویم؛ اجازه ندهیم که هر کسی هر باوری را در ما ایجاد کند.
♻️ کوششهای اقناعی به دو دستهی اصلی تقسیم میشوند: «استدلال» و «خطابه».
♻️ کسی که استدلال میکند بیشتر به سراغ عقل ما میرود و سعی میکند عقل ما را قانع کند که فلان باور صادق (درست) یا موجه است. اما کسی که خطابه میکند بیشتر به سراغ احساسات ما میرود و سعی میکند با تحریک احساسات ما باورهایی را در ما ایجاد کند.
♻️ یکی از مهمترین گامها در مسیر سنجشگرانهاندیش شدن این است که بهشدت به خطابه حساس باشیم و درست همان طور که از بدنمان در برابر میکروبها و ویروسهای کشنده محافظت میکنم از ذهنمان هم در برابر خطابهها و ترفندهای خطابی دفاع کنیم و اجازه ندهیم دیگران با تحریک احساساتمان باورهای مطلوبِ خودشان را در ما ایجاد کنند.
✴️ نمونهی استدلال:
تا زمانی که فرهنگ یک جامعه اصلاح نشود وضعیت سیاسی و اقتصادی و امنیتی آن هم اصلاح نخواهد شد. مهمترین بخش از فرهنگ جامعه باورهای رایج در آن جامعه است. بنابراین، برای هر گونه اصلاحی، ضروری ست که باورهای رایج در جامعه اصلاح شود.
✴️ نمونهی خطابه:
واقعاً عجیب است که بعضیها میخواهند در انتخابات بعدی هم به دولت کنونی رأی بدهند. این دولت همهی کشور را به تباهی کشانده و عزت و شرف ما را لکهدار کرده است. این دولت استقلال ما را به کشورهای خارجی فروخته است. فقط کسانی که از عرق ملی برخوردار نباشند یا به ناآگاهی عمیق دچار باشند میتوانند دوباره به این دولت رأی دهند.
♻️ آیا همهی خطابهها میخواهند باور غلط در ذهن ما ایجاد کنند؟ خیر. اما حتی اگر آن باور صادق باشد، بهتر است خطابه را کنار بگذاریم و برایش به دنبال دلیل بگردیم.
♻️ همهی استدلالها هم صحیح نیستند. به استدلالهای ناصحیح «مغالطه» گفته میشود. باید توجه داشت که هر کوشش اقناعی ممکن است ترکیبی از مغالطه، خطابه، و استدلال صحیح باشد و اگر بخواهیم یک کوشش اقناعی را ارزیابی کنیم باید خطابه و استدلال صحیح و مغالطه را از هم تفکیک کنیم.
✍️ مهدی خسروانی
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
شبکهی «از فلسفه تا بعد»
شبکه ای برای اندیشیدن - معرفی کتاب - فیلم - موسیقی بررسی اندیشه و ابزار فلسفیدن + .....
https://www.tg-me.com/azfalsafetabaad
شبکه ای برای اندیشیدن - معرفی کتاب - فیلم - موسیقی بررسی اندیشه و ابزار فلسفیدن + .....
https://www.tg-me.com/azfalsafetabaad
Forwarded from پارادوکس (mehdi khosravani)
#اخلاقـواقعبینانه
💢 هر کسی که اصلاً درکی از ماهیت زندگی انسانی بیابد، ناگزیر، زمانی، تنهایی غریبی را که روح جداافتادهی هر انسانی با آن دست به گریبان است احساس خواهد کرد.
آنگاه، کشف همین تنهایی در دیگران، پیوندی تازه و غریب پدید میآورد و موجب رویش شفقتی چنان گرم میشود که تا حد زیادی جبران مافات میکند [احساس تنهایی را جبران میکند]. (راسل)
پینوشت: به نظر من، این یکی از معدود راههای «واقعبینانه» (شاید تنها راه) برای پل زدن میان خودمداری طبیعی انسانها و دیگرخواهی است.
◼️ Everyone who realizes at all what human life is must feel at some time the strange loneliness of every separate soul; and then the discovery in others of the same loneliness makes a new strange tie, and a growth of pity so warm as to be almost a compensation for what is lost.
🌐 کانال «فلسفه و جز آن»:
🆔 @falsafe_varz
💢 هر کسی که اصلاً درکی از ماهیت زندگی انسانی بیابد، ناگزیر، زمانی، تنهایی غریبی را که روح جداافتادهی هر انسانی با آن دست به گریبان است احساس خواهد کرد.
آنگاه، کشف همین تنهایی در دیگران، پیوندی تازه و غریب پدید میآورد و موجب رویش شفقتی چنان گرم میشود که تا حد زیادی جبران مافات میکند [احساس تنهایی را جبران میکند]. (راسل)
پینوشت: به نظر من، این یکی از معدود راههای «واقعبینانه» (شاید تنها راه) برای پل زدن میان خودمداری طبیعی انسانها و دیگرخواهی است.
◼️ Everyone who realizes at all what human life is must feel at some time the strange loneliness of every separate soul; and then the discovery in others of the same loneliness makes a new strange tie, and a growth of pity so warm as to be almost a compensation for what is lost.
🌐 کانال «فلسفه و جز آن»:
🆔 @falsafe_varz
Forwarded from پارادوکس (mehdi khosravani)
💢 «پرسیدن» یعنی باز کردن در به روی «تندباد». پاسخ، ممکن است هم پرسش را نابود کند و هم پرسشگر را!
(منتسب به ماریوس ومپایر)
🌐 کانال «فلسفه و جز آن»:
🆔 @falsafe_varz
(منتسب به ماریوس ومپایر)
🌐 کانال «فلسفه و جز آن»:
🆔 @falsafe_varz
💢 اخلاق و تابوهای جنسی
🔲 هر جا که پای تابوهای اجتماعی در میان باشد به احتمال فراوان پای عواطف شدید نیز به میان کشیده میشود. نادیدهگرفتن تابوها موجب احساس انزجار در افراد میشود. این احساس انزجار، به کسی که تابو را نادیده گرفته علامت میدهد که رفتارش غیراخلاقی است.
🔲 کسانی که چنین احساس انزجاری دارند فراموش میکنند که آنچه از نظر افراد جامعه مشمئزکننده است لزوماً اصل اخلاقیای را نقض نکرده است و شاید صرفاً با عرف جامعه همخوانی ندارد.
🔲 دیدگاههای اجتماعی در زمینهی مسائل جنسی را در نظر بگیرید. این دیدگاهها معمولاً چیزی بیش از عرف نیستند، اما به گونهای بیان میشوند که گویی حقایق اخلاقیاند.
🔲 گروههای اجتماعی، اغلب، مجازاتهای سنگینی برای رفتارهای جنسی و تنانهی ناهمخوان با عرف وضع میکنند و در برخی گروههای اجتماعی، حتی نپوشاندن قسمت کوچکی از بدن مجازات در پی دارد زیرا فرهنگ آنها حتی آشکارکردن بخشهایی از بدن مثل صورت یا دست یا مو را نیز بیشرمانه و تحریککننده قلمداد میکند.
🔲 بعضی از فیلسوفان اخلاق که مسائل جنسی را صرفاً از دیدگاه فلسفی (و نه دینی) بررسی میکنند بر این باورند که رفتار جنسی فقط زمانی غیراخلاقی است که موجب آسیب یا زیان شود.
📚 برگرفته از کتاب «تفکر نقادانه دربارهی مسائل اخلاقی»، ریچارد پل و لیندا الدر، بازنویسی #مهدی_خسروانی ، در دست انتشار توسط نشر نو
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
🔲 هر جا که پای تابوهای اجتماعی در میان باشد به احتمال فراوان پای عواطف شدید نیز به میان کشیده میشود. نادیدهگرفتن تابوها موجب احساس انزجار در افراد میشود. این احساس انزجار، به کسی که تابو را نادیده گرفته علامت میدهد که رفتارش غیراخلاقی است.
🔲 کسانی که چنین احساس انزجاری دارند فراموش میکنند که آنچه از نظر افراد جامعه مشمئزکننده است لزوماً اصل اخلاقیای را نقض نکرده است و شاید صرفاً با عرف جامعه همخوانی ندارد.
🔲 دیدگاههای اجتماعی در زمینهی مسائل جنسی را در نظر بگیرید. این دیدگاهها معمولاً چیزی بیش از عرف نیستند، اما به گونهای بیان میشوند که گویی حقایق اخلاقیاند.
🔲 گروههای اجتماعی، اغلب، مجازاتهای سنگینی برای رفتارهای جنسی و تنانهی ناهمخوان با عرف وضع میکنند و در برخی گروههای اجتماعی، حتی نپوشاندن قسمت کوچکی از بدن مجازات در پی دارد زیرا فرهنگ آنها حتی آشکارکردن بخشهایی از بدن مثل صورت یا دست یا مو را نیز بیشرمانه و تحریککننده قلمداد میکند.
🔲 بعضی از فیلسوفان اخلاق که مسائل جنسی را صرفاً از دیدگاه فلسفی (و نه دینی) بررسی میکنند بر این باورند که رفتار جنسی فقط زمانی غیراخلاقی است که موجب آسیب یا زیان شود.
📚 برگرفته از کتاب «تفکر نقادانه دربارهی مسائل اخلاقی»، ریچارد پل و لیندا الدر، بازنویسی #مهدی_خسروانی ، در دست انتشار توسط نشر نو
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
💢 اخبار کرونا؛ با اخبار جعلی چه کنیم؟
🌿 قصد داشتم مطلبی دربارهی تشخیص اخبار جعلی مرتبط با کرونا بنویسم، اما متأسفانه فرصت نکردم. مطلبی که امروز دیدم و در ادامه میآید شاید کامل و بینقص نباشد اما بر نکات کلی خوبی انگشت میگذارد که در پیشآمدهای دیگر غیر از کرونا نیز میتوانند مفید باشند. بنابراین، برای کاهش انتشار خبرهای نادرست، پیشنهاد میکنم آن را به اشتراک بگذارید. (مهدی خسروانی)
♻️ این روزها اخبار جعلی راجع به ویروس کرونا بسرعت در اینترنت پخش میشوند و کارشناسان از مردم میخواهند "بهداشت اطلاعات" را رعایت کنند. با چنین اخباری باید چه کنیم؟
1️⃣ فکر کنید
همه میخواهند به خانواده و دوستان خود کمک و آنها را مطلع کنند بنابراین وقتی خبر یا اطلاعات تازهای به دستشان میرسد، چه با ایمیل، اینستاگرام، واتساپ، توییتر یا فیسبوک، بسرعت آن را برای اطرافیان میفرستند ولی کارشناسان میگویند اولین کار برای جلوگیری از پخش اخبار جعلی این است که لحظهای دست نگاه دارید و فکر کنید. اگر به خبر شک دارید، آن را بیشتر بررسی کنید.
2️⃣ منبع خبر را بررسی کنید
قبل از فرستادن خبر برای دیگران، منبع آن را بررسی کنید. اگر منبع خبر "دوست دوستتان" یا "همسایه فامیل همکارتان" است، نمیتواند خبر خیلی موثقی باشد. بتازگی تحقیقی انجام شده که نشان میدهد یک یادداشت اینترنتی را که "عموی کسی که فوق لیسانس دارد" نوشته بود، با چه سرعت زیادی در اینترنت پخش شده است. بعضی از اطلاعات این نوشته درست بود، مثلا برای کاهش شیوع ویروس دست خود را بیشتر بشویید ولی اطلاعات دیگر آن میتوانست گمراهکننده باشد؛ ادعاهای بی اساسی مثل روشهای تشخیص این بیماری.
کلر میلن، معاون سردبیر "فول فکت"، نهادی بریتانیایی برای بررسی صلاحیت اخبار، میگوید: "نهادهای بهداشت عمومی مثل سازمان بهداشت جهانی و مرکز کنترل و پیشگیری بیماریها در آمریکا و بهداشت و درمان همگانی بریتانیا ( NHS) موثقترین منابع اطلاعات هستند". کارشناسان هم میتوانند اشتباه کنند ولی از فامیل دور یک فرد غریبه در واتساپ قابلاطمینانترند.
3️⃣ شاید این خبر جعلی باشد
خبر میتواند غلط انداز باشد. جعل حسابهای کاربری مقامات و نهادها، از جمله بیبیسی نیوز و وبسایتهای رسمی غیرممکن نیست. اسکرینشات را هم میشود تغییر داد تا به نظر برسد منبع آن اطلاعات، قابل اعتماد است.
وبسایتها و حسابهای کاربری را بررسی کنید. اگر براحتی نمیتوانید در باره آنها اطلاعات پیدا کنید، ممکن است جعلی باشند. اگر یک پست، ویدیو یا لینک به نظرتان مشکوک میرسد، احتمالا حدس شما درست است. کلر میلن میگوید فونتهای ناهمسان از نشانههایی است که یک پست یا نوشته میتواند جعلی باشد.
4️⃣ اگر از صحت چیزی مطمئن نیستید، به اشتراک نگذارید
اخباری را که مطمئن نیستید درستند، برای بقیه نفرستید. با این کار شاید به جای نفع، ضرر برسانید. وقتی چیری را همرسان میکنید اگر شک و شبههای دارید، بوضوح ذکر کنید. توجه داشته باشید که عکسها ومطالبی که به اشتراک می گذارید ممکن است دستکاری شوند.
5️⃣ هر نکته را جداگانه بررسی کنید
در واتساپ یک فایل صوتی در گردش است که در آن کسی میگوید اطلاعاتی را از طرف "دوست همکارش" نقل میکند که در بیمارستان کار میکند. این فایل را دهها نفر از سراسر دنیا برای بیبیسی فرستادند. ولی این فایل شامل (ترکیبی از) اطلاعات درست و نادرست است. وقتی لیست طولانی از اطلاعات به دستتان می رسد به راحتی می شود تمام مطالب آن را باور کرد به خصوص وقتی یکی از موارد آن مثل "شستن دست" درست باشد. ولی این اتفاق همیشه نمی افتد.
6️⃣ مواظب پستهای احساساتی باشید
مطالبی که بسرعت در اینترنت پخش میشوند معمولا باعث ترس، عصبانیت، اضطراب یا شادی میشوند. کلر واردل از "فرست درفت"، نهادی که به خبرنگاران کمک میکند با اطلاعات نادرست اینترنتی مقابله کنند میگوید: "یکی از بزرگترین عوامل زیاد شدن اخبار جعلی ترس است. درخواستها برای انجام دادن فوری چیزی، برای افزایش اضطراب طراحی شدهاند. پس مواظب باشید. مردم میخواهند اطرافیانشان سالم باشند و وقتی مطلبی را با عنوان 'نکاتی برای پیشگیری از ویروس ' یا 'استفاده از مکمل سلامتی ' میبینند، میخواهند هر طور شده به آنها کمک کنند."
7️⃣ آیا سوگیری دارید؟
قبل از همرسانی هر چیز، به این فکر کنید که آیا از صحت آن اطمینان دارید یا فقط با آن موافقید. کارل میلر، مدیر تحقیقات مرکز تحلیل رسانههای اجتماعی در اندیشکده دیموز میگوید: "ما به احتمال زیاد پستهایی را به اشتراک میگذاریم که به باورهایمان نزدیک است. زمانی که پر از عصبانیت میشویم آسیبپذیر و احساساتی هستیم. این همان وقتی است که باید بیشتر مراقب فعالیتمان در اینترنت باشیم."
✍🏻 فلورا کارمایکل و ماریانا اسپرینگز
💠 منبع: bbc
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔@sanjeshgaraneh
🌿 قصد داشتم مطلبی دربارهی تشخیص اخبار جعلی مرتبط با کرونا بنویسم، اما متأسفانه فرصت نکردم. مطلبی که امروز دیدم و در ادامه میآید شاید کامل و بینقص نباشد اما بر نکات کلی خوبی انگشت میگذارد که در پیشآمدهای دیگر غیر از کرونا نیز میتوانند مفید باشند. بنابراین، برای کاهش انتشار خبرهای نادرست، پیشنهاد میکنم آن را به اشتراک بگذارید. (مهدی خسروانی)
♻️ این روزها اخبار جعلی راجع به ویروس کرونا بسرعت در اینترنت پخش میشوند و کارشناسان از مردم میخواهند "بهداشت اطلاعات" را رعایت کنند. با چنین اخباری باید چه کنیم؟
1️⃣ فکر کنید
همه میخواهند به خانواده و دوستان خود کمک و آنها را مطلع کنند بنابراین وقتی خبر یا اطلاعات تازهای به دستشان میرسد، چه با ایمیل، اینستاگرام، واتساپ، توییتر یا فیسبوک، بسرعت آن را برای اطرافیان میفرستند ولی کارشناسان میگویند اولین کار برای جلوگیری از پخش اخبار جعلی این است که لحظهای دست نگاه دارید و فکر کنید. اگر به خبر شک دارید، آن را بیشتر بررسی کنید.
2️⃣ منبع خبر را بررسی کنید
قبل از فرستادن خبر برای دیگران، منبع آن را بررسی کنید. اگر منبع خبر "دوست دوستتان" یا "همسایه فامیل همکارتان" است، نمیتواند خبر خیلی موثقی باشد. بتازگی تحقیقی انجام شده که نشان میدهد یک یادداشت اینترنتی را که "عموی کسی که فوق لیسانس دارد" نوشته بود، با چه سرعت زیادی در اینترنت پخش شده است. بعضی از اطلاعات این نوشته درست بود، مثلا برای کاهش شیوع ویروس دست خود را بیشتر بشویید ولی اطلاعات دیگر آن میتوانست گمراهکننده باشد؛ ادعاهای بی اساسی مثل روشهای تشخیص این بیماری.
کلر میلن، معاون سردبیر "فول فکت"، نهادی بریتانیایی برای بررسی صلاحیت اخبار، میگوید: "نهادهای بهداشت عمومی مثل سازمان بهداشت جهانی و مرکز کنترل و پیشگیری بیماریها در آمریکا و بهداشت و درمان همگانی بریتانیا ( NHS) موثقترین منابع اطلاعات هستند". کارشناسان هم میتوانند اشتباه کنند ولی از فامیل دور یک فرد غریبه در واتساپ قابلاطمینانترند.
3️⃣ شاید این خبر جعلی باشد
خبر میتواند غلط انداز باشد. جعل حسابهای کاربری مقامات و نهادها، از جمله بیبیسی نیوز و وبسایتهای رسمی غیرممکن نیست. اسکرینشات را هم میشود تغییر داد تا به نظر برسد منبع آن اطلاعات، قابل اعتماد است.
وبسایتها و حسابهای کاربری را بررسی کنید. اگر براحتی نمیتوانید در باره آنها اطلاعات پیدا کنید، ممکن است جعلی باشند. اگر یک پست، ویدیو یا لینک به نظرتان مشکوک میرسد، احتمالا حدس شما درست است. کلر میلن میگوید فونتهای ناهمسان از نشانههایی است که یک پست یا نوشته میتواند جعلی باشد.
4️⃣ اگر از صحت چیزی مطمئن نیستید، به اشتراک نگذارید
اخباری را که مطمئن نیستید درستند، برای بقیه نفرستید. با این کار شاید به جای نفع، ضرر برسانید. وقتی چیری را همرسان میکنید اگر شک و شبههای دارید، بوضوح ذکر کنید. توجه داشته باشید که عکسها ومطالبی که به اشتراک می گذارید ممکن است دستکاری شوند.
5️⃣ هر نکته را جداگانه بررسی کنید
در واتساپ یک فایل صوتی در گردش است که در آن کسی میگوید اطلاعاتی را از طرف "دوست همکارش" نقل میکند که در بیمارستان کار میکند. این فایل را دهها نفر از سراسر دنیا برای بیبیسی فرستادند. ولی این فایل شامل (ترکیبی از) اطلاعات درست و نادرست است. وقتی لیست طولانی از اطلاعات به دستتان می رسد به راحتی می شود تمام مطالب آن را باور کرد به خصوص وقتی یکی از موارد آن مثل "شستن دست" درست باشد. ولی این اتفاق همیشه نمی افتد.
6️⃣ مواظب پستهای احساساتی باشید
مطالبی که بسرعت در اینترنت پخش میشوند معمولا باعث ترس، عصبانیت، اضطراب یا شادی میشوند. کلر واردل از "فرست درفت"، نهادی که به خبرنگاران کمک میکند با اطلاعات نادرست اینترنتی مقابله کنند میگوید: "یکی از بزرگترین عوامل زیاد شدن اخبار جعلی ترس است. درخواستها برای انجام دادن فوری چیزی، برای افزایش اضطراب طراحی شدهاند. پس مواظب باشید. مردم میخواهند اطرافیانشان سالم باشند و وقتی مطلبی را با عنوان 'نکاتی برای پیشگیری از ویروس ' یا 'استفاده از مکمل سلامتی ' میبینند، میخواهند هر طور شده به آنها کمک کنند."
7️⃣ آیا سوگیری دارید؟
قبل از همرسانی هر چیز، به این فکر کنید که آیا از صحت آن اطمینان دارید یا فقط با آن موافقید. کارل میلر، مدیر تحقیقات مرکز تحلیل رسانههای اجتماعی در اندیشکده دیموز میگوید: "ما به احتمال زیاد پستهایی را به اشتراک میگذاریم که به باورهایمان نزدیک است. زمانی که پر از عصبانیت میشویم آسیبپذیر و احساساتی هستیم. این همان وقتی است که باید بیشتر مراقب فعالیتمان در اینترنت باشیم."
✍🏻 فلورا کارمایکل و ماریانا اسپرینگز
💠 منبع: bbc
🌐 کانال سنجشگرانهاندیشی:
🆔@sanjeshgaraneh
Forwarded from پارادوکس (mehdi khosravani)
💢 آیا باور به «شفا» خرافی است؟
✍🏻 مهدی خسروانی
1️⃣ خرافه چیست؟ «خرافه» یک اصطلاح دقیق منطقی یا فلسفی نیست و عمدتاً بار عاطفی دارد و در جدل و خطابه به کار میرود. بنابراین، اولاً، بهتر است در بافتار غیرخطابی و غیرجدلی از اصطلاحات دیگر (نظیر «صادق» و «معقول») استفاده کرد و، ثانیاً، هر کس که میخواهد دربارهی خرافه (یا دربارهی خرافی بودن یک باور خاص) سخنی بگوید، ناگزیر باید ابتدا مراد و مقصود خودش را از این واژه مشخص کند.
2️⃣ باور چیست؟ «باور»، بر خلاف «خرافه» اصطلاحی فلسفی است. فلسفی بودن این اصطلاح، از یک سو، خبری است خوب - چون به این معناست که میتوان برای «باور» تعریفهایی (نسبتاً) شسته و رفته یافت - اما، از سوی دیگر، آغاز دردسر است چون، با توجه به گرهخوردن این تعریفها به نظریه، هیچ یک از تعریفها را نمیتوان بدون کنار گذاشتن نظریهها و تعریفهای رقیب مفروض گرفت.
3️⃣ با این حال، با توجه به رابطهی تنگاتنگی که میان «باور به شفا» و «رفتار» وجود دارد، در بافتار بحث دربارهی «شفا»، میتوان تعریف «رفتاری» را پیشفرض گرفت. طبق دیدگاه رفتاری: باورها آمادگی عمل به شیوهای خاصاند؛ باور به اینکه «دعا موجب شفا میشود» یعنی آمادگی برای عملکردن به شیوهای که متناسب است با شفابخشی دعا.
4️⃣ بر این اساس، میتوان نوعی شرط خرافهبودگی (متناظر با «شرط صدق») برای «باور به شفا» مشخص کرد. «باور به شفا» خرافی است، اگر و تنها اگر منجر به رفتاری شود که میزان معقولیتش بیش از اندازه پایین است. (متوجهم که قید «بیش از اندازه» مبهم است، اما در اینجا مشکل چندانی ایجاد نمیکند).
5️⃣ «رفتار معقول» چیست؟ در اینجا نیز چارهای نیست جز اینکه «رفتار معقول» را تعریف کنم. هر رفتاری هدفی دارد. از طرفی، برای رسیدن به آن هدف، رفتارهای دیگری نیز میتوان انجام داد. برای مثال، ممکن است هدف ما از تماشای فیلم این باشد که لذت ببریم، اما رفتارهای دیگری نیز وجود دارند که میتوانند همان هدف، یعنی لذت، را تحقق بخشند: مثلاً بازی یا گردش. رفتار معقول رفتاری است که احتمال تحقق هدفش بیش از احتمال تحقق همان هدف با گزینههای رفتاری بدیل است.
6️⃣ با توجه به چهار و پنج، «باور به شفا» خرافی است، اگر و تنها اگر آمادگی رفتاری (برای مثال، مراجعه به مکانهای مذهبی) را در ما ایجاد کند که احتمال آنکه به درمان منجر شود «بیش از اندازه» پایینتر از رفتارهای بدیل (از قبیل مراجعه به پزشک) باشد.
7️⃣ نمیتوان اثبات کرد که احتمال شفایافتن از طریق رفتارهایی همچون مراجعه به مکانهای مذهبی صفر است، اما ظاهراً تردیدی نیست که احتمال شفایافتن از طریق اینگونه رفتارها «بیش از اندازه» پایینتر از احتمال شفایافتن از طریق رفتارهای بدیل (از قبیل مراجعه به پزشک) است. (دقت کنید که، بر اساس تعریف عرضهشده، نیازی نیست که شفایافتن از طریق رفتارهای دستهی نخست ناممکن باشد یا احتمالش صفر باشد.)
8️⃣ با توجه به مجموع آنچه گفتیم و در چارچوب آنچه مفروض انگاشتیم (که دستکم نزدیک به فهم متعارف به نظر میرسد)، میتوان گفت که «باور به شفا» باوری خرافی است.
✅ پینوشت: به نظر من، با توجه به اینکه «خرافه» اساساً یک اصطلاح تعریفشدهی علمی، فلسفی، یا منطقی نیست، در پیوندزدن آن با موضوعات تخصصی فلسفی باید با احتیاط عمل کرد، زیرا پیوندزدن آن با اینگونه موضوعات، همچون ساینتیزم، میتواند مصداق پیچیدهنمایی نابجا باشد.
🌐 کانال «فلسفه و جز آن»:
🆔 @falsafe_etc
✍🏻 مهدی خسروانی
1️⃣ خرافه چیست؟ «خرافه» یک اصطلاح دقیق منطقی یا فلسفی نیست و عمدتاً بار عاطفی دارد و در جدل و خطابه به کار میرود. بنابراین، اولاً، بهتر است در بافتار غیرخطابی و غیرجدلی از اصطلاحات دیگر (نظیر «صادق» و «معقول») استفاده کرد و، ثانیاً، هر کس که میخواهد دربارهی خرافه (یا دربارهی خرافی بودن یک باور خاص) سخنی بگوید، ناگزیر باید ابتدا مراد و مقصود خودش را از این واژه مشخص کند.
2️⃣ باور چیست؟ «باور»، بر خلاف «خرافه» اصطلاحی فلسفی است. فلسفی بودن این اصطلاح، از یک سو، خبری است خوب - چون به این معناست که میتوان برای «باور» تعریفهایی (نسبتاً) شسته و رفته یافت - اما، از سوی دیگر، آغاز دردسر است چون، با توجه به گرهخوردن این تعریفها به نظریه، هیچ یک از تعریفها را نمیتوان بدون کنار گذاشتن نظریهها و تعریفهای رقیب مفروض گرفت.
3️⃣ با این حال، با توجه به رابطهی تنگاتنگی که میان «باور به شفا» و «رفتار» وجود دارد، در بافتار بحث دربارهی «شفا»، میتوان تعریف «رفتاری» را پیشفرض گرفت. طبق دیدگاه رفتاری: باورها آمادگی عمل به شیوهای خاصاند؛ باور به اینکه «دعا موجب شفا میشود» یعنی آمادگی برای عملکردن به شیوهای که متناسب است با شفابخشی دعا.
4️⃣ بر این اساس، میتوان نوعی شرط خرافهبودگی (متناظر با «شرط صدق») برای «باور به شفا» مشخص کرد. «باور به شفا» خرافی است، اگر و تنها اگر منجر به رفتاری شود که میزان معقولیتش بیش از اندازه پایین است. (متوجهم که قید «بیش از اندازه» مبهم است، اما در اینجا مشکل چندانی ایجاد نمیکند).
5️⃣ «رفتار معقول» چیست؟ در اینجا نیز چارهای نیست جز اینکه «رفتار معقول» را تعریف کنم. هر رفتاری هدفی دارد. از طرفی، برای رسیدن به آن هدف، رفتارهای دیگری نیز میتوان انجام داد. برای مثال، ممکن است هدف ما از تماشای فیلم این باشد که لذت ببریم، اما رفتارهای دیگری نیز وجود دارند که میتوانند همان هدف، یعنی لذت، را تحقق بخشند: مثلاً بازی یا گردش. رفتار معقول رفتاری است که احتمال تحقق هدفش بیش از احتمال تحقق همان هدف با گزینههای رفتاری بدیل است.
6️⃣ با توجه به چهار و پنج، «باور به شفا» خرافی است، اگر و تنها اگر آمادگی رفتاری (برای مثال، مراجعه به مکانهای مذهبی) را در ما ایجاد کند که احتمال آنکه به درمان منجر شود «بیش از اندازه» پایینتر از رفتارهای بدیل (از قبیل مراجعه به پزشک) باشد.
7️⃣ نمیتوان اثبات کرد که احتمال شفایافتن از طریق رفتارهایی همچون مراجعه به مکانهای مذهبی صفر است، اما ظاهراً تردیدی نیست که احتمال شفایافتن از طریق اینگونه رفتارها «بیش از اندازه» پایینتر از احتمال شفایافتن از طریق رفتارهای بدیل (از قبیل مراجعه به پزشک) است. (دقت کنید که، بر اساس تعریف عرضهشده، نیازی نیست که شفایافتن از طریق رفتارهای دستهی نخست ناممکن باشد یا احتمالش صفر باشد.)
8️⃣ با توجه به مجموع آنچه گفتیم و در چارچوب آنچه مفروض انگاشتیم (که دستکم نزدیک به فهم متعارف به نظر میرسد)، میتوان گفت که «باور به شفا» باوری خرافی است.
✅ پینوشت: به نظر من، با توجه به اینکه «خرافه» اساساً یک اصطلاح تعریفشدهی علمی، فلسفی، یا منطقی نیست، در پیوندزدن آن با موضوعات تخصصی فلسفی باید با احتیاط عمل کرد، زیرا پیوندزدن آن با اینگونه موضوعات، همچون ساینتیزم، میتواند مصداق پیچیدهنمایی نابجا باشد.
🌐 کانال «فلسفه و جز آن»:
🆔 @falsafe_etc
Forwarded from پارادوکس (mehdi khosravani)
💢 مغالطهی «همه موافق نیستند»
♻️ مغالطهی «همه موافق نیستند» یعنی اینکه در بحثهای فلسفی، به جای استدلال در برابر کسی که برای دیدگاهش استدلال آورده، صرفاً اشاره کنم که «این دیدگاه مخالفانی دارد» یا به اسم چند کتاب یا فیلسوف یا گرایش فلسفی که با آن دیدگاه همخوانی ندارند اشاره کنم. حتی اگر آن چند فیلسوف یا کتاب یا گرایش فلسفی از جایگاه علمی و دانشگاهی برجستهای برخوردار باشند، اقدام من مغالطه به شمار میآید، زیرا در فلسفه، هیچ کس از آتوریتهی مطلق برخوردار نیست.
♻️ صرف اشاره به «وجود مخالف» را از این جهت میتوان «مغالطه» نامید که در فلسفه وجود مخالف برای تقریباً همهی دیدگاهها امری بدیهی قلمداد میشود. اما «وجود مخالف» نمیتواند دلیلی برای نادرستی یک رأی فلسفی یا هموزن بودنش با آرای فلسفی مخالف قلمداد شود، چون، در این صورت، همهی آرای فلسفی نادرستاند یا، دستکم، دارای وزن برابرند.
♻️ بنابراین، هنگامی که به «وجود مخالف» برای یک دیدگاه (مثلاً الف) اشاره میکنیم، لازم است نشان دهیم که «دیدگاه مخالف» با چه استدلالی دیدگاه الف را نفی میکند. و اگر دیدگاه الف پشتوانهی استدلالی دارد، لازم است کاستیهای استدلالی که الف را پشتیبانی میکند نشان دهیم.
✍🏻 مهدی خسروانی
🌐 کانال فلسفه و جز آن:
🆔 @falsafe_etc
♻️ مغالطهی «همه موافق نیستند» یعنی اینکه در بحثهای فلسفی، به جای استدلال در برابر کسی که برای دیدگاهش استدلال آورده، صرفاً اشاره کنم که «این دیدگاه مخالفانی دارد» یا به اسم چند کتاب یا فیلسوف یا گرایش فلسفی که با آن دیدگاه همخوانی ندارند اشاره کنم. حتی اگر آن چند فیلسوف یا کتاب یا گرایش فلسفی از جایگاه علمی و دانشگاهی برجستهای برخوردار باشند، اقدام من مغالطه به شمار میآید، زیرا در فلسفه، هیچ کس از آتوریتهی مطلق برخوردار نیست.
♻️ صرف اشاره به «وجود مخالف» را از این جهت میتوان «مغالطه» نامید که در فلسفه وجود مخالف برای تقریباً همهی دیدگاهها امری بدیهی قلمداد میشود. اما «وجود مخالف» نمیتواند دلیلی برای نادرستی یک رأی فلسفی یا هموزن بودنش با آرای فلسفی مخالف قلمداد شود، چون، در این صورت، همهی آرای فلسفی نادرستاند یا، دستکم، دارای وزن برابرند.
♻️ بنابراین، هنگامی که به «وجود مخالف» برای یک دیدگاه (مثلاً الف) اشاره میکنیم، لازم است نشان دهیم که «دیدگاه مخالف» با چه استدلالی دیدگاه الف را نفی میکند. و اگر دیدگاه الف پشتوانهی استدلالی دارد، لازم است کاستیهای استدلالی که الف را پشتیبانی میکند نشان دهیم.
✍🏻 مهدی خسروانی
🌐 کانال فلسفه و جز آن:
🆔 @falsafe_etc